به مناسبت هزارهی وفات علامه سید مرتضی علمالهدی
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
خیلى ممنون از بیانات آقایان، جناب آقاى استادى، جناب آقاى مهریزى، جناب آقاى محقّق. نفْس این کار از این جهت اهمّیّت دارد که سیّد مرتضی (رضوان الله تعالى علیه) یکى از برجستگان تاریخ اسلام است، نه فقط تاریخ شیعه. وقتى ما دربارهى مفاخر اسلامى بحث میکنیم، در واقع تربیت اسلامى را توصیف میکنیم؛ و هرچه از فضایل و مناقب و برجستگیهاى امثال سیّد مرتضی گفته بشود و تدوین بشود و کار بشود، در واقع برگشت این به حُسن تربیت اسلام و معارف اسلامى و حوزههاى اسلامى است؛ این خیلى اهمّیّت دارد. [ دربارهی] خود سیّد مرتضی -خب، آقایان که کار کردهاید، به جزئیّات زندگینامهى ایشان آشنا هستید- آن بخش مهم، همان چیزى است که در بیانات آقایان هم خوشبختانه آمد؛ ما صِرفاً تاریخ تولّد و وفات و تعداد فرزندان و ابوالثّمانین و مانند اینها را نمیخواهیم، دنبال این چیزها نیستیم براى شناخت شخصیّتهاى بزرگ علمى خودمان، بلکه میخواهیم معارف اینها را و معلومات اینها را تحلیل کنیم؛ هم از لحاظ تاریخى، هم از لحاظ ریشهشناسى علوم.
همینطور که فرمودند، [ ایشان] در فقه، در کلام، در ادب و در تفسیر [ متبحّر بودهاند]. حدیث هم همینجور؛ خب در حدیث هم ایشان شاگرد حسینبنبابویه -برادر شیخ صدوق- بوده است؛ حالا چه مدّتى بوده و چقدر بوده، اینها را هم درست نمیدانیم؛ اینها بایست تحقیق بشود، روشن بشود، معلوم بشود. بالاخره یک مردى با این خصوصیّات، با این جامعیّت، در تاریخ ما وجود دارد؛ این را باید ما تحلیل کنیم، شخصیّت ایشان را تحلیل کنیم. حالا مثلاً فرض بفرمایید استاد ایشان، شیخ مفید هم عمدهى تبرّزش(۲) در کلام است -شیخ مفید متکلّم بزرگى است- ما ببینیم آراء کلامىِ سیّد مرتضی در شافى و بقیّهى کتابهایى که ایشان دارند، مثلاً چقدر متأثّر از آراء شیخ مفید است، چقدر مخالف با نظرات شیخ مفید است؛ مهم است که اینها را آدم بفهمد؛ یا در فقه مثلاً که خب ایشان در فقه [هم] شاگرد شیخ مفید است، ببینیم آثار فقهى ایشان و نظرات فقهى ایشان که به قول آقاى استادى، در آنها بعضى از شَواذ(۳) هم هست -آراء شاذّه هم در فرمایشات ایشان هست- چقدر متأثّر از آراء شیخ مفید است؛ [ یعنی] تحلیل شخصیّت سیّد مرتضی؛ این مهم است. البتّه تنقیح آثار ایشان و چاپ آثار ایشان هم در جاى خود حائز اهمّیّت است. ما واقعاً تشکّر میکنیم از جناب آقاى ری شهرى و بقّیهى آقایانى که با ایشان همکارى میکنند براى احیاء آثار مفاخر.
من البتّه با جناب آقاى ری شهرى، چند سال پیش که صحبت بزرگداشت بزرگان علمىِ تاریخى بود، اسم مرحوم سیّد مرتضی رازى را هم آوردم؛ بالاخره مناسب با رى، سیّد مرتضی رازى است؛ ایشان متکلّم بسیار بزرگى بوده و شخصیّت برجستهاى است. یا مثلاً فرض بفرمایید در بین همین بزرگان این منطقه، شما کلینى را اسم آوردید؛ لکن علّان کلینى(۴) هم جزو بزرگترین علماى محدّث ما است -حالا [اینکه] ساکن کُلین بوده یا ساکن رى بوده، اینها را بنده الان درست مستحضر نیستم- روى اینها کار بشود؛ یعنى اینها شناسایى بشوند و قدر اینها و وزن اینها معلوم بشود.
به نظر من کار بسیار خوبى است، بسیار کار شایستهاى است؛ بخصوص که شخصیّت سیّد مرتضی، هم ذوابعاد و ذوجهات است، هم به یک معنا بینالمللىِ اسلامى است. در همین بحث ادبیّات و ادب، در بعضى از حالات ایشان یعنى شرح حالهایى که براى ایشان نوشتهاند، من حالا یادم نیست چه کسى تعبیر میکند، [ میگویند] که ایشان از بزرگان ادبِ معروفِ عالَم ادبیّات -عرب و غیر عرب، مثل سیبویه، مثل ابنجنّى- بالاتر است؛ یعنى اینجور تعبیر کردهاند که رتبهى ادبى ایشان بالاتر از این افراد است. این خیلى چیز مهمّى است؛ اینها را بایستى در کتابهاى ایشان جستجو کرد و آثارش و نشانههایش را پیدا کرد و تحقیق کرد.
بههرحال به نظر میرسد که کار بسیار شایستهاى را آقایان شروع کردهاید؛ انشاءالله که موفّق باشید. و این جمعى هم که جناب آقاى ری شهرى معیّن کردند و آنها زحمت را قبول کردند، حقّاً و انصافاً -تا آنجایى که من میشناسم و میبینم- جمع شایستهاى هستند و میتوانند انشاءالله این کار را انجام بدهند. و [کار] به اینجا هم متوقّف نشود؛ بعد از سیّد مرتضی، علیالقاعده نوبت سیّد رضى است که شخصیّت ایشان و برجستگى ایشان هم معلوم بشود و انشاءالله کارهاى خوبى در این زمینه انجام بگیرد.
۱) این کنگره، ششمین کنگره از کنگرههاى مؤسّسهى علمى-فرهنگى دارالحدیث در بزرگداشت عالمان رى است. در ابتداى این دیدار، آیتالله محمّد محمّدى ریشهرى (رئیس مؤسّسهى علمى-فرهنگى دارالحدیث)، آیتالله رضا استادى (رئیس کنگره)، حجّتالاسلام مهدى مهریزى (دبیر علمى کنگره) و دکتر مهدى محقّق (عضو شوراى عالى کنگره و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگى کشور) گزارشى ارائه کردند.
۲) بارز شدن، آشکار شدن
۳) چیزهاى نادر و کمیاب
۴) على بن محمّد بن ابراهیم بن علّان؛ از محدّثین امامیّه در زمان غیبت صغرا
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
خیلى ممنون از بیانات آقایان، جناب آقاى استادى، جناب آقاى مهریزى، جناب آقاى محقّق. نفْس این کار از این جهت اهمّیّت دارد که سیّد مرتضی (رضوان الله تعالى علیه) یکى از برجستگان تاریخ اسلام است، نه فقط تاریخ شیعه. وقتى ما دربارهى مفاخر اسلامى بحث میکنیم، در واقع تربیت اسلامى را توصیف میکنیم؛ و هرچه از فضایل و مناقب و برجستگیهاى امثال سیّد مرتضی گفته بشود و تدوین بشود و کار بشود، در واقع برگشت این به حُسن تربیت اسلام و معارف اسلامى و حوزههاى اسلامى است؛ این خیلى اهمّیّت دارد. [ دربارهی] خود سیّد مرتضی -خب، آقایان که کار کردهاید، به جزئیّات زندگینامهى ایشان آشنا هستید- آن بخش مهم، همان چیزى است که در بیانات آقایان هم خوشبختانه آمد؛ ما صِرفاً تاریخ تولّد و وفات و تعداد فرزندان و ابوالثّمانین و مانند اینها را نمیخواهیم، دنبال این چیزها نیستیم براى شناخت شخصیّتهاى بزرگ علمى خودمان، بلکه میخواهیم معارف اینها را و معلومات اینها را تحلیل کنیم؛ هم از لحاظ تاریخى، هم از لحاظ ریشهشناسى علوم.
همینطور که فرمودند، [ ایشان] در فقه، در کلام، در ادب و در تفسیر [ متبحّر بودهاند]. حدیث هم همینجور؛ خب در حدیث هم ایشان شاگرد حسینبنبابویه -برادر شیخ صدوق- بوده است؛ حالا چه مدّتى بوده و چقدر بوده، اینها را هم درست نمیدانیم؛ اینها بایست تحقیق بشود، روشن بشود، معلوم بشود. بالاخره یک مردى با این خصوصیّات، با این جامعیّت، در تاریخ ما وجود دارد؛ این را باید ما تحلیل کنیم، شخصیّت ایشان را تحلیل کنیم. حالا مثلاً فرض بفرمایید استاد ایشان، شیخ مفید هم عمدهى تبرّزش(۲) در کلام است -شیخ مفید متکلّم بزرگى است- ما ببینیم آراء کلامىِ سیّد مرتضی در شافى و بقیّهى کتابهایى که ایشان دارند، مثلاً چقدر متأثّر از آراء شیخ مفید است، چقدر مخالف با نظرات شیخ مفید است؛ مهم است که اینها را آدم بفهمد؛ یا در فقه مثلاً که خب ایشان در فقه [هم] شاگرد شیخ مفید است، ببینیم آثار فقهى ایشان و نظرات فقهى ایشان که به قول آقاى استادى، در آنها بعضى از شَواذ(۳) هم هست -آراء شاذّه هم در فرمایشات ایشان هست- چقدر متأثّر از آراء شیخ مفید است؛ [ یعنی] تحلیل شخصیّت سیّد مرتضی؛ این مهم است. البتّه تنقیح آثار ایشان و چاپ آثار ایشان هم در جاى خود حائز اهمّیّت است. ما واقعاً تشکّر میکنیم از جناب آقاى ری شهرى و بقّیهى آقایانى که با ایشان همکارى میکنند براى احیاء آثار مفاخر.
من البتّه با جناب آقاى ری شهرى، چند سال پیش که صحبت بزرگداشت بزرگان علمىِ تاریخى بود، اسم مرحوم سیّد مرتضی رازى را هم آوردم؛ بالاخره مناسب با رى، سیّد مرتضی رازى است؛ ایشان متکلّم بسیار بزرگى بوده و شخصیّت برجستهاى است. یا مثلاً فرض بفرمایید در بین همین بزرگان این منطقه، شما کلینى را اسم آوردید؛ لکن علّان کلینى(۴) هم جزو بزرگترین علماى محدّث ما است -حالا [اینکه] ساکن کُلین بوده یا ساکن رى بوده، اینها را بنده الان درست مستحضر نیستم- روى اینها کار بشود؛ یعنى اینها شناسایى بشوند و قدر اینها و وزن اینها معلوم بشود.
به نظر من کار بسیار خوبى است، بسیار کار شایستهاى است؛ بخصوص که شخصیّت سیّد مرتضی، هم ذوابعاد و ذوجهات است، هم به یک معنا بینالمللىِ اسلامى است. در همین بحث ادبیّات و ادب، در بعضى از حالات ایشان یعنى شرح حالهایى که براى ایشان نوشتهاند، من حالا یادم نیست چه کسى تعبیر میکند، [ میگویند] که ایشان از بزرگان ادبِ معروفِ عالَم ادبیّات -عرب و غیر عرب، مثل سیبویه، مثل ابنجنّى- بالاتر است؛ یعنى اینجور تعبیر کردهاند که رتبهى ادبى ایشان بالاتر از این افراد است. این خیلى چیز مهمّى است؛ اینها را بایستى در کتابهاى ایشان جستجو کرد و آثارش و نشانههایش را پیدا کرد و تحقیق کرد.
بههرحال به نظر میرسد که کار بسیار شایستهاى را آقایان شروع کردهاید؛ انشاءالله که موفّق باشید. و این جمعى هم که جناب آقاى ری شهرى معیّن کردند و آنها زحمت را قبول کردند، حقّاً و انصافاً -تا آنجایى که من میشناسم و میبینم- جمع شایستهاى هستند و میتوانند انشاءالله این کار را انجام بدهند. و [کار] به اینجا هم متوقّف نشود؛ بعد از سیّد مرتضی، علیالقاعده نوبت سیّد رضى است که شخصیّت ایشان و برجستگى ایشان هم معلوم بشود و انشاءالله کارهاى خوبى در این زمینه انجام بگیرد.
۱) این کنگره، ششمین کنگره از کنگرههاى مؤسّسهى علمى-فرهنگى دارالحدیث در بزرگداشت عالمان رى است. در ابتداى این دیدار، آیتالله محمّد محمّدى ریشهرى (رئیس مؤسّسهى علمى-فرهنگى دارالحدیث)، آیتالله رضا استادى (رئیس کنگره)، حجّتالاسلام مهدى مهریزى (دبیر علمى کنگره) و دکتر مهدى محقّق (عضو شوراى عالى کنگره و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگى کشور) گزارشى ارائه کردند.
۲) بارز شدن، آشکار شدن
۳) چیزهاى نادر و کمیاب
۴) على بن محمّد بن ابراهیم بن علّان؛ از محدّثین امامیّه در زمان غیبت صغرا