1388/05/08مفهوم شناسی مردمسالاری دینی
دکتر مصطفی کواکبیان
مفهوم مردمسالاری دینی در یک جمله این است: «در نظر گرفتن رأی، خواستهها و مطالبات مردم بر اساس مبانی ارزشی اسلام.» خط قرمزی که در نظام مردمسالاری دینی میشناسیم، آن است که با وحی الهی و مبانی «ما أنزل الله...» منافات و مغایرتی نداشته باشد؛ غیر از این هیچ خط قرمزی برای ما معنی و مفهومی ندارد. اعتقاد ما این است که هرچه خواست، مطالبات، رأی و نظر مردم محسوب میشود، باید در چارچوب این خط قرمز، حرف اول و آخر را بزند و روی همین مبنا به نظام لیبرال دموکراسی غربی ایراد وارد میکنیم که آنجا همان خط قرمزی هم که ما به آن اعتقاد داریم را رعایت نمیکنند. آنها معتقدند که اگر اکثریت مردم چیزی را برخلاف فطرت انسان و احکام شریعت و دستورات الهی مطالبه کردند، باید آنرا اجرا کرد.
ما بر این باور هستیم که اولاً در جامعهی دینی تصور اینکه چنین مسئلهای پیش بیاید به طور قطع مردود است. در واقع نقطهی محوری و مرکزی مردمسالاری دینی این است که هرگز در چنین نظامی، عملی بر خلاف احکام الهی صورت نخواهد گرفت. انتخاب زمامداران و نظارت بر آنها، عزل و نصب حاکمان، مقبولیتبخشی و مشروعیتدهی به مجموعهی نظام بر اساس مفهوم مشروعیت دینی و سیاسی، مشارکت فعالانه در عرصهی تصمیمسازیها، مشورت دادن به حاکمان و... همگی مشخصهی یک مردمسالاری دینی مطلوب است و ما از این نظر با غربیها چندان اختلافی نداریم. البته در بعضی از موارد و خصوصاً در مکانیزم های اجرایی، تفاوتهایی دیده میشود.
اما در مورد جایگاه رهبری و ولی فقیه در نظام مردمسالاری دینی باید تصریح کنیم که ما در عصر غیبت با شرایط ویژهای مواجه هستیم که شریعت اسلام برای ما معلوم کرده است؛ بدین ترتیب که مردم نمیتوانند هر حاکمی را در عصر غیبت انتخاب کنند. حاکم قطعاً باید کارشناسترین فرد نسبت به مبانی دینی باشد، دارای ملکهی عدالت و تقوا باشد، از بینش سیاسی و فقهی مربوط به نظام حکومتی برخوردار باشد و شجاعت لازم و توانایی کافی برای اداره جامعه را داشته باشد. این شرایط را شریعت برای ما تعیین کرده و مردم در چارچوب این شرایط باید مصداق را انتخاب کنند. در واقع تعیین مصداق توسط مردم صورت میگیرد اما مفاهیم و شرایط را شریعت برای ما تعیین کرده است.
مردم نمیتوانند هرکسی را انتخاب کنند و البته در چارچوب شرایط، فقط مردم هستند که تعیینکننده هستند. پیش از بازنگری قانون اساسی، مردم مستقیماً دست به انتخاب میزدند اما بعد از آن بر اساس یک انتخابات دو مرحلهای حاکم را برمیگزینند: مردم اول خبرگان را انتخاب میکنند و این خبرگان هستند که مصداق را انتخاب میکنند. بنابراین ما از نظر انتخاب زمامداران مشکلی نداریم و در چارچوب شرایط هم انتخاب زمامدار و هم نظارت بر حاکم و کارآمدسازی نظام صورت میگیرد.
اعتقاد من این است که مردمسالاری دینی دو گروه مخالف به ظاهر متضاد ولی در واقع هماهنگ دارد. یک گروه که پشت سر عناوینی همچون دموکراسی، آزادی و حقوق بشر و... سنگر میگیرند و با ارزشهای دینی مخالف هستند و میگویند ما مردمسالاری دینی را نمیخواهیم. و گروه دیگر که با سنگر گرفتن پشت ارزشهای دینی با هرگونه مردمسالاری واقعی ضدیت دارند و آنرا برنمیتابند. این گروه در واقع مردمسالاری و دین را غیرقابل جمع میدانند و به همین دلیل آن را نمیپذیرند.
رهبر معظم انقلاب در تعریف مردمسالاری دینی بهخوبی روشن کردند که اساساً نباید گفت مردمسالاری و دین، دو مفهوم جدا هستند که ما با سنجاق بخواهیم آنها را به یکدیگر وصل کنیم. مردمسالاری در ذات دین نهفته است و در جامعهی دینی مفاهیم غیردینی نمیتواند بهعنوان ارزشهای جامعه مطرح شود. به بیان دیگر هم در ذات دین مردمسالاری نهفته است و هم در جامعهی دینی بر اساس مردمسالاری دین نمیتواند مطرح نباشد. ارزشهای دینی باید مطرح باشد.
همین تعبیر را حضرت امام(ره) داشتند؛ وقتی اوریانافالاچی در ملاقات با ایشان گفت: "چرا شما گفتهاید جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد!؟" امام فرمودند: "اساساً ما اگر یک چیزی را اضافه کنیم، این یک نوع اهانت به اسلام است. اینکه مثلاً بگوییم جمهوری دموکراتیک اسلامی، یعنی در اسلام دموکراسی وجود ندارد و ما میخواهیم اضافه کنیم. این در حالی است که دموکراسی در اسلام مندرج است..." اعتقاد امام(ره) این بود که دموکراسی اسلامی بالاتر از دموکراسی غرب است. ایشان میفرمودند: "اضافه کردن دموکراسی به اسلام مثل این است که بگوییم جمهوری عدالت اسلامی. این عدالت لفظ زائدی است، چون در ذات اسلام عدالت هست. بنابراین عبارت معروف "نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد" بسیار دقیق است. بعد هم فرمودند: " چرا باید از واژههایی استفاده کنیم که ممکن است عدهای از آن سوء استفاده کنند!؟" بر این اساس من معتقدم مردمسالاری دینی، به عنوان الگوی یک نظام سیاسی پیشرفته به شرط اینکه در تمام ضوابط و معیارهایش دقت لازم صورت گیرد، میتواند برای سایر ملتها هم نمونه باشد.
همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند: "ما ادعا نداریم اسلام با همهی ابعادش در جمهوری اسلامی دارد اجرا میشود، ولی جهتگیری و اساس نظام باید به این سمت باشد" در مورد اینکه مردمسالاری دینی در کشور ما واقعاً شکل گرفته یا نه، اعتقاد من این است که ما هم در رابطه با پیادهسازی ارزشهای دینی و هم در رابطه با مردمسالاری دینی موانعی داریم. بخشی از این موانع به دیدگاهها و تئوریپردازی ها برمیگردد و بخشی دیگر از آن هم طبیعی است.
اگر بخواهیم دربارهی موانع، بهطور خلاصه اشارهای داشته باشیم، نمیتوانیم بگوییم در نظام انتخاباتی ما هیچ عیب و نقصی وجود ندارد؛ نمیتوانیم بگوییم رأی تودهای نداریم؛ رأیی که بر اساس نظام حزبی شکل گرفته باشد، الان وجود ندارد و... دموکراسی یک فرایند مستمر است که باید مرحله به مرحله تجربهاش کنیم و جلو برویم. در انتخابات باید نظر مردم را هم بفهمیم و هم رعایت کنیم. ساز و کارهای فهم نظر مردم امروزه به شکلی است که باید روح واقعی نظر مردم را شناسایی کنیم. ممکن است عدهای به نظارت استصوابی ایراد بگیرند اما میتوان نظارت استصوابی را خوب معنا کرد؛ طوری که از نظارت سلیقهای مبرا باشد- بلکه بشود با یک شاقول اندازهگیری هم بشود- و این امر بسیار پسندیدهای است. اگر میگوییم فلانی مثلاً التزام به اسلام ندارد، 5 مورد دلیل قانعکننده بیاوریم و بگوییم اینها دلایل عدم التزام اوست.
ما چنین مشکلاتی را در بحث انتخابات داریم. در بحث مشارکت، انتخاب زمامداران، مشورت گرفتن از مردم و رعایت نظر آنها در تصمیمگیریها، آزادیهای مطرح در قانون اساسی و در ذات اسلام، عدالتی که اسلام برای ما در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مطرح کرده است و... نیز به همین ترتیب است. البته بخشی از این مشکلات، طبیعی است و بخشی هم ممکن است از اختلاف دیگاهها نشأت بگیرد.
بنابراین در بخش اختلاف دیدگاهها، صاحبنظران و متفکران ما باید مفاهیم دینی را هرچه بیشتر روزآمد کنند و به زبان امروزی ارائه دهند. چرا سی سال پس از انقلاب اسلامی، هنوز نمیتوانیم بگوییم اقتصاد اسلامی به سوسیالیسم نزدیکتر است یا کاپیتالیسم؟ واقعاً حقیقت اقتصاد اسلامی چیست؟ آیا همین نظام بانکی بدون بهره است که الان اجرا میشود یا شکل دیگری دارد؟ پس از سی سال باید به یک تعریف قطعی برسیم؛ دهها مقولهی دیگر مثل این هست که نیازمند توجه جدی است و باید تکلیفش را روشن کنیم.
در مجموع همانطور که اشاره شد، با توجه به 4 منبع، میتوان مردمسالاری دینی را بهتر شناخت:
1. متون و منابع اصیل اسلامی مثل قرآن و سنت.
2. سیرهی عملی و نظری حضرت امام(ره).
3. قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی که بهنظر میرسد علیرغم پارهای اشکلات که بر برخی از اصولش وارد است، هنوز هم جزء بهترین و مترقیترین قانونهاست.
4. دیدگاهها و نظرات رهبر معظم انقلاب که در این زمینه بسیار راهگشاست.
با توجه به این چهار معیار، میتوان مردمسالاری دینی را بهتر شناخت و نقصانها و چالشهای تئوریک و عملی آنرا برطرف نمود.
در این رابطه ببینید: