Khamenei.ir

1392/01/02

کدام‌یک معتبر است: حمله اسرائیل یا تهدید ایران؟


https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif اسرائیل و حمله به ایران
بنیامین نتانیاهو بیش از دو سال قبل در دانشگاهی در آمریکا گفت که عقیده دارد بدون قرار داشتن یک تهدید معتبر نظامی در کنار گزینه‌هایی مانند تحریم، مذاکره و عملیات اطلاعاتی، امکان تغییر محاسبات ایران درباره‌ی برنامه هسته‌ای‌اش وجود نخواهد داشت.

از آن روز، نتانیاهو و جمعی از دیگر دولتی‌ها در سرزمین‌های اشغالی، مکرراً این تعبیر را به کار برده‌اند. مقصود از تهدید معتبر نظامی این است که باید سلسله اقداماتی به اجرا گذاشته شود تا که ایران واقعاً باور کند در صورت شکست نهایی مذاکرات و کوتاه نیامدن از مواضعش، آنچه در انتهای مسیر وجود دارد جنگ است نه پذیرش ایران هسته‌ای. از نظر اسرائیل یکی از مهم‌ترین مشکلات در مواجهه‌ی راهبردی غرب و ایران این است که ایران تهدیدهای غرب را باور ندارد. مقصود از معتبرسازی تهدید نظامی هم چیزی جز این نیست که غرب تهدیدی علیه ایران تولید کند که ایران آن را باور کرده و جدی بگیرد.

جامعه‌ی راهبردی رژیم صهیونیستی با این فرض که ایجاد یک تهدید معتبر نظامی علیه ایران جزء ضروری هرگونه راهبردی است که محاسبات راهبردی ایران را هدف گرفته باشد، تلاش‌های متعددی را برای تحقق آن انجام داده است.
به لحاظ راهبردی صهیونیست‌ها تصور می‌کردند و هنوز هم می‌کنند که تحریم‌ها تنها در صورتی مؤثر خواهد بود که ایران بداند گزینه‌ای به نام جنگ پس از تحریم‌ها وجود دارد. والّا اگر ایران مطمئن باشد که تحریم آخرین و تنها گزینه‌ی باقی‌مانده است، بدون شک آن را تحمل خواهد کرد.

مدت‌ها قبل صهیونیست‌ها گفتند که اگر یک تهدید معتبر نظامی وجود نداشته باشد هیچ نوعی از تحریم‌ها با هر شدتی هم که إعمال شود قادر به سد کردن مسیر پیشرفت هسته‌ای ایران نخواهد بود. به لحاظ راهبردی صهیونیست‌ها تصور می‌کردند و هنوز هم تصور می‌کنند که تحریم‌ها تنها در صورتی مؤثر خواهد بود که ایران بداند گزینه‌ای به نام جنگ پس از تحریم‌ها وجود دارد. والّا اگر ایران مطمئن باشد که تحریم آخرین و تنها گزینه‌ی باقی‌مانده است، بدون شک آن را تحمل خواهد کرد؛ حالا فرقی نمی‌کند که ابعاد و گستره‌ی تحریم‌ها چقدر باشد.

بر این مبنا صهیونیست‌ها ظرف این دو سال تلاش فراوانی کرده‌اند تا آمریکا را متقاعد کنند که اگر خواهان کارآمدی راهبردش در مقابل ایران است، نهایتاً چاره‌ای جز ایجاد یک تهدید معتبر نظامی ندارد.

اگر به ادبیات راهبردی اسرائیلی‌ها در سال ۱۳۹۱ توجه کنیم، خواهیم دید که یکی از اصلی‌ترین بخش‌های مباحثه‌ی راهبردی میان آمریکا و اسرائیل درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای ایران، این بوده که اسرائیل معتقد است که آمریکا بالاخره باید یک تهدید معتبر نظامی علیه ایران روی میز بگذارد. باراک اوباما در این مدت سعی کرده است که با استفاده از جمله‌ی «همه‌ی گزینه‌ها روی میز است» به این مطالبه پاسخ بدهد. اما صهیونیست‌ها معتقدند این جمله دیگر بار معنایی خود را از دست داده و ایران مدت‌هاست به دلیل اشراف به راهبرد آمریکا در مقابل خودش، آن را جدی نمی‌گیرد.
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/22235/smpf.jpg
در سال گذشته کار به جایی رسید که نتانیاهو سعی کرد مسئله‌ی ایجاد یا عدم ایجاد یک تهدید معتبر نظامی علیه ایران را بدل به یک موضوع سیاست داخلی در آمریکا کرده و با استفاده از فرصت انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، اوباما را مجبور کند که یک گزینه‌ی روشن نظامی علیه ایران روی میز بگذارد. از نظر اسرائیل همان‌طور که بعدها نتانیاهو صراحتاً اعلام کرد، تهدید نظامی علیه ایران معتبر نمی‌شود مگر این‌که از سوی آمریکا و به‌طور علنی اعلام شود و حاوی یک خط قرمز روشن بر سر راه برنامه‌ی هسته‌ای ایران باشد، طوری که ایران بداند عبور از آن خط قرمز مساوی حمله‌ی نظامی است.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif چرا آمریکا مخالف گزینه‌ی نظامی است؟
آمریکا اما عمدتاً با چهار استدلال مخالف گزینه‌ی نظامی است:
۱. گزینه‌ی نظامی برای پاسخ به مسئله‌ی هسته‌ای ایران اساساً گزینه‌ی مفیدی نیست و در بهترین حالت فقط می‌تواند برنامه‌ی هسته‌ای این کشور را برای مدتی کوتاه به تأخیر بیندازد؛
۲. تهدید نظامی، اجماع داخلی بر سر برنامه‌ی هسته‌ای را در داخل ایران مستحکم‌تر می‌کند؛
۳. آن‌ها معتقدند که اگر اراده‌ی حمله‌ی نظامی وجود داشته باشد، توان نظامی و اقتصادی لازم برای ورود به یک درگیری با ایران را ندارند؛
۴. آمریکا می‌داند اگر یک خط قرمز در مقابل ایران ترسیم کند، اولین کار ایران عبور از آن خط قرمز است و بدین‌ترتیب حیثیت آمریکا به باد خواهد رفت.

اصرار صهیونیست‌ها از یک سو و مخالفت آمریکا از سوی دیگر، نهایتاً شهریور ماه گذشته کار را به انجام نمایشی مضحک از جانب بنیامین نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل کشاند؛ جایی که او با نشان دادن یک نقاشی ساده‌لوحانه سعی کرد خودش خط قرمزی بر سر راه انباشت مواد غنی‌شده در ایران ترسیم کند.
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/22235/n.jpg
در مجموع به نظر می‌رسد که مسئله‌ی حمله‌ی نظامی به ایران نه در دستور کار اسرائیل است و نه آمریکا. بحثی هم اگر هست این است که تهدید به حمله‌ی نظامی مفید هست یا نه؟ اسرائیلی‌ها عقیده دارند مفید است؛ چراکه تنها روشی است که باعث می‌شود ایران، برنامه‌ی هسته‌ای خود را از حدی معین جلوتر نبرد. آمریکایی‌ها اما عقیده دارند مفید نیست؛ چراکه در نهایت گزینه‌ی جنگ با ایران را عملی نمی‌دانند.

اکنون باید پرسید که چگونه گزینه‌ی حمله‌ی نظامی از روی میز غربی‌ها حذف شد و ایران این موفقیت راهبردی را به‌دست آورده است. برای فهم دقیق این مسئله باید ۴ گام راهبردی برداشته شده از سوی رهبر معظم انقلاب در این حوزه را از هم تفکیک و به اجمال مرور کرد:

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif ۴ گام راهبردی ایران
نخست زمانی بود که اسرائیل مخفیانه به راکتور اتمی الکبار سوریه حمله کرد. پیش از آن هم صهیونیست‌ها در سال ۱۹۸۱ راکتور اتمی اوسیراک عراق را به همین شیوه از بین برده بودند. اگرچه صهیونیست‌ها هرگز جرأت بیان علنی این موضوع را نداشته‌اند اما با فضاسازی درباره‌ی حمله به راکتور الکبار سعی کردند این‌گونه جلوه بدهند که اگر لازم باشد همین کار را با ایران هم خواهند کرد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در آن مقطع و در پاسخ به این فضاسازی‌ها تأکید کردند که هیچ حمله‌ای از نوع «بزن و در رو» علیه ایران امکان‌پذیر نخواهد بود. معنای دقیق این سخن این بود که چیزی به نام حمله‌ی بدون پاسخ در مقابل ایران امکان ندارد و هر کسی که به حمله می‌اندیشد، باید به مواجه شدن با تبعات آن هم اندیشیده باشد.

پس از آن و در گام دوم، به موازات رشد ادبیات تهدید از جانب صهیونیست‌ها، رهبر معظم انقلاب اسلامی اصطلاح جدیدی به ادبیات راهبردی و نظامی ایران افزوده و تأکید کردند که راهبرد ایران، «تهدید در برابر تهدید» و «اقدام در برابر اقدام» است. اشاره به فاز تهدید در کنار فاز اقدام، عملاً معنایی جز این نداشت که دشمن دریافت ایران علاوه‌بر فاز واقعی آماده‌ی شکل دادن به تهدیدهایی جدید علیه آن‌ها در فاز روانی هم هست. استراتژی تهدید در مقابل تهدید، گسترش دادن حوزه‌ی رویارویی راهبردی از فاز واقعی به فاز روانی و از حوزه‌های بالفعل به حوزه‌های بالقوه بود.
ایران هرگونه حمله به برنامه‌ی هسته‌ای خود را مساوی با موجودیت رژیم صهیونیستی می‌داند و در حین پاسخ، نه تنها برنامه‌ی هسته‌ای این رژیم، بلکه مستقیماً موجودیت آن را هدف خواهد گرفت.

گام سوم در واقع تداوم گام دوم بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی در زمانی که تهدیدهای صهیونیست‌ها علیه ایران در اوج قرار داشت، به‌صراحت اعلام کردند که ایران در جنگ‌های ۲۲ و ۳۳ روزه، از حزب‌الله لبنان و مقاومت اسلامی فلسطین پشتیبانی کرده و از این به بعد هم از هر کسی که با صهیونیست‌ها درگیر شود پشتیبانی خواهد کرد. این نخستین‌بار بود که دشمن در حوزه‌ی راهبردی با تبعات استراتژی تهدید در مقابل تهدید مواجه می‌شد و از لحاظ ادبیات استراتژیک حاوی این پیام بود که ایران نه تنها در اثر تهدیدها منفعل نشده است، بلکه خود را برای هماوردیِ درازمدت و پُرشدت آماده کرده است.

چهارمین گام در روز اول فروردین ۱۳۹۲ در سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی در مشهد برداشته شد. تأکید صریح ایشان بر نابودی حیفا و تل‌آویو در پاسخ به هرگونه اقدام از سوی دشمن، از یک سو بیانگر آمادگی فوری ایران برای پاسخ به هرگونه تهدید و از سوی دیگر بیانگر عمق توان راهبردی ایران برای تولید پاسخ و از همه مهم‌تر نشان‌دهنده‌ی آن بود که ایران برنامه‌ریزی‌های عملیاتی کاملاً دقیقی انجام داده است؛ با این هدف که در موقع نیاز به پاسخ، دیگر حاجتی به برنامه‌ریزی مجدد و بازنگری طرح‌های عملباتی نداشته باشد. معنای بسیار مهم دیگر این سخنان این بود که ایران هرگونه حمله به برنامه‌ی هسته‌ای خود را مساوی با موجودیت رژیم صهیونیستی می‌داند و در حین پاسخ، نه تنها برنامه‌ی هسته‌ای این رژیم، بلکه مستقیماً موجودیت آن را هدف خواهد گرفت.

در یک ارزیابی دقیق، این ۴ گام راهبردی طراحی‌شده از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی، عملاً باعث شده طرف مقابل به خوبی دریابد که گزینه‌ی نظامی نه فقط در محیط واقعی، بلکه در حوزه‌ی رسانه‌ای هم از دور خارج شده است و دیگر قادر به روی میز نگهداشتن آن نخواهند بود. بنابراین می‌توان حدس زد که از این به بعد منحنی تهدید نظامی علیه ایران، سیری نزولی پیدا خواهد کرد و جای بسیار کمی برای تکرار حرف‌های سابق باقی خواهد ماند.

پیوندهای مرتبط:

در این رابطه ببینید:

ارسال پیوند با پیامک
بالای صفحه

دفتر حفط و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای