بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
اوّلاً بنده تشکّر صمیمى و قلبى خودم را خدمت همهى آقایان عرض میکنم، به خاطر اینکه به این کار مهم پرداختید و این فکرِ حقیقتاً بجا را دارید تحقّق میبخشید. بنده هم به نوبهى خودم هر گونه کمکى که از من ساخته باشد براى این کار، حرفى ندارم؛ هم از جنبهى معنوى و هم از جنبه مادّى تا آنجایى که براى ما مقدور باشد. چند نکته را عرض میکنم:
اوّلاً مرحوم مجلسى به نظر بنده یکى از علماى بزرگ مظلوم تاریخ ما است. اوّلاً عالِم بزرگى است، براى خاطر اینکه هم از لحاظ علمى مرد بسیار بلندپایهاى است؛ خِرّیت(۲) فنّ حدیث است، خِرّیت فنّ رجال است، فقیه است، حدیثفهم است. شما ملاحظه بفرمایید؛ بیانهایى که ایشان در بحار(۳) دارد، جزو علمىترین حرفهاى دینى است. من یک وقتى گفتم اگر چنانچه کسى بیاید و بخواهد روى بحار کار کند، ده کتاب زبدهى بزرگ از بحار به وجود مىآید، غیر از خود بحار؛ یکىاش همین است؛ [یعنى اگر] کسى بیانهاى مجلسى را به عنوان حلّ مشکلات اخبار و بیان اخبار مشکله جمع کند، یک کتاب قطور چند جلدى و پُر از مطالب بسیار دقیقِ علمىِ در همهى فنون و در همهى زمینهها خواهد شد. وقتى ایشان وارد میشود، اینجورى است. یا همین دو کتاب شرح عظیمى که بر تهذیب(۴) و بر کافى(۵) دارد؛ یعنى مرآتالعقول و ملاذ الاخیار؛ این دو کتاب واقعاً دو کتاب فوقالعاده است. [اگر] یک نفر آدم بخواهد یک دانه مرآتالعقول بنویسد، یک عمر را میگیرد [امّا] این مرد همینطور روان، اینهمه کتاب [تألیف کرده]! بنابراین، بزرگى ایشان یکى به خاطر این است که ملّاى بزرگى است، ثانیاً از جهت اینکه کارهاى بزرگ کرده. ببینید چقدر کار بزرگ، این مرد انجام داده! اوّلین تفسیر موضوعى را تفصیلالآیات را مجلسى نوشته. شما در این ۲۵ جلد بحار که نگاه کنید، مىبینید بر حسب موضوعات مختلفى که [دارد]، بمراتب از موضوعات ژول لابوم(۶) مفیدتر و بهدردبخورتر است. یعنى تفصیلى که ژول لابوم فرانسوى کرده، تفصیلى نیست که یک مسلمان به آن احتیاج دارد؛ [زیرا] سبک نگرش غربى او، هادى او بوده براى تفصیل قرآن. [امّا علّامهی مجلسى] یک تفصیلى کرده که یک عالِم دینى از آن تفصیل میتواند استفاده بکند. بنابراین ایشان اوّلین مفصّل قرآن است؛ اوّلین قرآن موضوعى را ایشان نوشته، و به همان مناسبت، ایشان تفسیر کرده این آیات مفصّله را. [همچنین] اوّل کسى که نهجالبلاغه را تفصیل کرده، فصلبندى کرده، [ایشان] است؛ نهجالبلاغهی تفصیلى. توجّه میکنید؟ ایشان احادیث را فصلبندى کرده، آن هم یک فصلبندى وسیع! واقعاً فوقالعاده است؛ کار مجلسى قابل بیان نیست؛ اصلاً عظمت کار مجلسى در بحار و در کارهاى حاشیهاى آن، در کلمات نمیگنجد؛ این مرآتالعقول و ملاذالاخیار و مانند اینها، کارهاى حاشیهاى ایشان است که معلوم است در حاشیهى بحار این کارها را انجام داده.
بنابراین مرد بزرگى است، منتها این مرد بزرگ چون به فکر عوام زمان خودش هم بوده و چند کتاب فارسى نوشته، [لذا] در سطح یک فارسىنویس تنزّل کرده. چون عوامالنّاس هم میتوانستند یعنى حالا که نمیتوانند از حیاتالقلوب و حقّالیقین و حلیةالمتّقین و مانند اینها استفاده بکنند، ایشان در حدّ یک [عالِم معمولی] تنزّل کرده؛ [یعنى] مثل یک عالِم، مثل شیخ جعفر شوشترى که یک مجتهد درجه یک بود [امّا] هنوز هم در تاریخ ما به عنوان شیخ جعفر واعظ معروف است؛ روضهخوان! چرا؟ چون مرجع تقلیدى بوده که منبر میرفته و قدرت منبر داشته. اینها واقعاً جزو ظلمهایى است که ماها همینطور خیلى نرمنرم و آرامآرام نسبت به بزرگانى مرتکب میشویم. خب، مرد به این عظمت، ملّاى به این بزرگى، نویسندهى بحارالانوار، [مگر] شوخى است؟ حالا فرضاً یک کتاب فارسى هم نوشته، اینکه دیگر گناه نکرده که کتاب فارسى نوشته؛ توجّه میکنید؟ لذاست که ایشان مرد بزرگى است؛ یعنى بزرگداشت مجلسى با این دید باید انجام بگیرد که او مرد بزرگى است.
از جنبهى دیگر، ایشان در زمان خودش شیخالاسلام بوده. وقتى میخواهند زمان مجلسى را ترسیم کنند، فوراً حملهى افغانها و شاه سلطان حسین که افغانها او را تارومار کردند به نظر مىآید؛ در حالى که همهى عمر مجلسى که حملهى افغان و شاه سلطان حسین نیست. مجلسى سالهاى متمادى مثلاً پنجاه سال، شصت سال فرض کنید حیات علمى داشته؛ آن حیات علمى بایستى زنده بشود، احیا بشود. و به صِرف اینکه ایشان چهار کلمه نسبت به شاه سلطان حسین در اوّل کتابهایش یک [مطلبى] آورده، موجب نشود که مقامِ عظمت علمىِ اجتماعى او و شیخالاسلامى او که چقدر منشأ آثار و برکات بوده تحتالشّعاع قرار بگیرد. این هم این نکته.
البتّه معمول شده است که کنگرهى بینالمللى درست کنند؛ من نمیفهمم بینالمللى براى چیست. یک وقت یک شخصیّت، بینالمللى است، خیلى خب؛ ما میخواهیم مثلاً یک نفرى بیاید دربارهى شخصیّت این عالِم، مثلاً [شیخ] مفید که کسانى در دنیا راجع به شیخ مفید کار کردهاند [براى ما صحبت کند]؛ امّا مجلسى یک شخصى نبوده که در دنیا به این صورت مطرح باشد و ما بخواهیم از نظرات مجلسىشناسهاى مثلاً بزرگ دنیا استفاده کنیم. در این بین چه کسی از ما مجلسىشناستر؟ ما چرا راجع به خودمان هم برویم از دیگران التماس کنیم که [برایمان صحبت کنند]؟ خب مجلسىشناس خود ما هستیم؛ ما مجلسى را مىشناسیم. ما میدانیم [آنها] چه کسانی هستند؟ مىبینیم که راجع به بزرگان ما چه جورى مینویسند. این آقا راجع به شیخ مفید مطلب نوشته، خب غلط [نوشته]؛ یک مشت معلومات را جمع میکنند، معلومات روزنامهاى سطحى و بدون عمق. او براى خودش اسم در دنیا بلند میکند. به او میگویند ایشان کسى است که دربارهى یکى از شخصیّتهاى قرن فرضاً چهارم شیعه آمده یک چیزى نوشته؛ یک کتاب با قطر خیلی زیاد. امّا دیگر نمیدانند که متخصّصین، این کتاب به این قطر را قبول ندارند؛ یک کتاب سطحى است. حالا او بکند کار خودش را؛ او بالاخره اسم میبرد، عنوان میبرد، تز دکترىاش است و عنوان دکترى میگیرد؛ آنها بکنند کارشان را، ما بخلى نداریم امّا ما از او استفاده نمیکنیم. اشتباه نشود که ما هم باید از او استفاده کنیم، ما هم باید [شیخ] مفید را آنجورى که او مىبیند، ببینیم. حالا مجلسى که بحمدالله این مسائل را ندارد. [پس] دوّمش این بود که به [جنبهی] بینالمللى خیلى اصرار نداشته باشید.
مطلب سوّمى که میخواهم عرض کنم، این است که کنگره را حقیقتاً یک کنگرهى فنّى و تخصّصى بکنید؛ یک عدّه آدم متخصّص که اهل این کارند، ولو تا حالا هم به صِرافت نیفتادهاند که مجلسى را بشناسند. [البتّه] کسان زیادى در این رشته هستند امّا به فکر این نبودهاند لکن اگر بخواهند مجلسى را بشناسند، براى اینها مطالعهى زیادى لازم نیست؛ یعنى چندین سال نباید کار کنند، چون معلومات و محفوظات در ذهنشان هست. یک مقدارى نگاه کنند، راجع به یک گوشهاى از زندگىاش یک مدّتى کار کنند و ابعاد شخصیّت مجلسى را واقعاً به دست بیاورند. مثلاً الان آنچه براى ما روشن نیست، فقه مجلسى است؛ فقاهت مجلسى خیلى براى ما روشن نیست. خب، بروند کار کنند در بحار، در آن مجلّداتى که مربوط به مباحث فقهى است و آراء فقهى مجلسى را پیدا کنند؛ فرضاً یک رسالهى فقهى از درون بحار براى مجلسى دربیاورند. یا آنجاهایى که ایشان گاهى در ذیل روایات کافى و تهذیب نظراتى دارد که پیدا است فتواى او این است، اینها را استخراج کنند و دربیاورند؛ التفات کردید؟ به نظر من اینها کارها و گوشههاى ناشناختهى از زندگى مجلسى است؛ حتّى آن ابعاد شناختهشده را، مثلاً حدیثفهمى مجلسى را [استخراج کنند]. خب، مجلسى یک محدّث است؛ امّا در چه ابعادى؟ ما خیلى محدّث داریم، با چه کسى قابل مقایسه است؟ با صاحب وسائل؟(۷) با فیض؟(۸) خب آدم باید اینها را حساب کند. یک وقت [شاید] دیدید که اگر در میزان گذاشتیم، دیدیم که چند صاحب وسائل هم یک مجلسى نمیشوند؛ ممکن است ما به این نتیجه برسیم. خب، وزن حدیثشناسى او را به دست بیاوریم. غرض، تخصّصى و فنّى؛ کنگره را اینجورى قرار بدهید. اگر لازم شد دو سال هم عقب بیندازید، مانعى ندارد؛ چون شما از سالگرد مجلسى(۹) گذشتهاید یعنى الان [سال] ۱۴۱۳ است و در شُرُف ۱۴۱۴ هستیم؛ سه سال یا چهار سال که بگذرد از سالگرد، [دیگر] فرق نمیکند با اینکه شش سال بگذرد دو سال دیگر هم صبر کنید و یک چیز قوى از آب دربیاورید. این [هم] نکتهى سوّم.
نکتهى چهارم این است که من الان میبینم در مجموعهى شما الحمدلله چهرههاى خیلى خوبى هست؛ یعنى واقعاً اساتید دانشگاه را شما وارد کردید که بسیار کار مثبتى است، بسیار بجا است؛ بعضى از مسئولین مختلف را وارد کردید، خیلى خوب است امّا علما کجایند؟ علما! اینهمه اصفهان اهل علم و ملّاى حسابى دارد، اینهمه شما ملّاى اصفهانى دارید در قم، در تهران، در شهرستانهاى دیگر؛ یعنى از علماى اصفهان، از فضلاى اصفهان، از کسانى که واقعاً این شایستگى را دارند [استفاده کنید]، و [همچنین] غیر اصفهان. حالا در درجهى اوّل اصفهانیّون که بالاخره مال خودشان است و «بخورى پات است، نخورى پات است»! اینجورى است و بایستى روی آن کار کنند. بعد هم از قم؛ قم یک منبع و مرکز تمامنشدنى است؛ قم یک گنجینهاى و یک انبارى است که خود ما که بچّهى قم و بزرگشدهى علمى قم هستیم، هنوز قدر قم را نمیدانیم. قم یک مجموعهى عظیمى است از علوم و معارف و تخصّصها [امّا] متأسّفانه ناشناخته! مثل یک انبارى است که هنوز صورتبردارى نشده؛ پُر از ذخایر قیمتى، منتها انبارگردى و صورتبردارى هنوز نشده و درست نمیدانند چقدر استعداد در این مرکز علمى نهفته است. انشاءالله که موفّق باشید و [ما هم] دعا میکنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
اوّلاً بنده تشکّر صمیمى و قلبى خودم را خدمت همهى آقایان عرض میکنم، به خاطر اینکه به این کار مهم پرداختید و این فکرِ حقیقتاً بجا را دارید تحقّق میبخشید. بنده هم به نوبهى خودم هر گونه کمکى که از من ساخته باشد براى این کار، حرفى ندارم؛ هم از جنبهى معنوى و هم از جنبه مادّى تا آنجایى که براى ما مقدور باشد. چند نکته را عرض میکنم:
اوّلاً مرحوم مجلسى به نظر بنده یکى از علماى بزرگ مظلوم تاریخ ما است. اوّلاً عالِم بزرگى است، براى خاطر اینکه هم از لحاظ علمى مرد بسیار بلندپایهاى است؛ خِرّیت(۲) فنّ حدیث است، خِرّیت فنّ رجال است، فقیه است، حدیثفهم است. شما ملاحظه بفرمایید؛ بیانهایى که ایشان در بحار(۳) دارد، جزو علمىترین حرفهاى دینى است. من یک وقتى گفتم اگر چنانچه کسى بیاید و بخواهد روى بحار کار کند، ده کتاب زبدهى بزرگ از بحار به وجود مىآید، غیر از خود بحار؛ یکىاش همین است؛ [یعنى اگر] کسى بیانهاى مجلسى را به عنوان حلّ مشکلات اخبار و بیان اخبار مشکله جمع کند، یک کتاب قطور چند جلدى و پُر از مطالب بسیار دقیقِ علمىِ در همهى فنون و در همهى زمینهها خواهد شد. وقتى ایشان وارد میشود، اینجورى است. یا همین دو کتاب شرح عظیمى که بر تهذیب(۴) و بر کافى(۵) دارد؛ یعنى مرآتالعقول و ملاذ الاخیار؛ این دو کتاب واقعاً دو کتاب فوقالعاده است. [اگر] یک نفر آدم بخواهد یک دانه مرآتالعقول بنویسد، یک عمر را میگیرد [امّا] این مرد همینطور روان، اینهمه کتاب [تألیف کرده]! بنابراین، بزرگى ایشان یکى به خاطر این است که ملّاى بزرگى است، ثانیاً از جهت اینکه کارهاى بزرگ کرده. ببینید چقدر کار بزرگ، این مرد انجام داده! اوّلین تفسیر موضوعى را تفصیلالآیات را مجلسى نوشته. شما در این ۲۵ جلد بحار که نگاه کنید، مىبینید بر حسب موضوعات مختلفى که [دارد]، بمراتب از موضوعات ژول لابوم(۶) مفیدتر و بهدردبخورتر است. یعنى تفصیلى که ژول لابوم فرانسوى کرده، تفصیلى نیست که یک مسلمان به آن احتیاج دارد؛ [زیرا] سبک نگرش غربى او، هادى او بوده براى تفصیل قرآن. [امّا علّامهی مجلسى] یک تفصیلى کرده که یک عالِم دینى از آن تفصیل میتواند استفاده بکند. بنابراین ایشان اوّلین مفصّل قرآن است؛ اوّلین قرآن موضوعى را ایشان نوشته، و به همان مناسبت، ایشان تفسیر کرده این آیات مفصّله را. [همچنین] اوّل کسى که نهجالبلاغه را تفصیل کرده، فصلبندى کرده، [ایشان] است؛ نهجالبلاغهی تفصیلى. توجّه میکنید؟ ایشان احادیث را فصلبندى کرده، آن هم یک فصلبندى وسیع! واقعاً فوقالعاده است؛ کار مجلسى قابل بیان نیست؛ اصلاً عظمت کار مجلسى در بحار و در کارهاى حاشیهاى آن، در کلمات نمیگنجد؛ این مرآتالعقول و ملاذالاخیار و مانند اینها، کارهاى حاشیهاى ایشان است که معلوم است در حاشیهى بحار این کارها را انجام داده.
بنابراین مرد بزرگى است، منتها این مرد بزرگ چون به فکر عوام زمان خودش هم بوده و چند کتاب فارسى نوشته، [لذا] در سطح یک فارسىنویس تنزّل کرده. چون عوامالنّاس هم میتوانستند یعنى حالا که نمیتوانند از حیاتالقلوب و حقّالیقین و حلیةالمتّقین و مانند اینها استفاده بکنند، ایشان در حدّ یک [عالِم معمولی] تنزّل کرده؛ [یعنى] مثل یک عالِم، مثل شیخ جعفر شوشترى که یک مجتهد درجه یک بود [امّا] هنوز هم در تاریخ ما به عنوان شیخ جعفر واعظ معروف است؛ روضهخوان! چرا؟ چون مرجع تقلیدى بوده که منبر میرفته و قدرت منبر داشته. اینها واقعاً جزو ظلمهایى است که ماها همینطور خیلى نرمنرم و آرامآرام نسبت به بزرگانى مرتکب میشویم. خب، مرد به این عظمت، ملّاى به این بزرگى، نویسندهى بحارالانوار، [مگر] شوخى است؟ حالا فرضاً یک کتاب فارسى هم نوشته، اینکه دیگر گناه نکرده که کتاب فارسى نوشته؛ توجّه میکنید؟ لذاست که ایشان مرد بزرگى است؛ یعنى بزرگداشت مجلسى با این دید باید انجام بگیرد که او مرد بزرگى است.
از جنبهى دیگر، ایشان در زمان خودش شیخالاسلام بوده. وقتى میخواهند زمان مجلسى را ترسیم کنند، فوراً حملهى افغانها و شاه سلطان حسین که افغانها او را تارومار کردند به نظر مىآید؛ در حالى که همهى عمر مجلسى که حملهى افغان و شاه سلطان حسین نیست. مجلسى سالهاى متمادى مثلاً پنجاه سال، شصت سال فرض کنید حیات علمى داشته؛ آن حیات علمى بایستى زنده بشود، احیا بشود. و به صِرف اینکه ایشان چهار کلمه نسبت به شاه سلطان حسین در اوّل کتابهایش یک [مطلبى] آورده، موجب نشود که مقامِ عظمت علمىِ اجتماعى او و شیخالاسلامى او که چقدر منشأ آثار و برکات بوده تحتالشّعاع قرار بگیرد. این هم این نکته.
البتّه معمول شده است که کنگرهى بینالمللى درست کنند؛ من نمیفهمم بینالمللى براى چیست. یک وقت یک شخصیّت، بینالمللى است، خیلى خب؛ ما میخواهیم مثلاً یک نفرى بیاید دربارهى شخصیّت این عالِم، مثلاً [شیخ] مفید که کسانى در دنیا راجع به شیخ مفید کار کردهاند [براى ما صحبت کند]؛ امّا مجلسى یک شخصى نبوده که در دنیا به این صورت مطرح باشد و ما بخواهیم از نظرات مجلسىشناسهاى مثلاً بزرگ دنیا استفاده کنیم. در این بین چه کسی از ما مجلسىشناستر؟ ما چرا راجع به خودمان هم برویم از دیگران التماس کنیم که [برایمان صحبت کنند]؟ خب مجلسىشناس خود ما هستیم؛ ما مجلسى را مىشناسیم. ما میدانیم [آنها] چه کسانی هستند؟ مىبینیم که راجع به بزرگان ما چه جورى مینویسند. این آقا راجع به شیخ مفید مطلب نوشته، خب غلط [نوشته]؛ یک مشت معلومات را جمع میکنند، معلومات روزنامهاى سطحى و بدون عمق. او براى خودش اسم در دنیا بلند میکند. به او میگویند ایشان کسى است که دربارهى یکى از شخصیّتهاى قرن فرضاً چهارم شیعه آمده یک چیزى نوشته؛ یک کتاب با قطر خیلی زیاد. امّا دیگر نمیدانند که متخصّصین، این کتاب به این قطر را قبول ندارند؛ یک کتاب سطحى است. حالا او بکند کار خودش را؛ او بالاخره اسم میبرد، عنوان میبرد، تز دکترىاش است و عنوان دکترى میگیرد؛ آنها بکنند کارشان را، ما بخلى نداریم امّا ما از او استفاده نمیکنیم. اشتباه نشود که ما هم باید از او استفاده کنیم، ما هم باید [شیخ] مفید را آنجورى که او مىبیند، ببینیم. حالا مجلسى که بحمدالله این مسائل را ندارد. [پس] دوّمش این بود که به [جنبهی] بینالمللى خیلى اصرار نداشته باشید.
مطلب سوّمى که میخواهم عرض کنم، این است که کنگره را حقیقتاً یک کنگرهى فنّى و تخصّصى بکنید؛ یک عدّه آدم متخصّص که اهل این کارند، ولو تا حالا هم به صِرافت نیفتادهاند که مجلسى را بشناسند. [البتّه] کسان زیادى در این رشته هستند امّا به فکر این نبودهاند لکن اگر بخواهند مجلسى را بشناسند، براى اینها مطالعهى زیادى لازم نیست؛ یعنى چندین سال نباید کار کنند، چون معلومات و محفوظات در ذهنشان هست. یک مقدارى نگاه کنند، راجع به یک گوشهاى از زندگىاش یک مدّتى کار کنند و ابعاد شخصیّت مجلسى را واقعاً به دست بیاورند. مثلاً الان آنچه براى ما روشن نیست، فقه مجلسى است؛ فقاهت مجلسى خیلى براى ما روشن نیست. خب، بروند کار کنند در بحار، در آن مجلّداتى که مربوط به مباحث فقهى است و آراء فقهى مجلسى را پیدا کنند؛ فرضاً یک رسالهى فقهى از درون بحار براى مجلسى دربیاورند. یا آنجاهایى که ایشان گاهى در ذیل روایات کافى و تهذیب نظراتى دارد که پیدا است فتواى او این است، اینها را استخراج کنند و دربیاورند؛ التفات کردید؟ به نظر من اینها کارها و گوشههاى ناشناختهى از زندگى مجلسى است؛ حتّى آن ابعاد شناختهشده را، مثلاً حدیثفهمى مجلسى را [استخراج کنند]. خب، مجلسى یک محدّث است؛ امّا در چه ابعادى؟ ما خیلى محدّث داریم، با چه کسى قابل مقایسه است؟ با صاحب وسائل؟(۷) با فیض؟(۸) خب آدم باید اینها را حساب کند. یک وقت [شاید] دیدید که اگر در میزان گذاشتیم، دیدیم که چند صاحب وسائل هم یک مجلسى نمیشوند؛ ممکن است ما به این نتیجه برسیم. خب، وزن حدیثشناسى او را به دست بیاوریم. غرض، تخصّصى و فنّى؛ کنگره را اینجورى قرار بدهید. اگر لازم شد دو سال هم عقب بیندازید، مانعى ندارد؛ چون شما از سالگرد مجلسى(۹) گذشتهاید یعنى الان [سال] ۱۴۱۳ است و در شُرُف ۱۴۱۴ هستیم؛ سه سال یا چهار سال که بگذرد از سالگرد، [دیگر] فرق نمیکند با اینکه شش سال بگذرد دو سال دیگر هم صبر کنید و یک چیز قوى از آب دربیاورید. این [هم] نکتهى سوّم.
نکتهى چهارم این است که من الان میبینم در مجموعهى شما الحمدلله چهرههاى خیلى خوبى هست؛ یعنى واقعاً اساتید دانشگاه را شما وارد کردید که بسیار کار مثبتى است، بسیار بجا است؛ بعضى از مسئولین مختلف را وارد کردید، خیلى خوب است امّا علما کجایند؟ علما! اینهمه اصفهان اهل علم و ملّاى حسابى دارد، اینهمه شما ملّاى اصفهانى دارید در قم، در تهران، در شهرستانهاى دیگر؛ یعنى از علماى اصفهان، از فضلاى اصفهان، از کسانى که واقعاً این شایستگى را دارند [استفاده کنید]، و [همچنین] غیر اصفهان. حالا در درجهى اوّل اصفهانیّون که بالاخره مال خودشان است و «بخورى پات است، نخورى پات است»! اینجورى است و بایستى روی آن کار کنند. بعد هم از قم؛ قم یک منبع و مرکز تمامنشدنى است؛ قم یک گنجینهاى و یک انبارى است که خود ما که بچّهى قم و بزرگشدهى علمى قم هستیم، هنوز قدر قم را نمیدانیم. قم یک مجموعهى عظیمى است از علوم و معارف و تخصّصها [امّا] متأسّفانه ناشناخته! مثل یک انبارى است که هنوز صورتبردارى نشده؛ پُر از ذخایر قیمتى، منتها انبارگردى و صورتبردارى هنوز نشده و درست نمیدانند چقدر استعداد در این مرکز علمى نهفته است. انشاءالله که موفّق باشید و [ما هم] دعا میکنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ این کنگره به مناسبت بزرگداشت سیصدمین سال درگذشت علّامه محمّدباقر مجلسی برگزار خواهد شد.
(۲ دانا، استاد
(۳ بحارالانوار
(۴ تهذیبالاحکام، نوشتهی شیخ طوسى
(۵ الاصول من الکافى، نوشتهی ثقةالاسلام کلینى
(۶ ژول لابوم، خاورشناس فرانسوى، آیات قرآن را در هجده موضوع اصلى طبقهبندى کرد که عبارتند از: تاریخ، حضرت محمّد، تبلیغ، بنىاسرائیل، تورات، نصارا، مابعدالطّبیعه، توحید، قرآن، دین، عقاید، عبادات، شریعت، نظام اجتماعى، علوم و فنون، تجارت، تهذیب اخلاق، رستگارى؛ هر یک از این موضوعها فروع متعدّدى دارد که در نهایت به ۳۵۰ شاخه میرسد.
(۷ شیخ حرّ عاملى، مؤلّف «وسائلالشّیعه»
(۸ ملّا محسن فیض کاشانى
(۹ سال ۱۴۱۰ هجری قمرى، مصادف با سیصدمین سال درگذشت علّامه محمّدباقر مجلسی