یَا ابنَ آدَمَ ما تُنصِفُنی
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند، خداوند میفرماید: ای فرزند آدم! با من با انصاف رفتار نمیکنی. واقعش هم همین است؛ این همه لطف الهی، این همه تفضّلات الهی، این همه نعمت الهی، این عظمتِ مقام پروردگار، این ضعف ما، این ذلّت ما، این مسکنت ما، این ناتوانی ما. در مقابل خدا چه جوری باید باشیم؟ آن جور نیستیم. پس بنابراین، با انصاف با خدای متعال رفتار نمیکنیم.
اَتَحَبَّبُ اِلَیک بِالنِّعَمِ وَ تَتَمَقَّتُ اِلَیَّ بِالمَعاصی
این همان فقراتی است که در دعای شریف ابوحمزه هم این فقرات را میخوانیم. خدا میفرماید: من با تو دوستی میکنم، تحبّب میکنم، با دادنِ نعمت به تو. این جوری است دیگر؛ هر لحظهای از لحظاتِ عمر ما با چندین نعمت، شاید با هزاران نعمت، همراه است. نعمت اوّل هم این نَفَسی است که شما میکشید. «هر نَفَسی که فرو میرود ممدّ حیات است».(۲) اگر این نَفَس را نکشیم، همین یک لحظه انسان از بین رفته است. این، اوّلین نعمت. نعمت سلامت، نعمت عقل، نعمت لسان، نعمت بویایی، نعمت بینایی؛ نعمتهایی که اصلاً لا تعدّ و لا تحصیٰ. خدای متعال اینها را دارد به ما در هر لحظهای میدهد دیگر؛ این تحبّبِ الهی است. ما چه کار میکنیم؟ فرمود که «تتَمَقَّتُ»؛ یعنی دشمنی میکنی. «مَقت» یعنی دشمنی. دشمنی میکنی با من، با معصیت؛ گفتم نکن، این کار را انجام نده، تو انجام میدهی. خب این دشمنی است دیگر.
خَیری عَلَیکَ نازِلٌ وَ شَرُّکَ اِلَیَّ صاعِدٌ وَ لا یَزالُ مَلَکٌ کَریمٌ یَأتینی عَنکَ فی کُلِّ یَومٍ وَ لَیلَةٍ بِعَمَلٍ قَبیح
این هم از فقرات دعای شریف ابوحمزه است. شب و روزی نمیگذرد مگر اینکه یک کار خلاف، یک عمل قبیح، از ما صادر میشود و به وسیلهی ملکِ کریمِ پروردگار به نامهی اعمال ما و به کتاب محفوظ و لوح محفوظ الهی وارد میشود. این عمل قبیح لازم نیست حتماً از این گناهان کبیرهی آن چنانی باشد؛ انواع و اقسام حرف زدنها، گوش کردنها، نگاه کردنها، در آن ممکن است باشد. احساسات قلبی من و شما؛ حسد میورزیم، دشمنی میکنیم، حق را نادیده میگیریم، با باطل مقابله نمیکنیم؛ اینها همه گناه است دیگر. هر روز و شبی از ما یک چیزی از این قبیل میرود به سمت مخزن علم کُتّاب الهی.
یَا ابنَ آدَمَ لَو سَمِعتَ وَصفَکَ مِن غَیرِکَ وَ اَنتَ لا تَعلَمُ مَنِ المَوصوفُ لَسارَعتَ اِلىٰ مَقتِه
این نکتهی آخر نکتهی جالبی است. میفرماید این خصوصیّاتِ خودت را که چه جوری رفتار میکنی، چه جوری عمل میکنی، حتّی چه جوری عبادت میکنی -نماز میخوانیم، [امّا] نمازهای بیتوجّه، نماز غافل، خدای نکرده نماز همراه با ریا و سُمعه(۳)- اگر کسی همین خصوصیّات را بیاید برای شما نقل کند، بگوید «یک آقایی هست، این جوری رفتار میکند، این جوری حرف میزند، این جوری احساس میکند، این جوری نماز میخواند، این جوری مثلاً تبلیغ میکند»، کارهای بد شما را بیاید نقل کند، نسبت بدهد به کسی و تو ندانی که راجع به تو دارد میگوید، ندانی آن کسی که دارند وصفش میکنند کیست و خودت هستی، فوراً میگویی عجب آدم مزخرفی است، عجب آدم بیربطی است، این کیست دیگر! خودمانیم؛ خود من هستم.
یَا ابنَ آدَمَ اذکُرنی حینَ تَغضَبُ اَذکُرکَ حینَ اَغضَب وَ لا اَمحَقُکَ فیمَن اَمحَق
این هم یک نصیحت: وقتی که خشمگین میشوی به یاد خدا بیفت، که از حد تجاوز نکنی؛ آن وقت نتیجه این خواهد بود که من هم آن وقتی که خشم بر تو بگیرم، به یاد تو میافتم و تو را ملاحظه میکنم. تو را مَحق نمیکنم. «مَحق» در واقع یعنی نابود کردنِ باطنی و معنوی؛ این مَحق است. «یَمحَقُ اللهُ الرِّبوا»(۴) یعنی خدا ربا را پوچ و پوک میکند؛ معنای مَحق این است. میگوید اگر چنانچه در هنگام غضب به یاد من باشی، دیگر این کار را با تو نمیکنم.
۱) امالی طوسی، ص ۲۷۸، مجلس دهم؛ «پیامبر (صلّى الله علیه و آله) مىفرماید: خداوندِ والا مىفرماید اى فرزند آدم! با من به انصاف رفتار نمىکنی؛ با نعمتهاى خود به تو محبّت مىکنم و تو با گناهان با من بدرفتارى مىکنى؛ نیکىِ من به سوى تو نازل و جارى است و بدىِ تو به سوى من بالا مىآید؛ پیوسته، در هر شبانهروز، فرشتهی بزرگوارى با کردار ناشایستِ تو به نزد من مىآید. اى فرزند آدم! اگر صفت خود را از غیر خود مىشنیدى و نمىدانستى این صفات از آنِ کیست، شتابان بر او خشمگین مىشدى. اى فرزند آدم! در هنگام خشمناکىات مرا یاد کن تا در هنگام خشمناکىام تو را یاد کنم و تو را در میان نابودشدگان هلاک نسازم.»
۲) سعدی. گلستان
۳) ریاکاری
۴) سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۷۶