محمدصالح سلطانی
شاید از دور شبیه هم به نظر برسند: انسانهایی آرمانخواه و میهندوست که در راه یک ارزش بزرگ، زندگی خودشان را وقف میکنند و به افتخار «شهادت» در مسیر حق نائل میشوند؛ اما از نزدیک که نگاه کنیم، هر شهید یک قصه است: یک داستانِ شنیدنی، یک کتابِ خواندنی که فقط یک نسخه از آن چاپ شده و دیگر هیچوقت تجدید چاپ نمیشود. زندگی هر شهید، از جهاتی شبیه دیگر شهدا و از جهاتی بسیار بیشتر، منحصربهفرد است. ثبت و «روایت» این زندگیهای متمایز و متنوع که در نهایت مثل رودخانههایی خروشان به یک دریا میریزند، کاری است که «ادبیات» از پسِ آن بر میآید.
زندگی هر شهید، خاص خودش است، با ماجراهایی که مسیرِ او را به سمت شهادت هموار میکند. شاید اصلاً یکی از ویژگیهای برجستهی نهضت امام خمینی همین بود که سربازانش نه آدمهایی شکل هم و قالبزدهشده، بلکه انسانهایی صاحباندیشه، متکثر و متمایز بودند: مردان و زنانی که هر یک به سبک خود زندگی کردند؛ اما مثل هم به سعادتِ شهادت رسیدند. یکی از این انسانها سردار شهید احمد یوسفی است: از فرماندهان سپاه ناحیهی زنجان که سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید؛ اما پیش از رسیدن به این جایگاه آسمانی، زندگی عاشقانهای را با همسرش از سر گذراند: شیرین و پرماجرا، درست مثل قصههای افسانهای.
«پاییز آمد» راوی همین زندگی است؛ زندگی بانو فخرالسادات موسوی و سردار شهید احمد یوسفی. ماجرا از تکاپوی فخرالساداتخانم در روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب آغاز میشود. روزهایی که نهضت به حضورِ همهی دلسپردگانش در صحنه نیاز داشت و در این «حضور» تفاوتی میان زن و مرد نبود. روی همین حساب، زنان هم باید به میدان میآمدند، کاری را دست میگرفتند و حتی در صورت نیاز آموزش رزم میدیدند. احمدآقا در میان همین دوندگیهای اوایل انقلاب بود که با فخرالساداتخانم، در سپاه، آشنا شد. آشناییشان خیلی زود به خواستگاری منجر شد و موافقتِ پرماجرای پدرِ دخترخانم و سفر این دو جوان به تهران برای اینکه آقای هاشمی رفسنجانی خطبهی عقدشان را بخواند و بعد آغاز یک سفر عاشقانه که در «پاییز آمد» روایت میشود.
مهمترین ویژگی کتاب، روایت ساده، بیپیرایه و دلنشینش از «عشق» است؛ عشقی بهمعنای زمینیِ کلمه که مقدمهی یک عشق آسمانی میشود. احمدآقا و فخرالساداتخانم عمیقاً عاشقِ هماند و این عشق را بدون واهمه بروز میدهند. احتمالاً شیرینی این زندگی عاشقانه آنقدر در کام فخرالساداتخانم پایدار بوده که سهدهه بعد از شهادت همسرش، آن عاشقانهها را به دست راوی «پاییز آمد» بسپارد تا یک اثر ادبیِ متفاوت و محترم به کتابخانهی ادبیات پایداری کشور اضافه شود.
زندگی هر شهید، خاص خودش است، با ماجراهایی که مسیرِ او را به سمت شهادت هموار میکند. شاید اصلاً یکی از ویژگیهای برجستهی نهضت امام خمینی همین بود که سربازانش نه آدمهایی شکل هم و قالبزدهشده، بلکه انسانهایی صاحباندیشه، متکثر و متمایز بودند: مردان و زنانی که هر یک به سبک خود زندگی کردند؛ اما مثل هم به سعادتِ شهادت رسیدند. یکی از این انسانها سردار شهید احمد یوسفی است: از فرماندهان سپاه ناحیهی زنجان که سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید؛ اما پیش از رسیدن به این جایگاه آسمانی، زندگی عاشقانهای را با همسرش از سر گذراند: شیرین و پرماجرا، درست مثل قصههای افسانهای.
«پاییز آمد» راوی همین زندگی است؛ زندگی بانو فخرالسادات موسوی و سردار شهید احمد یوسفی. ماجرا از تکاپوی فخرالساداتخانم در روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب آغاز میشود. روزهایی که نهضت به حضورِ همهی دلسپردگانش در صحنه نیاز داشت و در این «حضور» تفاوتی میان زن و مرد نبود. روی همین حساب، زنان هم باید به میدان میآمدند، کاری را دست میگرفتند و حتی در صورت نیاز آموزش رزم میدیدند. احمدآقا در میان همین دوندگیهای اوایل انقلاب بود که با فخرالساداتخانم، در سپاه، آشنا شد. آشناییشان خیلی زود به خواستگاری منجر شد و موافقتِ پرماجرای پدرِ دخترخانم و سفر این دو جوان به تهران برای اینکه آقای هاشمی رفسنجانی خطبهی عقدشان را بخواند و بعد آغاز یک سفر عاشقانه که در «پاییز آمد» روایت میشود.
مهمترین ویژگی کتاب، روایت ساده، بیپیرایه و دلنشینش از «عشق» است؛ عشقی بهمعنای زمینیِ کلمه که مقدمهی یک عشق آسمانی میشود. احمدآقا و فخرالساداتخانم عمیقاً عاشقِ هماند و این عشق را بدون واهمه بروز میدهند. احتمالاً شیرینی این زندگی عاشقانه آنقدر در کام فخرالساداتخانم پایدار بوده که سهدهه بعد از شهادت همسرش، آن عاشقانهها را به دست راوی «پاییز آمد» بسپارد تا یک اثر ادبیِ متفاوت و محترم به کتابخانهی ادبیات پایداری کشور اضافه شود.
گلستان جعفریان که پیش از این در کتابهایی همچون «همه سیزدهسالگیام» و «روزهای بیآینه» مهارت تحسینبرانگیز خود در خلق آثاری روان و خواندنی را به رخ کشیده بود، در «پاییز آمد» هم بهخوبی از پسِ روایتِ زندگیِ پرماجرا و پرثمر خانم موسوی و شهید یوسفی برآمده است. کتاب پر است از توصیفات دلکش و خردهروایتهایی دلنشین که در کنار هم، پازل شخصیتِ فخرالساداتخانم را برای مخاطب «پاییز آمد» تکمیل میکند: شمایل زنی فعال، دغدغهمند، انقلابی و البته «مادر» که بهخوبی میتواند میان مسئولیتهای اجتماعی یک زنِ مسلمان و وظایف همسری و مادریاش پیوند برقرار کند و با به کمال رساندن هر دو نقش، به یک نمونه از «الگوی سوم زن» تبدیل شود.
«پاییز آمد» مستقل از همهی ارزشهایی که حاصل پرداختن به زندگی یک شهید است، از منظر تکنیکی هم کتابی ارزنده به شمار میرود: روایتی روان و خوشخوان از زندگیِ عاشقانهی زن و مردی که زندگیکردن را بلد بودند و خوب میدانستند میان عشق و آرمان نه تزاحم که رابطهی تکاملی برقرار است. «پاییز آمد» روایت دو ستاره است که از مسیر یک عشقِ زمینیِ عمیق و رشکبرانگیز، راهی به سوی آسمان پیدا کردند.
«پاییز آمد» مستقل از همهی ارزشهایی که حاصل پرداختن به زندگی یک شهید است، از منظر تکنیکی هم کتابی ارزنده به شمار میرود: روایتی روان و خوشخوان از زندگیِ عاشقانهی زن و مردی که زندگیکردن را بلد بودند و خوب میدانستند میان عشق و آرمان نه تزاحم که رابطهی تکاملی برقرار است. «پاییز آمد» روایت دو ستاره است که از مسیر یک عشقِ زمینیِ عمیق و رشکبرانگیز، راهی به سوی آسمان پیدا کردند.