[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :مصاحبه با تهیهکنندگان مجموعه روایت فتح - 1372/06/11 عنوان فیش :شهیدآوینی به حرفهایی که میزد اعتقاد داشت کلیدواژه(ها) : شهید آوینی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من تا مدّتها که روایت فتح پخش میشد، اصلاً شهید آوینی را نمیشناختم؛ ولی از مشتریهای همیشگی روایت فتح بودم. یعنی هر شب جمعه، حتماً مینشستم و این برنامه را نگاه میکردم. روی من تأثیر زیادی میگذاشت و میدیدم که این کلام چقدر اثر دارد. یک وقت همان جوانان آمدند پیش من (به نظرم مال جهاد بودند) من در همان جلسه گفتم: «این صدای نجیبی که اینها را بیان میکند، چیز خیلی جالبی است؛ این را نگهدارید.» خودش هم قاعدتاً در آن جلسه بود. کسی هم به من نگفت که «این آقاست.» اما بعدها خودِ ایشان به من نوشت: «آن کسی که اینها را تهیه میکند، من هستم.» کسی که میخواهد چنین برنامههایی بسازد، باید آن نجابت و معصومیت و استحکام و اطمینان به سخن را داشته باشد. گاهی حرفی را کسی میزند و حرف بزرگی است؛ اما پیداست که خودش اعتقادی به این حرف ندارد. امّا این صدا، آن صدایی است که بزرگترین حرفها را میزد و خودش اعتقاد داشت. مثلاً میگفت: «این جوانان ما، به راههای آسمان آشناترند تا به راههای زمین.» این را چنان میگفت که گویا راههای آسمان را خودش رفته، دیده و میداند که اینها آشناتر هستند! ما خیال میکنیم صدای جنگی باید صدای کلفت و نخراشیدهای باشد. امّا ایشان آنطور صدایی نداشت. صدایی بود معصوم و نجیب و درعینحال استحکامی ویژه داشت؛ در قالب نوشتاری قوی و هنرمندانه.این نوشتهها، نوشتههای قوی و خوبی بود. خودِ ایشان مینوشت و خودش هم اجرا میکرد. مربوط به :بیانات در دیدار خانواده شهید آوینی - 1372/02/02 عنوان فیش :من یک نور و یک صفا و یک حالت روحانی در شهید آوینی حس میکردم کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, شهید آوینی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امیدواریم که خداوند متعال درجات او را[شهید آوینی] عالی کند. من با فرزند شما نشست و برخاست زیادی نداشتم. شاید سه جلسه که در آن سه جلسه هم ایشان هیچ صحبتی نکرده بود. من با ایشان خیلی کم همصحبت شدم. منتها آن گفتارهای تلویزیونی را از سالها پیش میشنیدم و به آنها علاقه داشتم؛ هرچند نمیدانستم که ایشان آنها را اجرا میکند لکن در ایشان همواره نوری مشاهده میکردم. ایشان دو سه مرتبه آمد اینجا و روبهروی من نشست. من یک نور و یک صفا و یک حالت روحانی در ایشان حس میکردم و همینجور هم بود. همینها هم موجب میشود که انسان بتواند به این درجهی رفیع شهادت برسد. |