[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از مردم آذربایجان شرقی - 1389/11/27 عنوان فیش :پیشرو بودن آذربایجانیها، در حوادث صد و پنجاه سال اخیر ایران کلیدواژه(ها) : مردم آذربایجان, نقش مردم آذربایجان در انقلاب اسلامی, حضور مردم آذربایجان در صحنه انقلاب اسلامی, قیام بیست و نه بهمن مردم تبریز, حضرت زینب (سلام الله علیها), الگوسازی, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی, حاج میرزا جواد مجتهد تبریزی, تاریخ نهضت مشروطیت نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : ما همواره با نگاه به این خطهی دلاورپرور [آذربایجان] ، خطهی ایمان، خطهی اخلاص، احساس سربلندی و افتخار کردهایم. هر وقت در هر نقطهای از تاریخ، انسان به آذربایجان نگاه میکند و مردم آذربایجان را میبیند، احساس افتخار میکند، احساس عزت میکند. در حوادث پیدرپی صد و پنجاه سال اخیر ایران، آذربایجانیها پیشرو بودند؛ گاهی پیشرو بودند، گاهی تک بودند. در قضیهی تحریم تنباکو که میرزای شیرازی از سامره دستور دادند، جزو اولین نقاطی که مردم پاسخ دادند، علمای بزرگ آذربایجان - مرحوم حاج میرزا جواد مجتهد و دیگران - پاسخ دادند و مردم آمدند توی میدان، تبریز بود؛ که کمر استعمار را در یک دورهای، در یک برههای شکست. در قضیهی مشروطیت همین جور، در قضایای بعد از دورهی استبداد صغیر همین جور، در قضایای بعدی تا دورهی انقلاب اسلامی همین جور؛ که این 29 بهمن شد یک پرچم، شد الگوساز؛ مهم این است. مهم این است که یک ملتی، یک جماعتی، یک مجموعهای، یا یک فردی بتواند الگو درست کند، تا این الگو تولید مثل کند. کار تبریزیها در قضیهی 29 بهمن این بود؛ والّا قضیهی 19 دی قم ممکن بود فراموش شود. تبریزیها نگذاشتند آن حادثهی مهم و خونین قمیها به وسیلهی تبلیغات، به وسیلهی غفلتها یا غرضورزیها از یاد برود؛ یعنی کار حضرت زینب را کردند. اگر زینب نبود، کربلا نبود. اگر زینب نبود، حادثهی عاشورا معلوم نبود این گسترش را پیدا کند و این ماندگاری را در تاریخ داشته باشد. حرکت مردم اینجوری بود. آن وقت شد الگو. اربعینِ اول را تبریزیها راه انداختند، اربعینهای بعدی پیدرپی راه افتاد و منتهی شد به این حرکت عظیم. مربوط به :بیانات در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلّای رشت - 1380/02/12 عنوان فیش :مبارزه میزا کوچک خان با روسها، انگلیسها و عوامل رضاخان کلیدواژه(ها) : میرزا کوچک خان جنگلی, تاریخ بر سر کار آمدن پهلوی اول و نهضتهای اعتراضی, رسانههای بیگانه (مخاطب), تبلیغات دشمن, الگوسازیهای غربی, الگوسازی, فرهنگسازی, تهاجم فرهنگی, مفاخر ملی, عملکرد استکبار نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امروز رسانههای غربی با برنامهریزیهای میلیاردی، در تبلیغات رسانهای خود - چه در تلویزیونشان، چه در رادیوشان، چه در مصاحبههایی كه دائماً میكنند و متأسّفانه بعضی از عناصر داخلی هم فریب آنها را میخورند و اسیر و نوكر آنها میشوند؛ حرفهایی كه آنها مایلند، اینها بر زبان جاری میكنند - میكوشند تا به شما جوانان ایرانی تفهیم كنند كه یك ظرف خالی هستید و مظروف ندارید؛ مظروف شما را ما باید بدهیم؛ ما باید این ظرف را پُر كنیم؛ شما امروز این مایه را ندارید، دیروز هم نداشتید، طبعاً فردا هم نخواهید داشت! تاریخ شما را هم منكر میشوند؛ میخواهند گذشتهی شما را هم زیر پا لگد كنند؛ نه فقط تاریخِ قدیمِ چند صدساله را، بلكه تاریخِ بیستسالهی اخیر را هم میخواهند زیر پا لگد كنند و آن را انكار نمایند. آنها میخواهند فرهنگسازی و الگوسازی كنند؛ آنها میخواهند جوان ایرانی و نسل نوی ایرانی، یك نسل تحقیرشدهی توسریخور باشد تا بتوانند روی او سوار شوند و به او دیكته كنند و آن كاری را كه آنها میخواهند، انجام دهد. برای اینكه كسی را به زیر مهمیز بكشند، بهترین راه این است كه بگویند تو چیزی نیستی، تو كسی نیستی و گذشتهای نداری. مفاخر یك ملت را انكار میكنند، برای اینكه او احساس كند چیزی نیست. میرزا كوچك، مرد تنهایی بود كه به دو قدرت بزرگ آن روز دنیا- یعنی روسها و انگلیسیها- یك نهی بزرگ گفت. نه با روسها ساخت، نه با انگلیسیها؛ اما در كنار او كسانی بودند كه میخواستند با دستگاه حكومتِ آن روز- بعد هم با رضا خان كه تازه میخواست سرِ كار بیاید- مبارزه كنند، اما به روسها پناه میبردند؛ به باكو رفتند و بندوبستهایشان را كردند و به ایران برگشتند و سرسپردهی آنها شدند. اما میرزا كوچكخان قبول نكرد و حاضر نشد سازش كند؛ او، هم با انگلیسیها جنگید، هم با قزّاقهای روس جنگید، هم با لشكر رضاخانی- و قبل از رضا خان، آن كسانی كه بودند- مبارزه كرد؛ با احسان اللّه خان و دیگران هم كنار نیامد. وقتی جوان گیلانی سرِ قبر میرزا كوچكخان میرود و میبیند این مرد تنها، این مرد باایمان و باصفا، اگرچه در وسط جنگلهای گیلان در مظلومیت مُرد، اما شخصیت خودش را در تاریخ ایران تثبیت كرد؛ مُرد، اما یك مشعل شد. ما در دوران مبارزهی خودمان، هر وقت نام میرزا كوچكخان را به یاد میآوردیم و شرح حال او را میخواندیم، نیرو میگرفتیم. او از همت و اراده و شخصیت و هویّت خود خرج كرد، برای اینكه به یك نسل هویّت و شخصیت و نیرو و اراده ببخشد. این بسیار ارزش دارد. امثال او تعدادی بودند كه در غربت مبارزه كردند، در غربت هم مُردند؛ اما میبینید كه امروز غریب نیستند. جریان تاریخ، جریان عجیبی است. نگذاشت و نخواهد گذاشت شیخ فضلاللّهها و میرزا كوچكخانها و خیابانیها و امثال اینها، همچنان كه غریب مُردند، غریب بمانند. دشمنان میخواهند این مفاخر را از دست جوان ایرانی بگیرند. |