محمدصادق علیزاده
«عزاداری در کار نبود! تجمع ضدانقلاب بود که سفیر انگلیس، آتشبیار معرکهاش شده بود.» گودرزی نماینده دفتر تحکیم وحدت رفته پشت تریبون و دارد به صحبتهای نفر قبلی واکنش نشان میدهد. مشخص است که بخشهای ابتدایی متن را همینجا توی سالن نوشته و به متن اضافه کرده. یکجور مدیریت بحران در لحظه. خونسردی و سرعت عملش قابل توجه است: «تا به کی میخواهید مطالبات کارگر و معلم و آحاد مردم را با سیاسیکاری مورد سوءاستفاده قرار دهید. در هر کاری دنبال سوءاستفاده هستید! میدان و انتخابات هم فرقی ندارد... شروع بدترین تحریمهای تاریخ از فتنه ۸۸ آغاز شد که با ظلم، خودینماها به غربیها پاس گل دادند.» سالن در سکوت فرو رفته و رفت و برگشت میان دو دانشجو از دو تشکل را تماشا میکند. وسط صحبت هم گاهگاهی صحبتهای سخنران با هیبتهای احسنت، احسنت جمع همراه میشود.
وسط این بحثها من رفتهام توی نخ کوچکترین عضو حاضر در سالن که معدل سنی جمع را یکتنه آورده پایین و حالا هم توی ردیف اول و صندلی بچهگانهاش لم داده و با چشمهای کوچک و سیاهش دارد سقف عجیب و غریب سالن را جستجو میکند. مهلا رئیسی شش ماهه از تهران! پدرش بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه الان در مرکز آموزشی صفر یک ارتش مشغول طی کردن دوره آموزشی است و مادرش هم آن بالا روی سن و بهعنوان مجری و مدیر جلسه دارد جلسه را اداره میکند و انصافا هم خوب از پس آن بر آمده حتی در این لحظات که درجه هیجان بالا رفته و چرت خیلیها را پرانده و خود دانشجویان دارند با هم رفت و برگشت میکنند.
پاسخ اینها قبلا داده شده
صحبتهای آرمان عدنانی-دانشجوی قبلی- نه فقط با واکنش نماینده دفتر تحکیم وحدت بلکه با واکنش نیمی از دانشجویان حاضر در سالن هم مواجه شد. زمانی که لابلای متن سخنرانی خودش اشاراتی به بعضی فعالان فتنه ۸۸ و حامیان آنها داشت، صدای تعدادی از دانشجویان به نشانه اعتراض بلند شد و با ایراد شعار به دیدگاههای او اعتراض کردند. هرچند در نهایت به درخواست خانم دکترِ مجری مراسم، سکوت کردند تا نماینده انجمن اسلامی دانشگاه تربیت مدرس هم حرفهایش را بزند. عدنانی در ضمن حرفهایش به انتخاب تشکلهای دانشجویی حاضر در مراسم هم انتقاد کرد. به تعبیر خودش هر وقت نظام نیازمند نقد منتقدان میشد به تشکلهای منتقد هم میدان و تریبون میداد. چیزی که دانشجوی جامعهشناسی ما آن را تقویت شائبه نمایشی بودن این کار توصیف میکرد. در انتهای صحبت هم مجدانه تاکید داشت که پاسخ سوالها و نقدهایش داده شود.
آقا به مانند دیگر دانشجویان از او تشکر کرده و به درخواستش هم پاسخ مثبت دادند: «پاسخ این سوالها قبلا داده شده. ]اینکه میگویید هر وقت نظام احتیاج دارد به منتقدان تریبون میدهد[ نه... اینطور نیست. الحمدلله به این چیزها هم نیاز ندارد.» ادامه صحبتهای آقا هم توضیحی بود به مسائل و مطالبی که از پشت تریبون ایراد شد: «من از شنیدن انتقاد ابایی ندارم. انتقاد یک حقیقت است. بعضی را میپذیرم و بعضی را هم قبول ندارم لکن میشنوم و اگر ۱۰ مرتبه دیگر هم بگویید مشکلی نیست. از شنیدن انتقادها ناراحت نمیشوم... در حرف زدن و سخن گفتن اما منصف باشید. اینکه حرفها را اینجا بزنید و بعد بگویید نمایشی است، دور از جوانمردی و انصاف است.» صحبتهایی که با واکنش و تشویق تعدادی از دانشجویان روبرو شد. بعد از صحبتهای آقا، قضیه داشت آرام میشد که دانشجوی بعدی آمد و صحبتهایش را با نقد دیدگاههای نفر قبلی شروع کرد: «دم از عزاداری زدید اما عزاداری در کار نبود. تجمع ضدانقلاب بود که سفیر انگلیس، آتشبیار معرکهاش شده بود.»
بفرمایید سه ساعت و اندی نشاط
مراسم در سالن همایشهای رازی دانشگاه علوم پزشکی ایران در حال برگزاری است. دانشگاهی در تقاطع بزرگراههای همت و حکیم که در برگهی انتخاب رشته کنکور سراسری انتخابِ اول خیلی از بچههای تجربی است. سالن بزرگ و خنکیست با سقفی بلند که نه فقط چشمهای کوچک و ریز مهلایِ ۶ ماهه بلکه ما را هم مبهوت خودش کرده. برای رعایت فاصله اجتماعی، صندلیها را هم دو تا یکی کردهاند که بچهها خیلی به هم نزدیک نباشند. قبل از ورود به سالن هم البته باید امتحان دستگاه تبسنج را با موفقیت گذرانده باشی که بتوانی وارد سالن شوی. یکی دو ساعتی قبل از شروع مراسم به سالن میرسیم. در ادامه میروم سراغ یکی از مسئولان برگزاری مراسم تا آمار سین برنامه را در بیاورم. مسئول مربوطه با همان سوال اول قشنگ تخلیه اطلاعاتی شد.
قرار است۹ نفر پشت تریبون بروند. فیالفور مشغول حساب و کتاب ذهنی میشوم. سخنرانی خود آقا و حواشی جانبی را هم که به این ۹ نفر اضافه کنیم و یعنی برنامه حداقل ۳ ساعتی طول خواهد کشید -پیشبینیام درست از آب در آمد- سقف جلسه هم لب به لب افطار خواهد بود درست به مانند دیدارهای حضوری سالهای گذشته و خب همه اینها یعنی دیدار مثلا ارتباط زنده تصویریِ شرایط کرونایی تفاوت خاصی با سالهای گذشته ندارد جز در شکل اجرا! بین خودمان بماند اما بهعنوان یکی از روزنامهنگاران حاضر در دیدار که تجربه سالهای گذشته را دارد تحمل این ۳ ساعت و اندی جلسه آن هم با زبان روزه چندان آسان نبوده. حالا خودتان را بگذارید جای میزبان اصلی دیدار که هم شنوای صحبتهای دانشجویان است و هم بعد از پایان صحبت دانشجویان و ساعتی مانده به اذان باید بیاناتی مبسوط داشته باشد و عجیبتر اینکه همه اینها از نشاط و سرزندگی میزبان چیزی کم نمیکند.
صاحبسخنهای خوشذوق
احتمالاً خود دانشجویان هم تصورش را نمیکردند که دیدار دانشجویی پیش از افطار آنهم روز بیستوهشتم ماه رمضان -که خیلیها مثل نگارنده این سطور دارند سینهخیز تا عید فطر پیش میروند- آنهم از مجرای ارتباط زنده تصویری به چنین درجهای از حرارت و هیجان برسد. این را میشد از پریدن چرت دم افطار بعضی از دانشجویان هم فهمید. یحتمل صاحب قولِ مشهورِ «مستمع صاحبسخن را بر سر ذوق آورد» اگر در این جلسات حضور داشت، عکس قولِ مشهور فعلیاش از او ضربالمثل میشد. مخصوصاً که دیدار امسال از نظر کیفیت صاحبسخنها یک و بلکم چند سر و گردن بالاتر بود از جلسات سالهای ماضی. فرقی هم نداشت که سخنران پشت تریبون از دانشگاههای پایتخت باشد یا خانم دانشجویی از منتها الیه جنوبِ ایرانِ عزیز که اگر خانم مجری جلسه رشته تحصیلیاش را اعلام نمیکرد، عمرا کسی میتوانست بفهمد خانمی که دارد اینچنین دقیق درباره نقص هندسهی رسانهای کشور و مدیریت فضای مجازی اظهار نظر میکند، دانشجوی رشته «پرستاری» است.
موضوع کیفیت صاحبسخنهای جلسه البته در همان ابتدای صحبت، مورد اشاره صریح آقا هم قرار گرفت فارغ از تعارفات روزمرهی امثال ما: «جلسهی امروز جلسهی بسیار خوبی بود. من البته در مقام قضاوت و نقد دربارهی مسائلی که گفته شد نیستم ولیکن سطح این جلسهی امروز ما از گذشته بالاتر بود.» این موضوع برای من هم به عنوان کسی که در سالهای اخیر به سبب مشغله رسانهای و روزنامهنگارانه با محتوای این دیدارها سر و کار داشته و با آنها سر و کله زده، قابل لمس بود. دیداری که در بین همه دیدارهای آیینی ماه رمضانی آقا در کنار دیدار شاعران یکی از رویدادهای جذاب و هیجانانگیز ماه رمضانِ بیت رهبری را تشکیل میدهد.
زبانهای سرخِ بدون منفعت
سوای رفت و برگشتهای نماینده دفتر تحکیم وحدت و انجمن اسلامی و زبان صریح و تیز باقی دانشجویان اما چند مسئله میانشان مشترک بود. دیدارهای دانشجویی نبض خوبی از یک نسل جوان و پرهیجان و باانگیزه محسوب میشود. نسلی با انگیزهای که چون هیچ منفعت سیاسی و اقتصادی خاصی ندارد، زبانش سرخ است و صریح و تیز. انتقاد از سادهانگاریهای سطحی در اداره کشور از سوی مسئولان، نیاز به تحول در حکمرانی در دهه پنجم انقلاب، لکنت زبان دستگاههای رسانهای و تبلیغاتی کشور برای اقناع مخاطبان درباره مسائل کلان ملی و نقد به رویههای تبعیضآمیز فرایندهای بروکراتیک کشور که قربانگاه عدالت محسوب میشوند به خصوص برای قشر ضعیف جامعه. نماینده تشکلها هم هر یک از ظن خود مصادیقی برای اینها اقامه میکرد. از موضوع سربازی گرفته که با تشویق دانشجویان روبرو شد تا تمرکزگرا بودن سیاستهای اداره کشور به نفع مرکزنشینان.
جالب آنکه که بعضا بین خود دانشجویان هم فهم و ادبیات متفاوتی دربارهی یک مسئلهی مشترک وجود دارد. جذاب است دیگر! توی همین جلسه متن سخنرانی یک تشکل دانشجویی متصف به صفت عدالتخواهی سرشار از نقد -وارد و ناوارد بودنشان بماند- به بخشهای مختلف نظام است. در مقابل تشکل دانشجویی دیگری -انجمن اسلامی دانشجویان مستقل- قائل به آن است که عدالتخواهی در کشور فاقد نظم تئوریک است و تا زمانی که تکلیف این بلاتکلیفی تئوریک حل نشود، هر نوعی از آن به بنبست میرسد و نتیجهاش هم سیاهنمایی است و بدبینی به جمهوری اسلامی. آزاداندیشی است و این تفاوتها و اختلافهایش دیگر حتی تا جایی بعضا بین خود آزاداندیشان هم تفاهم درک حول یک مفهوم وجود نداشته باشد.
خودسازی، تهذیب و سلوک رمضانی
تا صحبتهای دانشجویان تمام شود دو ساعتی گذشته. برای تصویربرداران و خبرنگاران داخل سالن همه اینها تازه گرم کردن بوده برای بخش مهم دیگری از برنامه. صحبتهای آقا همیشه در این دیدار حکم موجگیر التهاب و هیجان جوانانه صحبتهای دانشجویان را دارد. مطلع سخن هم تمجید از سطح کیفی جلسه است و دعوت به سلوک رمضانی و حفظ این رقت معنوی و در ادامه هم اظهار تاثر از جنایات اخیر در افغانستان و فلسطین: «لعنت خدا بر آن کسانی که جنایت را تا این حد گسترش میدهند و برای خودشان مباح میدانند که این تعدادِ بزرگِ دخترِ نوجوان را بیگناه به خاک و خون بکشند! و همچنین حوادث مربوط به مسجدالاقصیٰ و فلسطین و قدس شریف!» در ادامه هم عبارتهایی که در ذهن من به ذکر خیر تلویحی از مرد میدان رمزگشایی میشوند: «جز با زبان قدرت با این جنایتکارها نمیشود حرف زد؛ بایستی خودشان را قوی کنند و بِایستند و مقابله کنند و طرف را مجبور کنند به اینکه از جنایت کوتاه بیاید و تسلیم حق و انصاف بشود.»
بدنه اصلی صحبتها تحول و شرایط آن است و متناسب است با روحیه جمع جوانانه حاضر و البته یک تذکر: «در داخل کشور هم بعضیها که گرایشهای بیشتر غربی و میل به شیوههای غربی و مفاهیم غربی دارند، بحث از تحوّل میکنند، منتها آن تحوّلی که مورد نظر آنها است، تحوّل در اصلِ انقلاب است... حرف ما، مراد ما از تحوّل، تحوّل برای تقویت انقلاب است؛ مراد آنها از تحوّل، تحوّل برای نفی انقلاب و نفی مبانی انقلاب است.» همه این آرمانگراییها اما باعث نمیشود که وظیفه نخستش جوییدن دانش و مسائل مرتبط با آن به حاشیه رانده شود از اظهارنگرانی از افت آموزش تا چرخههای تقلب امتحانات پایانترم: «یک تذکّر در مورد یادگیریها در دوران کرونایی است. من نگرانم، وضعی که از دانشگاهها نقل میشود برای ما از استاد و دانشجو، موجب نگرانی است.» و در نهایت هم انتخابات و پرشور برگزاری آن و لزوم انتخاب درست کسی که از بن دندان به ما میتوانیم معتقد باشد: « آن که معتقد است که چه از لحاظ دفاعی، چه از لحاظ سیاسی، چه از لحاظ اقتصادی، چه از لحاظ تولید و امثال اینها کاری در کشور نمیشود انجام داد، واقعاً لایق فرمانروایی و حکمرانی بر این مردم نیست.»
بماند که اواخر جلسه هم اشارهای فرامتنی میشود به بعضی حرف و حدیثها درباره توصیه آقا به افراد برای آمدن یا نیامدن در رقابتهای انتخاباتی. «نه موافقم نه مخالف» پاسخی است که داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری با گرایشهای سیاسی مختلف همواره از حضرت آیتالله خامنهای شنیدهاند اما در این دوره همین پاسخ هم به این تقاضاها داده نشده است همچنان که به آقای سیدحسن خمینی فرمودند «نظری نمیدهم» و در پی اصرارهای مکرر وی برای اخذ نظر مشورتی، معظمله ارزیابی خود را ابراز نمودند.
حقیقتِ انقلاب خمینی(ره)
نبض دیدارهای دانشجویی رمضانی بیت رهبری در دو دیدار بیشتر میزند؛ دیدار دانشجویان و دیدار شاعران. در این میان اولی پرطپشتر و پرضربانتر است. قاعده هم باید همین باشد. جمع جوانانهای در دهههای دوم و سوم زندگی که انگیزه و نشاط و هیجان جوانی در وجودشان غلیان دارد و بدون وابستگیهای سالهای میانیتر زندگی که انسان را محافظهکارتر میکند، حرف و نظرشان را میگویند. حرف و نظرهایی که بعضا آنقدر صریح و تیز است که صدای بعضی دیگر از جمع خودشان را هم در میآورد و به واکنش وا میدارد. چیزی که نه فقط در این دیدار که در همه دیدارهای دانشجویی ۳۰ سال گذشته تکرار شده.
فارغ از وارد بودن یا نبودن دیدگاههای دانشجویان و تند و تیزی زبانِ غیرمنفعتطلبانهشان من اما به این فکر میکنم که نسل پشت تریبون نسلی از جوانان ایران است که نه نهضت و انقلاب خمینی(ره) را دیده و نه جنگ دهه ۶۰ و بسیجیانش را. حتی به چشم ظاهر امام خمینی(ره) را هم درک نکرده. حالا اما پرشورتر از نسل سومیهای دهه ۶۰ و نسل دومیهای دهه ۵۰ و حتی نسل اولیهای انقلاب به میدان آمده و هر کدام با حرارت دارند از دید خودشان از مانیفست نظری انقلاب خمینی(ره) حرف میزنند و آن را از نگاه خودشان تفسیر میکنند.
جوانهایی که به مانند اویس قرنی، صرفا امام خمینی(ره) و نهضت صادقانه او را استشمام کرده و تن به ندای صادقانه فطرت داده و به وجد آمدهاند. موضوعی که در بیانات آقا هم روشن و صریح به آن اشاره شد: «من به طور قاطع عرض میکنم که امروز جامعهی نخبهی متدین و معتقد به دین و انقلاب به مراتب از نخبگان صدر انقلاب و حالا به طریق اولی قبل از انقلاب فهمشان، درکشان از مسائل بالاتر است. یعنی امروز همین مطالبی که شما دانشجویان امروز بیان کردید و در ذهن شماها است، در محافل شماها مطرح میشود، آن روز در سطوح بالای دانشگاهی هم مورد توجه نبود و به آنها پرداخته نمیشد و به آنها دسترسی پیدا نمیشد؛ یعنی ذهنها جور دیگری بود.»
به این شکل اگر به دیدارهایی از این دست نگاه کنیم، دیگر رفت و برگشتهای دانشجویان و تفاوت دیدگاههای آنان چندان عجیب نیست. به این شکل اگر به موضوع نگاه کنیم یقینمان میشود که حقیقت، حیات دارد و در زمان و مکان جاری میشود و اهل خود را مییابد. همیشه هم کسانی هستند که بیمنت و توقع شانه زیر بار امانت الهی بدهند و خدا را یاری کنند. کسانی که شاید از نظر زمان، فاصله زیادی با سرچشمه اصلی داشته باشند درست شبیه همین جوانان میانههای دهه ۷۰ که پشت تریبون رفتهاند یا جوانان ابتدای دهه ۸۰ که مهرماه جاری، پایشان به دانشگاه باز میشود یا حتی همین مهلا رئیسیِ ۶ ماهه که احتمالا در سالهای آتی یکی از کسانی باشد که از پشت تریبون مرکز همایشهای بینالمللی رازیِ دانشگاه علوم پزشکی ایران در تقاطع بزرگراههای همت و حکیم دارد با حرارت از انقلاب خمینی(ره) میگوید و آرمانهایش.