Khamenei.ir

1400/06/08

آمریکا عامل انتقال داعش به افغانستان است

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif آقای سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان در سخنانی به مناسبت چهارمین سالگرد پیروزی مقاومت علیه گروه‌های تروریستی تکفیری در شرق لبنان، آمریکا را عامل انتقال گروه‌های تروریستی به افغانستان دانست. وی همچنین عامل اصلی نابسامانی‌های اخیر لبنان را هم آمریکا اعلام کرد که با قرار دادن این کشور در لیست تحریم‌ها باعث ایجاد مشکلات و معضلات متعددی برای مردم لبنان شده است. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بخش‌هایی از این سخنرانی‌ را منتشر می‌کند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif ما مناسبتی را گرامی می‌داریم که آن را آزادسازی دوم و روز عید نامیده‌ایم، چراکه روز پیروزی است. آزادسازی اوّل، آزادسازی جنوب لبنان در ۲۵ ماه مه سال ۲۰۰۰ و آزادسازی دوم، آزادسازی شرق لبنان در ۲۸ اوت سال ۲۰۱۷ بود و امروز چهارمین سالگرد آزادسازی دوم است.

در روزی مثل فردا، در ۲۸ ماه اوت، کوه‌ها، بلندی‌ها، دره‌ها و سلسله جبال شرقی و شهرک‌های بقاع در بعلبک الهرمل از همه‌ی گروه‌های تروریستی مسلح پاکسازی شد و امنیت، امان و صلح به روستا‌ها و شهرک‌های ما در منطقه‌ی عزیز بقاع بازگشت. ما بر احیای چنین مناسبت‌هایی اصرار داریم، نخست به‌خاطر پند و عبرت‌گرفتن از آن و بعد به‌خاطر فداکاری‌های عظیمی که منجر به آزادسازی، پیروزی و دستاورد شد. باید این فداکاری‌های عظیم را گرامی بداریم و به اهل، اصحاب، مردان و زنان آن درود بفرستیم؛ زیرا این پیروزی و دستاورد مجانی و فقط با سخن به‌دست نیامده است، بلکه با خون، اشک، فداکاری، جان‌فشانی، جنگ، صبر، شب‌‌زنده‌داری، سختی و تحمل گرمای تابستان و سرمای سخت زمستان به‌دست آمده است.

ای برادران و خواهران! آنچه چهار سال پیش در جرود بقاع رخ داد، بخشی از جنگ جهانی علیه سوریه و همچنین بخشی از یک طرح بزرگ برای منطقه بود. برخی‌ها این حادثه را ساده می‌انگارند و می‌گویند خیر، این حادثه واکنشی طبیعی به تحولات سوریه و رفتن ما به سوریه بوده است؛ امّا این‌ها بسیاری از واقعیت‌ها را نادیده می‌گیرند. طرح و برنامه‌ی داعش سیطره بر کل منطقه بود و پس از شکل‌گیری توانست تقریباً بر نصف مساحت سوریه (همه‌ی منطقه‌ی شرق فرات، همه‌ی منطقه‌ی بادیه شام تا تدمر و نزدیک مرز‌های شرقی لبنان، شرق حمص و شرق و جنوب حلب) سیطره یابد.

* لبنان هم بخشی از برنامه داعش بود
در عراق نیز توانست تنها در عرض چند روز چندین استان (حدود نصف مساحت عراق) را تصرف کند. لبنان هم بخشی از طرح و برنامه‌ی داعش بود. اگر نقشه‌ای را که داعش برای دولت موسوم به دولت اسلامی خود ترسیم کرده بود، مشاهده کنید، می‌بینید در این نقشه تمام خاک عراق، سوریه و لبنان بخشی از دولت خودخوانده‌ی آنان بود که برای سیطره بر آن برنامه‌ریزی می‌کردند. داعش این‌گونه فکر می‌کرد، ولی آن‌ها در لبنان به مشکل برخوردند. درست است که توانستند به تدمر برسند و بخشی از آن‌ها به جرود، قلمون و بلندی‌ها و کوه‌های ما وارد شوند، امّا جنگ‌های سختی که ارتش سوریه و مردان مقاومت در آن منطقه انجام دادند، مانع از پیوستن منطقه‌ی تدمر به قلمون شد. اگر داعش می‌توانست تدمر را به قلمون و جرود بقاع متصل کند، نبرد آزادسازی جرود شدیدتر و سخت‌تر و تهدید آن بزرگ‌تر و خطرناک‌تر می‌شد. همچنین باید یادآوری کنم که داعش و در کنار آن جبهه‌النصره هر دو از حمایت منطقه‌ای و بین‌المللی برخوردار بودند. آن‌ها هر دو از یک اصل، جماعت، فکر و سازمان واحد بودند. به اذعان کسانی که جنگ سوریه را مدیریت می‌کردند، داعش در سوریه از حمایت منطقه‌ای و بین‌المللی بسیار بزرگی برخوردار بود.

در عراق در روز‌های نخست، رسانه‌های کشور‌های حاشیه‌ی خلیج فارس از داعش به‌عنوان انقلابیون و شکل‌گیری انقلاب در عراق یاد می‌کردند. همچنین برخی دنباله‌رو‌های سفارت آمریکا در لبنان هیئتی را تشکیل دادند و از جرود عرسال بازدید و از تروریست‌ها به‌عنوان انقلابیون یاد کردند. خود ترامپ که رئیس‌جمهور آمریکا بود، نه‌فقط در تبلیغات انتخاباتی برای پیروزی در دوره‌ی پیش، بلکه در طول چهار سال ریاست‌جمهوری خود همیشه در مقابل چشم و گوش جهانیان می‌گفت داعش ساخته‌ی دست اوباما و کلینتون است.

این اذعان رئیس‌جمهور آمریکاست، نه رئیس‌جمهور یک کشور عربی یا اسلامی یا حزب عربی و اسلامی که بگوییم در این اتهام‌زنی علیه آمریکا منفعتی دارد. ترامپ اوباما را نه به‌عنوان یک شخص، بلکه به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا متهم کرد. اعترافات ژنرال‌های بزرگ آمریکایی نیز در این خصوص در شبکه‌های اینترنتی موجود است و می‌توان به‌سادگی به آن دست یافت. ازاین‌رو، این گروه‌ها به‌عنوان بخشی از طرح گسترده و بزرگ به جرود لبنان آمدند.

نبردی که با این گروه‌ها رخ داد و شکست آنان را میسر ساخت، نبرد لبنانی محض نبود، بلکه یک نبرد لبنانی- سوری بود. در منطقه‌ی الزوایه سوریه، ارتش عربی و نیرو‌های مردمی سوریه و حزب‌الله در این نبرد شرکت کردند. در طرف لبنانی این نبرد نیز به‌مدت چند سال حزب‌الله و مردم منطقه حضور داشتند. همچنین در آخرین مرحله‌ی تعیین‌کننده در نبرد فجر جرود، ارتش لبنان حضور داشت. ازاین‌رو، این نبرد، یک نبرد لبنانی- سوری بود و اگر نبرد در هر دو جبهه اداره نمی‌شد، آزادی همه‌ی این مناطق محقق نمی‌شد. من بر بخش لبنانی این نبرد تمرکز می‌کنم. در بخش لبنانی نبرد جرود، هنگامی که تروریست‌ها آمدند و بر کوه‌ها و بلندی‌های آن منطقه سیطره یافتند، ما چند سال شاهد تحولات زیر بودیم: اشغال کوه‌ها، بلندی‌ها و دره‌ها و سیطره بر شهرک عرسال؛ تهدید دائمی برای شهرک‌های مجاور جرود صرف‌نظر از وابستگی دینی ساکنان این شهرک که آیا مسلمان یا مسیحی هستند؛ حمله‌ی موشکی و توپخانه‌ای به عمق منطقه بقاع؛ خودرو‌های بمب‌گذاری‌شده و افراد انتحاری در بیروت و نواحی آن؛ تجاوز و تعرض مکرر به ارتش و نیرو‌های امنیتی لبنان؛ قتل و به اسارت‌گرفتن سربازان و تحقیر و مصادره‌ی ابزار‌ها و تسلیحات آنان که در رسانه‌ها ثبت شده است؛ تهدید به سیطره بر بقاع تا رسیدن به بیروت که در اظهارات، شعار‌ها و بیانیه‌های آن‌ها ثبت و موجود است.

در مقابل همه‌ی این واقعیت‌های سخت و خطرناک، ما شاهد بودیم که دولت وقت لبنان در حمایت از خاک خود در چهارچوب حفظ حاکمیت، مقابله با تروریست‌ها در چهارچوب مبارزه با تروریسم، بازگرداندن نظامیان و سربازان اسیر خود و دفاع از شهرک‌ها و روستا‌ها از ابتکار عمل عاجز بود و نمی‌توانست اقدامی ریشه‌ای و تعیین‌کننده برای مقابله با این گروه‌ها انجام دهد.
https://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/48596/amrica_daesh.jpg

* سفارت امریکا مانع اقدامات دولت لبنان علیه داعش بود
همه‌ی ما می‌دانیم که سفارت آمریکا در بیروت و در پشت آن دولت و وزارت دفاع آمریکا مانع می‌شدند تا دولت لبنان تصمیمی در این خصوص اتخاذ کند و آن‌ها دولت لبنان را به قطع کمک به ارتش لبنان تهدید می‌کردند. تا رسیدیم به مرحله‌ی اخیر و زمان ریاست‌جمهوری میشل عون که تسلیم این فشار‌ها نشد و دولت او تصمیم قطعی را اتخاذ کرد و ارتش لبنان در آخرین مرحله در نبرد فجر جرود وارد نبرد آزادسازی شد. این تحولات در حالی بود که ساکنان شریف منطقه‌ اعم از مسلمانان و مسیحیان در مقابله با این تروریست‌ها سلاح به دست گرفتند و منتظر رهبران و احزاب خود نماندند. در آن شهرک‌ها رزمندگانی حضور داشتند که به احزابی وابسته بودند که با تصمیم رهبران خود مخالفت کردند، زیرا رهبران آن‌ها در برج‌های عاج خود زندگی می‌کردند و رزمندگان در چند متری خطر قرار داشتند. ازاین‌رو، آن‌ها منتظر کسی نماندند.
حضور حزب‌الله در این نبرد بیانگر پاسخ انسانی و اخلاقی، ملی، دینی، جهادی و ایمانی به مطالبات ملت و ساکنان آن مناطق و شهرک‌ها اعم از مسلمانان و مسیحیان بود؛ زیرا آن‌ها به هر کسی که قصد کمک داشت تا در کنار آنان بایستد و همراهشان بجنگند و از آنان دفاع کند، نیاز داشتند، آن هم در غیاب تصمیم رسمی دولت لبنان برای دفاع از آنان. اینجا بود که مقاومت مداخله کرد. حزب‌الله پس از اینکه یقین قاطع حاصل کرد که دولت لبنان از مسئولیت خود برای آزادسازی خاک و دفاع از ملت و روستا‌های آنان شانه خالی‌کرده و افسران و سربازان خود را در دست تروریست‌ها رها کرده است، وارد نبرد شد.

در این کوه‌ها و بلندی‌ها و دره‌ها، جان‌فشانی‌ها و فداکاری‌های بزرگ و بسیار عظیمی به وقوع پیوست، زیرا در آنجا چندین سال جهاد ادامه داشت آن هم در شرایط هوایی سخت. نبرد‌ها و تقابل در هر بلندی، کوه و قله‌های مرتفع و در هر دره و باغ و بستان جریان داشت. بسیاری از جوانان داوطلبانه در این نبرد شرکت کردند. آن‌ها حتی برای خانواده خود درخواست حقوق نمی‌کردند و خانواده‌های خود را تنها گذاشته بودند. بسیاری از آن‌ها دانش‌آموزان دبیرستان و دانشجویانی بودند که مدرسه و دانشگاه خود را رها کرده بودند. بسیاری هم پزشکان و مهندسانی بودند که مطب‌ها و دفاتر خود را رها کرده بودند و به جبهه رفته بودند و بسیاری از آنان به‌ویژه در نبرد‌های آخر شهید و بسیاری هم مجروح شدند. سلسله جبال و بلندی‌ها به‌صورت تدریجی و با احتیاط پاکسازی می‌شد، زیرا نبرد‌ها سخت و هزینه‌بردار بود و ما به‌دنبال تحقق هدف با کمترین هزینه و خسارت جانی ممکن بودیم. پس از پایان‌دادن به حضور تروریست‌ها در سلسله‌ی شرقی و نصف جرود عرسال و باقی‌ماندن بخش اخیر آزادسازی، تصمیم رسمی دولتی اتخاذ شد و ارتش لبنان با قدرت وارد نبرد شد و ما در کنار هم و دوشادوش هم جنگیدیم. این آزادسازی در نتیجه‌ی سال‌ها جان‌فشانی و فداکاری حاصل شد و ما در مقابل همه‌ی جان‌فشانی‌ها و فداکاری‌ها سر خم می‌کنیم و به آن احترام می‌گذاریم.

* طرح امریکا در سراشیبی سقوط
بخشی از این فداکاری‌ها از جانب ارتش سوریه و نیرو‌های مردمی داوطلب و مقاومت صورت گرفت و آن‌ها در آن سرزمین شمار بسیاری از شهدا و مجروحان را تقدیم کردند. در جانب لبنان نیز ارتش لبنان، مقاومت و اهالی منطقه حضور داشتند. اهالی منطقه در منطقه‌ی بعلبک الهرمل سلاح به دست گرفتند و جنگیدند و فرزندان خود را به جبهه فرستادند و در رویارویی‌ها شرکت و از رزمندگان حمایت کردند و آن‌ها را در آغوش گرفتند و به آنان احترام گذاشتند؛ زیرا اهالی آن منطقه به این شهرت دارند که خوبی‌ها را شاکرند و آن را انکار نمی‌کنند و این از ارزش‌های اساسی است که بر پایبندی به آن اصرار دارند. همچنین باید به یاد داشته باشیم جنگ ما در بخش لبنان یا سوریه برای آزادی جرود، سلاح، امکانات و حمایت واقعی لجستیک ما به لطف جمهوری اسلامی ایران بازمی‌گردد. ایران بار دیگر حمایت، پشتیبانی و محافظت کرد و در مقابل، آمریکا داعش را به منطقه اعزام کرد.

آمریکا لبنانی‌ها و دولت لبنان را از این منع کرد که تکلیف نبرد با داعش در جرود بقاع و کوه‌های لبنان در مرز‌های شرقی را تعیین کنند. این یک واقعیت است و اگر کسی غیر از این چیزی سراغ دارد، بفرماید. این طرح آمریکا برای منطقه بود؛ طرحی که اکنون در سراشیبی قرار گرفته است.

سال‌هاست عیان شده است که همه‌ی عناوین معروفی که پس از حوادث یازدهم سپتامبر در آمریکا برای حمله به افغانستان و عراق عرضه شده بود، چیزی جز فریب‌کاری و دروغ نبود و در حوزه‌ی اخلاقی و انسانی حقیقت نداشت، بلکه هدف واقعی اشغالگری، سلطه‌جویی، غارت سرمایه‌ها و به‌دست‌گرفتن تصمیمات سیاسی بود و این موضوع امروز آشکارتر شد. البته نیرو‌های مهاجم و اشغالگر در عراق با مقاومت شرافتمندانه‌ی گروه‌های مختلف مواجهه و مجبور به عقب‌نشینی شدند، اگرچه پس از مدتی بار دیگر به بهانه‌ی داعش بازگشتند. امروز هم وقتی از سوی گروه‌های مختلف افغانستان با مقاومت مواجه شدند به اجبار تصمیم به عقب‌نشینی گرفتند.

امروز در افغانستان با تحولاتی روبه‌رو هستیم که نه‌تنها ما، بلکه آمریکایی‌ها هم آن را گواهی از شکست، ناکامی و سقوط کامل آمریکا می‌دانند. باید به آنچه که در افغانستان گذشت و می‌گذرد به دقت نگریست و مفاهیم راهبردی، تاریخی، فرهنگی و اخلاقی آن را بررسی کرد. آنان حتی فرصت نکردند اطرافیانشان را گردهم بیاورند. تجمع ده‌ها هزار نفر از مردان و زنان و کودکان را در فرودگاه کابل شاهدیم که به‌دلیل ترس از انتقام‌جویی طالبان، تلاش می‌کنند افغانستان را ترک کنند، زیرا با نیرو‌های آمریکا و ناتو همکاری داشتند. برخی مترجم، برخی در بخش‌های لجستیک، برخی جنگجو و برخی هم جاسوس بودند. به همین دلیل خواهان ترک کشورند. شاهد ناهماهنگی و بی‌برنامگی در خروج این افراد از افغانستان و همچنین شاهد سقوط اخلاقی هستیم. افرادی از هواپیما سقوط می‌کنند یا آنکه هزاران نفر دور هواپیمای آمریکایی را در فرودگاه کابل گرفتند، امّا هواپیما توقف نمی‌کند و پس از آن گفته می‌شود وقتی هواپیما در یکی از کشور‌های خلیجی بر زمین نشست، تکه‌های اجساد انسان را از لابه‌لای تایر‌های هواپیما بیرون آوردند. این‌ها غیر از آن دو نفری بودند که از هواپیما به زمین پرتاب شدند.

* سقوط اخلاقی دولت‌های غربی
یکی از کشور‌های غربی دیگر هم برای آن دسته از افغان‌هایی که با نیروهایش همکاری می‌کردند، ارزش انسانی قائل نشد و بسیاری از فضا‌های هواپیما‌های خود را با جعبه‌های ویسکی و مشروبات الکلی دیگر پُر کرد و افغان‌هایی را که با آنان همکاری می‌کردند، در فرودگاه رها کرد. بدتر اینکه رسانه‌ها به نقل از وزیر دفاع انگلیس نقل کردند که گفت اجازه داده شد تا یک انگلیسی که در افغانستان زیستگاه حیوانات داشت، حدود دویست سگ و گربه را -یعنی از طالبان برای سگ و گربه خود هراس دارند- با هواپیما از کابل منتقل کند. بر اساس درخواست مالک این حیوانات، حیوانات با هواپیمایی که ۲۵۰ صندلی دارد حمل می‌شوند، امّا به افغان‌هایی که دارای روادید سفر به انگلیس هستند هم اجازه داده می‌شود تا صندلی‌های خالی را پُر کنند.

این موضوع در زمانی که هزاران افغان تلاش می‌کنند برای خروج از فرودگاه یک صندلی برای خود رزرو کنند، جنجال‌برانگیز شده است. به‌طور کلی این موارد بیانگر سقوط اخلاقی است. وقتی سگ، گربه و بطری‌های شراب برای مدعیان انسانیت و حقوق بشر ارزشش مهم‌تر از انسان است آن هم انسان‌هایی است که بیست سال با آنان همکاری می‌کردند و همانان امروز در ورودی فرودگاه کابل به شیوه‌ای آزاردهنده تجمع کرده‌اند، باید به سقوط اخلاقی اشاره کرد. تجمع این مردم در فرودگاه موجب شد تا انتحاری داعش فرصت پیدا کند و آن کشتار خوفناک را به راه بیندازد.

آیا این موارد نباید درس عبرتی باشد؟ این همان داعشی است که آمریکا ایجاد کرد. این همان داعشی است که هواپیما‌ها و بالگرد‌های آمریکایی برخی از سرانشان را از سوریه و عراق به افغانستان منتقل کردند. فیلم این انتقال‌ها هم موجود است. در شبکه‌های اجتماعی فیلم‌هایی از عراق موجود است که وقتی داعش در برخی مناطق محاصره شد و به یقین به دست نیرو‌های عراقی و حشدالشعبی از بین می‌رفتند، بالگرد‌های آمریکایی در آن مناطق فرود آمدند و تعدادی از این سران را با خود به مکان‌های امن بردند.

* امریکا عامل انتقال داعش به افغانستان است
دولت آمریکا خود انتقال‌دهنده‌ی سران داعش به افغانستان است و این برای هراساندن تمامی کشور‌های همسایه است؛ چون آمریکا با چین مشکل دارد و افغانستان به مرز چین نزدیک است، چنین کرد. خواست شرایطی را فراهم کند تا وقتی با کشور‌های آسیایی مشکل دارد بتواند داعش را وارد روسیه کند، یا وقتی با ایران مشکل دارد [از آنان بهره بگیرد]. وقتی وظایف داعش تقریباً در عراق و سوریه پایان یافت این گروه به افغانستان و شمال آفریقا منتقل شد، زیرا داعش همواره ابزاری در دست آمریکاست، امّا این هم درست است که گاه این گروه از کنترل آمریکا خارج می‌شود.

در دو سه روز اخیر در اخبار بیانیه‌ای از ایران منتشر شد که در آن آمده است: بر اساس درخواست طالبان، صادرات بنزین و نفت و گاز به افغانستان از سر گرفته شد. از سرگرفتن، یعنی اینکه در سال‌های گذشته که دولت افغانستان تحت نظارت آمریکا بود، از ایران بنزین و نفت و گاز می‌خرید و حال دوباره آن روال ادامه می‌یابد. من می‌دانم که ایران بنزین دارد و به کشور‌های همسایه هم می‌فروشد و یکی از این همسایه‌ها افغانستان است که در آن دولتی در رأس کار بود که آمریکا ایجاد کرده بود.

لبنانی که امروز با مشکلات شدیدی روبه‌روست و مردمش در صف‌های طولانی سوخت هستند، بیمارستان‌هایش و بیماران سرطانیش در معرض تهدید قرار دارند، نانوایی‌ها و همه و همه مشکل دارند و فصل سرما هم نزدیک شده است، اگر این کشور برای آمریکا ارزش دارد، اگر مردم لبنان برای شما آمریکایی‌ها ارزشمندتر از سگ‌ها و گربه‌هایتان هستند، پس ‌ای آمریکا و سفارت آمریکا لطف بفرمایید لبنان را از قانون قیصر استثناء کنید تا در‌های سوریه به‌سوی لبنان باز شود و لبنان نفس بکشد. لبنان را هم مثل افغانستان برای واردات بنزین، گازوئیل و نفت و گاز ایرانی استثناء کنید. چرا لبنانی‌ها، دولت لبنان، مقامات لبنان، نمایندگان لبنان، گروه‌های سیاسی و دوستان آمریکا چنین مطالباتی ندارند؟

به‌جای اینکه لبنان را استثناء کنند، مقامات لبنانی را به تحریم و مجازات تهدید می‌کنند و می‌گویند اگر لبنان از ایران سوخت وارد کند کشوری قانون‌گریز است. درباره‌ی موضوع اقتصاد هم اخیراً شاهد شایعات و دروغ‌پراکنی برخی از رسانه‌های عربی بودیم، امّا در روز‌های آینده در موضوع نفتکشی که مشتقات نفتی را از ایران به لبنان منتقل می‌کند، حقایق برای مردم لبنان آشکار می‌شود. باید این موضوع را هم اضافه کنم که با برادرانمان در ایران تواقق کرده‌ایم کشتی سوم هم آماده شود، زیرا فصل سرما نزدیک می‌شود و محموله‌ی کشتی اوّل و دوم هر مقدار باشد باز هم محدود است و ما به کشتی سوم و کشتی‌های بعدی نیاز داریم.

نکته‌ی پایانی اینکه، سی‌ویکم اوت نزدیک است. این روز سالروز ربوده‌شدن امام موسی صدر و دو تن از همراهانش (علامه شیخ محمد یعقوب و سیدعباس بدرالدین) است. این مناسبت همواره برای ما مناسبتی دردناک است، زیرا این اتفاق را تجاوز علیه کشور و مردم لبنان می‌دانیم. ضمن اینکه ظلمی بزرگ علیه پیشوای بزرگ، پیشوای وطن، پیشوای مظلومان و الگوی ارزش‌های اخلاقی و انسانی لبنان و منطقه است. معمر قذافی و آنانی که پشت سر او بودند، امام موسی صدر را ربودند و هدفشان حمله به مقاومت، فرهنگ و اراده‌ی امام موسی صدر بود، زیرا چشم‌انداز آن امام در مقاومت، فرهنگ و اندیشه قدس بود. او فردی صادق، سرشار از اراده، جدی و با ایمان بود و مقاومتی که در پی آن بود، مقاومتی مرتبط با وحی آسمانی و عشق به خدا بود. امام موسی صدر مانع بروز هرگونه فتنه در کشور بود و برای آنکه جنگ داخلی را متوقف کند، همه کار انجام داد. همه‌ی ‌تلاشش حفظ جان همه‌ی مردم لبنان بود به این دلیل که طرح دیگران، فتنه‌انگیزی، جنگ و خرابکاری در لبنان بوده است. پس، باید این موانع از میان برداشته می‌شد.

هدف قراردادن امام موسی صدر، هدف قراردادن مقاومت و طرح آزادی قدس و فلسطین، هدف قراردادن امنیت ملی و تجربه‌ی زندگی مبتنی بر معیار‌های اخلاقی، انسانی و ارزش‌هایی است که در برابر نفرت، کینه و مزدوری قرار دارند. به همین دلیل احساس می‌کنیم ظلم بزرگی شده است. غیبت چنین امامی در همراهی مقاومت ما، مردم ما و منطقه‌ی ما در این سال‌های طولانی، ضایعه‌ای بزرگ است. ما در سالروز این آدم‌ربایی تأکید می‌کنیم همه‌ی فرزندان، شاگردان و معتقدان به راه و روش اوییم و راهش را تکمیل خواهیم کرد و رویاهایش را تداوم خواهیم داد تا اهداف مورد نظرش محقق شود و نامش جاودان بماند. ما همچنان منتظر بازگشت او هستیم و نامش همواره در وجودمان زنده است که این همان وفا به امامی است که ما را به چنین راهی هدایت کرد، امید‌ها را در برابر ما گشود و ما را از یأس و نومیدی رهاند. از خداوند متعال می‌خواهیم گشایشی برای ایشان و دو همراه مجاهد و خانواده‌ی شریف ایشان ایجاد کند.
 

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای