1385/07/21بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران
خطبه اول
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«والحمدلله ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نتوجّه الیه و نستغفره و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین المعصومین و صحبه المنتجبین اللّهم صلّ علی ولیّک و حجّتک صاحب الزّمان و مظهر الایمان و معلن احکام القرآن و صلّ علی ائمة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین».
روز نوزدهم ماه مبارک رمضان، روز قدر و روز ضربت خوردن مولا و سرور پرهیزگاران عالم، امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) است. در آغاز عرایض، همهی شما برادران و خواهران و خودم را به ذکر الهی، یاد خداوند و رعایت تقوای الهی توصیه میکنم. روزهی این ماه، عبادات این ماه، اعمال شبهای قدر در این ماه و تلاوت قرآن، یکی از مهمترین آثارشان، این است که دل ما، دلهای پرهیزگار و با تقوا بشود.
در این خطبهی اول، یک جملهی مختصری در باب دعا عرض کنیم؛ چون علاوه بر اینکه این ماه رمضان، ماه دعاست، شبها و روزهای قدر هم شبها و روزهای مخصوصِ دعا کردن است؛ از این فرصت استفاده کنیم. بعد هم چند جملهای دربارهی امیر مؤمنان عرض خواهیم کرد.
درباب دعا، خلاصهی عرض ما این است که دعا، مظهر بندگىِ در مقابل خداوند و برای تقویت روح عبودیت در انسان است، و این روح عبودیت و احساس بندگی در مقابل خداوند، همان چیزی است که انبیای الهی از اول تا آخر، تربیت و تلاششان متوجهِ این نقطه بوده است که روح عبودیت را در انسان زنده کنند. سرچشمهی همهی فضائل انسانی و کارهای خیری که انسان ممکن است انجام بدهد -چه در حوزهی شخصی، چه در حوزهی اجتماعی و عمومی- همین احساس عبودیت در مقابل خداست. نقطهی مقابل این احساس عبودیت، خودبینی و خودخواهی و خودپرستی است؛ منیّت است. این منیّت است که در انسان، منشأ همهی آفات اخلاقی و عوارض و نتایج عملی آنهاست. منشأ همهی این جنگها و کشتارهای عالم، و ظلمهایی که به وقوع میپیوندد و منشأ همهی فجایعی که در طول تاریخ اتفاق افتاده -و شما خواندهاید، شنیدهاید یا امروز مشاهده میکنید- احساس منیّت و خودخواهی و خودبینی در مجموعهای از انسانهاست که سرچشمهی این فساد و نابسامانی، در زندگی آنهاست. عبودیت نقطهی مقابل این خودخواهی و منیّت و خودپرستی است. اگر این خودبینی و خودخواهی در مقابل خداوند متعال باشد -یعنی انسان خود را در مقابل پروردگار قرار بدهد- نتیجهی آن در انسان، طغیان است: طاغوت. طاغوت هم فقط پادشاهان نیستند؛ هرکدامِ از ما انسانها ممکن است در درون خودمان -خدای نکرده- یک طاغوت و یک بت تربیت کنیم و پرورش بدهیم. در مقابل خدا سرکشی کردن و خودبینی داشتن، نتیجهاش عبارت از رشد طغیان در انسان است. اگر این خودبینی در مقابل انسانهای دیگر باشد، نتیجهاش میشود نادیده گرفتن حقوق دیگران؛ تجاوز و دستدرازی به حقوق این و آن. اگر این خودبینی در مقابل طبیعت واقع بشود، نتیجهاش میشود تضییع محیط طبیعی؛ یعنی آنچه که امروز به حق دربارهی مسئلهی محیط زیست در دنیا اهتمام هست. نادیده گرفتن محیط طبیعی زیست انسان هم، نتیجهی طغیان، خودبینی و خودخواهی در مقابل طبیعت است.
دعا ضد همهی اینهاست. دعا که میکنیم، در واقع این حالت خشوع را در خود به وجود میآوریم و خودبینی و خودخواهی را در خود سرکوب میکنیم، و در نتیجه، جهان هستی و محیط زندگی انسانها از طغیان و تجاوز به حقوق و طبیعت محفوظ میماند. لذا فرمود: «الدّعا مخ العبادة»؛(۱) مغز هر عبادتی، دعاست. عبادات برای همین است که بتواند انسان را در مقابل خدای متعال خاشع و دلش را نیز مطیع و تسلیم کند. این اطاعت و خشوع در مقابل خداوند هم از نوع تواضع و خشوع و خضوع انسانها در مقابل یکدیگر نیست؛ بلکه به معنای خشوع و خضوع در مقابل خیر مطلق، جمال مطلق، حُسن مطلق و فضل مطلق اوست.
لذا دعا، یک نعمت است و فرصت دعا کردن، یک نعمت است. در وصیت امیرالمؤمنین (علیهالصّلاة و السّلام) به امام حسن مجتبی(علیهالسّلام) این معنا وارد شده است: «اعلم انّ الّذی بیده خزائن ملکوت الدّنیا والاخرة قد اذن لدعائک و تکفّل لاجابتک»؛(۲) خدای متعال که همهی قدرت آسمان و زمین در قبضهی توانایی اوست، به تو اجازه داده که با او دعا کنی و حرف بزنی و از او بخواهی. «وامرک أن تسأله لیعطیک»؛(۳) از او مطالبه کنی تا او هم به تو عطا کند. این رابطهی درخواست کردن و گرفتن از خدا، مایهی تعالی روح انسان است و همان تقویت کنندهی روح عبودیت است. «و هو رحیم کریم لم یجعل بینک و بینه من یحجبک عنه»؛(۴) خدای متعال بین خودش و تو، واسطهای، فاصلهای و حجابی قرار نداده است. هر وقت با خدا شروع کنید به سخن گفتن و عرض نیاز کردن، خدای متعال صدا و درخواست شما را میشنود. با خدا همیشه میشود همزبان شد، میشود گفتگو کرد، میشود مأنوس شد و میشود از او درخواست کرد. این برای بشر، فرصت و نعمت خیلی بزرگی است.
مهمترین خاصیت دعا -که من قبلاً هم دربارهی آن قدری صحبت کردهام-. همین ارتباط با خدا و احساس عبودیت در مقابل خداوند، بزرگترین اثر و خاصیت دعاست؛ از خدا خواستن، که آن وقت خدای متعال هم اجابت خواهد کرد. البته اجابت الهی از طرف پروردگار، هیچ قید و شرطی ندارد؛ این ما هستیم که با اعمال خودمان مانع اجابت میشویم؛ ما هستیم که موجب میشویم دعای ما مورد اعتنا قرار نگیرد، که خود همین، یکی از معارفی است که میتوان از دعا استفاده کرد و یکی از خصوصیات دعا، همین است.
یکی از برکات ادعیهی مأثورهای که از ائمه(علیهمالسّلام) رسیده این است که این دعاها پُر از معارف الهی است. صحیفهی سجادیه، دعای کمیل، دعای مناجات شعبانیه، دعای ابیحمزه ثمالی -و بقیهی دعاهایی که وارد شده است- پُر از معارف الهی است که اگر کسی اینها را بخواند و بفهمد، علاوهی بر آن ارتباط قلبی و اتصالی که به ذات اقدس الهی و حضرت ربوبی پیدا میکند، یک مبلغ عظیمی از معارف را هم از این دعاها فرا میگیرد.
من به جوانها قویاً توصیه میکنم که به ترجمهی این دعاها توجه کنند. این دعاهای عرفه و ابیحمزه، پُر از معارف است. اینکه در دعای کمیل میخوانیم: «اللّهم اغفرلی الذّنوب الّتی تحبس الدّعا؛ اللّهم اغفرلی الذّنوب الّتی تنزل البلا» یا «تنزل النقم»، همهی اینها معارف الهی است؛ یعنی معنایش این است که ما افراد بشر، گاهی خطاها و گناهانی میکنیم که این گناهان مانع از این میشود که دعای ما مورد اجابت قرار بگیرد و قبول بشود؛ گناهانی از ما سرمیزند که این گناهان بلا را برای ما به ارمغان میآورد. گاهی بلاهای عمومی و ملی، براثر گناهانی به وجود میآید و البته اعلام نمیشود که این بلا برای این گناه به وجود آمد؛ اما وقتی افرادِ صاحب تدبر، فکر و تدبر کنند، میفهمند که این بلا از ناحیهی چه عملی متوجه این ملت شد. بعضی اوقات اثرِ اعمال سریع است و بعضی با فاصله است؛ اینها را دعا به ما میگوید. یا وقتی در دعای ابوحمزه عرض میکنیم: «معرفتی یا مولای دلیلی علیک و حبّی لک شفیعی الیک»؛ این که من تو را میشناسم، خود این، راهنمای من به سوی توست؛ این که من تو را دوست میدارم و محبت تو در دل من هست، خودش شفاعت کنندهی من پیش توست. «و انا واثق من دلیل بدلالتک و ساکن من شفیعی الاّ شفاعتک»؛ من وقتی این راهنما را مشاهده میکنم، این معرفت خودم به تو را -که راهنما و دلیل من است- نگاه میکنم؛ وقتی این محبتی را که به تو دارم، مورد ملاحظه قرار میدهم، میبینم این تو هستی که این محبت و دلالت را به وجود آوردی؛ تویی که داری کمک میکنی. ببینید این، چشم انسان را باز میکند؛ این، یک معرفتی را ایجاد میکند؛ این از معارف الهی است؛ کمک الهی، توفیق الهی و عنایت الهی است؛ اینها را در دعاها میتوان پیدا کرد. بنابراین قدر دعا را بدانید.
دعا، خواندنِ خداست؛ حالا میتواند به زبان فارسی یا به زبان خودتان باشد؛ هرچه که میخواهید با خدا حرف بزنید؛ این، دعاست. هرچه میخواهید با او در میان بگذارید. گاهی هم حاجت خواستن نیست، فقط اُنس با خداست. حاجات هم مختلف است؛ گاهی کسی از خدای متعال، رضای او را میخواهد یا مغفرت او را مطالبه میکند، این یک جور حاجت است. یک وقت هم انسان چیزهای مادی را درخواست میکند؛ هیچ مانعی ندارد. خواستن از خدا -هر چیزی و به هر زبانی- خوب است. و همین خواصی را که عرض کردیم (ارتباط با خدا و احساس بندگی) دارد. البته دعاهای مأثور از ائمه(علیهمالسّلام) بهترین مضامین در زیباترین الفاظ و سرشار از معارف الهی است که قدر آنها را باید دانست و بایستی به آنها متوسل شد.
دربارهی امیرالمؤمنین هم یک جمله عرض بکنیم. زندگی امیرالمؤمنین، زندگىِ یک مسلمان کامل و یک انسانِ تراز عالی به شمار میرود؛ الگو، امیرالمؤمنین است. دورهی زندگی امیرالمؤمنین، کودکی و نوجوانی او، در آغوش پیغمبر و تحت تربیت پیغمبر بوده است و اصلاً در دامان پیغمبر رشد پیدا کرده و با تربیت او تربیت شده است. در دوران اول جوانی و نوجوانی، مسئلهی بعثت و حوادث دشواری که با بعثت پیغمبر، برای آن بزرگوار پیش آمد و امیرالمؤمنین دائم متصل به پیغمبر بود و همهی این حوادث را امیرالمؤمنین تجربه کرد. از اول بعثت تا آن روزی که بعثت و رسالت اعلام شد، حملهها و سختیها شروع شد. خودِ امیرالمؤمنین میفرماید: «لقد کنت اتّبعه اتّباع الفصیل اثر امه»؛ مثل برّهای که دنبال مادرش حرکت میکند، دائم متصل به رسول خدا بودم. «یرفع لی فی کلّ یوم من اخلاقه علما و یأمرنی بالاقتداء به»؛ هر روز، با عمل و اخلاق خود، یک درس و دانش جدیدی به من میآموخت و از من میخواست که به آن عمل کنم. پیغمبر این شخصیت والا و ملکوتی را تربیت میکرد و میساخت. «و لقد کان یجاور فی کل سنة بحراء»؛ هر سال مدتی را در غار حراء میگذرانید. «فأراه و لایراه غیری»؛ من میرفتم او را میدیدم؛ هیچ کس غیر از من به سراغ او نمیرفت و او را نمیدید. «و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسولالله(صلّیالله علیه و آله) و خدیجة و انا ثالثهما»؛ تنها خانهای که اهل آن، مسلمان بودند، خانهی ما بود؛ پیغمبر بود، خدیجه بود و من. «اری نور الوحی و الرّسالة و اشمّ ریح النّبوة»؛ نور پیغمبری را میدیدم؛ عطر دلپذیر نبوت را استشمام میکردم. امیرالمؤمنین این چنین پرورش پیدا کرد.
آن وقت قضایای بعثت و سختیها پیش آمد؛ آن روزی که پیغمبر خدا و مسلمانها را از مکه بیرون کردند و آنها مجبور شدند به شعب ابیطالب -آن درّه و شکاف کوه که متعلق به ابیطالب بود؛ جای بیآب و علف- پناه ببرند، امیرالمؤمنین هفده سالش بود. جوان هفده ساله وارد شعب ابیطالب شد و بیست ساله بودند که با آن روش معجزآسا بیرون آمدند. وقتی پیغمبر به طائف رفتند تا شاید بتوانند در آنجا اثری بگذارند -که ده روز در طائف ماندند- امیرالمؤمنین همراه پیغمبر بود؛ که آنجا اشراف و ثروتمندان طائف فهمیدند که پیغمبر اکرم به طائف آمده است، غلامان و نوکران و مردم کوچه و بازار را تحریک کردند و آنها به پیغمبر سنگ زدند؛ آنجا امیرالمؤمنین ایستاد و از پیغمبر دفاع کرد. آن شبی که برای اولین بار، چند نفر از بزرگان مدینه مخفیانه به خانهی قدیمىِ عبدالمطلب آمدند و برای بیعت، کنار پیغمبر نشستند و کفار قریش اطلاع پیدا کردند و آمدند اطراف آن خانه را گرفتند تا حمله کنند، آن کسانی که آمدند دفاع کردند، امیرالمؤمنین و جناب حمزه بودند. این جوان -جوان مؤمن، جوان نورانی، جوان متصل به منبع وحی، مؤمن واقعی، پرهیزگار و پاکیزهی کامل- تمام این دوران سیزده ساله و همهی وجودش را وقف دفاع از رسالت و پیغمبر کرد. سختترین کارها را هم در هنگام هجرت پیغمبر، امیرالمؤمنین به عهده گرفت؛ یعنی منتقل کردن زنان (فواطم) و دادن اماناتی که دست پیغمبر بود و بعد رساندن خود به قوا و مدینه؛ بعد در مدینه، سردار تراز اول، مؤمن تراز اول، شاگرد تراز اول پیغمبر و عبادت کنندهی تراز اول در میان همهی مسلمانان، امیرالمؤمنین است. در جنگ، همهی چشمها به اوست؛ در مسجد و هنگام عبادت هم، همهی دلها تحت الشعاعِ دل نورانی اوست. پای منبر پیغمبر هم، از همهی شاگردان پذیرندهتر، دانندهتر و پرسندهتر اوست؛ در یک روایت هست که به حضرت عرض کردند: شما چقدر از پیغمبر زیاد نقل میکنید؟ فرمود: من از پیغمبر سؤال میکردم، جواب میداد؛ وقتی سؤال نمیکردم، خودِ او ابتدا به من میگفت. بنابراین، شاگرد درجهی یک بود. دورهی پیغمبر، این ده سال هم با همهی محنتها، شُکُوهها، شیرینیها و تلخیهایش، اینطوری گذشت.
بعد از رحلت پیغمبر، ماجرای سقیفه و مسئلهی خلافت پیش آمد. خوب، معلوم بود حق با امیرالمؤمنین بود و حق را متعلق به خود میدانست؛ اما وارد جدال و جنجال نشد. وقتی بیعت تمام شد و حضرت مجبور شد و نخواست در مقابل جماعت مردم بایستد و فتنهای درست بشود، تسلیم بیعت شد. بعد هم از کار کناره گرفت و اولِ کار، یک گوشهای نشست؛ به معنای اینکه هیچ گونه مزاحمتی برای کسانی که در رأس کار هستند، به وجود نمیآورد. بعد از اندکی احساس کرد که جامعهی اسلامی به او نیاز دارد: «حتّی رأیت راجعة الناس قد رجعت ترید محو دین محمّد(صلّی الله علیه و آله)»؛ آن وقت وارد میدان شد. همکاری، مشارکت و کمک به کسانی که مدیریت جامعه را به عهده داشتند، هدایت و دستگیری آنها در آنجایی که میلغزیدند؛ در آنجایی که اشتباه میکردند؛ چه در زمینهی علمی، چه در زمینهی سیاسی، در همهی زمینهها؛ که این مورد اعترافِ همه است؛ این حرفی نیست که ما شیعیان میزنیم. پُر است کتب روایات و تواریخ مسلمین از شیعه و سنی از کمکهای امیرالمؤمنین که: «لولا علی لهلک عمر»؛ که بارها و بارها این را سنّیها نقل کردهاند؛ این، حرف ما نیست. هدایتها و کمکهای آن بزرگوار در زمینهی لشگرکشیها، در زمینهی اجرای حدود، در زمینهی مسائل سیاسی و غیره؛ مرشد کامل، محور و مرکز نورافشانی در جامعهی اسلامی، امیرالمؤمنین بود. این بیست و پنج سال هم به همان شکلی که معروف است و میدانید، گذشت.
نوبت به خلافت رسید. آن وقت معجزهی مدیریت و حکومت در تمام تاریخ را امیرالمؤمنین سردست آورد. این چهار سال و نه ماه،ده ماهِ حکومت امیرالمؤمنین، معجزهی حکومت است؛ دیگر نظیر آن، حکومتی دیده نشده است؛ حکومت عدل مطلق، شجاعت مطلق، همراه با مظلومیت مطلق. وضعی که در زمان پیغمبر هم پیش نیامد؛ زمان پیغمبر خطوط روشن بود، فاصلهها معلوم بود؛ اما زمان امیرالمؤمنین مشکلات بسیار پیچیدهتر و در هم تنیدهتر بود؛ آن هم با آن وسعت دنیای اسلام. زمان پیغمبر فقط مدینه و مکه بود و چند تا شهر دیگر. زمان امیرالمؤمنین کشور پهناور عظیم، مردمِ تازه مسلمان و مرزهای درهم ریختهی اعتقادی و مشکلات فراوان دیگر؛ در چنین جامعهای، امیرالمؤمنین حکومتی را برپا کرد که افتخار همهی حکومتهای با انصاف دنیا این است که بتوانند خودشان را اندکی به آن شبیه کنند؛ و تازه نمیتوانند و هیچ کس تا امروز نتوانسته است. مظهر عدالت، مظهر قداست، مظهر انصاف، مظهر رحم، مظهر تدبیر، مظهر شجاعت، مظهر رعایت حقوق انسان و مظهر عبودیت در مقابل پروردگار؛ این خلاصهی زندگی امیرالمؤمنین است.
در دعاها و اذکار دیشب این جمله بود: «اللّهم العن قتلة امیرالمؤمنین»؛ خدایا! قاتلان امیرالمؤمنین را لعنت کن، از رحمت خودت دور کن. در مسجد کوفه، یک نفر که بیشتر بر فرق مبارک حضرت شمشیر نزد؛ اما میگوید قاتلان! ببینید، این هم یکی از همان درسهایی است که انسان از دعا میگیرد. لازم نیست که انسان، خودش مباشرتاً در حادثه حضور داشته باشد تا حادثه به او منسوب شود. از آن روزی که غوغای حکمیت در جنگ صفین به راه افتاد، یک عدهی ظاهرپرست، به قرآنهای سرنیزه فریب خوردند و اینقدر این فریب خودشان را غلیظ کردند و حق را به جانب خود دانستند که جرئت کردند به انسان والامقامی مثل علی فشار بیاورند و زور بگویند و او را وادار به قبول حکمیت کنند؛ از آن روز، کسانی که در آن قضیه فعال بودند، جزوِ قتلهی امیرالمؤمنیناند؛ تا آنهایی که قدرش را نداشتند؛ تا آنهایی که کمک کردند؛ تا آنهایی که به دنبال شهوترانیها یا اغراض شخصیشان در به شهادت رساندن این انسان بزرگ تاریخ، همراهی کردند. لعنت خدا بر همهی آنها!
امروز، روز مصیبت امیرالمؤمنین است. سحر امروز، از مسجد کوفه حادثهای شروع شد که فجایع دنبالهی آن حادثه، تا مدتهای طولانی و شاید بتوان گفت تا قرنها ادامه داشت. لذا جبرئیل امین یا منادی آسمانی بین زمین و آسمان، فریاد برآورد: «تهدّمت والله ارکان الهدی»؛ پایههای هدایت مهندم شد. «قتل علىٍ المرتضی»؛ علی در محراب عبادت کشته شد. و بعدها همه شهادت دادند که: «قتل فی محراب عبادته لشدّة عدله»؛ جرم امیرالمؤمنین، «عدالت» او بود و همین عدالت بود که او را به این مقام والا و به شهادت رساند. شهادت هم برای امیرالمؤمنین یک درجه است. آن روزی که پیکر خونین آن حضرت را از مسجد بیرون میبردند، بعضی گریه میکردند؛ همه متأثر بودند و دلها از غم و غصه داشت میترکید، امیرالمؤمنین آن روز فرمود: «هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله»؛ این، همان چیزی است که خدا و پیغمبر وعده داده بودند و راست گفتند. طبق روایت به امام حسن فرمود که: فرزندم، چرا گریه میکنی؟ «هذا جدّک رسولالله و هذا خدیجة و هذا امّک فاطمة»؛ اینها همه منتظرند که علی به آنها ملحق بشود.
«بسماللهالرّحمن الرّحیم. قل هوالله احد. الله الصّمد. لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد.»
پروردگارا! تو را به قرب امیرالمؤمنین و مقام والای او نزد خودت سوگند میدهیم که ما را در عمل، اخلاق، گفتار و کردار، پیرو امیرالمؤمنین قرار بده. پروردگارا! این چیزهایی را که میگوییم و میشنویم، در گوینده و شنونده مؤثر قرار بده؛ ما را مسلمانِ به معنای واقعی کلمه قرار بده؛ دعاهای این مردم مؤمن و خداجو را در این شبها و روزها مستجاب بفرما.
پروردگارا! حاجات همهی محتاجان را به آنها عنایت بفرما؛ اموات ما را مشمول رحمت و مغفرت خود قرار بده. پروردگارا! ارواح طیبهی شهدای عزیز و روح مبارک امام بزرگوار ما را با اولیائت محشور کن. پروردگارا! رحمت و مغفرت خود را بر ما هم نازل بفرما؛ ما را بیامرز؛ ما را مورد رحمت خود قرار بده؛ ما را مورد حمایت و دستگیری خود قرار بده.
خطبه دوم
بسمالله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمد و علی اله الأطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما علی امیرالمؤمنین والصّدیقة الطّاهرة والحسن والحسین سیدی الشباب اهل الجنة و علیبن الحسین و زینالعابدین و محمدبن علی الباقر و جعفر بن محمدالصادق و موسیبن الجعفر الکاظم و علی بن موسی الرضا و محمدبن علی الجواد و علیبن محمدالهادی والحسن بن علی الزّکی العسکری و الحجةالقائم المهدی صلوات الله علیهم اجمعین و صلّ علی ائمة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین و استغفرالله لی و لکم.
به همهی برادران و خواهران مجدداً عرض میکنیم که تقوای الهی را از یاد نبرید. وظیفهی همهی ما رعایت تقواست. توصیهی دائمی ما به نفس خودمان و به برادران دینی و خواهران دینیمان، باید رعایت تقوا باشد.
و اما در این خطبه مایلم چند جملهای راجع به مسائل منطقه عرض بکنم و بعد با برادران عرب مطالبی را در میان بگذارم. مسئلهی لبنان، یک مسئلهی معمولی و عادی نبود. این جنگ سی و سه روزه، یک پدیدهی تاریخی بود. ما حادثهای شبیه آن در کل این منطقه به یاد نداریم و دشمنان ملتهای مسلمان و بیداری اسلامی هم هرگز انتظار و توقع چنین چیزی را نداشتند؛ اما اتفاق افتاد.
این جنگ سی و سه روزه، یک طرف پیروزمند داشت، یک طرف شکست خورده. خوب معلوم است طرف پیروزمند، حزبالله لبنان، مقاومت لبنان، ملت لبنان و درواقع امت اسلامی بودند. همهی ملتها خوشحال شدند. شنیدید و واقعیت همین است که امروز نام حزبالله و رهبر آن در دنیای اسلام و کشورهای عربی و بین ملتها، جزوِ شیرینترینِ نامهاست. افرادشان جزوِ محبوبترین انسانهایند. در کشور خود ما هم همینطور است. در ترکیه، مصر، شمال آفریقا و در کشورهای اسلامی، همهجا همینطور است. این نشاندهندهی این است که همهی دنیای اسلام خودشان را در این پیروزی سهیم میدانند. طرف شکست خورده، البته صهیونیستها بودند؛ دولت جعلی اسرائیل بود؛ اما هیچکس در دنیا نماند که آمریکا را هم جزوِ طرفهای شکست خورده نداند. اروپاییها هم این را تصریح کردند، دیگران هم گفتند، خود آمریکاییها هم با زبان بیزبانی به شکلهای مختلف، گفتند. آمریکا هم در این قضیه شکست خورد. بدیهی است اینها در سطوح مختلف، وابستگانی هم در منطقه دارند؛ آنها هم جزوِ جناح شکست خورده محسوب میشوند. همان که عرض کردیم، این پیروزی از یک طرف و شکست از یک طرف، یک حادثهی بزرگ بود و عبرتهایی هم با خودش دارد که ملتها -چه دشمنان بخواهند، چه نخواهند- از این عبرتها استفاده خواهند کرد؛ یعنی ملت فلسطین، ملت عراق، ایران و ملتهای دیگر، همه به چشم خودشان دیدند که راه مقاومت و ایستادگی، تنها راه پیروزی است؛ راه دیگری وجود ندارد؛ ولو مقاومت کننده یک گروه کوچک باشد؛ ولو آن قدرتی که در مقابل آن مقاومت میشود، ارتش درجهی یک دنیا باشد و از طرف آمریکا هم حمایت بشود. هرچه باشد، این یک راز و سنّت الهی است.
ایستادگی وسیلهی پیروزی است، منتها کسانی که مقاومت میکنند، باید از خطرات مقاومت نترسند. اگر ترسیدند، در مقاومتشان اختلال پیدا خواهد شد و پیروزی به دست نخواهد آمد و این، آفت اغلب ملتها و جماعات است، که وسط راه دچار ترس میشوند. اگر آن گروه، ملت و جماعتی که میخواهد مقاومت کند، از فقدان لذایذ زندگی، از فقدان حیات و از فقدان راحتی نترسد و ناراحت و آشفته نشود و پیش برود، بدون تردید مقاومت با پیروزی همراه است. این مقاومت وقتی با ایمان باشد، ادامه پیدا خواهد کرد. لذا میگوییم و همیشه گفتیم که ایمانِ همراه با مقاومت، به دنبالش پیروزی است. مراد ما فقط ایمان دینی هم نیست؛ ایمان به هر اصلی. البته اگر ایمان دینی باشد، آن وقت خدای متعال وعده کرده است که همهی قوانین طبیعت و تاریخ در خدمت این مقاومان قرار خواهد گرفت: «مَن کانَ یُریدُ العاجِلَةَ عَجَّلنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَن نُریدُ»؛ این مربوط به کسانی است که دنیا را میخواهند، نیّتشان دنیایی است؛ اما اراده دارند، میخواهند و خدا میدهد؛ و کسی که ارادهی دین دارد، همینطور است. «کُلًّا نُمِدُّ هٰؤُلاءِ وَهٰؤُلاءِ». این سنّت الهی است.
این حادثهی لبنان، درسی به همهی مسلمانها داد و شما برادران و خواهران عزیز بدانید که بعد از قضیهی لبنان، صفحهی حوادث در این منطقه ورق خورده است و ممکن است آثارش بهزودی معلوم نشود؛ اما بتدریج و در بلند مدت برای همه روشن خواهد شد. ملتها یک بار دیگر بعد از انقلاب اسلامی -که پیروزی انقلاب اسلامی در آنجا تجربه شده بود- به چشم خودشان دیدند و تجربه کردند که راه پیروز شدن و راه نجات، جز مقاومت در مقابل زورگویان، متجاوزان و ستمگران نیست.
آن چیزی که من میخواهم عرض بکنم این است که شکست خوردگان این حادثه بیکار نماندهاند و نخواهند ماند؛ ماجرا پایان نیافته است. آنها مشغول فعالیت و تلاشند تا بتوانند نتایج این ناکامی و شکست را مهار کنند؛ چون ضربهای که بر آنها وارد شده است، ضربهی سختی است. ضربه بر دولت مجعولِ اسرائیل است که غرب یکپارچه -اروپا، آمریکا و دیگران- همیشه در طول این پنجاه سال، سعی کردهاند این را سرپا نگه دارند. قوام این دولت هم به ارتش آن است. ارتش باید مورد اعتماد مردمش باشد. آنچه در این حادثه مفتضح شد، ارتش اسرائیل بود که دولت و تشکیلات و همهی روحیات ملی آنها وابستهی به آن است. این ارتش پا در گل ماند و از یک گروه غیرنظامىِ با امکانات بسیار محدود و کم شکست خورد. لذا تکان شدید است و آمریکا و فعالان صهیونیست بینالملل و بقیهی پشتیبانانشان، همه در تلاشند که به شکلی این شکست را مهار و جبران کنند و ترمیم کنند. ما باید مراقب باشیم و ببینیم آنچه را که علیه دنیای اسلام، علیه امت اسلامی و علیه ملتهای مختلف مسلمان -به تنهایی یا با هم- تدارک شده است، چیست؛ ما باید هوشیار و بیدار باشیم. اولاً برنامهی اینها در خود لبنان، تضعیف حزبالله است. نتوانستند، لیکن رها نکردند. از لحاظ سیاسی در صددند هر چه بتوانند حزبالله را تضعیف کنند. میخواهند از قدرتمند و قویتر شدنِ حزبالله جلوگیری کنند؛ فشارهای سیاسی روی آن وارد کنند. این نیروهای سازمان ملل به نام «یونیفل» که از کشورهای مختلف آمدند و مأموریتشان این است که از مردم لبنان در مقابل تجاوز بیگانه حمایت کنند، میخواهند مأموریت اینها را تغییر بدهند و اینها را در مقابل حزبالله -که نیروی زندهی لبنان است- به حرکت وادار کنند. این کارها جزوِ برنامههایشان است. البته آن کشورهایی که این نیروها را فرستادهاند، حواسشان هست که نباید با ملت لبنان در افتاد و نباید با حزبالله مواجه شد، لیکن سیاستهای آمریکایی دنبال این چیزهاست.
ملت لبنان حزبالله را دوست میدارند. اغلب سیاستمداران برجستهی لبنانی -چه شیعه، چه سنی و چه مسیحی- به حزبالله علاقهمندند و به آن افتخار میکنند، لیکن دشمنانی هم هستند و تلاش میکنند.
یکی از کارهایی که دنبال میکنند، مسائل فلسطین است. آنچه که دارد در فلسطین اتفاق میافتد، مقداری برای جبران بیآبرویی اسرائیل در قضیهی لبنان است. بخش مهمی از این فشارها، این کشتار روزانهی مردم در فلسطین، این حملهی به نقاط مختلف -چه در ساحل شرقی، چه در غزّه- به خاطر جبران آن بیآبرویی است و سعی دارند دولت حماس را ساقط کنند. آنچه که من در اینجا میخواهم برادران فلسطینی را به آن توجه بدهم -که آن در بیانات عربی هم آمده است- این است که ما و مردم فلسطین و همهی ملتهای مسلمان باید توجه کنند که واقعیت مردم علیه اشغالگر را به مردم علیه مردم تبدیل نکنند. سعی دشمن این است؛ فلسطینیها در مقابل فلسطینیها؛ در عراق هم عراقیها در مقابل عراقیها. این را باید همه مواظب و مراقب باشند. امروز اتحاد، مهمترین نیاز مردم فلسطین است مثل بقیهی مناطق عالم.
از جمله کارهایی که دشمنان دنبال آن هستند، مسائل عراق است. البته مسائل عراق قبل از قضیهی لبنان هم بود و حالا هم شدت پیدا کرده است. عراق و لبنان و حوادثی که اتفاق افتاده است، حلقههای یک زنجیرهی از هم گسیختهی آمریکایی است. میخواستند یک کاری را بکنند، از عراق شروع کردند، نشد؛ در لبنان دنبالش رفتند، بدتر شد؛ حالا رها شده است؛ لیکن آمریکاییها و همراهانشان همهی تلاش خود را میکنند تا بلکه بتوانند تا حدی آن سیاستها را جلو ببرند.
در عراق هم دارند همین مسئلهی مردم در مقابل مردم را دنبال میکنند. واقعیت آنجا، اشغالگرانی است که آمدهاند و در همهی امور -در دولت، در مجلس، در امور ریاست جمهوری، در امور نخستوزیری، در امور مالیه، در امور امنیت- دخالتهای بیجا و بیمورد میکنند و از همهی اینها بدتر و خطرناکتر، اینکه به حکم شواهد فراوان، تروریسم را در عراق ترویج میکنند. یعنی قصد دارند به اسم شیعه و سنّی، مردم را در مقابل مردم قرار دهند. سنی را نسبت به شیعه به نحوی بدبین کنند، شیعه را هم نسبت به سنّی به نحوی بدبین کنند. این را به خون او تشنه کنند، او را در صدد انتقامگیری از این تحریک بکنند؛ این سیاست آمریکاییها در عراق است. امروز برادران عراقی ما بشدت به اتحادی احتیاج دارند که ناشی از درک این حقیقت باشد که دشمن میخواهد واقعیت مردم در مقابل اشغالگر را به مردم در مقابل مردم در عراق تبدیل کند. در کل منطقه هم همینطور است. این سیاست قدیمی اختلافات مذهبی و فرقهای، امروز زنده شده است، که البته متخصص آن هم انگلیسها هستند؛ این کار را به آمریکاییها هم یاد دادند؛ اختلافافکنی بین شیعه و سنّی، به هر نحوی که بتوانند. همه باید متوجه باشند.
در عراق، شیعه و سنّی قرنها کنار هم زندگی کردهاند. چقدر فامیلهای شیعه و سنی با هم خویشاوند و قوم و خویشند. در طول این چند قرن گذشته، هیچ وقت اختلافی به این شکل مطرح نبوده است. زمان عثمانیها دولت و حکومت به شیعه زور میگفتند و اذیت میکردند، و زمان صدام و زمانهای دیگر هم کم و بیش همینطور بود؛ امامردمِ شیعه و سنّی با هم کاری نداشتند. امروز میخواهند مردم را به جان هم بیندازند.
در دنیای اسلام هم یک جا از زبان وابستگانشان مسئلهی هلال شیعی را مطرح میکنند که: «آهای سنّیها! چه نشستهاید، خودتان را برسانید که شیعهها دارند مسلط میشوند!»؛ یک هلال شیعی را از ایران تا عراق، تا بحرین، تا لبنان تشکیل میدهند؛ برای اینکه جامعهی اهل سنّت و دولتهای اهل تسنّن را بترسانند. از این طرف هم مظاهری را درست میکنند که جمهوری اسلامی را از همسایگانش دور کنند. مسئلهی جزایر و مسائل گوناگون را مطرح میکنند که ایران هم احساس کند که مورد تهدید است. سنّی را یک جور علیه شیعه و شیعه را یک جور علیه سنّی تحریک میکنند. این برنامههای اینهاست. ما اگر میخواهیم پیروزیهایی که در این چند سال -به حول و قوهی الهی- علیه سیاستهای استکباری در این منطقه به وجود آمده است، به نتیجه برسد، باید هوشیار و بیدار باشیم.
ما در کشور خودمان علاوه بر اینکه به بنای کشور هرچه بیشتر میپردازیم، باید از جهتِ بنای ذهن سیاسی در بیرون کشور، همهی تلاش خودمان را بکنیم و نگذاریم دشمن از این طریق رخنه کند.
روز قدس در پیش است؛ روز فریاد امت اسلامی بر علیه ظلم و عدوان پنجاه سالهی دشمنان امت اسلامی است. روز قدس را باید همهی امت اسلام و همهی ملتهای اسلامی گرامی بدارند و شما مردم عزیز ایران نیز مثل هر سال، به توفیق الهی این روز را گرامی خواهید داشت.
بسمالله الرّحمن الرّحیم
والعصر. إنّ الانسان لفی خسر. الّا الّذین امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ وتواصوا بالصّبر.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
خطبه عربی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
السّلام علی أبناء أمتنا الإسلامیة رجالاً و نساءً فی جمیع أرجاء العالم، والسّلام علی المجاهدین المقاومین الصامدین فی لبنان و فلسطین.
أیام شهر رمضان المبارک تنقضی واحداً بعد آخر. و بمرور هذه الأیام ترتوی القلوب والأرواح من ما أودعه ربّ العالمین فی هذه اللیالی و الأیام من برکة و رحمة.
الأمّة الإسلامیة فی هذا الشهر تستشعر تجدیداً فی الرّوح وتصعیداً فی المعنویات و ارتفاعاً فی القدرة علی مواجهة التحدیات. أسأل الله سبحانه و تعالی أن یغدق فی هذا الشهر الکریم بخیراته و برکاته علیکم جمیعاً یا أهلنا من أبناء الأمّة الإسلامیة فی کلّ مکان.
أیّها الإخوة والاخوات! إنّ الأمّة الإسلامیة تعیش الآن فی برهة حسّاسة و متمیّزة. برهة تتوافر فیها إمکانات تحقیق تطورات و انتصارات کبری. و کذلک إمکان أخطار و حوادث جسیمة. بعد الانتصار الهائل العظیم لحزب الله فی لبنان و ما جرّه علی استراتیجیة السیاسة الأمریکیة فی الشرق الأوسط من زلزال مدمّر هرع شیاطین الاستکبار لمعالجة هزیمتهم و ترمیم اندحارهم. و قبل ذلک کان انتصار حکومة حماس فی فلسطین ضربة موجعة للعدوّ الصهیونی و للسّیاسة الأمریکیة، و کان انتصاراً کبیراً للشّعوب المسلمة فی المنطقة. و قبل هذا و ذاک شهدت الساحة العراقیة أیضاً تدوین الدستور و انعقاد المجلس و غیرها من الظواهر المتوالیة الّتی أدّت الی قیام حکومة مستقلة موحّدة فی العراق. و کانت کلّ منها دلیلاً علی فشل المخطط الامریکی فی قضیة العراق و تبدد ما بذلته من نفقات مالیة و إنسانیة باهظة.
إنّ الهیمنة علی منطقة الشرق الأوسط و تسلیط إسرائیل علیها و القضاء علی کلّ حرکة و یقظة إسلامیة مستقلّة تحرریّة هی الاهداف الّتی حملها الشیطان الأکبر بغزوه العراق و بما مارسه بعد الغزو. و هذه الأهداف لم تواجه فشلاً و احباطاً فحسب؛ بل إنّ حوادث فلسطین و المعاجز الّتی سجلها الفتیة المؤمنون اللبنانیون قد زلزلت الکیان الصهیونی و هی أیضا ضاعفت المعنویات العامه للأمّة الإسلامیة و ثقتها بنفسها و برسالتها. المهزومون فی هذه الحوادث یسعون لیل نهار لاحتواء أبعاد هزیمتهم. من هنا یتوجّب علی المسلمین أن یکونوا علی غایة من الیقظة، خاصة علی الساحة العراقیة والفلسطینیة و اللبنانیة و عامة علی ساحة العالم الإسلامی.
أولاً علی الساحة العراقیه ثمة جهود لزلزلة الأمن و دفع البلد تدریجیا إلی فتنة طائفیة، و إظهار الحکومة المنتخبة من جماهیر الشعب بمظهر عدم القدرة علی إدارة الأمور. و هذا هو محور السیاسة الأمریکیة فی العراق. إنّهم یریدون بذلک أن یبرّروا تواجدهم العسکری و أن یوفرّوا الأرضیة لسیطرة حکومة عمیلة. تجزئة العراق أیضاً من الاخطار الّتی یمکن أن تفرضها السیاسة الأمریکیة علی شعبه. کلّ العناصر الفاعلة و الملتزمة فی العراق ینبغی أن تکون واثقةً أنّ عودة الأمن و مکافحة التخریب والفقر و البطالة فی هذ البلد الکبیر، لایمکن أن تتحقّق إلّا فی ظلّ حکومة قویّة منبثقة من إرادة الشعب. و هذا بدوره لایتحقق فی ظل الاحتلال الأمریکی و تدخله غیر المحدود فی جمیع شؤون البلد و فی مهام الحکومة و المجلس. لابدّ للجمیع أن یکونوا یداً واحدة فی الدفاع عن الحکومة الشعبیه المؤمنة المنبثقة من إرادة الشعب، و فی المطالبة الجادّة بخروج الأمریکیین و قطع تدخلّهم. لابدّ أن یتعاضد کلّ العراقیون فی هذه المطالبة - شیعة و سنّة و عرباً و أکراداً و ترکماناً و غیرهم.
ثانیاً، علی الساحة الفلسطینیة بعد أن فشلت محاولات الحصار الاقتصادی و أنواع الضغوط أن تسقط حکومة الحماس الشعبیة فإنّ العدوّ. عمد الآن الی إثارة الخلافات الداخلیة لتحقیق هدفه. الفلسطینیون خلال الأعوام الماضیة استطاعوا رغم اختلافهاتهم الداخلیة استطاعوا ان یجدوا الساحات المشترکة بینهم، و أن یجتازوا بذلک مراحل فی غایة الصعوبة. غیر أنّ أجهزة الاستخبارات الأمریکیة و الصهیونیة تسعی الیوم ان تحول اختلافات و جهات النظر الفلسطینیة إلی مسألة عصیة علی الحلّ. ألیس من العجیب ان یتحول الاعتراف بإسرائیل إلی شرط لتعاون الفلسطینیین؟ إنّه شرط لاینسجم دون شکّ مع الإرادة القلبیة لکلّ الفصائل الفلسطینیة. إنّ علی الإخوة الفلسطینیین أن یکونوا علی حذر من العدو الظروف حساسة جدّا. المهزمون فی لبنان یسعون بحقد عمیق الی حلّ عُقَدهم. أنتم الیوم بحاجة إلی وحدة حول محور الدولة المنتخبة من الجماهیر: لاتدعوا اختلافاتکم تشکّل عاملاً علی تشجیع العدو.
ثالثاً؛ علی الصعید اللبنانی حرب الثلاثة و الثلاثین یوماً کان المنتصر فیها حزبالله والمقاومة و الشعب اللبنانی و کل الأمة الإسلامیة. والمنهزم فیها إسرائیل و أمریکا و المغلوبون علی أمرهم فی المنطقة. إنّ المهزومین کما یبذلون الیوم الجهود للحفاظ علی بقاء الجسد المتداعی للنظام الصهیونی، یبذلون جهوداً مضاعفة لإنزال ضربة بحزب الله و المقاومة الإسلامیة فی لبنان. لیعلم الجمیع أن المقاومة اللبنانیة ببرکة جهادها و شجاعتها و دماء أبنائها المسفوکة ظلماً و عدواناً، تعیش فی قلوب الأمة الإسلامیة. والشعب اللبنانی و أکثر الساسة اللبنانییّن یفخرون بحزبالله. و من المؤکد أنّ کل محاولة لمواجهة هذه الفئة المؤمنة المضحیّة سواءً من الصهاینة أو من المأجورین الاذلّاء للشیطان الأکبر، سوف تواجه بردّ فعل العالم الاسلامی والعربی؛ خاصةً الشباب الغیاری من مقاومة.
رابعاً علی صعید العالم الاسلامی، التفرقة الطائفیة احدی المؤامرات الّتی ینفذها المهزومون فی المنطقة. علی الإخوة المسلمین أن یحذروا کل الحذر من أیّ قول أو فعل یساعد علی تنفیذ هذه المؤامرة. إنّ أمریکا فی منطقة الشّرق الأوسط لاتبقی وفیة حتّی تجاه الحکومات الّتی کانت حلیفةً لها لسنوات مدیدة. لأنها لاتفکر إلّا بمصالحها و مصالح ربیبتها إسرائیل. لذلک لایعقدنّ أحد املاً علی رکونه إلی أمریکا؛ لا السنّیّ و لا الشّیعیّ و لا أیة قومیة فی المنطقة. إن إخافة السّنیّ بالهلال الشیعیّ و إرعاب الشیعیّ بالتطرف التکفیری و تخویف حکومات من الطاقة النوویة للجمهوریة الإسلامیة و إبعاد الجمهوریة الإسلامیة عن جیرانها، کل ذلک من استراتیجیات السیاسة الأمریکیة و البریطانیة. علینا جمیعاً ان نکون علی درجة عالیة من الوعی و أن لا ننزلق فی شراکهم.
إنّ یوم القدس یوم تضامن الأمة الإسلامیة تحت رایة إنقاذ القدس الشریف. فلنحیی هذا الیوم و لنواصل صوتنا فی الدفاع عن الشعب الفلسطینی المظلوم إلی أسماع العالم و لنستلهم من عطاء شهر رمضان ما یثبت القلوب و الأرواح، و یزیدنا إیماناً بالوعد الإلهی. «إنّ الّذین کفروا ینفقون أموالهم لیصدّوا عن سبیلالله فسینفقونها ثم تکون علیهم حسرة ثمّ یغلبون. والّذین کفروا إلی جهنّم یحشرون. لیمیز الله الخبیث من الطّیّب و یجعل الخبیث بعضه علی بعض فیرکمه جمیعاً فیجعله فی جهنّم. أولئک هم الخاسرون.»
و أوصیکم و نفسی بتقوی الله. و أقول قولی هذا و أستغفرالله لی و لکم.
ترجمه خطبه عربی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام بر فرزندان امت اسلامیمان، از زن و مرد، در سراسر جهان ... و سلام بر مجاهدان مقاوم و پایدار در لبنان و فلسطین.
روزهای ماه مبارک رمضان یکی پس از دیگری سپری میشوند، و با گذشت آنها، دلها و جانها از فیض برکات و رحمتهایی که پروردگار عالمیان در این شبها و روزها قرار داده سیراب میگردند.
امت اسلام در این ماه جانی تازه میگیرد، و روحیهی معنویش تعالی پیدا میکند، و تواناییش برای مقابله با چالشها افزایش مییابد. از خداوند سبحان مسئلت دارم در این ماه مبارک همهی شما فرزندان امت اسلامی را در هر جا که هستید مشمول خیرات و برکات خود بفرماید.
برادران و خواهران!
امت اسلامی هماکنون در یک برههی حساس و ویژهای به سر میبرد که شرایط و امکانات برای تحقق تحولات و پیروزیهای بزرگ موجود است. کما این که امکان خطرات و رخدادهای بزرگ نیز هست. پس از پیروزی سترگ و عظیم حزبالله در لبنان و زلزلهی ویرانکنندهای که استراتژی آمریکا در خاورمیانه را دستخوش خود ساخت، شیاطین استکبار با دستپاچگی برای جبران شکست و ترمیم ناکامی خود شتافتند. پیش از آن نیز پیروزی دولت حماس در فلسطین، هم به مثابهی ضربه دردناکی برای دشمن صهیونیستی و سیاست آمریکا، و هم پیروزی بزرگی برای ملل مسلمان منطقه بود. قبل از این دو حادثه، صحنهی عراق نیز شاهد تدوین قانون اساسی و تشکیل مجلس و دیگر پدیدههای پشتِ سرِهمی بود که به تشکیل دولت مستقل یکپارچهی عراق منجر گردید. هر کدام از اینها دلیلی بر شکست برنامهی آمریکا در مسألهی عراق، و برباد رفتن هزینههای هنگفت مالی و انسانی آمریکا بود.
بسط سلطه بر منطقهی خاورمیانه و مسلط ساختن اسرائیل بر این منطقه و از میان برداشتن هر گونه حرکت و بیداری استقلالطلبانه و آزادیخواهانهی اسلامی، اهدافی بودند که شیطان بزرگ از طریق اشغال عراق و اقداماتی که پس از اشغال انجام داد، در سر میپرورانید. این اهداف نه تنها با شکست و ناکامی روبهرو شد، بلکه رخدادهای فلسطین و معجزاتی که جوانان مؤمن لبنانی آفریدند، رژیم صهیونیستی را متزلزل ساخت، و روحیهی عمومی امت اسلامی و اعتماد این امت را به خود و به رسالت خود افزایش داد. شکست خوردگان این حوادث، شبانهروز در تلاشند تا ابعاد شکست خود را مهار کنند. از این روی بر مسلمانان واجب است -در رابطه با کل جهان اسلام و به ویژه در رابطه با عراق و فلسطین و لبنان- فوقالعاده هوشیار باشند.
اول این که در صحنهی عراق، تلاشهایی میشود تا امنیت را متزلزل ساخته و کشور را به تدریج به سوی فتنهی فرقهگرایی بکشانند و دولت منتخب مردم را در ادارهی امور ناکارآمد نشان دهند. محور سیاست آمریکا در عراق همین است. آنها میخواهند با این طریق حضور نظامی خود را موجّه ساخته، و زمینه را برای سلطه یافتن یک دولت مزدور فراهم کنند. تجزیهی عراق نیز از جملهی خطراتی است که سیاست آمریکا میتواند برای مردم این کشور به بار آورد. همهی عناصر تأثیرگذار و متعهد عراق باید یقین داشته باشند که بازگشت امنیت و مبارزه با خرابکاری و فقر و بیکاری در این کشور بزرگ، تنها در سایهی یک دولت نیرومندِ برخاسته از ارادهی مردم، تحققپذیر خواهد بود. که این امر هم در سایهی اشغالگری آمریکا و دخالتهای بیپایانش در همهی امور عراق و در وظایف دولت و مجلس، شدنی نیست. همه باید در دفاع از دولت مردمی مؤمن برخاسته از ارادهی ملت، و مطالبهی جدّی خروج آمریکاییها و قطع دخالتهای آنان، یکدل و یکصدا باشند. همه عراقیها -از شیعه و سنّی و عرب و کرد و ترکمان و غیره- باید در جهت این خواست با یکدیگر معاضدت و تشریک مساعی داشته باشند.
دوم آن که در صحنهی فلسطین، پس از این که تلاشهای مربوط به محاصرهی اقتصادی و انواع فشارها برای اسقاط دولت مردمی حماس با شکست روبهرو شد، دشمن اکنون برای تحقق هدف خود به ایجاد اختلافات داخلی روی آورده است. فلسطینیها در طی سالهای گذشته -علیرغم اختلافات داخلی خود- توانستهاند زمینههای مشترکی میان خود به وجود آورند، و بدینسان مراحل فوقالعاده دشواری را پشت سر گذارند. ولی دستگاههای اطلاعاتی آمریکایی و صهیونیستی امروز میکوشند تا اختلافنظرهای فلسطینیان را به مسألهای غیر قابل حل تبدیل نمایند. آیا این عجیب نیست که شناسایی اسرائیل به صورت شرطی برای همکاری فلسطینیان درآید؟ قطعاً این شرط با خواست قبلی هیچ یک از گروههای فلسطینی سازگاری ندارد. برادران فلسطینی باید از دشمن برحذر باشند. شرایط حسّاس است. آنها که در لبنان شکست خوردهاند با کینهای عمیق در تلاشند تا عقدههای خود را بگشایند. شما امروز نیاز دارید که پیرامون محور دولت منتخب مردم متحد شوید. نگذارید اختلافات شما عامل مشوقی برای دشمن گردد.
سوم آن که، در صحنهی لبنان، طرف پیروز در جنگ سیوسه روزهی این کشور، حزبالله و مقاومت و مردم لبنان و همهی امت اسلامی بودند. طرف شکستخورده نیز، اسرائیل و آمریکا و درماندگان منطقه بودند. این شکستخوردگان به همان اندازه که امروز برای حفظ موجودیت رو به زوال رژیم صهیونیستی تلاش میکنند، تلاشی دوچندان را برای ضربه زدن به حزبالله و مقاومت اسلامی لبنان به کار میبرند. همه باید بدانند که مقاومت لبنان به برکت جهاد و شجاعت خود و خون فرزندان مظلوم خود، در قلب امت اسلامی جای دارد. مردم لبنان و بیشتر سیاستمداران لبنانی به حزبالله افتخار میکنند. قطعاً هر تلاشی در جهت رویارویی با این گروه مؤمن فداکار، چه از سوی صهیونیستها و چه از سوی مزدوران ذلیل شیطان بزرگ، با واکنش جهان اسلام و عرب -به ویژه جوانان غیور مقاومت- مواجه خواهد شد.
چهارم آن که در گسترهی جهان اسلام، تفرقهی مذهبی یکی از توطئههایی است که شکستخوردگان در منطقه به اجرا درمیآورند. برادران مسلمان باید نسبت به هر گونه سخن یا کاری که به اجرای این توطئه کمک کند، کاملاً مواظب و از آن برحذر باشند. آمریکا در منطقهی خاورمیانه، حتی نسبت به دولتهایی که سالهای سال متحدش بودهاند، نیز وفادار نمیماند. زیرا جز به منافع خود و منافع دستپروردهاش -اسرائیل- نمیاندیشد. لذا هیچکس، چه سنّی و چه شیعه و چه هر قومیتی در منطقه، نباید به وابستگی خود به آمریکا امیدی ببندد. ترساندن سنّی از هلال شیعی، و هراساندن شیعه از تندروی تکفیریها، و نیز ترساندن دولتها از نیروی هستهای جمهوری اسلامی، و جدا کردن جمهوری اسلامی از همسایگانش، همه و همه از استراتژیهای سیاست آمریکا و بریطانیا است. همهی ما باید در سطح بالایی از آگاهی قرار داشته باشیم و به دام آنها نیفتیم.
روز قدس روز همبستگی امت اسلامی زیر پرچم نجات قدس شریف است. پس این روز را گرامی داریم، و صدای خود را در دفاع از ملت ستمدیدهی فلسطین به گوش جهانیان برسانیم؛ و با الهام از فیض ماه رمضان، دلها و جانهای خود را محکم و استوار سازیم و ایمانمان را به وعدهی الهی قویتر و بیشتر کنیم:
«کافران اموال خود را برای بازداشتن [مردم] از راه الهی خرج میکنند. پس آن اموال را خرج خواهند کرد، آنگاه مایهی حسرتشان خواهد گشت، و سرانجام مغلوب خواهند شد. و آنان که کفر ورزیدند، در جهنم گرد آورده میشوند، تا خداوند پلید را از پاک جدا کند، و پلیدها را بر روی یکدیگر گذارد و همه را روی هم انباشته سازد و در جهنم قرار دهد. اینان همان زیانکارانند.»
هم شما و هم خود را به تقوای الهی سفارش میکنم؛ و با گفتن این سخن برای خود و شما از خداوند مغفرت میطلبم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) وسائل الشیعه، ج۷، ص ۲۷
۲) بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۲۰۵
۳) همان
۴) همان
پیوندهای مرتبط:
در این رابطه ببینید: