بیانات در دیدار دانشجویان و نخبگان علمی

بسم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اللَّه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الرّحمن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الرّحیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

جلسه، همان طوری است که از یک جلسه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دانشجوئی و جوان انتظار میرود. آنچه که گفته شد - که البته سخنان متقن و دقیق و نو توی حرفهای این برادران و خواهرانی که صحبت کردند، بود؛ تحلیلهای درستی بود - انسان وقتی نگاه کلی به همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اینها میکند، شاخصه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی این حرفها، صفا و صداقت و دوری از مجامله و همان چیزهائی است که از یک جوان، آن هم جوان درس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانده و تحصیلکرده و نخبه انتظار میرود. البته شما همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دانشجوهای کشور نیستید؛ شاید نماینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تفکرات گوناگون و سلائق مختلف دانشجوئی هم نباشید؛ لیکن شکی نیست که یک مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عظیمی از دانشجویان، آنچنان میاندیشند که شما اینجا بیان کردید؛ با اختلاف نظرهائی که احیاناً در اظهارات شما بود.

من، هم با شما جوانهائی که اینجا تشریف دارید، هم با مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دانشجوهای کشور حرفهای زیادی دارم، و گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام هم؛ باز هم تا من توان داشته باشم و بتوانم حرف بزنم، با شما جوانهای عزیز حرف خواهم زد؛ و مطمئنم آنچه که آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این کشور را، بلکه آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اسلام و امت اسلامی را تأمین میکند، همین روحیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جوشنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پژوهنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی طلبگارِ پراحساس و پرعاطفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای است که انسان در مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نسل جوان دانشجوی کشورمان مشاهده میکند. یعنی شما ولو حالا ممکن است یک مطلبی را به طور قاطع معتقد نباشید، یا عمیقاً برای او استدلال نداشته باشید، اما مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی حرکت دانشجوهای مسلمان و مؤمن - با اختلاف نامها - در کل کشورمان یک نویدی برای آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این کشور و آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این نظام و آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی امت اسلامی است. خوب چیزهائی را مورد توجه قرار میدهید؛ خوب نکاتی را رویش تکیه میکنید؛ بر روی نکات درستی پیگیری و پافشاری میکنید؛ این نقاط مثبتی است که بحمداللَّه وجود دارد.

خوب، حالا من بعضی از مطالبی را که جنبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سؤال از من داشت یا فکر میکنم من باید توضیحی بدهم، اینها را چند دقیقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای بگویم، بعد هم یکی دو تا مطلب دیگر در ذهنم هست که اگر وقت بود و به اذان نرسیدیم، عرض خواهم کرد.

یک بخش مهمی توی بیانات چند نفر از دوستانمان بود که اشاره داشت به مجرمانی که پشت پرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی حوادث اخیر حضور داشتند، و اینکه چرا اینها محاکمه نمیشوند، چرا مجازات نمیشوند، چرا با اینها برخورد نمیشود. من به شما عرض بکنم؛ در قضایائی به این اهمیت، با حدس و گمان و شایعه و این چیزها نمیشود حرکت کرد. ما این انقلاب و این نظام عظیم را محصول مجاهدت یک ملت بزرگ و فداکاریهای عظیم جوانانی میدانیم که چه در دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی انقلاب، چه در دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دفاع مقدس، چه بعد از آن تا امروز فداکاری کردند؛ مثل خود شماها، که در صحنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف حضور دارید و گاهی کارهای بزرگی انجام میگیرد. نمیتوانیم تداوم این نظام را و حرکت کلی این نظام را در سطحی که تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری کلان رهبری در او لازم است، به حدس و گمان و این چیزها مبتنی کنیم. این را شما بدانید، هیچگونه اغماضی از جرم و جنایت وجود نخواهد داشت؛ منتها ما - یا من یا شما، فرق نمیکند؛ چه شما که دانشجو هستید و زبانتان باز است و راحت حرف میزنید، چه من که یک مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از تجربه و سالهای متمادی کارکرد در میدان را با خودم همراه دارم؛ در این جهت با هم فرقی نداریم - نمیتوانیم حکم کنیم که باید دستگاه قضا اینجور قضاوت کند؛ نه، دستگاه قضا باید نگاه کند، اگر دلائلی برای مجرمیت کسی، چه در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سیاسی، چه در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اقتصادی، چه در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مفاسد گوناگون پیدا کرد، بر طبق او حکم کند. این شایعاتی که شما شنیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید، بنده هم خیلی از این شایعات را میشنوم؛ ممکن است بسیاری از این شایعات مطابق واقع هم باشد و انسان شواهد و قرائنی هم برایش داشته باشد؛ اما قرینه و شاهد متفرق نمیتواند جرمی را علیه کسی اثبات کند؛ به این نکته توجه داشته باشید. لذا اینجور نیست که فرض کنیم یک مجرم قطعىِ پشت پرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای وجود دارد که دستگاه بنا دارد از جرم او به یک دلیلی بگذرد. این یک نکته.
 نکته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دیگری در کنار این هست: کارهائی که نظام در سطح کلان با جنبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شمولی که بعضی از مسائل دارد، انجام میدهد، بایستی با ملاحظه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جوانب باشد؛ یک بعدی نمیشود به مسائل نگاه کرد. فکر میکنم اگر شما با این ملاحظات نگاه کنید، آنچه که تاکنون انجام گرفته و آنچه در آینده انجام خواهد گرفت، هر ذهن باانصافی را قانع خواهد کرد.

موضوع دیگری که در بیانات دوستان مطرح شد، تخلفات یا حتّی جنایاتی است که در خلال این حوادث از سوی نیروهای ناشناس انجام گرفته. شما اشاره کردید به مسائل کوی دانشگاه یا از این قبیل مسائل - حالا کوی دانشگاه را چند نفر از دانشجویان عزیز تکرار کردند؛ شبیه کوی دانشگاه، مسائل دیگری هم در این مدت اتفاق افتاده - یا مثلاً قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کهریزک را گفتند. این قضایا واقعاً یکی از آن مشکلات و معضلات کار دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اجرائی است. اولاً این را به طور قاطع بدانید که با اینها برخورد خواهد شد. حالا نمیخواهیم جنجال بکنیم که دستور بدهیم، این دستور توی رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها پخش بشود، باز یک پیوست زده بشود، باز یک پیرو زده بشود؛ من دوست ندارم کار تبلیغاتی انجام بگیرد؛ اما از اولین روزها دستور داده شده و کسانی دنبال هستند؛ منتها کارها باید درست با دقت و با مراقبت پیش برود.

در کوی دانشگاه، در آن شب معین، قطعاً تخلفات بزرگی انجام گرفته، کارهای بدی انجام گرفته. ما گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم پرونده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ویژه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای برای این کار تهیه شود و به طور دقیق دنبال بگردند و مجرمان را پیدا کنند و وقتی پیدا کردند، به وابستگیهای سازمانی آنها هم هیچ نگاه نکنند و باید مجازات شوند؛ این را من به طور قاطع گفتم.

من از فعالیتهای پلیس امنیتیمان، پلیس انتظامیمان، دستگاه بسیجمان تشکر میکنم؛ اینها خیلی کارهای بزرگی کردند، کارهای خوبی کردند؛ لیکن این یک بحث جداست. اگر کسی در وابستگی به هر کدام از این سازمانها یک تخلفی انجام داده، یک جرمی انجام داده، او هم باید جداگانه بررسی شود. نه خدمت اینها را به حساب جرم آنها ندیده میگیریم، نه جرم آنها را به حساب خدمت اینها ندیده میگیریم؛ حتماً باید دنبال بشود و دنبال خواهد شد. همین طور قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کهریزک، که حالا آن اعلام شد، پخش شد. قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کوی دانشگاه هم دنبال میشود؛ حتّی افرادی که کسانشان در این قضایا یا به قتل رسیدند - تعداد معدودی هستند - یا آسیب دیدند، آسیب مالی دیدند. بنا شده برای هر کدام اینها پرونده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جداگانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای تشکیل بدهند. دستور داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم، گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم و این قضایا را دنبال خواهیم کرد؛ منتها توجه کنید که این مسائل هیچکدام نباید با مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی بعد از انتخابات خلط شود. حادثه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی نباید تحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الشعاع این حوادث قرار بگیرد.

یک عده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای آنچه را که بعد از انتخابات اتفاق افتاد، آن ظلمی که به مردم شد، آن ظلمی که به نظام اسلامی شد، آن هتکی که از آبروی نظام در مقابل ملتها به وسیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بعضی انجام گرفت، اینها همه را ندیده میگیرند، فرضاً مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فلان حادثه را، زندان کهریزک را، یا قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کوی را قضیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی دوران بعد از انتخابات تا امروز قلمداد میکنند؛ این خودش یک ظلم دیگر است. مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی، مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دیگری است. مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی این است که مردم در یک حرکت عظیمی، در یک انتخابات پرشورِ خوبِ کم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نظیری حضور پیدا کردند و این رأی بالا را توی صندوقها ریختند. هشتاد و پنج درصد شوخی است؟ این انتخابات، نظام را که در این یکی دو سال اخیر همین طور پیدرپی پیشرفتهای اقتصادی و علمی و سیاسی و امنیتی و بین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌المللی برای خودش کسب کرده بود، در یک مرحله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عالی از امتیاز و آبرو قرار میدهد، بعد ناگهان مشاهده میکنیم یک حرکتی صورت میگیرد برای نابود کردن این حادثه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی افتخارآمیز! مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اصلی این است.

البته اینی که عرض میکنم، تحلیل است؛ خبر نیست. به اعتقاد من، با تحلیل من، این مسئله از بعد از انتخابات یا از روزهای حول و حوش انتخابات شروع نشده؛ این از قبل شروع شده، این از قبل طراحی شده، برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریزی شده. من متهم نمیکنم افرادی را که دست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندرکار بودند، که اینها دست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نشانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بیگانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایند یا انگلیسند یا آمریکایند - این را من ادعا نمیکنم، چون برای من این قضیه ثابت نیست؛ چیزی که ثابت نیست، نمیتوانم بگویم - اما آنی که میتوانم بگویم، این است که این جریان، چه پیشقراولانش دانسته باشند، چه ندانسته باشند، یک جریانی بود طراحیشده؛ تصادفی نبود. همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نشانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نشان میدهد که این جریان طراحیشده بود، حساب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده بود. البته آنهائی که طراحی کرده بودند، یقین نداشتند که خواهد گرفت.
 بعد از انتخابات که تحرکاتی از طرف بعضیها شروع شد، یک تجاوب نسبی هم از سوی جمعی از مردم تهران صورت گرفت، آنها امیدوار شدند؛ فکر کردند آنچه که تصور میکردند، انجام شد و گرفت و امیدوار شدند. لذا دیدید که این دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و وسائل رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای و صوتی و الکترونیکی و ماهواره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای و غیره حضورشان در صحنه را چطور تشدید کردند؛ صریح وارد میدان شدند. قبلاً امیدوار نبودند که این کار بگیرد؛ بعد دیدند نه، گرفت؛ لذا سریع وارد میدان شدند؛ منتها خوشبختانه مثل همیشه که مسائل ایران را بد میفهمند و ملت ایران را نمیشناسند، این دفعه هم نشناختند. اینها تودهنی خوردند، سیلی خوردند، ولی هنوز ناامید نیستند. من به شما عرض کنم دانشجوهای عزیز! اینها ناامید نیستند؛ دارند قضایا را دنبال میکنند؛ به این زودی هم زمین نمیگذارند. اینها صحنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردانهائی دارند، صحنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردانهائی هم پیدا خواهند کرد.
 دانشگاه باید بهوش باشد. دانشجوی مؤمن و مسلمان و دانشجوئی که به کشورش علاقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مند است و دانشجوئی که به آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کشور و آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نسل خودش دلبسته است، باید هوشیار باشد. بدانید اینها دارند طراحی میکنند؛ البته شکست میخورند. من الان به شما عرض میکنم، اینها در نهایت شکست میخورند؛ اما درجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بیداری و هوشیاری من و شما میتواند در میزان خسارت و ضرری که وارد میکنند، تأثیر بگذارد. اگر هوشیار باشیم، نمیتوانند صدمه و ضرری بزنند. اگر غفلت کنیم، احساساتی بشویم، بیتدبیر عمل کنیم، یا خواب بمانیم و اینجور عوارض به سراغمان بیاید، ضرر و زیان و هزینه بالا خواهد بود؛ ولو در نهایت موفق نخواهند شد.

یکی دیگر از موضوعاتی که مطرح شد، مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی حمایتهای رهبری است از دولت یا از رئیس جمهور. خوب، این مطلب روشنی است. اتفاقاً یکی دو تا از خود دوستان هم بیان کردند. دولت کنونی و رئیس جمهور محترم مثل همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی انسانهای عالم، یک نقاط قوّتی دارد، یک نقاط ضعفی. من که حمایت کردم، از نقاط قوّت حمایت کردم. یک نقاط قوّتی وجود دارد، من از آن حمایت میکنم؛ در هر کی باشد، حمایت میکنم. کی هست که این گرایش، این جهتگیری، این تحرک، این جدیت را از خودش نشان بدهد و بنده در حد مسئولیتم از او حمایت نکنم؟ از شما دانشجوها که دنبال عدالتید، من حمایت نمیکنم؟ خوب، چرا. آیا اگر از دانشجوئی که عدالت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواه است و دنبال عدالت است، رهبری حمایت بکند، این معنایش این است که از نقاط ضعفی هم که احیاناً توی آن دانشجو هست، انسان حمایت میکند؟ مسلّماً نه. قضیه این است. یک نقاط ضعفی وجود دارد، آن نقاط ضعف را بنده حمایت نمیکنم.

حالا یکی از سؤالها این بود که چرا علنی موضع نمیگیرید؟ چون لازم نیست علنی موضع گرفتن؛ چه لزومی دارد؟ علنی موضع گرفتن نسبت به یک نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ضعف در یک مسئول، شما خیال میکنید که چقدر کمک میکند به حل آن مشکل؟ هیچی. گاهی اوقات هست که انسان اگر یک چیزی را بدون علنی کردن دنبال علاجش باشد، بهتر علاج خواهد شد، تا اینکه یک چیزی را انسان جنجالی کند. بله، یک وقت هست که هیچ چاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای جز علنی شدن نیست؛ آنجا بله، انسان علنی میکند؛ لیکن اینجور نیست که تصور بشود اگر چنانچه یک ایرادی، اشکالی در مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مسئولین اجرائی کشور وجود دارد و رهبری با آنها مخالف است، حتماً بایستی این را در بلندگوها بیان کند؛ نه، گاهی اوقات مصلحت قطعی در این است که انسان یک چیزی را علنی نکند.

حالا اینجا نگوئید آقا حقیقت و مصلحت. این تقابل حقیقت و مصلحت جزو آن حرفهای محکم نیست. خود مصلحت هم یکی از حقائق است. اینجور نیست که هرچه اسم مصلحت رویش بود، این یک چیز منفیای باشد. بعضی اینجور خیال میکنند: آقا مصلحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشی میکنید؟ خوب، بله، گاهی انسان مصلحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشی میکند. خود مصلحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندیشی یکی از حقائقی است که باید به آن توجه داشت؛ این جزو مسلّمات و واضحات اسلام است. البته این مسئله حالا جای بحث و شکافتنش نیست، اما جزو مسلّمات است. صلاح نیست گاهی اوقات انسان یک چیزی را علنی کند. فرض کنید یک نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اشکال کوچکی هست، این را ده برابر بزرگش کنند، مایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ناامیدی و مایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سیاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نمائی و اینها قرار بدهند؛ چه لزومی دارد؟ خوب، انسان این را به شکل دیگری حل میکند. بنابراین موضع نگرفتن علنی، ناشی از این علل منطقی و معقول است.
 یک چیزی را هم حالا من بگویم، چون دیگر دارد وقت میگذرد. ببینید عزیزان! شماها میدانید - چون دیدم در بیانات شماها هم هست - امروز جمهوری اسلامی و نظام اسلامی با یک جنگ عظیمی مواجه است، لیکن جنگ نرم - که دیدم همین تعبیر «جنگ نرم» توی صحبتهای شما جوانها هست و الحمدللَّه به این نکات توجه دارید؛ این خیلی برای ما مایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خوشحالی است - خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانی باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فکریاند. یعنی شما افسران جوانِ جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی با جنگ نرمید.

اینی که چه کار باید بکنید، چه جوری باید عمل کنید، چه جوری باید تبیین کنید، اینها چیزهائی نیست که من بیایم فهرست کنم، بگویم آقا این عمل را انجام بدهید، این عمل را انجام ندهید؛ اینها کارهائی است که خود شماها باید در مجامع اصلیتان، فکریتان، در اتاقهای فکرتان بنشینید، راهکارها را پیدا کنید؛ لیکن هدف مشخص است: هدف، دفاع از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی است در مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی با یک حرکت همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جانبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی متکی به زور و تزویر و پول و امکانات عظیم پیشرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی علمىِ رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای. باید با این جریان شیطانىِ خطرناک مقابله شود.

آنها برای حمله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی به جمهوری اسلامی استدلال دارند. به نظر من استدلالشان از دیدگاه آنها استدلال تامی است. در یک نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بسیار حساس جهان از لحاظ جغرافیائی، یعنی این نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خاورمیانه، خلیج فارس، دریای سرخ، شمال آفریقا، بخشی از مدیترانه - این حوزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عظیمی است دیگر - مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی امت اسلامی واقع شده. الان شما ببینید از این پنج تا، شش تا گذرگاه آبىِ حساسِ حیاتی که در دنیا وجود دارد، سه تایش توی این منطقه است: تنگه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی هرمز است، کانال سوئز است، باب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌المندب است. اینها گذرگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مهمی است که تجارت جهانی متوقف به اینهاست. شما نقشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جهان را بردارید جلوی رویتان نگاه کنید، خواهید دید که این چند تا مرکز چقدر برای ارتباط تجاری و ارتباط اقتصادی دنیا مهم است. بنابراین، این منطقه، منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی حساسی است. حالا در این منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بسیار حساس، یک قدرتی دارد قد میکشد و روزبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روز خودش را بیشتر نشان میدهد. این قدرت با همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خواسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های استکباری و دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کمپانیها و شبکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عظیم اقتصادىِ مفسد فیالارض مخالف است؛ با نظام سلطه مخالف است، با سلطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گری مخالف است، با ظلم مخالف است؛ خوب، این خیلی برای دستگاه استکبار مهم است. دستگاه استکبار فقط ایالات متحده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آمریکا نیست، یا فلان رئیس جمهور و فلان دولت آمریکا یا فلان کشور اروپائی نیست؛ دستگاه استکبار یک شبکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عظیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تری است که شامل اینهاست؛ شبکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی صهیونیستی هست، شبکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تجار اساسىِ بین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌المللی هست، مراکز پولىِ عظیم دنیا هست؛ اینها هستند که مسائل سیاسی دنیا را دارند طراحی میکنند؛ دولتها را اینها می‌آورند، اینها میبرند. این مجموعه که تویش دولت ایالات متحده هست، دولتهای اروپائی هستند، خیلی از این نفتخوارهای ثروتمند منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خودمان هستند، با یک چنین قدرتِ رو به رشدِ رو به اعتلای در حال قدکشی بشدت مخالفند؛ بنابراین هرچه بتوانند، در مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی او کار میکنند. توی این سی سال هم بیکار نماندند، هرچه بگذرد هم باز بیکار نمیمانند؛ مگر آن وقتی که شماها همت کنید؛ شما جوانها کشور را از لحاظ علمی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ امنیتی به نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای برسانید که امکان آسیب پذیریاش نزدیک به صفر باشد؛ آن وقت کنار میکشند و توطئه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تمام خواهد شد. اینی که من توی این چند سال به دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مرتب راجع به مسائل علم و تحقیق و پژوهش و نوآوری و جنبش نرم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افزاری و ارتباط صنعت و دانشگاه و اینها این همه تأکید کردم، برای خاطر این است که یک رکن امنیت بلندمدت کشور و ملتتان علم است.

و همین جا به شما بگویم، مواظب باشید توی این قضایای سیاسی کوچک و حقیر نبادا دانشگاه تحت تأثیر قرار بگیرد؛ نبادا کار علمی دانشگاه متزلزل شود؛ نبادا آزمایشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ما، کلاسهای ما، مراکز تحقیقاتی ما دچار آسیب بشوند؛ حواستان باشد. یعنی یکی از مسائل مهم در پیش روی شما، حفظ حرکت علمی در دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست. دشمنها خیلی دوست میدارند که دانشگاه ما یک مدتی لااقل دچار تعطیلی و تشنج و اختلالهای گوناگونی باشد؛ این برایشان یک نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مطلوب است؛ هم از لحاظ سیاسی برایشان مطلوب است، هم از لحاظ بلندمدت؛ چون علم شما از لحاظ بلندمدت به ضرر آنهاست؛ لذا مطلوب این است که دنبال علم نباشید.

حالا شما جوانانی که گفتیم افسران جوان مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی با جنگ نرم هستید، از من نپرسید که نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار کنونی چیست؛ خوب، خودتان بگردید نقش را پیدا کنید. یا مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی با نفاق جدید، یا تعریف عدالت. من اینجا بیایم بنشینم یک بحث فلسفی بکنم، عدالت چند شعبه دارد، چه جوری است. حالا بامزه این است که ایشان میگویند توی یک جمله بیان کنید. معروف است یک نفری زمان شیخ انصاری پسرش را آورده بود نجف. دید طلبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها درس میخوانند و ملا میشوند و شیخ انصاری هم خوب، شخص بزرگی بود؛ هوس کرد پسرش را طلبه کند. آمد به پیش شیخ انصاری، گفت شیخنا! این نوجوان را من آورده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام و خواهش میکنم تا فردا که میخواهیم راه بیفتیم برویم، شما او را فقیه کنید!

عزیزان من! شرط اصلی فعالیت درست شما در این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جنگ نرم، یکیاش نگاه خوشبینانه و امیدوارانه است. نگاهتان خوشبینانه باشد. ببینید، من در مورد بعضیتان به جای پدربزرگ شما هستم. من نگاهم به آینده، خوشبینانه است؛ نه از روی توهم، بلکه از روی بصیرت. شما جوانید - مرکز خوشبینی - مواظب باشید نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد؛ نگاه امیدوارانه باشد، نه نگاه نومیدانه. اگر نگاه نومیدانه شد، نگاه بدبینانه شد، نگاه «چه فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دارد» شد، به دنبالش بیعملی، به دنبالش بیتحرکی، به دنبالش انزواء است؛ مطلقاً دیگر حرکتی وجود نخواهد داشت؛ همانی است که دشمن میخواهد.

شرط دیگر این است که در قضایا افراط وجود نداشته باشد. طبیعت جوان، طبیعت تحرک و تندی است. این دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی زندگی شما را ما هم گذرانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم؛ آن هم در دورانهای انقلاب و اوائل مبارزات و اینها بوده. تندی را میدانم چیست. خیلی هم به ما نصیحت میکردند که آقا تندی نکنید، ما میگفتیم که نمیفهمند چقدر لازم است تندی کردن. میدانم تصور شما چیست، اما حالا از ما بشنوید دیگر. مراقب باشید تندروی، انسان را پیش نمی‌برد. با فکر، تصمیم بگیرید. البته جوانِ امروز از جوان دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ما فکورتر است؛ این را به شما عرض بکنم. شما امروز جوانهائی هستید که تجربه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان، اطلاعتان، آگاهیهایتان از آن دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جوانی ما - از پنجاه سال پیش از این - خیلی بیشتر است؛ قابل مقایسه نیست با جوان امروز. بنابراین توقع اینکه شماها مدبرانه و فکورانه فکر کنید و بدون تندروی، بدون افراط و تفریط توی قضایا، رفتار کنید، توقع زیادی نیست.

البته این را هم بدانید که آنچه در بعد از انتخابات اتفاق افتاد، با همان حسابی که عرض کردم، اصل قضایا خیلی خلاف انتظار ما نبود؛ اگرچه اشخاصی که وارد شدند، چرا، خلاف انتظارمان بود. امیدواریم ان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاءاللَّه خدای متعال یک فرصتی بدهد، بتوانیم باز با شماها یک وقتهائی توی دانشگاهی، جائی صحبت بکنیم؛ حالا که مجال نشد.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌