مروری بر حادثه بیعت همافران نیروی هوایی با امام در ۱۹ بهمن‌ماه ۱۳۵۷ براساس روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

پیش‌درآمد پیروزی

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif «حادثه نوزدهم بهمن یک پیش‌درآمد مؤثّری بود برای پیروزی نهضت، برای پدید آمدن عملی و واقعی انقلاب. این حادثه صرفاً این نبود که حالا یک جمعی جوان مثلاً از نیروی هوایی بیایند به رهبر انقلابِ مهمّ آن روز سلام بدهند؛ نه، این یک حرکتی بود که در خود پیروزی انقلاب اثر گذاشت.»
https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif مراسم گرامیداشت سالگرد بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با حضرت امام خمینی در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷، از دیدارهای سالانه و ثابت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در طول سال‌های دوران رهبری ایشان است. رهبر انقلاب اسلامی در این دیدارهای سالانه، بخشی از بیانات خود را به
«روایت» تاریخی آن واقعه و درس‌های آن اختصاص میدهند و از زاویه‌ای خاص، به آثار این حرکت ماندگار میپردازند. رسانه‌ی KHAMENEI.IR ابعاد حادثه‌ی بیعت همافران نیروی هوایی با امام خمینی رحمه‌الله در ۱۹ بهمن ۵۷ را بر اساس روایت‌های رهبر انقلاب در این دیدارهای سالانه، تهیه و به شرح زیر منتشر میکند.

* در آستانه کودتای ارتش
* چند روز قبل از نوزدهم بهمن، آمریکا همه‌ی امکانات خودش را به میدان آورد؛ فرستادن یک نظامی عالی‌رتبه -هایزر- به تهران و تماس با کسانی در رأس، تا بلکه بتوانند یک کاری انجام بدهند، کودتایی، چیزی راه بیندازند که انقلاب را متوقّف کنند؛ کارهای فراوانی بود که اینها انجام دادند. [۱] آمریکایی‌ها هایزر را که یک ژنرال آمریکایی بود و آن روز نفر دوّم ناتو بود، فرستادند به تهران برای اینکه بیاید اینجا ارتش را جمع‌وجور کند و با هر وسیله‌ای هست، با یک کودتای خونین، نگذارد که رژیم ساقط بشود. [۲] ژنرال هایزر... در خاطراتش این‌ جور میگوید که ژنرال بِراون که وزیر دفاع آمریکا در دولت دموکراتِ آن روز بود  -آن روز هم اتّفاقاً دولت حاکم بر آمریکا مال حزب دموکرات بود- به این آقای هایزر مجوّز داده بود که حتّی به قیمت کشتار ده‌ها هزار نفر از مردم، مانع سقوط رژیم شاه بشود؛ یک چنین کودتایی بنا بود آنجا انجام بگیرد. [۳] یعنی او تصمیم گرفته بود که اگر لازم شد، صدها هزار نفر را در تهران به قتل برساند؛ یعنی هایزر با این نیّت آمده بود تهران. [۴]

این کودتا بایستی سران و پیشروان انقلاب را دستگیر میکرد و با مردم با خشونتی ده‌ها برابرِ [کودتای] بیست‌وهشتم مرداد برخورد میکرد و همه‌ی موانع انسانی‌ای را که در مقابلش بود از سر راه برمیداشت؛ این طرح آمریکا بود. [۵] این هایزر در خاطراتش مینویسد -من البتّه خودم ندیدم این کتاب را، برای من نقل کردند- که نیروی هوایی جایی بود که ما حتّی انتظار کمترین ناآرامی را در آن نداشتیم؛ زیرا از نظر فرماندهی و آموزش با آمریکا ارتباط نزدیکی داشت. شاید خیلی از همان کسانی که آن روز در آن جریان عظیم تاریخی شرکت کردند، عمدتاً کسانی بودند که تحصیلاتشان در آمریکا انجام گرفته بود و آنجا با فرهنگ آمریکایی آشنا بودند؛ امّا اینها از آنجا ضربه خوردند. [۶] خب یکی از چیزهایی که این نقشه‌ی شیطانی را باطل کرد، همین‌ حرکت نیروی هوایی بود؛ یعنی این آمدن. شاید خود آن جوانهایی که آمدند و با امام بیعت کردند -که بنده آنجا شاهد بودم و از نزدیک آنها را دیدم- هیچ تصوّر هم نمیکردند که کار اینها این‌ قدر حائز اهمّیّت است. [۷]

* سوگلی طاغوت
* با نیروی هواییِ ارتش، آن روز مثل یک سوگلی رفتار میشد؛ هم آمریکایی‌ها، هم عوامل آنها در کشورمان - که متأسّفانه در رأس امور قرار داشتند و حکومت دست آنها بود - این‌جوری با نیروی هوایی رفتار میکردند و برخورد میکردند. آن‌وقت همین نیروی هوایی، تحت تأثیر جاذبه‌ی حقیقت انقلاب، آن‌چنان به هیجان آمد که یک چنین کار بزرگی را انجام داد. [۸] نیروی هوایی با فرماندهان آن‌چنانیِ وابسته، با شرایط ویژه‌ای که این نیرو همیشه در آن دوره داشته است -[یعنی] ارتباط و اتّصال شدید به آمریکایی‌ها و مدیران آمریکایی و آموزشگاه‌های آمریکا و مانند اینها- ناگهان در حسّاس‌ترین موقع به نفع انقلاب وارد میدان میشود که اوّلش روز نوزدهم بهمن بود که آمدند با امام دیدار کردند و بیعت کردند؛ بعد هم ایستادگی در مقابل بخش دیگری از ارتش بود که به آنها حمله کرده بودند و آن قضایای عجیب آن روزها که من نمیدانم اصلاً جزئیّات این مسائل در جایی برای خود نیرو ثبت شده یا نشده، واقعاً اگر نشده، باید [ثبت] بشود که چه اتّفاقی در پایگاه تهران افتاد و هجومی که [به اینها] شد و دفاعی که مردم از اینها کردند. [۹]

نیروی هوایی در دوران رژیم طاغوت، درواقع نزدیک‌ترینِ بخشهای ارتش آن روز به دستگاه طاغوت و به نظام سیاسی وابسته‌ی به آمریکا بود. هیچ‌کدام از بخشهای دیگر ارتش آن روز، به قدر نیروی هوایی مورد اعتماد و اطمینان و امید رژیم طاغوت نبودند. درست از همین بخش، رژیم طاغوت یک ضربه‌ی سهمگین خورد؛ این ضربه‌ی سهمگین که عرض میکنیم، به معنای واقعی کلمه است. [۱۰] معلوم شد که تهدید ارتش علیه مردم که نظامیان ارشد وابسته‌ی به دربار آن روز و خود دربار و پشتیبانان آمریکایی‌شان بر آن اصرار میکردند، یک توهّم است و واقعیّت ندارد. [۱۱]

* پنتاگون: پهلوی و سقوط ؟!
* در همین اسنادی که بعد از سالها منتشر شده، اعتراف کردند که تا اندکی قبل از ماه بهمن ۵۷ هیچ برآوردی از سقوط شاه و سلسله‌ی پهلوی نداشتند؛ هیچ! بالاتر از این، پنتاگون تا چند روز قبل از بیست‌و‌دوّم بهمن اعلام میکرد که امکان ندارد رژیم پهلوی سقوط کند؛ یعنی اینها این ‌قدر در اشتباه بودند، در خطای عجیب محاسباتی بودند؛ میگفتند ارتش تسلّط کامل دارد و امکان ندارد. البتّه ارتش ایران، برای آمریکایی‌ها از شخص شاه هم مهم‌تر بود؛ میگفتند شاه یک نفر است، حالا بمیرد، برود، بیاید، یک نفر دیگر را جایش میگذاریم لکن سازمان ارتش برایشان خیلی مهم بود و روی آن خیلی حساب کرده بودند؛ و همین ارتشی که برای آمریکایی‌ها این ‌قدر مهم بود و روی آن کار کرده بودند و چهل هزار مستشار آمریکایی در همان روزها در ایران، در ارتش حضور داشتند، شد عامل شکست رژیم طاغوت و موجب نابودی امیدهای آمریکا در ایران که خدا در قرآن میفرماید: فَاَتیٰهُمُ اللهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا؛ از آنجایی که خیال نمیکردند ضربه خوردند و سیلی خوردند. [۱۲] در قضیّه‌ی جبهه‌ی حقّ و باطل، جبهه‌ی باطل است که ضربه میخورد؛ و همیشه همین ‌جور است؛ یعنی در این قضیّه، محاسبات آمریکایی‌ها غلط از آب در آمد؛ یعنی آنها روی نیروی هوایی ارتش طاغوت یک محاسبه‌ای کرده بودند، این محاسبه غلط از آب در‌ آمد؛ فکرش را نمیکردند که این جوری [از آب] در بیاید. [۱۳]

* ضربه‌ی غیرقابل محاسبه
* اینکه یک بخش مهمّی از ارتش طاغوت، خودش را از بدنه‌ی ارتش جدا کند و بیاید اظهار تبعیّت از امام و پیوستن به مردم بکند، حادثه‌ی خیلی مهمّی بود. [۱۴] یعنی ارتش، با آن نظمی که درست کرده بودند، با آن فضایی که برای ارتش به وجود آورده بودند، ناگهان جمعی از کارکنان همین ارتش -آن هم از آن بخش حسّاس نیروی هوایی که این‌قدر مورد اعتماد آنها بود- بیایند با امام انقلاب، با رهبر انقلاب بیعت کنند؛ نه مخفیانه، [بلکه] روز روشن، آشکارا. [۱۵] از آنجایی که در حساب رژیم طاغوت نمیگنجید، ضربه ‌خوردند. در محاسباتشان همه‌چیز را ممکن بود احتمال بدهند، جز این یکی را؛ و درست همین یکی که دورترین احتمال بود، اتّفاق افتاد؛ یعنی نیروی هواییِ ارتش آن روز با آن فرمانده‌ وابسته، با آن وابستگی‌های گوناگون -با آن وابستگی‌های فراوان ابزاری و تجهیزاتی و آموزشی و غیره- ناگهان بیاید و در کنار مردم، با امام و با رهبر انقلاب بیعت بکند؛ این ضربه‌ی عجیبی بود؛ هیچ انتظارش را نداشتند. [۱۶]

* حرکت به سمت اقامتگاه امام
* همچنان‌ که انقلاب شگفتی‌ساز بود، نوزدهم بهمن هم شگفتی‌ساز بود. من آنجا بودم، وقتی از داخل خیابان داشتند می‌آمدند این جوانها؛ بعضی افسر، بعضی درجه‌دار و بسیاری همافر. بنده از آن بالا در یکی از ساختمانها که مشغول کار بودیم دیدم، خودم را رساندم به آنجا که امام تشریف داشتند [۱۷] و از نزدیک دیدم انگیزه‌ها را، شوقها را، آدمها را؛ پدیده‌ای بود و پدیده‌ی عجیبی بود. [۱۸] اینها داشتند می‌آمدند به طرف مدرسه‌ی محلّ سکونت امام، همین‌طور گروه‌گروه -مثل گروهان‌گروهان- پشت سر هم حرکت میکردند و شعار میدادند. [۱۹] این افتخار برای نیروی هوایی - که یک نیروی رزمی است - از راهی جز راه تحرک رزمی به دست آمد. ارتشها معمولا افتخارات خودشان را در میدانهای کارکرد وسایل رزمی به دست می‌آورند؛ اما نیروی هوایی ما با یک حرکت عظیم انقلابی، افتخار جداگانه‌ای را کسب کرد... آن کار نیروی هوایی در ابتدای انقلاب، افتخاری جداگانه است؛ افتخاری نه از شیوه معمول افتخارات نیروهای نظامی، بلکه افتخار به وسیله یک حرکت عظیم انقلابی. آن جوانها - که شاید بعضی از آنها امروز در بین همین جمعیت باشند - به مرکز اقامتگاه امام - که من خودم آن‌جا بودم - آمدند. اینها سلاح و تجهیزات نظامی نداشتند؛ اما جان خودشان را کف دست گرفته و آمده بودند. برای این که اشتباه نشود، کارتهای شناسایی خودشان را در خیابان ایران سر دست گرفته بودند و جلو می‌آمدند. [۲۰] من با عجله رفتم در مقر امام در دبستان علوی... امام عزیز ایستادند و این جوانها، این دلاورها، این سلحشورها آمدند در مقابل امام رژه رفتند و امام با همان ایمان و باوری که همیشه از اول شروع نهضت به مسئولیت خود و به نقش خود در اداره‌ی این انقلاب و این ملت داشتند، از اینها رژه گرفتند. [۲۱]

* خط‌شکنی تاریخی در خیابان ایران
* شما امروز وقتی به حادثه‌ی نوزده بهمن نگاه کنید، ممکن است اهمیت آن حادثه خیلی به چشم نیاید؛ ولی ما که آن روز بودیم، بنده که آن روز خودم ناظر این جریان بودم و در مدرسه‌ی علوی در جمع برادران نیروی هوائی حضور پیدا کردم و حرکت شجاعانه‌ی آنها را دیدم، احساس من و احساس افرادی از قبیل من که آن اوضاع را دیدند، احساس دیگری است. [۲۲] در روز روشن، جلوی چشم این همه مأمور و در معرض تهدیدهای گوناگونی که آن روز وجود داشت، بلند شدند آمدند با امام در خیابان «ایران» بیعت کردند، سرود خواندند، ایستادند و کارتهای شناسایی‌شان را سرِ دستشان گرفتند. [۲۳] حادثه‌ی نوزده بهمن یک خطشکنىِ بزرگ بود، یک کار عظیم بود. افسر، درجه‌دار و همافر بیایند، علناً و با صراحت با انقلاب هم‌آوائی کنند و نگاه کنند تو چشم نگهبانان رژیم طاغوت و به آنها «نه» بگویند؛ این خیلی کار بزرگی بود. این اقدام اثر خودش را بخشید. یک اقدام بجا و بهنگام کاری کرد که احساسات خفته و بدون تظاهر، آن کار را نمیتوانست انجام بدهد. [۲۴] این بیعت، بیعت با شخص نبود؛ این بیعت، بیعت با هدفها بود، بیعت با آرمانها بود؛ بیعت با آن جهاد مقدّسی بود که امام فرمانده مقتدر آن جهاد بود. اینها آمدند نیروی هوایی را آوردند زیر چتر این فرماندهیِ مقتدر و باعظمت و شگفتی‌آفرین. [۲۵]

این تصویرِ آن روز را درست در ذهنتان تصوّر کنید؛ آن تصویری که از آن روز در روزنامه‌ها منتشر شد و در طول این سالهای متمادی، همه دیدند آن تصویر را. امام آنجا نشسته، مظهر قدرت، مظهر عزّت، مظهر ایمان تزلزل‌ناپذیر؛ کاملاً پیدا است؛ مثل یک کوه، مثل قلّه‌ی دماوند؛ این امام است در آنجا. همین انسان بزرگ و باعزّت و بااقتدار، نگاهش به این جوانهای متعلّق به ارتش دوران پادشاهی است و با نگاه مهربانانه و پدرانه دارد نگاه میکند به آنها. آن روز هنوز اینها جزو ارتش پهلوی بودند، [امّا] نگاه امام به این جوانها نگاه پدرانه است، همراه با عطوفت کامل، همراه با اعتماد کامل. آن روز، یک نفر حتّی تصوّر نکرد که ممکن است در این جمع یک کسی باشد که یک سوء نیّتی داشته باشد؛ نه، ‌ با اعتماد کامل و اطمینان کامل، امام به اینها نگاه کرد، از اینها به شکلی سان دید و با اینها حرف زد. خب، این یک الگوی ارتش جدید شد؛ یعنی معلوم شد که ارتش جدید این‌جوری تشکیل خواهد شد. [۲۶]

همان روز امام (رضوان الله علیه) در صحبتشان خطاب به همان جمعی که آمده بودند فرمودند که شما ارتش را آزاد کردید، ارتش را از خدمت طاغوت به خدمت اسلام درآوردید؛ تا امروز در خدمت طاغوت بودید، حالا آوردید در خدمت امام قرار دادید. آنها شعار میدادند «ما همه سرباز توایم»، امام فرمودند شما سرباز امام زمانید، سرباز قرآن و اسلام هستید و آمده‌اید در این راه دارید حرکت میکنید. [۲۷]

*چیزی شبیه معجزه
* این [حادثه] موجب شد که کلّ بدنه‌ی ارتش به پیوستن به جمهوری اسلامی تشویق بشوند. و سرانِ  آن روزِ ارتش هم، وقتی واقعیّت را مشاهده کردند، ناچار در قبال انقلاب اظهار بی‌طرفی کردند؛ در حالی که بی‌طرفی آنها معنی نداشت؛ ارتشِ نظام طاغوت چطور میتواند در دفاع از نظام طاغوت بی‌طرف باشد؟ امّا اظهار بی‌طرفی کردند؛ چاره‌ای نداشتند [چون] دیدند بدنه‌ی ارتش تقریباً به ‌طور مجموع به مردم پیوسته است؛ این شبیه معجزه بود، واقعاً یک کار معجزه‌آسا بود. [۲۸] هم دشمن را ناامید کرد و روحیه‌اش را بشدّت تضعیف کرد، هم انقلابیّون را شاد کرد و روحیه‌شان را بشدّت تقویت کرد، واقعاً شگفتی بود؛ در واقع آمدن آن چند مجموعه -در مجموع مثلاً چند گروهان- از نیروی هوایی که آمدند در مدرسه ایستادند و سرود خواندند و سلام کردند به امام. [۲۹]

درست است که بدنه‌ی ارتشِ دوران قبل از انقلاب، بدنه‌ی طاغوتی نبود؛ سران طاغوتی بودند، بدنه جزو ملت بودند؛ این چیز روشنی است، برای ما از اول روشن بود، برای مردم هم در طول سالهای متمادی واضح و روشن شد؛ لیکن بروز این مردمی بودن، نقش‌آفرینی در عرصه‌ی حرکت مردمی، یک چیز دیگر است. این نمیشد، مگر آن وقتی که از درون ارتش یک حرکتی که برجسته باشد، چشم‌نواز باشد، چشمگیر باشد، به وقوع بپیوندد؛ و نوزده بهمن این کار را انجام داد. [۳۰] تکیه‌ی اصلی رژیم طاغوت به ارتش و ساواک بود؛ آنها با مردم که ارتباطی نداشتند، به مردم که متکّی نبودند؛ تکیه‌ی اصلی [آنها] در خارج به آمریکا و در داخل به ارتش و ساواک [بود]؛ و همین تکیه‌گاه و همین نقطه‌ی امیدِ شیاطین به یک عامل مهمّی در زمین ‌زدن شیاطین تبدیل شد؛ این معجزه است دیگر. واقعاً یکی از عوامل قدرتمند پیروزی انقلاب، همین پیوستن ارتش به مردم بود؛ اگر این [طور] نمیشد و میان مردم و ارتش درگیری به وجود می‌آمد، فجایعی رخ میداد. خود این پیوستن ارتش که با پیش‌قراولی نیروی هوایی اتّفاق افتاد، موجب این شد که انقلاب بدون آن مشکلات عجیب و سنگین و غیر قابل محاسبه، بتواند پیروز بشود. [۳۱]

* نمونه‌ی لحظه‌شناسی هوشمندانه
* این حرکت، نیاز لحظه بود. من روی این قضیّه خیلی تکیه میکنم و بارها تکیه کرده‌ام. ما همیشه باید در کارهای خودمان نیاز لحظه را درک کنیم. یک کارهایی وجود دارد که شما اگر الان انجام دادید، این به هدف اصابت میکند؛ همین کار را اگر چنانچه در غیر این وقت انجام دادید، آن فایده را ندارد. باید تشخیص داد که نیاز لحظه چیست؛ شما همیشه این کار را میتوانید انجام بدهید. [مثلاً] در نیروی هوایی، ببینید امروز نیروی هوایی به چه کاری نیاز دارد، آن کار را در لحظه انجام بدهید. به نظر من یکی از مهم‌ترین کارهای هوشمندانه‌ی آن جمع این بود؛ وَالّا اگر چنانچه آنها میگذاشتند مثلاً فرض کنید که ده روز بعد، بیست روز بعد این کار را انجام میدادند، اصلاً این اثر را نداشت؛ آن روز این اثر را داشت؛ نیاز لحظه را تشخیص دادند. این درسی است برای ما. [۳۲] شاید از نسل کنونی نیروی هوایی هیچ کس در آن روز حاضر نبوده؛ بسیاری از جوانها که آن روز شاید به دنیا هم نیامده بودند ولیکن معتقدم که همه‌ی آن کسانی که امروز در نیروی هوایی با احساس مسئولیّت کار میکنند، در آن اعلامِ پیوستگی شریکند؛ همین شماها که آن روز هم نبودید، یا شاید در نیرو نبودید -یعنی اغلب سابقه‌ی کاری‌تان هم این مقدار نیست- لکن در آن حرکتی که آن روز انجام گرفت، در افتخار آن روز و در فضیلت آن روز شریکید؛ چرا؟ برای خاطر اینکه آن روز آن جوانهایی که آمدند -افسر و درجه‌دار و عمدتاً همافران- و در آن جلسه و در آن دیدار عجیب شرکت کردند و بیعت کردند. [۳۳]

* پاسداشت مردم؛ کمک به همافران در ۲۱ بهمن
* این حرکت روز نوزدهم بهمن سال ۵۷ از سوی نیروی هوایی، بلافاصله از سوی مردم پاسخ داده شد. [۳۴] شب بیست‌ویکم بهمن نیروی هوایی به خاطر انتقام همین مسئله، مورد تهاجم تانکها قرار گرفت. [۳۵] مقرّ نیروی هوایی از طرف لشکر گارد مورد تهدید قرار گرفت... قصدشان هم این بود که نیروی هواییِ به تعبیر آنها متمرّد را تنبیه کنند. [۳۶] البتّه مردم به کمکشان رفتند. [۳۷] بدون شک این کاری که در روز نوزده بهمن در مدرسه‌ی علوی خیابان ایران در حضور امام انجام گرفت، در حادثه‌ی بیست و دوم بهمن تاثیر داشت. در آن شبهای بیست و یکم و بیست و دوم، من میشنفتم و میدیدم کسانی را که در این خیابانهای منتهی به مقر امام میآمدند و فریاد میزدند که مردم را در خانه‌هایشان بیدار کنند؛ میگفتند که جوانان نیروی هوائی - همافران و افسران - در خطرند؛ چون مورد تهاجم قرار گرفته بودند. [۳۸]

من آن شب هم کاملاً یادم هست. [۳۹] نیمه‌های آن شب  -که شب بیست‌ویکم یا شب بیست‌ودوّم بود و ماها در خیابان ایران در یک منزلی شبها میرفتیم و متفرّقاً بیتوته میکردیم- شنیدم صدای افرادی از داخل خیابان ایران می‌آید که مردم را به کمک میطلبیدند برای خیابان پیروزی که «بیایید آنجا، لشکر گارد حمله کرده.» [۴۰] جوانهای کشور در خیابانها، از جمله در خیابان ایران که ما آنجا بودیم، راه میرفتند و فریاد میزدند که «نیروی هوایی را دارند قتل‌عام میکنند، بریزید مردم، بیایید» و مانند اینها؛ و جوانها به کمک نیروی هوایی میرفتند. [۴۱] این را من به چشم خودم دیدم. یعنی یک عدّه‌ای همان‌جا رفته بودند برای کمک به نیروی هوایی؛ یک عدّه‌ای هم راه افتاده بودند در سطح شهر -آن بخشی که من بودم خیابان ایران بود، بقیّه‌ی جاها هم حتماً رفته بودند- و مردم را صدا میکردند و طلب میکردند که بیایید به نیروی هوایی کمک کنید؛ مردم هم می‌شتافتند و میرفتند و کمک میکردند. [۴۲] آنها هم محکم ایستادند و سلاحهای داخل انبار را دادند دست مردم، مردم را مسلّح کردند و غلبه کردند؛ تفنگ و جسم و فداکاری، بر تانک و تشکیلاتِ بشدّت خشم‌آلودی که به سراغ بچّه‌های نیروی هوایی آمده بود، غلبه کرد. [۴۳] ببینید، فوراً عکس‌العمل نشان داده میشود؛ یعنی با مردم بودن، در خدمت مردم بودن، پیوسته به مردم بودن یک مجموعه‌ی نظامی، فوراً جواب میدهد؛ یعنی مردم پشتیبان میشوند. خیلی فرق میکند که یک مجموعه‌ی نظامی متّکی به مردم باشد یا نباشد؛ این خیلی تفاوت دارد. آنجا نتیجه‌ی آن حرکت را بلافاصله دریافت کردند. [۴۴]

* هویت جدیدی برای ارتش
* کسی خیال نکند که حرکت آن روزِ این جوانها بر اساس احساسات زودگذر و هیجانی بود؛ این ‌جوری نبود. بله، احساسات قطعاً در این کارها دخیل است لکن پشت داشت، عمق داشت، هدایت شده بود. [۴۵] حرکت آن روز جوانان نیروی هوائی - که من از نزدیک شاهد آن بودم - یک هویت جدیدی را برای ارتش تعریف کرد؛ این مسئله‌ی مهمی است. بعد هم همین هویت در طول سالهای بعد - چه در طول دوران جنگ هشت ساله و دفاع مقدس، چه بعد از آن، و چه قبل از آن - روزبه‌روز تقویت شد. [۴۶] روز نوزدهم بهمن به همه‌ی بینندگان نشان داد که ارتش آینده، ارتش انقلاب، ارتش نظام جدید، چه‌جور موجودی است، چه‌جور ماهیّتی است، ترکیب آن چیست؛ این را آن روز نشان داد. نشان داد که ارتش جدید یک ارتشی است که اوّلاً مردمی است. مردمی بود دیگر؛ اینها همان ‌جایی رفتند حضور پیدا کردند که هر روز هزاران نفر از مردم میرفتند آنجا با امام بیعت میکردند؛ اینها هم همان ‌جا رفتند با امام بیعت کردند. [نشان داد] مردمی است، انقلابی است؛ [چرا که] در مقابل رهبر انقلاب ایستاد، سلام داد، اظهارِ اطاعت کرد. [نشان داد] مؤمن است؛ نشانه‌های ایمان به معنویّت و ایمان به اسلام در آن جمع کاملاً مشهود بود. این نشان داد که ارتشِ آینده ارتشِ مؤمنی خواهد بود. [نشان داد] ارتشی است مقیّد به نظم ــ شما نگاه کنید، در آن تصویر، نظمِ کامل [برقرار است] ــ و خطرپذیر؛ آن روز هنوز معلوم نبود سرنوشت انقلاب به کجا خواهد رسید؛ هنوز هیچ چیز معلوم نبود. این قضیّه‌ی دستورِ نظامی‌ها برای این حضور نظامی و مانند آن، مال همین روزها است دیگر؛ دائم حاضر بودند. آن وقت «حکومت نظامی» حاکم بود، یعنی هیچ روشن نبود که نتیجه چه خواهد شد؛ ‌ ممکن بود تا یک ماه دیگر، دو ماه دیگر قضایا طول بکشد؛ در آن صورت پدر اینها را درمی‌آوردند. اینها نمیدانستند چه اتّفاقی بنا است بیفتد، [لذا] خطرپذیری کردند، شجاعت به خرج دادند، آمدند. [۴۷]

* شعله استقلال
* یکی از چیزهایی که در تحلیل این حادثه و آثار این حادثه مورد غفلت قرار گرفته است، تأثیر این حادثه است در ایجاد استقلال؛ در کجا؟ در ارتش؛ یعنی بخشی از نظام اجتماعىِ زمان طاغوت که بیشترین رنج را از تسلّط و دخالت بیگانگان متحمّل شده بود؛ حادثه‌ی نوزدهم بهمن در یک چنین دستگاهی و در یک چنین سازمانی، احساس استقلال را بیدار کرد. این احساس را در کلّ ارتش - اوّل در نیروی هوایی و بعد در بقیّه‌ی بخشها زنده کرد که میتوان خود را از زیر چتر نفوذ بیگانگان مداخله‌گر و دست‌انداز خارج کرد. [۴۸] خب، این حالا بخشی از گذشته‌ی شما جوانها است. خیلی از شما که دارید این حرفها را می‌شنوید، آن روزها را ندیده‌اید، درک نکرده‌اید، هنوز به دنیا نیامده بودید امّا اتّفاق افتاده؛ این تاریخ شما است، این گذشته‌ی شما است، این هویّت شما است؛ این هویّت را هر چه میتوانید حفظ کنید. [۴۹]

تحوّلی که در ارتش به وجود آمده، مقایسه‌ی ارتشِ امروز، ارتش جمهوری اسلامی، با ارتش دوران پهلوی، یکی از معرّفه‌های حقیقت و هویّت انقلاب ما است. شما این ارتش را با آن ارتش مقایسه کنید؛ معیارهای مقایسه کاملاً موجود است، پیش چشم همه است و چیز پنهانی هم وجود ندارد؛ این مقایسه نشان میدهد که انقلاب چه‌کاره است، انقلاب چه‌کار میتواند بکند، انقلاب چه اکسیر عظیمی است که میتواند هویّتها را این‌جور به سمت مقامات عالیه حرکت بدهد.

خب ارتش پیش از انقلاب، ارتش دوران پهلوی، پُرطمطراق بود. حالا شماها شاید بعضی‌هایتان چرا امّا اغلبتان یادتان نیست، ندیدید آن روزها را که ارتش یک چیز پُرطمطراقِ پُرخرجِ پُرادّعائی بود، امّا همین ارتش پُرادّعا، در قضیّه‌ی شهریور ۱۳۲۰ که کشور مورد تهاجم قرار گرفت، چند ساعت بیشتر نتوانست مقاومت کند؛ اصلاً ارتش با آن‌همه طمطراق متلاشی شد... بعد در دوره‌ی محمّدرضا، مجدّداً دست زدند به ساختمان ارتش که آن را بسازند و تقویت بکنند؛ ارتشی درست کردند که در ۲۸ مرداد سال ۳۲ این ارتش در کنار جواسیس آمریکایی و انگلیسی علیه مردم قیام کرد و مردم را سرکوب کرد. ارتشِ آن روز این‌جوری بود؛ ارتش بی‌هویّت، ارتش مغلوب سیطره‌ی بیگانگان. یک تمیسارِ آن روز ارتش در مقابل یک افسر جزء آمریکایی مگر جرئت داشت حرف بزند؟... با پول کلانی جنگنده را از آمریکا میخریدند، افسر فنّی نیروی هوایی یا همافر نیروی هواییِ آن روز که مخصوص کار فنّی بود، حق نداشت بسیاری از قطعه‌های هواپیما را باز کند و نگاه کند و بشناسند؛ حق نداشت؛ برای اینکه سر در نیاورند که اینجا چه خبر است... آن روز ارتش این‌جوری بود: توسری‌خور، مغلوب، زیر یوغ بیگانگان.

خب حالا بیایید سراغ ارتشِ امروز؛ امروز ارتش نماد استقلال و استحکام است. امروز ارتش «عزیز» است؛ هم پیش مردم عزیز است، هم پیش مسئولین عزیز است. مورد اعتماد است؛ هم مورد اعتماد مردم است، هم مورد اعتماد مسئولین است؛ آن روز این‌جور نبود. آن روز حتّی مسئولینی که خودشان اینها را بالا کشیده بودند، با سوءظن به آنها نگاه میکردند... امروز ارتش به جای اینکه حق نداشته باشد به قطعه‌ی هواپیمای جنگنده‌ی خریداری‌شده‌ی با پول گزاف از آمریکایی‌ها، نگاه کند و دست بزند، خودش آن هواپیما را میسازد، و بلد است بسازد... ارتش امروز سازنده است، مبتکر است، دارای ابتکار است؛ در فضای تحریم که خیلی مهم است و نه میگذارند پول برود، نه میگذارند جنس بیاید، یک چنین کارهای بزرگی را انجام میدهد. هم ارتش و هم سپاه، [و کلّاً] نیروهای مسلّح ما، همه دارند کارهای بزرگی را انجام میدهند. ارتش امروز مظهر این چیزها است. آن کاری که امروز دارند این جوانهای ما انجام میدهند، مایه‌ی شگفتی بینندگان است؛ امروز جوانهای ارتش نشسته‌اند در حال طرّاحی کارهای بزرگند؛ چه از لحاظ تجهیزات، چه از لحاظ سازمان‌دهی. [۵۰]

* تولدی دیگر
* نیروی هوایی بعد از این حادثه هم امتحانهای خوبی داد؛ من همین‌طور که در ذهن خودم به عقب برمیگردم و نگاه میکنم؛ در ماجرای کودتایی که قبل از شروع جنگ تحمیلی ترتیب داده بودند -مرکّب از عناصری از نیروی هوایی و زمینی و غیرنظامی‌ها و غیره- آن کسی که موجبِ اوّلی برای خنثی شدن این عملیّات شد، یک افسر  نیروی هوایی بود؛ یک خلبان! آمد به بنده جریان را گفت، دستگاه مطّلع شد و آماده شدند؛ یک حرکت عظیمی را که در پایگاه شهید نوژه‌ی همدان بنا بود شکل بگیرد و از آنجا به تهران و جاهای دیگر سرایت بکند، یک عنصر نیروی هوایی خنثی کرد؛ من این را یادم نمیرود؛ نظام این محبّت را، این کمک را، این خدمت بزرگ را فراموش نمیکند. اوّلین جایی که جهاد قطعه‌سازی در ارتش راه افتاد -که شروع کنند به ساخت‌وساز- نیروی هوایی بود. [۵۱] یکی از کارهای مهم، ساخت هواپیما [است]. اوّلین هواپیمای جنگی‌ای که در کشور ساخته شد، در نیروی هوایی ساخته شد؛ من آمدم آنجا بازدید کردم، دیدم؛ با استفاده از هواپیماهایی که داشتیم، یک تغییراتی دادند و کاری کردند و ساخت هواپیمای جنگنده‌ی دوکابینه در داخل کشور شروع شد. [۵۲]

من از روز اوّل انقلاب در ارتش بودم؛ تقریباً از همان روزهای اوّل انقلاب، من در ارتش بودم، در بخشهای مختلف ارتش رفت‌وآمد داشتم، با همه ارتباط داشتم. امروز ارتش ما ــ ارتش جمهوری اسلامی ــ بمراتب از آن روزهای اوّل انقلابی‌تر است، از روزهای هیجان مؤمن‌تر است، معتقدتر است، آماده‌تر است؛ هر چه گذشته، ارتش خالص‌تر شده. آنها آن روز جانشان را کف دستشان گرفتند؛ آن جوانهایی که آمدند مدرسه‌ی علوی خدمت امام سلام دادند، جانشان را کف دستشان گرفتند، بعد از آن هم ارتش جانش را کف دستش گرفت. در قضیّه‌ی توطئه‌ی تجزیه‌ی کشور ــ میدانید دیگر؛ توطئه‌ی تجزیه در غرب کشور، در شرق کشور، در شمال کشور ــ ارتش حضور پیدا کرد، سختی هم زیاد کشید، فدایی هم زیاد داد، امّا ایستاد. در قضیّه‌ی دفاع مقدّس [هم] همین جور. [۵۳]

در جنگ تحمیلی از همان روز اوّل، پروازهای نیروی هوایی بود که به ملّت روحیّه داد. بنده آن‌وقت نماینده‌‌ی مجلس بودم، [وقتی] رفتم در مجلس و تعداد سورتی‌های ‌پروازی که اینها کرده بودند گزارش دادم، همه از تعجّب دهانشان باز ماند. [۵۴] مثلاً ۱۴۰ سورتی یا بیشتر، در یک روز رفتند عراق، در پاسخ به بمباران فرودگاه‌های ما، فرودگاه‌هایشان را، اینجا و آنجایشان را بمباران کردند. [۵۵] در عملیّاتهای مختلفی که چه ارتش، چه سپاه انجام دادند -بخصوص عملیّاتهای مهمّی مثل والفجر ۸ و کربلای ۵ و امثال اینها که کارهای مهمّ و بزرگی انجام گرفت- نقش نیروی هوایی ارتش نقش تعیین‌کننده‌ای بود. رحمت خدا بر شهید ستّاری که آن‌وقت ایشان افسر پدافند هوایی بود؛ آن‌چنان با سرعت و با جدّیّت، کار پدافند را در والفجر ۸ انجام داد که همه متحیّر مانده بودند، دشمن هم متحیّر بود. [۵۶]

* از سوگلی طاغوت تا کارخانه انسان‌سازی
* خدا رحمت کند شهید ستّاری را؛ شهید ستّاری آن وقت افسر فنّی بود، مسئول فنّی بود در نیروی هوایی، هنوز فرمانده نیرو هم نبود؛ کاری کرد در والفجر هشت که رزمندگان از اروند عبور کردند و رفتند آن طرف اروند و فاو را گرفتند و آن قضایای مهم که واقعاً آن حرکت دنیا را تکان داد. آنجا شهید ستّاری و همکارانش چند شبانه‌روز خواب به چشمشان نیامد؛ این دستگاه‌های پدافند را دائماً از اینجا منتقل میکردند به آن طرف، از آنجا منتقل میکردند به این طرف، مدام شلّیک میکردند، هواپیما می‌انداختند و جایشان را عوض میکردند برای اینکه هدف قرار نگیرند؛ کار فوق‌العاده‌ای کردند که اصلاً قابل توصیف نیست. [۵۷]

در نیروی هوایی یک جوانی مثل شهید بابایی درست شد، مثل شهید ستّاری درست شد و مثل بقیّه‌ی شهدایی که فراوانند -شهدای بزرگ- و همه‌ی اینها به برکت انقلاب اسلامی بود. در رژیم طاغوت استعدادها وجود داشت، امّا به فعلیّت نمیرسید؛ آنچه توانست مِسها را تبدیل کند به طلا، آنچه توانست بکلّی عنصرها را تغییر بدهد و جابه‌جا بکند و انسانها را به یک چنین شخصیّت‌های برجسته‌ای تبدیل کند، انقلاب اسلامی و حرکت عظیم ملّت ایران بود. [۵۸]

* یاد؛ برای استحکام انقلاب
* نکته‌ی مهم این است که نوزدهم بهمن فقط یک خاطره‌ی شیرین و افتخاربرانگیز نیست؛ [البتّه] این هست، امّا فراتر از این، نوزدهم بهمن افزایش ذخیره‌ی انقلاب و سرمایه‌ی انقلاب است. همه‌ی ایّام‌الله همین‌جور هستند؛ بیست‌ودوّم بهمن هم همین‌جور است. هرکدام از این ایام‌الله، از این روزهای به‌یادماندنی، روزهایی که در آن جلوه‌ای از عظمت و انسانیّت و فداکاری درخشیده است، وقتی که در هر سال تکرار میشود و به آن توجّه میشود، ذخیره‌ای بر ذخایر انقلاب افزوده میشود، استحکام بیشتری به پایه‌های انقلاب داده میشود؛ بنابراین نوزدهم بهمن از این قبیل است. [۵۹] این پدیده را باید گرامی داشت؛ این حرکت پرمعنا و اثرگذار را نباید گذاشت که از تاریخ ما و از اذهان ما زدوده بشود. حوادث مهمّ تاریخ، حوادث اثرگذار تاریخ صرفاً یک خاطره نیست؛ در واقع یک درس است، یک ستاره‌ی راهنما است. این حرکت نیروی هوایی آن روز، یک ستاره‌ی راهنما است برای کلّ کسانی که در این مجموعه هستند و در آینده خواهند بود. [۶۰]

نوزدهم بهمن همیشه پیش‌قراول بیست‌ودوّم بهمن بوده؛ یعنی مثل امروزی که شماها جمع میشوید و خبرش پخش میشود، این با یادآوری آن روز، به مردم هیجان میدهد. و روز بیست‌ودوّم بهمن روزِ عظمتِ ملّتِ ایران است، روزِ نشان دادن عزّتِ ملّتِ ایران است. در این چهل و چند سال، هر سال بیست‌ودوّم بهمن عظمت مردم را نشان داده. روز نوزدهم بهمن هم در این سالها همین جور بوده، یعنی باز پیش‌قراول و پیش‌درآمدِ اثرگذار برای روز بیست‌ودوّم بهمن شده؛ یعنی این روزِ پُرشکوهِ آن سال به یاد مردم می‌آید و هیجانها را افزایش میدهد. [۶۱]

* درس و عبرت ۱۹ بهمن
*یک نکته که نکته‌ی عبرت‌آموزی است و از این هم بایستی عبرت گرفت و درس آموخت، این است که در این حرکت نیروی هوایی، رژیم طاغوت از جایی ضربه خورد که گمانش را نداشت، محاسبه نمیکرد که از اینجا ضربه بخورد. مثل همان که در قرآن و در سوره‌ی حشر در مورد قبایل یهود [آمده] : «فَاَتاهُمُ اللهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا»؛ از جایی که خیال نمیکردند، خدای متعال به اینها ضربه را وارد کرد؛ این جوری بود. از دستگاه رژیم طاغوت، کسی خیال نمیکرد که از ارتش، آن هم از نیروی هوایی ارتش ضربه بخورند. [۶۲] حرکت آن روزِ نیروی هوایی ضربه‌ی آخری بود که بر پیکر پوسیده‌ی رژیم پهلوی وارد شد و خیمه‌ی منحوس رژیم پهلوی را خواباند، نابود کرد. این حرکت، حرکت تأثیرگذاری بود؛ بسیار تأثیرگذار بود این حرکت. [۶۳]

این حادثه یک پیش‌درآمد مؤثّری بود برای پیروزی نهضت، برای پدید آمدن عملی و واقعی انقلاب. این حادثه صرفاً این نبود که حالا یک جمعی جوان مثلاً از نیروی هوایی بیایند به رهبر انقلابِ مهمّ آن روز سلام بدهند؛ نه، این یک حرکتی بود که در خود پیروزی انقلاب اثر گذاشت؛ چرا؟ چون این حرکت موج‌آفرینی کرد. علّت موج‌آفرینی‌اش هم انعکاس سریع آن بود؛ به فاصله‌ی تقریباً سه چهار ساعت بعد از آنکه این حادثه اتّفاق افتاد، روزنامه‌ی عصر آن روز تهران(۲) تصویر حادثه را منتشر کرد و یک‌باره اوضاع، مبالغ زیادی تغییر پیدا کرد؛ حالا نمیگویم ۱۸۰ درجه، امّا اوضاع خیلی عوض شد. از طرفی مردم روحیه گرفتند، احساس کردند که ارتش در مقابلشان نیست، چون تنها ابزار رژیم حقیر و ظالم پهلوی فقط همین بود که به وسیله‌ی ارتش مردم را سرکوب کنند. مردم دیدند نه، ارتش در جهت آنها، در جهت مردم و در جهت انقلاب است و روحیه گرفتند. در طرف مقابل، روحیه‌ها باخته شد. فرماندهان ارتش، سران نیروهای مسلّح، پشتیبانانشان، آدمهایی مثل ژنرال آمریکایی، ژنرال هایزر و امثال اینها، وقتی این قضیّه را دیدند که از جایی که خیالش را نمیکردند ضربه خوردند، روحیه‌شان را باختند.

این روحیه گرفتن انقلابیّون و احساس شکست روحی و معنوی ضدّانقلاب، تأثیر خیلی مهمّی داشت. لذا بود که همان شب و فرداشبش که در این خیابان، بین نیروی هوایی و گارد، آن درگیری‌های عجیب اتّفاق افتاد، مردم بی‌دریغ به سراغ این حادثه و کمکِ نیروی هوایی رفتند؛ یعنی ترس و مانند آن دیگر کنار گذاشته شد. [۶۴]

حادثه‌ی نوزدهم بهمن، یک مضمون پرمغز و ماندگار است... آن مضمون چیست؟ آن این است که انقلاب، یک سخن حق و پرجاذبه‌ای بود که توانست دلها را - دلهای بی‌غرض و مرض را، دلهای آگاه و روشن را - در هر نقطه‌ای از کشور که بودند به سمت خود جذب کند؛ حتّی در جایی مثل نیروی هوایی ارتش پادشاهی که نورچشمی و سوگلیِ دستگاه‌های حاکم آن روز، بلکه سوگلیِ آمریکا بود. [۶۵] این یک رزق لایُحتَسَب بود برای این انقلاب و برای مبارزین و برای امام بزرگوار -وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا * وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب- این حقیقتاً رزق لایُحتَسَب بود. [۶۶] ما هم انتظارش را نداشتیم، یعنی انقلابیّون و مؤمنین هم در این طرف صف، چنین انتظاری نداشتند... اصلاً به ذهن هیچ‌کدام ماها -ملّت ایران و مبارزین و انقلابیّون و امام بزرگوار- چنین محاسبه‌ای نمی‌آمد که ممکن است از درون ارتش کسانی [به صحنه] بیایند. البتّه بنده قبل از آن، در مشهد با عناصر بسیار معدودی از ارتش ارتباطات نزدیک دوستانه‌ای داشتم و میدانستم با ما همفکرند؛ بعضی‌های دیگر هم در تهران در داخل ارتش بودند که با بعضی از دوستان ارتباطاتی داشتند -اینها بود- امّا اینکه یک‌چنین جمعیّتی با این حرکت عظیم و نمایان بلند بشوند بیایند، این واقعاً رزق لایُحتسب بود؛ قابل محاسبه نبود. [۶۷]


منابع:
[۱] ۱۳۹۸/۱۱/۱۹
[۲] ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
[۳] ۱۳۹۹/۱۱/۱۹
[۴] ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
[۵] ۱۳۹۹/۱۱/۱۹
[۶] ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
[۷] ۱۳۹۹/۱۱/۱۹
[۸] ۱۳۹۳/۱۱/۱۹
[۹] ۱۳۹۸/۱۱/۱۹
[۱۰] ۱۳۹۵/۱۱/۱۹
[۱۱] ۱۳۹۴/۱۱/۱۹
[۱۲] ۱۳۹۹/۱۱/۱۹
[۱۳] ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
[۱۴] ۱۳۹۹/۱۱/۱۹
[۱۵] ۱۳۹۵/۱۱/۱۹
[۱۶] ۱۳۹۵/۱۱/۱۹
[۱۷] ۱۳۹۷/۱۱/۱۹
[۱۸] ۱۳۹۴/۱۱/۱۹
[۱۹] ۱۳۹۵/۱۱/۱۹
[۲۰] ۱۳۷۹/۱۱/۱۹
[۲۱] ۱۳۶۳/۱۱/۱۹
[۲۲] ۱۳۹۰/۱۱/۱۹
[۲۳] ۱۳۹۳/۱۱/۱۹
[۲۴] ۱۳۹۰/۱۱/۱۹
[۲۵] ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
[۲۶] ۱۴۰۱/۱۱/۱۹
[۲۷] ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
[۲۸] ۱۳۹۹/۱۱/۱۹
[۲۹] ۱۳۹۷/۱۱/۱۹
[۳۰] ۱۳۹۰/۱۱/۱۹
[۳۱] ۱۳۹۹/۱۱/۱۹
[۳۲] ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
[۳۳] ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
[۳۴] ۱۳۹۴/۱۱/۱۹
[۳۵] ۱۳۹۷/۱۱/۱۹
[۳۶] ۱۳۹۴/۱۱/۱۹
[۳۷] ۱۳۹۷/۱۱/۱۹
[۳۸] ۱۳۸۹/۱۱/۱۹
[۳۹] ۱۳۹۷/۱۱/۱۹
[۴۰] ۱۳۹۴/۱۱/۱۹
[۴۱] ۱۳۹۷/۱۱/۱۹
[۴۲] ۱۳۹۴/۱۱/۱۹
[۴۳] ۱۳۹۷/۱۱/۱۹
[۴۴] ۱۳۹۴/۱۱/۱۹
[۴۵] ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
[۴۶] ۱۳۸۹/۱۱/۱۹
[۴۷] ۱۴۰۱/۱۱/۱۹
[۴۸] ۱۳۹۲/۱۱/۱۹
[۴۹] ۱۳۹۷/۱۱/۱۹
[۵۰] ۱۴۰۱/۱۱/۱۹
[۵۱] ۱۳۹۵/۱۱/۱۹
[۵۲] ۱۳۹۷/۱۱/۱۹
[۵۳] ۱۴۰۱/۱۱/۱۹
[۵۴] ۱۳۹۵/۱۱/۱۹
[۵۵] ۱۳۹۷/۱۱/۱۹
[۵۶] ۱۳۹۵/۱۱/۱۹
[۵۷] ۱۳۹۷/۱۱/۱۹
[۵۸] ۱۳۹۷/۱۱/۱۹
[۵۹] ۱۳۹۶/۱۱/۱۹
[۶۰] ۱۳۹۴/۱۱/۱۹
[۶۱] ۱۴۰۱/۱۱/۱۹
[۶۲] ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
[۶۳] ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
[۶۴] ۱۴۰۱/۱۱/۱۹
[۶۵] ۱۳۹۳/۱۱/۱۹
[۶۶] ۱۳۹۷/۱۱/۱۹
[۶۷] ۱۳۹۵/۱۱/۱۹