حضرت آیتالله خامنهای از دوران پیش از انقلاب و در جریان مبارزات علیه طاغوت از برپاکنندگان و مدرسین تفسیر قرآن کریم بودهاند. ایشان بعد از پیروزی انقلاب جلسات تفسیری را به شکلی کوتاهتر برگزار کردهاند. تفسیر سورهی مجادله در هفت جلسه در سال ۱۳۶۱ ایراد شده است که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR خلاصهی این جلسات را در این سلسله مطالب بازخوانی میکند.
آنچه در ادامه میخوانید خلاصهی جلسهی ششم تفسیر سورهی مجادله در تاریخ ۴ تیر ۱۳۶۱ است:
ارتباط با آیات قبل
در آیهى قبل به یک حالت ضعیفی از پایههای ریا و نفاق در انسان اشاره شده، کسانی که میخواستند وانمود کنند به پیغمبر و انگیزهی آنها خودخواهانه بود نه خداپرستانه. این یک چیز بسیار ظریفى از دوگانگى باطن و ظاهر یعنی نفاق است. لذا در این آیات وارد مسئلهى منافقین شده است.
ارتباط مستحکم منافقین با دشمنان
در آیهی ۱۴ سورهی مجادله خداوند میفرماید: اى پیغمبر! آیا نمینگرى به آن منافقینی که رابطهى دوستانه یا ارتباط ولائى برقرار کردند با قومى که خدا آنها را مورد غضب و خشم خودش قرار میدهد.
منافقین وضعشان اینجورى بوده که با یهود یا با کفّار روابط مستحکمى داشتند، با اینکه تظاهر به اسلام میکردند.
رابطهى با کفّار اگر یک رابطهى معمولى و رابطهى انسانى باشد، مورد مذمّت نیست؛ آنچه مورد مذمّت است، آن رابطهى مستحکم ولایتى است، یعنی همپیمان بودن، همگام بودن و همجهت بودن.
نگاه جریانی به نفاق
منافق و منافقین را یک شخص، یا یک جمع نگیرید؛ یک جریان بگیرید. جریان نفاق، جریان پیوستگى و وابستگى به کفر و الحاد و مانند اینها است.
همین حکّامى که در منطقه هستند -بعضى از حکّام خلیج فارس و شرق آسیا، ارتباطات مستحکمى با آمریکا دارند- مصداق کامل آیه ۱۴ سوره مجادله هستند و مشمول تمام احکام این آیات میشوند.
در آخر همین آیات خداى متعال میفرماید: کَتَبَ اللهُ لأَغلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلی؛ منافقین هیچ غلطى نمیتوانند بکنند. ارتباط هم پیدا میکنند با آمریکا و با صهیونیستها و با دشمنان خدا؛ امّا خدا جزو سنّتهاى آفرینش قرار داده است که غلبه با اینها نیست؛ جریان نبوّتها و توحید غلبه پیدا میکند.
موقعیت منافقین در جامعه
منافقین نه جزو مسلمانها هستند، تا اینکه مشمول خیرات معنوى و ظاهرى و باطنى مؤمنین و مسلمین بشوند، نه جزو آن کفّارند تا از آنها حمایت بکنند.
تا وقتى که کفّار به اینها احتیاج دارند و منافعشان را صددرصد تأمین میکنند، با آنها کار دارند. این نشاندهندهى نهایت بدبختى منافقین است. مثل شاه، آن وقتى که نتوانست منافع آمریکاییها را تأمین کند، از او حمایتى نکردند.
گناه منافقین
حکومت اسلامى معنایش این نیست که هیچ کس گناه نمیکند یا گمراه نمیشود، بلکه روال حرکت کلّى انسانها در آن جامعه به سوى حق است. آنوقت منافقین در سایه نفاق، بِزور دست افراد بیخبر و ساده را میگیرند و برمیگردانند.
گناه کسانى که بازیچهى منافقان و دورویان و گروههاى فاسد و مُضِل قرار میگیرند، نیندیشیدن است. از نیندیشیدنِ اینها استفاده میکنند آن منافقان.
عاقبت منافقین
خدا براى منافقین عذاب سختى را آماده کرده است که سختترینش در آخرت است امّا در این دنیا هم عذابهاى سختى منتظر آنها است.
از جملهى عذابها همین حالت تذبذب و بیچارگى است، خدا ذلّت را براى اینها در دنیا قرار داده، مرتّب مجبورند که خودشان را با اوضاع تطبیق بدهند، شاید بتوانند یک زندگیاى بکنند، یک نَفَسى بکشند.
در دنیا عذاب بزرگ منافق افشاگرى است. منافق از هیچ چیز بیشتر از افشاگرى بدش نمیآید. هر کسى که علیه او افشاگرى بکند، با او دشمن میشود.