دهم دیماه سال ۱۳۵۵، مصادف با روز تاسوعا جلسهای در منزل یکی از تجار و بازرگانان متدین تهران با حضور تعدادی از چهرههای دینی و انقلابی از جمله آقایان سید ابوالفضل موسوی زنجانی، مرتضی مطهری، صادق (شغل خیاط) سیدعلی آقا خامنهای، دکتر علی شریعتی و دکتر مفتح برگزار میگردد. بعد از صرف ناهار و قرائت قرآن به وسیله آقای صبحدل، دکتر شریعتی اشعاری پرشور درباره امام حسین و روز عاشورا خواند و سپس صادق پیشنهاد نموده یکی از آقایان صحبت کند و سیدعلی خامنهای درباره نهضت پیامبران و مبارزه دو جمعیت (مستکبر و مستضعف) صحبت و بعد مرتضی مطهری در مورد کلمه توده و قیام از نظر قرآن و اینکه کلمهای که بیشتر در قرآن آمده قیام است، مطالبی عنوان و در همین مورد شواهدی ذکر نمود. این بحث در ساعت ۱۶:۰۰ خاتمه پذیرفت و سپس مرتضی مطهری، دکتر مفتح و موسوی زنجانی محل مذکور را ترک کردند.
کتاب «خونآورد» مشروح جلسهای سهجانبه است که میان آیتالله خامنهای، شهید مطهری و مرحوم شریعتی و با موضوع قیام و انقلاب امام حسین(علیهالسلام) شکل گرفته است.
کتاب «خونآورد» مشروح جلسهای سهجانبه است که میان آیتالله خامنهای، شهید مطهری و مرحوم شریعتی و با موضوع قیام و انقلاب امام حسین(علیهالسلام) شکل گرفته است.
آنچه در حادثهی عاشورا سال ۶۱ قمری بازتاب بیشتری در منابع عاشوراپژوهی داشته است، پرداختن به قیام حضرت امام حسین(علیهالسلام)، با تکیه بر خود واقعه و منفک از سیر تاریخی حادثه بودهاست و به همین دلیل طبعا کاستیهایی را در خود داشته است. با عنایت به همین مسئله آیتالله خامنهای با نگاهی نو بر تاریخ صدر اسلام و براساس بررسی سیر تاریخی حوادث، واقعهی عاشورا را واکاوی نموده و هدف قیام سیدالشهدا(علیهالسلام) را در راستای نهضت نبوی تبیین مینماید.
در ادامه بخشهایی از صحبتهای حضرت آیتالله خامنهای در این جلسه سه جانبه را میخوانیم:
نه فقط در ماجرای حادثهی کربلا ــ یعنی آنچه در آن حادثهی کربلا معروف شده ــ بلکه در هر حادثهی تاریخی، اگر چنانچه آن حادثه را به تعبیر ایشان به طور مجرّد، یعنی مقطوع از تسلسل تاریخیاش و حلقات تاریخی قبل و بعدش مطالعه کنیم، احتمالاً یکجور دربارهی آن حادثه نتیجه بگیریم و اظهار نظر کنیم و اگر آن حادثه را، آن پدیدهی تاریخی را، به صورت یک حلقهای از یک سلسله و یک مرتبهای از مراتبِ یک تسلسلِ تاریخی در نظر بگیریم، احتمالاً بلکه یقیناً نتیجهی دیگری و استنباط دیگری و قضاوت دیگری خواهیم داشت. در مورد مسئلهی عاشورا و ثورهی حسینبنعلی (صلوات اللّه علیه) و قیام امام حسین، یک چنین تحلیلی و طبعاً یک استنتاج درستی بر اساس این تحلیل، ضروری و لازم است. حالا بنده تا چه حد آمادگی داشته باشم، اظهار لطف و حُسن نظر آقای دکتر بود که به بنده محوّل کردند؛ وَالّا، هم خود ایشان، هم اساتید تشریف دارند. حالا بنده مختصری در این زمینه عرض میکنم و بعد هم باز رشتهی سخن دست آقایان است که اظهار نظر بفرمایند.
مسئلهی امامت اساساً اگر درست بررسی بشود، یعنی مفهومی به نام امامت در مجموعهی یک مکتب دانسته بشود و شناخته بشود، نه فقط قضیّهی عاشورا و انقلاب حسینی و قیام حسینی بلکه تمام موضعگیریهای ائمّهی دیگر ما ــ چه امیرالمؤمنین در موضعگیریهای گوناگونش و چه امام حسن در قضیّهی جنگ و سپس صلح، چه امام حسین در ماجرای ده سال سکوت ظاهری در زمان معاویه و سپس یک قیام آنچنانی و چه ماجرای امامان بعدی، یعنی از امام سجّاد (صلواتاللّه علیه) تا امام عسکری ــ با فهمیدن معنای امامت، به نظرم قابل توجیه میشود. امامت به طور خلاصه ــ آنچه میتوانیم دربارهاش کمی صحبت بکنیم ــ با این تعبیر قابل فهمیدن و فهماندن است که بگوییم ادامهی نبوّت است. نبی با یک فکر نو، با یک ایدئولوژی مترقّی، با یک رسالت، با یک پیام، در اجتماع جاهلی ظهور میکند. این تعبیراتی که داریم، همه تعبیرات قرآنی است، یعنی تعبیرات خود ما است؛ تعبیر «مترقّی»، تعبیر «نو»، تعبیر «پیام»، تعبیر «اجتماع جاهلی»، اینها همه تعبیراتی است که در قرآن و در حدیث یعنی در متون خود این ایدئولوژیای که داریم از آن بحث میکنیم وجود دارد.
در ادامه بخشهایی از صحبتهای حضرت آیتالله خامنهای در این جلسه سه جانبه را میخوانیم:
نه فقط در ماجرای حادثهی کربلا ــ یعنی آنچه در آن حادثهی کربلا معروف شده ــ بلکه در هر حادثهی تاریخی، اگر چنانچه آن حادثه را به تعبیر ایشان به طور مجرّد، یعنی مقطوع از تسلسل تاریخیاش و حلقات تاریخی قبل و بعدش مطالعه کنیم، احتمالاً یکجور دربارهی آن حادثه نتیجه بگیریم و اظهار نظر کنیم و اگر آن حادثه را، آن پدیدهی تاریخی را، به صورت یک حلقهای از یک سلسله و یک مرتبهای از مراتبِ یک تسلسلِ تاریخی در نظر بگیریم، احتمالاً بلکه یقیناً نتیجهی دیگری و استنباط دیگری و قضاوت دیگری خواهیم داشت. در مورد مسئلهی عاشورا و ثورهی حسینبنعلی (صلوات اللّه علیه) و قیام امام حسین، یک چنین تحلیلی و طبعاً یک استنتاج درستی بر اساس این تحلیل، ضروری و لازم است. حالا بنده تا چه حد آمادگی داشته باشم، اظهار لطف و حُسن نظر آقای دکتر بود که به بنده محوّل کردند؛ وَالّا، هم خود ایشان، هم اساتید تشریف دارند. حالا بنده مختصری در این زمینه عرض میکنم و بعد هم باز رشتهی سخن دست آقایان است که اظهار نظر بفرمایند.
مسئلهی امامت اساساً اگر درست بررسی بشود، یعنی مفهومی به نام امامت در مجموعهی یک مکتب دانسته بشود و شناخته بشود، نه فقط قضیّهی عاشورا و انقلاب حسینی و قیام حسینی بلکه تمام موضعگیریهای ائمّهی دیگر ما ــ چه امیرالمؤمنین در موضعگیریهای گوناگونش و چه امام حسن در قضیّهی جنگ و سپس صلح، چه امام حسین در ماجرای ده سال سکوت ظاهری در زمان معاویه و سپس یک قیام آنچنانی و چه ماجرای امامان بعدی، یعنی از امام سجّاد (صلواتاللّه علیه) تا امام عسکری ــ با فهمیدن معنای امامت، به نظرم قابل توجیه میشود. امامت به طور خلاصه ــ آنچه میتوانیم دربارهاش کمی صحبت بکنیم ــ با این تعبیر قابل فهمیدن و فهماندن است که بگوییم ادامهی نبوّت است. نبی با یک فکر نو، با یک ایدئولوژی مترقّی، با یک رسالت، با یک پیام، در اجتماع جاهلی ظهور میکند. این تعبیراتی که داریم، همه تعبیرات قرآنی است، یعنی تعبیرات خود ما است؛ تعبیر «مترقّی»، تعبیر «نو»، تعبیر «پیام»، تعبیر «اجتماع جاهلی»، اینها همه تعبیراتی است که در قرآن و در حدیث یعنی در متون خود این ایدئولوژیای که داریم از آن بحث میکنیم وجود دارد.