بیانات در دیدار اعضاى «ستاد احیاى امر به معروف و نهى از منکر»

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

اوّلاً همان‌طور که فرمودید (۱)، واقعاً زمره‌ی خوبی جمع شده‌اند و بنده در صحبتی با یکی از آقایان گفتم: «من بهتر از این عدّه‌ای که برای این کار در این محیط آخوندی جمع شده‌اند، سراغ ندارم.» حالا به این‌گونه هم نگوییم که خیلی نافی غیر نباشد؛ اما الحمدلله، بهترینها آن‌جا جمعند.

من چند نکته را عرض می‌کنم. یکی این‌که شما طبق همین حُسن ظنّی که هست عمل کنید. یعنی واقعاً بهترین را عمل کنید. مبادا اشتباه کنید. این نکته‌ی مهمّی است. کار، کارِ ظریفی است. این هم که آقای جنّتی می‌فرمایند هر یک ماه با بنده جلسه داشته باشید، این نه ممکن است و نه اگر ممکن هم بود، این کار را می‌کردم. من که نمی‌خواهم این کار را بکنم؛ شما می‌خواهید بکنید! این‌که حتماً راجع به کاری که یک عدّه از برجستگان ما جمع شده‌اند و می‌خواهند آن را انجام دهند، بنده هم بنشینم و بگویم «این کار را بکنید، این کار را نکنید» که نمی‌شود! خودتان باید بنشینید و کار را درست کنید.

یک وقت مسأله‌ی مهمِ اساسی‌ای هست؛ این همه دستگاههای مملکتی هم هستند و از ما چیزی سؤال می‌کنند، شما هم چیزی سؤال کنید. شما دسترسی‌تان به ما، بیشتر از دیگران است. نخواهید که رئیس این قضیه من باشم. چون اگر من ماهی یک بار با شما ملاقات کنم، من مسؤول این قضیه می‌شوم. من با مجموعه‌های زیر فرمان خودم هم، ماهی یک بار ملاقات نمی‌کنم! شما خودتان باید این کار را بکنید. این نکته‌ی اوّل.

سعی کنید این کار را به بهترین وجه و هوشمندانه‌ترین شکل انجام دهید. یعنی واقعاً هوشمندیها و تجربه‌هایتان را به‌کار بگیرید. کار را اساسی تلقّی کنید. صِرفِ وفاداری و اخلاصی که فرمودند و واقعاً هم در شما هست کافی نیست. علاوه بر این، باید هوشمندی و تدبیر و عقل را که بحمدالله در شما هست در این کار رعایت کنید.

نکته‌ی دوم این‌که، شما نباید «ستاد امر به معروف و نهی از منکر» باشید. باید «ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر» باشید. «ستاد امر به معروف»، یعنی این‌که امر به معروف در مملکت، یک جا، کار ستادی رویش می‌شود! مگر می‌شود شما چنین کاری بکنید؟! امر به معروف، مالِ همه‌ی مردم است. مگر می‌شود یک ستاد ده نفره بنشینند و سازماندهیِ ستادیِ امر به معروف در سطح کشور را بکنند؟! این‌که اصلاً امکان ندارد. شما باید یک کار دیگر را به عهده بگیرید. نخواهید مباشرتاً، امر به معروف و نهی از منکر کنید. شما باید امر به معروف را در جامعه، احیا کنید. این، آن چیزی است که من خواسته‌ام. بارها و مکرّراً گفته‌ام و متأسفانه، این حرف به گوش افراد هم نمی‌رود. من می‌گویم: «مردم باید این روحیه را پیدا کنند. مردم، همان‌طور که نماز را واجب می‌دانند، باید امر به معروف را هم واجب بدانند.» باید این به مردم حالی شود که «لتأمرنّ بالمعروف و لتنهنّ عن المنکر او لیسلطنّ الله علیکم شرارکم.» همان‌طور که در جنگ متوجّه شدند که جنگ برایشان لازم است. شما، این کار را باید بکنید. اساس کار شما، احیای امر به معروف و نهی از منکر است؛ نه مباشرتاً سازماندهی امر به معروف و نهی از منکر.

نکته‌ی سوم این است که در شرع مقدّس اسلام، امر به معروف همان‌طور که می‌دانید سه مرحله دارد. یک مرحله، مرحله‌ی قلبی است. این را بد نیست این‌جا بگوییم که، بعضی می‌گویند «امر قلبی که امر و نهی نیست.» این، اشکالِ رایج و واضحی است و به نظر ما، اشکال ناواردی است. وقتی که شما گناه را می‌بینید، در مرحله‌ی امر قلبی و نهی قلبی، از شما می‌خواهند که در قلبتان دائماً حدیث نفس کنید که «لاتفعل! لاتفعل!» منتها شرایط اجازه نمی‌دهد که این «لاتفعل» از قلب شما به زبانتان برسد. این را می‌خواهند. یعنی می‌خواهند همان حالت علوّ و استعلایی که در آمر و ناهی وجود دارد، در قلب انسان هم باشد. وقتی که شما می‌بینید کسی معروفی را انجام نمی‌دهد، باید به او بگویید «اِفعَل! اِفعَل! اِفعَل!» در قلب هم، باید دائم این باشد و بجوشد. منتها وقتی این در انسان می‌جوشد؛ امّا شرایط نیست و نمی‌تواند بگوید، نمی‌گوید. اما این جوشش و تحوّل درونی و این امر و نهیِ درونی، باید باشد. بنابر این، صدقِ امر و نهی بر همان امر و نهی قلبی هم، صدق واقعی و حقیقی است؛ صدق مجازی نیست. منتها، امری است که به تحقّق خارجی نمی‌پیوندد. چون امر زبانی هم، اوّل از قلب شروع می‌شود. وقتی شما می‌گویید «اِفعَل»، اوّل قلبتان می‌گوید. منتها زبان، آلتِ بیانِ اراده است. آن اراده، منهای زبان، در قلب وجود دارد. این مرحله‌ی اوّل که از محل کلام خارج است و شما باید کاری کنید که همه‌ی مردم، لااقل این امر و نهیِ قلبی را داشته باشند.

بعد می‌رسیم به مرحله‌ی زبانی. مسؤولیت شما، مسأله‌ی زبانی است. یعنی شما باید کاری کنید که امر و نهی زبانی که اگر تحقّق پیدا کند مهمترین عامل است و تأثیرش حتّی از جهادی که توپ و تفنگ و بمب اتم دارد، بیشتر است انجام گیرد. منتها مردم امتحان نمی‌کنند. باید یک بار امتحان کنند، تا ببینند. من عرض می‌کنم: دیگراز امریکا بالاتر، قدرتمندتر، مستکبرتر، طاغی‌تر؟! اگر همه‌ی مسلمانان عالم تصمیم بگیرند که ماهی یک بار به امریکا بگویند «نکن!»، همین، امریکا را می‌شکند. یعنی کاری که با بمب اتم نمی‌شود، با این اقدام می‌شود. کار زبانی، کار یدی هم نمی‌خواهد.

همه‌ی مردم مسلمان، در تمام دنیای اسلام، مکلّفند. شما حالا این را بیاورید توی گناهانِ داخل جامعه: یک آقا حرکت خلافی انجام می‌دهد. کسی از پهلویش رد شود و همین قدر بگوید «آقا؛ این کار شما خلاف است. نکنید.» و رد شود برود. (عصبانیت هم لازم نیست. تهدید به عمل هم لازم نیست. جوانان ما دلشان می‌خواهد وقتی که ما گفتیم «امر به معروف کنید»، یک خنجر هم بدهیم دستشان؛ یک پارابلوم هم بدهیم. بگوییم: «آقا؛ اگر نشد، بزن!» در حالی که این زدن، یک کارِ دیگر است.) اگر همین کار انجام گیرد (یعنی شما بتوانید به مردم تفهیم کنید که اگر کار خلافی دیدند، بگویند «آقا نکن» و بروند)، کار بزرگی است. اگر ده نفر بگویند «نکن» و بروند، مگر کسی جرأت پیدا می‌کند که باز آن کارِ خلاف را بکند؟! این‌که می‌بینید وقتی شما دو بار، سه بار گفتید «نکن»، او عصبانی می‌شود، می‌آید یقه‌ی شما را می‌گیرد، پیداست که این ضربه، شکننده است. والّا اگر شکننده نبود، عصبانیت نداشت! می‌گفتی «نکن»؛ او هم نگاهی می‌کرد و محل نمی‌گذاشت.

وقتی چند بار تکرار شد «نکن» او ناگهان می‌خواهد منفجر شود. خدای متعال، در زبان و در امر و نهی، این اثر را قرار داده است. ما چرا این حکمت الهی را درک نمی‌کنیم و حاضر نیستیم از این ابزار عظیم خدایی استفاده کنیم؟! باید استفاده کنند تا ببینند که می‌شود، یا نمی‌شود. خدای متعال که آن آیات امر به معروف را خلاف نفرموده است! همین گونه است روایتی که از نهج‌البلاغه خواندیم. واقعاً اگر عمل کنید، تمام قوام عدل و حق در عالم، برقرار می‌شود.

اما مرحله‌ی سوم، همان است که ایشان اشاره کردند، و من دیروز آیین‌نامه‌اش را تصویب کردم و ابلاغ شد. آن آیین‌نامه، آیین‌نامه‌ی خوبی است. منتها، این کارِ شما نیست. کار بسیج است؛ که اگر در آیه‌ی «ولتکن منکم امّة» مِنْ را «مِنِ تبعیضیه» بگیریم، همان بعضند، که باید در همه‌ی مراحلش امر به معروف کنند؛ حتی در مرحله‌ی سومش، که مرحله‌ی ید است. آنها مرحله‌ی یدند. منتها در آیین‌نامه اضافه کردم: گروهی که مرحله‌ی سوم را انجام می‌دهند، موظّفند پشتیبانِ مرحله‌ی دومیها هم باشند. یعنی اگر کسی آمر و ناهی بود، سر و کارش به کلانتری نیفتد که به او اهانت کنند. یعنی این بسیجی برود با آن قوّه‌ی ضبط قضایی یا ضابطیّت قضایی که قانون به او داده است، از آن شخص حمایت کند.

بنابراین، سه مرحله‌ای را که وجود دارد، شما باید احیا کنید و عمده هم مرحله‌ی دوم است. اساس قضیه، مرحله‌ی دوم است. از همه مؤثّرتر، مرحله دوم است که می‌تواند همه‌ی اوضاع و احوال را به کل منقلب کند.

برای نکته‌ی آخری که می‌خواهم عرض کنم، وقت نیست. شما هم طوری هستید که وقتی آدم چشمش به جمالتان می‌افتد، دلش می‌خواهد صحبت کند. واقعاً شوق آفرینید. قضیه‌ی امر به معروف هم که خودش فی نفسه شوق‌آفرین است، یک جهت دارد. اشاره به قسمتی از فرمایشات آقای «جنّتی» که فرمودند کجاها امر به معروف بکنیم، کجاها نکنیم. همین که خواندم؛ می‌فرماید «لتأمرنّ بالمعروف او لتنهّن عن المنکر او لیسلطن الله علیکم شرارکم.» یعنی چه؟ یعنی امر به معروف و نهی از منکر، جهتش، جهت ضدّ سلطه‌ی اشرار است. معنایش این است. این دو عِدل همند. یعنی اگر کردید، سلطه‌ی اشرار واقع نخواهد شد. اگر نکردید، سلطه‌ی اشرار واقع خواهد شد. پس، معنایش چیست؟ معنایش این است که این امر و نهی، باید در مقابل سلطه‌ی اشرار باشد.

حالا شما نگاه کنید، ببینید سلطه‌ی اشرار کجاست؟ شما بگویید به جوراب نازک! نه آقا! شما به جوراب نازک چه‌کار دارید؟ جوراب نازک را بپوشد؛ این‌قدر اهمیت ندارد. اما اگر دیدید روی جوراب عکس «مایکل جکسون» را زده، باید او را دنبال کنید. آن یک چیز است، این چیز دیگر است. زلفش بیرون است، باشد. هزار گونه خطا می‌کنند، این هم یک گناه صغیره است. موی سر بیرون بودن، گناه کبیره که نیست! از غیبت و دروغ که بالاتر نیست! از رشوه گرفتن و خوردن که بالاتر نیست! اما چنانچه دیدید یک نفر با همین حالت به اداره می‌آید و جلو آخوند اداره هم سرش را بالا می‌گیرد و راه می‌رود؛ این می‌شود گناه کبیره. یعنی این، در جهت تسلّط اشرار است. غرض؛ به مردم؛ به آن کسانی که می‌خواهید امر و نهی کنند، تفهیم کنید که ما از آنها چه می‌خواهیم.

این جوان به خیابان می‌رود؛ اما نمی‌داند باید چه کار کند. مثلاً فرض کنید در خانه‌ی مردم عروسی است؛ می‌زنند و می‌رقصند. شما حق ندارید داخل خانه‌ی او بشوید؛ مگر با اجازه‌ی دادستان. اما یک وقت هست که می‌خواند، به قصد این‌که صدایش در بیرون منتشر شود. مثل آن قاضی معمّمی، که روز بیست‌ویکم ماه رمضان، در فلان جا، رفته لب دریا به عیش و عشرت! او را باید گرفت و به تعبیر مبالغه‌آمیز کلّه‌اش را کَند. توجّه کردید؟ حالا قضات نترسند! بحثِ «سَر کَندن» نیست! غرضم این است که ما باید ببینیم چه هست که در جهت مقابل سلطه‌ی اشرار است و آن امر به معروف و نهی از منکر، برای ما لازم است. مصداقش را شما باید پیدا کنید. مواردش را شما باید پیدا کنید.

در این قضیّه، بینش سیاسی لازم است. گرچه من معتقدم در همه‌ی کارها، اگر انسان سیاسی نباشد، درست نمی‌تواند حقایق را بفهمد. سیاست یک عطر و بوی خاصّی است. مثل این است که شما گلی را می‌برید پیش کسی که شامّه ندارد. همه چیز را از این گل می‌فهمد، اما یک چیز را نمی‌فهمد. شما نمی‌توانید بفهمید که او این را نمی‌فهمد، او هم نمی‌تواند بفهمد که شما چیزی اضافه بر او دارید و می‌فهمید. او، غیرقابل توجیه است. چشمش هم کور نیست که بداند نمی‌بیند؛ نه. آدمهایی که شامّه ندارند، بعضی‌شان تا آخر عمر نمی‌فهمند که شامّه ندارند. یک چیزی ببینند، می‌گویند «بوی خوبی دارد»، اما درک درستی از این قضیه ندارند. سیاست، چنین چیزی است. یک حقیقت است که در یک پدیده به وجود می‌آید و آن را آدمی که بینش سیاسی دارد می‌بیند. اصلاً نمی‌شود آن را به کسی که بینش سیاسی ندارد، نشان داد.

ما سرِ یک قضیه‌ای با آقایی که مرد محترمی هم بود، بحث می‌کردیم. من دیدم واضحترین امور را به او می‌گویم و او ملتفت نیست. او تعجّب می‌کرد که من چرا این حرفها را می‌زنم؛ من هم تعجّب می‌کردم که او چرا نمی‌فهمد! غرض؛ شما در این قضیه، آن درک سیاسی را به کار بگیرید. چشم را نبندید و فقط همان یک شعارِ نهی از منکر را بدهید. این هم منکر است. «هذا منکر و کل منکر یجب نهی عنه، فهذا یجب نهی عنه.» قضیّه این‌گونه نیست. باید نگاه کنید ببینید کدام منکر باید نهی شود؛ کدام منکر حالا باید نهی شود و کدام منکر واقعاً منکر خطرناکی برای ماست؟ کار، کارِ بسیار بابرکتی است. شما هم خودتان را به خوب جایی متّصل کرده‌اید. جناب آقای جنّتی، واقعاً همان جای خوب و محور خوب برای اجتماع و حرکت و کار و تلاش است. ملاحظه کردید بیاناتشان و حساسیّتشان را و همان مطالبی را که فرموده بودند.

غرض؛ جای خوبی است. آقای «قرائتی» را هم که انصافاً خدای متعال مثل بولدوزر آفریده است. سرِ قضیه‌ی زکات، یکی گفت: «زکات را شما دنبال کن.» گفتم: «اگر می‌خواهید زکات زنده شود، بروید سراغ آقای قرائتی، تا مثل نماز، زکات را هم عَلَم کند.» واقعاً خوبند. شما هم که واقعاً هر کدام تا آن‌جا که من می‌شناسم نوری هستید، که نمی‌خواهیم جلو خودتان خیلی تعریف کنیم. خیلی خوبید. و خدا را شکر می‌کنیم که شما در این نظام و در این مجموعه هستید.

بروید این کار را دنبال کنید؛ جدّی هم دنبال کنید. به ظواهر و به کمّ و همّ دل خوش نکنید. به عناوین و های و هوی هم اهمیت ندهید. البته این هفته، هفته‌ی خوبی است. اگر مایلید که خبرش پخش شود، پخش کنید. اما به نظر من، کار را منحصر به تبلیغات نکنید. منظور این است که یک وقت انسان دکانی دارد که عرض آن، همان عرضِ درِ دکان است. یعنی در که باز شد، همه چیزِ دکانْ دیده می‌شود. این، یک نوعش است. یک نوع هم هست که آدم می‌داند این مقداری که از این‌جا دیده می‌شود، پنج، شش برابرش این طرف و آن طرف است. توجه کردید؟ این‌گونه باشید. هر مقدار که تبلیغ می‌کنید، همه‌ی آن چیزی که توی دستگاهتان است، نباشد. مقیّد باشید به این معنا که یک چیزهایی را که فقط خودتان می‌دانید، نگویید.

خداوند توفیقتان بدهد.

۱) پیش‌ از بیانات‌ رهبر انقلاب‌ اسلامی‌ آیت‌الله جنتی‌ رئیس‌ ستاد احیای‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر گزارشی‌ از فعالیتهای‌ این‌ ستاد را به‌ استحضار مقام‌ معظم‌ رهبری‌ رساند و طی‌ آن‌ اهداف‌ و برنامه‌های‌ این‌ ستاد را تشریح‌ کرد.