روز عاشورای ۱۴۰۰ ه.ق(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ربّنا علیک توکّلنا و الیک انبنا و الیک المصیر. ربّنا و صلّ علی حبیبک و نجیبک و صفیّک و خیرتک فی خلقک حافظ سرّک و مبلّغ رسالاتک بشیر رحمتک و نذیر نقمتک سیّدنا ابیالقاسم محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة اللّه فی الارضین و صلّ علی جمیع الانبیاء و المرسلین و صلّ علی جمیع الشّهداء و الصّالحین و صلّ علی ائمّة المؤمنین و حماة المستضعفین سیّما امامنا و قائدنا الامام الخمینی. قال اللّه الحکیم فی کتابه: وَ ما لَکُـم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الوِلدانِ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا اَخرِجنا مِن هذِهِ القَریَةِ الظّالِمِ اَهلُها.(۲) و قال اللّه الحکیم فی کتابه: اُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلونَ بِاَنَّهُم ظُلِموا وَ اِنَّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر.(۳)
پُرمعناترین و پُرهیجانترین محرّم تاریخ هزارسالهی ما، در این یکی دو سال میگذرد. سال گذشته محرّم ما به معنای واقعی کلمه محرّم بود: محرّم خون، محرّم شهادت، و محرّم حسین؛ و امسال محرّم ما محرّم پیام، محرّم جهاد، و محرّم مقاومت است. معنای محرّم در منطق شیعی و فرهنگ اسلامی، خون دادن، شهید شدن، قیام کردن در راه آرمان حقّی است که برای همهی انسانها و انسانیّتها ارزشمند است. سالها میگذشت که محرّم ما بیمحتوا بود، بیمعنا بود؛ نام حسین میآمد امّا از روح حسین، از هدف حسین، از پیام حسین، از تپش و خون حسین خبری نبود. و خدا را شکر و ملّت قهرمان ما را شکر و امام و رهبر ما را شکر که به این واژهی عظیم و مفهوم عظیم در فرهنگ انقلابیِ اسلام معنا دادند. سال گذشته مردم ما در ماه محرّم جان تازهای گرفتند تا بتوانند با رژیمِ جبّارِ خونخوارِ پهلوی بجنگند؛ و توانستند و جنگیدند و دشمن را با همهی ستبریاش، با همهی قدرتمندیاش، به زانو درآوردند.
و امسال گام دوّم است؛ اگر سال گذشته مردم ایران دژی از دژهای امپریالیسم را ــ که البتّه لااقل در این نقطهی از عالم مستحکمترینِ دژهای امپریالیسم بود ــ میشکستند، امروز قلب لشکر را و آخرِ لشکر را هدف قرار دادهاند. و امیرالمؤمنین به ما آموخته است که در میدان کارزار هرگز صفوف جلو را هدف نگیریم؛ به فرزندش محمّد حنفیّه آموخت که در میدان جنگ آخرین صف را در نظر بگیر، آخرِ [لشکر] دشمن و آخرِ سپاهِ متخاصم را هدف قرار بده. و امروز ملّت ما اینچنین است؛ همچنان که بارها گفتهاند و گفتهاید، در شعارهای متعدّد تکرار کردهاید، در شعرها و سرودها خواندهاید و به گوش همه رساندهاید، در این لحظهی از زمان، ملّت ایران نه با یک دولت، نه با یک دژ و یک حصار [بلکه] با یک نظام روبهرو است؛ ملّت ایران امروز با یک قدرت امپراتوری عظیم روبهرو است، با امپریالیسم روبهرو است. اگر تا دیروز تنها مستضعفانِ داخل ایران از این جنبش حمایت میکردند، امروز همهی مستضعفان جهان از این جنبش حمایت خواهند کرد. در تاریخِ سلطهی امپراتوریهای سیاسی و اقتصادی مغربزمین، این اوّلین بار است که یک ملّت با همهی وجود خود، با همهی توان خود، با نیروی احساس خود، با قدرت انرژی و نفت خود، با مغزهای سیاسی خود، با قدرت و فشار دیپلماسی خود، در دنیا علیه سلطهی جهانی امپریالیسم آمریکا قد برافراشته است. واقعیّت مسئله امروز در کشور ایران و در فضای سیاسی ما و در فضای سیاسی جهان این است: ملّتی که سالیان درازی از امپریالیسم شلّاق خورده است، ملّتی که غارت شده است، امروز پس از آنکه بندها را از دست و پای خود باز کرده و بدون اتّکاء به هیچ قدرتی جز قدرت خود، استقلال و آزادی خود را به دست آورده است، به کمک مستضعفان دیگر میشتابد. این مبارزهی شما فقط برای ملّت ایران نیست؛ مبارزهای است برای همهی مستضعفان جهان. در این مبارزهی سیاسی، دو قدرت در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند: یک قدرت، قدرت ملّت ایران است، با همهی توان و نیرویش که آن را باید شناخت و برآورد کرد؛ و یک قدرت، قدرت شیطانی امپریالیسم است، با همهی دَمودستگاهش، با همهی جاه و جلال و جبروتش. ما در این میدان، گستاخانه قدم گذاشتهایم؛ ما داوطلبانه وارد این معرکهی مخاصمه شدهایم.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ربّنا علیک توکّلنا و الیک انبنا و الیک المصیر. ربّنا و صلّ علی حبیبک و نجیبک و صفیّک و خیرتک فی خلقک حافظ سرّک و مبلّغ رسالاتک بشیر رحمتک و نذیر نقمتک سیّدنا ابیالقاسم محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة اللّه فی الارضین و صلّ علی جمیع الانبیاء و المرسلین و صلّ علی جمیع الشّهداء و الصّالحین و صلّ علی ائمّة المؤمنین و حماة المستضعفین سیّما امامنا و قائدنا الامام الخمینی. قال اللّه الحکیم فی کتابه: وَ ما لَکُـم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الوِلدانِ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا اَخرِجنا مِن هذِهِ القَریَةِ الظّالِمِ اَهلُها.(۲) و قال اللّه الحکیم فی کتابه: اُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلونَ بِاَنَّهُم ظُلِموا وَ اِنَّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر.(۳)
پُرمعناترین و پُرهیجانترین محرّم تاریخ هزارسالهی ما، در این یکی دو سال میگذرد. سال گذشته محرّم ما به معنای واقعی کلمه محرّم بود: محرّم خون، محرّم شهادت، و محرّم حسین؛ و امسال محرّم ما محرّم پیام، محرّم جهاد، و محرّم مقاومت است. معنای محرّم در منطق شیعی و فرهنگ اسلامی، خون دادن، شهید شدن، قیام کردن در راه آرمان حقّی است که برای همهی انسانها و انسانیّتها ارزشمند است. سالها میگذشت که محرّم ما بیمحتوا بود، بیمعنا بود؛ نام حسین میآمد امّا از روح حسین، از هدف حسین، از پیام حسین، از تپش و خون حسین خبری نبود. و خدا را شکر و ملّت قهرمان ما را شکر و امام و رهبر ما را شکر که به این واژهی عظیم و مفهوم عظیم در فرهنگ انقلابیِ اسلام معنا دادند. سال گذشته مردم ما در ماه محرّم جان تازهای گرفتند تا بتوانند با رژیمِ جبّارِ خونخوارِ پهلوی بجنگند؛ و توانستند و جنگیدند و دشمن را با همهی ستبریاش، با همهی قدرتمندیاش، به زانو درآوردند.
و امسال گام دوّم است؛ اگر سال گذشته مردم ایران دژی از دژهای امپریالیسم را ــ که البتّه لااقل در این نقطهی از عالم مستحکمترینِ دژهای امپریالیسم بود ــ میشکستند، امروز قلب لشکر را و آخرِ لشکر را هدف قرار دادهاند. و امیرالمؤمنین به ما آموخته است که در میدان کارزار هرگز صفوف جلو را هدف نگیریم؛ به فرزندش محمّد حنفیّه آموخت که در میدان جنگ آخرین صف را در نظر بگیر، آخرِ [لشکر] دشمن و آخرِ سپاهِ متخاصم را هدف قرار بده. و امروز ملّت ما اینچنین است؛ همچنان که بارها گفتهاند و گفتهاید، در شعارهای متعدّد تکرار کردهاید، در شعرها و سرودها خواندهاید و به گوش همه رساندهاید، در این لحظهی از زمان، ملّت ایران نه با یک دولت، نه با یک دژ و یک حصار [بلکه] با یک نظام روبهرو است؛ ملّت ایران امروز با یک قدرت امپراتوری عظیم روبهرو است، با امپریالیسم روبهرو است. اگر تا دیروز تنها مستضعفانِ داخل ایران از این جنبش حمایت میکردند، امروز همهی مستضعفان جهان از این جنبش حمایت خواهند کرد. در تاریخِ سلطهی امپراتوریهای سیاسی و اقتصادی مغربزمین، این اوّلین بار است که یک ملّت با همهی وجود خود، با همهی توان خود، با نیروی احساس خود، با قدرت انرژی و نفت خود، با مغزهای سیاسی خود، با قدرت و فشار دیپلماسی خود، در دنیا علیه سلطهی جهانی امپریالیسم آمریکا قد برافراشته است. واقعیّت مسئله امروز در کشور ایران و در فضای سیاسی ما و در فضای سیاسی جهان این است: ملّتی که سالیان درازی از امپریالیسم شلّاق خورده است، ملّتی که غارت شده است، امروز پس از آنکه بندها را از دست و پای خود باز کرده و بدون اتّکاء به هیچ قدرتی جز قدرت خود، استقلال و آزادی خود را به دست آورده است، به کمک مستضعفان دیگر میشتابد. این مبارزهی شما فقط برای ملّت ایران نیست؛ مبارزهای است برای همهی مستضعفان جهان. در این مبارزهی سیاسی، دو قدرت در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند: یک قدرت، قدرت ملّت ایران است، با همهی توان و نیرویش که آن را باید شناخت و برآورد کرد؛ و یک قدرت، قدرت شیطانی امپریالیسم است، با همهی دَمودستگاهش، با همهی جاه و جلال و جبروتش. ما در این میدان، گستاخانه قدم گذاشتهایم؛ ما داوطلبانه وارد این معرکهی مخاصمه شدهایم.
قبل از آنکه تحلیل کنم و قبل از آنکه تمام اطراف و جوانب مسئله را بشکافم، در یک کلمه بگویم که در این حرکت و در این مبارزه، پیروزی با ما است؛ ما این پیروزی را آنچنان میبینیم که صبح روز بعد را. ما معتقدیم که در تاریخ بشریّت، در تاریخ زندگی انسان، شبهای قدر فراوان است امّا شب قدر، بهتر از هزار ماه است. شب، تاریک است؛ شب در دل خود بیمها پنهان دارد؛ شب، مبهم است امّا بیگمان صبحی به دنبال خود دارد. شب تقدیر، شب تقدیر سرنوشت، شب تقدیر یک ملّت، شب تقدیر ملّتهای مستضعف، از هزار ماه زندگی ارزشمندتر است: لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر * تَنَزَّلُ المَلائِکَةُ وَ الرّوحُ فیها بِاِذنِ رَبِّهِم مِن کـُلِّ اَمر.(۴) نیروهای طبیعت، نیروهای تاریخ، سنّتها و قوانین لایزال و لایتخلّف تاریخ و انسانیّت، به کمک انسانِ سرنوشتساز در شب قدر میشتابد، آنها را کمک میکند، بازوان آنها را نیرومند میکند، عزم جزم را در روح و در دل آنان تشدید میکند. و ما که در دعا میخوانیم «یا ربِّ یا ربِّ یا ربِّ قَوِّ عَلیٰ خِدمَتِکَ جَوارِحی وَ اشدُد عَلَی العَزیمَةِ جَوانِحی»،(۵) از خدا میخواهیم که نیروی جسمانی و مادّی ما را افزون کند و میکند، و از خدا میخواهیم که دل ما را مصمّمتر کند و میکند؛ این تجربهای است که یک بار کردهایم و این بارِ دوّم است. دیروز هم قدرتهایی که در برابر ملّت ایران قرار داشتند، نه خود باور میکردند و نه شاهدان و نگرندگانِ بیطرف و بیتفاوت باور میکردند که یک ملّت بتواند بر آنچنان شُکوه و جاه و جلال ظاهری که با همهی زرق و برقش در داخل پوسیده و پوک بود، فائق بیاید. امروز هم کسانی ممکن است باور نکنند امّا وعدهی الهی است، این وعدهای لایتخلّف است؛ ما پیروز هستیم و در این تردید نداریم.
امّا این مسئله را باید شکافت؛ وضع زمان را و وضع خود را و امکانات خود را با امکانات دشمن باید سنجید. من در این مدّت کوتاهی که با شما در حال گفتگو خواهم بود، تا آنجا که بتوانم در این راه پیش میروم، با شما با هم میاندیشیم، آنچه به ادّعا گفتم به اثبات میرسانم. اوّلاً باید دید که در میان ما دو قدرت متخاصم ــ قدرتی، قدرت ملّت و قدرتی، قدرت دولت امپریالیستی آمریکا ــ کدام متعرّض و متجاوز هستیم. ما امروز با افکار عمومی انسانهای دنیا روبهرو هستیم؛ تبلیغات دشمن قوی است امّا ما سخن حقّی داریم که آن سخن حق را باید به گوش همه برسانیم و میرسانیم. چه کسی ابتدا کرده است؟ چه کسی تعرّض را آغاز کرده است؟ چه کسی دست از آستین ستم بیرون آورده است؟ ملّت ایران میتواند به همهی دنیا بگوید و به اثبات برساند که دولت آمریکا نسبت به ملّت ایران تجاوز و تعدّی کرده است، به حیثیّت انسانهای قهرمان و شجاع و فداکار این مرز و بوم اهانت کرده است و دشمن این مردم را پناه داده است. [البتّه] فقط پناه دادن هم نبوده است؛ او به این دشمن غدّارِ خونخوار که تکتکِ افراد آگاه و هوشمندِ این ملّت، مدّعیان او هستند، امکان داده است تا توطئه بچیند، اجازه داده است که او دوستان خود را، نزدیکان و همپیالگان خود را به مدد خود بخواند، طرّاحی توطئه بکند و سعی کند ملّت ایران را با انقلاب نوپایش، با این نهال نورسیدهاش، دچار دردسر و زحمت کند و مشکلات به وجود بیاورد و آورده است. دولت آمریکا به یک چنین انسان جنایتکاری، به دشمن شمارهی یکِ یک ملّت زنده و شجاع پناه داده؛ [بنابراین] او تعرّض کرده است به ما، ما تعرّض نکردهایم.
ما به مقتضای ایدئولوژی خودمان و به مقتضای فطرت و خوی سلامت خودمان، در طول تاریخ ثابت کردهایم که تجاوزگر و توطئهگر و تروریست نبودهایم و نیستیم. ایدئولوژی ما به ما میگوید که به هر انسانی بلکه به هر جنبندهای، به هر جانداری احترام کنیم؛ ایدئولوژی ما به ما میگوید اگر کسی دست تجاوز به سوی ما دراز نکرد، اگرچه از لحاظ اندیشه و فکر با ما یکسان نباشد، ما دست تجاوز و تعدّی به سوی او دراز نکنیم. ما در طول تاریخ نشان دادهایم که نسبت به این فرمان اسلام وفادار بودهایم؛ ما ملّتهای ضعیف را همواره پناه دادهایم؛ ما سفیران دولتهای بیگانه را همواره در زیر سایهی حمایت خود نگاه داشتهایم. امّا همین ایدئولوژی به ما آموخته است که ما در مقابل تعدّی و تجاوز ساکت ننشینیم؛ این یک اصل انسانی است. آن ملّتی که ستم را میپذیرد، لایق زندگی کردن نیست. آن ملّتی که در مقابل تعرّض و تهاجم از خود دفاع نمیکند، شایستهی آن نیست که توقّع حقّ زندگی داشته باشد.
به ما تعرّض شد؛ کسانی با نام دیپلمات، با نام نمایندهی سیاسی امّا در معنا برای توطئهگری، در خانهی ما، در قلب کشور ما جمع آمدند، به ما تعرّض کردند، دشمنان ما را پناه دادند، دوستان ما را مورد فشار قرار دادند. در طول زمان، همین عناصر به دشمن شمارهی یکِ ما بزرگترین کمکها را کرده بودند. دستگاههای جاسوسی سیآیاِی و همهی دستگاههای جاسوسی وابسته، در طولِ سالیانِ درازِ اختناقِ سیاه، بر سر این مردم چه آورده بودند؟ مردم در روز اوّلی که انقلاب پیروز شد، میتوانستند این ساختمان را با خاک یکسان کنند و نکردند؛ میتوانستند همهی عناصری را که در این ساختمانها متمرکزند بکُشند، نابود کنند و نکردند؛ این انسانیّت ما است؛ ما یک ملّت انقلابی بودیم، انقلاب کرده بودیم، دشمن در مقابل ما بود، کسی بر ما ایراد نمیگرفت اگر [این کارها را] میکردیم، [ولی] نکردیم. ما نجابت کردیم امّا ایدئولوژی ما به ما میگوید این نجابت تا وقتی تبدیل به حماقت نمیشود که در مقابل تعرّض ساکت نمانیم؛ آن وقتی که دشمن به تو تعرّض میکند، سکوت تو، بیتفاوتی تو، نامش نجابت نیست، حماقت است.
آن روزی که دستگاه سفارت را به لانهی جاسوسی تبدیل میکنند، ملّت ایران باید تحمّل نکند و نکرد. دشمنِ ما را پناه دادند، [و با این کار] به ما تعرّض کردند و به ما اهانت کردند. پس متعرّض، همان قدرتی است که امروز با دستگاههای تبلیغاتی خود در جهان فریاد برمیآورد و از حقوق و قوانین نقضشدهی انسان سخن میگوید! ما در جواب میگوییم کدام قوانین را میگویید؟ کدام یک از قوانین انسانی و بینالمللی را شما در طول زمان با ملّتهای تحت ستم و از جمله با خود ما محترم شمردید؟ در کدام یک از بحرانهای زندگی ۳۶ میلیون انسان، شما به داد این ملّت رسیدید؟ و بگویید در کدام یک از حوادث بیستسالهی اخیر ایران، شما دستاندرکار مباشر و مستقیم فاجعهها و جنایاتهای [علیه] این ملّت نبودید؟ شما که امروز میگویید حقوق بینالمللی از دست رفت، کِی حقوق بینالمللی را مراعات کردید؟ ای مردانی که در پشت بلندگوهای جهانی در تبلیغات وسیع خود فریادِ واانسانا میزنید! سال گذشته شما نبودید که به همین کشور آمدید، با خونخواران و جلّادان این ملّت با خوشی سخن گفتید و سخن شنیدید و از آنچه بر این ملّت میرفت هیچ نفهمیدید؟ سال گذشته در این روزها بر این مردم چه میرفت؟ آیا قوانین بینالمللی حکم میکرد که تمام دستگاههای اطّلاعاتی و جاسوسی آمریکا در خدمت شاه خائن باشد، با پول این ملّت سلاح به او بفروشد و این سلاح برای کشتارهای دستهجمعی به کار برود؟
ای مدّعیان حقوق انسان، ای رؤسا و سران کشورها و ای دیپلماتهای برجستهای که هر روز از سراسر عالم با دولت جمهوری اسلامی ایران تماس میگیرید، پادرمیانی میکنید، نصیحت میکنید! دیروز کجا بودید؟ این بزرگترین اهانت به انسانیّت است که جان چند ده نفر انسانهایی که بظاهر دیپلماتند و در باطن ــ به ادّعای ما لااقل ــ جاسوس، از نظر شما محترم است امّا جان ۳۶ میلیون انسان مستضعف که هر لحظه در خطر تهدید و فنا قرار داشت، از نظر شما محترم نیست؛ شما فقط به ما اهانت نمیکنید [بلکه] به انسانها و انسانیّت اهانت میکنید. همهی چهرههای سیاسی عالم، همهی رجال و سخنگویان سیاسی دولتها بدانند که ملّت ایران نخواهد بخشود آن دولتی را و آن چهرهی سیاسیای را که در این نقطهی حسّاس، حقیقت را نگوید. ملّت ایران دشمنان و دوستان خود را در طول این سالیان دراز شناخت. دولتهایی که ادّعای حمایت از ملّت ایران را میکنند، باید بدانند امروز ما به زبان و به تعارف قانع نیستیم. میدانید حقیقت چیست؛ میدانید درد ملّت ایران چیست؛ میفهمید که این مادرهای داغدیده، این برادرهای خونداده، این ملّت داغدیدهی جوانداده، خونبهای خود را میخواهد. امروز جلّاد این ملّت در حمایت دولت آمریکا است؛ ملّت هرگز آن دولت را نخواهد بخشید.
پس ما مورد تعرّض قرار گرفتیم؛ ما ابتدا تعرّض نکردیم؛ به ما تعرّض کردند، جلّاد ما را پناه دادند و مزدوران خود را به جاسوسی گماشتند. ما در مقابل یک تهاجم دست به تهاجم مقابل زدهایم و میزنیم. و دنیا بداند که ما از ایدئولوژی خود بریده نیستیم؛ این اسلام است که به ما فرمان میدهد، این اسلام است که ما را راهنمایی میکند؛ هم آن روز که انسانهای بظاهر بیگناهی را در میان موج آتش و خونِ بیستودوّم بهمن پناه دادیم و هم امروز که مردمان متعرّضی را که به نام سفارت به خیانت اشتغال داشتند به گروگان گرفتهایم. این کارِ ملّت است؛ این کارِ ممتازترین قشرهای جامعه است؛ این کارِ انسانهای از اسلام و از چشمهی فیّاض قرآن سیرابشده و بهنشاطآمده است؛ این اسلام است. اگر میخواهید با اسلام بجنگید، بجنگید؛ اسلام این است. و همهی ملّتهای مستضعف جهان بدانند که اسلام این است. بلندگوهای تبلیغاتی برای ما اسلام را معنا نکنند؛ ما خود، اسلام را در بیان و در عمل معنا خواهیم کرد. این اسلام است که ما را زنده میکند؛ این اسلام است که ما را به مقابله با متعرّضان وامیدارد؛ و این اسلام است که بالاخره پشت دشمن مستضعفان جهان یعنی امپریالیسم جهانخوار جهانی را به زمین خواهد زد.
و امّا برآورد نیروها. ممکن است کسانی به خودشان بگویند که ملّت ایران با کدام نیرویش، با کدام قدرتش میخواهد با آن امپراتوری عظیم روبهرو شود. اوّل یک جمله بگویم: سال گذشته هم کسانی در اطراف دنیا بودند که همین حرف را به ما میگفتند؛ سال گذشته هم مردمی به ما خطاب میکردند که با کدام نیرویتان، با کدام قدرتتان [میخواهید پیروز شوید]؟ امام ما جواب داد، امام ما پیام داد، امام ما با فرمانش، با خشمش، با عزمش، با درایتش، از جمعی مردم پراکنده و متفرّق، یک امّت ساخت. و درود بر امام! او به این امّت آموخت که ماهی در زندگی ما هست که در آن، خون بر شمشیر پیروز میشود. کسانی پنداشتند که این شعر است، کسانی پنداشتند که این احساسات است امّا اندیشمندان، قرآنشناسان، آنها که پیام اسلام را میفهمیدند، دانستند این بیتالغزل پیام قرآن است، دانستند که این سنّت تاریخ است؛ و خون بر شمشیر پیروز شد. و جای شهیدان ما در این ماه خون، در این زندگی خونین و در آیندههای خونین خالی! جای شهیدان محرّم خالی! جای جگرگوشهگان و عزیزان این امّت خالی! امّا دیدید که میشود خون بر شمشیر پیروز بشود. یک ملّت میتواند با فداکاری و با عزم راسخ، قدرتهایی را که بر ملّتها متّکی نیستند، از تخت قدرت به زیر بیاورد. این را دنیابینان و سطحینگران باور نمیکردند امّا شما ملّت ایران آنها را مجبور کردید که واقعیّتهای تاریخ را باور کنند. امسال هم همان نفَس است و همان سخن و همان ماجرا و همان مسئله؛ هیچ چیز تفاوت نکرده است.
این ملّت پشتیبانها و پشتوانههای بسیار دارد؛ این ملّت سلاحهای کوبندهی بسیار دارد. نگویید سلاحهای آمریکا مدرنتر است؛ از سلاحهای مادّی و از قدرت آتش سخن نمیگویم؛ من از سلاح آتش خشم انسانها و ملّتها سخن میگویم؛ و چه زیبا و شیوا و عمیق است این سخن که امام ما فرمود ملّتها اقیانوس بیکرانند و اقیانوسها به هم متّصلند. ای ناخدایان کشتیهای پوسیدهای که بر روی این اقیانوسهای بیکرانه میروید و میآیید، ای ناخدایان قایقهای رو به شکست! بدانید اگر این اقیانوس بیکران طوفانی شود، اگر خشم ملّتها و انسانها برآشفته و برافروخته شود، این کشتیها به تختهپارههایی بدل خواهد شد و شما ناخدایان طاغوتی غرق خواهید شد. ما با سخن حقّ خود، با اثبات صداقت و حقّانیّت خود، این اقیانوس بیکرانه را به جوشش درخواهیم آورد؛ ما به ملّتها خواهیم فهمانید که ستمگران خونآشامِ زمانه چه کسانی هستند. در دل مملکت آمریکا و ممالکی که با همان شیوه زندگی میکنند، انسانهای محروم فراوانند؛ ما پیام خود را به آنها خواهیم رسانید. ما با مظلومیّت خود، با فداکاری خود، با قدرت انسانی خود که از هر قدرتی بالاتر است، دشمنمان را وادار به عقبنشینی خواهیم کرد، اقیانوس خشم انسانها را طوفانی خواهیم کرد. ملّتها با ما هستند؛ اگر دولتها و سران رژیمهای مرتجع را دشمن ما خریده است و مملوک خود کرده است امّا ملّتها با ما و برادران ما هستند؛ ما آنها را به مدد خواهیم خواست. ما پَر و بال دشمن غدّار خود را در منطقه و در جهان خواهیم برید؛ ما نهضت ضدّ امپریالیستی را در سطح جهان گسترش خواهیم داد. امّا تنها نیروی این ملّت، فقط این نیست؛ ملّت ما فقط به نیروی احساسات برادرانهی ملّتهای مسلمان و غیر مسلمانِ دیگر متّکی نیست؛ این سلاح بزرگی است امّا سلاحهای دیگر هم داریم؛ ما سلاحهای دیگر هم داریم.
اوّلین سلاح ما تکتکِ آحادِ ملّتِ ما هستند؛ ما این ملّت را مسلّح میکنیم. درست است که ممکن است ما از لحاظ تجهیزات مدرن نظامی به پای قدرت عظیم نظامی آمریکا نرسیم امّا تاریخ ملّتهای آزادشده و جنبشهای آزادیخواه و آزادیبخش در ده پانزده سالهی اخیر نشان داده است که سلاحهای مدرن، سلاحهایی که برای جنگهای بزرگ و جهانی به درد میخورد، نمیتواند در مقابل تفنگ آن انسانِ مبارزِ دلبرشهادتنهادهای که آماده است کشته بشود مقاومت کند؛ قدرت نظامی عظیم فوق معقول آمریکا نمیتواند در مقابل سلاحهای تکتک مردم ما مقاومت کند. آن روزی که امام این امّت و پدر این امّت و سررشتهدار عاطفه و احساس و اندیشهی این امّت به جوانان و فرزندان این امّت دستور دفاع بدهد، آن روزی که بسیج عمومی بکند، این دریای خروشان به پا خواهد خاست؛ آن روز همهی شغلها یک شغل خواهد شد: شغل نظامیگری. ملّت ما را دستِکم نگیرند! مخصوصاً آن دولتی باید این ملّت را دستِکم نگیرد که خود ضربِشَست ملّتهای دیگر را که فقط با تفنگ میجنگیدند چشیده است؛ آن دولتی که مفتضحانه از آسیای جنوب شرقی بیرون رانده شده است، آن دولتی که مفتضحانه در مقابل یک ملّت بیسلاح و بیدفاعِ دیگر شکست خورده است، ملّت ما را دستِکم نگیرد، جوانان ما را دستِکم نگیرد، پیران ما را دستِکم نگیرد؛ پیرهای ما هم جوانانه خواهند جنگید؛ زنهای ما هم مردانه خواهند جنگید، همچنان که جنگیدهاند. آن روزی که امام اراده بکند و با همان نظمی و با همان شیوهای و به همان ترتیبی که امام بگوید، این ملّت از اوّل تا به آخر بسیج بشود، روز مرگ قدرت امپریالیسم و روز دفن آن قدرت در این سرزمین خواهد بود. پس نیروی این ملّت، نیروی انسانیِ او است که با آن عزم و ارادهی پولادین میتواند مقاومت نظامی بکند و این چیز کمی نیست. آنها بروند سرباز مزدور بگیرند، آنها بروند پول بدهند و جنگاور بسازند؛ و جنگاوری که با پول میجنگد، با جنگاوری که با خون دل و از روی دل میجنگد تفاوتها دارد.
و ما سلاحها و نیروهای دیگر هم داریم. سلاح دیگر ما همهی دولتهایی هستند که با ما دَم از دوستی میزنند. در این دنیای شلوغ، رژیمهایی پیدا میشود که ملّت ایران و آرمانهای این ملّت و دولت جمهوری اسلامی برای آنها نوید آیندهای سعادتزا است؛ دولتهایی هستند که باور میکنند که این ملّت رو به رستگاری میرود؛ رستگاری «انسان» و نهفقط رستگاری یک ملّت؛ دولتهایی هستند که ملّت ایران را باور میکنند و حقّانیّت او را میپذیرند؛ دولتهای دیگری هستند که به این ملّت احتیاج دارند. این ملّت، ملّت ثروتمندی است. امروز رگ حیات صنایع عظیم دنیای غرب و شرق در اختیار همین چند کشوری است که در این منطقه هستند و یکی از مهمترینش ما هستیم. امروز ما رگِ حیاتِ بخشِ عظیمی از صنایع غولآسای ثروتزای دنیای غرب را در دست داریم. امروز دیگر آن روز نیست که ما را بایکوت کنند و نفت ما را نخرند؛ امروز دنیا به ثروت ما، به نفت ما نیازمند است. دولتهایی هستند که به ما نیازمندند: به منابع ما، به معادن ما، به احساسات ملّت ما؛ آن دولتها ناگزیرند که از این ملّت و آرمانهایش حمایت کنند و ما از آنها میخواهیم. باز هم تکرار میکنم ما به تعارف زبانی قانع نیستیم؛ تعارف زبانی، پدر ملّتها را درآورده است. دولتهایی که براستی مدّعیاند از آرمان ملّت ایران حمایت میکنند، باید حمایت کنند، باید حمایت سیاسی کنند. ملّتهای برادر ما در سطح جهان و بخصوص در منطقهی کشورهای مسلماننشین، باید به دولتها فشار بیاورند، باید تقویت و حمایت از دولت جمهوری اسلامی و از ملّت شجاع ایران را بخواهند؛ این یک معیار است. آن دولتهایی که دَم از انقلابی بودن میزنند، در آفریقا و شمال آفریقا و خاورمیانه و همهی مناطق دیگر، آن کشورهایی که دَم از عدم تعهّد در برابر شرق و غرب میزنند، آن دولتهایی که خود را انساندوست میشمارند، امروز این محکی است برای سنجش آنان: یک ملّت انقلاب کرده است، خود را آزاد کرده است، امپریالیسم خونخوار غارتگر به جانش افتاده است؛ باید از ملّت ایران حمایت کنند. و حمایت، حمایت سیاسی و معنوی است و ما به عنوان یک انبوه انسان، این حمایت سیاسی و معنوی را طلبکاریم و مسلّم این حمایت از ما در بخش عظیمی از جهان دریغ نخواهد شد. اینها نیروهای ما است. بیگمان کاخنشینان کاخ سفید میدانند که این ملّت آنقدر هم که سادهاندیشان تصوّر میکنند، تهیدست نیست. سیاستمداران بزرگ جهانی میدانند که این ملّت خطر عظیمی را برای امپریالیسم و منافع امپریالیسم در سطح جهان آفریده است؛ این را همه میدانند، خوشبختانه خود این ملّت هم میداند و باید بداند.
برادران و خواهران من! ما در نقطهی حسّاسی از تاریخ ایران، بل در نقطهی حسّاسی از تاریخ جهان قرار گرفتهایم؛ ما محور تاریخ شدهایم؛ آیندهی تاریخ به ما مینگرد؛ آیندهی تاریخ از ما سخن میگوید؛ امروز ما میتوانیم سرنوشت ملّتهای ضعیف و مستضعف را تعیین کنیم. خود ما در میان صحنه و وسط ماجرا، گرمیِ میدان کارزار را احساس نمیکنیم امّا نگرندگان از دور، بینندگان در طول تاریخ، اهمّیّت این لحظات را بخوبی احساس میکنند. ما باید مقاوم بشویم؛ آیندهی مستضعفان کشورهای تحت ستم و آیندهی ایران بسته به مقاومت ملّت ما است؛ ما باید این مقاومت را به جان بخریم. مسئله تنها مسئلهی بازپس گرفتن شاه مخلوع بدبخت و مسئلهی گروگانها نیست؛ مسئله، مسئلهی مقابلهی با یک نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است. آنچه ما را کوبیده است، نظام توسعهطلب امپریالیستی است و ما از او انتقام خواهیم گرفت. باید مقاوم بشویم؛ باید بدانیم که چه میکنیم؛ باید نیروهای درونی خود را برای خود، برای آیندهی خود، برای ملّت خود، برای نسلهای بعد و برای مستضعفان سراسر جهان حفظ کنیم.
برادران و خواهران عزیز من! نیروهای خود را حفظ کنید، این نیروها را هدر ندهید. از جملهی این نیروها، یکپارچگی و بههمچسبیدگی این امّت است؛ این است که قدرت عظیم ملّت ما را به وجود آورده است؛ این مُشت بههمفشرده را باز نکنید. به توصیهی این حکیم فرزانه، این امام روشنبین، بدرستی بیندیشید که ما را به «وحدت کلمه» توصیه میکند. امروز وحدت کلمه بر محور اسلام و بر محور امام است. آن کسانی که اعتقاد به ایدئولوژیهای دیگر دارند، آن کسانی که اسلام را از بُن دندان نپذیرفتهاند، آن کسانی که اگرچه با اخلاص و با فداکاری آمادهاند برای اعتلای ایران و ملّت ایران فداکاری بکنند امّا این فداکاری را از اسلام نیاموختهاند، آنها هم باید در صفوف ملّت و بر گِرد محوری که میتواند این ملّت را بر دُور خود جمع کند، یعنی اسلام و قرآن و امام، جمع بشوند. امروز روزی نیست که صاحبان ایدئولوژیهای دیگر مسئلهی ایدئولوژی را پیش بکشند؛ امروز روزی نیست که کسانی که اسلام را نپذیرفتهاند و قبول نکردهاند، خود را از زیر سایهی اسلام بیرون بکشند. اسلام یک ملّت را تکان داد؛ باید این حرکت و این جنبش را قدر دانست؛ در سایهی این جنبش است که این ملّت روسپید خواهد شد؛ در سایهی این جنبش است که انقلابِ این ملّت بارور و ثمربخش خواهد شد.
ملّت ما باید بداند که ما هنوز در گامهای اوّل هستیم؛ ما اوّلین مانع را برداشتهایم و میبینید که اوّلین مانع، تنها مانع نبود؛ میبینید که در راه رستگاری و سعادت جامعهی ما، چقدر مانعها از سوی نامردمان به وجود میآید؛ ما باید این مانعها را هم برداریم؛ ما باید هنوز مبارزه کنیم. وقتی یک ملّت میخواهد مبارزه کند، باید متّحد باشد؛ سعی کنید این اتّحاد را از بین نبرید؛ سعی کنید خواستهها را یک خواسته کنید، آرمانها را یک آرمان کنید؛ آرمانهای کوچک، آرمانهای موضعی، آرمانهای منطقهای، آرمانهای صنفی را وارد ماجرا نکنید. دشمن بخوبی میداند که اگر این ملّت یکپارچه باشد، اگر این مُشت همچنان گرهکرده بماند، بر سر دشمن چه خواهد آمد؛ میخواهد این مُشت را باز کند. چگونه باز کند؟ آیا بیایند به یک ملّتی که جان داده و خون داده بگویند انقلاب بس است؟ او این را خواهد پذیرفت؟ بیایند به یک ملّت بگویند انقلاب بد است، برای اینکه ملّت را تجزیه کنند؟ آیا ملّت این را خواهد پذیرفت؟ معلوم است که نه.
دشمن در اینجا شیوهی شناختهشدهی روشنی دارد؛ میآید آرمان عمومی ملّت را که بارها و بارها آن را بر زبان آورده و تکرار کرده ــ آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی ــ تجزیه میکند، آرمانهای کوچک، موضعی و منطقهای را در معرض دید و خواست انسانهایی که کوچک میاندیشند قرار میدهد؛ آرمانهای صنفی را وارد معرکه میکند: به کاسب میگوید به فلان دلیل فلان چیز یا فلان حق مال تو است، داد بکش؛ به کارگر میگوید به فلان دلیل فلان حق از آنِ تو است، فریاد بکش؛ به دانشجو و محصّل میگوید به فلان دلیل فلان چیز حقّ تو است، تظاهرات کن؛ برای همه یک چیزی دارد؛ برای هر قشری و هر گروهی یک آرمانی کوچک ــ اگرچه آرمان ممکن است در حدّ خود بزرگ باشد امّا در مقابل آرمان عظیم و عمومی این ملّت کوچک است ــ آرمانی محدود، آرمانی منطقهای، موضعی و صنفی در آستین دارد و در مقابل او قرار میدهد. آنها که فریب نخورند، هوشیاران این ملّتند.
اسلام این را هم به ما یاد داده است: هر گاه صحبت آرمانها شده، اسلام همواره آخرت را ــ آخرت غیر از قیامت است ــ یعنی آرمانهای دوربُرد و دورمدّت را ارزشمندتر از دنیا، یعنی آرمانهای کوچک و پَست دانسته است. خوب است معنای دنیا و آخرت را بار دیگر بفهمیم و تکرار کنیم: دنیا فقط به معنای زندگی در این محدوده نیست و آخرت به معنای زندگی پس از مرگ نیست؛ همهی آرمانهای کوچک و حقیر و موضعی و صنفی و شخصی، «دنیا» است و همهی آرمانهای عزیز و بزرگ و عمومی، «آخرت» است. دیروز که با شاه مبارزه میکردیم، به کاسب میگفتند دکّانت را نبند، بینان میمانی؛ کاسب گوش نمیکرد، پولی که آخر شب باید به دست بیاورد، یک آرمان بود، یک نیاز بود، امّا آرمان کوچکی بود؛ به دانشجو میگفتند سر کلاس برو، آخر سال از کلاس و از امتحان محروم میمانی؛ موفّق شدن در امتحان برای یک دانشجو یک آرمان است، یک آرزو است، یک مرحلهی لازم زندگی است امّا آرمان کوچکی است. آن روز پیامآوران فرهنگ قرآنی و اسلامی به آن کاسب میگفتند آخرت را بجوی، به آن دانشجو میگفتند آخرت را بجوی؛ معنای آخرت این نبود که حالا گرسنه بمان تا روز قیامت به بهشت بروی و آنجا سیر بشوی؛ آخرت همین آرمان عظیمی بود که ملّت ایران، از کاسبش تا کارگرش تا دانشجویش تا روحانیاش تا کشاورز و روستانشیناش تا اداریاش تا نظامیاش، همه و همه دست به دست هم دادند، از آرمانهای کوچکشان چشم پوشیدند و آن [آرمان بزرگ] را تحقّق بخشیدند. این، آرمان عظیم ملّت ایران بود؛ این آخرت ما است.
(۲ سورهی نساء، بخشی از آیهی ۷۵؛ «و چرا شما در راه خدا [و در راه نجاتِ] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمیجنگید؟ همانان که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهری که مردمش ستمپیشهاند بیرون ببر. ...»
(۳ سورهی حج، آیهی ۳۹؛ «به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده رخصت [جهاد] داده شده است، چرا که مورد ظلم قرار گرفتهاند، و البتّه خدا بر پیروزی آنان سخت توانا است.»
(۴ سورهی قدر، آیات ۳ و ۴؛ «شبِ قدر از هزار ماه ارجمندتر است. در آن [شب] فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان، برای هر کاری [که مقرّر شده است] فرود آیند.»
(۵ مصباحالمتهجّد و سلاح المتعبّد، ج ۲، ص ۸۴۹ (دعای کمیل)