شاخص و اثر دیگری که برای موفقیت تبلیغ میتوان تصور کرد، این است که تبلیغ باید آموزش دهنده باشد. برخی از آگاهیها باید به صورت مستمر و علمی تحقق پیدا کند چون با دریافت یک نکته، یک آگاهی یا یک خبر، نتیجهای به دست نمیآید. گاهی فعالیت تبلیغاتی یعنی آموزش دادن محورهای بسیار پراهمیت.
اثر بایستهی دیگر در کار تبلیغ این است که نگرش و بصیرت خوبی به مخاطب بدهد. این به معنای تعلیم و آموزش صرف نیست بلکه قدرت فهم و درک مخاطب را نسبت به حقایق عالم هستی بالا میبرد.
یکی دیگر از شاخصههای تبلیغ خوب و اثرگذار این است که بتواند ذهنیت شفاف، مناسب و مطلوبی در مخاطب ایجاد کند. تصویری که به مخاطب میدهد، تصویری باشد زیبا و مطابق کششهای فطری فرد. تصویری بسیار شفاف که الهامبخش باشد و برایش آرمان ایجاد کند. گاهی شما یک حرف درست میزنید اما ذهنیت مناسبی به مخاطبتان انتقال نمیدهید. ذهنیت، یکی از حساسترین بخشهای تبلیغ است که متأسفانه زیاد به آن بها داده نمیشود. مثلاً مردم نسبت به لباس احرام یک حس خوبی دارند و تصویر زیبا از لباس احرام دارند ولی ما هیچ وقت حجاب را در مقام تمثیل یا تبیین، شبیه به لباس احرام معرفی نکردیم تا مردم نسبت به حجاب، این حس خوب و ذهنیت زیبا را پیدا کنند.
گاهی از من میپرسیدند که شما چرا میگویید "مهدی فاطمه"؟ گفتم به دلیل اینکه محبوبیت و لطافت خاصی در وجود فاطمه زهرا(س) هست. وقتی مردم نام امام زمان(عج) را میشوند، منتظرند که حضرت بیاید و گردن آدم بدها را بزند. انگار ذهنیت شمشیری دارند. من اسم امام زمان(عج) را کنار حضرت زهرا(س) میآورم تا بدون اینکه دربارهی مهربانی حضرت توضیح بدهم، این ذهنیتِ درست شکل بگیرد.
ما نماز را به زیبایی یک رقص معنوی به تصویر نکشیدیم در حالیکه حقیقتاً چیزی جز رقص معنوی نیست. این زیباییها یعنی ذهنیت زیبا، ذهنیت دلچسب و ذهنیت درست از دین پیدا کردن، غیر از این است که معارف درستی را به مخاطب منتقل کنیم.
یکی دیگر از شاخصهای موفقیت تبلیغ این است که بتواند در گرایشهای مخاطب، اثر بگذارد و بتواند او را علاقهمند کند؛ در جایی که لازم است، بترساند و ایمانش را تقویت کند. یکی از رسالتهای خوب تبلیغ این است که بتواند روی گرایشها تأثیر بگذارد.
این شاخصهایی که شما برشمردید، میتواند ویژگیهای هر نوع تبلیغی باشد. اگر بخواهیم در زمینهی تبلیغی صحبت کنیم که در خدمت انقلاب و جمهوری اسلامی باشد، چه شاخصها و مؤلفههایی را باید توجه کند؟
اگر یک مبلغ، تنها اولویتهای احکام دینی را در مقام ابلاغ رعایت کند و مفاهیم را درست منتقل کند، این تبلیغ دینی در خدمت انقلاب خواهد بود. هیچ چیز اضافهای نمیخواهد؛ یعنی آن تبلیغ دینی که در خدمت انقلاب اسلامی نباشد، تبلیغ دین نیست بلکه تحریف شده است. این موضوع مهمی است که باید بر آن خیلی پافشاری کرد. اصلاً بنا نیست چیزی به آن اضافه شود.
دینی که انقلابی نیست، دینی است که زیاد و کم دارد. در زمان جنگ حدیثی را در جایی خواندم که متنش این بود: «إنّ الجهاد بابٌ من أبوابِ الجنّه، فتحه الله لخاصة أولیائه». حدیث را برای تشویق جوانان آن مجلس برای اعزام به جبهه خواندم اما بعد از من شخص دیگری بلند شد و گفت که امام صادق(ع) میفرمایند که مؤمن در بستر هم بمیرد شهید محسوب میشود. بنابراین بچهها بنشینید و درستان را بخوانید. آن شخص دقیقاً تبلیغ بیدینی میکرد. این نیست که اینها مردم را به توحید غیرانقلابی دعوت میکنند و ما به توحید انقلابی. وقتی انقلابی نباشد، دعوت به شرک است.
البته یک نکته نباید فراموش شود؛ اینکه در جریان تبلیغ، اتفاق بسیار مهمی که باید بیفتد، مدیریت محتواست؛ یعنی مهندسی مفاهیم. گزینشی که انسان بین مفاهیم انجام میدهد و ترکیبی که انتخاب میکند، باید به شکلی سازنده باشد. معمولاً ترکیبها و بینشهای زیاد و درستی انتخاب و اختیار نمیشوند. حتی در تبلیغهای انقلابی هم همینطور است. اصلیترین مشکل تبلیغ در جامعهی ما عدم مدیریت صحیح و محتواست.
این عدم مدیریت یعنی چه؟
یعنی نمیدانند الان چه چیزی را بگویند. حرف خوب زیاد میزنند اماحرف خوب گزینش شده و انتخاب شدهی دقیق و بهجا نمیزنند. یا اینکه مطلبشان ترکیب دقیق و ترتیب درستی ندارد که اول این را بگو، بعد آن را و بعد فلان. این مدیریت وجود ندارد.
با توجه به این شرایط و نقصهایی که اشاره کردید، برای بهبود اوضاع چه راهی میتوان در پیش گرفت؟
معتقدم که سرآغاز بهبود بحث تبلیغ، باید تحول در حوزه باشد. تحولی که در حوزه باید ایجاد شود چیست؟ دو نوع علم در حوزه زیاد تولید میشود؛ یکی علم برای عمل که فقه است و دیگری علم برای علم مثل فلسفه و کلام و... اما علم سومی باید در حوزه تولید شود که برای ایجاد انگیزه یا تقویت ایمان یا هدایت گرایشهاست. این علم باید مبنای انسانشناسانه داشته باشد؛ باید بتواند در اثر انسانشناسی، روانشناسی دینی و یا روانشناسی اجتماعی دینی، قدرت گزینش و ترکیب معارفی را که میخواهیم به جامعه منتقل کنیم را بالا ببرد. الان شما نمیدانید کدام گزارهی دینی را برای تبلیغ حجاب مطرح کنید که با فطرت انسانها سازگارتر است. به این سادگی و با چهار تا کار تجربی، ذوقی و تأثیرگذار که در اثر شرایط مختلف صورت میگیرد، نمیشود به قواعدش رسید. برای دستیابی به این امر باید یک انسانشناس فوقالعاده بود. اگر انسانشناسی دقیق وجود نداشته باشد نمیتوان به نتیجه رسید.
تحول در حوزه که به آن اشاره کردید، باید دارای چه ویژگیهایی باشد؟
همان که گفتم؛ باید یک انسانشناسی مبتنی بر معارف دینی محکم داشته باشد. باید بتواند فطرت انسانها را تفسیر کند و مشخصات آن را بگوید. در هر زمینهای مواضع فطرت را روشن کند و بعد از این مرحله، فطرت جامعه را هم بشناسد و قواعد آن را هم درک کرده باشد. ضمن اینکه باید قواعد آن را معین کند تا بتواند در ادارهی جامعه و افکار عمومی مؤثر و موفق باشد.
به نظر میرسد شما در بحث تبلیغ بهدنبال یک معنویت اجتماعی هستید. بعضی از مبلغان صرفاً بحث ابراز عقیده، ابراز ارادت و این چیزها را مطرح میکنند اما شما این را تمام شده نمیدانید...
باید این موضوع در فرهنگ جامعه نهادینه شود. ملکات نفسانی چهکار میکنند؟ انجام کار خوب را برای انسان راحت میکنند. شما اگر ملکهی شجاعت داشته باشید، دیگر نیازی نیست که برای شجاعت تصمیم بگیرید بلکه بهراحتی شجاعت به خرج میدهید. اگر چیزی در جامعه فرهنگ شد به همین شکل میشود. دیگر جامعه آن را راحت اجرا و عمل میکند. برای پرداختن به معنویت باید بهکار فرهنگی بپردازیم. این امر مهم باید در فرهنگ جامعه باب شود تا مردم از شر گناه خلاص شوند و به سهولت کار خوب و خیر را انجام دهند. الان در بین مردم، به حرم امام رضا(ع) رفتن به هنگام تحویل سال یک فرهنگ شده است. چیزهای دیگر هم میتوانند به همین شکل و به صورت فرهنگ دربیایند.
ضمن اینکه بر ساختن فرد تأکید داریم، مهمترین تأکیدمان ساختن فرد و یا افرادی است که بتوانند بر جامعه و محیط اجتماعی تأثیر بگذارند. ساختن آنها هزار برابر بر درست کردن افرادی که بر جامعه تأثیر ندارند، اولویت دارد. مهم این نیست که همه در اوج آمادگی و ساختگی قرار بگیرند بلکه مهم این است که دین به شکلی در فرهنگ جامعه نهادینه شود تا دیگر نشود آن از فرهنگ کَند. در این فضاست که تنفس برای آدمهای خوب راحت میشود و برعکس، فضا برای تنفس بدیها سخت میشود.
اگر چنین شرایطی بهوجود آید، دیگر هرکسی دلش خواست میتواند بد باشد و هرکسی دلش خواست خوب. الان نظام نامتعادلی در جهان برقرار است. فضا برای خوب بودن سخت است؛ یعنی منصفانه نیست. آزادی نیست که هرکسی دلش خواست به سمت معنویت برود و هرکسی دلش نخواست، نرود. به واسطهی فرهنگ حاکم، فقر و عوامل دیگر، ضدیت با معنویت تحمیل میشود.
» ویژهنامهی بعثت خون