ورابعه چهارمی از وصیتی که نبی مکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین فرمودند چهارمین فقره این است. کفره البکاء من خشیه اللّه تعالی. از خشیت الهی گریستن. کثرت بکاء، زیاد گریستن از خشیت الهی. خب گریستن یک حالتی است در انسان که معلول یک فعل و انفعالات درونی است. گریه کردن به زور یا امکان ندارد اگر فرض کنیم که آن هم ناشی از فعل و انفعالات درونی نیست این گریه کردن فایدهای ندارد. آن گریهای که ناشی باشد از تصور یک حقیقتی که مهمترین این حقایق این است که انسان خود را در مقابل خدای متعال احساس کند و از عظمت الهی از کبریای الهی در او حالتی از خضوع و خشوع و تزلل به وجود بیاید که موجب بشود که اشک انسان جاری بشود. آن حالت دگرگونی قلبی در انسان که موجب میشود اشک جاری بشود این را باید انسان به وجود بیاورد.
راهش هم همین توجه به خدای متعال است. در نماز، در دعا اگر چنانچه انسان احساس کند که در مقابل خدای متعال قرار گرفته است این احساس حضور در محضر الهی خود او انسان را متغیر میکند. اشک را جاری میکند. حضور قلب در نماز خاصیتش این است. حضور قلب هم البته فقط این نیست که انسان کلمات نماز را معنا کند در ذهن خودش. بلکه احساس حضور در مقابل پروردگار بکند و احساس اینکه دارد با خدای متعال حرف میزند این احساس است که در انسان آن حالت خشوع را به وجود میآورد و این حالت خشوع منتهی میشود به بکاء. غالباً، غالباً این جور است. بزرگان این جور توصیه میکردند که آنچه مهم است این است که توجه کنید که تعمد در خروج از حضور در نماز حاصل نشود. یعنی عمداً ذهنتان را به جایی نبرید. گاهی خب انسان در حال نماز به طور طبیعی از حالت توجه بیرون میآید که خیلی اوقات اختیاری نیست. البته اگر انسان بتواند از تفرق ذهن خودش در اوقات شبانه روز مانع بشود و متوجه و متذکر الهی باشد این حالت، حالت ذکر در نماز بیشتر برای انسان فراهم خواهد شد. طبعاً در حال نماز عطف توجه از نماز و از توجه الی اللّه برای ما حاصل میشود. خب به مجرد اینکه توجه کردیم که ذهن ما منصرف شده ذهن را برگردانیم به سمت حضور. این همین این مطلوب است. که بزرگان این جوری توصیه میکردند به ماها و امثال ماها. به هر حال اگر چنانچه این حالت توجه به وجود بیاید آن وقت دنبالهاش این بکاء هم هست. این قهری است حالت بکاء که ناشی از آن خشیت هست به طور طبیعی عارض میشود.