روایت دلخواه پسری شبیه سمیر

احضار تاریخ برای خلق یک روایت ماندگار

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif میراث امام خمینی (ره) برای مردم ایران، یک حقیقت همیشه‌زنده است؛ یک یادگاری جاودانه که تاریخ این سرزمین و بلکه سرنوشت جهان اسلام را دگرگون کرد. روایت این میراث اما کار ساده‌ای نیست. هر فرم و هر قالبی امکان پذیرندگی جان کلام را درباره‌ امام و نهضت او ندارند. برای گفتن و نوشتن از خمینی‌کبیر باید محتاط بود و دقیق. شاید برای همین است که نمی‌شود به راحتی هر اثر هنری مرتبط با امام خمینی(ره) را یک اثر خوب و ماندگار دانست.

«روایت دلخواه پسری شبیه سمیر» داستانی عجیب دارد. ماجرا از جایی آغاز می‌شود که پیکر یکی از شهدای جنگ تحمیلی که علاقه‌ فراوانی به امام دارد، با یک اشتباه وارد خاک عراق می‌شود و دست تقدیر، این پیکر را به قبرستان وادی‌السلام نجف می‌رساند! از اینجا به بعد، کتاب از زبان ارواحِ افرادِ مدفون در این قبرستان روایت می‌شود؛ مردان و زنانی که نویسنده آنان را از دل تاریخ احضار می‌کند تا برای رزمنده‌ ایرانی خاطره بگویند؛ خاطراتی که با ظرافت و دقت، به دوران زندگی «آقا روح‌الله» در نجف پیوند می‌خورند.
 
از این رهگذر است که «روایت دلخواه پسری شبیه سمیر» خود را به زندگی و زمانه‌ امام خمینی (ره) متصل می‌کند. پرهیز از مستقیم‌گویی و استفاده از ظرافت‌های قصه‌گویی، بزرگترین نقطه قوت این رمان است که باعث می‌شود مخاطب با لذت کشف ارتباط میان خرده‌داستان‌ها و از مسیر شنیدن خاطرات آدم‌هایی مختلف، امام (ره) را بهتر و شیرین‌تر بشناسد. ادبیاتی‌ها قاعده‌ مشهوری دارند که می‌گوید: «نگو، نشان بده!» و خبوشان با استفاده‌ هنرمندانه از این قاعده، شخصیت امام خمینی (ره) را در دل داستانک‌هایی که از زبان شخصیت‌های غریب کتاب روایت می‌شوند؛ به خواننده‌ نشان می‌دهد.
 
نویسنده در دل این رمان با ظرافتی مثال‌زدنی به بازگو کردن تاریخ معاصر ایران، چگونگی شکل‌گیری حزب بعث عراق، ایام جنگ و روزهای تبعید امام خمینی در نجف می‌پردازد. توصیف‌هایی که نویسنده‌ این اثر از حال‌وهوای انقلاب، شور مردم از بازگشت امام، ماجرای حمله به مدرسه‌ فیضیه‌ قم و... ارائه می‌دهد زنده است و خواننده‌ کتاب را در دل وقایع تاریخی قرار می‌دهد.
 
«روایت دلخواه پسری شبیه سمیر» یک نمونه‌ خوب از استفاده‌ هوشمندانه از وقایع تاریخی توسط یک رمان‌نویس است. داستان، تاریخ نیست و قرار نیست به همه‌ آن‌چه تاریخ در چنته دارد پای‌بند باشد. رمان تاریخی بیش و پیش از هرچیز باید خود را متعهد به «روح تاریخ» بداند و از این منظر، رمان محمدرضا شرفی خبوشان یک رمان موفق است؛ داستانی که در دل پیچاپیچِ قصه‌ آدم‌ها و شهرها و اتفاق‌ها، حقیقت بزرگی به نام «امام روح‌الله» را با هنرمندی روایت می‌کند.