بیانات در حسینیه‌ى «عاشقان کربلا» سارى

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. الهداة المهدییّن. سیّما بقیةالله فی الارضین.

اگر انسان بخواهد در بین افراد یک جامعه، زبده‌ترین و برگزیده‌ترینِ آنها را پیدا کند، به سراغ کسانی می‌رود که منافع جمع را بر منافع فرد ترجیح می‌دهند. اگر در جامعه‌ای کسانی پیدا شوند که برای سعادت بشریت و ملت و کشور خودشان و به خاطر اراده‌ی الهی که مجاهدت را بر آنها فرض کرده است، از منافع و جان خود بگذرند - بر طبق هر قانونی که حساب کنید - این عدّه، بهترین مردم یک کشورند. فرق نمی‌کند که دیدگاه اسلام این‌طور باشد. کسانی که جان و سلامت و منافع خود را در راه خدای متعال و حکم او فدا کرده‌اند، حتّی در عرف کسانی که قضاوتهایشان تابع نظرات دینی نیست، ولی با انصاف و حق‌شناس و خردمندند، بهترین خلایق محسوب می‌شوند. انسان بعضی مسائل را در نظر اوّل درست نمی‌فهمد. اگر در اجتماع و ازدحامی که همه سعی می‌کنند در آن‌جا حضور داشته باشند و جا کم است، کسی را ببینید که به خاطر دیگران خود را محروم می‌کند، در دل نسبت به او احساس احترام می‌کنید.

چقدر باید کسی نمک‌نشناس و قدرناشناس و از اخلاق انسانی به دور باشد که قدر شهدای کشور خود را نشناسد. شهید یعنی انسانی که سلامت، دنیا، رفاه و بالاتر از همه، حیات خود را کف دست گرفته و رفته است تا از کشور، ناموس و ارزشهای مورد احترام خود و در واقع از یکایک آحاد مردم کشورش دفاع کند. این معنای شهید است. در روایت وارد شده است که: «فوق کلّ برًّ برّ، حتّی یقتل الرّجل فی سبیل‌الله(۱)». بالاتر از هر خوبی، خوبی دیگری قرار داد. بالاتر از برترین انسانهای یک جامعه، انسانهایی برتر قرار دارند. بهترین اعمال در عرف انسانهای متدّین، شامل نماز و عبادات، انفاق، تلاش، کار، تحصیلِ علم، تحقیق و... می‌شود. بالاتر از این اعمال، تا حدِّ معیّنی، کاری هست. آن حد کجاست؟ «حتّی یقتل الرّجل فی سبیل‌الله». جان باختن انسان در راه خدا، سقف نیکی است و بالاتر از این هیچ خیری وجود ندارد. بنده همیشه به پدران و مادران و همسران شهدا؛ یعنی آنان که مصیبت شهید را حس کرده‌اند، این موضوع را عرض می‌کنم که: شهید، خود مصیبتی حس نمی‌کند. شهید غرق در نعمت است. حرکتی انجام می‌دهد و برای جهاد قدم برمی‌دارد. نَفْس این اقدام بزرگترین کاری است که یک انسان می‌کند؛ انسانی که خود را از گرفتاریها، اسارتها و جاذبه‌های کوبنده و شدید مادّی که همه‌ی انسانها را اسیر خود کرده، رها می‌سازد. همه‌ی ما در بند اسارت مادّیاتیم؛ اسیر پول، مقام، خواسته‌های نفسانی، شهوات، نام، زن و فرزند، رفاقت، رودربایستیها و ترس و طمع. اینها قیود اسارت ماست. انسان باید بسیار قوی باشد که از این اسارتها خود را رها کند.

کسی که برای جهاد قدم برمی‌دارد، این کار را انجام می‌دهد و خود را رها می‌کند. در واقع این همان کار بزرگی است که آن انسان انجام می‌دهد و تا این کار را انجام داد، مستوجب لطف و فضل الهی می‌شود. بزرگترین ثوابی هم که خدا به این انسان می‌دهد شهادت است. این مقام، جای حسرت و غبطه خوردن دارد. اگر من و شما تا آخر عمر غبطه بخوریم که چرا در میدان شرف و مجاهدت، به سرنوشت شهدا دچار نشدیم، جا دارد؛ چون خدای متعال به مجرّد آن‌که جرعه‌ی گوارای شهادت را به انسانی تعارف کرد، بزرگترین اجر را به او داده است. پس، شهید غرق در نعمت است و از همان لحظه‌ی اوّل، رنج او تمام شده است. طبق آنچه که بعضی روایات می‌گویند، در همین نشئه وقتی ضربه وارد می‌آید و شهید به خاک می‌افتد، هنوز روح از تن او خارج نشده است که فرشتگان رحمت الهی احاطه‌اش می‌کنند. شهید در همین نشئه‌ی مادیّتی که من و شما در آن گرفتاریم - همین جا - بهشت و نعیم خدا یعنی آن «مالا عین رأت ولا اذن سمعت» را می‌بیند. پس او در نعمت الهی غرق می‌شود: «و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف علیهم و لا هم یحزنون. (۲)» اگر او با ما حرف بزند، نمی‌گوید که من رنج کشیدم. حرف او این است که: «شما نمی‌دانید این‌جا چه خبر است! این‌جا رحمت است، لذّت است، نعمت است؛ این‌جا خداست». او اجر خود را گرفته است؛ اما این‌جا مصیبت فقدانش گریبانگیر کسانی است. پدر، مادر و همسر شهید، اوّلین کسانی هستند که از فقدان او رنج می‌برند. رنج و تحمّل آنها، خود اجری عظیم در پی دارد. بنده وقتی با خانواده‌های معظّم شهدا مواجه می‌شوم، به آنها عرض می‌کنم خطّ مقدّم و خاکریز اوّل در محاسبه‌ی ارزشهای الهی در مقابل ارزشهای طاغوتی، شهید است. شهید در مرتبه‌ی جلو است و پشت سر او بلافاصله کسانش - پدر، مادر، همسر، فرزندان، برادر، خواهر و دوستان - ایستاده‌اند. اینها کسانی هستند که از باران فضل الهی بر شهید، بهره می‌برند.

همین‌جا نکته‌ای را عرض کنم و آن، این است که جانبازان هم مثل شهدا هستند. به این نکته‌ی مهم دقّت کنید؛ جانبازان هم مثل شهدا هستند. آن اقدامی که شهید کرد، جانباز هم کرده است. همّتی را که شهید به خرج داد، جانباز هم به خرج داده است. جانباز هم مانند شهید از جاذبه‌ها گسسته و قید و بندها را رها کرده است. شهید را خدا به بهترین شکل اجر داد و به مقامی رسانید. «و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون(۳)»؛ هر که می‌خواهد بر کسی غبطه بخورد، بر شهید شدن او غبطه بخورد. گوارایشان باد! خوشا به حالشان!

اما خدای متعال جانبازانی را که در راه او جنگیدند و جام شهادت ننوشیدند، وارد مرحله‌ی جدیدی کرده است که اگر در این مرحله بتوانند از عهده‌ی امتحان الهی بر آیند، هرگاه از دنیا بروند - ولو در رختخوابشان - شهید محسوب می‌شوند. اینها نیز از اجر الهی بهره‌مند می‌شوند. «من بعد ما اصابهم القرح»؛ پس از آن‌که در راه خدا مجروح شدند و از عهده‌ی امتحان الهی برآمدند، «للّذین احسنوا منهم واتّقوا اجر عظیم(۴)»؛ برایشان اجر عظیمی است.

من نمی‌دانم خدای عظیم؛ خدایی که همه‌ی عظمتهای عالم از وجود او ناشی می‌شود، وقتی چیزی را عظیم بخواند، آن چیز چقدر عظمت پیدا می‌کند. اجر جانبازان همین است. اینها ارزشهای الهی است. بازماندگان شهدا و کسان جانبازان و افرادی که به نحوی مصیبت مجاهدت را چشیده‌اند - که لفظ ایثارگران به آنها اطلاق می‌شود و لفظ درستی است؛ چرا که آزادگان و مفقودان و خانواده‌هایشان واقعاً ایثارگر بوده‌اند - همه از سفره‌ی بی‌نهایت فضل الهی در باب جهاد و شهادت برخوردار می‌شوند. شرطش این است که با خدای متعال حساب باز کنند. «احتساب»؛ با خدا حساب کنند. آن‌گاه اجرشان را دریافت می‌کنند. بعضی از بازماندگان شهدا، به جای یک مجاهدت، چندین مجاهدت کرده‌اند. از یک جهت، مجاهدت کردند که فرزند خوبی را پرورش دادند و این مجاهدت اجر دارد. از این جهت نیز مجاهدت کردند که مایه‌ی امید و نور دیده‌شان را در راه خدا به جبهه فرستادند. مجاهدت دیگر آن بود که نگرانیهای دوره‌ی حضور فرزندشان را که در جبهه به سر می‌برد، تحمّل کردند. شبهای عملیات، خانواده‌هایی که عزیزی در جبهه داشتند، مضطرب می‌شدند. این نیز مجاهدت است. لحظه لحظه‌ی اضطراب شما مادران پیش خدای متعال محفوظ است. خیال نکنید اینها گم می‌شود؛ در دیوان الهی محفوظ است. یک مجاهدت دیگر هم آن بود که وقتی خبر شهادت عزیز خود را شنیدند، بی‌صبری و بی‌تابی به خرج ندادند و جبهه‌ی حق را دشمن‌شاد نکردند. ملت ایران در دنیا به استقامت معروف شد. بنده در دوره‌ی مسؤولیت اجرایی، رؤسا و شخصیتهای برجسته‌ی سیاسی و انقلابیِ سراسر دنیا را می‌دیدم که وقتی در مورد ملت ایران حرف می‌زدند، از وجنات و کلماتشان روشن بود که از اعماق دل برای ملت ایران احترام قائلند. آنها این احترام را به دلیل همین مواردی که گفتیم، قائل می‌شدند. شنیده نشد که خانواده‌ی شهیدی بی‌تابی و ناشکری کند. البته گریه کردن ایرادی ندارد؛ امّا ناشکری نکردند. برای خدا دادند و این، آن چیزی است که مردان بزرگ عالم را تحت تأثیر قرار می‌دهد. زمانی من به مازندران آمدم. در یکی از شهرهای مازندران، بعد از سخنرانی، وقتی می‌خواستم سوار اتومبیل شوم، دیدم خانمی به اطرافیان اصرار می‌ورزد که با من صحبت کند. گفتم که بگذارند بیاید. خانم جلو آمد و گفت: پسر من در دست بعثیها اسیر بود. همین چند روز قبل به من خبر دادند که او زیر شکنجه کشته شده است. شما که به تهران رفتید، از قول من به امام سلام برسانید و بگویید: پسر من فدای شما؛ من ناراحت نیستم.

این جمله را در همین مازندران - در بابل یا ساری، یادم نیست - خانمی به من گفت. وقتی در تهران مطلب را به امام گفتم، آن مرد با عظمت و با ابهّت و آن کوه صبر و حلم، چنان در هم و منقلب شد که تعجّب کردم! اینهاست که ملتی را بزرگ می‌کند و برای یک ملت آبرو می‌سازد. ما در تاریخ اسلام شنیده و یا خوانده بودیم که افرادی وقتی شوهر، برادر و یا فرزندشان را در راه اسلام از دست می‌دادند، می‌گفتند: جان پیغمبر به سلامت باشد، اینها مهم نیست. لکن این از خودگذشتگی را بارها و بارها به چشم خودمان در قضایای هشت سال جنگ تحمیلی و در دوران انقلاب دیدیم. هزاران دل استوار و محکم در راه خدا، داستانهای تاریخی آفریدند. اینها حوادث ناچیزی نیست. اینها همان ارزشهایی است که ملتی را بزرگ و سرافراز می‌کند. این هم مجاهدتی دیگر بود که صبر کردند. شما خانواده‌های شهدا صبر کردید؛ مادران صبر کردند. مادرانی که طاقت ندارند خاری را به پای فرزندشان ببینند، چطور طاقت می‌آورند بدن غرقه به خون فرزندشان را ببینند و گریه نکنند و اشک نریزند!؟ از این قبیل مادران و پدران و همسران داشته‌ایم. امروز هم بحمدالله خانواده‌های شهدای ما این‌گونه‌اند و من خلاف این سراغ ندارم. مجاهدت دیگری نیز هست که شما هنوز با آن سرو کار دارید. آدمهای سطحی‌نگر و مادّی‌ای هستند که قدر شهید و خانواده‌ی شهید را نمی‌دانند. این عدّه همیشه وجود داشته‌اند؛ در جامعه ما هم وجود دارند. همه‌ی آدمها یکسان نیستند. ایمانها، مختلف و بینشها و معرفتها متفاوت است. درک و شعور انسانها نیز مختلف است. همه در یک سطح نیستند. بودند کسانی که در هشت سال جنگ تحمیلی، دامنشان هم به آب این دریا تر نشد. دنبال کار خودشان بودند. چنین آدمهایی در جامعه وجود دارند. کسانی هستند که هنوز قدر شهید و شهادت را نمی‌شناسند و گاهی حرفی می‌زنند و اشاره‌ای می‌کنند و قدر ناشناسی آنها از خلال جمله‌ای آشکار می‌شود و تحمّل این موضوع برای خانواده‌ی شهید سخت است. تحمّل این‌گونه حرفها نیز مجاهدتی دیگر است.

به شما مطلبی را عرض کنم. این یک صحنه از درگیری تاریخی است که فقط خاصِ‌ّ امروز نیست. همیشه حقّ و باطل در تاریخ بوده است. یک طرف حقّ است و همه‌ی آفرینش براساس حقّ است. خلقت پروردگار براساس حقّ است. خودِ خداوند متعال حقّ ِمُبین است. راه خدا، راه حقّ است. یک راه هم راه باطل است؛ راه جهنّم و راه شیطان است. بین این دو درگیری وجود دارد. این درگیری در طول تاریخ بشر، همواره بوده و تا مدّتها هم خواهد بود. تفاوتی که امروز با دورانهای گذشته دارد، این است که در درگیری فوق، جبهه‌ی حق اغلب ضعیف، کوچک، کتک‌خور و زجرکش بوده است. جبهه‌ی باطل مسلّط بوده است. می‌زده، می‌برده، می‌کشته و نابود می‌کرده و جبهه‌ی حق نمی‌توانسته کاری بکند. اما امروز به فضل پروردگار این‌طور نیست. امروز جبهه‌ی حق، قدرتمند شده است. جبهه‌ی باطل با همه‌ی تظاهرش به قدرتمندی، تا مغز استخوان از جبهه‌ی حق می‌ترسد. بعد از به اهتزاز درآمدن پرچم حق به وسیله‌ی ملت ایران و به دست توانای آن مرد بزرگ - که در دنیای ما جزو نوادر تاریخ بود - و بعد از شروع این انقلاب و به ثمر رسیدن آن، جبهه‌ی حق قوّت یافت. البته جبهه‌ی حق نیز بتدریج نیرومند شد و از اوّلِ انقلاب به آن قوّت و اقتدار نبود. بعد از شروع جنگ، روزبه‌روز بر اقتدار جبهه‌ی حق افزوده شد. امروز هم البته حق به حسب ظاهر در اقلیّت است؛ اما بسیار قوی است. روزهایی بود که در نیمی از دنیای اسلام - بلکه بیشتر از آن - کسی جرأت نمی‌کرد نام خدا را بر زبان آورد. امروز در همه‌جای دنیای اسلام، مسلمانان، بخصوص جوانان مسلمان، روشنفکران و قشرهای برگزیده، به نام اسلام افتخار می‌کنند. این به برکت مجاهدتهای شما و جوانان شماست. زحماتی که در جنگ کشیده شد، حمایت خانواده‌ها و پشتیبانی آنها در پشت جبهه‌ها و نیز کمکهای فکری یا مالی که می‌شد، روزبه‌روز جبهه‌ی حق را قویتر و مقتدرتر کرد. البته باز هم درگیری وجود دارد؛ منتها بحمدالله حق از موضع قدرت در دنیا حرف می‌زند.

امروز به برکت اسلام، دولت ایران دولتی نیرومند است. ملت ایران، ملتی سرافراز است. ندای انقلاب در دنیا به برکت اسلام و مجاهدتهای شما جا افتاده است. پیغمبران همین را می‌خواستند. می‌خواستند که دنیا حرف آنها را بپذیرد. امروز در قلب اروپا همان حرفی را می‌زنند که شما می‌زنید. جوانان شما جهاد فی سبیل‌الله را به بوسنیاییها یاد دادند. جوانان شما این‌کار را کردند، وگرنه آنها که این‌کار را بلد نبودند. یکی از جوانانی که در بوسنی مجاهدت کرده بود، برای من نقل می‌کرد: وقتی که در زمینه‌ی اسکناسهای جمهوری اسلامی، جوانان بوسنیایی عکس شهید «فهمیده»، پسرک فداکار سیزده ساله را دیدند، متوجّه شدند روی پیشانی‌اش چیزی بسته است. پرسیدند: این چیست؟ گفتم: این علامت بسیجیهای ماست که در میدان جنگ و جهاد فی‌سبیل‌الله، پیشانی‌بند می‌بستند. آن وقت جوانان مسلمان بوسنیایی صف کشیدند، لباسها و پیراهنهایشان را تکّه تکّه کردند و پیش ما آوردند و گفتند: این جملات را روی لباسهای ما هم بنویسید! ما نوشتیم و آنها به پیشانی‌شان بستند و ندای الله‌اکبر این‌طور در قلب اروپا طنین انداخت. همه‌ی دنیا هم با آنها مبارزه می‌کنند. سال گذشته گفتند بوسنی به همین زودیها شکست می‌خورد؛ امّا امسال شاهدید که بوسنیاییها پیشرفت می‌کنند. نتیجه‌ی مجاهدتِ با ایمان به خدا همین است. کشور شما هم پیش رفته است. امروز هم باز درگیر دست و پنجه نرم کردن با دشمنان خداست. ملت ایران می‌ایستد و مبارزه و مجاهدت می‌کند. مبارزه‌ی هر دورانی متناسب با خودِ آن دوران است. امروز، مبارزه سازندگی است؛ مبارزه برای حفظ فرهنگ جهاد و شهادت است؛ مبارزه برای راه حزب‌الله و برای تحکیم کامل ارزشهای اسلامی در این کشور است. به برکت ایستادگی شما، این مبارزه نیز به فضل پروردگار به پیروزی خواهد انجامید و آرزوی دیگری از آرزوهای امام بزرگوارمان برآورده خواهد شد و این ملت باز هم دشمن را شکست خواهد داد.

پروردگارا! شهدای عزیز ما را مشمول رحمت روزافزون خود قرار ده. پروردگارا! آنها را در صدر مقامات عالیه‌ی رحمت خود بنشان. پدران، مادران، همسران، فرزندان و بقیه‌ی بازماندگان آنها را مشمول لطف خود قرار ده. به جانبازان عزیز ما سلامت عنایت کن. به کسان و خانواده‌های آنها قوّت و صبر مرحمت فرما. پروردگارا! آزادگان عزیز ما و زحماتشان را مشمول لطف و فضل خود قرار ده. رنج خانواده‌های آنها را قبول فرما. پروردگارا! مفقودین این ملت را به آغوش خانواده‌هایشان برگردان. از آنها خبر خوشی به خانواده‌هایشان برسان. پروردگارا! وسایل آزادی و رفاه کسانی را که هنوز در اسارتند، فراهم فرما. پروردگارا! مرگ ما را جز به شهادت در راه خودت قرار مده. ما را مشمول لطف و فضلت قرار ده. ما را تا آخرین لحظه‌ی زندگی‌مان موفّق به مجاهدت در راه خود قرار ده. پروردگارا! قلب مقدس ولیّ عصر را از همه‌ی ما خشنود گردان.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته

۱) بحارالانوار: ج ۱۰۰، ص ۱۰ (قال رسول الله(ص) : فوق کلّ برًّ برّ حتی یقیل الرجل فی سبیل الله عزّوجل، فلیس فوقه برّ)

۲) آل عمران - ۱۷۰

۳) مطفّفین - ۲۶

۴) آل عمران - ۱۷۲