پرواز همافران در قلب آسمان انقلاب

«آبی آتشین»؛ روایتی از حماسه پرسنل نیروی هوایی در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها برای نویسندگان رمان‌های تاریخی، خلق جهانی ادبی است که ضمن وفادار بودن به بستر تاریخی خود، هویتی مستقل داشته باشد و بتواند خواننده را چنان با خود همراه سازد که سرنوشت شخصیت‌های کتاب برای او امری حیاتی و پرسشی بزرگ گردد، که تا آخرین سطر اثر، مخاطب را با عطشی سیری‌ناپذیر به دنبال خود بکشاند.

چنین است که به باور بسیاری از متفکران، اثری مانند جنگ و صلح از تولستوی، شاید بهتر از هر کتاب علمی تاریخی، برای فهم دوران حمله‌ی ناپلئون به روسیه راهگشا باشد. به همین ترتیب است که برای درک واقعیت انقلاب فرانسه و دوران پس از آن، چه بسا رجوع به رمان بی‌نوایان هم خوانشی ساده‌تر و هم دریافتی دقیق‌تر را به ما عرضه دارد.

شخصیت‌های بزرگ و برجسته‌ی تاریخی اگر وارد آثار ادبی و هنری شوند، فوراً بر دیگران سایه‌ای سنگین می‌اندازند. لاجرم، این شخصیت‌ها یا باید قهرمان اصلی و تمام‌عیار اثر باشند، یا تنها حضوری گذرا و کوتاه را تجربه کنند.

مطالعه‌ی آثار مطرح ادبیات جهان نشان می‌دهد که موفق‌ترین و شاخص‌ترین نویسندگان رمان‌های تاریخی، رویکرد دوم را برگزیده و به سراغ انسان‌های کمتر مشهوری رفته‌اند که در واقع نقش‌آفرینان بزرگ وقایع تاریخی بوده‌اند. بدین ترتیب، دست نویسنده بازتر می‌شود تا شخصیت‌هایی خیالی را در بستری تاریخی به جریان اندازد.

این مقدمه از این جهت ضرورت دارد که رمان «آبی آتشین» را جز از راه مطالعه‌ی قهرمان‌هایش نمی‌توان تحلیل کرد‌. نویسنده با برگزیدن این قهرمان‌ها، راهش را نه فقط از سایر رمان‌های تاریخی ایرانی، که اساساً از عمده‌ی قهرمان‌های ادبیات فارسی و آفرینندگان آن‌ها جدا کرده و سنت‌های کهنه و استواری را در هم ریخته است.

عادت ما این است که قهرمان‌هایی منفعل، سرخورده و ناتوان از ایستادن در برابر طوفان حوادث را نظاره کنیم که در نهایت یا قربانی ضعف و کاستی‌های خویش می‌شوند، یا دست تقدیر تاریخ آن‌ها را نابود کرده و به کناری می‌اندازد. در سوی دیگر نیز گاه با قهرمان‌های سطحی و کم‌عمقی مواجه بوده‌ایم که مترسک‌وار و شعارزده، تنها مهره‌هایی پیاده در شکل‌گیری بازی بزرگ تاریخ بوده‌اند و هرگز نتوانسته‌اند از سایه‌ شخصیت‌های واقعی تاریخی و زمینه‌ای که به داستانشان شکل داده خارج شوند. گویی نقطه‌ی آغاز و پایان از پیش مشخصی داشته و تنها برای پر کردن مسیر میان این دو، از تخیل نویسنده زاده شده بودند.

آبی آتشین نه یک، بلکه چهار قهرمان دارد. چهار شخصیت با سهم نسبتاً مساوی از قصه، که در نهایت همگی به نحوی به یکدیگر مرتبط و در مسیری واحد همراه می‌شوند. سه مرد و یک‌ زن، از طبقات مختلف، با عقاید و سرگذشت‌هایی کاملاً متفاوت، اما در نهایت و در نقطه‌ای خاص از تاریخ، همراه و هم‌جهت.

این‌ها همافرها و کارکنان نیروی هوایی هستند که در نوزدهم بهمن ۱۳۵۷، مسیر تاریخ ایران را به نوعی برای همیشه دگرگون می‌کنند. در واقع تمام فصل‌های این رمان، مسیر بلندی را برای ما به تصویر می‌کشد که این انسان‌ها را تا آستانه‌ی این تحول و تصمیم بزرگ رسانده است. جایی که اثر هم که به پایان می‌رسد، گویی آن عکس مشهور تاریخی که از پشت سر گرفته شده برای درک اصل واقعه کافی است و نویسنده هم تصمیم می‌گیرد تا چهره‌هایی از آن افراد حاضر در عکس بسازد. مردمانی ناشناخته اما اثرگذار.

ما برش‌هایی از زندگی این افراد را می‌بینیم و هر کدام را به آرامی می‌شناسیم. خاطرات کودکی، رؤیاهای نوجوانی، روزهای حضور در کشورهای خارجی، تجربه‌های شغلی و برخوردهایشان با طبقات گوناگون جامعه. این تکه‌های پراکنده و شاید در نظر اول بی‌اهمیت، در نهایت چارچوبی مستحکم برای ما می‌سازد که عقاید و آرمان‌های این قهرمان‌ها را شکل داده است.

اما فراتر از تمام این‌ها، ذات رسیدن این افراد به نقطه‌ی قهرمان بودن، در انتخاب نهفته است. تمام آن‌ها تا آخرین لحظه، فرصت داشتند تا مسیر دیگری برای زندگی خود انتخاب کنند، و چه بسا برای تاریخ نیز سرنوشت متفاوتی را رقم بزنند.

خاستگاه مردمی آن‌ها بود که باعث شد تا با مردم زمانه‌ خویش همگام و همراه باشند و اینجاست که مسیر قهرمان‌های ادبی موازی با مسیر تاریخ معاصر ما، وارونه می‌گردد: جایی که قطره‌های ریز و ناپیوسته، دریایی خروشان ساختند و همین‌ها نیز در نهایت به شخصیت‌های بزرگ و نامدار این قصه، اصالت و اهمیت بخشیدند. انتخاب، عامل بی‌نهایت کلیدی در زاده شدن قهرمان‌های راستین است، و در نهایت یک انقلاب چیست جز مجموعه‌ای از انتخاب‌های یک ملت در دل زمان؟

«آبی آتشین» با قرار دادن مردم عادی در دل رود غرّان حوادث در دورانی تاریخی، آن‌ها را به لحظاتی مشهور در تاریخ ما نزدیک می‌کند، و افکار، باورها، آرمان‌ها و‌ نیز ترس‌ها و تردیدهای این انسان‌ها را برای ما تصویر می‌کند.
 
جایی که خطر همواره در کمین مردم بی‌دفاع بود و چشمی نیرومند همواره بر آن‌ها ناظر، اما پیوستگی و یکدلی آن‌ها بود که پیروزی نهایی را رقم زد، و دیوار دژ نفوذناپذیر تاریکی را خرد کرد و به صندوقچه‌ی خاطرات تاریخ انداخت.