... به اعتقاد ما اهمّیّت مسئلهى خلافت و ولایت و حکومت اسلامى موجب آن شد که پیغمبر اکرم در آخرین ماهها، آخرین هفتههاى زندگى پُربرکت خودش، مردم را نسبت به این قضیّه آگاه و روشن کند. لذا بود که در حجّةالوداع که در سال آخر عمر پیغمبر و در سال دهم از هجرت انجام گرفت، پیغمبر اکرم یک خطبهى مفصّلى در خود حج، در منىٰ یا در مکّه ایراد کردند و وصیّتهایشان را براى مردم بیان کردند؛ بعد که از حج برمیگشتند، مابین مکّه و مدینه در نقطهاى به نام «غدیر خم» همهى مردم را جمع کردند؛ که در روایت هست که پیغمبر اکرم این نقطه را انتخاب کرد براى اینکه در این نقطه کسانى که از یمن یا از جاهاى دیگر آمده بودند، از قبایل مختلف جدا میشدند؛ اینجا جایى بود که همهى حجّاجى که از مکّه برمیگشتند، در اینجا مجتمع بودند. خود انتخاب این بیابان داغ و زمین سوزان و آفتاب جوشنده به خاطر این بود که اهمّیّت این مسئله روشن بشود.
در روایت دارد که آن قدر زمین در غدیرخم داغ بود که بسیارى از مردم مجبور شدند عباهایشان را از دوششان بردارند، به پایشان بپیچند که پایشان تاول نزند و ناراحت نشوند. [مردم] ایستادند. پیغمبر در میان این شرایط استثنائىِ جوّى و این شرایط دشوار روى بلندى قرار گرفت، امیرالمؤمنین را بلند کرد و به مردم نشان داد؛ براى خاطر اینکه هیچ اشتباهى هم نباشد، معرّفى کرد و گفت هر کسى که من سرپرست او هستم، ولایت او را به عهده دارم، حکومت من را قبول کرده، فَهَذا عَلىٌّ مَولاه؛ علىّبنابىطالب ــ این علىِ به طور مشخّص ــ مولاى او است. این اعتقاد ما است.
ما معتقدیم که پیام غدیرخم و حادثهى نصب علىّبنابىطالب دو پیام است: یک پیام همان چیزى است که از همان روز شیعیان و طرفداران امیرالمؤمنین علىّبنابىطالب آن پیام را گرفتند و آن عبارت است از حکومت علىّبنابىطالب. حالا واقعیّتهاى تاریخى البتّه جور دیگرى شد.
موضعگیرى امیرالمؤمنین یک موضعگیرى روشنى است و ما در این زمینه به مناسبت ایّام متناسب و مرتبط با امیرالمؤمنین شرح دادیم که حضرت در اوّل کار چه جور برخورد کردند، بعد چه جور روششان را منطبق کردند، و بعد هم که به خلافت رسیدند ــ آنها بحث دیگرى است ــ امّا آنچه به عنوان یک خطّ روشن در تفکّر اسلامى و در تاریخ اسلامى باقى ماند، این بود که پیغمبر اکرم این پیام را داد که علىّبنابىطالب، یعنى آن فردى که از لحاظ معنویّات، از لحاظ جهاد، از لحاظ دین، از لحاظ سوابقِ پاکى و طهارت اسلامى بىنظیر و ممتاز از دیگران است، او بعد از پیغمبر منصوب به خلافت است.
و پیام دوّم که پیامى است که ما امروز به آن خیلى احتیاج داریم، پیام اهمّیّت دادن به مسئلهى حکومت اسلامى است. هیچ مسئلهاى را رسول اکرم با این اهتمام بیان نکردند؛ در یک چنین شرایط دشوارى آن را براى مردم ذکر نکردند. پیغمبر اکرم بعد از آنکه این مسئله را بیان کرد، براى اهمّیّت این مسئله، پاى این قضیّه را با مُهر و امضاى قرآن کریم ممهور و موشّح کرد که: اَلیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم؛ امروز دیگر کسانى که کافر شدند، از دین شما مأیوس شدند.
تا قبل از آنکه مسئلهى حکومت مشخّص و روشن بشود، هنوز امیدهایى در دل کفّار بود امّا امروز دیگر فهمیدند که مسئلهى اصلى و مسئلهى تمامکننده تمام شد؛ بنابراین هیچگونه مشکلى دیگر وجود ندارد و کفّار مأیوسند. فَلاتَخشَوهُم؛ پس دیگر از کفّار نترسید، وَاخشَـون؛ از خداى خود بترسید؛ با حفظ وحدت در میان خود، با حفظ مقرّرات و احکام الهى، با حفظ آنچه خداى متعال به عنوان فریضه و وظیفهاى بر همهى مسلمانها معیّن کرد و معلوم کرد. اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم؛ امروز دین شما را کامل کردیم. وَ اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی؛ و نعمتمان را بر شما تمام کردیم. وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دینًا؛ اسلام را به عنوان دین و آئین و شکل واقعى امّت اسلامى و جهتدهندهى به تاریخ اسلامى راضى شدیم که دین شما باشد. این، اهمّیّت و بزرگى این حادثه را به ما میرساند.
در روایت دارد که آن قدر زمین در غدیرخم داغ بود که بسیارى از مردم مجبور شدند عباهایشان را از دوششان بردارند، به پایشان بپیچند که پایشان تاول نزند و ناراحت نشوند. [مردم] ایستادند. پیغمبر در میان این شرایط استثنائىِ جوّى و این شرایط دشوار روى بلندى قرار گرفت، امیرالمؤمنین را بلند کرد و به مردم نشان داد؛ براى خاطر اینکه هیچ اشتباهى هم نباشد، معرّفى کرد و گفت هر کسى که من سرپرست او هستم، ولایت او را به عهده دارم، حکومت من را قبول کرده، فَهَذا عَلىٌّ مَولاه؛ علىّبنابىطالب ــ این علىِ به طور مشخّص ــ مولاى او است. این اعتقاد ما است.
ما معتقدیم که پیام غدیرخم و حادثهى نصب علىّبنابىطالب دو پیام است: یک پیام همان چیزى است که از همان روز شیعیان و طرفداران امیرالمؤمنین علىّبنابىطالب آن پیام را گرفتند و آن عبارت است از حکومت علىّبنابىطالب. حالا واقعیّتهاى تاریخى البتّه جور دیگرى شد.
موضعگیرى امیرالمؤمنین یک موضعگیرى روشنى است و ما در این زمینه به مناسبت ایّام متناسب و مرتبط با امیرالمؤمنین شرح دادیم که حضرت در اوّل کار چه جور برخورد کردند، بعد چه جور روششان را منطبق کردند، و بعد هم که به خلافت رسیدند ــ آنها بحث دیگرى است ــ امّا آنچه به عنوان یک خطّ روشن در تفکّر اسلامى و در تاریخ اسلامى باقى ماند، این بود که پیغمبر اکرم این پیام را داد که علىّبنابىطالب، یعنى آن فردى که از لحاظ معنویّات، از لحاظ جهاد، از لحاظ دین، از لحاظ سوابقِ پاکى و طهارت اسلامى بىنظیر و ممتاز از دیگران است، او بعد از پیغمبر منصوب به خلافت است.
و پیام دوّم که پیامى است که ما امروز به آن خیلى احتیاج داریم، پیام اهمّیّت دادن به مسئلهى حکومت اسلامى است. هیچ مسئلهاى را رسول اکرم با این اهتمام بیان نکردند؛ در یک چنین شرایط دشوارى آن را براى مردم ذکر نکردند. پیغمبر اکرم بعد از آنکه این مسئله را بیان کرد، براى اهمّیّت این مسئله، پاى این قضیّه را با مُهر و امضاى قرآن کریم ممهور و موشّح کرد که: اَلیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم؛ امروز دیگر کسانى که کافر شدند، از دین شما مأیوس شدند.
تا قبل از آنکه مسئلهى حکومت مشخّص و روشن بشود، هنوز امیدهایى در دل کفّار بود امّا امروز دیگر فهمیدند که مسئلهى اصلى و مسئلهى تمامکننده تمام شد؛ بنابراین هیچگونه مشکلى دیگر وجود ندارد و کفّار مأیوسند. فَلاتَخشَوهُم؛ پس دیگر از کفّار نترسید، وَاخشَـون؛ از خداى خود بترسید؛ با حفظ وحدت در میان خود، با حفظ مقرّرات و احکام الهى، با حفظ آنچه خداى متعال به عنوان فریضه و وظیفهاى بر همهى مسلمانها معیّن کرد و معلوم کرد. اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم؛ امروز دین شما را کامل کردیم. وَ اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی؛ و نعمتمان را بر شما تمام کردیم. وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دینًا؛ اسلام را به عنوان دین و آئین و شکل واقعى امّت اسلامى و جهتدهندهى به تاریخ اسلامى راضى شدیم که دین شما باشد. این، اهمّیّت و بزرگى این حادثه را به ما میرساند.