«خرمشهر»، این شهر کوچکِ مرزی، در سالهای دفاع مقدس خیلی چیزها به خودش دیده؛ از رنجهای بیپایان و مظلومیتی انکارناشدنی تا شکوه یک فتح تاریخی. در میان همهی آنچه این شهر با چشمان خود دیده اما «حماسه» از هرچیزی پررنگتر است. از شهری حرف میزنیم که به کشور همسایه چسبیده و فقط یک رودخانه آن را از عراق جدا میکند؛ شهری که اولین مقصد نظامیان اشغالگر بعثی در آغاز جنگ تحمیلی بود و روی کاغذ، فتح کردنش برای ارتش صدام نباید بیشتر از یکی-دو روز طول میکشید.
اما تاریخ این سرزمین گواه است که خرمشهر ما، ۳۴ روز با دست خالی مقاومت کرد. شوخی نیست؛ ۳۴ روز یعنی بیشتر از یک ماه نگهداشتن یک شهر کوچک در برابر هجوم زمینی و هوایی دشمنی تا دندان مسلح که همسایهی دیوار به دیوار شهر بوده.
دفاع جانانهی آن ۳۴ روز حماسهای بزرگ است که به اندازهی بزرگیاش در تاریخنگاری جنگ ما روایت نشده. مقاومت خرمشهر در روزهای نخست جنگ اما نتیجهی مقاومت مردم و البته دو گروه شاخصتر بود؛ یکی جوانان خرمشهری که محمد جهانآرا فرماندهیشان میکرد و دیگری تکاوران نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی که یک نظامیِ ورزیدهی باابهت فرماندهشان بود: ناخدا هوشنگ صمدی.
جنگ ظهر روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و گروه تکاوران نیروی دریایی بامداد اول مهر از زیر قرآن رد شدند تا خودشان را به خرمشهر برسانند. آنها یکی از زبدهترین گروههای نظامی ارتش بودند؛ چند جوان جسور که آموزشهایی سخت و طاقتفرسا را پشت سر گذاشته و برای سختترین شرایط آماده شده بودند. در آن روزهای آغاز جنگ و وقتی خبر حمله سهمگین ارتش صدام به جنوب خوزستان منتشر شد، این تکاورانِ آمادهی نبرد منتظر نماندند و به سرعت از بوشهر راهی خرمشهر شدند. آنها خوب میدانستد تمام آموزشهایی که دیدهاند برای چنینروزی بوده؛ برای دفاع از مردم. پس معطل نکردند و رفتند کنار مردم و خیلی زود توان دفاعی خرمشهر را با حضورشان ارتقا دادند.
اما تاریخ این سرزمین گواه است که خرمشهر ما، ۳۴ روز با دست خالی مقاومت کرد. شوخی نیست؛ ۳۴ روز یعنی بیشتر از یک ماه نگهداشتن یک شهر کوچک در برابر هجوم زمینی و هوایی دشمنی تا دندان مسلح که همسایهی دیوار به دیوار شهر بوده.
دفاع جانانهی آن ۳۴ روز حماسهای بزرگ است که به اندازهی بزرگیاش در تاریخنگاری جنگ ما روایت نشده. مقاومت خرمشهر در روزهای نخست جنگ اما نتیجهی مقاومت مردم و البته دو گروه شاخصتر بود؛ یکی جوانان خرمشهری که محمد جهانآرا فرماندهیشان میکرد و دیگری تکاوران نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی که یک نظامیِ ورزیدهی باابهت فرماندهشان بود: ناخدا هوشنگ صمدی.
جنگ ظهر روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و گروه تکاوران نیروی دریایی بامداد اول مهر از زیر قرآن رد شدند تا خودشان را به خرمشهر برسانند. آنها یکی از زبدهترین گروههای نظامی ارتش بودند؛ چند جوان جسور که آموزشهایی سخت و طاقتفرسا را پشت سر گذاشته و برای سختترین شرایط آماده شده بودند. در آن روزهای آغاز جنگ و وقتی خبر حمله سهمگین ارتش صدام به جنوب خوزستان منتشر شد، این تکاورانِ آمادهی نبرد منتظر نماندند و به سرعت از بوشهر راهی خرمشهر شدند. آنها خوب میدانستد تمام آموزشهایی که دیدهاند برای چنینروزی بوده؛ برای دفاع از مردم. پس معطل نکردند و رفتند کنار مردم و خیلی زود توان دفاعی خرمشهر را با حضورشان ارتقا دادند.
کتاب «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» خاطرات فرمانده این تکاوران قهرمان است. کتاب از کودکی ناخدا صمدی آغاز میشود و تقریباً نیمی از آن به خاطرات ناخدا از کودکی تا ورود به ارتش و پیروزی انقلاب اسلامی اختصاص مییابد. از جایی به بعد اما التهاب کتاب چندبرابر میشود؛ چون روایت خرمشهر آغاز میشود، روایت جنگی نابرابر و سهمگین. ریتم کتاب، تند است و بحرانِ جاری در شهر را به خوبی به مخاطب منتقل میکند. روایت پرجزئیات ناخدا صمدی هم به نویسنده کمک کرده تا در خلق یک روایت سرراست و خواندنی به توفیق برسد. «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» که به قلم سیدقاسم یاحسینی نوشته شده، پر از تصاویر تأملبرانگیز و حیرتآوری است که احوال خرمشهرِ زخمی در روزهای نخست جنگ را یادآوری میکند.
روایت کتاب البته منحصر در روزهای نخست جنگ نیست و اگرچه ناگزیز به لحظات تلخ ترک شهر توسط نیروهای ایرانی پس از ۳۴ روز مقاومت میرسد اما باز هم پیش میرود و نقطهی پایان روایت را در سوم خرداد ۱۳۶۱ میگذارد؛ در روزی که صمدی و همرزمانش با چشمانی پر از اشک شوق دوباره به خرمشهر میرسند و این شهرِ دوستداشتنی را در آغوش میکشند.
نقش قهرمانان ارتش در روزهای باشکوه دفاع مقدس، نقشی تاریخساز است که به قدر لیاقت در آثار هنری بازنمایی نشده است. حماسههای ارتش در دوران جنگ اما بدون روایت، ماندگار نمیشوند و برای همین است که لزوم پرداختن به کتابهایی مثل «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» و تلاش برای افزایش تعداد آثار هنری با محوریت نقش ارتش در روزهای جنگ، اهمیتی مضاعف پیدا میکند.
روایت کتاب البته منحصر در روزهای نخست جنگ نیست و اگرچه ناگزیز به لحظات تلخ ترک شهر توسط نیروهای ایرانی پس از ۳۴ روز مقاومت میرسد اما باز هم پیش میرود و نقطهی پایان روایت را در سوم خرداد ۱۳۶۱ میگذارد؛ در روزی که صمدی و همرزمانش با چشمانی پر از اشک شوق دوباره به خرمشهر میرسند و این شهرِ دوستداشتنی را در آغوش میکشند.
نقش قهرمانان ارتش در روزهای باشکوه دفاع مقدس، نقشی تاریخساز است که به قدر لیاقت در آثار هنری بازنمایی نشده است. حماسههای ارتش در دوران جنگ اما بدون روایت، ماندگار نمیشوند و برای همین است که لزوم پرداختن به کتابهایی مثل «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» و تلاش برای افزایش تعداد آثار هنری با محوریت نقش ارتش در روزهای جنگ، اهمیتی مضاعف پیدا میکند.