ما در کنار مردم فلسطین هستیم؛ ما در کنار مظلومان فلسطینى هستیم. البتّه مظلومیّت ملّت فلسطین فقط از سوى صهیونیستها نبود؛ آن کسانى که چشم روى هم گذاشتند و دست روى دست گذاشتند و این مظلومیّت را با بىتفاوتى و خونسردى تماشا کردند هم در مظلوم کردن مردم فلسطین سهیمند؛ آن کسانى که به نام مردم فلسطین حرف زدند امّا عملاً هیچ کارى براى مردم فلسطین انجام ندادند هم در این مظلوم کردن شریکند؛ آن کسانى که نسبت به آرمان فلسطین خیانت کردند، مثل بانیان کمپدیوید و سردمداران رژیم مصر، آن کسانى که با آنها سازش کردند، مثل بسیارى از سردمداران کشورهاى مرتجع منطقه، و آن کسانى که آمادگى خودشان را براى ارتباط با خائنان به آرمان فلسطین اعلان کردهاند، اینها به نظر ما دشمنان فلسطین و خائنان به آرمان ملّت فلسطینند؛ هر کسى میخواهند باشند. ما در مسئلهى فلسطین بر روى دو نقطهى اساسى تکیه میکنیم:
نقطهى اوّل این است که حقوق حقّهى فلسطین که این قدر در قطعنامهها، در کنفرانسها، در طرحها از آن دم زده میشود، چیزى جز دولت فلسطینیان و حاکمیّت فلسطینیان بر فلسطین نیست. خیال نکنند که حقوق حقّهى ملّت فلسطین این است که یک مقدار اعانه جمع کنند یا یک حکومت تصنّعى با همکارى نوکران سنّتى آمریکا در همسایگى فلسطین اشغالى و زیر چتر قدرت صهیونیستها به وجود بیاورند و [فکر کنند] اینها حقوق حقّهى فلسطین است. حقوق حقّهى فلسطین این است که بر سرزمین فلسطین باید خود فلسطینىها حکومت کنند. اعراب فلسطینى صاحبان این سرزمینند، خودشان باید دولت تشکیل بدهند و بر این سرزمین حاکمیّت داشته باشند و دولت صهیونیستى بایست منحل بشود و از بین برود.
نقطهنظر دوّم ما دربارهى فلسطین این است که صلح با صهیونیستها به هر عنوانى مردود است. صلح یک جور هم نیست؛ بعضىها صلحشان با صهیونیستها مثل کمپدیوید است، آشکارا با صهیونیستها سر میز مذاکره مىنشینند؛ بعضى به این وضوح صلح نمیکنند. صلح کردن با صهیونیستها در قالب طرحهاى گوناگون، در چهارچوب قطعنامههاى گوناگون، از هر سازمانى، به وسیلهى هر کسى ارائه بشود، مردود است و ما این را قبول نخواهیم کرد و یقین داریم ملّت فلسطین هم صلح با صهیونیستها را در چهارچوب هر قطعنامه و هر طرح و هر مصوّبهاى باشد، یقیناً رد خواهد کرد و قبول نخواهد کرد.
ما به عنوان دولت و ملّت جمهورى اسلامى از دو نظر براى مسئلهى فلسطین اهمّیّت قائل هستیم: اوّلاً تکلیف اسلامى ما است که سرزمین متعلّق به مسلمانان چون در اختیار کفّار و مخالفان و معاندان به غصب و زور قرار گرفته، آن سرزمین را باید استنقاذ(۱) کنیم. ثانیاً از باب اینکه یک ملّتى مظلومند و نداى «یا للمسلمین» بلند کردهاند و از مسلمانها استمداد کردهاند، وظیفهى ما و همه است. بنابراین مسئلهى فلسطین یک مسئلهى اسلامى است براى ما و مال همهى مسلمانها است و ما به عنوان مسلمان براى این مسئله اهمّیّت فراوانى قائلیم. هر جریانى هم در هر کجاى کشورهاى عربى، مخصوصاً در داخل سرزمینهاى غصبشده و اشغالى فلسطینىها که به معناى واقعى کلمه بخواهد مبارزه کند، نه به نام مبارزه، نه به نام آزادىخواهى و در معنا اسارتطلبى، نه به نام فلسطینىها حرف زدن و منافع آنها را در نظر نگرفتن و منافع گروهى و شخصى خود را در نظر گرفتن؛ نه، آن کسانى که صادقانه بخواهند براى فلسطین مبارزه کنند، در هر جا باشند، مخصوصاً در سرزمینهاى اشغالى، ما در کنار آنها هستیم و تا آنجایى که مقدور باشد، به آنها کمک خواهیم کرد.
نقطهى اوّل این است که حقوق حقّهى فلسطین که این قدر در قطعنامهها، در کنفرانسها، در طرحها از آن دم زده میشود، چیزى جز دولت فلسطینیان و حاکمیّت فلسطینیان بر فلسطین نیست. خیال نکنند که حقوق حقّهى ملّت فلسطین این است که یک مقدار اعانه جمع کنند یا یک حکومت تصنّعى با همکارى نوکران سنّتى آمریکا در همسایگى فلسطین اشغالى و زیر چتر قدرت صهیونیستها به وجود بیاورند و [فکر کنند] اینها حقوق حقّهى فلسطین است. حقوق حقّهى فلسطین این است که بر سرزمین فلسطین باید خود فلسطینىها حکومت کنند. اعراب فلسطینى صاحبان این سرزمینند، خودشان باید دولت تشکیل بدهند و بر این سرزمین حاکمیّت داشته باشند و دولت صهیونیستى بایست منحل بشود و از بین برود.
نقطهنظر دوّم ما دربارهى فلسطین این است که صلح با صهیونیستها به هر عنوانى مردود است. صلح یک جور هم نیست؛ بعضىها صلحشان با صهیونیستها مثل کمپدیوید است، آشکارا با صهیونیستها سر میز مذاکره مىنشینند؛ بعضى به این وضوح صلح نمیکنند. صلح کردن با صهیونیستها در قالب طرحهاى گوناگون، در چهارچوب قطعنامههاى گوناگون، از هر سازمانى، به وسیلهى هر کسى ارائه بشود، مردود است و ما این را قبول نخواهیم کرد و یقین داریم ملّت فلسطین هم صلح با صهیونیستها را در چهارچوب هر قطعنامه و هر طرح و هر مصوّبهاى باشد، یقیناً رد خواهد کرد و قبول نخواهد کرد.