[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدا و ایثارگران روحانی استان قم - 1396/08/22 عنوان فیش :دور ماندن مجموعههای روحانی از مبارزهی با دشمنان دین در برهههایی از زمان کلیدواژه(ها) : علامه طباطبایی, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, حوزههای علمیه, حوزه و نیازهای روز نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از آفاتی که ما مجموعههای روحانی، در بخشهایی از زمان به آن دچار بودیم، دور ماندن از مبارزهی با دشمنان دین و دشمنان استقلال و دشمنان خارجی و مستبدّین و مستعمرین بوده؛ ما در برهههایی از زمان حقّاً دچار این مشکل شدیم و این به ما ضربه زده، و به روحانیّت ضربه زده. هرگاه روحانیّت در میدان مبارزه وارد شد و ایستاد و در مقابل دشمنی دشمنان دین و دشمنان اسلام سینه سپر کرد و در این راه واقعاً مبارزه کرد، مجاهدت کرد و آسیب دید و به قتل رسید، سربلند بوده؛ در دورههای مختلفی از این قبیل روحانیّون داشتهایم. امّا حالا در دورهی اخیر -[یعنی] دورهی ما، زمان ما، دورهی انقلاب- بحمدالله دایرهی این میدان، دایرهی وسیعی بوده؛ کسان زیادی وارد میدان شدند، به برکت حرکت عظیمی که امام بزرگوار ما، به توفیق الهی، به هدایت الهی و با پشتیبانی این ملّت انجام داد که روحانیّت واقعاً وارد میدان مبارزه شد[...] مرحوم علّامهی طباطبائی (رضواناللهعلیه) جزو روحانیّون روشنفکر و دارای افکار اجتماعی بود، در تفسیر المیزان ایشان، این خصوصیّت سرتاپا در مرحوم علّامهی طباطبائی مشخّص است؛ لکن ایشان در میدان مبارزه حضور نداشتند، نبودند. یکوقتی با ایشان صحبت بود -صحبت خصوصیِ بینالاثنینیِ جلسهی خصوصی- ایشان میگفت در اینکه در گذشته یک کوتاهیِ بزرگی -یا شاید میگفت تقصیر یا گناه بزرگی- انجام گرفته از طرف ما روحانیّون، هیچ تردیدی نیست؛ من حالا درست جزئیّات آن فرمایش ایشان یادم نیست؛ مضمون این بود، الفاظ یادم نیست. این را ایشان قبول میکردند و تصدیق میکردند که در گذشته یک چنین اشکالی در ما وجود داشته، [درحالیکه] این در دورهی کنونی ما نبود. روحانیّت وقتیکه انقلابی باشد، وقتی درحال مبارزه باشد، وقتی درحال مجاهدت باشد، وقتیکه دشمن را بشناسد، وقتیکه شیوهها و ترفندهای دشمن را تشخیص بدهد، وقتی خود را آمادهی برای مقابلهی با این شیوهها و ترفندها بکند، آنوقت به جایگاه اصلی و واقعی خودش حقیقتاً نزدیک شده یا رسیده. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و طلاب نخبه حوزه علمیه قم - 1389/08/02 عنوان فیش :امروز فقه واصول برای تبلیغ دین کافی نیست کلیدواژه(ها) : حوزه و نیازهای روز, حوزههای علمیه, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, سیدابوالحسن اصفهانی, شیخ مرتضی انصاری نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : حوزه خیلی کار دارد. البته وقتی ما میگوئیم فلان رشتهها بیاید، فلان کارها انجام بگیرد، بعضی میگویند آقا شما به فقه و اصول بیاعتنائی کردید؛ ما در حوزه، دیگر صاحب جواهر یا شیخ انصاری متخرج نداریم. این جزو حرفهای رائج است. من این حرف را قبول ندارم. اولاً مثل شیخ انصاری کو؟ توی حوزههائی هم که مخصوص این کار بودند، مگر چند تا شیخ انصاری داشتیم؟ عرض کردم؛ به نظرم نمیرسد که بعد از شیخ انصاری، هیچکدام از شاگردان ایشان و شاگردان شاگردان ایشان تا امروز به رتبه شیخ انصاری رسیده باشند. بله، حرفهای ایشان را ذکر میکنند، اشکال میکنند، ایراد میکنند، اشکالها هم وارد است؛ اما مسئلهی شیخ، مسئلهی دیگری است. آن قالبی که شیخ علیهالرحمه برای استنباط فقهی بعد از صاحب جواهر و روی دست صاحب جواهر، شیخ فراهم کرده شما ملاحظه کنید «مکاسب» شیخ را با «متاجر» جواهر مقایسه کنید تا معلوم شود فرق بین شیخ و صاحب جواهر چقدر است. بعد از صاحب جواهر، مگر ما چند تا مثل صاحب جواهر در حوزههای علمیه تربیت کردیم که حالا از حوزه گله کنیم که صاحب جواهر تربیت نمیکنیم! خب، اینها قلههائی بودند، هر چند وقت یکبار، یک مجموعه علمی و انسانی به یک قلهای دست پیدا میکند. اگر در زمان ما صاحب جواهر یا شیخ انصاری درست نشد، جای گله نیست که چرا نتوانستیم؛ خیال کنیم که اگر ما این درسها را کنار میگذاشتیم و فقط به فقه و اصول میچسبیدیم، حالا چند تا صاحب جواهر داشتیم؛ نه، آن روزی هم که حوزه نجف منحصر و مختص به فقه و اصول بود و غیر از آن نبود - که مرحوم سید اصفهانی (رضواناللهتعالیعلیه) اینجور فرموده بودند که باید فقط فقه و اصول باشد – ما ندیدیم در نجف مثل صاحب جواهر یا شیخ انصاری تربیت شود. این اولاً. ثانیاً اعتقاد ما این است که ما امروز نوکر دینیم؛ ما نوکر اسمها که نیستیم. روحانیت برای چیست؟ روحانیت برای این است که بتواند مردم را تغذیه دینی کند؛ البته عالمانه. آن روز یک طلبهای میآمد نجف درس میخواند، فقه و اصول میخواند، رجال میخواند و بعضی چیزهای دیگر میخواند، ملا میشد، فاضل میشد؛ اگر در نجف میماند میشد بحرالعلوم و کاشفالغطاء؛ اگر از نجف خارج میشد، میشد میرزای قمی و ملامهدی نراقی و ملا احمد نراقی و حاجی کلباسی و سید شفتی و امثال اینها. یعنی هر کدام از اینها در هر شهری بودند، برای هدایت و تغذیه معنوی و فکری مردم خودشان کافی بودند. یک سید شفتی یا یک حاجی کلباسی یا یک میرزا مهدی شهید در مشهد، خودش و شاگردانش میتوانستند مردم را از لحاظ فکری تغذیه کنند. آن وقت عوامل گمراهکننده و لغزانندهی مردم زیاد نبود؛ همان شهوات شخصی انسانها بود که همیشه انسانها به آن دچار و مبتلایند؛ آن هم با موعظه و نُزهت و تذکر و از این چیزها تا حدود زیادی قابل رفع بود؛ یک مقدارش هم میماند که خب، همیشه گنهکارانی هستند. آن روز دیگر تلویزیون نبود، اینترنت نبود، این همه کتاب و مجله و افکار جدید نبود، این همه فلسفههای جدید داخل ذهنهای مردم نبود، شبکهی فیلمهای خانگی نبود، ماهواره نبود، مغریات و مذلاتی که جوان و پیر را تحت تأثیر قرار میدهد - افکار و شبهات گوناگون - نبود. آن روز وقتی عالم وارد یک شهری میشد - مثل میرزای قمی یا مثل حاجی کلباسی - از همهی مردم آن شهر فاضلتر بود. فضلای هر شهری کسانی بودند که چند جمله ادبیات یا عقلیات یا شبیه این چیزها را خوانده بودند؛ اینها از همهی آنها بهتر بودند، بالاتر بودند؛ در مقام برخورد و زورآزمائی علمی، کسی از عهدهی آنها برنمیآمد؛ اما امروز اینجوری نیست. امروز ما فقه و اصول که میخوانیم، اگر توی یک شهری برویم، اینجور نیست که از همه زورمان بیشتر باشد؛ در رشته های مختلف، در کارهای مختلف، در حرفهای مختلف، در افکار مختلف کسانی هستند که مسلطند، فنانند، متبحرند؛ کسانی بخواهند عرصه را از آنها بگیرند، باید به قدر آنها زور داشته باشند. امروز فقه و اصول کافی نیست برای اینکه انسان بتواند تبلیغ دین را بکند. بنابراین حوزهها وظیفهشان خیلی سنگین است. این تنوع در علوم حوزوی یک نیاز قطعی و مبرم است و بایستی در برنامهریزی به آن توجه شود. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و مبلّغان و پژوهشگران حوزههای علمیه کشور - 1386/09/08 عنوان فیش :نیمه کاره ماندن مرکز آموزش تخصصی تبلیغات بین المللی در قم کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, حوزه و نیازهای روز, تبلیغ نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از پیشنهادهائی که آقایان کردید و من میپسندم، تشکیل یک مؤسسهی آموزشی است برای تبلیغات بینالمللی. البته این را بنده اگر بخواهم درست به یاد بیاورم، شاید حدود چهارده پانزده سال قبل مطرح کردم. در آنوقت یکی از آقایانِ بزرگان حوزه که امروز بحمداللَّه حیات بابرکتشان ادامه دارد، یک بیماریای پیدا کردند، رفتند خارج از کشور - یکی از کشورهای اروپائی - برای معالجه. در آنجا جوانها و دانشجوها و ایرانیها به ایشان مراجعه کردند که آقا مثلاً بیائید اینجا در فلان جلسه صحبت کنید، بیائید فلانجا سخنرانی کنید. یک ماه یا بیشتر این آقای بزرگوار و محترم را نگه داشتند و ایشان نیازها را دید. بعد که ایشان آمدند اینجا، از من وقت ملاقات خواستند و آمدند ملاقات کردند با من، و اوقات تلخی با من، که آقا چرا شما به این نیازها جواب نمیدهید؟ چرا پاسخ نمیدهید؟ این همه نیاز هست. من گفتم حالا ما یک کارهائی البته کردهایم، اما دست ما هم خالی است؛ حالا الان این گوی و این میدان. شما بروید در قم یک مدرسه برای تربیت مبلّغین دینی برای دنیای خارج از ایران برنامهریزی کنید و علىّ نفقة عیاله - همینجور گفتم - خرجش با من؛ هزینههایش را من، همه را متحمل میشوم. مدرسهاش را شما بسازید؛ من که نمیتوانم بیایم قم، مدرسه درست کنم. ایشان رفتند و یک مدتی هم تلاش کردند و به نظرم یک اطلاعیهای هم در قم داده شد که کسی که میخواهد شرکت کند، بیاید اینجا، و بعد هم فراموش شد! تا حالا هم فراموششده است. این کار را بکنید. این کار بسیار کار خوبی است؛ کار لازمی است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1374/09/16 عنوان فیش :تشنگی دنیای غرب نسبت به معارف اسلامی کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, سفر آیت الله خامنه ای به یوگسلاوی, فرصت شناسی, حوزه و نیازهای روز, تبلیغ حقیقت, مبلغان نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : امروز یک فرصت استثنایی پیش آمده است. این فرصت را، انقلاب به ما داده است. در سایه انقلاب است که حوزههای علمیّه، بدون مزاحمتِ یک دستگاه جابر، ظالم و خبیث، میتوانند عالم و فاضل تربیت کنند. در گذشته، اینطور نبود و انواع وسوسهها و موذیگریها را میکردند. حمله کماندوها و چماق به دستهای دستگاه جبّار پهلوی به مدرسه فیضیه میدان آستانه، صحن مطهّر و خیابان ارم در سالهای چهل و یک و چهل و دو، یک واقعه فراموش نشدنی است. کاری میکردند که طلبه، فرصت و دل و دِماغ درس خواندن پیدا نکند. به طلاّب و علما اهانت میکردند و بر سرِ راهِ دلِ جوان این مجموعه، دامها پهن میکردند. اما امروز اینها نیست. امروز دنیا و جوانان مسلمان به شما نیازمندند و دنیای سرخورده از مادّیت، چشم انتظار شماست. من یک بار در صحبتی این را گفتم که یکی از فضلای برجسته زمان ما که بهطور کامل با فرهنگ جدید آشنا بود و چند زبان میدانست و سالها در دانشگاههای مختلف دنیا تدریس کرده یا تعلیم گرفته بود، پس از سفری که برای یک فرصت مطالعاتی به اروپا رفته و بازگشته بود، نوشته یا گفته بود که امروز ذهنیّت دنیای غرب، دیگر دنبال این زرق و برقها نیست؛ بلکه به دنبال «شیخ انصاری»ها و «آخوند ملّاصدرا»هاست! و این دیگر حرف منِ طلبه نیست. امروز این انسانهای معنوی هستند که از زیر انبار تهمتها میدرخشند و مردمی را که در تاریکی مادیّت دست و پا میزنند، به خود جذب میکنند. شیخ انصاری و آخوند ملّاصدرا - یکی فقیه و دیگری حکیمِ عارف - هر دو در دنیای غرب، با خصوصیّت زهد و عبادت فراوان، به یاد ماندنی و تاریخی هستند. امروز اوج مظاهر غرب، مانند علوم و فنون، فساد، زرق و برق و قدرت نظامی و اطّلاعاتی، در کشور ایالات متّحده امریکا وجود دارد. آنجا ناگهان یک جماعتِ بین یک تا دو میلیون نفر از سیاهان، که همهشان هم مسلمان نیستند، بر میخیزند و به عنوان شعار، همه «اللَّه اکبر» سر میدهند! از نظر من و شما، این پدیده مهم و قابل تفسیری است و باید روی آن تأمّل کنیم. اینها فکر میخواهند و با انگیزه به میدان آمدهاند. متاع نفیس دین، چیزی نیست که کسی در شهرهای امریکا بنشیند و بدون تعلیم و تربیت، آن را آنچنان که هست فرا گیرد.امروز انگیزهای یافته است و باید به او تعلیم داد. بنده چند سال پیش به شهر سارایو و بعضی مناطق یوگسلاوی سابق رفتم و مسلمانان را از نزدیک مشاهده کردم. ظاهر زندگی آنها، صد در صد غیر اسلامی، اما انگیزههایشان اسلامی بود. آن روز، هنوز حکومت کمونیستی بر سرِ کار بود؛ اما وقتی میدیدند رئیس جمهور یک کشور اسلامی به آنجا آمده است، چون مسلمان بودند، در خیابانها میایستادند و اشکِ شوق میریختند. در مسجدشان جمع شده بودند و به همراهان ما که میرسیدند، لباس مردان یا چادر زنانِ هیأتِ ایرانی را میبوسیدند. این، انگیزه است. خوب! این انگیزه، ابدی نمیشود مگر اینکه یک مبلّغ خوب، با یک فکر و منطق حسابی به آنجا برود و آن را ماندگار کند. عزیزان من! این کارها را چه کسی خواهد کرد؟ امروز دنیا تشنه شماست. شهرها، روستاها، دانشگاهها و ملت ما نیز همین طور است. تنها چیزی که میتواند پاسخگوی این نیاز باشد، کسب علم، تحقیق علمی و تفکّر است. مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی - 1374/09/13 عنوان فیش :جلوتر بودن حوزهى علمیه گذشته از دنیاى زمان خود کلیدواژه(ها) : استعدادهای ناشناخته حوزه, حوزه و نیازهای روز, تاریخ حوزههای علمیه و مجاهدتهای علما, آخوند خراسانی, شیخ طوسی, میرحامدحسینهندی, عبدالجلیل قزوینی رازی, سید مرتضی رازی, تاریخ علما و فقهای سلف, حوزههای علمیه نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : حوزه نسبت به گذشته خیلى پیشرفت کرده است و هیچ کس نمىتواند این حقیقت را منکر شود. یعنى اگر ما قدر مطلق را حساب کنیم، قابل مقایسه با گذشته نیست. همانطور که حضرت «آیةاللَّه مشکینى» فرمودند، این حوزه کمّاً و کیفاً پیش رفته است. آن روز، چهار صد نفر طلبه داشت، ولى امروز هزاران طلبه و فاضل مشغول تحصیلند. فضلاى امروز از فضلاى آن روز کمتر نیستند. بعضى از طلاّبِ امروز از طلاّبِ آن روز کم شوقتر نیستند. کارى که فضلا و طلاّبِ امروز مىکنند، بعضى اوقات دهها برابر کارى که آن روز طلاّب و فضلا مىکردند، اهمیت عملى و بعضاً علمى دارد. کسى نمىتواند بگوید که حوزه دچار عقبگرد است؛ نه. از این جهتى که بررسى مىکنیم، حوزه پیشرفت کرده است. حرفهاى گذشتگان هم دست علماى امروز است. امروز، این کتاب مکاسبى که شما مىخوانید، درس خارج «شیخ» است. عالیترین تحقیقات «شیخ»، همینهاست. کفایهاى که شما مىخوانید، اوج افکار اصولى «محقّق خراسانى» است. اگر امروز طلبهى کفایه خوان ما، کفایه را که مىخواند آن را بفهمد، مثل اکابر شاگردان «آخوند» که آن روز آن حرفها را بلد شدند، فهمیده است. منتها باید بداند که امروز پلّهى آخر نیست؛ ولى آن روز، پلّهى آخر بود. بنابراین، حوزه در فقه و اصول و در کار حوزهاىِ کمّى و در تبلیغات و گسترش خود و توسعه در اطراف عالم و مسؤولیتهایى که بر عهده گرفته است، با گذشته تفاوت زیادى دارد و پیشرفت زیادى کرده است. امّا از لحاظ یک دیدگاه دیگر، حوزه دو اشکال اساسى دارد که یکى از آنها حتماً در گذشته نبوده و متعلّق به امروز است و دیگرى هم به احتمال زیاد، این گونه است. امّا اشکالى که حوزهى ما، دیروز آن را نداشت و امروز دارد، این است که حوزهى دیروز از دنیاى زمان خود عقبتر نبود؛ بلکه جلوتر هم بود. شما نگاه کنید در آن روز علماى ما چقدر محصول علمى و فقهى و کلامى براى مردمِ زمان خودشان دارند. همان عدّهى کمى که در گذشته بودند، کارهاى بزرگى انجام دادند. اگر در نیشابور یا بلخ یا هرات یا طوس که اقصى نقاط دنیاى اسلام نسبت به بغدادِ آن روز بود، چند نفر شیعه زندگى مىکردند و سؤال فقهى یا کلامى داشتند، «شیخ مفید» آنان را از بغداد هدایت و راهنمایى مىکرد. یعنى «شیخ مفید» از زمان خودش عقب نبود. یا در زمان «شیخ طوسى»، اگر دشمنِ مکتبِ اهل بیت مىگفت : «أن لا مصنَّفَ لکم»؛ شما کتاب و تصنیف ندارید، «شیخ طوسى» خودش به تنهایى وارد میدان مىشد و بزرگترین کتاب رجالى را تلخیص مىکرد و اختصاصاً یک کتاب و فهرست رجالى دیگر مىنوشت. یعنى بدون معطّلى، رجال «کشّى» را تلخیص کرد، رجال خود را نوشت و فهرست «شیخ» را هم نگاشت! هنوز پاسخ در خانهى اشکال کننده بود که مىگفت فقه ندارید؛ ناگهان یک کتاب عظیم پرفرع پر تحقیق - به حسب سطح تحقیق آن روز - مبسوط از آب در مىآمد. اگر «محمدبن زکریاى رازى»، چهار کلمهى الحادى بر زبانش جارى مىشد، فوراً «سید مرتضاى رازى» در ردّ او کتاب مىنوشت و نمىگذاشت حرف او بىجواب بماند. اگر فلان نویسندهى معاند اهل بیت، کتابى مىنوشت و حقایق و اعمال شیعه را مسخره مىکرد، بلافاصله «عبدالجلیل رازى قزوینى» حقّش را کف دستش مىگذاشت و کتاب «النقض» را مىنوشت. بنابراین، هرکسى که در زمینههاى فقهى و کلامى - بخصوص - چیزى به شیعه مىگفت، شیعه با قدرت و قوت، به زبان علمى به او جواب مىداد و سخن تلخِ رقیب و حریف و معاند را به خانه نمىبرد. تا اواخر هم وضعیت این گونه بوده است. در هند یک نفر پیدا شد و کتاب «تحفهى اثنى عشریه» را که بر ضدّ و ذّم شیعه و در قدح اهل بیت است، نوشت. «سید حامد حسین»، کتاب «عبقاتِ» به آن عظمت را در جوابش نگاشت و آنطور که به نظرم مىرسد، شاید حدود ده ردّ بر کتاب «تحفهى اثنى عشریه» نوشته شده است. من فهرستى را نگاه مىکردم که متعلّق به کتب علماى هندىِ شیعه بود که البته بزرگان و اَعلام درجهى یک هم در میان آنان بودند. به نظرم ده ردّ و شاید هم بیشتر علیه این کتاب نوشتند. بنابراین، حوزه هاى علمیه از زمان خودشان عقب نبودند. یک نفر پیدا مىشد حرفى را در یک کتاب خطّى مىزد و یک نسخه مىنوشت و دیگرى پخش مىکرد و دیگرى مىخواند و چهار نفر در طول زمان از آن مطّلع مىشدند؛ عالم شیعه هم برمىداشت همین کار را عیناً جواب مىداد و گاهى تندتر و سریعتر و بهتر از او اقدام مىکرد و عقب نمىماند. تا زمان «شهید اوّل» کتب فقهى ما غالباً متضمّن آراى فقهاى اهل سنّت - مثل کتب «علاّمه» و «فخرالمحقّقین» - هم بوده است؛ ولى بعد از آن زمان، کتب شیعه غالباً دیگر آراى اهل سنّت را ذکر نمىکنند. وقتى شما نگاه مىکنید، مىبینید که در آن کتابها، رأى فقهاى اهل سنّت، با اَدلّهى متعدّد جواب گفته شده است. فقط کتاب «خلاف» را نگاه نکنید که «شیخ طوسى» در آنجا فقط به اجماع تمسّک کرده است. غالباً استدلالهاى محکمِ کتب «علاّمه» و دیگران و نیز کتاب خودِ«شیخ»، مبسوط است. اما امروز، این گونه نیست. امروز، حوزهى علمیه از زمان خودش خیلى عقب است. حساب یک ذرّه و دو ذرّه نیست. مثل این است که دو نفر سوار بر اسب، در وادى اى همراه یکدیگر بروند و یکى اسبش از دیگرى تندروتر باشد و آنکه اسبش کندروتر است، بعداً به اتومبیل دست پیدا کند. طبیعى است آنکه اسبش تندروتر است، به گرد او هم نمىرسد. الان وضعیت این گونه است. در حال حاضر، امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق، دنیا را فرا گرفته است. ما وقتى به خودمان برگردیم، خیلى فاصله داریم. حتّى در «اخلاق» هم این گونه است. یکى از اَعلام حوزه (عَظماللَّه بقائه) - که الان در اینجا تشریف دارند - چند سال قبل از این، سفرى به انگلستان کرده بودند و در آنجا کتابخانهاى را دیده بودند. به من فرمودند: «یک طبقه از این کتابخانه، کتب اخلاقى بود که فرنگیها در چند سالِ اخیر نوشتهاند»! در آن چند سال، حوزهى علمیهى قم، چند کتاب اخلاق بیرون داده بود؟ یک هزارم آن؟ یک ده هزارم آن؟ گمانم هنوز هم کمتر از این مقدار است! این تازه اخلاق است که مىدانید غرب با اخلاق، چندان سرآشتى ندارد. البته کتب اخلاقى آنها بیشتر، فلسفهى اخلاق و ردّ اخلاق و بیان اخلاقِ غیرمعنوى و اخلاق مادّى است. ما بعد از «معراج السعادة» و «جامع السعادات»، در حوزه هایمان، چه کتابى نوشتیم؟ البته بعدها در چند سال اخیر، چند کتاب اخلاق نوشته شده است؛ چیزى که بشود به عنوان یک کتاب علمى ارائه کرد. عین همین قضیه در «حقوق» هم مشاهده مىشود. شما ببینید چقدر در باب حقوق مدنى، حقوق جزا و انواع و اقسام مباحث حقوقى، تحقیقات گوناگون شده است. این کار، هم در غرب و هم در دنیاى اسلامِ غیرشیعه شده است. ما در این زمینه ها انصافاً باید بگویم خیلى عقبیم. حال، این رشتهى تخصّصى ماست و بیشترِ تخصّصِ حوزهها تقریباً فقه است. چقدر در زمینهى فلسفه و کلام و کلامِ جدید و فلسفهى دین و مباحث دین شناسى و سایر زمینهها، مطلب نوشتهاند و چقدر کار کردهاند! ممکن است همهى اینها هم غلط باشد؛ اما بالاخره یک متاع فکر و موج فکرى است که بخشى از فضاى ذهن جامعه را اشغال خواهد کرد. شما در حال حاضر کجایید؟ چطور مىخواهید با اینها مقابله کنید؟ کجاست آن «عبدالجلیل رازى قزوینى» که «النقضِ» مناسب این زمان را هم بنویسد و نه یک کتاب، بلکه ده هزار کتاب در این زمینه ها نوشته شود. امروز دنیا، دنیاى امواج است. با امواج و رایانه، همهى مفاهیم از این طرف به آن طرفِ دنیا منتقل مىشود. الان دورترین کتابخانههاى دنیا مىتوانند در ظرف مدّت پنچ دقیقه، مطالب کتابى را که در کتابخانهى کنگرهى امریکاست، روى صفحهى کاغذ خود چاپ کنند! این گونه، مطالب منتقل مىشود. ما از این دنیا عقبیم؛ دیگر چرا این را منکر شویم!؟ این یک عیب قطعى است که حوزهى امروز ما، آن را دارد. مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان مجلهی حوزه - 1370/11/28 عنوان فیش :جلسه پرسش و پاسخ آیت الله خامنه ای با طلاب کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, حوزه و نیازهای روز نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : از مسائل حوزه، خلأهای فکری حوزه است. من نمیدانم الان در طرح این تفسیرها یا عقاید یا بحثهای سیاسی - همینهایی که الان در مجلهی حوزه هست - آیا شما با آماری به این نتیجه میرسید که الان در حوزه به این مباحث نیاز هست یا نه؛ یعنی طلبه برای منبر خودش، برای قرار گرفتن در جایگاه سیاسی لازم خودش، حتّی برای اندرون خودش، به این مطالب احتیاج دارد یا نه. یک روز هست که ما مثلاً باید اثبات توحید و اثبات صانع بکنیم؛ یک روز هم هست که ما بایستی مثلاً دربارهی مسألهی عدم وابستگی سیاسی بحث کنیم؛ این هم الان یک مسألهی طلبهی حوزه است؛ این جزو مسائل حوزه است؛ این را شما در شمار مسائل بیرون از حوزه جستجو نکنید. اگر آن مجموعهیی که غم مسائل طلبهها و سرنوشت حوزه را میخورد، نتواند طلبهیی را که الان در حوزه زندگی میکند و نهالی است برای اینکه یک روز درخت تناوری بشود، با ایمان خودش حفظ بکند، خیلی خسارت است. گاهی اوقات ممکن است طلبه فکر کند که مثلاً این جنجال و این شکنجهی تمامنشدنییی که ما در مجادلهی با دولتهای بزرگ داریم، واقعاً چه لزومی دارد. اگر این سؤال برای طلبه پیدا شد، آیا شما جوابی برای آن فراهم میکنید، یا نمیکنید؟ آیا ما موظف هستیم جوابی فراهم کنیم، یا موظف نیستیم؟ من در اواخر دوران ریاست جمهوری یک سفر به قم آمدم؛ که شاید آخرین سفر، یا یکی از آخرین سفرهای من به قم بود. در آن دیدار، یک جلسهی پاسخ به سؤالات گذاشتم. ایدهی این قضیه از اینجا هم شروع شد که من در اواخر دوران جنگ به اهواز رفته بودم؛ در آنجا یک طلبهی خیلی معمولی به من رسید و گفت شما به دانشگاه میروید، پاسخ به سؤالات میگذارید؛ مگر حوزهی به این عظمت، از یک دانشگاه کمتر است!؟ دیدم راست میگوید. این نکته در ذهنم بود و در وقتی که ممکن شد، این کار را کردم و به قم رفتم. در آنجا طلبهها هم زیاد آمدند و از من سؤالاتی کردند؛ من دیدم عجب مسائلی در حوزه مطرح است؛ یعنی واقعاً آدم تا برخورد نکند، نمیفهمد. ما مقاله مینویسیم، کتاب مینویسیم؛ اما آیا این چیزی که ما مینویسیم، خلأ لحظهها را پُر میکند؟ |