[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان - 1374/02/13 عنوان فیش : مذاکره با آمریکا کلیدواژه(ها) : مذاکره با آمریکا نوع(ها) : جستار متن فیش : تمام دعوای دنیا در امروز و دیروز، بر سر یک کلمه است و آن اینکه، قدرتهای استکباری میخواهند سرنوشت ملتها را در دست گیرند. این امریکا که میبینید این قدر امروز در دنیا جنجال و هیاهو و غوغا برپا میکند - که غالباً هم بیفایده و بیثمر و پوچ است - برای این است که برای خودش حقِّ ابرقدرتی قائل است و میخواهد اختیار و سرنوشت دنیا در دست او باشد. فلان کس چرا فلان معامله را کرد؟ فلان دولت چرا به فلان دولت فلان چیز را فروخت؟ فلان کشور چرا فلان مسألهی مورد علاقهی امریکا را رد کرد یا مسألهی غیر مورد علاقهی امریکا را تأیید کرد؟... همهی این حرفها برای دخالت در امور دنیاست. آیا میتوانند سرنوشت دنیا را در دست گیرند؟ عدّهای میگویند: «میتوانند.» آن عدّه، ملتهای ضعیف، ناتوان و سردمداران سست عنصر بعضی از کشورها هستند. امّا نیروهای پرشور، با هیجان و متحمّس میگویند: «امریکا غلط کرده است! مگر میتواند سرنوشت دنیا را در دست گیرد!» بنده چه عرض میکنم؟ من میگویم که به یک شرط نمیتواند، به یک شرط میتواند. اگر آن ملتی که طرف امریکاست، دارای عزم و ارادهی سیاسی و زنده، با نشاط، اهل کار، تلاش و جدیّت باشد، امریکا نمیتواند؛ اما اگر ملتی اهل کار، تلاش و نشاط نباشد، باز هم امریکا نمیتواند تسلط پیدا کند؟! چرا؛ میتواند. این همه که بر کشورها تسلّط پیدا کردند، برای چه بود؟ اگر سردمداران کشوری اهل معامله با امریکا باشند و مردم آن کشور هم افراد بیهوش و حواسِ بیکارهای باشند، میتواند. اگر دولتی اهل معامله و مذاکره با امریکا نباشد؛ امّا مردمش تنبل باشند، اینجا هم امریکا میتواند تسلّط پیدا کند. چرا؟ برای اینکه آن دولت، مستأصل میشود. مردمی که کار نکنند، مردمی که ابتکار نداشته باشند، مردمی که خود را موظّف به ادارهی کشور و تولید نیازهای خودشان ندانند، مردمی که فقط مصرف را بلد باشند و تولید را بلد نباشند، کشور و کسانی را که در رأس کارند در وضعیتی بدی قرار خواهند داد. ملتی میتواند در مقابل پرروها، پرتوقّعها، گردنهبگیرها و زیادهطلبهای دنیا - مثل امریکا - بایستد و مقاومت و از حق خود دفاع کند، که بگوید: «آقا! ما خودمان، خودمان را اداره میکنیم.» اگر دشمن بگوید به شما فلان چیز را نمیفروشیم، بگوید: خوب؛ بهتر! نفروشید. شما که به ما بفروشید، ما تنبل میشویم و خودمان تولید نمیکنیم. میگوییم «آقا؛ بستهبندی شده میآید.» شما که به ما مجّانی بدهید، پول هم از ما نگیرید، به ما خیانت کردهاید. اگر شما دَرِ داد و ستد را با ما ببندید و بُنجلهای خودتان را به طرف مملکت ما سرازیر نکنید، به نفع ماست. برای اینکه ما روحیهی کار، نشاط، تلاش و تولید پیدا خواهیم کرد. باور کنید روزی که این مردک ساده دلِ بیتجربهی خام اعلام کرده است که میخواهد روابط اقتصادی امریکا را با ایران ممنوع کند (بعد هم که رفت در جلسهی صهیونیستها، بیچاره در واقع بازی خورد. حال چه کسی پوست خربزه زیر پای این آدم انداخت، من نمیدانم) بنده به چند جهت، از ته دل خوشحال شدم. اینها تا به حال گاهی با ریا چیزهایی میگفتند که بعضی، در گوشه و کنار عنوان میکردند: «آقا؛ اینها آن قدرها هم با ما دشمن نیستند. آخر شما میگویید مرگ بر امریکا، مردم میگویند مرگ بر امریکا، بد است! عیب است! زشت است!» بعضی از آدمهای کم مسؤولیت یا بیمسؤولیت، میخواستند این فریاد مرگ بر امریکا را که مردم ما از ته دلشان کنده میشود، در گلوها خفه کنند و نگهدارند. حالا مردم وقتی که در مقابل چنین صراحتی قرار گرفتند، در هر جای کشور هستند، راحت فریاد میزنند: «مرگ بر امریکا |