[ بازگشت ] | [ چـاپ ]
دشمن‌تراشی - تعداد فیش : 11 ، تعداد مقاله : 0
بیانات در دیدار مردم قم1395/10/19
این انقلاب یک خیز بلندی بود که ملّت ایران برداشت برای اینکه خود را از ذلّت وابستگی و ذلّت عقب‌ماندگی نجات بدهد. این انقلاب یک حرکت عظیمی بود برای اینکه وابستگی و عقب‌ماندگی‌ را -این دو ذلّت بزرگ را- به برکت اسلام و با راهنمایی و رهبری اسلام، از این ملّت بزداید؛ دو درد طولانیِ مزمن بود، اینها را علاج بدهد؛ انقلاب برای این به وجود آمد و نظام جمهوری اسلامی بر این اساس تشکیل شد. خب، درست توجّه کنید، وقتی که یک حرکتی برای این مقصود به وجود آمده است که وابستگی را و عقب‌‌ماندگی را از این ملّت بزداید -و موفّق هم شده است، پیشرفت هم کرده است- آن کسانی که عقب‌ماندگی و وابستگی به نفع آنها بود، در مقابل این حرکت، این انقلاب، و این نظام می‌ایستند؛ این طبیعی است. این[طور] نیست که ما دشمن درست میکنیم‌؛ بعضی‌ها تکیه‌کلامشان این است که آقا دائم دشمن نتراشید‌! دشمن را حرکت ملّت میتراشد. فرض کنید یک قلدری آمده است خانه‌ی شما را، دکان شما را، محلّ استراحت شما را، زندگی شما را غصب کرده است؛ وقتی شما آمدید او را بیرون کردید، خب شما حقّتان را انجام داده‌اید، حقّتان را گرفته‌اید امّا او با شما دشمنی میکند. تا وقتی‌که امید داشته باشد که بتواند بر شما غلبه پیدا کند، به شما ضربه میزند. ما با کسی دشمنی جدیدی ایجاد نکرده‌ایم؛ اینها دشمنی میکنند. آن کسانی که از وابستگی ایران به خودشان بهره میبردند، امروز با ما دشمنند؛ دشمن خونی! آن ‌کسانی که از عقب‌ماندگی ملّت ایران منتفع میشدند، امروز با ما دشمنند؛ دشمن خونی، دشمن آشتی‌‌ناپذیر. البتّه این دشمنی ممکن است تا قیامت طول نکشد، عَسَى اللّهُ اَن یَجعَلَ بَینَکُم وَ بَینَ الَّذینَ عادَیتُم مِنهُم مَوَدَّة؛ ممکن است یک وقتی اتّفاق بیفتد در آینده -صد سال دیگر، پنجاه‌ سال دیگر، نمیدانیم- که این دشمنی از بین برود؛ امّا شرط از بین رفتن دشمنی چیست؟ این که او ناامید بشود یا اصلاح بشود؛ که حالا این [اصلاح شدن] بعید است، اصلاح شدن ابرقدرت‌ها بعید است. خب پس این دشمنی هست. آن درسی که ما باید بگیریم که بهنگام عمل بکنیم، آن مبنی بر این است که دشمن را بشناسیم، سمت و سوی کار دشمن را بدانیم، آن‌قدر بصیرت پیدا کنیم که هر حرکتی که دشمن انجام میدهد، بفهمیم که هدفش چیست. اگر متوجّه ما و متعرّض به ما است، علاج کنیم آن را، بِایستیم، مقاومت کنیم؛ این وظیفه‌ی ما است. حالا من درباره‌ی همین موضوع، چند جمله‌ای را، کلماتی را امروز عرض میکنم.
 اوّلاً دشمن کیست؟ دشمن، امروز مشخّصاً عبارت است از آمریکا، انگلیس، زرسالاران بین‌المللی، صهیونیست‌ها و دنباله‌هایشان؛ حالا دنباله‌هایشان خیلی اهمّیّتی ندارند، ارزشی ندارند که آدم اسم از آنها بیاورد؛ اصلی‌ها اینها هستند. آمریکا دشمن است با جمهوری اسلامی، با ایران مستقل، با ایران روبه‌جلو و پیش‌رونده؛ انگلیس که مستعمرِ پیرِ ازکارافتاده‌ی دوره‌ی قبل است و حالا باز مجدّداً به این منطقه میخواهد نفوذ کند، دشمن است؛ صهیونیست‌ها دشمنند؛ سرمایه‌داران بین‌المللی و زرسالاران بین‌المللی دشمنند؛ اینها دشمنهای اصلی [هستند].
...
 خب، [وقتی] گفتیم آمریکا، انگلیس، فلان دشمن خارجی، [آیا] همین‌طور شعار میدهیم یا نه؟ من عرض بکنم به شما، شعار نیست؛ این متّکی به واقعیّات است. خب، از قضایای دنیا ما مطّلع میشویم؛ وقتی که فرض کنید وزیر خارجه‌ی خوش‌اخلاق! آمریکا در نامه‌ی وداعیّه‌ی خود توصیه میکند به دولت بعدی که به ایران سخت بگیرید، هرچه میتوانید سخت‌گیری کنید، تحریمها را حفظ کنید، نگه دارید، بدانید با سخت‌گیری میشود از ایران امتیاز گرفت کمااینکه ما گرفتیم -او میگوید- خب این دشمن است؛ حالا این دشمن، دشمن خندان است؛ یک دشمن بود که می‌آمد صریحاً میگفت که ایران محور شرارت است، او این را صریحاً نمیگوید امّا رفتار او همین رفتار است. این شد دشمن. پس ما که دائم میگوییم دشمن، دشمن، نه این است که میخواهیم شعار بدهیم، نه اینکه به قول بعضی‌ آدمهای بی‌انصاف میگویند اینها در کار داخلی خودشان درمانده‌اند، ناچارند دشمن بتراشند؛ نه، دشمن‌تراشی نیست؛ خب دشمن است، چشمت را باز کن تا ببینی؛ ببندی چشمت را، البتّه نمی‌بینی؛ سرت را داخل برف فروکنی، نمی‌بینی؛ امّا سرت را بلند کن، نگاه کن، می‌بینی.
بیانات در دیدار رئیس‌جمهوری و اعضای هیأت دولت‌1391/06/02
بعضیها در روزنامه، در سایت، در تریبونهای گوناگون مطالبی منتشر میکنند؛ اینکه چرا ما در دنیا دشمن‌‌تراشی کردیم که اینقدر با ما دشمنی کنند! به نظر من اینها حرفبافی است. آنچه که گفته میشود، متکی به یک تحلیل درست نیست. نه، دشمنیها خیلی طبیعی است. وقتی که امام بزرگوار بود، دشمنیها زیاد بود؛ برای خاطر مواضع قاطع امام. هرچه مواضع ما ضعیف‌‌تر شود و عقب‌‌نشینی کنیم، آنها طبعاً چهره‌‌شان بظاهر متبسم‌‌تر میشود. البته جلو میآیند. یعنی چهره را متبسم میکنند، برای اینکه بتوانند جلو بیایند، مناطق را تصرف کنند و ما را از پیشرفت هدفهامان باز بدارند. هرچه ما در حرکت خودمان جدیتر و مصمم‌‌تر باشیم، آنها ناراحت میشوند و چهره‌‌شان عبوس میشود. البته تا حالا در این سی و سه سال آنها نتوانستند ما را متوقف کنند، بعد از این هم ان‌‌شاءالله نخواهند توانست. بنابراین خوشبختانه وضعیت کشور اینجوری است. البته گرفتاریهائی هست، ضعفهائی هست، مشکلاتی هست، که باید به آنها هم توجه کنیم؛ لیکن مجموعاً وقتی انسان نگاه میکند، حرکت کشور، حرکت رو به پیشرفتی است.
پیام به کنگره عظیم حج1389/08/24
گسترش موج بیداری اسلامی در دنیای امروز، حقیقتی است که فردای نیکی را به امت اسلامی نوید می‌دهد. از سه دهه پیش که با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، این خیزش پرقدرت آغاز شد، امت بزرگ ما بی‌وقفه پیش رفته، موانعی را از سر راه برداشته و سنگرهایی را فتح کرده است. پیچیده‌ترشدن شیوه‌های دشمنی استکبار و تلاش پرهزینه‌ای که در مقابله با اسلام می‌کند نیز به دلیل همین پیشرفت‌ها است. تبلیغات وسیع دشمن در جهت اسلام‌هراسی، تلاش شتاب‌زده‌ای که برای ایجاد اختلاف میان فرقه‌های اسلامی و برانگیختن تعصب‌های فرقه‌ای می‌کند، دشمن‌تراشی‌های کاذب از شیعه برای سنی و از سنی برای شیعه، تفرقه‌افکنی میان دولت‌های مسلمان و کوشش برای تشدید اختلافات و تبدیل آن به دشمنی‌ها و معارضه‌های لاینحل، استفاده از سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی برای تزریق فساد و فحشاء میان جوانان، همه و همه واکنش‌های سرآسیمه‌گون و آشفته در برابر حرکت متین و گام‌های استوار امت اسلامی به سوی بیداری و عزت و آزادگی است.
بیانات در دیدار برگزیدگان استان کردستان‌1388/02/24
نظام جمهوری اسلامی یک سخن نو را به میدان آورده؛ بر خلاف آنچه که تبلیغ میکنند و میگویند - که این تبلیغ هم باز از سوی دشمنان و مخالفین نظام جمهوری اسلامی است - جمهوری اسلامی دشمن‌تراش نیست، تشنج‌آفرین نیست، دعوا درست‌کن نیست، دنبال دردسر نیست. اگر دردسری وجود دارد، ناشی از طبیعت نظام جمهوری اسلامی است. این طبیعت عبارت است از نگاه مستقل به مسائل عالم و تحت تأثیر قدرتها قرار نگرفتن در کوچک و بزرگِ مسائل. این از تعالیم اسلام است، این آموزش اسلام است، این هم دستوری است که اسلام به ما داده است. اسلام نخواسته است که ملت مسلمان در جهتگیریاش، در حرکتش، در سیاستهایش، در تصمیم‌گیریهایش تابع مراکزی باشد که مصالح استکباری خودشان و نگاه منفعت‌طلبانه‌ی خودشان را دارند. باید نگاه کند آنچه را که منافع ملت و امت اسلام اقتضاء میکند، مسئولان حکومت موظفند آن را رعایت کنند. ما بر این اساس تحت تأثیر سیاستهای قدرتهای مستکبر و مسلط قرار نگرفتیم. در قضایای گوناگون رأی آنها چیزی بود، رأی نظام جمهوری اسلامی چیز دیگری بود. این برای آنها قابل قبول نیست، بنابراین دشمنی را آغاز میکنند. نظام جمهوری اسلامی ناچار است از خودش دفاع کند. طبیعت ایستادگی، طبیعت استقلال همین است؛ اصطکاک به وجود میآورد. میشد ملت ایران هم حکومتی داشته باشند که این حکومت زیر بار زورگوئیهای این و آن برود. آنوقت این اصطکاکها مسلماً وجود نمیداشت؛ اما آنچه که وجود نمیداشت، فقط این اصطکاکها نبود؛ چیزهای دیگری هم بود که آنها هم دیگر وجود نمیداشت: عزت ملی دیگر وجود نداشت، پیشرفت ملی دیگر وجود نداشت؛ همچنانی که در دوران طاغوت دیدیم.
بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان بسیجی1384/03/05
بسیج یعنی به صحنه آمدن و به میدان آمدن. چه میدانی؟ میدان چالش‌های حیاتی و اساسی. میدان‌ها و چالش‌های اساسی زندگی چیست؟ فقط آن وقتی است که به کشوری حمله شود و مردم آن کشور به صحنه بیایند تا از مرزهای خودشان دفاع کنند؟ البته که نه؛ این فقط یکی از موارد به میدان آمدن است. آن وقتی هم که هویت ملی و سیاسی یک ملت مورد مناقشه قرار میگیرد، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که به فرهنگ و اعتقادات و باورهای ریشه‌دار یک ملت اهانت میشود و آن را تحقیر میکنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که نسل برگزیده‌ی یک ملت احساس میکنند از غافله‌ی دانش عقب مانده‌اند و باید علاجی بکنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که احساس بشود پایه‌های یک زندگی مطلوب و عادلانه در کشور احتیاج به تلاش دارد تا ترمیم و یا استوار شود، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که جبهه‌های فکری و فرهنگی دنیا برای تسخیر ملتها با ابزارهای فوق مدرن میآیند تا ملتی را از سابقه و فرهنگ و ریشه‌ی خود جدا کنند و براحتی آن را زیر دامن خودشان بگیرند، جای به میدان آمدن است. همه‌ی اینها انسانهایی را میطلبد که نیاز را احساس کنند؛ آدمهای گیج و غافل و سرگرم نیازهای حقیر اصلاً این نیازها را احساس نمیکنند. آن روزی هم که مرزهای ما به‌وسیله‌ی هزاران چکمه‌پوش نظامی تهدید میشد، در کشور ما کسانی بودند که اگر به آنها گفته میشد خاک و وطن و ملت و حیثیت و غیرت ما را دارند لگدکوب میکنند، تو هم بیا کاری بکن، میگفت برو بابا، دلت خوش است! حواس‌اش به این نیاز نبود و حس نمیکرد که چنین نیازی وجود دارد. پس اول، احساس نیاز است.
بعد از احساس نیاز، آمادگی است. همه آماده نیستند از راحتی و حضور پای بخاری گرم در زمستان یا کولر خنک در تابستان صرف‌نظر کنند؛ همه حاضر نیستند برای خودشان دشمن بتراشند؛ همه حاضر نیستند در یک راه دشوار عرق بریزند و سنگلاخ‌ها را بنوردند؛ انسانی با همت و با اراده میخواهد. پس عزم و اراده‌ی کار کردن و گذشت از راحتی و آسایش هم یک شرط است.
بیانات‌ در دیدار جمعی از روحانیون استان کرمان‌1384/02/11
بدون این‌که ما در دنیا کاری کرده باشیم، نام انقلاب و نام امام، دنیای اسلام را فراگرفت. در هر نقطه‌یی از دنیای اسلام مسلمانی زندگی میکرد، اگر کسی میرفت، میدید نام امام، نام انقلاب، معارف انقلاب و شعارهای انقلاب در آن‌جا مطرح است؛ این، استکبار را ترساند. دشمنیها با ما به‌خاطر این است.
عده‌یی میگویند دشمن‌تراشی نکنید. اصل وجود و هویت جمهوری اسلامی دشمن‌تراشی میکند؛ اصلِ این‌که پرچمی به نام اسلام بلند شود و ملتی با شعار معنویت در دنیا اعلام موجودیت کند، جلب دشمنی میکند. ما بیش از این، دشمن‌تراشی نکردیم. مبارزه و کارشکنی و موذیگری علیه نظام اسلامی را همیشه آنها علیه ما شروع کرده‌اند؛ ما دفاع کرده‌ایم؛ منتها دفاع جانانه. دفاعی کرده‌ایم که طرف مقابل فهمیده است ما اقتدار دفاع از خود را داریم و بحمداللَّه موفق هم شده‌ایم. دنیای استکبار با وجود چنین نظامی مخالف است. این مخالفت‌ها و موذیگریها ادامه هم خواهد داشت؛ ولی تنها راه علاج عبارت است از قوی شدنِ با ایمان، قوی شدنِ با علم، قوی شدنِ با فناوری، قوی شدنِ با ارتباطات اجتماعی، پیوندهای ملی و همبستگىِ حقیقىِ آحاد ملت با یکدیگر. وقتی در شما احساس قدرت کردند، حملات هم کاهش خواهد یافت؛ موذیگریها هم به‌طور طبیعی کم خواهد شد؛ همچنان‌که شد.
بیانات در خطبه‌های نمازجمعه1382/11/24
اگر اسلام نبود، استقلال و آزادی و خودباوری و پیشرفت به دست نمیآمد؛ اینها را اسلام به ما داد؛ اینها موهبت اسلام است. یک عدّه با نام اسلام، یک عدّه با احکام اسلام، یک عدّه با روح اسلام مخالفت میکنند؛ اینها نمیفهمند چه ضربه‌ای به کشور و آینده کشورشان میزنند. «یکی بر سر شاخ و بُن میبُرید». اینها میخواهند بُنِ حرکت ملت ایران را ببُرند. البته خوشبختانه قدرت این شجره طیّبه و استقامتِ آن بیش از این حرفهاست. علی اىّ‌ حال، عدّه‌ای زخم میزنند؛ اما اشتباه میکنند.
 
دشمنیها چیست؟ عدّه‌ای خیال میکنند مسؤولان انقلاب یا امام رضوان‌اللَّه‌علیه دشمن‌تراشی کرده‌اند؛ نه، قضیه این نیست. اگر شما خانه‌ای داشته باشید که گردن‌کلفت و ظالمی سالها آن را غصب کرده باشد، بعد شما با اسناد و مدارک به مراکز قانونی مراجعه کنید و ایستادگی کنید تا خانه را پس بگیرید، طبیعی است که آن غاصب با شما دشمن خواهد شد. نمیشود شما را ملامت کرد که دشمن‌تراشی کرده‌اید؛ شما خواسته‌اید حقّ خود را بگیرید؛ این دشمن‌تراشی نیست. سفره‌ای در مقابل بیگانگان پهن بود و بر سر این خوان یغما هر کاری میخواستند، میکردند. انقلاب این سفره را جمع کرده؛ معلوم است دشمن میشوند و کینه بر دل میگیرند و غیظ پیدا میکنند. این انقلاب در دنیای اسلام و دنیای عرب امیدها را زنده کرد. وقتی انقلاب ما پیروز شد، به‌طور کلّی دنیای عرب و دنیای اسلام در یک حال رکود و سکوت و نومیدی به‌سر می‌برد؛ صهیونیستها کار خودشان را پیش برده و همه را ترسانده بودند و هیچ ملتی گمان نمیکرد درِ امیدی برایش باز باشد. ناگهان دروازه عظیم فَرَج گشوده شد و ملتها امید پیدا کردند. صهیونیستها خیال میکردند فلسطین را خورده‌اند و تمام شده است. شما ببینید امروز ملت فلسطین با همه وجود و با همه توان وسط میدان آمده است و با این‌که فشار زیادی هم روی او وارد میکنند، باز ایستاده است. این فقط شکست اسرائیل نیست؛ این شکستِ امریکاست؛ این شکستِ همه قدرتهای صهیونیستی است که بر دنیا مسلّطند. یک ملت بیسلاحِ محصور در اراضی فلسطین، همه اینها را عاجز و بیچاره کرده است. این روح امیدواری بود که ملت لبنان را بیدار کرد. همان ایام انقلاب ما، لبنان غوغایی بود؛ صهیونیستها هر کاری میخواستند، با لبنان میکردند: حمله میکردند، میکشتند، تجاوز میکردند و هواپیماهایشان در آسمان لبنان میآمدند و میرفتند؛ مثل این‌که آسمان کشور خودشان است! در عوض، گروههای لبنانی به جان هم افتاده بودند. نزدیک پیروزی انقلاب، یک نوار دو ساعته از مرحوم دکتر «چمران» آورده بودند؛ بنده در مشهد آن را گوش میکردم. خودش در لبنان بود و جزئیات مصیبتهای مردم لبنان را در آن‌جا شرح میداد. الان کار مردم لبنان به جایی رسیده است که به اسرائیل ضربه‌ای میزنند که از اوّل حضور صهیونیستها در این منطقه، هیچ دولت عربی چنین ضربه‌ای به آنها نزده است. دو سال قبل، آنها را وادار به عقب‌نشینی کردند؛ چند هفته پیش هم علی‌رغم صهیونیستها چند صد زندانىِ خود را آزاد کردند و قدرتمندانه جشن گرفتند. اگر در دل ملتی امید نباشد، این چیزها پیش نمی‌آید؛ این امید را شما دادید. امروز این امیدآفرینی در همه دنیای اسلام و عرب به چشم میخورد، که مجال نیست جزئیات نمونه‌ها را به شما عرض کنم. انقلاب ایران دنیای اسلام را امیدوار و زنده کرد. معلوم است وقتی انقلاب با این خصوصیات وارد میدان میشود، کسانی که از رکود و ضعف دنیای اسلام بهره‌مند بودند، با آن دشمن میشوند؛ یک موجود زنده هم که ما باشیم، از خود دفاع میکنیم. یک ملت وقتی زنده است و با او دشمنی کرده‌اند، طبیعی است که عکس‌العمل نشان میدهد. نمیشود ما دست بسته بنشینیم، با ما دشمنی کنند - دشمنىِ سیاسی، دشمنىِ اقتصادی - ما هم بگوییم چون نمیخواهیم دشمن‌تراشی کنیم، ساکت بمانیم و از خود دفاع نکنیم! این‌که منطق عقلایی نیست. مسأله دشمنیها این است.
بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما1381/11/15
دشمن ستیزی، مشخّص کردن دشمن اصلی و متمرکز شدن روی دشمنان اصلی، از دیگر مسائل مهمّ است. بگردید دشمن اصلی را بیابید و به مردم معرفی کنید. سعی میشود دشمن‌تراشی شود. بنده شنیدم که بعضی از افراد جناحهای مختلف گفته بودند که امروز دشمن اصلی ما، جناح مقابل ماست! خطای بزرگی در جامعه است که در مجموعه‌ای که همه معتقد به اسلام و انقلاب و نظام اسلامیاند، یک جناح، دشمن اصلی خود را جناح مقابل بداند. این خیلی تأسّفبار است. اگر این حرف قائم به ذهن یک نفر یا ده نفر یا صد نفر باشد، آدم میگوید به جهنّم! بگذار آن‌طور خیال کنند؛ اما اگر این به‌صورت یک فرهنگ درآید و در ذهن مجموعه‌ای از مردم جا بگیرد، چیز خیلی خطرناکی خواهد شد. لذاست که بایستی روی دشمن اصلی متمرکز شد و او را معرفی کرد و مردم را به ستیزه با او تشویق نمود.
یکی دیگر از پیامهایی که حتماً باید منتقل شود، نفی دشمن‌سازیهای موهوم، توسعه‌ی تفاهم اجتماعی و ایجاد امنیت روانی در جامعه است.
بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران‌1380/02/28
مسأله فساد هم که ما گفتیم، بسیار مهم است. مردم عزیز ما بدون این‌که بنده هم بگویم، این را میدانند؛ اما من هم تأکیداً عرض میکنم، اگر در جامعه‌ای پول و ثروت باشد، اما بد خرج شود، بدتر از این است که ثروت نباشد؛ چون هم محرومیتها به جای خود باقی خواهد ماند، هم عدّه‌ای با آن ثروتهای ناصحیح به‌دست‌آمده ناحق و توأم با فساد، فساد را به وجود می‌آورند. تهیدست بودن قشرهایی از جامعه، خودش فسادآور است - فساد و اعتیاد و هرزگیهای گوناگون بر اثر فقر پیش میآیند - ثروتمند شدن عدّه‌ای از راه فساد هم خودش باز مرداب فساد دیگری زیر پای مردم است؛ لذا با فساد باید مبارزه شود.
البته من از مسؤولان قوای سه‌گانه که به این مسأله پاسخ گفتند، تشکّر میکنم؛ ولی باید جدّی دنبال شود. به صِرف گفتن بنده و قبول کردن رؤسا، مطلب تمام نمیشود. من در آن نامه، به رؤسای محترم سه قوّه نوشتم که مبارزه با فساد، دشمن تراش است. هر کس بخواهد با فساد مبارزه کند، یک صف طولانی دشمن جلویش به وجود می‌آید. این دشمنان چه کسانی هستند؟ فاسدها و لشکرهایشان؛ چون فاسدهای دانه‌درشت، لشکرهایی هم دارند؛ اینها در مقابل میایستند و انواع کارشکنیها را میکنند. کارشکنی هم، همه‌اش این نیست که کسی چاقو بکشد و به کسی حمله کند. امروز از چاقوکشیدن خطرناکتر هم هست: تهمت میزنند، شایعه درست میکنند، کار فرهنگی میکنند و به کسانی که از این حرفها بزنند و بخواهند این اقدامات را بکنند، برچسبهای نادرست و ناحق میزنند. باید با اینها مقابله کرد و صریح و صادق وارد میدان شد. باید آن تلاش و فعالیت اقتصادی انجام گیرد؛ باید به آن ارتقای فرهنگ دینی و ایمانی همت گماشته شود؛ باید مبارزه با فساد از همه طرف - چه از طرف رئیس‌جمهوری که ان‌شاءاللَّه مردم انتخاب خواهند کرد، چه از طرف بقیه قوا - دنبال شود. طوری شود که ان‌شاءاللَّه مردم حرکت به سمت صلاح را حس کنند.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم و کارگزاران نظام1375/09/05
معنای عدل اجتماعی این است که قانون، مقرّرات و رفتارها نسبت به همه افراد جامعه یکسان باشد و کسی امتیاز ویژه‌ای بدون دلیل نداشته باشد. این معنای عدل اجتماعی است. امیرالمؤمنین‌این کار را کرد.
اساس دشمن تراشی علی علیه‌السّلام این بود. آن کسی هم که آن همه شعر برای امیرالمؤمنین و علیه دشمنان او گفته بود و آن همه محبّت کرده بود - نجاشی شاعر - وقتی که حدّ خدا را در روز ماه رمضان شکست، امیرالمؤمنین حد خدا را بر او جاری کرد. گفت: حدود الهی را نقض کرده‌ای. روز ماه رمضان، علناً شُرب خَمر کرده بود - هم شرب خمر بود، هم شکستن حرمت ماه رمضان بود - افرادی آمدند که: آقا! ایشان این قدر برای شما شعر گفته، این قدر به شما محبت کرده است؛ این قدر دشمنهای شما دنبالش آمدند، سراغ دشمنهای شما نرفت؛ او را یک طور نگه دارید. فرمود (به این مضامین): بله، بماند - مثلاً - قدمش روی چشم؛ اما باید حدّ خدا را جاری کنم. حدّ خدا را جاری کرد. او هم بلند شد و پیش معاویه رفت. یعنی امیرالمؤمنین با حکم خدا و با حدود الهی، این گونه رفتار میکند. همین امیرالمؤمنین، وقتی کسی که یکی از گناهان را انجام داده است - دزدی - نزد او آمد؛ حضرت فرمود: چقدر قرآن بلدی؟ آیه قرآن خواند. حضرت گفت: «وهبت یدک بسورةالبقرة». دست تو را که باید قطع میکردم، به سوره بقره بخشیدم؛ برو.
این تمایز بیجا نیست. این امتیاز، به خاطر سوره بقره و به خاطر قرآن است. امیرالمؤمنین در ملاحظه اصول و ارزشها و معیارها، هیچ ملاحظه از کسی نمیکرد. آن جا آن آدم را که فسق و فجور ورزیده است، به خاطر فسق و فجورش حدّ شرعی میزند و ملاحظه این را که او به حال من خیری دارد، نمیکند. اما این جا به خاطر قرآن، از حدّ دزدی صرف نظر میکند. امیرالمؤمنین این است. یعنی صددرصد بر اساس معیارها و ارزشهای الهی - و نه چیز دیگر - حرکت میکند. این، عدل امیرالمؤمنین است. این که گفته شده است: «قتل فی محراب عبادته لشدّة عدله» - البته دقیقاً نمیدانم که این حرف از کیست؛ اما حرف درستی است - عدالت امیرالمؤمنین موجب شد کسانی که صاحب نفوذ بودند، نتوانند او را تحمّل کنند.
بیانات در حرم مطهر رضوی1372/01/05
انقلاب اسلامى و ملت ایران باید این درس قرآنى را فراموش نکند. انقلاب، حرکت عظیمى از سوى یک ملت بود؛ ملتى که دستگاه حاکمه‌ى کشورش در طول پنجاه و چند سال، کشور، مصالح ملى، منافع مردم، ثروتهاى زیرزمینى و قدرت فرهنگى را یکسره به دست دشمنان داده بود. ملتى که دچار فقر، بى‌سوادى، ذلّت، بى‌خبرى، فساد اخلاقى، ضعف فرهنگى و بسیارى دیگر از مشکلات بود، توانست در مقابل همه‌ى این مشکلات قیام کند؛ دشمن را بشناسد و او را از سر راه خود بردارد و نه فقط دشمن را، بلکه دشمن‌پرورها را هم از خانه‌ى خود و از این مرز و بوم بیرون کند. این، حرکتِ انقلاب ملت بزرگ ما بود.
خوب؛ چنین حرکتى دشمن‌ساز است. بعضى در گوشه و کنار ممکن است با خودشان فکر کنند که «جمهورى اسلامى چرا این‌قدر براى خودش دشمن درست مى‌کند!؟» ما همه‌جا از دشمن حرف مى‌زنیم: استکبار دشمن است، صهیونیسم دشمن است، سرمایه‌داران بین‌المللى و زالو صفت، دشمنند، مروجین فرهنگِ ابتذال، دشمنند... ممکن است بگویند: «جمهورى اسلامى، چرا این‌قدر براى خودش دشمن مى‌تراشد که مدام به فکر مقابله‌ى با آنان باشد!؟» آیا این حرف، درست است؟
جمهورى اسلامى براى خودش دشمن نمى‌تراشد. صفوف مستکبرین عالم و سرمایه‌داران زالوصفت و دشمنانى که در کمین نشسته‌اند، از این‌که مى‌بینند ملت ایران دست آنها را کوتاه کرده است خشمگین و عصبانى‌اند. نمى‌شود به یک انسان بگویند: «چرا شما از خانه‌ى خودت دفاع مى‌کنى؛ از دکان خودت دفاع مى‌کنى؛ از ناموس خودت دفاع مى‌کنى تا این همه گردن کلفتها و قلچماقها و لاتها و قدّاره‌بندها با تو دشمن شوند!؟» اگر دفاع نکنیم؛ اگر درِ خانه را باز بگذاریم؛ اگر مصالح ملى را قربانى مصالح ابرقدرتها کنیم؛ اگر مستشاران امریکایى را بر ارتش و نیروى مسلّح کشور مسلّط کنیم؛ اگر نفت را که سرمایه‌ى اساسى ملت ماست، رایگان و مفت در اختیار مصرف‌کنندگان آن و صاحبان صنایع بگذاریم، البته با ما دشمن نخواهند شد. آیا اگر یک ملت، از منافع، سرنوشت و استقلال سیاسى و استقلال اقتصادى خود دفاع کند مجرم است!؟ این ملت، قابل دفاع است. اگر فلسطینیهایى که امروز مبارزه مى‌کنند، مثل روزهاى اوّلِ ماجراى غم‌انگیز فلسطین دفاعى نکنند کشته هم نخواهند شد. دشمن صهیونیست آمد املاک اینها را به مفت و با قیمتهاى بسیار ارزان خرید و اینها نفهمیدند چه‌کار مى‌کنند! خانه‌ها، باغها، ملکها و همه‌چیز را با دست خودشان به دشمن صهیونیست دادند و خود و نسلشان را به این روز سیاه دچار کردند. لذا، اگر امروز هم فلسطینیها مثل همان وقت که صهیونیستها خانه‌شان را خراب کردند، چیزى نگویند؛ اگر شهرهایشان را تصرّف کردند، حرفى نزنند؛ اگر به‌جاى خانه‌هاى آنها شهرکهاى یهودى‌نشین درست کنند، دم نزنند؛ اگر برایشان حقّ حیات و حق رأى قائل نباشند و آنها هم چیزى نگویند، البته کشته نخواهند شد؛ البته جوانانشان این‌طور قربانى نخواهند شد! اما آیا وجدان بشرى و عقل سالم، به یک ملت اجازه مى‌دهد که منافع، سرنوشت، آزادى، استقلال، نفت و دیگر منابع زیرزمینى، حکومت و همه‌چیز خود را دو دستى به دشمن و مهاجم تقدیم کند، براى این‌که با او دشمن نشوند!؟ معلوم است که امریکا و قدرتهاى بزرگ و استکبارى، با شخصى مثل امام راحل ما دشمنند. معلوم است که با جوانان رزمنده و سلحشور ما دشمنند، و از آنها بدشان مى‌آید. معلوم است با هرکس از این ملت که احساسات انقلابى داشته باشد، دشمنند. اما آیا این، دشمن تراشى است!؟ این، مجوّز آن است که ما حرف نزنیم، براى این‌که دنیا با ما دشمن نشود!؟
ما دشمن‌تراشى نکرده‌ایم؛ ما حقّمان را خواسته‌ایم. یک ملت خواسته است در خانه و سرزمین خود، بر منافع، ثروت، منابع مالىِ، زندگى و سرنوشت خود مسلّط باشد. مستشارهاى امریکایى، مثل ارباب مى‌آمدند به این کشور؛ مثل ارباب! ارتشیهایى که آن روزگار را به یاد دارند، مى‌دانند من چه مى‌گویم. من از آدمهاى آشنا و موثّق، این مطلب را شنیدم که یک درجه‌دار امریکایى یک افسر جزء امریکایى، در هرجا که بود بر افسرهاى ارشد و امراى ارتشِ پادشاهى، حکمرانى مى‌کرد! این، براى یک ملت زنده، جایز است؟ این، رواست؟ آن ملتى که راه را براى دشمنان باز کند و براى دفاع از منافع خود حرف نزند و اگر او را غارت کردند، حتّى داد نکشد، لایق زنده ماندن است؟ ابداً!
انقلاب ایران، چون انقلابى است در جهت کوتاه کردن دست دشمنان، دشمن‌ساز است. جمهورى اسلامى، چون مى‌خواهد منافع ملت را بر منافع بیگانگان ترجیح دهد، دشمن‌ساز است.
معلوم است؛ وقتى که امریکا و اروپا و قدرتهاى سلطه‌گر و صاحبان کمپانیهاى بزرگ چند ملیتى و جهانى، مى‌خواهند به داخل ایران بیایند و هرطور که مایلند استفاده کنند و منافع ببرند، و جمهورى اسلامى ایران در مقابل اینها مى‌ایستد و اجازه‌ى زورگویى و دخالت و نفوذ نمى‌دهد و با زورگویى و قلدرى آنها، در هرجاى دنیا، مخالفت مى‌کند، با او دشمن مى‌شوند! جمهورى اسلامى ایران، قهرمانانه، در مقابل قدرتهاى مادّى ایستاده و با همه‌ى وجود و توان، با صداى رسا مى‌گوید: «نه!»
معلوم است که با چنین نظامى، امریکا باید دشمن باشد؛ زورگوها باید دشمن باشند؛ قدرتها باید دشمن باشند. اگر دشمن نباشند باید تعجّب کنیم. امروز بر سرِ قضیه‌ى فلسطین، با همان قدرت‌نماییهاى همیشگى، یک معامله و یک سازش انجام مى‌دهند و این معامله، صددرصد به ضرر ملت فلسطین است. معناى مذاکراتى که امروز درباره‌ى فلسطین انجام مى‌گیرد این است که فلسطینیها، بعد از این نسبت به سرزمین فلسطین که خانه‌ى آنهاست، دیگر هیچ حقّى نداشته باشند. یک نفر داخل خانه‌ى خود نشسته؛ گردن کلفتى مى‌آید وارد خانه‌ى او مى‌شود، اوّل یک اتاق، بعد دو اتاق و بعد فضاى خانه را مى‌گیرد. سپس صاحبخانه را از خانه بیرون مى‌کند و اثاث او را توى کوچه مى‌ریزد و فقط به بخش کوچکى از خانواده، توى یک پستو، با شرایط سختى اجازه‌ى زندگى مى‌دهد و خودش مى‌شود صاحبخانه! طبیعى است که صاحبخانه اعتراض کند؛ طبیعى است که با مشت به در بکوبد؛ طبیعى است که اگر توانست، دهان غاصب را خرد کند؛ طبیعى است که به همه‌جا متوسّل شود. به دادگاهها، به این و آن و به هرجا که احتمال مى‌دهد به دادش برسند، متوسّل شود. وقتى دستش به جایى نرسید، خودش وارد مى‌شود و با مشت، با لگد، با چوب و با هرچه دارد، با اشغالگر مقابله مى‌کند.