1388/08/18دیپلماسی عمومی در برابر لبخند آمریکایی
حجتالإسلام علیرضا پناهیان
در عرصهی سیاست، مهمترین مسئله این است که انسان اولویتها را درک کند. علّت ارادت ما به رهبر معظم انقلاب- جدای از مسألهی ولایت که امر ایشان را برای ما مُطاع میکند و تشخیصهای ایشان را برای ما مستظهر به هدایت الهی و نورانی قرار میدهد- این است که اساساً اگر بخواهیم ایشان را بهطور مساوی در کنار دیگران قرار دهیم، باز هم ایشان را خوشفهمتر و استراتژیستتر از تمام آنهایی که در نظام جمهوری اسلامی هستند، میبینیم. این را میتوان با نگاهی به بحثها و سخنرانیهای ایشان از پیش از انقلاب تاکنون ثابت کرد. رهبر انقلاب شخصیتاً دارای قدرت تفکر استراتژیک هستند؛ و این جدای از نور ولایتی است که این ویژگی را تحکیم میبخشد. حضرت امام هم همینگونه بودند.
البته گاهی ممکن است ژرفنگری و مصلحت اندیشی یک استراتژیست را دیگران درک نکنند. در بحث مذاکره و رابطه با آمریکا نیز ممکن است خیلیها در اثر غفلت در مورد تشخیص اولویتها، عمق برخی از مواضع امام در گذشته و رهبر معظم انقلاب در شرایط کنونی را به خوبی درک نکنند.
بر اساس آنچه هماکنون در صحنهی سیاست جهانی آشکارا دیده میشود، نباید با امریکا مذاکره کرد؛ مگر کسی که بهتر میتواند مصلحتها را تشخیص دهد، یعنی رهبری، مصالح بالاتری را ببینند که البته تاکنون هیچ اشارهای به چنین مطلبی نفرمودهاند؛ بلکه میتوان خط عدم مذاکره را در فرمایشات ایشان به وضوح دید.
تاکنون در مورد دلائل مذاکره نکردن با آمریکا نکات فراوانی مطرح شده است، اما شاید چند نکته باشد که تذکر و تأکید بر آنها مفید و مناسب باشد:
1. امروز اصل مذاکره برای آمریکا نجاتبخش است، نه نتیجه آن
مدتی است که سیاستمداران آمریکایی، تغییراتی را به شکل صوری در آمریکا ترتیب دادهاند. البته آنها مجبور به تغییر بودهاند نه اینکه به انصاف روی آورده باشند. به هر حال از نظر منش رئیسجمهور، شخص رئیسجمهور، رنگ پوست رئیسجمهور و حرفهای رئیسجمهوری که در واقع دستنشاندۀ کارتلها و تراستها است، تغییراتی را ایجاد کردهاند.
اما از نگاه ما حاکمیت امریکا تحت اشراف و نفوذ صهیونیسم است، نه انتخاب آزاد مردم آمریکا. پس هدف از این تغییرات حساب شده چیست؟ طبیعتاً برای "گذر از بحران عدم مقبولیت جهانی" که امریکا پیدا کرده است. در واقع آنها به چنین تغییری، نیاز داشتهاند. چیزی هم که در شرایط کنونی برای آمریکا اهمیت فراوانی دارد، نتیجهی مذاکره نیست، اصل مذاکره است.
آمریکا در موقعیتی از ذلّت قرار گرفته که نیاز به مذاکره دارد. بنابراین اگر بتواند کشور مقتدر و انقلابی ایران را که حرف تازهای برای مردم جهان دارد، پای میز مذاکره بنشاند، به مردم منطقه و به افکار عمومی جهان، ثابت خواهد کرد که تغییراتش ظاهری نیست و ایران هم- به عنوان رأس مخالفان امریکا- بالاخره به زانو درآمد! آنوقت میتواند تمام مصیبتهایی را که بر سر جهان بشریت آورده، به فراموشی بسپارد، از محاکمهی تاریخی، جان سالم به در ببرد و راه خود را به انحاء مختلف ادامه دهد.
اگر ایران در این شرایط با آمریکا مذاکره کند، آمریکا نجات پیدا کرده و جان تازهای پیدا میکند برای شاخ و شانه کشیدن برای اروپا، روسیه و ملّتهای منطقه و پشتیبانی محکمتر از اسرائیل و حتی رفع بسیاری از مشکلات اقتصادی خودش. آمریکاییها میخواهند از مذاکره با ایران کمک بگیرند تا از این باتلاق نجات پیدا کنند. پس میتوان گفت الآن بهترین وقت برای مذاکره نکردن با امریکاست!
مگر ما دنبال این نبودیم که شاخ استکبار شکسته شود؟ اگر کمی دیگر تحمّل کنیم، چنین خواهد شد و بسیار بیشتر از اینها به ذلّت خواهد افتاد. نباید خودمان را دست کم بگیریم. ما برای آمریکا، یکی از کشورهای جهان نیستیم. ما تنها کشور قدرتمندِ مقابل آمریکا هستیم؛ بهویژه از نظر تمدنی و فکری.
2. محبوبیت ایران در افکار عمومی به عنوان پهلوان مبارزه با استکبار
کسانی که اهل دقت در افکار عمومی جهان هستند، میدانند: مدتهاست که ایران- خصوصاً در سالهای اخیر- در افکار عمومی جهان، به عنوان قهرمانِ مقابله با استکبار جا افتاده است. نه فقط در جهان تشیّع و جهان اسلام و نه فقط در میان محرومان جهان، بلکه در افکار عمومی تمام جهان، ایران به عنوان یک قهرمان در مقابل استکبار قد عَلَم کرده و محبوبیت پیدا کرده است.
در خارج از کشور گاهی با ضدّ انقلابهای عادی برخورد داشتهایم که با همین موضعگیریهای قوی رئیسجمهور در مقابل آمریکا، به انقلاب اسلامی علاقه پیدا کردهاند و میگویند: برخورد محکم ایشان با آمریکا، مایهی عزّت ما شده است. حتی وقتی پیش غیرمسلمانهایی که اهل سیاستبازی نیستند میرویم، آنها هم ما را تحسین میکنند.
اساساً بحث استکبار صرفاً یک بحث دینی و انقلابی نیست. خوی استکباری آمریکا را تمام مردم عالم درک میکنند. خود مردم آمریکا هم کم و بیش این را میفهمند. اکنون این فهم و درک در اندازهی قابل اعتنا و بسیار گستردهای در افکار عمومی جهان وجود دارد. وقتی کسی محکم در مقابل یک مستکبر، میایستد، چقدر محبوب میشود؟ همین که ما در برابر یک مستکبر و قلدر ایستادهایم، برای همه جالب است.
در چنین فضایی که جمهوری اسلامی به واسطهی اقتدار و ایستادگی خود توانسته این جایگاه را پیدا کند، مستضعفان و مسلمانان به ایران دل بستهاند؛ شیعیان هم که اتکاءشان کاملاً به اقتدار ایران در مقابل استکبار است. در این شرایط اگر با مذاکره این محل اتکا و قلّه را در جهان بشکنیم، گویا دیگر امیدی برای مبارزه با استکبار در عالم باقی نخواهد ماند.
اگر پای میز مذاکره برویم و ظاهراً به همهی منافعمان هم برسیم- مثلاً پولهای بلوکه شده آزاد شود و خیلی از مسائل دیگر هم حل گردد- با این مسأله چه میتوان کرد که با رفتن ایران پای میز مذاکره با آمریکا، دیگر امیدی برای مبارزه با استکبار در جهان باقی نخواهد ماند.
اگر آمریکا بخواهد به بهانهی برخی منافع دست چندم، ما را پای میز مذاکره بکشاند، چیزی شبیه دور زدن است. تأمین منافع دست دوم به قیمت کم شدن عزت جهانی ماست. اما به این سادگی نمیتوان از عزتی که در مذاکره نکردن وجود دارد، گذشت.
گذشته از این، اساساً منافع ملی ما هم الان در گروِ همین مذاکره نکردن است. عزّت جمهوری اسلامی از مهمترین و ریشهایترین منافع ملی ماست که هم بسیاری از منافع امروز ما را در بر دارد و هم تمام منافع آیندهمان را. همین عزت ملی و جهانی است که مانع بروز بسیاری از تعرضها از سوی دشمنان ما شده است.
در صفحهی شطرنجی که هماکنون در عالم پهن شده، ما مهرههای قدرتمندی در زمین داریم و با برخی از حرکتها میتوانیم کارهای مؤثری انجام دهیم. چرا باید یکباره کلیدیترین مهرههای خودمان را خودمان از زمین خارج کنیم!؟ در شرایط کنونی ما فرصتهایی داریم که بر اساس آنها میتوانیم در عالم نقشهای جدی ایفا کنیم اما اگر پای میز مذاکره بنشینیم، دیگر آن فرصتها را نخواهیم داشت.
رهبر معظم انقلاب یکبار سخنی قریب به این مضمون فرمودند که الان برخی از کشورهای قدرتمند پشت سر ما میایستند و جلوی آمریکا شاخ و شانه میکشند. این خیلی معنا دارد و تأمینکنندهی منافع ماست. به سادگی نمیتوان از آن گذشت.
برای اینکه درک کنید سمبل بودن ما در مبارزه با آمریکا، چقدر اهمیّت دارد، ببینید چرا آمریکا یک برنامهی چندین ساله را در این منطقه انجام داده تا در زمینهی علمداری مبارزه با آمریکا، بدلی به نام طالبان برای جمهوری اسلامی درست کند. آمریکا برای اینکه این علم دست ما نباشد، جریان طالبان را درست کرد تا بعد بتواند هر بلایی میخواهد سر آن بیاورد. هرچه خواست آن را تخریب کند و هرگاه خواست، آن را به سازش بکشاند یا در هرنوع مبارزهای آن را شکست دهد و آنگاه ادعای پیروزی نماید.
صدّام را هم با شعارهای ضد امریکایی راهانداخت تا بگوید ایران سمبل مبارزه با من نیست. آنها میخواهند به این وسیله ارزش علمدار بودن ایران در مبارزه با آمریکا را کم رنگ کنند. اینهمه نقشه میکشند و هزینه میکنند فقط برای اینکه در افکار عمومی جهان جا بیندازند که ایران سمبل مبارزه با آمریکا نیست. البته گاهی هم موفق شدهاند. متأسفانه برخی از مسلمانها واقعاً سمبل مبارزه با آمریکا را طالبان یا صدّام میدانند!
3. منافع ما در گرو ذلت نهایی آمریکا
اگر روزی مذاکره مصلحت باشد، حتماً این مصلحت به دلیل منافع ما، یعنی منافع ایران، اسلام و انقلاب اسلامی خواهد بود. اما با کمی دقت روشن میشود که منافع ما تنها در گروِ ذلّت نهایی آمریکاست. اگر کمی دیگر صبر کنیم آمریکا بسیار ذلیلتر از این خواهد شد. نباید فریب حرفهای آنها را خورد که میگویند: "ما یک فرصت دادیم. بیایید از این فرصت طلایی استفاده کنید!"1 آمریکا غلط میکند فرصت بدهد؛ آنها هر کاری که کنند، حتماً خباثتی در آن هست. همانگونه که اگر شیطان به انسان بگوید: "برو به مسجد!" باید درنگ کرد و به خود گفت: "حتماً اینبار در مسجد رفتن من اشکالی هست که شیطان راه را باز کرده؛ شاید کار واجبتری را زمین گذاشتهام."
امام(ره) بیجهت نفرمود آمریکا شیطان بزرگ است. شیطان هیچگاه دست از دشمنی برنمیدارد. بنابراین باید به همهی کارهایش با سوء ظن نگاه کرد. وقتی آمریکا بر مذاکره اصرار میکند و میگوید ما به ایران فرصت دادیم، معلوم میشود نباید از این فرصت استفاده کنیم. باید صبر کنیم تا آمریکا ذلیلتر شود؛ ذلیلتر از آنچه هست. البته حالا هم خیلی به ذلّت افتادهاند؛ آنها این را میدانند اما به روی خودشان نمیآورند و میخواهند آن را پنهان کنند.
4. بار دیگر "دیپلماسی عمومی"
سیاسیون ملاحظات متنوعی دارند. اطلاعات و موقعیت بنده هم در اندازهای نیست که بتوانم پیشنهاد قاطعی بدهم، ولی اگر دولتمردان ما چندین سال با تکیه بر "دیپلماسی عمومی" توانستهاند افکار عمومی را علیه استکبار- به ویژه صهیونیزم- تحریک کنند و آبرویی برای خودشان و ملّت ایران دست و پا کنند، چرا این شیوه را ادامه ندهند؟
خوب است دولتمردان این شیوه را رها نکنند. رسماً در مصاحبهها بگویند: مطمئن هستیم آمریکا دروغ میگوید. آقای اوباما تاکنون ثابت کرده که دروغگو و دوچهره است. از طرفی از منافع و احترام متقابل حرف میزند اما از آنطرف...
افکار عمومی در جهان چنین رویکردی را میطلبد. خیلیها در جهان آمادهی شنیدن این حرفها هستند. نباید منتظر بود تا امریکا در عمل تغییری در رفتار مستکبرانهی خود ایجاد کند؛ باید او را وادار به تغییر رفتار کرد! یکی از راههای واداشتن او به این تغییر، انجام حملات تبلیغی است؛ تبلیغات دروغی هم نیست؛ همهاش واقعیت دارد.
اگر آمریکا در اوج قدرت بود، اینگونه دست دراز نمیکرد. اگر از اوج قدرت به ذلّت افتاده، باید این ذلّت را بیشتر کرد؛ تا هنگامی که واقعاً دست از خوی استکباری خود بردارد. اگر دولت مردان ما رسماً بگویند این آمریکاست که محتاج و مصرّ بر مذاکره با ماست تا عزّتی بین مردم جهان پیدا کند، نمیدانید چه اتفاقی در صحنهی بینالمللی به نفع انقلاب اسلامی و تمام مستضعفان جهان خواهد افتاد.
چرا باید یکباره و در وسط راه، کوتاه بیاییم؟ باید همان دیپلماسی عمومی را ادامه دهیم. هنوز هم افکار عمومی جهان مایلند کسی قدرتمندانه مقابل آمریکا بایستد. قاعدهی دیپلماسی عمومی به ما میگوید نگذارید یکباره مردم با تردید به شما نگاه کنند. میتوان آمریکا و همین وزیر امور خارجهاش را که متفرعنانه حرف میزند، به التماس انداخت.
ما اراده کردهایم حق را محقق کنیم؛ پس ما حتماً چنین خواهیم کرد و نتیجه خواهیم گرفت. این درس بزرگ امام بود که در جریان انقلاب به ما داد. مگر نه این است که همهچیز به ارادهی ما بستگی دارد؟ خداوند فرموده: "إنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم"2 این یعنی همهچیز به ارادۀ ما بستگی دارد و امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.
چشمانداز امام از رابطه با آمریکا
إنشاءالله ما مستکبران را به خاک مذلّت خواهیم نشاند؛ این چیزی است که امام به عنوان یک چشمانداز در مورد رابطه با آمریکا مطرح کردند: "من با اطمینان میگویم: اسلام، ابرقدرتها را به خاک مذلت مینشاند. اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدودهی خود را یکی پس از دیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد." 3
ما باید آمریکا را به ذلّت بکشانیم. البته مسئله، "کشور" آمریکا نیست، بحث جریان استکبار و فرعونیت است. وقتی آمریکا شکسته شود، جریان استکبار شکسته و ذلیل میشود و حضرت هم خواهند آمد. همچنانکه در روایات وعده داده شده: حضرت مهدی (عج) هنگامی قیام خواهند کرد که "حکومتهای ستمگر به ضعف میگرایند." 4
صحنهی روشن و امیدبخش مواجههی کنونی ما و مستکبران را میتوان اینگونه تصویر کرد: هنگامی که حضرت موسی(ع) در حال بالا آمدن از میان رود نیل است و ترس و دلهرههای جامعهاش در حال فروکش کردن است؛ از آنطرف هم فرعونیان وارد نیل شدهاند و نیل آماده است که فرعونیان را نابود کند.
تصدیق این تصور ساده است اما انکار اینکه ما در چنین موقعیتی نیستیم، دلائل محکمی میخواهد تا انسان بپذیرد. زیرا همهی علائم به ما میگویند: داریم از مخمصهها بیرون میآییم. دیگر آخر بازی است. البته اگر بعضیها نخواهند ما را به میان سیلابهایی که آمادهاند تا فرعونیان را غرق کنند، برگردانند.
پینوشت:
1 . چهارشنبه گذشته اوباما در بیانیهای به مناسبت تسخیر لانهی جاسوسی و قطع رابطهی آمریکا با ایران گفت: "ایران باید انتخاب کند که آیا راه را بر روی فرصت و موفقیت بگشاید یا خیر... زمان آن فرارسیده که دولت ایران تصمیم بگیرد که آیا میخواهد بر گذشته متمرکز شود و یا اینکه انتخابهایی را خواهد داشت که راه را بر روی فرصتهای بزرگتر، موفقیت و عدالت برای مردم کشورش خواهد گشود. (پایگاه خبری جهاننیوز به نقل از خبرگزاری فرانسه)
2 . سورهی رعد؛ آیه 11
3 . صحیفهی امام؛ ج 20؛ ص 325؛ پیام به مسلمانان ایران و جهان و زائران بیتاللَّه الحرام
4 . نجمالدین طبسی؛ نشانههایی از دولت موعود؛ بوستان کتاب؛ 1385؛ ص 29
در این رابطه ببینید: