بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
دیدار امروز با شما عزیزان، از نظر من فرصت مغتنمى براى تشکّر از شماست؛ چون فعالیتى که شما دوستان عزیز و برادران و خواهران در زمینهى هدایت و تشکیل کاروانهاى راهیان نور و پشتیبانیها و خدمات به آنها و به دوش گرفتن این کار بزرگ انجام مىدهید، حقّاً در خور ستایش و تمجید و تشکّر است. مسأله، فقط جنبهى شعارىِ محض ندارد؛ اگرچه شعار هم براى یک ملت و یک کشور، خیلى مهم است. داشتن شعار، مثل داشتن پرچم و عَلَم است؛ زیرا جهت را مشخّص مىکند. کسانى که مىخواهند شعارهاى ملتها را از دست آنها بگیرند، در واقع مىخواهند پرچمهاى راهنما را از جلوِ چشم آنها محو کنند. شعارها را باید نگه داشت و حفظ کرد. اینجا مسأله، فقط حفظ شعار نیست؛ بلکه با دید ریزبینترى، این مسأله حائز عناصر سازندهى واقعى است و در این جمله خلاصه مىشود که بگوییم حفظ افتخارات و نقطههاى سربلندى و عزّت یک ملت است. این ارزش بسیار مهمّى است.
شما مىدانید در تحلیل رفتار جریانهاى استعمارى و سلطههاى سیاسى و اقتصادى بر دنیا - که الان صد سال است مسألهى مورد ابتلاى کشورهاى عقبافتادهى دنیاست - همهى راهها به یک نقطه ختم مىشود و آن عبارت است از اینکه هویّت و شخصیّت یک ملت را از او بگیرند تا احساس حقارت کند. اگر شما احساس حقارت کردید، تسلّط بر شما دیگر سرمایهاى نمىخواهد و زورى لازم ندارد. ملتها، تاریخ و فرهنگ و گذشته و نشانههاى حضور و وجود و شخصیّتى دارند. همهى اینها مانع مىشود تا ملتى بردگىِ یک قدرت سیاسى و یک سلطهى بیگانه و یک ملت دیگر را قبول کند. وقتى این را از دست ملتى گرفتند، این ملت دیگر سلاح و سپر معنوى ندارد. مایهى تفاخر و احساس هویّت او را سلب کردهاند. مثل این است که پلنگ یا شیرى را بگیرند و دندانهاى درنده و بُرندهى او را بِکشند، بعد او را رها کنند؛ یک بچه هم مىتواند سوار این شیر شود، چون چیزى ندارد. اصلاً وقتى ملتى احساس حقارت کرد، تسلّط بر آن ملت آسان مىشود. لذا شما در تبلیغات بلندمدّتِ بسیار حساب شدهى استکبار و دستگاههاى استعمارى مىبینید که به ملتها تلقین مىکنند شما چیزى ندارید؛ شما گذشتهاى ندارید، افتخاراتى ندارید، هویّتى ندارید؛ شما کسى نیستید. چقدر از تمدّنهاى گذشته را که مىتوانستند پنهان کنند، به این وسیله پنهان کردند.
یک وقت در زمان ریاست جمهورى من، رئیس جمهور کشور پرو در یک مجمع جهانى به من گفت: اخیراً در حفّاریهاى کشورمان، تمدّن بسیار عمیق و کهنى را کشف کردهایم؛ در حالى که امریکاییها این خاطره را از گذشته و حافظهى تاریخى ما کلاً محو کرده بودند و ما اصلاً از آن خبر نداشتیم. آن منطقه قبلاً تحت سلطهى اسپانیا و بعضى از کشورهاى اروپایى بود و بعداً تحت سلطهى امریکا قرار گرفت. آنجایى که مىتوانستند تمدّنى را بهکلّى محو کنند، این کار را کردند؛ اما آنجایى که نمىشد بهکلّى حذف کنند، طور دیگر وارد شدند؛ افتخارات را تضعیف کردند، بعضى را مورد مناقشه قرار دادند، بعضى را رد کردند، به بعضى دشنام گفتند و بعضى را با عناوین گوناگون، به ضدّ ارزش تبدیل کردند. مثلاً در طول سالهاى متمادى در کشورهاى اسلامى کارى کردند که متفکّران در کشور ما و کشورهاى عربى، در نوشتهها و تحقیقاتشان اصرار کنند که جهاد اسلامى یعنى دفاع! جهاد معناى عظیمى دارد - یعنى مبارزهى سرسخت براى نابود کردن موانع رستگارى بشر - جهاد که کشورگشایى نیست؛ ببینید چه معناى پُرشکوهى دارد؛ اما این را انکار کردند و گفتند اصلاً ما جهادِ به این معنا نداریم! چند سال در نوشتههاى خود، این را ترویج کردند. چرا؟ چون در تبلیغات انبوه و متراکم غربیها و سیاستمداران آن روز، جهاد را آنچنان خراب و منفى قلمداد کرده بودند که هر کس سعى مىکرد به خیال خودش، خود و پیغمبر را از این تهمت مبرّا کند! توجیهاتى مىکردند که جنگ بدر و فلان جنگ به این جهت دفاعى بوده است. اینگونه، ملتها را از افتخارات و ارزشهاى خودشان جدا مىکنند. این یک اصل است که دستگاهها و جریانهاى سلطهطلب دنیا همیشه داشتهاند، امروز هم دارند.
همهى شما در زمان خود شاهد این معنا بودهاید که تبلیغات غربیها علیه جمهورى اسلامى، انبوه و متراکم شد؛ به عنوان اینکه این جمهورى، بنیادگرا و به اصول خود پایبند است. این شد یک فحش! کار به جایى رسید که در بین خود ما کسانى پیدا شدند که در مجامع جهانى قسم حضرت عبّاس خوردند و گفتند ما به اصول خود پایبند نیستیم، تا آنها باور کنند! امریکاییها براى اینکه تهدید علیه کشورهایى را که اسم بردهاند، عملى کنند، مىگویند ما به خاطر دفاع از اصولمان این کار را مىکنیم. حالا اصولگرایى شد خوب! یک ملت را وادار مىکنند که از اصول خود توبه کند؛ بعد معلوم مىشود که نه، اصولگرایى چیز خوبى است! آنها براى حمله به دنیا، براى خود اصولى دارند و مىخواهند از آن اصول دفاع کنند. این گونه با ملتها و سرنوشت و افتخارات و باورها و عناصر مؤلّفهى شخصیّت آنها بازى مىکنند. باید این افتخارات را نگه داشت. شما این کار را در یک بخش انجام مىدهید.
یکى از مؤلّفههاى شخصیت ایرانى، دفاع جانانهى او در دوران دفاع مقدّس است. کسى نمىتواند این را منکر شود. آنهایى که به ایران حمله کردند، حمله نکردند تا بعد از هشت سال، دست از پا درازتر برگردند و بروند و تازه صدها میلیارد دلار هم علیه آنها ادّعا وجود داشته باشد - که الان ما علیه عراق، این ادّعاها را داریم - حمله کرده بودند تا حداقل منطقهى خوزستان را ببرند. اگر توفیق نصیبشان مىشد، کمى آن طرفتر، ایلام و کرمانشاه را هم تصرف مىکردند. چه کسانى نگذاشتند؟ رزمندگان ما و مردان و جوانان این کشور. همینهایى که در شلمچه و فاو و در مناطق گوناگون عملیاتى در غرب و جنوب کشور، یادهایشان امروز در سنگرهاى به خاک و غبار آلوده شده، قابل جستجوست و شما این جستجو را انجام مىدهید. آحاد ملت ایران - بهویژه مسؤولان کشور - باید از رزمندگان و جانبازان و خانوادهى شهدا و ایثارگران و کسانى که ده، دوازده سال را در اسارت گذراندند و نیز از تعداد زیادى که رفتند و بحمداللَّه برگشتند و الان هم حىِّ مرزوق در بین مردم ما و در میان جمعِ حاضرِ شما هستند، خیلى ممنون و متشکّر باشند. نباید گذاشت این یاد پنهان بماند و ارزش والاى جهاد و مبارزه در دوران غربت، از یاد ملت ایران برود.
ما غریبانه جنگیدهایم. در دورهى جنگ، ارتش ما غریب، سپاه ما غریب و بسیج ما غریب بود. کسانى که مىخواستند حقیقتاً جانفشانى کنند، با غربت مىجنگیدند. از چه جهت غربت؟ از این جهت که هیچ نقطهى دنیا با ما موافق نبود. امروز عدّهاى که گوششان به صداهاى تهدید، کمى ناآشناست، مىگویند چه خواهد شد؟ آن روز بدتر از امروز بود. یک طرفِ دنیا بلوک غرب بود که با همهى قوا از عراق حمایت مىکرد؛ از فرانسه و آلمان و کشورهاى گوناگون اروپایى بگیرید تا عناصر وابسته به اردوگاه غرب در بین کشورهاى اسلامى و مرتجعان و دیگران؛ یک طرف هم بلوک شرق بود که در رأس آن، شوروىِ آن روز قرار داشت و بهشدّت از عراق دفاع مىکرد. همهى کشورهاى اروپاى شرقى از عراق حمایت مىکردند و به او سلاح و امکانات و تجهیزات مىدادند. من بارها این را گفتهام؛ ما مىخواستیم از خارج سیم خاردار بیاوریم - آن وقتها سیم خاردار را هم وارد مىکردیم؛ وضع اوّل جنگ اینگونه بود - چون مىخواست از خاک روسیه عبور کند، نگذاشتند! آر.پى.جى.7 به ما نمىفروختند. این وضعى که شما امروز مىبینید، کار جوانان خودِ ماست. بچههاى خودِ ما کشور را به اینجا رساندهاند و این همه امکانات دفاعى و تجهیزاتى را براى ما فراهم کردهاند. بعضى از کشورهایى هم که مستقل بودند - مثل یوگسلاوىِ آن روز، که نه به آن معنا جزو اردوگاه شرق بود و نه جزو غربیها محسوب مىشد - بدتر از همه عمل مىکردند! بنده در اواخر دوران ریاست جمهورى به یوگسلاوى سفر کردم. از ما دعوت رسمى شده بود و ما میهمان آنها بودیم؛ گفتیم شاید بتوانیم یک معاملهى تسلیحاتى با آنها بکنیم؛ اما دیدیم اصلاً جواب نمىدهند! تازهترین امکاناتشان را براى عراق مىفرستادند و به ما جواب نمىدادند. مرتب از کشورهاى عربى و از جاهاى مختلف، کاروانهاى تجهیزات و امکانات جنگى به طرف عراق سرازیر بود؛ ولى ما تک و تنها وسط میدان بودیم. فقط پشتیبان ما خدا و ایمان و اراده و کمک این مردم بود. جمهورى اسلامى به اتّکاى ایمان - که معجزههاى بزرگى مىکند - و به اتّکاى کمک و حمایت مردم و به امید ارزشهاى والایى که بحمداللَّه به برکت اسلام و ایمان و قرآن در چشم ما پدید آمده و افقهایى که باز شده، این گونه ایستاد و قدرتمندانه دفاع کرد. همیشه همینطور بوده، امروز نیز همینطور است، فردا نیز همینگونه خواهد بود.
امیدواریم خداوند متعال به شما توفیق دهد و تأییدتان کند تا بتوانید این کار را هر چه بهتر و جدّىتر دنبال کنید.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
دیدار امروز با شما عزیزان، از نظر من فرصت مغتنمى براى تشکّر از شماست؛ چون فعالیتى که شما دوستان عزیز و برادران و خواهران در زمینهى هدایت و تشکیل کاروانهاى راهیان نور و پشتیبانیها و خدمات به آنها و به دوش گرفتن این کار بزرگ انجام مىدهید، حقّاً در خور ستایش و تمجید و تشکّر است. مسأله، فقط جنبهى شعارىِ محض ندارد؛ اگرچه شعار هم براى یک ملت و یک کشور، خیلى مهم است. داشتن شعار، مثل داشتن پرچم و عَلَم است؛ زیرا جهت را مشخّص مىکند. کسانى که مىخواهند شعارهاى ملتها را از دست آنها بگیرند، در واقع مىخواهند پرچمهاى راهنما را از جلوِ چشم آنها محو کنند. شعارها را باید نگه داشت و حفظ کرد. اینجا مسأله، فقط حفظ شعار نیست؛ بلکه با دید ریزبینترى، این مسأله حائز عناصر سازندهى واقعى است و در این جمله خلاصه مىشود که بگوییم حفظ افتخارات و نقطههاى سربلندى و عزّت یک ملت است. این ارزش بسیار مهمّى است.
شما مىدانید در تحلیل رفتار جریانهاى استعمارى و سلطههاى سیاسى و اقتصادى بر دنیا - که الان صد سال است مسألهى مورد ابتلاى کشورهاى عقبافتادهى دنیاست - همهى راهها به یک نقطه ختم مىشود و آن عبارت است از اینکه هویّت و شخصیّت یک ملت را از او بگیرند تا احساس حقارت کند. اگر شما احساس حقارت کردید، تسلّط بر شما دیگر سرمایهاى نمىخواهد و زورى لازم ندارد. ملتها، تاریخ و فرهنگ و گذشته و نشانههاى حضور و وجود و شخصیّتى دارند. همهى اینها مانع مىشود تا ملتى بردگىِ یک قدرت سیاسى و یک سلطهى بیگانه و یک ملت دیگر را قبول کند. وقتى این را از دست ملتى گرفتند، این ملت دیگر سلاح و سپر معنوى ندارد. مایهى تفاخر و احساس هویّت او را سلب کردهاند. مثل این است که پلنگ یا شیرى را بگیرند و دندانهاى درنده و بُرندهى او را بِکشند، بعد او را رها کنند؛ یک بچه هم مىتواند سوار این شیر شود، چون چیزى ندارد. اصلاً وقتى ملتى احساس حقارت کرد، تسلّط بر آن ملت آسان مىشود. لذا شما در تبلیغات بلندمدّتِ بسیار حساب شدهى استکبار و دستگاههاى استعمارى مىبینید که به ملتها تلقین مىکنند شما چیزى ندارید؛ شما گذشتهاى ندارید، افتخاراتى ندارید، هویّتى ندارید؛ شما کسى نیستید. چقدر از تمدّنهاى گذشته را که مىتوانستند پنهان کنند، به این وسیله پنهان کردند.
یک وقت در زمان ریاست جمهورى من، رئیس جمهور کشور پرو در یک مجمع جهانى به من گفت: اخیراً در حفّاریهاى کشورمان، تمدّن بسیار عمیق و کهنى را کشف کردهایم؛ در حالى که امریکاییها این خاطره را از گذشته و حافظهى تاریخى ما کلاً محو کرده بودند و ما اصلاً از آن خبر نداشتیم. آن منطقه قبلاً تحت سلطهى اسپانیا و بعضى از کشورهاى اروپایى بود و بعداً تحت سلطهى امریکا قرار گرفت. آنجایى که مىتوانستند تمدّنى را بهکلّى محو کنند، این کار را کردند؛ اما آنجایى که نمىشد بهکلّى حذف کنند، طور دیگر وارد شدند؛ افتخارات را تضعیف کردند، بعضى را مورد مناقشه قرار دادند، بعضى را رد کردند، به بعضى دشنام گفتند و بعضى را با عناوین گوناگون، به ضدّ ارزش تبدیل کردند. مثلاً در طول سالهاى متمادى در کشورهاى اسلامى کارى کردند که متفکّران در کشور ما و کشورهاى عربى، در نوشتهها و تحقیقاتشان اصرار کنند که جهاد اسلامى یعنى دفاع! جهاد معناى عظیمى دارد - یعنى مبارزهى سرسخت براى نابود کردن موانع رستگارى بشر - جهاد که کشورگشایى نیست؛ ببینید چه معناى پُرشکوهى دارد؛ اما این را انکار کردند و گفتند اصلاً ما جهادِ به این معنا نداریم! چند سال در نوشتههاى خود، این را ترویج کردند. چرا؟ چون در تبلیغات انبوه و متراکم غربیها و سیاستمداران آن روز، جهاد را آنچنان خراب و منفى قلمداد کرده بودند که هر کس سعى مىکرد به خیال خودش، خود و پیغمبر را از این تهمت مبرّا کند! توجیهاتى مىکردند که جنگ بدر و فلان جنگ به این جهت دفاعى بوده است. اینگونه، ملتها را از افتخارات و ارزشهاى خودشان جدا مىکنند. این یک اصل است که دستگاهها و جریانهاى سلطهطلب دنیا همیشه داشتهاند، امروز هم دارند.
همهى شما در زمان خود شاهد این معنا بودهاید که تبلیغات غربیها علیه جمهورى اسلامى، انبوه و متراکم شد؛ به عنوان اینکه این جمهورى، بنیادگرا و به اصول خود پایبند است. این شد یک فحش! کار به جایى رسید که در بین خود ما کسانى پیدا شدند که در مجامع جهانى قسم حضرت عبّاس خوردند و گفتند ما به اصول خود پایبند نیستیم، تا آنها باور کنند! امریکاییها براى اینکه تهدید علیه کشورهایى را که اسم بردهاند، عملى کنند، مىگویند ما به خاطر دفاع از اصولمان این کار را مىکنیم. حالا اصولگرایى شد خوب! یک ملت را وادار مىکنند که از اصول خود توبه کند؛ بعد معلوم مىشود که نه، اصولگرایى چیز خوبى است! آنها براى حمله به دنیا، براى خود اصولى دارند و مىخواهند از آن اصول دفاع کنند. این گونه با ملتها و سرنوشت و افتخارات و باورها و عناصر مؤلّفهى شخصیّت آنها بازى مىکنند. باید این افتخارات را نگه داشت. شما این کار را در یک بخش انجام مىدهید.
یکى از مؤلّفههاى شخصیت ایرانى، دفاع جانانهى او در دوران دفاع مقدّس است. کسى نمىتواند این را منکر شود. آنهایى که به ایران حمله کردند، حمله نکردند تا بعد از هشت سال، دست از پا درازتر برگردند و بروند و تازه صدها میلیارد دلار هم علیه آنها ادّعا وجود داشته باشد - که الان ما علیه عراق، این ادّعاها را داریم - حمله کرده بودند تا حداقل منطقهى خوزستان را ببرند. اگر توفیق نصیبشان مىشد، کمى آن طرفتر، ایلام و کرمانشاه را هم تصرف مىکردند. چه کسانى نگذاشتند؟ رزمندگان ما و مردان و جوانان این کشور. همینهایى که در شلمچه و فاو و در مناطق گوناگون عملیاتى در غرب و جنوب کشور، یادهایشان امروز در سنگرهاى به خاک و غبار آلوده شده، قابل جستجوست و شما این جستجو را انجام مىدهید. آحاد ملت ایران - بهویژه مسؤولان کشور - باید از رزمندگان و جانبازان و خانوادهى شهدا و ایثارگران و کسانى که ده، دوازده سال را در اسارت گذراندند و نیز از تعداد زیادى که رفتند و بحمداللَّه برگشتند و الان هم حىِّ مرزوق در بین مردم ما و در میان جمعِ حاضرِ شما هستند، خیلى ممنون و متشکّر باشند. نباید گذاشت این یاد پنهان بماند و ارزش والاى جهاد و مبارزه در دوران غربت، از یاد ملت ایران برود.
ما غریبانه جنگیدهایم. در دورهى جنگ، ارتش ما غریب، سپاه ما غریب و بسیج ما غریب بود. کسانى که مىخواستند حقیقتاً جانفشانى کنند، با غربت مىجنگیدند. از چه جهت غربت؟ از این جهت که هیچ نقطهى دنیا با ما موافق نبود. امروز عدّهاى که گوششان به صداهاى تهدید، کمى ناآشناست، مىگویند چه خواهد شد؟ آن روز بدتر از امروز بود. یک طرفِ دنیا بلوک غرب بود که با همهى قوا از عراق حمایت مىکرد؛ از فرانسه و آلمان و کشورهاى گوناگون اروپایى بگیرید تا عناصر وابسته به اردوگاه غرب در بین کشورهاى اسلامى و مرتجعان و دیگران؛ یک طرف هم بلوک شرق بود که در رأس آن، شوروىِ آن روز قرار داشت و بهشدّت از عراق دفاع مىکرد. همهى کشورهاى اروپاى شرقى از عراق حمایت مىکردند و به او سلاح و امکانات و تجهیزات مىدادند. من بارها این را گفتهام؛ ما مىخواستیم از خارج سیم خاردار بیاوریم - آن وقتها سیم خاردار را هم وارد مىکردیم؛ وضع اوّل جنگ اینگونه بود - چون مىخواست از خاک روسیه عبور کند، نگذاشتند! آر.پى.جى.7 به ما نمىفروختند. این وضعى که شما امروز مىبینید، کار جوانان خودِ ماست. بچههاى خودِ ما کشور را به اینجا رساندهاند و این همه امکانات دفاعى و تجهیزاتى را براى ما فراهم کردهاند. بعضى از کشورهایى هم که مستقل بودند - مثل یوگسلاوىِ آن روز، که نه به آن معنا جزو اردوگاه شرق بود و نه جزو غربیها محسوب مىشد - بدتر از همه عمل مىکردند! بنده در اواخر دوران ریاست جمهورى به یوگسلاوى سفر کردم. از ما دعوت رسمى شده بود و ما میهمان آنها بودیم؛ گفتیم شاید بتوانیم یک معاملهى تسلیحاتى با آنها بکنیم؛ اما دیدیم اصلاً جواب نمىدهند! تازهترین امکاناتشان را براى عراق مىفرستادند و به ما جواب نمىدادند. مرتب از کشورهاى عربى و از جاهاى مختلف، کاروانهاى تجهیزات و امکانات جنگى به طرف عراق سرازیر بود؛ ولى ما تک و تنها وسط میدان بودیم. فقط پشتیبان ما خدا و ایمان و اراده و کمک این مردم بود. جمهورى اسلامى به اتّکاى ایمان - که معجزههاى بزرگى مىکند - و به اتّکاى کمک و حمایت مردم و به امید ارزشهاى والایى که بحمداللَّه به برکت اسلام و ایمان و قرآن در چشم ما پدید آمده و افقهایى که باز شده، این گونه ایستاد و قدرتمندانه دفاع کرد. همیشه همینطور بوده، امروز نیز همینطور است، فردا نیز همینگونه خواهد بود.
امیدواریم خداوند متعال به شما توفیق دهد و تأییدتان کند تا بتوانید این کار را هر چه بهتر و جدّىتر دنبال کنید.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته