[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش :هر بیان عقیدهای آزاد است مگر بیان گمراهکننده کلیدواژه(ها) : آزادی بیان, آزادی عقیده نوع(ها) : قرآن متن فیش : اگر یک سخنی از گویندهای در فضا و محیطی و در شرایطی و با مخاطبینی صادر بشود که مایهی گمراهی جمعی از مردم هست، این از نظر اسلام ممنوع است. دلیل و فلسفهی این ممنوعیت هم واضح است؛ چون اساساً آزادی برای هدایت افکار است، برای رشد افکار است، برای پیشرفت جامعه است. آن آزادیای که موجب گمراهی افکار باشد، موجب رکود افکار باشد، موجب عقبگرد جامعه باشد، این یقیناً قابل قبول نیست. پس یکی از مرزهای آزادی بیان عبارت است از اغواگری، گمراهسازی. هر سخنی که گمراه کننده و به خطا افکنندهی دلها و ذهنها در جامعه باشد، این ممنوع است. یکی از مرزها، تشنج عمومی در جامعه است. در قرآن، اگر برای آزادی بیان عرض کردم من یک دلیل و مدرک صریحی پیدا نکردم، برای آزاد نبودن بیان در موارد تشنج عمومی، دلیل واضحی هست که در سورهی احزاب در آیهای میفرماید: «لئن لم ینته المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینّک بهم».(1) «مرجفون» یعنی آن کسانی که در جامعه تشنجآفرینی میکنند، جامعه را به اضطراب میکشانند، به حرکات ناسالم میکشانند؛ اینها مرجفون در مدینهاند. «مرجف» یعنی آن کسی که با سخن خود، با شایعهپراکنی خود، با موضعگیری خود، با اظهارنظر خود جو عمومی جامعه را به تشنج میکشاند. این قابل قبول نیست، حتی در جامعهی کوچک زمان پیغمبر. مدینه مگر چقدر بوده؟ همهی مدینه به قدر یکی از محلات تهران نه وسعت داشته و نه جمعیت داشته؛ این سر تا پای نظام اسلامی در زمان پیغمبر است. اما در همان جو هم چون دشمنی زیاد است، چون مخالفت دشمنان جدی است، چون قدرتهای بزرگ متحد شدند علیه اینکه نظام مدینهی نبوی را از بین ببرند، چون احزاب همدست شدند برای اینکه اسلام را ریشهکن کنند، چون هنوز افکار و ایمانها و دلها آن عمق لازم را در زمینهی مسائل اسلامی به طور عام پیدا نکرده، لذا مرجف در مدینه قابل گذشت نیست: «لنغرینّک بهم»؛ یعنی اگر دست بر ندارند این شایعهپراکنها، این تشنجآفرینها، این کسانی که جامعه را از سلامت و از سکون و آرامش خودش میخواهند خارج کنند، ما تو را «اغرا» خواهیم کرد به آنها؛ یعنی تو را به جان آنها خواهیم انداخت تا انتقام مردم را بگیری. یعنی یک لحن شدیدِ خشن در مقابل کسانی که جو سالم جامعه را حاضر نیستند تحمل کنند و سلامت جامعه را به حال خود بگذارند. حالا جنجال کنیم که این بر خلاف روشهای دموکراسی غربی است، دموکراسی غربی این را قبول ندارد. خب ما در بسیاری از جهات موکراسی غربی را اصلاً قبول نداریم؛ آن آزادی و دموکراسی نیست، آن فتنه است، آن دروغ است، آن فریب است و همان طور که در خطبهی قبل عرض کردم، حتی در خود دموکراسیهای غربی هم علیرغم اینکه شعار آزادی بیان را علم کردند و آن را تو سر بلوک شرق زدند - یعنی جوامع سوسیالیستی و کمونیستی، که میگویند شما ندارید، ما داریم - در عین حال در خود آن کشورها هم آزادی بیان به معنای حقیقی کلمه اصلاً وجود ندارد و جنجالی که آنها میکنند علیه یک بیان درست و حقیقتگو از قبیل همان جنجالی است که کفار قریش اطراف پیغمبر میکردند. کسی نمیآمد دهن پیغمبر را بگیرد که آیهی قرآن نخواند؛ چون به هر دلیلی این کار را نمیتوانستند بکنند، اما آنقدر جنجال علیه اطراف پیغمبر به راه مینداختند که کسی صدای تلاوت قرآن به گوشش نرسد. امروز روش غرب، روش آمریکا، روش تبلیغات صهیونیستی جهانی این است. بنابراین آنها هم آزادی به هیچ وجه ندارند؛ اما بههرحال ما روشها و پایههائی را که از روی سیاستهای مغرضانه اساساً در زمینهی مسائل آزادی در غرب گذاشته شده - که بنده مفصل دربارهی این مطلب در چند خطبه در همین سلسلهی بحثها صحبت کردم - قبول نداریم و تکرار نمیکنم. به هر حال اسلام اینجوری است؛ تشنجآفرینی را در جامعه قبول نمیکند. این یکی از مرزهاست. کسی حق ندارد بگوید که من میخواهم عقیدهی خودم را بیان کنم و بیان در اسلام آزاد است؛ اجازه بدهید من حرفم را بزنم. بله، بیان آزاد است، اما اگر با این بیان کسی بخواهد جو آرام جامعه را، سلامت محیط همزیستی مردم این جامعه را به هم بزند، اسلام به هیچ وجه این را قبول ندارد. میفرماید: «لنغرینّک بهم»؛ دستگاهها موظف خواهند بود که یک چنین بیانی را در مقابلش بایستند و تعقیب قانونی و سیاسی و حقوقی بکنند؛ این قابل قبول نیست. این هم یکی از مرزهای آزادی است. پس بیان اظهار عقیده غیر از تشنجآفرینی است. 1 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 60 لَئِن لَم يَنتَهِ المُنافِقونَ وَالَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ وَالمُرجِفونَ فِي المَدينَةِ لَنُغرِيَنَّكَ بِهِم ثُمَّ لا يُجاوِرونَكَ فيها إِلّا قَليلًا ترجمه : اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بیاساس در مدینه پخش می کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان میشورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمیتوانند در کنار تو در این شهر بمانند! مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش :افشای اسرار مملکتی؛ امری مخالف با آزادی بیان کلیدواژه(ها) : آزادی بیان نوع(ها) : قرآن متن فیش : یکی از مرزهای آزادی بیان، افشای اسرار مملکتی است که این هم باز در قرآن موردی دارد که به آن اشاره یا تصریح شده و آن سورهی نساء است که در باب جنگ و تحریص مردم به جهاد و مسائل گوناگون جنگ در سورهی نساء مفصلاً بحث پرشور و کاملی را بیان میکند؛ بعد در باب آن کسانی که مخالف روال جامعهی اسلامی هستند، میفرماید که: «و اذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به»؛ خصوصیت این آدمهای ناباب به حسب این آیه و آیات این است که اگر از امن یا خوف، به هر حال اسرار مملکتی، چه اسراری که برای مردم در جای خود خبر خوش ممکن است به حساب بیاید، چه اسراری که برای مردم خبر ناخوش ممکن است به حساب بیاید، گیرشان بیاید، بدون هیچ ملاحظهای، بدون رعایت هیچگونه مصلحتی، میآیند این خبر را در مقابل مردم افشا میکنند، که به حسب این آیه و در شرع مقدس، این مذموم و ممنوع است. مفسرین در ذیل این آیه میگویند مثلاً اگر خبر پیروزی برسد؛ خب، خبر پیروزی که خبر خوبی است، اما مگر هر خبر خوبی را باید آناً افشا کرد؟ نه، ممکن است افشای این خبر یک مفاسد جنبی داشته باشد. آنجائی که نیروهای ما در جبههی نبرد بر دشمن پیروز میشوند، این پیروزی را در جای خود، در وقت خود، به اندازهای که هیچگونه سوء استفادهای علیه مردم و علیه جنگ از او نشود، باید بیان کرد؛ والّا اگر همین خبر پیروزی هم بیملاحظه گفته بشود، ممکن است دشمن استفادهی نوع دیگری از این بکند. لذا بایستی خبر را: «ولو ردّوه الی الرّسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الّذین یستنبطونه منهم»،(1) برگردانند به اولی الامر؛ یعنی به مسئولین. حتی خبر را هم به مسئولین برگردانند، مسئولین با ملاحظهی مصالحی که وجود دارد، این خبر را در اختیار مردم بگذارند. 1 ) سوره مبارکه النساء آیه 83 وَإِذا جاءَهُم أَمرٌ مِنَ الأَمنِ أَوِ الخَوفِ أَذاعوا بِهِ ۖ وَلَو رَدّوهُ إِلَى الرَّسولِ وَإِلىٰ أُولِي الأَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَستَنبِطونَهُ مِنهُم ۗ وَلَولا فَضلُ اللَّهِ عَلَيكُم وَرَحمَتُهُ لَاتَّبَعتُمُ الشَّيطانَ إِلّا قَليلًا ترجمه : و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع میسازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان -که قدرت تشخیص کافی دارند- بازگردانند، از ریشههای مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه کمی، همگی از شیطان پیروی میکردید (و گمراه میشدید). مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش :بیان حقیقت، تضمین بقای نظام بر خط اسلام کلیدواژه(ها) : آزادی بیان, حقگویی, نصیحت به مسئولان نوع(ها) : قرآن, حدیث متن فیش : اسلام یک خصوصیت دیگری دارد و آن این است که یک جاهائی عدم بیان را اسلام ممنوع کرده. یعنی مسئله فقط این نیست که بیان کردن مجاز است، بلکه بالاتر از این، بیان نکردن حرام است. یک جاهائی باید بیان کرد؛ آنجاهائی که کتمان حقیقت علیه مصالح نظام اسلامی است، علیه منافع رشد فکری جامعه است، آنجا بیان واجب است، کتمان حقیقت حرام است، که این هم یکی از خصوصیات اسلام است که آیات فراوانی در قرآن دارد؛ برادرانی که میخواهند دنبال کنند، آیات بیان و تبین: «لتبیّننّه للنّاس و لا تکتمونه»،(1) آیات کتمان، اینها را در قرآن ملاحظه کنید، خواهید دید که بیان کردن و ارائهی حقیقت کردن در یک جاهائی لازم است و این تضمین واقعی بقای نظام بر خط اسلام است. یعنی اگر مصالح نظام اسلامی و مصالح مسئولین، مصالحی که ارتباط به اسلام دارد، نه مصالح شخصیشان، آنقدر مهم است که یک جاهائی بیان کردن را غیر مجاز میکند، اما همین نظام، همین دستگاه، همین مسئولین، اگر قرار شد از خط اسلام منحرف بشوند، اگر بنا شد که راه را عوضی بروند، اگر سرنوشت نظام اسلامی تهدید به انحراف از مبانی اسلامی شد، اینجا تکلیف چیز دیگری میشود، اینجا بیان کردن واجب است، امر به معروف و نهی از منکر لازم است، نصیحت لائمة المسلمین(2) لازم است و افشای حقایق برای مردم لازم است که مجموعهی اینها نظر اسلام را در باب بیان و آزادی اظهار عقیده روشن میکند. 1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 187 وَإِذ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ الَّذينَ أوتُوا الكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنّاسِ وَلا تَكتُمونَهُ فَنَبَذوهُ وَراءَ ظُهورِهِم وَاشتَرَوا بِهِ ثَمَنًا قَليلًا ۖ فَبِئسَ ما يَشتَرونَ ترجمه : و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خدا، از کسانی که کتاب (آسمانی) به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتماً آن را برای مردم آشکار سازید و کتمان نکنید! ولی آنها، آن را پشت سر افکندند؛ و به بهای کمی فروختند؛ و چه بد متاعی میخرند؟! 2 ) الكافی، ثقة الإسلام كلينى، ج 1، ص 403؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 74، ص 132. «... ثَلَاثٌ لَا يُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ ...» ترجمه : رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) فرمودند: سه خصلت است كه قلب هيچ مسلمانى نبايد درباره آن خيانت كند: خالص كردن عمل براى خدا، نصيحت پيشوايان مسلمانان و همراه بودن با جماعت مسلمانان. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : مصالح ملّی کلیدواژه(ها) : مصالح ملّی نوع(ها) : جستار متن فیش : قبلاً این نكته را باید برادران و خواهران توجه كنند كه این بحث یك بحث ظریف و دقیقی است. چون از هر دو طرف سوء استفادههائی شده است و میشود. هم به عنوان آزادی بیان و آزادی اظهار عقیده كسانی سوء استفاده میكنند و سوء استفادهها كردهاند و علیه مصالح عمومی مردم و به زیان آگاهیِ مردم اقداماتی را كردهاند كه در هیچ عرفی و در هیچ منطق درستی جایز نیست. از آن طرف هم به عنوان مقابلهی با سوء استفادهی از آزادی و به عنوان حفظ مصالح، شدت عملهائی و فشارهائی در طول زمان، در طول تاریخ، در همه جای دنیا انجام گرفته است كه آن هم قابل قبول نیست. بنابراین اگر گفته شود كه اظهار عقیده جایز است، نباید از آن این استفاده را كرد كه حتی در موارد آن سوء استفادهها جایز است و اگر گفته شود كه مصالح عمومی و افكار عامهی مردم در جامعه رعایتش لازم است و اگر بیان و اظهار عقیده به ضرر اینها باشد جایز نیست، از این هم نباید استفاده كرد كه هر جا سوء استفادهای از نام مصالح بشود، مورد قبول ماست. در نظام اسلامی این حد و مرزی كه میان این دو مصلحت بزرگ و این دو اصل اسلامی وجود دارد، حد و مرز روشنی است كه به آن به قدر گنجایش وقت اشاره میكنم. البته بیان عقیده و بیان فكر همه جا یكسان نیست؛ پس حكم واحدی هم قهراً ندارد. بعضی از گفتنها شعاع اثر محدودی دارد، بعكس بعضی از گفتنها شعاع اثر بسیار وسیعی دارد. بعضیها اگر چیزی را، فكری را، نظری را اظهار كنند، هر اثری كه بر این اظهار نظر مترتب بشود، در یك دایرهی محدودی خواهد بود. بعكس بعضی دیگر اگر اظهارنظر بكنند، هر اثری كه مترتب بشود - چه خوب و چه بد - در یك دائرهی وسیع و گستردهای خواهد بود. بعضیها مطلبی را با زبان معمولی و عادی بیان میكنند كه اثر آن عمیق نیست. اما بعضی ممكن است مطلبی را به زبان هنری بیان كنند، زبان مؤثری را به كار ببرند كه دارای اثر عمیقی در دل مردم باشد. این دو با هم یكسان نیستند و اگر آثار سوئی بر اینجور بیانی مترتب بشود، اسلام میان این دو شیوهی بیان فرق میگذارد. بعضی از بیانها و اظهار عقیدهها در شرایط عادی انجام میگیرد؛ روی اینجور اظهار بیان حساسیتی نیست؛ حتی اگر بیان گمراه كنندهای باشد. چون امكان مقابلهی با این بیان و خنثی كردن آثار سوء آن در جامعه هست. اما گاهی یك اظهار نظر، یك بیان عقیده در شرایط حساس اجتماعی انجام میگیرد؛ در آنوقتی كه جامعه و نظام اسلامی محتاج یكپارچگی است، محتاج آرامش است، محتاج تمركز است، جنگی در بین است، تهدید امنیت مرزها مطرح است، حفظ مصالح عمومی نظام مطرح است؛ اینها یك جور نیستند. حساسیت نسبت به این دو گونه ابراز بیان یكسان نیست. گاهی یك بیانی از بیانهای ممنوع مثل اهانت مثلاً به یك شخص، اهانت به یك شخص معمولی در جامعه است. گاهی اهانت به شخصی است كه اهانت او، زیر سئوال بردن او، تحقیر او، تحقیر یك ملت است، اهانت به یك نظام است، زیر سئوال بردن یك جامعه است، یك كشور است، این دو با هم یكسان نیستند. پس نمیشود كه ما به طور كلی چشمهامان را بگذاریم روی هم، بگوئیم در اسلام بیان عقیده و ابراز عقیده جایز است به طور كلی یا جایز نیست به طور كلی. شرایط مختلف است، بیانها مختلف است، گویندهها مختلفند، شنوندهها مختلفند، محتوای مطلب مختلف است. لذا در صدر اسلام عكسالعمل پیغمبر و خلفای اول را در مقابل بیانهای گوناگون، شما میبینید یكسان نیست. یك جا رسول خدا در مقابل یك مخالف میایستد و او هرچه میتواند به او اهانت میكند، پیغمبر نه فقط از او انتقام نمیگیرد، بلكه به او احسان هم میكند. یعنی این بیان اهانت به پیغمبر از نظر اسلام و پیغمبر كه مجسمهی اسلام است، هیچ اشكال و تعقیب قانونی ندارد؛ والّا پیغمبر او را تعقیب میكرد. یك جا هم شما میبینید پیغمبر اكرم فاتحانه وارد مكه میشود و چند هزار نفر مشركِ معاندِ مخالف خود را كه در میان آنها شخصیتهای برجستهای مثل ابوسفیان وجود دارند، اینها را معاف میكند، عفو میكند، از تعقیب مصون میدارد، اما یك شاعری را كه در همان مكه علیه پیغمبر شعر گفته و اهانت كرده و پیغمبر را و اسلام را زیر سئوال قرار داده، غیاباً محكوم به اعدام میكند و میگوید هر كس این را پیدا كرد، خون این انسان مباح است. این ناشی از چیست؟ ناشی از این است كه نوع بیان و محتوای بیان و محیط بیان و مخاطب بیان و ابزار بیان دارای احكام مختلفی هستند، یكسان نیستند و شرایط گوناگون، اوضاع و احكام و احوال گوناگونی را به وجود میآورد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : مصالح ملّی کلیدواژه(ها) : مصالح ملّی نوع(ها) : جستار متن فیش : بنابراین بیان، بیان عقیده و اظهار عقیده در محیط سالم آزاد است. آنجائی كه مصالح مملكت، مصالح كشور به این دلایلی كه اشاره شد - شایعه پراكنی، تشنج، به هم زدن سلامت عمومی جامعه، و مصالح عمومی - با این بیان تهدید میشود، این ممنوع است و مصالح عمومی آنقدر مهم است كه اسلام برای خاطر مصالح عمومی یك جاهائی مسجدی را آتش میزند. پیغمبر اكرم یك مسجد را آتش زد، چون این مسجد محلی شده بود كه منافقین در آن جمع میشدند، گرد میآمدند، و بنا بر این بود كه دور هم در این مسجد بنشینند، جمع بشوند و علیه پیغمبر مطالبی را با همدیگر تفاهم كنند و خوراك برای تشنجآفرینی در جامعه به وجود بیاورند. پیغمبر از جنگ تبوك كه برگشت، سر راه هنوز به مدینه نرفته، این مسجد را خراب كرد و آتش زد و صاف كرد و آمد وارد شهر شد؛ یك چنین برخورد قوی و قاطعی را اسلام با مصالح عمومی جامعه دارد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : مصالح ملّی کلیدواژه(ها) : مصالح ملّی نوع(ها) : جستار متن فیش : اما نكتهی پایانی در این بحث امروز من این است كه اسلام یك خصوصیت دیگری دارد و آن این است كه یك جاهائی عدم بیان را اسلام ممنوع كرده. یعنی مسئله فقط این نیست كه بیان كردن مجاز است، بلكه بالاتر از این، بیان نكردن حرام است. یك جاهائی باید بیان كرد؛ آنجاهائی كه كتمان حقیقت علیه مصالح نظام اسلامی است، علیه منافع رشد فكری جامعه است، آنجا بیان واجب است، كتمان حقیقت حرام است، كه این هم یكی از خصوصیات اسلام است كه آیات فراوانی در قرآن دارد؛ برادرانی كه میخواهند دنبال كنند، آیات بیان و تبین: «لتبیّننّه للنّاس و لا تكتمونه»،(5) آیات كتمان، اینها را در قرآن ملاحظه كنید، خواهید دید كه بیان كردن و ارائهی حقیقت كردن در یك جاهائی لازم است و این تضمین واقعی بقای نظام بر خط اسلام است. یعنی اگر مصالح نظام اسلامی و مصالح مسئولین، مصالحی كه ارتباط به اسلام دارد، نه مصالح شخصیشان، آنقدر مهم است كه یك جاهائی بیان كردن را غیر مجاز میكند، اما همین نظام، همین دستگاه، همین مسئولین، اگر قرار شد از خط اسلام منحرف بشوند، اگر بنا شد كه راه را عوضی بروند، اگر سرنوشت نظام اسلامی تهدید به انحراف از مبانی اسلامی شد، اینجا تكلیف چیز دیگری میشود، اینجا بیان كردن واجب است، امر به معروف و نهی از منكر لازم است، نصیحت لائمة المسلمین لازم است و افشای حقایق برای مردم لازم است كه مجموعهی اینها نظر اسلام را در باب بیان و آزادی اظهار عقیده روشن میكند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش :یکسان نبودن برخورد اسلام با اظهار عقیده و فکر کلیدواژه(ها) : تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل, آزادی بیان, رفتار پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بیان عقیده و بیان فکر همه جا یکسان نیست؛ پس حکم واحدی هم قهراً ندارد. بعضی از گفتنها شعاع اثر محدودی دارد، بعکس بعضی از گفتنها شعاع اثر بسیار وسیعی دارد. بعضیها اگر چیزی را، فکری را، نظری را اظهار کنند، هر اثری که بر این اظهار نظر مترتب بشود، در یک دایرهی محدودی خواهد بود. بعکس بعضی دیگر اگر اظهارنظر بکنند، هر اثری که مترتب بشود - چه خوب و چه بد - در یک دائرهی وسیع و گستردهای خواهد بود. بعضیها مطلبی را با زبان معمولی و عادی بیان میکنند که اثر آن عمیق نیست. اما بعضی ممکن است مطلبی را به زبان هنری بیان کنند، زبان مؤثری را به کار ببرند که دارای اثر عمیقی در دل مردم باشد. این دو با هم یکسان نیستند و اگر آثار سوئی بر اینجور بیانی مترتب بشود، اسلام میان این دو شیوهی بیان فرق میگذارد. بعضی از بیانها و اظهار عقیدهها در شرایط عادی انجام میگیرد؛ روی اینجور اظهار بیان حساسیتی نیست؛ حتی اگر بیان گمراه کنندهای باشد. چون امکان مقابلهی با این بیان و خنثی کردن آثار سوء آن در جامعه هست. اما گاهی یک اظهار نظر، یک بیان عقیده در شرایط حساس اجتماعی انجام میگیرد؛ در آنوقتی که جامعه و نظام اسلامی محتاج یکپارچگی است، محتاج آرامش است، محتاج تمرکز است، جنگی در بین است، تهدید امنیت مرزها مطرح است، حفظ مصالح عمومی نظام مطرح است؛ اینها یک جور نیستند. حساسیت نسبت به این دو گونه ابراز بیان یکسان نیست. گاهی یک بیانی از بیانهای ممنوع مثل اهانت مثلاً به یک شخص، اهانت به یک شخص معمولی در جامعه است. گاهی اهانت به شخصی است که اهانت او، زیر سئوال بردن او، تحقیر او، تحقیر یک ملت است، اهانت به یک نظام است، زیر سئوال بردن یک جامعه است، یک کشور است، این دو با هم یکسان نیستند. پس نمیشود که ما به طور کلی چشمهامان را بگذاریم روی هم، بگوئیم در اسلام بیان عقیده و ابراز عقیده جایز است به طور کلی یا جایز نیست به طور کلی. شرایط مختلف است، بیانها مختلف است، گویندهها مختلفند، شنوندهها مختلفند، محتوای مطلب مختلف است. لذا در صدر اسلام عکسالعمل پیغمبر و خلفای اول را در مقابل بیانهای گوناگون، شما میبینید یکسان نیست. یک جا رسول خدا در مقابل یک مخالف میایستد و او هرچه میتواند به او اهانت میکند، پیغمبر نه فقط از او انتقام نمیگیرد، بلکه به او احسان هم میکند. یعنی این بیان اهانت به پیغمبر از نظر اسلام و پیغمبر که مجسمهی اسلام است، هیچ اشکال و تعقیب قانونی ندارد؛ والّا پیغمبر او را تعقیب میکرد. یک جا هم شما میبینید پیغمبر اکرم فاتحانه وارد مکه میشود و چند هزار نفر مشرکِ معاندِ مخالف خود را که در میان آنها شخصیتهای برجستهای مثل ابوسفیان وجود دارند، اینها را معاف میکند، عفو میکند، از تعقیب مصون میدارد، اما یک شاعری را که در همان مکه علیه پیغمبر شعر گفته و اهانت کرده و پیغمبر را و اسلام را زیر سئوال قرار داده، غیاباً محکوم به اعدام میکند و میگوید هر کس این را پیدا کرد، خون این انسان مباح است. این ناشی از چیست؟ ناشی از این است که نوع بیان و محتوای بیان و محیط بیان و مخاطب بیان و ابزار بیان دارای احکام مختلفی هستند، یکسان نیستند و شرایط گوناگون، اوضاع و احکام و احوال گوناگونی را به وجود میآورد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش :افشای اسرار مملکتی یکی از مرزهای آزادی بیان کلیدواژه(ها) : آزادی بیان, تاریخ مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : یکی از مرزهای آزادی بیان، افشای اسرار مملکتی است که این هم باز در قرآن موردی دارد که به آن اشاره یا تصریح شده و آن سورهی نساء است که در باب جنگ و تحریص مردم به جهاد و مسائل گوناگون جنگ در سورهی نساء مفصلاً بحث پرشور و کاملی را بیان میکند؛ بعد در باب آن کسانی که مخالف روال جامعهی اسلامی هستند، میفرماید که: «و اذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به»؛ خصوصیت این آدمهای ناباب به حسب این آیه و آیات این است که اگر از امن یا خوف، به هر حال اسرار مملکتی، چه اسراری که برای مردم در جای خود خبر خوش ممکن است به حساب بیاید، چه اسراری که برای مردم خبر ناخوش ممکن است به حساب بیاید، گیرشان بیاید، بدون هیچ ملاحظهای، بدون رعایت هیچگونه مصلحتی، میآیند این خبر را در مقابل مردم افشا میکنند، که به حسب این آیه و در شرع مقدس، این مذموم و ممنوع است. مفسرین در ذیل این آیه میگویند مثلاً اگر خبر پیروزی برسد؛ خب، خبر پیروزی که خبر خوبی است، اما مگر هر خبر خوبی را باید آناً افشا کرد؟ نه، ممکن است افشای این خبر یک مفاسد جنبی داشته باشد. آنجائی که نیروهای ما در جبههی نبرد بر دشمن پیروز میشوند، این پیروزی را در جای خود، در وقت خود، به اندازهای که هیچگونه سوء استفادهای علیه مردم و علیه جنگ از او نشود، باید بیان کرد؛ والّا اگر همین خبر پیروزی هم بیملاحظه گفته بشود، ممکن است دشمن استفادهی نوع دیگری از این بکند. لذا بایستی خبر را: «ولو ردّوه الی الرّسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الّذین یستنبطونه منهم»،برگردانند به اولی الامر؛ یعنی به مسئولین. حتی خبر را هم به مسئولین برگردانند، مسئولین با ملاحظهی مصالحی که وجود دارد، این خبر را در اختیار مردم بگذارند. اوائل انقلاب شعارهائی گاهی روی در و دیوار هم نوشته میشد که فلان مطلب را مثلاً افشا کنید، فلان لیست را که در پروندههای پنهانی مراکز اسناد هست، چرا افشا نمیکنید؟ چرا در اختیار مردم نمیگذارید؟ خطاب به مسئولین، خطاب به دولت و شورای انقلاب و مسئولین آن روز. ما همان وقت میفهمیدیم که دستهای خائن دارند این کار را میکنند. اینجور میخواستند وانمود کنند که یک اسراری وجود دارد که این اسرار را باید مسئولین برای مردم افشا کنند، اما افشا نمیکنند؛ چون به مردم اطمینان ندارند یا اینکه به دلیلی مصالحشان ایجاب نمیکند. بعد البته کاملاً روشن شد که کدام گروهک و برای چه مقصودی میخواسته که اینها افشا بشود؛ نه برای اینکه مردم بفهمند، برای اینکه خودش بفهمد. برای اینکه آن ابرقدرتی که این دارد برای او کار در کشور میکند، او بفهمد. خیلی از اسرار اینجوری است. مردم یقیناً امین همهی اسرار حکومت هستند، آنی که امین نیست، آن گوش نامحرمی است که در میان مردم خودش را جا میزند؛ آن عامل دشمن، آن جاسوس دشمن، آن شنود دشمن و از این قبیل چیزها. یا خبری که اگر به گوش دوست هم برسد، او بدون توجه این خبر را افشا میکند، یک چنین خبرهائی را در اسلام اذاعه و افشای آن را جایز ندانستند. حالا اگر کسی بیاید به عنوان آزادی بیان مسائلی را راجع به جنگ، راجع به مسائل سیاسی، راجع به مسائل درونی کشور یا درونی دستگاهها که برای ذهن مردم ممکن است تشنجآور باشد، ممکن است اسرار مملکتی را در اختیار دشمن قرار بدهد، ممکن است یک نقطهی ضعفی را برای دشمن از نظام اسلامی آشکار کند، افشا بکند، این هم ممنوع است؛ اسلام اجازه نمیدهد که اینگونه خبر هم پخش بشود. این بیان هم بیان ممنوع است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش :آتش زده شدن مسجد منافقین توسط پیامبر برای مصالح عمومی کلیدواژه(ها) : مسجد ضرار, آزادی عقیده, آزادی در اسلام, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بیان عقیده و اظهار عقیده در محیط سالم آزاد است. آنجائی که مصالح مملکت، مصالح کشور به این دلایلی که اشاره شد - شایعه پراکنی، تشنج، به هم زدن سلامت عمومی جامعه، و مصالح عمومی - با این بیان تهدید میشود، این ممنوع است و مصالح عمومی آنقدر مهم است که اسلام برای خاطر مصالح عمومی یک جاهائی مسجدی را آتش میزند. پیغمبر اکرم یک مسجد را آتش زد، چون این مسجد محلی شده بود که منافقین در آن جمع میشدند، گرد میآمدند، و بنا بر این بود که دور هم در این مسجد بنشینند، جمع بشوند و علیه پیغمبر مطالبی را با همدیگر تفاهم کنند و خوراک برای تشنجآفرینی در جامعه به وجود بیاورند. پیغمبر از جنگ تبوک که برگشت، سر راه هنوز به مدینه نرفته، این مسجد را خراب کرد و آتش زد و صاف کرد و آمد وارد شهر شد؛ یک چنین برخورد قوی و قاطعی را اسلام با مصالح عمومی جامعه دارد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش :حادثه افک ؛ نمونه ای از برخورد قرآن با مسئله آزادی بیان کلیدواژه(ها) : حادثه افک, تاریخ عصر بعثت و دوران حیات و حکومت پیامبر(صلی الل, آزادی در اسلام, آزادی بیان, آزادی عقیده نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : بیان عقیده و بیان فکر همه جا یکسان نیست؛ پس حکم واحدی هم قهراً ندارد. بعضی از گفتنها شعاع اثر محدودی دارد، بعکس بعضی از گفتنها شعاع اثر بسیار وسیعی دارد... گاهی یک بیانی از بیانهای ممنوع مثل اهانت مثلاً به یک شخص، اهانت به یک شخص معمولی در جامعه است. گاهی اهانت به شخصی است که اهانت او، زیر سئوال بردن او، تحقیر او، تحقیر یک ملت است، اهانت به یک نظام است، زیر سئوال بردن یک جامعه است، یک کشور است، این دو با هم یکسان نیستند. پس نمیشود که ما به طور کلی چشمهامان را بگذاریم روی هم، بگوئیم در اسلام بیان عقیده و ابراز عقیده جایز است به طور کلی یا جایز نیست به طور کلی. شرایط مختلف است، بیانها مختلف است، گویندهها مختلفند، شنوندهها مختلفند، محتوای مطلب مختلف است... آنجاهائی که حساسیت در تأثیر بیان بیشتر هست، طبعاً برخورد اسلام هم قویتر است. حتی در مسائل شخصی؛ لذا شما میبینید که تهمت زدن به زن مؤمن، خب در قرآن منع شده، ممنوع شده و چقدر اسلام برای این کار مجازات معین کرده که تهمت به زنان مؤمن زده نشود؛ اما یک جا یک شایعه نسبت به همسر پیغمبر در سورهی احزاب به قدر شاید بیش از همهی آن آیات رویش بحث میشود که قضیهی «افک» باشد که یکی از همسران پیغمبر - حالا بین مفسرین اختلاف هست که یا ماریهی قبطیه بوده یا عایشه - مورد یک سوء ظنی قرار میگیرند و منافقین علیه اینها مطالبی را پخش میکنند و اشاعه میدهند و رسول خدا برخورد میکند با این قضیه و مغموم میشود، غمگین میشود، جبرئیل نازل میشود، آن آیات بسیار تند و ملامتآمیز سورهی احزاب نازل میشود که چرا شما اجازه میدهید - حتی به مؤمنین - که کسانی یک چنین شایعهپراکنی را بکنند؟ چرا؟ چون مورد، مورد حساسی است، مسئلهی پیغمبر است، مسئلهی شأن پیغمبر و آبروی پیغمبر و شخصیت پیغمبر مطرح است. نسبت به یک زن عادی هم قضیه مهم است، اما نه به این اهمیت. بنابراین موارد مختلف است. این راجع به حدود آزادی بیان. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی بیان, آزادی عقیده کلیدواژه(ها) : آزادی بیان, آزادی عقیده نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : یكی از حدود اصلی در بیان، مسئلهی اضلال است. یعنی هر بیان عقیدهای آزاد است، مگر بیان اغواگر و گمراه كننده. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی بیان, آزادی عقیده کلیدواژه(ها) : آزادی بیان, آزادی عقیده نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آن آزادیای كه موجب گمراهی افكار باشد، موجب ركود افكار باشد، موجب عقبگرد جامعه باشد، این یقیناً قابل قبول نیست. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی بیان, آزادی عقیده کلیدواژه(ها) : آزادی بیان, آزادی عقیده نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : هر سخنی كه گمراه كننده و به خطا افكنندهی دلها و ذهنها در جامعه باشد، این ممنوع است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : جامعه اسلامی کلیدواژه(ها) : جامعه اسلامی نوع(ها) : جستار متن فیش : همهی برادران و خواهران عزیز را دعوت میكنم و توصیه میكنم به رعایت تقوای الهی و استفادهی از وسیلهی تقوا یعنی روزهی ماه رمضان؛ و از این ایام و ساعات پربركت استفاده كردن، ساعاتی كه برای بندهی خدا حتی تنفس در آن ساعات عبادت است. دلها را با یاد خدا آبادان كنید و به جان خود طراوت و نشاط ببخشید و به آب توبه زنگار دل و غبار جان را بشوئید. توجه و تذكر در این ساعات، در این روزها و شبها بیش از اوقات دیگر موجب نزدیكی به خداست و روزهی شما امساك از مشتهیات نفسانی و چیزهای دلخواه موجب رشد و تعالی و ترقی شماست. در این روزها تقوا، یعنی مراقبت كامل از گفتار و كردار و حتی خاطرات و خطرات ذهنی، یك تمرین بزرگ برای بقیهی اوقات و ایام سال است. امیدوارم در این ایام و لیالی مبارك این توفیق به همهی ما دست بدهد كه خودمان را كنترل كنیم، مراقبت كنیم و گفتار و رفتار خودمان را منطبق كنیم با موازین الهی و شرعی. و آن حالت ضبط نفسی كه در این روزها به بركت روزه و به بركت این ورزش معنوی حاصل میشود، این را به عنوان ذخیرهای برای دورهی سال خودمان نگه بداریم. بحثی كه امروز دنبال میكنم در خطبهی اول، بحث در باب آزادی بیان و اظهار عقیده است. در خطبهی قبل عرض شد كه هر چند در منابع اسلامی چیز صریحی در باب آزادی اظهار عقیده بنده نیافتم، اما مجموعاً از قرائن و شواهد قرآنی و تاریخی و حدیثی استفاده میشود كه بیان معتَقَد انسان در جامعهی اسلامی برای او جایز و آزاد است و هر كسی به شرط اینكه به حدود این آزادی - كه امروز آنها را عرض خواهم كرد - تخطی نكند، میتواند عقیدهی ذهنی خود را چه در زمینهی اعتقادات و چه در زمینهی امور سیاسی و چه در زمینهی سلائق گوناگون اجتماعی بیان كند. اما همان طوری كه عرض شد، این آزادی دارای یك حدودی است مثل همه چیز دیگر؛ مثل همهی آزادیهای دیگر. این حدود باید نقض نشود و امروز دربارهی این حدود بحث كوتاهی را عرض میكنم. قبلاً این نكته را باید برادران و خواهران توجه كنند كه این بحث یك بحث ظریف و دقیقی است. چون از هر دو طرف سوء استفادههائی شده است و میشود. هم به عنوان آزادی بیان و آزادی اظهار عقیده كسانی سوء استفاده میكنند و سوء استفادهها كردهاند و علیه مصالح عمومی مردم و به زیان آگاهیِ مردم اقداماتی را كردهاند كه در هیچ عرفی و در هیچ منطق درستی جایز نیست. از آن طرف هم به عنوان مقابلهی با سوء استفادهی از آزادی و به عنوان حفظ مصالح، شدت عملهائی و فشارهائی در طول زمان، در طول تاریخ، در همه جای دنیا انجام گرفته است كه آن هم قابل قبول نیست. بنابراین اگر گفته شود كه اظهار عقیده جایز است، نباید از آن این استفاده را كرد كه حتی در موارد آن سوء استفادهها جایز است و اگر گفته شود كه مصالح عمومی و افكار عامهی مردم در جامعه رعایتش لازم است و اگر بیان و اظهار عقیده به ضرر اینها باشد جایز نیست، از این هم نباید استفاده كرد كه هر جا سوء استفادهای از نام مصالح بشود، مورد قبول ماست. در نظام اسلامی این حد و مرزی كه میان این دو مصلحت بزرگ و این دو اصل اسلامی وجود دارد، حد و مرز روشنی است كه به آن به قدر گنجایش وقت اشاره میكنم. البته بیان عقیده و بیان فكر همه جا یكسان نیست؛ پس حكم واحدی هم قهراً ندارد. بعضی از گفتنها شعاع اثر محدودی دارد، بعكس بعضی از گفتنها شعاع اثر بسیار وسیعی دارد. بعضیها اگر چیزی را، فكری را، نظری را اظهار كنند، هر اثری كه بر این اظهار نظر مترتب بشود، در یك دایرهی محدودی خواهد بود. بعكس بعضی دیگر اگر اظهارنظر بكنند، هر اثری كه مترتب بشود - چه خوب و چه بد - در یك دائرهی وسیع و گستردهای خواهد بود. بعضیها مطلبی را با زبان معمولی و عادی بیان میكنند كه اثر آن عمیق نیست. اما بعضی ممكن است مطلبی را به زبان هنری بیان كنند، زبان مؤثری را به كار ببرند كه دارای اثر عمیقی در دل مردم باشد. این دو با هم یكسان نیستند و اگر آثار سوئی بر اینجور بیانی مترتب بشود، اسلام میان این دو شیوهی بیان فرق میگذارد. بعضی از بیانها و اظهار عقیدهها در شرایط عادی انجام میگیرد؛ روی اینجور اظهار بیان حساسیتی نیست؛ حتی اگر بیان گمراه كنندهای باشد. چون امكان مقابلهی با این بیان و خنثی كردن آثار سوء آن در جامعه هست. اما گاهی یك اظهار نظر، یك بیان عقیده در شرایط حساس اجتماعی انجام میگیرد؛ در آنوقتی كهجامعه و نظام اسلامی محتاج یكپارچگی است، محتاج آرامش است، محتاج تمركز است، جنگی در بین است، تهدید امنیت مرزها مطرح است، حفظ مصالح عمومی نظام مطرح است؛ اینها یك جور نیستند. حساسیت نسبت به این دو گونه ابراز بیان یكسان نیست. گاهی یك بیانی از بیانهای ممنوع مثل اهانت مثلاً به یك شخص، اهانت به یك شخص معمولی درجامعه است. گاهی اهانت به شخصی است كه اهانت او، زیر سئوال بردن او، تحقیر او، تحقیر یك ملت است، اهانت به یك نظام است، زیر سئوال بردن یك جامعه است، یك كشور است، این دو با هم یكسان نیستند. پس نمیشود كه ما به طور كلی چشمهامان را بگذاریم روی هم، بگوئیم در اسلام بیان عقیده و ابراز عقیده جایز است به طور كلی یا جایز نیست به طور كلی. شرایط مختلف است، بیانها مختلف است، گویندهها مختلفند، شنوندهها مختلفند، محتوای مطلب مختلف است. لذا در صدر اسلام عكسالعمل پیغمبر و خلفای اول را در مقابل بیانهای گوناگون، شما میبینید یكسان نیست. یك جا رسول خدا در مقابل یك مخالف میایستد و او هرچه میتواند به او اهانت میكند، پیغمبر نه فقط از او انتقام نمیگیرد، بلكه به او احسان هم میكند. یعنی این بیان اهانت به پیغمبر از نظر اسلام و پیغمبر كه مجسمهی اسلام است، هیچ اشكال و تعقیب قانونی ندارد؛ والّا پیغمبر او را تعقیب میكرد. یك جا هم شما میبینید پیغمبر اكرم فاتحانه وارد مكه میشود و چند هزار نفر مشركِ معاندِ مخالف خود را كه در میان آنها شخصیتهای برجستهای مثل ابوسفیان وجود دارند، اینها را معاف میكند، عفو میكند، از تعقیب مصون میدارد، اما یك شاعری را كه در همان مكه علیه پیغمبر شعر گفته و اهانت كرده و پیغمبر را و اسلام را زیر سئوال قرار داده، غیاباً محكوم به اعدام میكند و میگوید هر كس این را پیدا كرد، خون این انسان مباح است. این ناشی از چیست؟ ناشی از این است كه نوع بیان و محتوای بیان و محیط بیان و مخاطب بیان و ابزار بیان دارای احكام مختلفی هستند، یكسان نیستند و شرایط گوناگون، اوضاع و احكام و احوال گوناگونی را به وجود میآورد. این به طور مجمل در ذهن شما برادران و خواهران باشد تا بعضی از حدود ممنوعیت بیان را من عرض كنم. البته بحث میتواند مفصل بیان بشود؛ من نمیخواهم وارد بحث به طور گسترده بشوم كه خطبههای دیگری را هم اختصاص بدهم؛ به طور اجمال بیان میكنم. اگر بعد باز مطلبی به نظرم رسید كه ناگزیر باید گفت، در خطبهی دیگری عرض خواهم كرد. یكی از حدود اصلی در بیان، مسئلهی اضلال است. یعنی هر بیان عقیدهای آزاد است، مگر بیان اغواگر و گمراه كننده. بیان اغواگر و گمراه كننده و به تعبیر رایج ضال یا مضل، كتب مضله یا كتب ضاله، این غیر از بیان باطل و خلاف حق است. گاهی یك مطلبی خلاف حق است، باطل است، اما گمراه كننده نیست، كسی را تحت تأثیر قرار نمیدهد. مثل مطالب باطل در حوزههای علمی، در میان دانشمندان، برای اهل فن و خبرگان، كتاب گمراه كنندهای كه اگر دست یك آدم كم سواد بیفتد، او را اغوا خواهد كرد، برای یك دانشمند وسیلهی كار است؛ نه فقط اغوا كننده نیست، بلكه از او نظر دشمن را به دست میآورد و علیه او فكر میكند و اندیشه و بیان ابراز میكند. پس مضر كه نیست، مفید هم هست. گاهی در یكجامعهای یك سخن به خاطر سطح بالای افكار مردم گمراه كننده نیست؛ حرفی است كه اگر گفته بشود، كسی را گمراه نخواهد كرد، ولو باطل است. گاهی شرایط گفتن یك حرف باطل با شرایط آن كسی و آن دستگاهی كه میخواهد جواب به آن حرف باطل بدهد، شرایط برابری است. مثل اینكه مثلاً در پای منبر امیرالمؤمنین كسی بلند میشود، مطالبی را بیان میكند كه اگر آن مطالب را در غیاب امیرالمؤمنین، در غیر مسجد جامع كوفه كه خود علی (علیه السّلام) آنجا حاضر است، بیان كند، شاید دلهای بسیاری از مردم را گمراه كند. اما بیان آن حرف در مسجد امیرالمؤمنین اغوا كننده و گمراهگر نیست؛ لذا امیرالمؤمنین با این بیان ولو مغرضانه است، از روی غرض این بیان صادر شده، سالم نیست، انتقاد توأم با سلامت نیست، اما با او برخورد امیرالمؤمنین یك برخورد كاملاً خونسرد و دور از موضعگیری است. چرا؟ چون شرایط، شرایط یكسانی است. یك نفری بلند شده، یك حرفی را زده، یك شبههای را القا كرده، امیرالمؤمنین هم آنجا حاضر است، این شبهه را برطرف خواهد كرد و همه به حقانیت منطق علی ایمان خواهند آورد و گمراهی منطق او را میفهمند. این اشكالی ندارد، ولو بیان، بیان باطلی است و در یك جائی هم ممكن است گمراه كننده باشد. پس شرایط بیان یك حرف باطل، چگونگی بیان یك حرف باطل متفاوت است؛ همه جا حرف باطل حرف گمراه كننده و اغواگر نیست. آنجائی كه اغواگر است، مقابلهی با او لازم است و ممنوع است از نظر اسلام و مقررات اسلامی جلوی بیان او را میگیرد. مثل اینكه ما همین امروز در بسیاری از مجالس و مجامع میبینیم كه مسئولین نظام یا گویندگان عالیقدری كه در نظام جمهوری اسلامی ولو مسئولیتی هم ندارند اما مبیّن و مدافع نظرات نظام و جمهوری اسلامی هستند، اینها در مجامعی، در مجالسی مطالبی را بیان میكنند، در همان مجلس سئوالاتی از آنها میشود، این سئوالات بعضی هم گاهی مغرضانه است، بعضی شبهه است، اشكال است، فقط سئوال نیست، اما پاسخ به آنها به عنوان پاسخ به یك سئوال هست. یعنی هرگز هیچ مسئولی را شما ندیدید در هیچ مجلسی كه از سئوالی كه از او میشود، ولو آن سئوال مغرضانه باشد، برآشفته بشود، عصبانی بشود، آن سئوال كننده را نكوهش كند یا احیاناً مورد تعقیب قرار بدهد. نه، سئوال است، ولو سئوال مغرضانهای هست، جوابش را خواهد داد. آنچه كه در پای منبر امیرالمؤمنین و خلفای اول بیان میشد، از این قبیل بود. این بیان اگرچه باطل است، اما گمراه كننده نیست. اما بعضی از بیانها گمراه كننده است، او را اسلام اجازه نمیدهد. اگر یك سخنی از گویندهای در فضا و محیطی و در شرایطی و با مخاطبینی صادر بشود كه مایهی گمراهی جمعی از مردم هست، این از نظر اسلام ممنوع است. دلیل و فلسفهی این ممنوعیت هم واضح است؛ چون اساساً آزادی برای هدایت افكار است، برای رشد افكار است، برای پیشرفت جامعه است. آن آزادیای كه موجب گمراهی افكار باشد، موجب ركود افكار باشد، موجب عقبگرد جامعه باشد، این یقیناً قابل قبول نیست. پس یكی از مرزهای آزادی بیان عبارت است از اغواگری، گمراهسازی. هر سخنی كه گمراه كننده و به خطا افكنندهی دلها و ذهنها در جامعه باشد، این ممنوع است. یكی از مرزها، تشنج عمومی در جامعه است. در قرآن، اگر برای آزادی بیان عرض كردم من یك دلیل و مدرك صریحی پیدا نكردم، برای آزاد نبودن بیان در موارد تشنج عمومی، دلیل واضحی هست كه در سورهی احزاب در آیهای میفرماید: «لئن لم ینته المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینّك بهم». «مرجفون» یعنی آن كسانی كه درجامعه تشنجآفرینی میكنند، جامعه را به اضطراب میكشانند، به حركات ناسالم میكشانند؛ اینها مرجفون در مدینهاند. «مرجف» یعنی آن كسی كه با سخن خود، با شایعهپراكنی خود، با موضعگیری خود، با اظهارنظر خود جو عمومی جامعه را به تشنج میكشاند. این قابل قبول نیست، حتی در جامعهی كوچك زمان پیغمبر. مدینه مگر چقدر بوده؟ همهی مدینه به قدر یكی از محلات تهران نه وسعت داشته و نه جمعیت داشته؛ این سر تا پای نظام اسلامی در زمان پیغمبر است. اما در همان جو هم چون دشمنی زیاد است، چون مخالفت دشمنان جدی است، چون قدرتهای بزرگ متحد شدند علیه اینكه نظام مدینهی نبوی را از بین ببرند، چون احزاب همدست شدند برای اینكه اسلام را ریشهكن كنند، چون هنوز افكار و ایمانها و دلها آن عمق لازم را در زمینهی مسائل اسلامی به طور عام پیدا نكرده، لذا مرجف در مدینه قابل گذشت نیست: «لنغرینّك بهم»؛ یعنی اگر دست بر ندارند این شایعهپراكنها، این تشنجآفرینها، این كسانی كه جامعه را از سلامت و از سكون و آرامش خودش میخواهند خارج كنند، ما تو را «اغرا» خواهیم كرد به آنها؛ یعنی تو را به جان آنها خواهیم انداخت تا انتقام مردم را بگیری. یعنی یك لحن شدیدِ خشن در مقابل كسانی كه جو سالم جامعه را حاضر نیستند تحمل كنند و سلامت جامعه را به حال خود بگذارند. حالا جنجال كنیم كه این بر خلاف روشهای دموكراسی غربی است، دموكراسی غربی این را قبول ندارد. خب ما در بسیاری از جهات موكراسی غربی را اصلاً قبول نداریم؛ آن آزادی و دموكراسی نیست، آن فتنه است، آن دروغ است، آن فریب است و همان طور كه در خطبهی قبل عرض كردم، حتی در خود دموكراسیهای غربی هم علیرغم اینكه شعار آزادی بیان را علم كردند و آن را تو سر بلوك شرق زدند - یعنی جوامع سوسیالیستی و كمونیستی، كه میگویند شما ندارید، ما داریم - در عین حال در خود آن كشورها هم آزادی بیان به معنای حقیقی كلمه اصلاً وجود ندارد و جنجالی كه آنها میكنند علیه یك بیان درست و حقیقتگو از قبیل همان جنجالی است كه كفار قریش اطراف پیغمبر میكردند. كسی نمیآمد دهن پیغمبر را بگیرد كه آیهی قرآن نخواند؛ چون به هر دلیلی این كار را نمیتوانستند بكنند، اما آنقدر جنجال علیه اطراف پیغمبر به راه مینداختند كه كسی صدای تلاوت قرآن به گوشش نرسد. امروز روش غرب، روش آمریكا، روش تبلیغات صهیونیستی جهانی این است. بنابراین آنها هم آزادی به هیچ وجه ندارند؛ اما بههرحال ما روشها و پایههائی را كه از روی سیاستهای مغرضانه اساساً در زمینهی مسائل آزادی در غرب گذاشته شده - كه بنده مفصل دربارهی این مطلب در چند خطبه در همین سلسلهی بحثها صحبت كردم - قبول نداریم و تكرار نمیكنم. به هر حال اسلام اینجوری است؛ تشنجآفرینی را در جامعه قبول نمیكند. این یكی از مرزهاست. كسی حق ندارد بگوید كه من میخواهم عقیدهی خودم را بیان كنم و بیان در اسلام آزاد است؛ اجازه بدهید من حرفم را بزنم. بله، بیان آزاد است، اما اگر با این بیان كسی بخواهد جو آرام جامعه را، سلامت محیط همزیستی مردم این جامعه را به هم بزند، اسلام به هیچ وجه این را قبول ندارد. میفرماید: «لنغرینّك بهم»؛ دستگاهها موظف خواهند بود كه یك چنین بیانی را در مقابلش بایستند و تعقیب قانونی و سیاسی و حقوقی بكنند؛ این قابل قبول نیست. این هم یكی از مرزهای آزادی است. پس بیان اظهار عقیده غیر از تشنجآفرینی است. یكی از مرزهای آزادی بیان، افشای اسرار مملكتی است كه این هم باز در قرآن موردی دارد كه به آن اشاره یا تصریح شده و آن سورهی نساء است كه در باب جنگ و تحریص مردم به جهاد و مسائل گوناگون جنگ در سورهی نساء مفصلاً بحث پرشور و كاملی را بیان میكند؛ بعد در باب آن كسانی كه مخالف روال جامعهی اسلامی هستند، میفرماید كه: «و اذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به»؛ خصوصیت این آدمهای ناباب به حسب این آیه و آیات این است كه اگر از امن یا خوف، به هر حال اسرار مملكتی، چه اسراری كه برای مردم در جای خود خبر خوش ممكن است به حساب بیاید، چه اسراری كه برای مردم خبر ناخوش ممكن است به حساب بیاید، گیرشان بیاید، بدون هیچ ملاحظهای، بدون رعایت هیچگونه مصلحتی، میآیند این خبر را در مقابل مردم افشا میكنند، كه به حسب این آیه و در شرع مقدس، این مذموم و ممنوع است. مفسرین در ذیل این آیه میگویند مثلاً اگر خبر پیروزی برسد؛ خب، خبر پیروزی كه خبر خوبی است، اما مگر هر خبر خوبی را باید آناً افشا كرد؟ نه، ممكن است افشای این خبر یك مفاسد جنبی داشته باشد. آنجائی كه نیروهای ما در جبههی نبرد بر دشمن پیروز میشوند، این پیروزی را در جای خود، در وقت خود، به اندازهای كه هیچگونه سوء استفادهای علیه مردم و علیه جنگ از او نشود، باید بیان كرد؛ والّا اگر همین خبر پیروزی هم بیملاحظه گفته بشود، ممكن است دشمن استفادهی نوع دیگری از این بكند. لذا بایستی خبر را: «ولو ردّوه الی الرّسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الّذین یستنبطونه منهم»، برگردانند به اولی الامر؛ یعنی به مسئولین. حتی خبر را هم به مسئولین برگردانند، مسئولین با ملاحظهی مصالحی كه وجود دارد، این خبر را در اختیار مردم بگذارند. اوائل انقلاب شعارهائی گاهی روی در و دیوار هم نوشته میشد كه فلان مطلب را مثلاً افشا كنید، فلان لیست را كه در پروندههای پنهانی مراكز اسناد هست، چرا افشا نمیكنید؟ چرا در اختیار مردم نمیگذارید؟ خطاب به مسئولین، خطاب به دولت و شورای انقلاب و مسئولین آن روز. ما همان وقت میفهمیدیم كه دستهای خائن دارند این كار را میكنند. اینجور میخواستند وانمود كنند كه یك اسراری وجود دارد كه این اسرار را باید مسئولین برای مردم افشا كنند، اما افشا نمیكنند؛ چون به مردم اطمینان ندارند یا اینكه به دلیلی مصالحشان ایجاب نمیكند. بعد البته كاملاً روشن شد كه كدام گروهك و برای چه مقصودی میخواسته كه اینها افشا بشود؛ نه برای اینكه مردم بفهمند، برای اینكه خودش بفهمد. برای اینكه آن ابرقدرتی كه این دارد برای او كار در كشور میكند، او بفهمد. خیلی از اسرار اینجوری است. مردم یقیناً امین همهی اسرار حكومت هستند، آنی كه امین نیست، آن گوش نامحرمی است كه در میان مردم خودش را جا میزند؛ آن عامل دشمن، آن جاسوس دشمن، آن شنود دشمن و از این قبیل چیزها. یا خبری كه اگر به گوش دوست هم برسد، او بدون توجه این خبر را افشا میكند، یك چنین خبرهائی را در اسلام اذاعه و افشای آن را جایز ندانستند. حالا اگر كسی بیاید به عنوان آزادی بیان مسائلی را راجع به جنگ، راجع به مسائل سیاسی، راجع به مسائل درونی كشور یا درونی دستگاهها كه برای ذهن مردم ممكن است تشنجآور باشد، ممكن است اسرار مملكتی را در اختیار دشمن قرار بدهد، ممكن است یك نقطهی ضعفی را برای دشمن از نظام اسلامی آشكار كند، افشا بكند، این هم ممنوع است؛ اسلام اجازه نمیدهد كه اینگونه خبر هم پخش بشود. این بیان هم بیان ممنوع است. همین طور تحریف. از مرزها، مرزهای عدم آزادی، یكیاش تحریف است. البته تحریف چون جنبهی علمی دارد، قاعدتاً زبانهای علم و زبان دانشمندان میتوانند سریع در مقابل او بایستند و باید هم بایستند، جنبهی سیاسیاش كمتر است. اما اگر در مواردی تحریف حقایق، تحریف دین، تحریف مسائلی كه از اسلام در اختیار مردم قرار باید بگیرد، این به شكل محرّفی، تحریف شدهای، این مطالب بیان بشود و تحریف بشود، اینجا هم آنجائی است كه حكومت اسلامی و نظام اسلامی باید برخورد كند. اینها بخشی از مرزهای آزادی بیان است. بنابراین بیان، بیان عقیده و اظهار عقیده در محیط سالم آزاد است. آنجائی كه مصالح مملكت، مصالح كشور به این دلایلی كه اشاره شد - شایعه پراكنی، تشنج، به هم زدن سلامت عمومی جامعه، و مصالح عمومی - با این بیان تهدید میشود، این ممنوع است و مصالح عمومی آنقدر مهم است كه اسلام برای خاطر مصالح عمومی یك جاهائی مسجدی را آتش میزند. پیغمبر اكرم یك مسجد را آتش زد، چون این مسجد محلی شده بود كه منافقین در آن جمع میشدند، گرد میآمدند، و بنا بر این بود كه دور هم در این مسجد بنشینند، جمع بشوند و علیه پیغمبر مطالبی را با همدیگر تفاهم كنند و خوراك برای تشنجآفرینی در جامعه به وجود بیاورند. پیغمبر از جنگ تبوك كه برگشت، سر راه هنوز به مدینه نرفته، این مسجد را خراب كرد و آتش زد و صاف كرد و آمد وارد شهر شد؛ یك چنین برخورد قوی و قاطعی را اسلام با مصالح عمومی جامعه دارد. البته در این باب همان طور كه عرض كردم، بحث زیاد است. آنجاهائی كه حساسیت در تأثیر بیان بیشتر هست، طبعاً برخورد اسلام هم قویتر است. حتی در مسائل شخصی؛ لذا شما میبینید كه تهمت زدن به زن مؤمن، خب در قرآن منع شده، ممنوع شده و چقدر اسلام برای این كار مجازات معین كرده كه تهمت به زنان مؤمن زده نشود؛ اما یك جا یك شایعه نسبت به همسر پیغمبر در سورهی احزاب به قدر شاید بیش از همهی آن آیات رویش بحث میشود كه قضیهی «افك» باشد كه یكی از همسران پیغمبر - حالا بین مفسرین اختلاف هست كه یا ماریهی قبطیه بوده یا عایشه - مورد یك سوء ظنی قرار میگیرند و منافقین علیه اینها مطالبی را پخش میكنند و اشاعه میدهند و رسول خدا برخورد میكند با این قضیه و مغموم میشود، غمگین میشود، جبرئیل نازل میشود، آن آیات بسیار تند و ملامتآمیز سورهی احزاب نازل میشود كه چرا شما اجازه میدهید - حتی به مؤمنین - كه كسانی یك چنین شایعهپراكنی را بكنند؟ چرا؟ چون مورد، مورد حساسی است، مسئلهی پیغمبر است، مسئلهی شأن پیغمبر و آبروی پیغمبر و شخصیت پیغمبر مطرح است. نسبت به یك زن عادی هم قضیه مهم است، اما نه به این اهمیت. بنابراین موارد مختلف است. این راجع به حدود آزادی بیان. اما نكتهی پایانی در این بحث امروز من این است كه اسلام یك خصوصیت دیگری دارد و آن این است كه یك جاهائی عدم بیان را اسلام ممنوع كرده. یعنی مسئله فقط این نیست كه بیان كردن مجاز است، بلكه بالاتر از این، بیان نكردن حرام است. یك جاهائی باید بیان كرد؛ آنجاهائی كه كتمان حقیقت علیه مصالح نظام اسلامی است، علیه منافع رشد فكریجامعه است، آنجا بیان واجب است، كتمان حقیقت حرام است، كه این هم یكی از خصوصیات اسلام است كه آیات فراوانی در قرآن دارد؛ برادرانی كه میخواهند دنبال كنند، آیات بیان و تبین: «لتبیّننّه للنّاس و لا تكتمونه»، آیات كتمان، اینها را در قرآن ملاحظه كنید، خواهید دید كه بیان كردن و ارائهی حقیقت كردن در یك جاهائی لازم است و این تضمین واقعی بقای نظام بر خط اسلام است. یعنی اگر مصالح نظام اسلامی و مصالح مسئولین، مصالحی كه ارتباط به اسلام دارد، نه مصالح شخصیشان، آنقدر مهم است كه یك جاهائی بیان كردن را غیر مجاز میكند، اما همین نظام، همین دستگاه، همین مسئولین، اگر قرار شد از خط اسلام منحرف بشوند، اگر بنا شد كه راه را عوضی بروند، اگر سرنوشت نظام اسلامی تهدید به انحراف از مبانی اسلامی شد، اینجا تكلیف چیز دیگری میشود، اینجا بیان كردن واجب است، امر به معروف و نهی از منكر لازم است، نصیحت لائمة المسلمین لازم است و افشای حقایق برای مردم لازم است كه مجموعهی اینها نظر اسلام را در باب بیان و آزادی اظهار عقیده روشن میكند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : توبه کلیدواژه(ها) : توبه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : همهی برادران و خواهران عزیز را دعوت میکنم و توصیه میکنم به رعایت تقوای الهی و استفادهی از وسیلهی تقوا یعنی روزهی ماه رمضان؛ و از این ایام و ساعات پربرکت استفاده کردن، ساعاتی که برای بندهی خدا حتی تنفس در آن ساعات عبادت است. دلها را با یاد خدا آبادان کنید و به جان خود طراوت و نشاط ببخشید و به آب توبه زنگار دل و غبار جان را بشوئید. توجه و تذکر در این ساعات، در این روزها و شبها بیش از اوقات دیگر موجب نزدیکی به خداست و روزهی شما امساک از مشتهیات نفسانی و چیزهای دلخواه موجب رشد و تعالی و ترقی شماست. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : مسجد کلیدواژه(ها) : مسجد نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : آنجائی که مصالح مملکت، مصالح کشور به این دلایلی که اشاره شد - شایعه پراکنی، تشنج، به هم زدن سلامت عمومی جامعه، و مصالح عمومی - با این بیان تهدید میشود، این ممنوع است و مصالح عمومی آنقدر مهم است که اسلام برای خاطر مصالح عمومی یک جاهائی مسجدی را آتش میزند. پیغمبر اکرم یک مسجد را آتش زد، چون این مسجد محلی شده بود که منافقین در آن جمع میشدند، گرد میآمدند، و بنا بر این بود که دور هم در این مسجد بنشینند، جمع بشوند و علیه پیغمبر مطالبی را با همدیگر تفاهم کنند و خوراک برای تشنجآفرینی در جامعه به وجود بیاورند. پیغمبر از جنگ تبوک که برگشت، سر راه هنوز به مدینه نرفته، این مسجد را خراب کرد و آتش زد و صاف کرد و آمد وارد شهر شد؛ یک چنین برخورد قوی و قاطعی را اسلام با مصالح عمومی جامعه دارد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : مسجد کلیدواژه(ها) : مسجد نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مصالح عمومی آنقدر مهم است که اسلام برای خاطر مصالح عمومی یک جاهائی مسجدی را آتش میزند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : مسجد کلیدواژه(ها) : مسجد نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : مصالح عمومی آنقدر مهم است که اسلام برای خاطر مصالح عمومی یک جاهائی مسجدی را آتش میزند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : روزه کلیدواژه(ها) : روزه نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : توصیه میکنم به رعایت تقوای الهی و استفادهی از وسیلهی تقوا یعنی روزهی ماه رمضان؛ و از این ایام [ماه مبارک] و ساعات پربرکت استفاده کردن، ساعاتی که برای بندهی خدا حتی تنفس در آن ساعات عبادت است... روزهی شما امساک از مشتهیات نفسانی و چیزهای دلخواه موجب رشد و تعالی و ترقی شماست... امیدوارم در این ایام و لیالی مبارک این توفیق به همهی ما دست بدهد که خودمان را کنترل کنیم، مراقبت کنیم و گفتار و رفتار خودمان را منطبق کنیم با موازین الهی و شرعی. و آن حالت ضبط نفسی که در این روزها به برکت روزه و به برکت این ورزش معنوی حاصل میشود، این را به عنوان ذخیرهای برای دورهی سال خودمان نگه بداریم. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : تقوا کلیدواژه(ها) : تقوا نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : روزهی ماه رمضان وسیلهی تقوا است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : تقوا کلیدواژه(ها) : تقوا نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در روزهای ماه رمضان تقوا، یعنی مراقبت کامل از گفتار و کردار و حتی خاطرات و خطرات ذهنی، یک تمرین بزرگ برای بقیهی اوقات و ایام سال است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آزادی اظهار عقیده دارای یک حدودی است؛ مثل همهی آزادیهای دیگر. این حدود باید نقض نشود مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : بیان عقیده و بیان فکر همه جا یکسان نیست؛ پس حکم واحدی هم قهراً ندارد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : یکی از حدود اصلی در آزادی بیان، مسئلهی اضلال است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : هر بیان عقیدهای آزاد است، مگر بیان اغواگر و گمراه کننده مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آزادی برای هدایت افکار است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آزادی بیان برای رشد افکار است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آزادی برای پیشرفت جامعه است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آن آزادی ای که موجب گمراهی افکار باشد، قابل قبول نیست. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آزادی بیانی که موجب رکود افکار باشد، قابل قبول نیست. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : آزادی ای که موجب عقبگرد جامعه باشد، یقیناً قابل قبول نیست. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : یکی از مرزهای آزادی بیان عبارت است از اغواگری، گمراهسازی. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : هر سخنی که گمراه کننده و به خطا افکنندهی دلها و ذهنها در جامعه باشد، این ممنوع است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : یکی از مرزها در آزادی بیان ، تشنج عمومی در جامعه است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در قرآن، اگر برای آزادی بیان من یک دلیل و مدرک صریحی پیدا نکردم، برای آزاد نبودن بیان در موارد تشنج عمومی، دلیل واضحی هست. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در دموکراسیهای غربی علیرغم اینکه شعار آزادی بیان را علم کردند و آن را تو سر بلوک شرق زدند؛ در عین حال در خود آن کشورها هم آزادی بیان به معنای حقیقی کلمه اصلاً وجود ندارد مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : در اسلام بیان آزاد است، اما اگر با این بیان کسی بخواهد جو آرام جامعه را، سلامت محیط همزیستی مردم این جامعه را به هم بزند، اسلام به هیچ وجه این را قبول ندارد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : بیان اظهار عقیده غیر از تشنجآفرینی است مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : یکی از مرزهای آزادی بیان، افشای اسرار مملکتی است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : از مرزهای عدم آزادی، یکی اش تحریف است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : جملههای برگزیده متن فیش : بیان عقیده و اظهار عقیده در محیط سالم آزاد است. آنجائی که مصالح مملکت با این بیان تهدید میشود، این ممنوع است مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : هر چند در منابع اسلامی چیز صریحی در باب آزادی اظهار عقیده بنده نیافتم، اما مجموعاً از قرائن و شواهد قرآنی و تاریخی و حدیثی استفاده میشود که بیان معتَقَد انسان در جامعهی اسلامی برای او جایز و آزاد است و هر کسی به شرط اینکه به حدود این آزادی ...تخطی نکند، میتواند عقیدهی ذهنی خود را چه در زمینهی اعتقادات و چه در زمینهی امور سیاسی و چه در زمینهی سلائق گوناگون اجتماعی بیان کند. اما ...این آزادی دارای یک حدودی است مثل همه چیز دیگر؛ مثل همهی آزادیهای دیگر. این حدود باید نقض نشود. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : به عنوان آزادی بیان و آزادی اظهار عقیده کسانی سوء استفاده میکنند و سوء استفادهها کردهاند و علیه مصالح عمومی مردم و به زیان آگاهىِ مردم اقداماتی را کردهاند که در هیچ عرفی و در هیچ منطق درستی جایز نیست. از آن طرف هم به عنوان مقابلهی با سوء استفادهی از آزادی و به عنوان حفظ مصالح، شدت عملهائی و فشارهائی در طول زمان، در طول تاریخ، در همه جای دنیا انجام گرفته است که آن هم قابل قبول نیست. بنابراین اگر گفته شود که اظهار عقیده جایز است، نباید از آن این استفاده را کرد که حتی در موارد آن سوء استفادهها جایز است و اگر گفته شود که مصالح عمومی و افکار عامهی مردم در جامعه رعایتش لازم است و اگر بیان و اظهار عقیده به ضرر اینها باشد جایز نیست، از این هم نباید استفاده کرد که هر جا سوء استفادهای از نام مصالح بشود، مورد قبول ماست. در نظام اسلامی این حد و مرزی که میان این دو مصلحت بزرگ و این دو اصل اسلامی وجود دارد، حد و مرز روشنی است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بیان عقیده و بیان فکر همه جا یکسان نیست؛ پس حکم واحدی هم قهراً ندارد. بعضی از گفتنها شعاع اثر محدودی دارد، بعکس بعضی از گفتنها شعاع اثر بسیار وسیعی دارد. بعضیها اگر چیزی را، فکری را، نظری را اظهار کنند، هر اثری که بر این اظهار نظر مترتب بشود، در یک دایرهی محدودی خواهد بود. بعکس بعضی دیگر اگر اظهارنظر بکنند، هر اثری که مترتب بشود - چه خوب و چه بد - در یک دائرهی وسیع و گستردهای خواهد بود. بعضیها مطلبی را با زبان معمولی و عادی بیان میکنند که اثر آن عمیق نیست. اما بعضی ممکن است مطلبی را به زبان هنری بیان کنند، زبان مؤثری را به کار ببرند که دارای اثر عمیقی در دل مردم باشد. این دو با هم یکسان نیستند و اگر آثار سوئی بر اینجور بیانی مترتب بشود، اسلام میان این دو شیوهی بیان فرق میگذارد. بعضی از بیانها و اظهار عقیدهها در شرایط عادی انجام میگیرد؛ روی اینجور اظهار بیان حساسیتی نیست؛ حتی اگر بیان گمراه کنندهای باشد. چون امکان مقابلهی با این بیان و خنثی کردن آثار سوء آن در جامعه هست. اما گاهی یک اظهار نظر، یک بیان عقیده در شرایط حساس اجتماعی انجام میگیرد؛ در آنوقتی که جامعه و نظام اسلامی محتاج یکپارچگی است، محتاج آرامش است، محتاج تمرکز است، جنگی در بین است، تهدید امنیت مرزها مطرح است، حفظ مصالح عمومی نظام مطرح است؛ اینها یک جور نیستند. حساسیت نسبت به این دو گونه ابراز بیان یکسان نیست. گاهی یک بیانی از بیانهای ممنوع مثل اهانت مثلاً به یک شخص، اهانت به یک شخص معمولی در جامعه است. گاهی اهانت به شخصی است که اهانت او، زیر سئوال بردن او، تحقیر او، تحقیر یک ملت است، اهانت به یک نظام است، زیر سئوال بردن یک جامعه است، یک کشور است، این دو با هم یکسان نیستند. پس نمیشود که ما به طور کلی چشمهامان را بگذاریم روی هم، بگوئیم در اسلام بیان عقیده و ابراز عقیده جایز است به طور کلی یا جایز نیست به طور کلی. شرایط مختلف است، بیانها مختلف است، گویندهها مختلفند، شنوندهها مختلفند، محتوای مطلب مختلف است. لذا در صدر اسلام عکسالعمل پیغمبر و خلفای اول را در مقابل بیانهای گوناگون، شما میبینید یکسان نیست. یک جا رسول خدا در مقابل یک مخالف میایستد و او هرچه میتواند به او اهانت میکند، پیغمبر نه فقط از او انتقام نمیگیرد، بلکه به او احسان هم میکند. یعنی این بیان اهانت به پیغمبر از نظر اسلام و پیغمبر که مجسمهی اسلام است، هیچ اشکال و تعقیب قانونی ندارد؛ والّا پیغمبر او را تعقیب میکرد. یک جا هم شما میبینید پیغمبر اکرم فاتحانه وارد مکه میشود و چند هزار نفر مشرکِ معاندِ مخالف خود را که در میان آنها شخصیتهای برجستهای مثل ابوسفیان وجود دارند، اینها را معاف میکند، عفو میکند، از تعقیب مصون میدارد، اما یک شاعری را که در همان مکه علیه پیغمبر شعر گفته و اهانت کرده و پیغمبر را و اسلام را زیر سئوال قرار داده، غیاباً محکوم به اعدام میکند و میگوید هر کس این را پیدا کرد، خون این انسان مباح است. این ناشی از چیست؟ ناشی از این است که نوع بیان و محتوای بیان و محیط بیان و مخاطب بیان و ابزار بیان دارای احکام مختلفی هستند، یکسان نیستند و شرایط گوناگون، اوضاع و احکام و احوال گوناگونی را به وجود میآورد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یکی از حدود اصلی در [آزادی] بیان، مسئلهی اضلال است. یعنی هر بیان عقیدهای آزاد است، مگر بیان اغواگر و گمراه کننده. بیان اغواگر و گمراه کننده و به تعبیر رایج ضال یا مضل، کتب مضله یا کتب ضاله، این غیر از بیان باطل و خلاف حق است. گاهی یک مطلبی خلاف حق است، باطل است، اما گمراه کننده نیست، کسی را تحت تأثیر قرار نمیدهد. مثل مطالب باطل در حوزههای علمی، در میان دانشمندان، برای اهل فن و خبرگان، کتاب گمراه کنندهای که اگر دست یک آدم کم سواد بیفتد، او را اغوا خواهد کرد، برای یک دانشمند وسیلهی کار است؛ نه فقط اغوا کننده نیست، بلکه از او نظر دشمن را به دست میآورد و علیه او فکر میکند و اندیشه و بیان ابراز میکند. پس مضر که نیست، مفید هم هست. گاهی در یک جامعهای یک سخن به خاطر سطح بالای افکار مردم گمراه کننده نیست؛ حرفی است که اگر گفته بشود، کسی را گمراه نخواهد کرد، ولو باطل است. گاهی شرایط گفتن یک حرف باطل با شرایط آن کسی و آن دستگاهی که میخواهد جواب به آن حرف باطل بدهد، شرایط برابری است. مثل اینکه مثلاً در پای منبر امیرالمؤمنین کسی بلند میشود، مطالبی را بیان میکند که اگر آن مطالب را در غیاب امیرالمؤمنین، در غیر مسجد جامع کوفه که خود علی (علیه السّلام) آنجا حاضر است، بیان کند، شاید دلهای بسیاری از مردم را گمراه کند. اما بیان آن حرف در مسجد امیرالمؤمنین اغوا کننده و گمراهگر نیست؛ لذا امیرالمؤمنین با این بیان ولو مغرضانه است، از روی غرض این بیان صادر شده، سالم نیست، انتقاد توأم با سلامت نیست، اما با او برخورد امیرالمؤمنین یک برخورد کاملاً خونسرد و دور از موضعگیری است. چرا؟ چون شرایط، شرایط یکسانی است. یک نفری بلند شده، یک حرفی را زده، یک شبههای را القا کرده، امیرالمؤمنین هم آنجا حاضر است، این شبهه را برطرف خواهد کرد و همه به حقانیت منطق علی ایمان خواهند آورد و گمراهی منطق او را میفهمند. این اشکالی ندارد، ولو بیان، بیان باطلی است و در یک جائی هم ممکن است گمراه کننده باشد. پس شرایط بیان یک حرف باطل، چگونگی بیان یک حرف باطل متفاوت است؛ همه جا حرف باطل حرف گمراه کننده و اغواگر نیست. آنجائی که اغواگر است، مقابلهی با او لازم است و ممنوع است از نظر اسلام و مقررات اسلامی جلوی بیان او را میگیرد. مثل اینکه ما همین امروز در بسیاری از مجالس و مجامع میبینیم که مسئولین نظام یا گویندگان عالیقدری که در نظام جمهوری اسلامی ولو مسئولیتی هم ندارند اما مبیّن و مدافع نظرات نظام و جمهوری اسلامی هستند، اینها در مجامعی، در مجالسی مطالبی را بیان میکنند، در همان مجلس سئوالاتی از آنها میشود، این سئوالات بعضی هم گاهی مغرضانه است، بعضی شبهه است، اشکال است، فقط سئوال نیست، اما پاسخ به آنها به عنوان پاسخ به یک سئوال هست. یعنی هرگز هیچ مسئولی را شما ندیدید در هیچ مجلسی که از سئوالی که از او میشود، ولو آن سئوال مغرضانه باشد، برآشفته بشود، عصبانی بشود، آن سئوال کننده را نکوهش کند یا احیاناً مورد تعقیب قرار بدهد. نه، سئوال است، ولو سئوال مغرضانهای هست، جوابش را خواهد داد. آنچه که در پای منبر امیرالمؤمنین و خلفای اول بیان میشد، از این قبیل بود. این بیان اگرچه باطل است، اما گمراه کننده نیست. اما بعضی از بیانها گمراه کننده است، او را اسلام اجازه نمیدهد. اگر یک سخنی از گویندهای در فضا و محیطی و در شرایطی و با مخاطبینی صادر بشود که مایهی گمراهی جمعی از مردم هست، این از نظر اسلام ممنوع است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اگر یک سخنی از گویندهای در فضا و محیطی و در شرایطی و با مخاطبینی صادر بشود که مایهی گمراهی جمعی از مردم هست، این از نظر اسلام ممنوع است. دلیل و فلسفهی این ممنوعیت هم واضح است؛ چون اساساً آزادی برای هدایت افکار است، برای رشد افکار است، برای پیشرفت جامعه است. آن آزادیای که موجب گمراهی افکار باشد، موجب رکود افکار باشد، موجب عقبگرد جامعه باشد، این یقیناً قابل قبول نیست. پس یکی از مرزهای آزادی بیان عبارت است از اغواگری، گمراهسازی. هر سخنی که گمراه کننده و به خطا افکنندهی دلها و ذهنها در جامعه باشد، این ممنوع است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یکی از مرزها [در آزادی بیان] ، تشنج عمومی در جامعه است. در قرآن، اگر برای آزادی بیان ... من یک دلیل و مدرک صریحی پیدا نکردم، برای آزاد نبودن بیان در موارد تشنج عمومی، دلیل واضحی هست که در سورهی احزاب در آیهای میفرماید: «لئن لم ینته المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینّک بهم».(۲) «مرجفون» یعنی آن کسانی که در جامعه تشنجآفرینی میکنند، جامعه را به اضطراب میکشانند، به حرکات ناسالم میکشانند؛ اینها مرجفون در مدینهاند. «مرجف» یعنی آن کسی که با سخن خود، با شایعهپراکنی خود، با موضعگیری خود، با اظهارنظر خود جو عمومی جامعه را به تشنج میکشاند. این قابل قبول نیست، حتی در جامعهی کوچک زمان پیغمبر. مدینه مگر چقدر بوده؟ همهی مدینه به قدر یکی از محلات تهران نه وسعت داشته و نه جمعیت داشته؛ این سر تا پای نظام اسلامی در زمان پیغمبر است. اما در همان جو هم چون دشمنی زیاد است، چون مخالفت دشمنان جدی است، چون قدرتهای بزرگ متحد شدند علیه اینکه نظام مدینهی نبوی را از بین ببرند، چون احزاب همدست شدند برای اینکه اسلام را ریشهکن کنند، چون هنوز افکار و ایمانها و دلها آن عمق لازم را در زمینهی مسائل اسلامی به طور عام پیدا نکرده، لذا مرجف در مدینه قابل گذشت نیست: «لنغرینّک بهم»؛ یعنی اگر دست بر ندارند این شایعهپراکنها، این تشنجآفرینها، این کسانی که جامعه را از سلامت و از سکون و آرامش خودش میخواهند خارج کنند، ما تو را «اغرا» خواهیم کرد به آنها؛ یعنی تو را به جان آنها خواهیم انداخت تا انتقام مردم را بگیری. یعنی یک لحن شدیدِ خشن در مقابل کسانی که جو سالم جامعه را حاضر نیستند تحمل کنند و سلامت جامعه را به حال خود بگذارند. حالا جنجال کنیم که این بر خلاف روشهای دموکراسی غربی است، دموکراسی غربی این را قبول ندارد. خب ما در بسیاری از جهات موکراسی غربی را اصلاً قبول نداریم؛ آن آزادی و دموکراسی نیست، آن فتنه است، آن دروغ است، آن فریب است و... حتی در خود دموکراسیهای غربی هم علیرغم اینکه شعار آزادی بیان را علم کردند و آن را تو سر بلوک شرق زدند - یعنی جوامع سوسیالیستی و کمونیستی، که میگویند شما ندارید، ما داریم - در عین حال در خود آن کشورها هم آزادی بیان به معنای حقیقی کلمه اصلاً وجود ندارد و جنجالی که آنها میکنند علیه یک بیان درست و حقیقتگو از قبیل همان جنجالی است که کفار قریش اطراف پیغمبر میکردند. کسی نمیآمد دهن پیغمبر را بگیرد که آیهی قرآن نخواند؛ چون به هر دلیلی این کار را نمیتوانستند بکنند، اما آنقدر جنجال علیه اطراف پیغمبر به راه مینداختند که کسی صدای تلاوت قرآن به گوشش نرسد. امروز روش غرب، روش آمریکا، روش تبلیغات صهیونیستی جهانی این است. بنابراین آنها هم آزادی به هیچ وجه ندارند؛ اما بههرحال ما روشها و پایههائی را که از روی سیاستهای مغرضانه اساساً در زمینهی مسائل آزادی در غرب گذاشته شده... قبول نداریم و تکرار نمیکنم. به هر حال اسلام اینجوری است؛ تشنجآفرینی را در جامعه قبول نمیکند. این یکی از مرزهاست. کسی حق ندارد بگوید که من میخواهم عقیدهی خودم را بیان کنم و بیان در اسلام آزاد است؛ اجازه بدهید من حرفم را بزنم. بله، بیان آزاد است، اما اگر با این بیان کسی بخواهد جو آرام جامعه را، سلامت محیط همزیستی مردم این جامعه را به هم بزند، اسلام به هیچ وجه این را قبول ندارد. میفرماید: «لنغرینّک بهم»؛ دستگاهها موظف خواهند بود که یک چنین بیانی را در مقابلش بایستند و تعقیب قانونی و سیاسی و حقوقی بکنند؛ این قابل قبول نیست. این هم یکی از مرزهای آزادی است. پس بیان اظهار عقیده غیر از تشنجآفرینی است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یکی از مرزهای آزادی بیان، افشای اسرار مملکتی است که این... در قرآن موردی دارد که به آن اشاره یا تصریح شده و آن سورهی نساء است که در باب جنگ و تحریص مردم به جهاد و مسائل گوناگون جنگ در سورهی نساء مفصلاً بحث پرشور و کاملی را بیان میکند؛ بعد در باب آن کسانی که مخالف روال جامعهی اسلامی هستند، میفرماید که: «و اذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به»؛ خصوصیت این آدمهای ناباب به حسب این آیه و آیات این است که اگر از امن یا خوف، به هر حال اسرار مملکتی، چه اسراری که برای مردم در جای خود خبر خوش ممکن است به حساب بیاید، چه اسراری که برای مردم خبر ناخوش ممکن است به حساب بیاید، گیرشان بیاید، بدون هیچ ملاحظهای، بدون رعایت هیچگونه مصلحتی، میآیند این خبر را در مقابل مردم افشا میکنند، که به حسب این آیه و در شرع مقدس، این مذموم و ممنوع است. مفسرین در ذیل این آیه میگویند مثلاً اگر خبر پیروزی برسد؛ خب، خبر پیروزی که خبر خوبی است، اما مگر هر خبر خوبی را باید آناً افشا کرد؟ نه، ممکن است افشای این خبر یک مفاسد جنبی داشته باشد. آنجائی که نیروهای ما در جبههی نبرد بر دشمن پیروز میشوند، این پیروزی را در جای خود، در وقت خود، به اندازهای که هیچگونه سوء استفادهای علیه مردم و علیه جنگ از او نشود، باید بیان کرد؛ والّا اگر همین خبر پیروزی هم بیملاحظه گفته بشود، ممکن است دشمن استفادهی نوع دیگری از این بکند. لذا بایستی خبر را: «ولو ردّوه الی الرّسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الّذین یستنبطونه منهم»،(۴) برگردانند به اولی الامر؛ یعنی به مسئولین. حتی خبر را هم به مسئولین برگردانند، مسئولین با ملاحظهی مصالحی که وجود دارد، این خبر را در اختیار مردم بگذارند. اوائل انقلاب شعارهائی گاهی روی در و دیوار هم نوشته میشد که فلان مطلب را مثلاً افشا کنید، فلان لیست را که در پروندههای پنهانی مراکز اسناد هست، چرا افشا نمیکنید؟ چرا در اختیار مردم نمیگذارید؟ خطاب به مسئولین، خطاب به دولت و شورای انقلاب و مسئولین آن روز. ما همان وقت میفهمیدیم که دستهای خائن دارند این کار را میکنند. اینجور میخواستند وانمود کنند که یک اسراری وجود دارد که این اسرار را باید مسئولین برای مردم افشا کنند، اما افشا نمیکنند؛ چون به مردم اطمینان ندارند یا اینکه به دلیلی مصالحشان ایجاب نمیکند. بعد البته کاملاً روشن شد که کدام گروهک و برای چه مقصودی میخواسته که اینها افشا بشود؛ نه برای اینکه مردم بفهمند، برای اینکه خودش بفهمد. برای اینکه آن ابرقدرتی که این دارد برای او کار در کشور میکند، او بفهمد. خیلی از اسرار اینجوری است. مردم یقیناً امین همهی اسرار حکومت هستند، آنی که امین نیست، آن گوش نامحرمی است که در میان مردم خودش را جا میزند؛ آن عامل دشمن، آن جاسوس دشمن، آن شنود دشمن و از این قبیل چیزها. یا خبری که اگر به گوش دوست هم برسد، او بدون توجه این خبر را افشا میکند، یک چنین خبرهائی را در اسلام اذاعه و افشای آن را جایز ندانستند. حالا اگر کسی بیاید به عنوان آزادی بیان مسائلی را راجع به جنگ، راجع به مسائل سیاسی، راجع به مسائل درونی کشور یا درونی دستگاهها که برای ذهن مردم ممکن است تشنجآور باشد، ممکن است اسرار مملکتی را در اختیار دشمن قرار بدهد، ممکن است یک نقطهی ضعفی را برای دشمن از نظام اسلامی آشکار کند، افشا بکند، این هم ممنوع است؛ اسلام اجازه نمیدهد که اینگونه خبر... پخش بشود. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : از مرزها، مرزهای عدم آزادی، یکی اش تحریف است. البته تحریف چون جنبهی علمی دارد، قاعدتاً زبانهای علم و زبان دانشمندان میتوانند سریع در مقابل او بایستند و باید هم بایستند، جنبهی سیاسیاش کمتر است. اما اگر در مواردی تحریف حقایق، تحریف دین، تحریف مسائلی که از اسلام در اختیار مردم قرار باید بگیرد، این به شکل محرّفی، تحریف شدهای، این مطالب بیان بشود و تحریف بشود، اینجا هم آنجائی است که حکومت اسلامی و نظام اسلامی باید برخورد کند. اینها بخشی از مرزهای آزادی بیان است. بنابراین بیان، بیان عقیده و اظهار عقیده در محیط سالم آزاد است. آنجائی که مصالح مملکت، مصالح کشور به این دلایل... - شایعه پراکنی، تشنج، به هم زدن سلامت عمومی جامعه، و مصالح عمومی - با این بیان تهدید میشود، این ممنوع است و مصالح عمومی آنقدر مهم است که اسلام برای خاطر مصالح عمومی یک جاهائی مسجدی را آتش میزند. پیغمبر اکرم یک مسجد را آتش زد، چون این مسجد محلی شده بود که منافقین در آن جمع میشدند، گرد میآمدند، و بنا بر این بود که دور هم در این مسجد بنشینند، جمع بشوند و علیه پیغمبر مطالبی را با همدیگر تفاهم کنند و خوراک برای تشنجآفرینی در جامعه به وجود بیاورند. پیغمبر از جنگ تبوک که برگشت، سر راه هنوز به مدینه نرفته، این مسجد را خراب کرد و آتش زد و صاف کرد و آمد وارد شهر شد؛ یک چنین برخورد قوی و قاطعی را اسلام با مصالح عمومی جامعه دارد. .. آنجاهائی که حساسیت در تأثیر بیان بیشتر هست، طبعاً برخورد اسلام هم قویتر است. حتی در مسائل شخصی؛ لذا شما میبینید که تهمت زدن به زن مؤمن، خب در قرآن منع شده، ممنوع شده و چقدر اسلام برای این کار مجازات معین کرده که تهمت به زنان مؤمن زده نشود؛ اما یک جا یک شایعه نسبت به همسر پیغمبر در سورهی احزاب به قدر شاید بیش از همهی آن آیات رویش بحث میشود که قضیهی «افک» باشد که یکی از همسران پیغمبر - حالا بین مفسرین اختلاف هست که یا ماریهی قبطیه بوده یا عایشه - مورد یک سوء ظنی قرار میگیرند و منافقین علیه اینها مطالبی را پخش میکنند و اشاعه میدهند و رسول خدا برخورد میکند با این قضیه و مغموم میشود، غمگین میشود، جبرئیل نازل میشود، آن آیات بسیار تند و ملامتآمیز سورهی احزاب نازل میشود که چرا شما اجازه میدهید - حتی به مؤمنین - که کسانی یک چنین شایعهپراکنی را بکنند؟ چرا؟ چون مورد، مورد حساسی است، مسئلهی پیغمبر است، مسئلهی شأن پیغمبر و آبروی پیغمبر و شخصیت پیغمبر مطرح است. نسبت به یک زن عادی هم قضیه مهم است، اما نه به این اهمیت. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی کلیدواژه(ها) : آزادی نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [یک خصوصیت اسلام] این است که یک جاهائی عدم بیان را اسلام ممنوع کرده. یعنی مسئله فقط این نیست که بیان کردن مجاز است، بلکه بالاتر از این، بیان نکردن حرام است. یک جاهائی باید بیان کرد؛ آنجاهائی که کتمان حقیقت علیه مصالح نظام اسلامی است، علیه منافع رشد فکری جامعه است، آنجا بیان واجب است، کتمان حقیقت حرام است، که این هم یکی از خصوصیات اسلام است که آیات فراوانی در قرآن دارد؛ برادرانی که میخواهند دنبال کنند، آیات بیان و تبین: «لتبیّننّه للنّاس و لا تکتمونه»، آیات کتمان، اینها را در قرآن ملاحظه کنید، خواهید دید که بیان کردن و ارائهی حقیقت کردن در یک جاهائی لازم است و این تضمین واقعی بقای نظام بر خط اسلام است. یعنی اگر مصالح نظام اسلامی و مصالح مسئولین، مصالحی که ارتباط به اسلام دارد، نه مصالح شخصیشان، آنقدر مهم است که یک جاهائی بیان کردن را غیر مجاز میکند، اما همین نظام، همین دستگاه، همین مسئولین، اگر قرار شد از خط اسلام منحرف بشوند، اگر بنا شد که راه را عوضی بروند، اگر سرنوشت نظام اسلامی تهدید به انحراف از مبانی اسلامی شد، اینجا تکلیف چیز دیگری میشود، اینجا بیان کردن واجب است، امر به معروف و نهی از منکر لازم است، نصیحت لائمة المسلمین لازم است و افشای حقایق برای مردم لازم است که مجموعهی اینها نظر اسلام را در باب بیان و آزادی اظهار عقیده روشن میکند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلیدواژه(ها) : سیره امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یکی از حدود اصلی در بیان، مسئلهی اضلال است. یعنی هر بیان عقیدهای آزاد است، مگر بیان اغواگر و گمراه کننده. بیان اغواگر و گمراه کننده و به تعبیر رایج ضال یا مضل، کتب مضله یا کتب ضاله، این غیر از بیان باطل و خلاف حق است. گاهی یک مطلبی خلاف حق است، باطل است، اما گمراه کننده نیست، کسی را تحت تأثیر قرار نمیدهد. مثل مطالب باطل در حوزههای علمی، در میان دانشمندان، برای اهل فن و خبرگان، کتاب گمراه کنندهای که اگر دست یک آدم کم سواد بیفتد، او را اغوا خواهد کرد، برای یک دانشمند وسیلهی کار است؛ نه فقط اغوا کننده نیست، بلکه از او نظر دشمن را به دست میآورد و علیه او فکر میکند و اندیشه و بیان ابراز میکند. پس مضر که نیست، مفید هم هست. گاهی در یک جامعهای یک سخن به خاطر سطح بالای افکار مردم گمراه کننده نیست؛ حرفی است که اگر گفته بشود، کسی را گمراه نخواهد کرد، ولو باطل است. گاهی شرایط گفتن یک حرف باطل با شرایط آن کسی و آن دستگاهی که میخواهد جواب به آن حرف باطل بدهد، شرایط برابری است. مثل اینکه مثلاً در پای منبر امیرالمؤمنین کسی بلند میشود، مطالبی را بیان میکند که اگر آن مطالب را در غیاب امیرالمؤمنین، در غیر مسجد جامع کوفه که خود علی (علیه السّلام) آنجا حاضر است، بیان کند، شاید دلهای بسیاری از مردم را گمراه کند. اما بیان آن حرف در مسجد امیرالمؤمنین اغوا کننده و گمراهگر نیست؛ لذا امیرالمؤمنین با این بیان ولو مغرضانه است، از روی غرض این بیان صادر شده، سالم نیست، انتقاد توأم با سلامت نیست، اما با او برخورد امیرالمؤمنین یک برخورد کاملاً خونسرد و دور از موضعگیری است. چرا؟ چون شرایط، شرایط یکسانی است. یک نفری بلند شده، یک حرفی را زده، یک شبههای را القا کرده، امیرالمؤمنین هم آنجا حاضر است، این شبهه را برطرف خواهد کرد و همه به حقانیت منطق علی ایمان خواهند آورد و گمراهی منطق او را میفهمند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : گاهی یک بیانی از بیانهای ممنوع مثل اهانت مثلاً به یک شخص، اهانت به یک شخص معمولی در جامعه است. گاهی اهانت به شخصی است که اهانت او، زیر سئوال بردن او، تحقیر او، تحقیر یک ملت است، اهانت به یک نظام است، زیر سئوال بردن یک جامعه است، یک کشور است، این دو با هم یکسان نیستند. پس نمیشود که ما به طور کلی چشمهامان را بگذاریم روی هم، بگوئیم در اسلام بیان عقیده و ابراز عقیده جایز است به طور کلی یا جایز نیست به طور کلی. شرایط مختلف است، بیانها مختلف است، گویندهها مختلفند، شنوندهها مختلفند، محتوای مطلب مختلف است. لذا در صدر اسلام عکسالعمل پیغمبر و خلفای اول را در مقابل بیانهای گوناگون، شما میبینید یکسان نیست. یک جا رسول خدا در مقابل یک مخالف میایستد و او هرچه میتواند به او اهانت میکند، پیغمبر نه فقط از او انتقام نمیگیرد، بلکه به او احسان هم میکند. یعنی این بیان اهانت به پیغمبر از نظر اسلام و پیغمبر که مجسمهی اسلام است، هیچ اشکال و تعقیب قانونی ندارد؛ والّا پیغمبر او را تعقیب میکرد. یک جا هم شما میبینید پیغمبر اکرم فاتحانه وارد مکه میشود و چند هزار نفر مشرکِ معاندِ مخالف خود را که در میان آنها شخصیتهای برجستهای مثل ابوسفیان وجود دارند، اینها را معاف میکند، عفو میکند، از تعقیب مصون میدارد، اما یک شاعری را که در همان مکه علیه پیغمبر شعر گفته و اهانت کرده و پیغمبر را و اسلام را زیر سئوال قرار داده، غیاباً محکوم به اعدام میکند و میگوید هر کس این را پیدا کرد، خون این انسان مباح است. این ناشی از چیست؟ ناشی از این است که نوع بیان و محتوای بیان و محیط بیان و مخاطب بیان و ابزار بیان دارای احکام مختلفی هستند، یکسان نیستند و شرایط گوناگون، اوضاع و احکام و احوال گوناگونی را به وجود میآورد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : مصالح عمومی آنقدر مهم است که اسلام برای خاطر مصالح عمومی یک جاهائی مسجدی را آتش میزند.پیغمبر اکرم یک مسجد را آتش زد، چون این مسجد محلی شده بود که منافقین در آن جمع میشدند، گرد میآمدند، و بنا بر این بود که دور هم در این مسجد بنشینند، جمع بشوند و علیه پیغمبر مطالبی را با همدیگر تفاهم کنند و خوراک برای تشنجآفرینی در جامعه به وجود بیاورند. پیغمبر از جنگ تبوک که برگشت، سر راه هنوز به مدینه نرفته، این مسجد را خراب کرد و آتش زد و صاف کرد و آمد وارد شهر شد؛ یک چنین برخورد قوی و قاطعی را اسلام با مصالح عمومی جامعه دارد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : در صدر اسلام عکسالعمل پیغمبر... را در مقابل بیان های گوناگون، شما میبینید یکسان نیست. رسول خدا در مقابل یک مخالف میایستد و او هرچه میتواند به او اهانت میکند، پیغمبر نه فقط از او انتقام نمیگیرد، بلکه به او احسان هم میکند. یعنی این بیان اهانت به پیغمبر از نظر اسلام و پیغمبر که مجسمهی اسلام است، هیچ اشکال و تعقیب قانونی ندارد؛ والّا پیغمبر او را تعقیب میکرد. یک جا هم شما میبینید پیغمبر اکرم فاتحانه وارد مکه میشود و چند هزار نفر مشرکِ معاندِ مخالف خود را که در میان آنها شخصیتهای برجستهای مثل ابوسفیان وجود دارند، اینها را معاف میکند، عفو میکند، از تعقیب مصون میدارد، اما یک شاعری را که در همان مکه علیه پیغمبر شعر گفته و اهانت کرده و پیغمبر را و اسلام را زیر سئوال قرار داده، غیاباً محکوم به اعدام میکند و میگوید هر کس این را پیدا کرد، خون این انسان مباح است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کلیدواژه(ها) : سیره سیاسی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : مصالح عمومی آنقدر مهم است که اسلام برای خاطر مصالح عمومی یک جاهائی مسجدی را آتش میزند.پیغمبر اکرم یک مسجد را آتش زد، چون این مسجد محلی شده بود که منافقین در آن جمع میشدند، گرد میآمدند، و بنا بر این بود که دور هم در این مسجد بنشینند، جمع بشوند و علیه پیغمبر مطالبی را با همدیگر تفاهم کنند و خوراک برای تشنجآفرینی در جامعه به وجود بیاورند. پیغمبر از جنگ تبوک که برگشت، سر راه هنوز به مدینه نرفته، این مسجد را خراب کرد و آتش زد و صاف کرد و آمد وارد شهر شد؛ یک چنین برخورد قوی و قاطعی را اسلام با مصالح عمومی جامعه دارد. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی بیان کلیدواژه(ها) : آزادی بیان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : اگر یک سخنی از گویندهای در فضا و محیطی و در شرایطی و با مخاطبینی صادر بشود که مایهی گمراهی جمعی از مردم هست، این از نظر اسلام ممنوع است. دلیل و فلسفهی این ممنوعیت هم واضح است؛ چون اساساً آزادی برای هدایت افکار است، برای رشد افکار است، برای پیشرفت جامعه است. آن آزادی ای که موجب گمراهی افکار باشد، موجب رکود افکار باشد، موجب عقبگرد جامعه باشد، این یقیناً قابل قبول نیست. پس یکی از مرزهای آزادی بیان عبارت است از اغواگری، گمراهسازی. هر سخنی که گمراه کننده و به خطا افکنندهی دلها و ذهنها در جامعه باشد، این ممنوع است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی بیان کلیدواژه(ها) : آزادی بیان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یکی از مرزها[ی آزادی بیان] ، تشنج عمومی در جامعه است. در قرآن...برای آزادی بیان... من یک دلیل و مدرک صریحی پیدا نکردم، برای آزاد نبودن بیان در موارد تشنج عمومی، دلیل واضحی هست که در سورهی احزاب در آیهای میفرماید: «لئن لم ینته المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینّک بهم». «مرجفون» یعنی آن کسانی که در جامعه تشنجآفرینی میکنند، جامعه را به اضطراب میکشانند، به حرکات ناسالم میکشانند؛ اینها مرجفون در مدینهاند... این قابل قبول نیست، حتی در جامعهی کوچک زمان پیغمبر. مدینه مگر چقدر بوده؟ همهی مدینه به قدر یکی از محلات تهران نه وسعت داشته و نه جمعیت داشته؛ این سر تا پای نظام اسلامی در زمان پیغمبر است. اما در همان جو هم چون دشمنی زیاد است، چون مخالفت دشمنان جدی است، چون قدرتهای بزرگ متحد شدند علیه اینکه نظام مدینهی نبوی را از بین ببرند، چون احزاب همدست شدند برای اینکه اسلام را ریشهکن کنند، چون هنوز افکار و ایمانها و دلها آن عمق لازم را در زمینهی مسائل اسلامی به طور عام پیدا نکرده، لذا مرجف در مدینه قابل گذشت نیست: «لنغرینّک بهم»؛ یعنی اگر دست بر ندارند این شایعهپراکنها، این تشنجآفرینها، این کسانی که جامعه را از سلامت و از سکون و آرامش خودش میخواهند خارج کنند، ما تو را «اغرا» خواهیم کرد به آنها؛ یعنی تو را به جان آنها خواهیم انداخت تا انتقام مردم را بگیری. یعنی یک لحن شدیدِ خشن در مقابل کسانی که جو سالم جامعه را حاضر نیستند تحمل کنند و سلامت جامعه را به حال خود بگذارند. حالا جنجال کنیم که این بر خلاف روشهای دموکراسی غربی است، دموکراسی غربی این را قبول ندارد. خب ما در بسیاری از جهات موکراسی غربی را اصلاً قبول نداریم؛ آن آزادی و دموکراسی نیست، آن فتنه است، آن دروغ است، آن فریب است... حتی در خود دموکراسیهای غربی هم علیرغم اینکه شعار آزادی بیان را علم کردند و آن را تو سر بلوک شرق زدند... در عین حال در خود آن کشورها هم آزادی بیان به معنای حقیقی کلمه اصلاً وجود ندارد و جنجالی که آنها میکنند علیه یک بیان درست و حقیقتگو از قبیل همان جنجالی است که کفار قریش اطراف پیغمبر میکردند. کسی نمیآمد دهن پیغمبر را بگیرد که آیهی قرآن نخواند؛ چون به هر دلیلی این کار را نمیتوانستند بکنند، اما آنقدر جنجال علیه اطراف پیغمبر به راه مینداختند که کسی صدای تلاوت قرآن به گوشش نرسد. امروز روش غرب، روش آمریکا، روش تبلیغات صهیونیستی جهانی این است. بنابراین آنها هم آزادی به هیچ وجه ندارند؛ اما بههرحال ما روشها و پایههائی را که از روی سیاستهای مغرضانه اساساً در زمینهی مسائل آزادی در غرب گذاشته شده... قبول نداریم و تکرار نمیکنم. به هر حال اسلام اینجوری است؛ تشنجآفرینی را در جامعه قبول نمیکند. این یکی از مرزهاست. کسی حق ندارد بگوید که من میخواهم عقیدهی خودم را بیان کنم و بیان در اسلام آزاد است؛ اجازه بدهید من حرفم را بزنم. بله، بیان آزاد است، اما اگر با این بیان کسی بخواهد جو آرام جامعه را، سلامت محیط همزیستی مردم این جامعه را به هم بزند، اسلام به هیچ وجه این را قبول ندارد. میفرماید: «لنغرینّک بهم»؛ دستگاهها موظف خواهند بود که یک چنین بیانی را در مقابلش بایستند و تعقیب قانونی و سیاسی و حقوقی بکنند؛ این قابل قبول نیست. این هم یکی از مرزهای آزادی است. پس بیان اظهار عقیده غیر از تشنجآفرینی است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی بیان کلیدواژه(ها) : آزادی بیان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : یکی از مرزهای آزادی بیان، افشای اسرار مملکتی است که این هم باز در قرآن موردی دارد که به آن اشاره یا تصریح شده و آن سورهی نساء است که... در باب آن کسانی که مخالف روال جامعهی اسلامی هستند، میفرماید که: «و اذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به»؛ خصوصیت این آدمهای ناباب به حسب این آیه و آیات این است که اگر از امن یا خوف، به هر حال اسرار مملکتی، چه اسراری که برای مردم در جای خود خبر خوش ممکن است به حساب بیاید، چه اسراری که برای مردم خبر ناخوش ممکن است به حساب بیاید، گیرشان بیاید، بدون هیچ ملاحظهای، بدون رعایت هیچگونه مصلحتی، میآیند این خبر را در مقابل مردم افشا میکنند، که به حسب این آیه و در شرع مقدس، این مذموم و ممنوع است. مفسرین در ذیل این آیه میگویند مثلاً اگر خبر پیروزی برسد؛ خب، خبر پیروزی که خبر خوبی است، اما مگر هر خبر خوبی را باید آناً افشا کرد؟ نه، ممکن است افشای این خبر یک مفاسد جنبی داشته باشد. آنجائی که نیروهای ما در جبههی نبرد بر دشمن پیروز میشوند، این پیروزی را در جای خود، در وقت خود، به اندازهای که هیچگونه سوء استفادهای علیه مردم و علیه جنگ از او نشود، باید بیان کرد؛ والّا اگر همین خبر پیروزی هم بیملاحظه گفته بشود، ممکن است دشمن استفادهی نوع دیگری از این بکند. لذا بایستی خبر را: «ولو ردّوه الی الرّسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الّذین یستنبطونه منهم»، برگردانند به اولی الامر؛ یعنی به مسئولین. حتی خبر را هم به مسئولین برگردانند، مسئولین با ملاحظهی مصالحی که وجود دارد، این خبر را در اختیار مردم بگذارند. اوائل انقلاب شعارهائی گاهی روی در و دیوار هم نوشته میشد که فلان مطلب را مثلاً افشا کنید، فلان لیست را که در پروندههای پنهانی مراکز اسناد هست، چرا افشا نمیکنید؟ چرا در اختیار مردم نمیگذارید؟ خطاب به مسئولین، خطاب به دولت و شورای انقلاب و مسئولین آن روز. ما همان وقت میفهمیدیم که دستهای خائن دارند این کار را میکنند. اینجور میخواستند وانمود کنند که یک اسراری وجود دارد که این اسرار را باید مسئولین برای مردم افشا کنند، اما افشا نمیکنند؛ چون به مردم اطمینان ندارند یا اینکه به دلیلی مصالحشان ایجاب نمیکند. بعد البته کاملاً روشن شد که کدام گروهک و برای چه مقصودی میخواسته که اینها افشا بشود؛ نه برای اینکه مردم بفهمند، برای اینکه خودش بفهمد. برای اینکه آن ابرقدرتی که این دارد برای او کار در کشور میکند، او بفهمد. خیلی از اسرار اینجوری است. مردم یقیناً امین همهی اسرار حکومت هستند، آنی که امین نیست، آن گوش نامحرمی است که در میان مردم خودش را جا میزند؛ آن عامل دشمن، آن جاسوس دشمن، آن شنود دشمن و از این قبیل چیزها. یا خبری که اگر به گوش دوست هم برسد، او بدون توجه این خبر را افشا میکند، یک چنین خبرهائی را در اسلام اذاعه و افشای آن را جایز ندانستند. حالا اگر کسی بیاید به عنوان آزادی بیان مسائلی را راجع به جنگ، راجع به مسائل سیاسی، راجع به مسائل درونی کشور یا درونی دستگاهها که برای ذهن مردم ممکن است تشنجآور باشد، ممکن است اسرار مملکتی را در اختیار دشمن قرار بدهد، ممکن است یک نقطهی ضعفی را برای دشمن از نظام اسلامی آشکار کند، افشا بکند، این هم ممنوع است؛ اسلام اجازه نمیدهد که اینگونه خبر هم پخش بشود. این بیان هم بیان ممنوع است. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی بیان کلیدواژه(ها) : آزادی بیان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : [از] مرزهای عدم آزادی[بیان] ، یکیاش تحریف است. البته تحریف چون جنبهی علمی دارد، قاعدتاً زبانهای علم و زبان دانشمندان میتوانند سریع در مقابل او بایستند و باید هم بایستند، جنبهی سیاسیاش کمتر است. اما اگر در مواردی تحریف حقایق، تحریف دین، تحریف مسائلی که از اسلام در اختیار مردم قرار باید بگیرد، این به شکل محرّفی، تحریف شدهای، این مطالب بیان بشود و تحریف بشود، اینجا هم آنجائی است که حکومت اسلامی و نظام اسلامی باید برخورد کند. مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/02/18 عنوان فیش : آزادی بیان کلیدواژه(ها) : آزادی بیان نوع(ها) : فیش موضوعی متن فیش : بیان، بیان عقیده و اظهار عقیده در محیط سالم آزاد است. آنجائی که مصالح مملکت، مصالح کشور... [با] شایعه پراکنی، تشنج، به هم زدن سلامت عمومی جامعه، و مصالح عمومی , با این بیان تهدید میشود، این ممنوع است و مصالح عمومی آنقدر مهم است که اسلام برای خاطر مصالح عمومی یک جاهائی مسجدی را آتش میزند. پیغمبر اکرم یک مسجد را آتش زد، چون این مسجد محلی شده بود که منافقین در آن جمع میشدند، گرد میآمدند، و بنا بر این بود که دور هم در این مسجد بنشینند، جمع بشوند و علیه پیغمبر مطالبی را با همدیگر تفاهم کنند و خوراک برای تشنجآفرینی در جامعه به وجود بیاورند. پیغمبر از جنگ تبوک که برگشت، سر راه هنوز به مدینه نرفته، این مسجد را خراب کرد و آتش زد و صاف کرد و آمد وارد شهر شد؛ یک چنین برخورد قوی و قاطعی را اسلام با مصالح عمومی جامعه دارد. البته در این باب... بحث زیاد است. آنجاهائی که حساسیت در تأثیر بیان بیشتر هست، طبعاً برخورد اسلام هم قویتر است. حتی در مسائل شخصی؛ لذا شما میبینید که تهمت زدن به زن مؤمن، خب در قرآن منع شده، ممنوع شده و چقدر اسلام برای این کار مجازات معین کرده که تهمت به زنان مؤمن زده نشود؛ اما یک جا یک شایعه نسبت به همسر پیغمبر در سورهی احزاب به قدر شاید بیش از همهی آن آیات رویش بحث میشود که قضیهی «افک» باشد که یکی از همسران پیغمبر - حالا بین مفسرین اختلاف هست که یا ماریهی قبطیه بوده یا عایشه - مورد یک سوء ظنی قرار میگیرند و منافقین علیه اینها مطالبی را پخش میکنند و اشاعه میدهند و رسول خدا برخورد میکند با این قضیه و مغموم میشود، غمگین میشود، جبرئیل نازل میشود، آن آیات بسیار تند و ملامتآمیز سورهی احزاب نازل میشود که چرا شما اجازه میدهید - حتی به مؤمنین - که کسانی یک چنین شایعهپراکنی را بکنند؟ چرا؟ چون مورد، مورد حساسی است، مسئلهی پیغمبر است، مسئلهی شأن پیغمبر و آبروی پیغمبر و شخصیت پیغمبر مطرح است. نسبت به یک زن عادی هم قضیه مهم است، اما نه به این اهمیت. |