[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در دیدار با رهبران گروههای جهادی افغانستان و جمعی از مسؤولان وزارت امور خارجه‌ - 1369/08/29
عنوان فیش :انس بیشتر شرق عالم اسلام با آموزه های دینی
کلیدواژه(ها) : افغانستان, علمای اسلام, تاریخ اسلام
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
ملت افغانستان، ملت مسلمانی است؛ شیعه و سنیش فرقی نمی‌کند. شیعه‌اش هم مسلمان است، سنیش هم مسلمان است؛ مسلمانانِ متعصب و پایبندی هم هستند. یعنی همیشه تمسک شرق عالم اسلام نسبت به اسلام، از غرب عالم اسلام بیشتر بود. شما این تمسکی را که به اسلام، در نقاطی از آسیا - ایران و افغانستان و ترکستان - می‌بینید، هرگز در آفریقا - آن مناطق غربی عالم اسلام - مشاهده نمی‌کنید. دنیای اسلام، چنین چیزی را هیچ‌وقت تجربه نکرده است.
البته این هم یک علل تاریخی دارد. شما نگاه کنید، شصت، هفتاد درصد محدثان و علمای اسلام، از صدر اول تا حالا، متعلق به همین منطقه‌ی شرقند. این، چیز کوچکی نیست. بعضی از قسمتهای این منطقه، الان هزاروصد سال، بعضی هزارودویست سال و بعضی هزاروسیصد سال است که با اسلام انس گرفته‌اند و اسلام جزو فرهنگ اینهاست.

مربوط به :بیانات در دیدار با رهبران گروههای جهادی افغانستان و جمعی از مسؤولان وزارت امور خارجه‌ - 1369/08/29
عنوان فیش :لطف الهی و مجاهدتهای مردم؛عامل پیروزی مردم افغانستان
کلیدواژه(ها) : تاریخ آسیا و آفریقا, تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, افغانستان, تبعید آیت الله خامنه ای به ایرانشهر, حمله شوروی به افغانستان
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
اوضاع جهانی به سمتی می‌رود که پیروزی مسلمین در افغانستان، حتمی و قطعی است. دوسال پیش، ما نمی‌توانستیم این‌طور حرف بزنیم. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، من با آقایانِ افغانیهای مبارز، دوست بودم. وقتی که «تَرَکی» کودتا کرد، من در ایرانشهر تبعید بودم. ماجرا را شنیدیم، ولی نمی‌دانستیم که چه خبر است؛ چون خبری به ما نرسید. ما فقط فهمیدیم که در افغانستان، حادثه‌یی اتفاق افتاده است. علاقه‌مند شده بودیم که ببینیم در آن‌جا چه خبر است. یعنی ارتباطات ما با افغانستان، به این شدت بود. البته بعد فهمیدیم که اینها کمونیستند؛ ولی اول روشن نبود. بنابراین، پیوندهای قلبی و عاطفی من با افغانستان و با برادران افغانی، خیلی زیاد است. از قدیم که در مشهد بودم، این ارتباطات را با برادران داشتم.
من هر وقت به یاد مسأله‌ی افغانستان می‌افتادم، دلم بر مظلومیت مردم افغانستان می‌سوخت و می‌گفتم، اینها چه راهی برای پیروزی دارند؟ چون همه‌ی راهها به حسب ظاهر بسته بود و هرچه نگاه می‌کردیم، بن‌بست بود. آن قدرت اهریمنی مارکسیستی، با آن همه نیرو و با اهداف بلندمدت، تنها به افغانستان قانع نبود. مسأله‌ی او، مسأله‌ی استراتژیک بود؛ رسیدن به آبهای جنوب. دویست سال، روسیه‌ی تزاری و شوروی، مجموعاً دنبال این هدف بودند. حالا از افغانستان قدم جلو گذاشتند و روزبه‌روز هم دارند تقویت می‌کنند. تمام این راهها، به حسب ظاهر بسته بود. به عراق هم که فکر می‌کردیم، می‌دیدیم که از افغانستان آسانتر است. به کشورهای دیگر هم که فکر می‌کردیم، می‌دیدیم آسانتر است. من همیشه هر وقت به یاد افغانستان می‌افتادم، قلبم برای این ملت واقعاً می‌سوخت و می‌گفتم: پروردگارا! به این مردم که این‌طور مبارزه می‌کنند، ترحمی بکن.
با لطف الهی و بر اثر مجاهدتها و ایمان و اخلاص مردم، تمام محاسبات جهانی به هم خورد. کار خدا این است.