بیانات در دیدار مسؤولان سازمان تبلیغات اسلامى سراسر کشور

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

اوّلاً خیلی متشکّریم از برادران عزیز که لطف کردید و امکان این دیدار را فراهم آوردید تا توفیق پیدا کنیم شما برادران زحمتکش و خوب را که به یکی از مهمترین کارها مشغول هستید، از نزدیک زیارت کنیم. بعد هم از برادران عزیز در سازمان تبلیغات اسلامی به خاطر زحماتی که می‌کشند، خیلی متشکّرم. این آمارهایی هم که فرمودند، آمارهای خوبی است؛ اگرچه در مورد چگونگی این آمارها نظر قطعی نمی‌توان داد. باید با امکانات و نیازها در سالهای مشابه مقایسه شود، تا انسان به قدر و ارج این آمارها درست معرفت پیداکند. ان‌شاءالله این مجموعه لابد در اختیار دفتر ما خواهد بود و برادران بررسی می‌کنند، تا ببینیم چگونه است؛ ولی به هر جهت، اینها حاکی از تلاش و دوندگی و کار و دلسوزی شما برادران است. یک آمار دیگر هم، قاعدتاً باید در نظر باشد و آن، آمار کیفی است. تعداد مبلّغ، تعداد کتاب و تعداد کلاس، آمار کمّی است. حال باید ببینیم با همه‌ی این تفاصیل، ما در تبلیغ چقدر پیش رفته‌ایم و هدف تبلیغ چقدر برآورده شده است؟ این مهم است.

من به همین مناسبت، نکته‌ای را در باب تبلیغ عرض کنم. دین اسلام، دین تبلیغ‌است. درست است که ما در دین مقدّس اسلام، برای پیشبرد هدفهای الهی و اسلامی، جهاد و شمشیر را داریم، اما اصل بر تبلیغ و تبیین است؛ یعنی اساس اسلام این است. جهاد، یک فلسفه‌ی دیگر دارد. جهاد برای مقابله با قلدران و ستمگران و موانع تبلیغ و موانع گسترش نور اسلام است؛ اما آن‌جا که چنین مانعی وجود ندارد، یا حتی در آن‌جا که این مانع هم هست و جهاد امکان‌پذیر نیست، راه اساسی اسلام، دعوت و تبلیغ است. یعنی همین آیه‌ی شریفه‌ی معروفی که همه بر زبان جاری می‌کنیم که می‌فرماید: «ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن. (۱)» پایه‌ی پیشرفت دعوت، اینهاست: اوّلاً، حکمت؛ یعنی کلامی که گفته می‌شود، باید حکیمانه باشد. پیغمبران حکمایند، علما حکمایند، مسلمین هم باید هر کدام از حکما باشند. پس، مبلّغ اسلام، باید بیان حکمت کند؛ یعنی کلام حکیمانه بگوید. حالا این‌که معنای حکمت چیست و کلام حکیمانه چگونه است، بحث دیگری است؛ امّا اجمالش، یعنی این‌که صحبت، مبتنی بر مبانی صحیح، عقلانی، متقن و متّکی به مدارک باشد. حکمت این است: حرف درست، با ساختار تبیینیِ دارای اتقان. این حکمت است. بعد، «و الموعظة الحسنة.» موعظه، غیر از حکمت است. موعظه این است که این کار را بکنید، این کار را نکنید؛ از خدا بترسید، از جهنّم بترسید، به بهشت رغبت پیدا کنید؛ مرگ هست، سؤال منکر و نکیر هست؛ خوبی مطلوبِ خداست؛ دشمنی مبغوضِ خداست؛ سماحت خوب است؛ بخل بد است. اینها موعظه است؛ یعنی نظر به عمل مخاطب شماست؛ چه عمل جسمانی، چه‌عمل عقلانی. اینها موعظه‌است؛ آن هم موعظه‌ی حسنه. باید زبانمان، زبان موعظه باشد، بعد هم مجادله.

البته مجادله هم باید «بالتی هی احسن» باشد؛ مجادله‌ی بد نباشد. جدال صحیح؛ جدال به احسن. اینها پایه‌های تبلیغ است. این کارها را که ما همیشه می‌کردیم. از هزار و چهارصد سال پیش تا به حال، چه وقت مسلمین تبلیغ نمی‌کردند؟ شما ببینید آفاق عالم را تبلیغ اسلام گرفته است. امروز در منطقه‌ی شرق ایران هرچه شما جلوتر بروید، بیشترِ مسلمین، مسلمینِ به موعظه و تبلیغ و به دعوتند تا به شمشیر. در چین این‌همه مسلمان هست؛ چه کسی اینها را مسلمان کرده؟ در کشورهای مالزی و اندونزی و فیلیپین و دیگر جاهایی که مسلمان هست، چه کسی رفته با شمشیر مردم را مسلمان کرده؟ در هندوستان، چه کسی با شمشیر مردم را مسلمان کرده؟ اگر شمشیر سلطان محمودغزنوی می‌توانست مؤثّر باشد، اثرش این بود که مردم را دشمن اسلام کند؛ کمااین‌که کرده است. شمشیر مغولها در هند و همان اکبرشاه و جهانگیرشاه و همینهایی که اسمهایشان معروف است و عدّه‌ای هم به اسم اینها افتخار می‌کنند، یک عدّه دشمنِ سرسخت برای مسلمین درست کرده است. همین سیکهای هند که شما می‌شناسیدشان، ساخته و پرداخته‌ی شمشیر مغولهایند و دشمنترین دشمنانِ اسلام در هند همین سیکهایند که از هندوها هم دشمنترند. شمشیر، کسی را از اعماق دل مسلمان نمی‌کند.

البته اگر فضا، فضای تبلیغی باشد، در نسلهای بعد، گاهی اثر خوب می‌گذارد؛ یعنی شمشیر می‌آید مانع را برطرف می‌کند. این نسل ممکن است نپذیرد، اما اگر فضای خوبی شد، نسل آینده خواهد پذیرفت. پس، نسل آینده هم تحت تأثیر تبلیغ قرار می‌گیرد. اما اگر فضای خوبی نبود، نسل بعد هم دشمن خواهد شد. پس، مسلمین هند هم، مسلمین به فتح جهادی نیستند، مسلمین به دعوتند. شما بروید ببینید در هند، بالای سرِ قبر عرفای ایرانی، هندیها چه می‌کنند! عوامل تبلیغ آنهایند. یک نفرعارف، یک نفرعالم، یک نفر واعظ، یک نفر مثل من و شما روحانی بلند شده و فقط یک هنر کرده؛ دل از یار و دیار کنده، اسیر آب و گِل نشده، مجاهدتی کرده و رفته در منطقه‌ای در هند مانده؛ چهل سال، پنجاه سال آن‌جا زندگی کرده و عده‌ای را مسلمان کرده است. خاصیت اسلام این‌گونه است. «اسلام یجرّ بعضه بعضا»؛ یکی که مسلمان شد، صد نفر را مسلمان می‌کند. طبیعت اسلام این است؛ خاصیت اسلام این است.

در اوایل قرن چهاردهم هجری، یک نویسنده‌ی انگلیسی به نام «سرتوماس‌آرنولد(۲)» کتابی نوشته که البته مطالب استعماری هم دارد؛ اما اصلِ فکر کتاب و مضمون اصلی آن، که از عنوانش هم پیداست عنوان عربی آن‌که بنده هم نسخه‌ی عربی‌اش را دیدم «الدعوة الی الاسلام» است می‌خواهد بگوید اسلام دین دعوت است، نه دین شمشیر. می‌خواهد بگوید اسلام در این مناطق دنیا، با دعوت پیش رفته است. بنابراین این کارها که تا به حال می‌شده؛ امّا امروز ما به عنوان جمهوری اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی می‌خواهیم چه‌کار کنیم؟ این، نکته‌ای است که دائم باید در ذهن ما، به عنوان سازمان تبلیغات اسلامی باشد که «ما می‌خواهیم چه‌کار کنیم؟»

ما، دو کار باید انجام دهیم؛ یکی این‌که تبلیغ را به بهترین شکل سازماندهی کنیم؛ چون با سازماندهی، اندک نیرویی هم که وجود دارد در جای خود صرف می‌شود. مثل این است که شما یک مقدار آب معیّن را لوله‌کشی کنید. لوله‌کشی خاصیتش این است که از این مقدار آب، یک قطره‌اش هم هدر نمی‌رود و تا آن‌جا که شما می‌خواهید و لوله‌ها را می‌برید، این آب خواهد رفت. سازماندهی، این‌طوری است.

سازماندهیِ تبلیغ این است که هیچ انرژی تبلیغی هدر نرود؛ مثل آبی که تبخیر نشود، توی گل فرو نرود، بیخودی صرف جایی که لازم نیست، نشود. لابد دیده‌اید که گاهی اوقات، بعضی از آبها را زیادی توی یک باغچه می‌ریزند و باغچه را گِل می‌کنند؛ یعنی این آب حیاتبخش، موجب لجنزارشدن و خراب‌شدن می‌شود. گاهی این‌گونه است. گاهی ما تبلیغ را این‌گونه انجام می‌دهیم. یک‌جا فلان مقدار تبلیغ لازم دارد، ماسه برابر مقدارِ لازم تبلیغ می‌کنیم. این می‌شود ضدّ تبلیغ. سازماندهی، از اینها جلوگیری می‌کند. پس، کارِ اوّل در وظایف شما، سازماندهی تبلیغ است. تبلیغاتی را که انجام می‌گیرد، باید به شکل صحیحی تقسیم بندی و سازماندهی کنیم و به جای خودش برسانیم.

نکته‌ی دوم، ابتکار و نوآوری است. باید نوآوری کنید. همه‌ی قدرتهای انسانی و فکری خودتان را به کار بیندازید، برای این‌که حرف حق را با شیوه‌های نو، با زبانهای جدید و با استدلالهای تازه و آرایش خوب، بیان کنید. یک حرف را دو گونه می‌شود زد. حتّی یک متن را دو گونه می‌شود ارائه کرد. اگر متن خوب و حکیمانه‌ای بنویسند و به دو نفر بدهند، یکی آن را طوری خواهد خواند که گوش نواز و دلنشین باشد و مستمعین آن را خوب بفهمند و از آن لذّت ببرند. یکی هم همان متن را ممکن است طوری بخواند که مستمع را بیزار و متنفّر و خسته و کسل کند. اگر ما یک مطلبِ واحد را هم که دیگران فراهم کرده باشند بخواهیم بیان کنیم، چند گونه می‌توانیم بیان کنیم. باید بگردیم شیوه‌ی خوبش را پیدا کنیم؛ چه برسد به این‌که بخواهیم مطالب را با استدلالها و شیوه‌های گوناگون بیان کنیم. می‌شود مطالب جدید، خلق و تولید کرد. شما خیال نکنید که حرف، هرچه بوده، گفته شده است؛ نه. به قول صائب: «یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت»؛ تا زمان ظهور ولیّ عصر ارواحنافداه. بعد از آن را ما نمی‌دانیم چگونه است؛ اما تا زمان ظهور آن بزرگوار، هرچه طول بکشد، اگر هزاران متفکّر بیایند، از همین منابع فعلی ما، هزارها هزار حرف نو و جدید می‌توانند بیرون بیاورند. خیال نکنید که آردها را بیخته‌اند و غربیلها را آویخته‌اند؛ هرچه بوده، گویندگان گذشته گفته‌اند و قضیه تمام شده است. خیر؛ این حرفها نیست. در فقاهت استدلالی و فنّی که بزرگترین هنر ما بوده و خیلی هم در آن پیشرفته هستیم - حرفهای نگفته و فکرهای نو بسیار متصوّر است. نه این‌که کسی در حدِّ علّامه‌ی حلّی باید بیاید تا بتواند حرف نو بزند؛ نه. افراد بسیار پایین‌تر هم اگر دقّت و کار کنند می‌توانند حرف جدید بزنند؛ چه برسد در تفسیر، در معارف، در اصول عقاید، در اخلاق، در آداب زندگی، در سیاست، در حکمت عملی و غیره.

در مفاهیم قرآنی، حرف جدید بسیار است. اینها را باید از قرآن و احادیث دربیاوریم. پس، ابتکار را در این چیزها باید به‌کار ببرید. خلق مطالب جدید، یعنی خلق به این معناها. تولید به معنای مصطلح امروز، یعنی استنباط کردن و مفاهیم قرآن را کشف کردن و بعد در لباسها و به شیوه‌های گوناگون بیان کردن. بخصوص استفاده از هنر و به کار گرفتن انواع و اقسام ابتکارها، کار عمده‌ی شماست. اگر سازمان تبلیغات این دو کار را خوب انجام دهد، نتیجه، خوب خواهد شد.

و امّا، اشاره به تنگناها شد. من هم به وجود تنگناها واقفم و نمی‌گویم نیست. اتّفاقاً در جلسه‌ی قبلی هم که آقایان این‌جا بودید شاید یک سال هم نمی‌شود راجع به همین تنگناها، به طور مفصّل صحبت شد. آقایان، مفصّلاً از اشکالات و کمبودها گفتند؛ بنده هم حرف همیشگی را گفتم. من می‌گویم: ما طلبه هستیم؛ باید طلبگی کار کنیم، باید فقیرانه کار کنیم. نه این‌که پول نخواهید، نه این‌که امکانات نخواهید، نه این‌که دنبالش نروید. چرا؛ بروید، اما اگر نشد: «ره‌چنان روکه رهروان رفتند»؛ یعنی با همان کمبود و فقر. به نظرم در آن جلسه، مثالهایی هم زدم. گفتم که چگونه منبر می‌رفتیم؛ بی‌دعوت منبر می‌رفتیم، با سختی منبر می‌رفتیم؛ اما منبر می‌رفتیم؛ اما می‌گفتیم. من خودم را عرض نمی‌کنم؛ بنده که هیچم؛ اما آنهایی که در این کارها و این خطهای تبلیغ‌اسلام بودند، با چه تنگناها و سختیهایی کار می‌کردند! در مشهد مسجدی داشتیم کاسبی را خدا به دلش انداخته بود و مغازه‌اش را تبدیل به مسجد کرده بود هر وقت رفقا می‌پرسیدند مسجد شما کجاست؟ می‌گفتم از کوچه‌ی فردوس، پل فردوس، وارد خیابان فلان که شدید، دست راست، دکان اوّل نه، دکان دوم نه، دکان سوم مسجد ماست! واقعش هم همین بود؛ مسجد ما، دکان سوم بود! امّا همان دکان کوچک، محور شده بود. در مشهد مرکزی برای حرفهای نو و جاذبه‌های نو برای مذهب، شده بود.

می‌شود از این کارها کرد. ما همانیم؛ ما که فرقی نکرده‌ایم. باید مقداری به معنویّات و درون خودمان تکیه کنیم. «معنویّات» که می‌گویم، منظورم این است که به آن استعدادهای درونی و آن چیزهایی که در ما هست و متوقّع از ماست باید تکیه کنیم. این چشمه‌ها را باید از درون خودمان بجوشانیم؛ والّا این سختیها هست. بالاخره با همین چیزهایی که موجود هست باید کار را پیش برد.

مرحوم «آقا شیخ نصرالله خلخالی»، نماینده‌ی آقای «بروجردی» و نماینده‌ی امام در نجف بود. می‌گفتند ایشان گاهی به دکان بزّازی می‌رود و می‌گوید آقا، دویست تومان قبا لبّاده بده! دویست تومان قبا لبّاده! دیگر کار نداشت که چه پارچه‌ای، چند متر، و با چه قیمتی؟ می‌گفت: من دویست تومان دارم، دویست تومان قبالبّاده بده! حالا شما هم دویست تومان قبا لبّاده بدهید؛ هرچه که دارید. یعنی با هرچه که ممکن است و با همین مقداری که امکانات در اختیار شماست، تمام تلاشتان را بکنید و استعدادتان را به کار بیندازید، شاید ان‌شاءالله بتوانید در این دنیای آشفته‌ای که واقعاً تبلیغات، پیچیده و مدرن و خطرناک شده و همه هم متوجّه آن اسلامی است که نظر به مبارزه و به عزّت اسلام و به بیداری مسلمین دارد، حرکتی جهادی کنید؛ تبلیغ جهادی؛ تبلیغ بسیجی. ان‌شاءالله این‌طور باید حرکت کنیم. ما هم وظیفه‌مان دعاگویی است. دعا می‌کنیم که خداوند به شما کمک کند، توفیق دهد، شما را راهنمایی کند، راهها را باز کند و دلها را نرم کند به این‌که شما زمینه‌ی کارتان را بیش از پیش فراهم کنید.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته

۱) نحل: ۱۲۵

۲) سر توماس آرنولد (۱۸۴۲ م ۱۷۹۵ م)