بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین.
امروز برای من روزِ بسیار شیرینی است که توانستم با شما مردم عزیز - مرد و زن خونگرم و غیور ایذه - ملاقات کنم. در سفر دو سال قبل به خوزستان، با شما مردم عزیز وعده کردم که در اوّلین فرصتی که بشود به این شهر سفر کنم، سفر خواهم کرد و امروز بحمداللَّه این وعدهای که آنروز انجام داده بود، تحقّق پیدا کرد.
منطقهی شما یکی از مناطقی است که از لحاظ نیروی انسانی، برجسته و ممتاز است. اوّلاً منطقهی عشایری است و عشایر غیور بختیاری و دیگر عشایر این منطقه، در وضع اجتماعی کشور ما مجموعهای هستند که چشم انسان را به خود جلب میکنند. دارای استعدادند؛ دارای صفات خوب انسانی و عشایریاند. البته عشایر در هر نقطهی کشور که حضور دارند، برای مرزهای کشور و برای منطقهای که در آن اقامت دارند، یک مجموعهی مطلوبند. عشایر، ذخایر ملت ایرانند. عشایر بختیاری در این منطقه و برخی عشایر دیگر در طول تاریخ گذشته نشان دادهاند که مردمی وفادار به دین و ایمان و وفادار به استقلال کشور و علاقهمند به سرنوشت این ملت و این کشورند. در میان مجموعههای عشایری در این منطقه، انسانهای با ارزشی در انقلاب و در دوران جنگ تحمیلی توانستهاند بدرخشند؛ لذا این منطقه یک منطقهی شهیدپرور است. امروز هم که من در این جمعیت متراکم نگاه میکنم، چهرههای جوان و پرشور و با احساس را میبینم بحمداللَّه زن و مردتان از نشاط برخوردارید؛ و این سرمایهی بسیار باارزشی برای این مجموعه است. آنچه در وهلهی اوّل در این منطقه به چشم میخورد - بعد از توجّه به خصوصیات رفتاری و اخلاقی مردم عزیز مؤمن در این نقطه از کشور - عبارت است از محرومیتهایی که در طول سالیان دراز بر این منطقه تحمیل شده است.
البته بعد از پیروزی انقلاب، وضع این منطقه نسبت به گذشته، خیلی تغییر کرده است. قبل از پیروزی انقلاب، آنچه مورد نظر مسؤولان در همه جای کشور - بخصوص در نقاط دور دست کشور - نبود، عبارت بود از مردم! برای متن مردم، اهمیتی قائل نبودند؛ اگر هم به مناطق عشایری و ایلات توجهی میشد، توجّه به خوانین طاغوتی میشد، نه به متن مردم عشایری و ایلاتی. متن مردم در نظامهای طاغوتی و رژیمهای غیرمردمی، همیشه مورد غفلتند. جوان و پیر و زن و مرد ندارد؛ همه در نظامهای غیر مردمی و نظامهای طاغوتی، مورد غفلت قرار میگیرند. لذا این منطقه در رژیم طاغوتی گذشته، مورد هیچگونه توجّهی قرار نمیگرفت. اینجا بهعنوان یک تبعیدگاه و بهعنوان یک نقطهی دور دست، کانّه جزو ایران محسوب نمیشد! در نظام اسلامی و در جمهوری اسلامی، قضیه کاملاً بعکس است. در جمهوری اسلامی، مردم اصلند؛ متن مردم، خصوصیات و خصال مردم، مورد توجّه است. آن کسانی که بهعنوان خان و بزرگتر و صاحبان مناصب دوران طاغوت مطرح بودند، در نظام اسلامی بهعنوان یک شخص مطرحند؛ به زبان یک شخص با آنها سخن گفته میشود، نه به زبان یک عشیره، نه به زبان هزاران انسان که هر کدام دارای اندیشه و شخصیتی هستند. در نظام اسلامی، مناطق نزدیک و دور برای حکومت، یکسان است. جمهوری اسلامی و دولت و مسؤولین، موظّفند به همهجا در حدّ مقدور رسیدگی کنند و میکنند؛ منتها چون محرومیت در طول سالیان دراز زیاد بوده است، رسیدگی به مناطق محروم و دور دست، بار سنگینتری است و زمان بیشتری میگیرد.
من در اینجا به دو مخاطب - مردم و مسؤولان - سخن میگویم. به شما مردم عزیز عرض میکنم که این منطقه، اگرچه از لحاظ مسائل معیشتی و زیستی و سازندگی دچار عقب افتادگیهایی است، اما میتواند یک منطقهی کاملاً پیشرفته و مرفّه شود؛ چون نیروی انسانی با استعداد در این منطقه وجود دارد و میتوان به این نیروی انسانی، تکیه کرد. باید نیروها را پرورش داد و کارها را متّکی به این مردم با استعداد کرد، تا منطقه آن چنانی که شایستهی آن است، رشد کند. استعداد طبیعی و استعداد انسانی، هر دو وجود دارد. البته در سفر دو سالِ قبل خوزستان، بخش مهمّی از اعتباراتی که بنا شد برای استان مصرف شود، اختصاص به این منطقه داده شد و من در این سفر پرسیدم، گفتند بسیاری از آن اعتبارات، مصرف شده است؛ و لیکن نیاز منطقه، بالاتر از اینهاست. من گزارشها را که میخوانم و اینجا هم از نزدیک، شهر را میبینم و منطقه را مطالعه میکنم، احساس میکنم نیاز به کار و تلاش در این منطقه، زیاد است. یک مخاطب هم مسؤولانند. به مسؤولین اجرایی، قضایی و انتظامی عرض میکنم که باید این مناطق را بسیار بیش از متوسّط مورد توجّه قرار دهند. چون اینجا جبران گذشته لازم دارد. در دورانهای قبل از انقلاب، به اینجاها ستم شده است؛ باید تلاش و جدیّت و پیگیری و سپردن کارها به افراد دلسوز و کارآمد، در اینجا دو برابر جاهای دیگر باشد، تا بتواند در طول چند سال به آن نقطهای که شایستهی آن است برسد.
عزیزان من؛ برادران، خواهران و جوانانی که چهرهی جمعیت به نور نشاط شما مزیّن است و روحیهی جوانی و حرارت و امید و شوق در شما زیاد است! همه باید یک نکته را توجّه داشته باشند؛ هدف برای مسؤولان در جمهوری اسلامی، عبارت از ایجاد جامعهای است که در آن دنیا و آخرت، جسم و جان، معنویت و مادیّت، با هم برای مردم تأمین شود و جمهوری اسلامی، برخلاف آنچه که دشمنانش ادّعا میکنند و آن را در تبلیغات جهانی منعکس مینمایند، نمیگوید به دنیای مردم کاری نداریم و فقط به فکر دین مردم هستیم؛ نه. دین مردم، یعنی اعتقاد به عمل همراه با زندگی مرفّه و عادلانه. بالاتر از همهی نیازهای بشر، نیاز بشر به عدالت است. طواغیت عالم، دشمنان بشریت، ضربهای که به انسانها زدهاند، ضربهی بیعدالتی است. امروز گرسنگی و تبعیض و فقر کشنده در بسیاری از مناطق عالم و شیوع مفاسد اخلاقی در نقاط فقیرنشین دنیا و در میان ملتهای عقب افتاده، منشأش بیعدالتی است، والّا اگر وضعیت در دنیا طوری بود که همهی مردم دنیا از سطح نازلی از زندگی بهره میبردند، این قدر برای بشریت تلخ نبود.
ابرقدرتها بهدروغ شعار صلح سرمیدهند تا آن کسانی که حقوق انسانها را پایمال و حقّ انسانهای مظلوم را در اقصای عالم به خودشان اختصاص دادند، بیسروصدا از گلویشان پایین برود و کسی اعتراض نکند! میگویند مردم غاصب سرزمین فلسطین - یعنی صهیونیستها - باید با صاحبان خانه صلح کنند؛ یعنی صاحبخانه ادّعای خود را پس بگیرد! معنای صلحی که امروز دنیا آن را تبلیغ میکند، این است! صلح، بین کسانیکه یکی بر دیگری تعدّی و ستمی روا نداشته باشد، امر مستحسنی است، والّا «و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطانا» (۷)؛ آن کسیکه ستم شده است، میتواند حقّ خود را مطالبه کند. مردم فلسطین میتوانند حقّ خود را از غاصبان مطالبه کنند. مردم دنیای عقب افتادهی مظلومِ مناطق آسیا و آفریقا که در طول قرنها - یا حداقل دهها سال - امکانات کشورشان بهوسیلهی قلدران دنیای پیشرفته، با جهاز علم و با امکانات و با ماشین نظامی و سیاسی نابود شده و توانستهاند حقّ آنها را بخورند، باید بتوانند حقّ خود را از آن قلدرها مطالبه کنند. صلحی که معنایش این باشد که کسی حق ندارد حقّ خود را مطالبه کند، صلح اسلام پسند نیست. آنچه مورد نیاز بشریت است، عدالت است. جمهوری اسلامی توانسته است با شعار عدالت، هم در زمینهی مسائل داخلی و هم در زمینهی مسائل بینالمللی، نظر ملتها را به شعار خود جلب کند؛ چون حرف و سخنِ دل آنهاست. در همهی زمینهها آن چیزی که در درجهی اوّل سیاستهای جمهوری اسلامی را تعیین میکند، عدالت است. عدالت، یعنی در دنیای بشریت در سطح بینالمللی و در میان ملت ایران، همه بتوانند از آن حقّ طبیعی که خدای متعال برای هر انسانی معیّن کرده است، بهره ببرند؛ استعدادشان شکوفا شود، امکانات تحصیل و کار و امکان ابتکار و تلاش برای آنها فراهم گردد.
البته من ادعا نمیکنم که ما در طول بیست سال برقراری جمهوری اسلامی توانستهایم این آرزوی خود را بهطور کامل محقّق کنیم؛ نه. ما اعتراف میکنیم که بر اثر کمبودها و ضعفها و فشارهای بینالمللی و جنگ تحمیلی و موانع گوناگونی که بر سرِ پیشرفت نظام جمهوری اسلامی بهوجود میآورند، نتوانستهایم این آرزوی بزرگ خود را به طور کامل محقّق کنیم؛ اما خیلی پیش رفتیم. نظام جمهوری اسلامی در این جهت، کارهای بزرگی انجام داده است. در سرتاسر این کشور - همین ایذهی شما و بسیاری از مناطق دیگر - نقاطی وجود داشته است که در طول سالهای متمادی مورد کمترین توجّهی از طرف مسؤولان کشور قرار نمیگرفته است! اصلاً یادشان نبود که ایذهای، بلوچستانی، جنوب خراسانی و منطقهی محرومی هست! به یاد اینجاها نمیافتادند. هرگز یک استاندار به مناطقی از این قبیل مسافرت نمیکرد! مردم به حساب نمیآمدند. همانطور که اشاره کردم، اگر میخواستند با این منطقه حرف بزنند، با چند نفر خوانینی که به مردم ظلم و در مقابل آنها کرنش مینمودند، صحبت میکردند! با مردم کاری نداشتند. نظام جمهوری اسلامی، این صفحه را بهکلّی برگردانده است. در نظام جمهوری اسلامی، عزیزانِ بیجهت، جایی ندارند. انسانها، آحاد و تودهی مردم، همین مجموعههای عظیمی که عواطف انسان و کار و ابتکار متعلّق به اینهاست، حق هم حقّ اینهاست. اگر کشور بخواهد به جایی برسد، به دست اینها خواهد رسید. مخاطبان نظام جمهوری اسلامی، همین تودهی مردمند. ما این کار را توانستیم بکنیم و خدای متعال را شاکریم.
فرهنگ سلطنتی و طاغوتی، فرهنگ بیاعتنایی به آحاد مردم و فقط توجّه کردن به اشخاصی که خودشان را بدون جهت یک سر و گردن از مردم بالاتر میگرفتند - نه بهخاطر علمی، نه بهخاطر هنری؛ فقط بهعنوان رئیس و خان و بزرگتر و ریشسفید - از بین رفت. جمهوری اسلامی برای انسان بهعنوان انسان، ارزش قائل است و در میان انسانها هرکسی که ایمان و عملِ صالحش بیشتر است، ارزش بیشتری دارد. در میان انسانهای با ایمان و دارای عملِ صالح، هرکسی که مجاهدت بیشتری در راه آرمانهای این ملت و اهداف الهی کرده باشد، ارزش بیشتری دارد. ارزشهای جامعه که مرتّب میگویند ارزشها ارزشها، اینهاست. ارزشها یک چیزهای موهوم و خیالی نیست؛ یعنی انسان با ایمان، بر انسان لاابالىِ بیایمانِ بیبندوبارِ بیهدف، ترجیح دارد. البته این ترجیح هم ترجیح مادّی نیست. انسانی که دارای ایمان است، باید عمل با ایمانش همراه باشد. ایمان، صِرف گفتن و صِرف لقلقهی لسان نیست. اینجاست که جوان این روزگار - جوانی که مرکز و قطب نشاط است - بایستی عملِ صالح را با همهی وجود انجام دهد. عملِ صالح، یعنی تربیت جسم و جان خود، یعنی درس خواندن، کار کردن و بیکار نگشتن، یعنی رفتار خود را با انسانها - با خانواده و با بیگانه - رفتار شایسته قرار دادن، یعنی گذشت، کمک و تواضع. اینها عملِ صالح است. در میان عملهای صالح، آنچه از همه بالاتر است، آن عملِ صالحی است که در آن مجاهدت وجود دارد. در میان شما، آن جوانانی که در دوران تهاجم دشمنان به مرزهای ما جهاد کرده و از کشورشان، از خانواده و ناموسشان دفاع کردند، ارزش بیشتری دارند؛ آن انسانهایی که برای هدفهای کشور و هدفهای اسلامی، حاضرند فداکاری بیشتر بکنند، منافع خودشان را در درجهی بعد، و منافع عموم را در درجهی اوّل قرار میدهند - انسانهای مؤمن و سالم - ارزش بیشتری دارند.
عزیزان من؛ جوانان پرشور و خونگرم و با محبّتِ بختیاری و سایر مردم عشایر و مؤمنی که در این منطقه هستید! آنچه که اهمیت دارد، وجود جوانان مؤمن، پرشور و پرتلاش است؛ لذا اینکه میبینید مسؤولان کشور به بسیج و به ایثارگران اهمیت میدهند، بهخاطر این است. خانوادههای شهدا که این همه مورد تأکید هستند، بهخاطر عملِ صالح است؛ بهخاطر تلاشی است که در راه خدا کردهاند. جانبازان که مورد توجّه و اهتمام و توصیه قرار میگیرند، بهخاطر این است. اینها ارزشهاست. یعنی شما وقتی یک انسانِ با ایمان، با هدف، پرکار، پرتلاش و با جدّ و جهد - مجاهد فیسبیلاللَّه - هستید، بر آن کسیکه این خصوصیات را ندارد، ترجیح دارید. اینها ارزشهای اسلامی است. نظام اسلامی، نظامی است که متکی به مردم و برروی دوشهای مردم است و این مردم با همین خصوصیّات - چه زنانشان، چه مردانشان، بخصوص جوانانشان - باید جامعه را به سمت رفاه پیش ببرند. همه در این جهت وظیفه دارند. البته مسؤولان وظیفهی سنگینتری دارند؛ باید امکانات را برای جوانان فراهم کنند تا بتوانند در این راهِ درست، به حرکت درآیند.
از گزارشها اینطور فهمیده و استفاده شد که امکانات ورزشی و فرهنگی هم در این منطقه، کم است. البته باید به اینها رسیدگی بشود. یک نکتهی دیگر هم به شما عرض کنم: عزیزان من! در این مناطق عشایری که خصلتهای خوب انسانی فراوان است، یک خطر وجود دارد و آن خطر تعصّبها و اختلافات قبیلهای نسبت به یکدیگر است؛ یعنی تیرههای مختلف با تعصّبات قبیلهاىِ خودشان موجب بروز اختلاف و دلخوری با یکدیگر شوند. مراقب باشید به این سمت سوق داده نشوید. یکی از خصوصیّات رژیم طاغوت همین بود که بین قبایل، بین عشایر و بین تیرههای مختلف، ایجاد اختلاف میکرد تا با درگیریهای آنها خودش را از محوطهی درگیری خلاص کند! آنها را به خودشان سرگرم میکرد و غالباً در بین عشایر، اختلافات و جنگهای منطقهای و عشیرهای به راه میافتاد. اگر کسی دنبال میکرد، ریشهی آن اختلافات، در خود دستگاه بود! میخواستند سرگرم کنند. سیاستِ نظام اسلامی، رفع اینگونه اختلافات و ایجاد وحدت کلمه است. ما اگر میگوییم که در سطح کشور باید ملت ایران همسخن و متّحدالکلمه شوند و باید در سطح دنیای اسلام مسلمین متّحد شوند، برای همین است. در سطح منطقهای هم میگوییم که همهی ساکنین منطقه، همهی شهرها و بخشها و روستاها - و اگر منطقهی عشایری است، همهی تیرهها و ایلات و عشایر مختلف - باید با همدیگر مهربان باشند. مراقب باشید. بخصوص باز در اینجا مخاطب من بیشتر جوانان هستند که اینطور فکر کردن - فکر وحدت و یگانگی و بیرون آمدن از پوستهی اختلافات - برایشان آسان است. آنچه که من برای کشور خودمان در سطح کشور پیشبینی میکنم، در چند جمله عبارت است از اینکه این کشور به فضل پروردگار، با همّت مردم و با پیشروىِ مسؤولان دلسوزی که بحمداللَّه در سطح کشور بر سرِ کار هستند، خواهد توانست بر بسیاری از مشکلات فائق آید و بسیاری از مشکلات را از سر راه، برخواهد داشت.
دشمنان جهانی جمهوری اسلامی، حریفِ جمهوری اسلامی نشدند. خیلی تلاش کردند؛ الان هم تلاش میکنند، اما حریف جمهوری اسلامی نشدند! این حرفِ من نیست؛ حرفِ خود آنهاست. دهها سمینار و مشورت علمی برای رسیدگی به مسائل جمهوری اسلامی تشکیل دادهاند که از کجا ضربه را وارد کنند! همه را هم اقدام کردند؛ لیکن نتیجهای که گرفتند مطلقاً با سرمایهگذاریای که در این راه کردند، متناسب نبود و اقرار کردند که شکست خوردند! جمهوری اسلامی به برکت دو عامل - عامل تکیه به مردم و عامل ایمان اسلامی و تکیهی به دین که در واقع اساس کار هم عامل دوم است - آسیبناپذیر است. ضربه وارد میکنند؛ اما جمهوری اسلامی ضربه را رد میکند. مانع میتراشند؛ اما از مانع عبور میکند. مشکلات بر سر راهش بهوجود میآورند؛ اما مشکلات او را از پا نمیاندازد. در حالیکه یکی از این مشکلات، کافی بود تا هر کدام از این رژیمهایی را که در این منطقه هستند، از پا بیندازد! جمهوری اسلامی به برکت این دو عامل، توانسته است سرِ پا بایستد و روزبهروز هم قویتر شود. پس، مشکلات برطرف خواهد شد و چون نظام، متّکی به آرای مردم است و مسؤولان، مردمی و از متن ملتند، بنابراین میخواهند مشکلات مادّی را هم برطرف کنند و به فضل پروردگار، برطرف خواهند کرد. امروز کشور نسبت به بیست سال گذشته، از لحاظ علمی، از لحاظ موفقیّتهای صنعتی و از لحاظ استغناء و خودکفایی در زمینههای مختلف، پیشرفتهای زیادی کرده است. از لحاظ آبادانی شهرها، قابل مقایسه با گذشته نیست. همچنین از لحاظ تعلیم و تربیت و از لحاظ عدد باسوادها و تحصیل کردهها، امروز تقریباً در هیچ نقطه از کشور ممکن نیست شما به شهری برخورد کنید که در آن یک دانشگاه نباشد. در همین ایذهی شما دانشگاه آزاد هست. در جاهای دیگر هم در سرتاسر کشور مراکز آموزش عالی هست و تحصیلات عالیه وجود دارد. اینها دستاوردهای خیلی مهم و شاخصهای بسیار با ارزشی است. به همین ترتیب موانع را برطرف خواهند کرد. من پیشبینی میکنم که به فضل پروردگار، کشور در آیندهی نه چندان دوری خواهد توانست بسیاری از آرزوهای بزرگ مادّی و معنوی خود را به شکلی که برای دنیای اسلام، شگفتآور باشد، بر سر دست گیرد و به دنیا نشان دهد.
و اما اعتقاد من در مورد این منطقه این است که احتیاج به کار و تلاش و پیگیری و دلسوزی دارد. این منطقه آنچه کم دارد، پیگیری و تلاش کردن است. باید مسؤولان محترم در مرکز و در مرکز استان، نسبت به تصمیمهایی که برای اینجا گرفته میشود، دنبالگیری کنند. البته شما برادران و خواهران میدانید و توجّه دارید که در این سالهای اخیر، وضع مالی دولت بهخاطر مسائلی که بر اقتصاد کشورها - نه فقط کشور ما - تحمیل شده است، آنچنان مطلوب نیست و درآمدها کاهش پیدا کرده است. اگر این کاهش درآمدها نبود، یقیناً آنچه که ما برای این منطقه آرزو میکنیم، آسانتر و بهتر عملی میشد؛ اما درعینحال، اوّلاً وضع اقتصادی انشاءاللَّه خوب و مشکلات برطرف خواهد شد، ثانیاً با همین امکانات هم کارهایی را میتوانند انجام بدهند - با پیگیری، با توجّه و با دقت - و من امیدوارم که انشاءاللَّه این احساس مسؤولیت باشد. با اینکه میدانم مسؤولان به کار کردن در نقاط مظلوم علاقه دارند، ولی باز هم تأکید میکنم امروز باید به نقاطی که طعم سختها و بیعدالتیها را در دوران رژیم گذشته چشیدهاند، بهطور مضاعف توجّه شود.
عزیزان من! آخرین جملاتی که میخواهم به شما عرض کنم - بعد از اظهار تشکّر و سپاسگزاری از اجتماع پرشور و محبّتهای صادقانهای که شما نسبت به این خدمتگزار ابراز میکنید، که امیدوارم خداوند همهی شما را موفّق بدارد و مشمول لطف و رأفت و خیر خود قرار دهد - این است که سعی کنید از موقعیتهای مطلوب جامعه، شما مرد و زن این دوران، حدّاکثر استفاده را بکنید. من نمیپسندم که خانوادهای به جوانان خود، امکان تحصیلات ندهد؛ در حالیکه نظام جمهوری اسلامی، امکان تحصیلات را به خانوادهها و به جوانان داده است. من نمیپسندم که براساس رسوم غلط، اجازه ندهند که دختران درس بخوانند. دختران هم باید درس بخوانند؛ استعدادهای بزرگی در میان آنها وجود دارد. من برای مردم مؤمن و پرشور و بااخلاص و باصفایی مثل شما، به هیچ وجه اختلافات عشایری و تعصّبهای قومی را میان خودتان نمیپسندم؛ حیف است. براساس ارزشهای ایمانی، با یکدیگر برادر باشید - برادرِ مؤمن - بخصوص به جوانان عرض میکنم: عزیزان من؛ ای جوانان! جوانی خودتان را قدر بدانید و هرچه بیشتر در راه ایجاد نورانیّت و صفای معنوی در خودتان تلاش کنید. به نماز و به تضرّع و توجّه، اهمیت دهید. بدانید یک جامعه، آنوقتی به فلاح و رستگاری خواهد رسید که روحیه و صفای معنوی در او موج بزند. پیشرفتهایی که ما در دوران جنگ داشتیم، به برکت همین صفا و معنویت جوانان بود. هر جوانی که صفا و معنویت او بیشتر است، برای کشور هم مفیدتر و برای استقلال و آیندهی کشور هم فایدهاش بیشتر است. عدّهای سعی میکنند که جوانان به سمت لاابالیگری پیش بروند؛ نه، هر چه ممکن است جوانان را به سمت معنویت و به سمت دین و تعبّد سوق دهید. این برای آیندهی کشور و آیندهی منطقه هم بهمراتب مفیدتر است. جوانان عزیز سعی کنند آنجایی که کشور به آنها نیاز دارد، در مقام ادای وظیفه حاضر باشند؛ بسیج یعنی همین. علت اینکه ما برای بسیجی احترام قائلیم، این است که در هر نقطهای که کشور به او احتیاج دارد، در آنجا حاضر است؛ یک جا برای مایه کوبی به کودکان - واکسنِ ضدّ فلج - یک جا برای نابود کردن دشمن، یک جا برای حفظ انتظامات و یک جا برای حفظ مرزها. روحیهی بسیجی پیدا کنید. ولو بسیجی هم نباشید، در خودتان روحیهی بسیجی ایجاد کنید. امیدوارم خداوند متعال همهی شما جوانان و مردم عزیز و زن و مرد مؤمن را تحت تفضّلات خود محفوظ بدارد. من بیش از این عرایضم را ادامه نمیدهم. به امید خدا و با توکّل به خدای متعال، همهی شما را به خدا میسپارم.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
۷) اسراء: ۳۳