حضرت آیتالله خامنهای روز دوشنبه ۲۵ فروردین ماه ۱۳۵۹ در بازدید از وضعیت بازداشتشدگان لانهی جاسوسی (سفارت سابق ایالات متحدهی آمریکا در تهران) با تعدادی از آنان به گفتوگو پرداختند.
آیتالله خامنهای آن زمان، نمایندهی حضرت امام رحمهالله در شورای عالی دفاع، عضو شورای انقلاب، امام جمعهی تهران و همچنین نمایندهی مردم تهران در مجلس شورای ملی بودند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR فیلم بخشهایی از این بازدید و گفتوگوی صورتگرفته را به همراه متن بیانات معظمله منتشر میکند.
بخشهایی از گفتوگو با یکی از کارمندان سفارت سابق آمریکا در تهران:
حضرت آیتالله خامنهای: مثل اینکه شما خوب فارسی صحبت میکنید؟
کارمند سفارت سابق آمریکا: بله، باید صحبت کنیم دیگر، شش ماه اینجا هستیم، باید یاد گرفته باشیم.
قبلاً هم یاد گرفته بودید ظاهراً؟
بله یک مقداری.
خب چطوره وضعتان؟
والّا همینطور که میبینید دیگر.
خب از لحاظ وضع سکونت، غذا، بهداشت؟
والّا خوب است دیگر، چه کار کنیم، باید بسازیم.
نه خب، مثلاً کمبودی، اشکالی، نقیصهای وجود دارد، میشود برطرف کرد.
نه از آن اشکالات که وجود ندارد؛ اشکال کار فقط یکی اصلی است.
آهان همین که اینجا هستید؛
همین که اینجا هستیم.
امیدواریم که انشاالله زمامداران مستبد عالم سر عقل بیایند، آن مجرم ایرانی را بدهند و شما هم انشاالله با سلامت و راحتی برگردید و بروید.
انشاالله انشاالله
بفرمایید؛ نمینشینید؟
بله، چند دقیقهای مینشینیم، چرا.
ببخشید ما چیزی نداریم اینجا تعارف کنیم براتون خلاصه؛ بچهها بعضی موقعها شیرینی میآورند، امروز هم نیاوردهاند که ما تعارف کنیم.
شما وسیلهی مطالعه دارید؟
بله بله
کتاب دارید؟
بله
وضع بهداشت خوب هست؟
وضع بهداشت خوب است. هیچ [مشکلی] نیست. حمام میرویم، لباسشویی و اینها هم هست.
شما در این اتاق تنها هستید؟
بله
پس بیشتر وقتتان به مطالعه میگذرد.
بله بله
شما چند وقت ایران بودید؟
من قبلاً چهار سال ایران بودم؛ والّا منتها یک اشکالی که دارد این است که [ایرانیها] خیلی تعارفیاند. البته این از خصوصیّت ایرانیها هست که وقتی مهمان میآید، دلشان نمیخواهد که مهمانشان برود اصلاً؛ هی میخواهند مهمانشان را نگه دارند؛ هی بیشتر بمانند؛ من هم هی میگویم بس است، میگویند نه آقا، بیشتر بمانید، من میگویم بس است، میگویند زور است؛ بیشتر بمانید. [از] این تعارف زیادی، بعضی موقعها آدم یک کمی ناراحت میشود.
البته اینها هیچ دلشان نمیخواهد شما بمانید اینجا؛ برعکس، آنطور که من اطلاع دارم، هم بچهها و هم همهی ملت ایران -چون این بچهها هم خودشان نیستند، اینها در حقیقت یک نموداری از احساسات مردمند- اینها دلشان نمیخواهد شماها اینجا باشید؛ بهعکس دلشان میخواهد که هر چه زودتر شما بروید. منتها خب این [مسئله] کلیدش دست اینها نیست، دست ما هم نیست، دست آن کسانی است که حاضر نیستند به خواستهی بهحقّ یک ملت جواب بدهند. شما این را تصدیق میکنید که محمدرضای پهلوی باید بیاید اینجا محاکمه بشود؟
من که حرفی ندارم در این مورد.
یعنی فکر میکنم هر آدم منصفی این مسئله را خیلی روشن میتواند بفهمد [که محمدرضا پهلوی] مجرم است و باید بیاید اینجا محاکمه بشود.
بله در آن که شکی نیست؛ در مجرم بودن او که شکی نیست؛ ولی خب مسئله ماها هستیم فعلاً؛ فکر کنم این مسئله را مشکل کرده.
امیداوارم که هرچه زودتر آنها بیایند و شما هم بتوانید برگردید سر خانه و زندگیتان، بروید و در وطن خودتان باز به کارها و خدمات خودتان مشغول باشید.
اتفاقاً من بارها به بچهها گفتم. گفتم من موقعی که ایران بودم. هم آن بار قبلی هم اینبار، مخصوصاً اینبار هیچ از نظر برخورد و این مسائل هیچ اشکال و ناراحتی نداشتم. مردمان بسیار مهربان و مهماندوست هستند.
بخشهایی از گفتوگو با خبرنگار صداوسیما پس از بازدید از بازداشتشدگان سفارت سابق آمریکا در تهران:
وضعشان از لحاظ مکان که بسیار خوب است؛ اتاقهای تمیز و منظمی دارند. از لحاظ وضع غذا و بهداشت و حمام و اینها هم من از همهشان سؤال کردم؛ کلّاً راضی هستند؛ حتی از لحاظ غذا و وضع زیستشان خیلی خشنودند؛ غذای اِمریکایی برایشان تهیه میشود و از دانشجوها اظهار تشکر زیادی میکردند.
دو سه درخواست داشتند که اینها را من یادداشت کردم که به برادرهای دانشجو بگویم که انشاالله آنها را تأمین کنند.
کتابخانهی بسیار خوبی دارند که من رفتم در آن کتابخانه و دیدم یکی از همان آقایان امریکایی مشغول بود و کتابی را جستجو میکرد تا مطالعه کند. یکی از همان گروگانها رئیس و مسئول کتابخانه است و رسیدگی به امور کتابخانه با او است. [گروگانها] میآیند کتاب میگیرند و میبرند؛ در اتاقهایشان سه تا، چهار تا و بیشتر کتاب هست.
دو تا از خانمها من دیدم در اتاقشان تلویزیون داشتند، استفاده میکردند. بعضی دیگرشان هم گفتند ما از تلویزیون استفاده میکنیم. ولی مسئلهی تلویزیون ظاهراً مربوط به خیلی پیش نیست، شاید مثلاً هفت هشت ده روز یا بیشتر هست. آن کسی که به من گفت تلویزیون دارم، گفت هفت هشت ده روز است که استفاده میکنم از تلویزیون.
درخواستهایشان غالباً همینها است. درخواست دیگرشان این است که مایلند روزنامه داشته باشند و از اخبار کلّاً مطلع بشوند. اظهار میکردند که چیزی نمیخواهند. یکیشان که جوانی هم هست میگفت یک بلیط فقط لازم دارم که برگردم.
از بعضیشان پرسیدم که به نظر شما مسئول در این حادثهی شما چه کسی هست؟
صریحاً میگفتند که دولت ما و شاه
البته تأکید کردیم و گفتیم که ما هم آرزومندیم و امیدواریم که هرچه زودتر آن امانت ما را به ما بدهند و ما هم شما را بفرستیم برگردید و بروید.
آیتالله خامنهای آن زمان، نمایندهی حضرت امام رحمهالله در شورای عالی دفاع، عضو شورای انقلاب، امام جمعهی تهران و همچنین نمایندهی مردم تهران در مجلس شورای ملی بودند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR فیلم بخشهایی از این بازدید و گفتوگوی صورتگرفته را به همراه متن بیانات معظمله منتشر میکند.
بخشهایی از گفتوگو با یکی از کارمندان سفارت سابق آمریکا در تهران:
حضرت آیتالله خامنهای: مثل اینکه شما خوب فارسی صحبت میکنید؟
کارمند سفارت سابق آمریکا: بله، باید صحبت کنیم دیگر، شش ماه اینجا هستیم، باید یاد گرفته باشیم.
قبلاً هم یاد گرفته بودید ظاهراً؟
بله یک مقداری.
خب چطوره وضعتان؟
والّا همینطور که میبینید دیگر.
خب از لحاظ وضع سکونت، غذا، بهداشت؟
والّا خوب است دیگر، چه کار کنیم، باید بسازیم.
نه خب، مثلاً کمبودی، اشکالی، نقیصهای وجود دارد، میشود برطرف کرد.
نه از آن اشکالات که وجود ندارد؛ اشکال کار فقط یکی اصلی است.
آهان همین که اینجا هستید؛
همین که اینجا هستیم.
امیدواریم که انشاالله زمامداران مستبد عالم سر عقل بیایند، آن مجرم ایرانی را بدهند و شما هم انشاالله با سلامت و راحتی برگردید و بروید.
انشاالله انشاالله
بفرمایید؛ نمینشینید؟
بله، چند دقیقهای مینشینیم، چرا.
ببخشید ما چیزی نداریم اینجا تعارف کنیم براتون خلاصه؛ بچهها بعضی موقعها شیرینی میآورند، امروز هم نیاوردهاند که ما تعارف کنیم.
شما وسیلهی مطالعه دارید؟
بله بله
کتاب دارید؟
بله
وضع بهداشت خوب هست؟
وضع بهداشت خوب است. هیچ [مشکلی] نیست. حمام میرویم، لباسشویی و اینها هم هست.
شما در این اتاق تنها هستید؟
بله
پس بیشتر وقتتان به مطالعه میگذرد.
بله بله
شما چند وقت ایران بودید؟
من قبلاً چهار سال ایران بودم؛ والّا منتها یک اشکالی که دارد این است که [ایرانیها] خیلی تعارفیاند. البته این از خصوصیّت ایرانیها هست که وقتی مهمان میآید، دلشان نمیخواهد که مهمانشان برود اصلاً؛ هی میخواهند مهمانشان را نگه دارند؛ هی بیشتر بمانند؛ من هم هی میگویم بس است، میگویند نه آقا، بیشتر بمانید، من میگویم بس است، میگویند زور است؛ بیشتر بمانید. [از] این تعارف زیادی، بعضی موقعها آدم یک کمی ناراحت میشود.
البته اینها هیچ دلشان نمیخواهد شما بمانید اینجا؛ برعکس، آنطور که من اطلاع دارم، هم بچهها و هم همهی ملت ایران -چون این بچهها هم خودشان نیستند، اینها در حقیقت یک نموداری از احساسات مردمند- اینها دلشان نمیخواهد شماها اینجا باشید؛ بهعکس دلشان میخواهد که هر چه زودتر شما بروید. منتها خب این [مسئله] کلیدش دست اینها نیست، دست ما هم نیست، دست آن کسانی است که حاضر نیستند به خواستهی بهحقّ یک ملت جواب بدهند. شما این را تصدیق میکنید که محمدرضای پهلوی باید بیاید اینجا محاکمه بشود؟
من که حرفی ندارم در این مورد.
یعنی فکر میکنم هر آدم منصفی این مسئله را خیلی روشن میتواند بفهمد [که محمدرضا پهلوی] مجرم است و باید بیاید اینجا محاکمه بشود.
بله در آن که شکی نیست؛ در مجرم بودن او که شکی نیست؛ ولی خب مسئله ماها هستیم فعلاً؛ فکر کنم این مسئله را مشکل کرده.
امیداوارم که هرچه زودتر آنها بیایند و شما هم بتوانید برگردید سر خانه و زندگیتان، بروید و در وطن خودتان باز به کارها و خدمات خودتان مشغول باشید.
اتفاقاً من بارها به بچهها گفتم. گفتم من موقعی که ایران بودم. هم آن بار قبلی هم اینبار، مخصوصاً اینبار هیچ از نظر برخورد و این مسائل هیچ اشکال و ناراحتی نداشتم. مردمان بسیار مهربان و مهماندوست هستند.
بخشهایی از گفتوگو با خبرنگار صداوسیما پس از بازدید از بازداشتشدگان سفارت سابق آمریکا در تهران:
وضعشان از لحاظ مکان که بسیار خوب است؛ اتاقهای تمیز و منظمی دارند. از لحاظ وضع غذا و بهداشت و حمام و اینها هم من از همهشان سؤال کردم؛ کلّاً راضی هستند؛ حتی از لحاظ غذا و وضع زیستشان خیلی خشنودند؛ غذای اِمریکایی برایشان تهیه میشود و از دانشجوها اظهار تشکر زیادی میکردند.
دو سه درخواست داشتند که اینها را من یادداشت کردم که به برادرهای دانشجو بگویم که انشاالله آنها را تأمین کنند.
کتابخانهی بسیار خوبی دارند که من رفتم در آن کتابخانه و دیدم یکی از همان آقایان امریکایی مشغول بود و کتابی را جستجو میکرد تا مطالعه کند. یکی از همان گروگانها رئیس و مسئول کتابخانه است و رسیدگی به امور کتابخانه با او است. [گروگانها] میآیند کتاب میگیرند و میبرند؛ در اتاقهایشان سه تا، چهار تا و بیشتر کتاب هست.
دو تا از خانمها من دیدم در اتاقشان تلویزیون داشتند، استفاده میکردند. بعضی دیگرشان هم گفتند ما از تلویزیون استفاده میکنیم. ولی مسئلهی تلویزیون ظاهراً مربوط به خیلی پیش نیست، شاید مثلاً هفت هشت ده روز یا بیشتر هست. آن کسی که به من گفت تلویزیون دارم، گفت هفت هشت ده روز است که استفاده میکنم از تلویزیون.
درخواستهایشان غالباً همینها است. درخواست دیگرشان این است که مایلند روزنامه داشته باشند و از اخبار کلّاً مطلع بشوند. اظهار میکردند که چیزی نمیخواهند. یکیشان که جوانی هم هست میگفت یک بلیط فقط لازم دارم که برگردم.
از بعضیشان پرسیدم که به نظر شما مسئول در این حادثهی شما چه کسی هست؟
صریحاً میگفتند که دولت ما و شاه
البته تأکید کردیم و گفتیم که ما هم آرزومندیم و امیدواریم که هرچه زودتر آن امانت ما را به ما بدهند و ما هم شما را بفرستیم برگردید و بروید.