Khamenei.ir

1389/02/18

عبور از نگاه سنتی

 اقتضائات تحول بنیادین در آموزش و پرورش
 
حسین مظفر*
تحول یعنی دگرگونی؛ یعنی پیش‌روی مطابق روز و از قافله‌ی بشری عقب نماندن. نقطه‌ی مقابل تحول، رکود و رخوت و سستی و عقب‌ماندگی است که مورد مذمت است. هیچ پدیده‌ای نمی‌تواند در برابر تحول مقاومت کند. حیات و ماندگاری پدیده‌ها به تحول و دگرگونی است.

اصولاً راز ماندگاری و تعالی بشر نیز تحول و دگرگونی مثبت است. البته وقتی سخن از تحول به میان می‌آید، منظور یک حرکت ریشه‌ای است و نه سطحی. دگرگونی هنگامی اتفاق می‌افتد که در عمق، متن و بطن باشد. چنین تحولی مثبت و رو به جلو به شمار می‌آید و معنی عقب‌گرد نمی‌دهد. به این دلیل که تحول با هرج و مرج، آنارشی و به‌هم‌ریزی غیر عقلانی متفاوت است. در حقیقت تحول یک دگرگونی هدفمند و بابرنامه است.

طبیعی است که ایجاد چنین تحولی، نیاز به ابزار و لوازمی نیز دارد؛ نخست این‌که شناخت عمیق و درک درست از مسئله برای ایجاد تحول ضروری است. دوم این‌که هدف تحول باید مشخص باشد؛ این‌که مبدأ و مقصد کجا است، این‌که در کجا قرار دارد و قصد دارد به کجا برسد. موضوع بعدی این‌ است که تحول بر اساس چه الگوی توسعه‌ای باید انجام شود، یعنی باید مدل پیشرفت تحول را روشن نمود.

اگر تحول در اغلب حوزه‌ها یک امر صوری است، در آموزش و پرورش یک امر حیاتی و اجتناب‌ناپذیر به شمار می‌آید، زیرا هم انسان در حال رشد و تحول است و هم جامعه‌ای که انسان در آن زندگی می‌کند، رو به پیشرفت و دگرگونی است. از این رو مقوله‌ی تحول در نظام تعلیم و تربیت و نظام آموزش و پرورش که وظیفه‌ی آن انسان‌سازی است، امری حیاتی به شمار می‌آید.
با توجه به این‌که آموزش و پرورش یک دستگاه مولد و زیرساخت توسعه‌ی پایدار است و نه مصرف‌کننده، نباید حالت رکود و رخوت داشته باشد. از این جهت به‌طور حتم نیازمند تحول است. تحول در آموزش و پرورش را باید از ابعاد مختلفی بررسی نمود و مورد توجه قرار داد. در حقیقت هم محتوای آموزش و پرورش را باید متحول کرد و هم قالب‌ها و ساختارهای نظام آموزشی را باید دگرگون نمود.

نظام تربیت معلم را نیز باید متحول کرد. تحول در شیوه‌های تدریس نیز ضروری است. به عبارت دیگر باید الگوی تحول را نیز مشخص نمود. با توجه به این‌که نظام کشور ما اسلامی است، الگوی تحول آموزش و پرورش نیز باید تفکر اسلامی مبتنی بر مبانی وحیانی باشد.

برای ایجاد چنین تحولی در آموزش و پرورش باید مشخص کنیم که این تحول از کجا آغاز می‌شود، از چه مسیری حرکت می‌کند، به کجا می‌رسد یا به کجا باید برسد. متأسفانه نظام آموزشی کشور ما نظام حافظه‌‌محور است. از این رو لازم است این نظام را به نظامی خلاق و فعال متحول نمود. هدف آموزش در گذشته، خواندن و باسواد شدن بود، در حالی که هدف این آموزش باید عمل کردن و زیستن صحیح باشد. مهم‌ترین مشکل آموزش و پرورش، عدم روزآمدی و ناتوانی در پاسخ‌گویی به نیازهای واقعی کشور است. خروجی آموزش و پرورش ما فاقد مهارت‌های لازم برای خوب زیستن و درست عمل کردن است.
البته برای تحول، چالش‌های دیگری نیز فراروی آموزش و پرورش هست که مهم‌ترین آن‌ها عدم درک و شناخت صحیح از فلسفه‌ی آموزش و پرورش، عدم شناخت درست از محیط داخلی و محیط بین‌المللی و هم‌چنین نشناختن نیازهای نظام تعلیم و تربیت کشور است.

نگاه سنتی و ایستا درباره‌ی تعلیم و تربیت و فقدان انگیزه و نبود زیرساخت‌های لازم برای ایجاد انگیزه، از دیگر چالش‌های پیش روی آموزش و پرورش برای تحول است. هم‌چنین مشکلات فکری، معیشتی و منزلتی معلمان، به‌طور طبیعی انگیزه‌ی لازم برای تحول و دگرگونی را در فرد ایجاد نمی‌کند.

کمبود امکانات و تجهیزات، کمبود نیروی انسانی و فضاهای مناسب، نبود مکانیزم‌های مدرن و کمبود سیستم‌های رایانه‌‌ای و الکترونیک که به‌نوعی از ابزارهای کمک‌آموزشی محسوب می‌شود و جریان آموزش و تربیت را پویاتر و پرنشاط‌تر می‌کند نیز از دیگر مشکلات فراروی تحول اساسی در آموزش و پرورش است. البته مسائل درونی و بیرونی دیگری نیز به‌عنوان چالش‌های آموزش و پرورش می‌توانند مطرح باشند که پرداختن به آن‌ها مجال گسترده و حوصله‌ی فراوانی را می‌طلبد.

* وزیر آموزش و پرورش در دولت هفتم (از سال 1376 تا 1380)

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای