روایتی از دیدار دستاندرکاران کنگرهی بزرگداشت شهدای کاشان با رهبر انقلاب
محمدصادق علیزاده
ترکیب رنگارنگ چهرهها و شخصیّتهای منطقهی کاشان بیانگر آن است که همهی عوامل و شاخصهایی که باید یک زندگی شریف انسانی را بسازند، بهاندازه در کنار هم قرار گرفتهاند. فضا و اتمسفر عجیبی دارد کاشان: فرهنگ و تاریخی که هم کمالالملک و سهراب سپهری را تربیت کرده، هم ابوالقاسم کاشانی و شیخ بهایی و هم فرماندهان و شهدای بزرگ دفاع مقدّس را؛ این شخصیّتها را که کنار هم میگذاری، ترکیبی از فرهنگ و حماسه و هنر و معنویّت و دین و لطافت و ظرافت و جمال و جلال را به رخ میکشد. به این فکر میکنم که چطور میشود همهی اینها را بهاندازه داشت که هر یک از عناصر در نبود دیگری، شکل و صورت و حتّی معنای دیگری مییابد؛ مثلاً حذف معنویّت از این ترکیب فقط حذف بُعد معنویّت نیست، بلکه توازن کلّ این نظام متعادل فرهنگی و تمدّنی را به هم میریزد و معنای دیگر مفاهیم را هم تغییر میدهد که اگر معنویّت و ظرافت و توحید نباشد، حماسه بدل میشود به جنگاوری و جنگجویی و زور بازوی صرف.
حالا و با این نگاه، اشارات مسئول برگزاری کنگرهی بزرگداشت شهدای کاشان ــ که یک سرهنگ سپاهی است ــ به قدمت فرهنگ منطقه و ریشهی تاریخی و تمدّن هفتهزارسالهی شهر هم صرفاً از روی تعارفات مرسوم نیست؛ جنابسرهنگ سوژهی کنگره را در بافت تاریخی و تمدّنی منطقه میبیند، زیرا چنان فرهنگ و تمدّنی است که چنین انسانهایی تربیت میکند. نکتهی مهمّی که هم لابهلای گزارش مسئول کنگره بود و هم در اشارات امامجمعه و هم در صحبتهایی که با بعضی چهرههای کاشانی داخل جلسه داشتم، حضور پُررنگ کاشان و کاشانی در پشتیبانی از جنگ است، از پشتیبانی تدارکاتی و اقتصادی گرفته تا میزبانی از مردم جنگزده؛ موضوعی که برای خودم هم که مطالعات دفاع مقدّس و جنگ از حوزههای مورد علاقهام محسوب میشود، تازگی داشت.
نباید اینها گم شوند
قبل از صحبتهای مسئول کنگره هم نمایندهی ولیّفقیه و امامجمعهی کاشان گزارشی از فضای مردم و شهر میدهد؛ لابهلای صحبتهایش از دیدارهای هفتگی با خانوادهی شهدا میگوید و اینکه این کار را به توصیهی اکید آقا انجام میدهند. قلّاب ژورنالیستیام اینجا گیر میکند و تأکیدهای مختلف را کنار هم قرار میدهم؛ این توصیهها، این سیرهی سر زدن و خدمت خانوادهی شهدا رسیدن از دههی ۶۰ و سالهای ریاست جمهوری تا همین الان، این دیدارهای مکرّر با دستاندرکاران برگزاری کنگرههای بزرگداشت شهدای استانی در سالهای اخیر، این تأکید و ترویج کتابها و آثار فرهنگی و هنری مربوط به شهدا و حتّی مسئلهی تقریظها، همگی ابعاد مختلف یک ایدهاند که هر یک به شکل و صورتی متبلور شدهاند.
فرهنگ شهادت و جهاد و ایثار نباید لابهلای مشغلههای روزمرّهی زندگی امروز گم شود. حالا بهتر میشود راجع به بعضی نقدها و نظرها و دیدگاهها مثلاً دربارهی تقریظ بر کتابهای حوزهی دفاع مقدّس صحبت کرد که اصالت موضوع، اینجا اصلاً کتاب یا نشر و نویسنده نیست؛ اصالت به ایدهای است که آن محصول حامل آن شده. تحلیل و بررسی و نقد و نظری اگر هست، باید در این سطح و در این چشمانداز مطرح شود که اگر غیر آن باشد، ایده را از بستر واقعی خودش بیرون کشیده و طبعاً نگاه نادرستی در تحلیل و تشریحش خواهد داشت.
آمارهایی که از جامعهی شهدا و ایثارگران کاشان از زبان همان جنابسرهنگ مسئول برگزاری کنگره اعلام میشود هم در نوع خودش جالب است: ۱۸۸۰ شهید که در میانشان ۱۰ خانواده با ۲ شهید، ۹ خانواده با ۳ شهید و یک خانواده با ۴ شهید هم دیده میشوند. مورد آخری همان جا داخل جلسه حضور دارد: خانم کبریٰ حسینزادهی حلّاج، مادر شهیدان جواد، محسن، علیاصغر و محمّدرضا بارفروش، متولّد سال ۱۳۲۶؛ با وجود زحمت و دشواری جسمی، امّا روی صندلی چرخدار و به کمک پرستار، خودش را به جلسه رسانده؛ سوژهای که یکی از ناشران کشور نیز چند سال پیش به سراغش رفته و خاطراتش را در کتابی با نام «عزیزخانوم» منتشر کرده. نماز که تمام میشود، او و مادر شهید عبّاس کریمی ــ فرمانده لشکر ۲۷ محمّد رسولالله (صلّیاللهعلیهوآله) پس از شهید همّت ــ را روی صندلی چرخدارشان میبرند جلو و چند نفر مانده به آقا مستقر میکنند.
نورهایی در آفریقا
مطابق معمول این جلسات، بعد از ارائهی گزارش امامجمعه و مسئول کنگره، آقا هم بیاناتی دارند؛ ایشان جملاتی در تشریح عقبه و ریشهی تاریخی و فرهنگی و هنری کاشان و شخصیّتهای این منطقه در طول تاریخ تا به امروز فرمودند و در ادامه هم به بازدید از نمایشگاه مختصری پرداختند که از محصولات فرهنگی و هنری ناظر به فعّالیّت کنگره تولید شده بود. همان تنوّع و ترکیب رنگارنگ از هنر و حماسه و فرهنگ را میشود در محصولات این نمایشگاه هم دید؛ به درخواست مسئولان برگزاری کنگره، رهبر انقلاب یکی از تابلوهای نقّاشی حوزهی هنری کاشان را هم امضا میکنند.
در مسیر خروج بود که چند نفر از شیعیان آفریقا را که داخل جلسه حضور داشتند، جلو آوردند برای ملاقات با آقا. رهبر انقلاب با تکتکشان حالواحوال میکنند و برایشان دعا میکنند.
بعد از مراسم، از مسئول حوزهی هنری کاشان دو کتابی را که تازه منتشر کردهاند میگیرم تا بعداً بخوانم. در لحظات نگارش این متن، بخشهایی از کتاب «برنده برگشتیم» را تورّق میکردم که خاطرات آزادهی جانباز، محسن اربابیفرد است. در صفحات پایانی کتاب که شرح بازگشت راوی به تهران بعد از سالها اسارت و دیدار آزادگان با آقا در سال ۱۳۶۸ است، میگوید: «بعد از دو روز قرنطینه، رفتیم دیدار رهبر انقلاب. حرفشان هنوز توی گوشم است. گفتند سعی کنید هر کجا که رفتید نور باشید و همه را دُور خودتان جمع کنید!»
به این فکر میکنم که نهفقط شهید عبّاس کریمی و شهیدان جواد، محسن، علیاصغر و محمّدرضا بارفروش و حتّی دستاندرکاران کنگرهی بزرگداشت شهدای کاشان، بلکه این شیعیان آفریقایی هم نورند؛ نورهایی که بقیّه را دُور خودشان جمع کردهاند؛ نورهایی در آفریقا و مکانهایی که ایران در آنجا حتّی دفتر کنسولگری هم ندارد، امّا کودکان و نوجوانانی دارد که قرآن میآموزند، زیر نظر مربّی و معلّمی که امام خمینی (رحمةاللهعلیه) را مصداق شخصیّتهایی میداند که ویژگیهایشان در قرآن توصیف شده است.
حالا و با این نگاه، اشارات مسئول برگزاری کنگرهی بزرگداشت شهدای کاشان ــ که یک سرهنگ سپاهی است ــ به قدمت فرهنگ منطقه و ریشهی تاریخی و تمدّن هفتهزارسالهی شهر هم صرفاً از روی تعارفات مرسوم نیست؛ جنابسرهنگ سوژهی کنگره را در بافت تاریخی و تمدّنی منطقه میبیند، زیرا چنان فرهنگ و تمدّنی است که چنین انسانهایی تربیت میکند. نکتهی مهمّی که هم لابهلای گزارش مسئول کنگره بود و هم در اشارات امامجمعه و هم در صحبتهایی که با بعضی چهرههای کاشانی داخل جلسه داشتم، حضور پُررنگ کاشان و کاشانی در پشتیبانی از جنگ است، از پشتیبانی تدارکاتی و اقتصادی گرفته تا میزبانی از مردم جنگزده؛ موضوعی که برای خودم هم که مطالعات دفاع مقدّس و جنگ از حوزههای مورد علاقهام محسوب میشود، تازگی داشت.
نباید اینها گم شوند
قبل از صحبتهای مسئول کنگره هم نمایندهی ولیّفقیه و امامجمعهی کاشان گزارشی از فضای مردم و شهر میدهد؛ لابهلای صحبتهایش از دیدارهای هفتگی با خانوادهی شهدا میگوید و اینکه این کار را به توصیهی اکید آقا انجام میدهند. قلّاب ژورنالیستیام اینجا گیر میکند و تأکیدهای مختلف را کنار هم قرار میدهم؛ این توصیهها، این سیرهی سر زدن و خدمت خانوادهی شهدا رسیدن از دههی ۶۰ و سالهای ریاست جمهوری تا همین الان، این دیدارهای مکرّر با دستاندرکاران برگزاری کنگرههای بزرگداشت شهدای استانی در سالهای اخیر، این تأکید و ترویج کتابها و آثار فرهنگی و هنری مربوط به شهدا و حتّی مسئلهی تقریظها، همگی ابعاد مختلف یک ایدهاند که هر یک به شکل و صورتی متبلور شدهاند.
فرهنگ شهادت و جهاد و ایثار نباید لابهلای مشغلههای روزمرّهی زندگی امروز گم شود. حالا بهتر میشود راجع به بعضی نقدها و نظرها و دیدگاهها مثلاً دربارهی تقریظ بر کتابهای حوزهی دفاع مقدّس صحبت کرد که اصالت موضوع، اینجا اصلاً کتاب یا نشر و نویسنده نیست؛ اصالت به ایدهای است که آن محصول حامل آن شده. تحلیل و بررسی و نقد و نظری اگر هست، باید در این سطح و در این چشمانداز مطرح شود که اگر غیر آن باشد، ایده را از بستر واقعی خودش بیرون کشیده و طبعاً نگاه نادرستی در تحلیل و تشریحش خواهد داشت.
آمارهایی که از جامعهی شهدا و ایثارگران کاشان از زبان همان جنابسرهنگ مسئول برگزاری کنگره اعلام میشود هم در نوع خودش جالب است: ۱۸۸۰ شهید که در میانشان ۱۰ خانواده با ۲ شهید، ۹ خانواده با ۳ شهید و یک خانواده با ۴ شهید هم دیده میشوند. مورد آخری همان جا داخل جلسه حضور دارد: خانم کبریٰ حسینزادهی حلّاج، مادر شهیدان جواد، محسن، علیاصغر و محمّدرضا بارفروش، متولّد سال ۱۳۲۶؛ با وجود زحمت و دشواری جسمی، امّا روی صندلی چرخدار و به کمک پرستار، خودش را به جلسه رسانده؛ سوژهای که یکی از ناشران کشور نیز چند سال پیش به سراغش رفته و خاطراتش را در کتابی با نام «عزیزخانوم» منتشر کرده. نماز که تمام میشود، او و مادر شهید عبّاس کریمی ــ فرمانده لشکر ۲۷ محمّد رسولالله (صلّیاللهعلیهوآله) پس از شهید همّت ــ را روی صندلی چرخدارشان میبرند جلو و چند نفر مانده به آقا مستقر میکنند.
نورهایی در آفریقا
مطابق معمول این جلسات، بعد از ارائهی گزارش امامجمعه و مسئول کنگره، آقا هم بیاناتی دارند؛ ایشان جملاتی در تشریح عقبه و ریشهی تاریخی و فرهنگی و هنری کاشان و شخصیّتهای این منطقه در طول تاریخ تا به امروز فرمودند و در ادامه هم به بازدید از نمایشگاه مختصری پرداختند که از محصولات فرهنگی و هنری ناظر به فعّالیّت کنگره تولید شده بود. همان تنوّع و ترکیب رنگارنگ از هنر و حماسه و فرهنگ را میشود در محصولات این نمایشگاه هم دید؛ به درخواست مسئولان برگزاری کنگره، رهبر انقلاب یکی از تابلوهای نقّاشی حوزهی هنری کاشان را هم امضا میکنند.
در مسیر خروج بود که چند نفر از شیعیان آفریقا را که داخل جلسه حضور داشتند، جلو آوردند برای ملاقات با آقا. رهبر انقلاب با تکتکشان حالواحوال میکنند و برایشان دعا میکنند.
بعد از مراسم، از مسئول حوزهی هنری کاشان دو کتابی را که تازه منتشر کردهاند میگیرم تا بعداً بخوانم. در لحظات نگارش این متن، بخشهایی از کتاب «برنده برگشتیم» را تورّق میکردم که خاطرات آزادهی جانباز، محسن اربابیفرد است. در صفحات پایانی کتاب که شرح بازگشت راوی به تهران بعد از سالها اسارت و دیدار آزادگان با آقا در سال ۱۳۶۸ است، میگوید: «بعد از دو روز قرنطینه، رفتیم دیدار رهبر انقلاب. حرفشان هنوز توی گوشم است. گفتند سعی کنید هر کجا که رفتید نور باشید و همه را دُور خودتان جمع کنید!»
به این فکر میکنم که نهفقط شهید عبّاس کریمی و شهیدان جواد، محسن، علیاصغر و محمّدرضا بارفروش و حتّی دستاندرکاران کنگرهی بزرگداشت شهدای کاشان، بلکه این شیعیان آفریقایی هم نورند؛ نورهایی که بقیّه را دُور خودشان جمع کردهاند؛ نورهایی در آفریقا و مکانهایی که ایران در آنجا حتّی دفتر کنسولگری هم ندارد، امّا کودکان و نوجوانانی دارد که قرآن میآموزند، زیر نظر مربّی و معلّمی که امام خمینی (رحمةاللهعلیه) را مصداق شخصیّتهایی میداند که ویژگیهایشان در قرآن توصیف شده است.