بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین. و الصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین. سیّما بقیة الله فی الارضین. قال الله الحکیم فی کتابه: «فلذلک فادع و استقم کما امرت».(۱)
اوّلاً از صمیم قلب از آقایان محترم که زحمت کشیدید و تشریف آوردید، تشکّر میکنم و امیدوارم که این جلسهی مبارک بتواند برای امّت اسلامی و ملّت بزرگ ایران بالخصوص، متضمّن برکاتی باشد.
البته در طول این چند روز، از زبان آقایان محترم مطالب لازم و مهم صادر خواهد شد و جلسه استفاده خواهد کرد. بنده هم به نوبهی خود، بعضی از مطالبی را که به نظر میرسد لازم است بگویم، عرض خواهم کرد و از خدای متعال میخواهم که نیّت ما را در گفتن این مطالب، خالص فرماید و برای خودش قرار دهد و به کرم و لطفش قبول کند ابتدا دو مطلب کوتاه و مرتبط به یکدیگر را به عنوان مقدّمه و بعد از آن مطلب مورد نظرم را که امروز باید عرض کنم، بیان خواهم کرد. در حقیقت این دو نکتهی کوتاه، مقدّمهای برای آن مطلب اصلی است.
یک نکته این است که از روز به وجود آمدن انقلاب اسلامی، که معلوم شد حکومتی بر اساس دین، آن هم با اعتقاد و ایمان نه فقط ظاهر سازی و لقلقهی زبان به وجود آمده است؛ بخصوص با رفتار پر صلابت امام بزرگوار که مکّرراً صادقانه و مجدّانه بر تحقّق احکام الهی پافشاری فرمودند و حقیقتاً برای قرآن و اسلام و احکام اسلامی دل سوزاندند؛ بعد از آن، شعارها، رفتار و موضعگیریهای مردم مسلمان و تبعیّتشان از آن رهبری دینی و بقیهی قضایا، یک مطلب را بر دشمنان دین و بخصوص دشمنان اسلام ثابت کرد و آن اینکه یک پدیدهی خطرناکی در صحنهی عالم به وجود آمده است.
دشمنان اسلام دستگاههایی هستند که سیاستهای عمدهی دنیا دست آنهاست - اعم از سیاستمداران بزرگ و صاحبان شرکتهای بزرگ تجاری و تولیدی که در بینشان تعداد زیادی هم صهیونیست و متعصّب در مبانی صلیبی و امثال آن وجود دارد - آنها از اوّلْ دشمن انقلاب اسلامی بودند و لذا احساس خطر کردند.
اینکه چرا آنها با اسلام یا با اعتقاد دینی دشمنند، داستان مفصّلی دارد و در این زمینه حرفهای زیادی زده شده است. شما آقایان محترم نیز حتماً تحلیل این مسأله را به درستی میدانید. این انقلاب، راهنما، روشنگر و محدود کنندهی برخی از عواطف و احساسات و بعضی از غرایز است؛ در صورتی که آن قدرتها میخواهند برای تحکیم سلطهی خود و بهدست آوردن مال و سلطهی بیشتر، از غرایز استفاده کنند.
بههرحال با یک حکومت دینی مخالفند. حتّی به عقیدهی من اگر حکومتی بر اساس تدیّن واقعی، غیر از دین اسلام هم تشکیل میشد، آنها مخالف بودند. اما با اسلام خیلی مخالفند؛ چون احکام اسلام، احکامی مترقّی است و ظلم و بیبندوباری را تحمّل نمیکند. آنها پایهی سلطهی خودشان را بر این چیزها گذاشتهاند.
آنچه که در این نکته میخواهم بگویم این است که این مبارزه، امروز شدیدتر از ده سال پیش است؛ چون هر چه گذشته است، خطر این پدیده را بیشتر فهمیدهاند. ده سال پیش در مصر و الجزایر حرکتی به نام اسلام گرایی وجود نداشت و در قلب اروپا ملتی به نام اسلام و با احساسات اسلامی قیام نکرده بود. امروز قیام کرده است و این از آثار انقلاب ماست. آنها میفهمند علّت اینکه امروز در سراسر دنیای اسلام، جوانان و روشنفکران به طرف اسلام کشانده میشوند؛ احساسات اسلامی دارند و برای این کار مبارزه و حتّی فداکاری میکنند و در سطح دانشگاهها و در بین عموم جوانان چنین روحیهای جریان دارد، همه ناشی از حاکمیّت اسلام در این نقطه از دنیاست، که مسلمانان را امیدوار کرده است.
این تحلیل کاملاً درستی است؛ یعنی آنها درست فهمیدهاند. ما نیز وقتی که با رژیم پهلوی مبارزه میکردیم، از کوچکترین حرکتی که در دنیا در جهت ضربه به جبههی وسیع استکبار اتّفاق میافتاد، احساس قوّت میکردیم. شاید شما تعجّب کنید!، بنده به یاد دارم وقتی «سالازار»، دیکتاتور پرتغال مُرد - او یکی از دیکتاتورهای معروف دنیا بود - ما در اینجا خوشحالی کردیم! پرتغال کجا ایران کجا! اصولاً «سالازار» (۲) چه ارتباطی با ما داشت!؟ ما احساس قوّت کردیم و گفتیم یکی از آنها رفت.
در دوران مبارزات، «ژنرال فرانکو» ی(۳) اسپانیا مُرد؛ ما در اینجا شادی کردیم. اغلب قضایا به هم وصل است. وقتی یکی از رژیمهای عربی کودتایی در داخل کشورش به وجود آورد و اعلام کرد «ما مسلمانیم و میخواهیم بر اساس اسلام حکومت کنیم» با اینکه افسرِ جوانی بود و از اسلام هم چیزی نمیفهمید - اصولاً اسلامی که میتوانست بفهمد، با اسلامی که ما میفهمیدیم خیلی تفاوت داشت - درعینحال ما در اینجا احساس قوّت و قدرت کردیم.
حال شما ببینید، حکومتی بر مبنای قرآن، با قانون اساسی قرآنی و با قوانینی که بیاستثنا با دین تطبیق داده میشود، بر سرِ کار بیاید؛ علمای دین آن را اداره کنند، سپس این طور مبارزه و ایستادگی و سازندگی کند، استکبار را به مبارزه بطلبد و یک روز با شرق و غرب متّفقاً روبرو شود، هشت سال جنگ را از سر بگذراند، تبلیغاتش در دنیا به صورتی باشد که استکبار از آن احساس وحشت کند، طبیعی است آنها در مقابل چنین انقلابی موضعگیری خواهند کرد.
در همین سه ماه اخیر، امریکاییها در سه قضیه، در صحنهی سیاسی از جمهوری اسلامی به طور واضح شکست خوردند. همهی خبرگزاریها نیز اعلام کردند و این چیزی نیست که فقط ما بگوییم.
خوب؛ کشورهای دیگر، روشنفکران و جوانان، این مسائل را میبینند و به هیجان میآیند، امیدوار میشوند و این امید آنان را به سمت مبارزات اسلامی میکشاند. این مطلب را استکبار میفهمد و میداند که تا وقتی این کانون در این منطقه روشن است، این دردسرها هم هست. حتّی مردم بوسنی هرزگوین، با اینکه از مسلمانی چیزی نمیدانستند؛ بلکه فقط به آنان گفته بودند شما مسلمانید، به این امید به سمت مبارزه آمدند.
چند سال پیش، بنده با جماعتی در خیابانهای سارایوو حرکت میکردیم. هزاران نفر از مردم برای ما شعار میدادند، و در آن میان زنهایشان با لباسهای نامناسب و بدون حجاب ظاهر شده بودند. اصولاً چیزی از ظواهر اسلامی در آنها نبود؛ اما چون میدانستند که میهمانشان، رئیس جمهور یک کشور اسلامی است، به هیجان آمده بودند!
این گونه مسائل، ملتها را بیدار کرد و آنان را به فکر ایجاد یک ملت واحد انداخت که متأسفانه این سرنوشت دردناک هم برایشان پیش آمده و دنیا؛ بخصوص اروپا و امریکا را نگران کرده است.
استکبار میداند تا زمانی که این کانون در اینجا مشتعل است، او دردسر دارد. در زمان امام میگفتند امام چند صباحی هست و بعد میرود و همه چیز از هم میپاشد. امید آنها این بود. خدای متعال هم نگذاشت امید آنها برآورده شود. امام بزرگوار رفتند، از خودشان میراثی باقی گذاشتند و این ملت آن چنان نسبت به این میراث عشق و علاقه نشان داد که به فضل پروردگار، دشمن باید سالهایی طولانی مأیوس و ناکام بماند و انشاءالله خواهد ماند.
دشمنان اسلام در فکرند که به ممکنترین اسالیب این کانون را خاموش کنند. نه اینکه شما خیال کنید شانزده سال گذشته است و آنها دیگر در صدد ضربه زدن نیستند. چرا، هر روز در فکرند! البته انشاءالله روزی خواهد رسید که به کلّی مأیوس شوند و ببینند دیگر فایدهای ندارد. امّا در حال حاضر هنوز در فکر توطئهاند و روزبهروز توطئه میچینند و پول خرج میکنند. انسان در عرصهی سیاست و مسائل دولتی و بین المللی، کارهایی را که استکبار انجام میدهد کاملاً به وضوح میبیند. مقداری را هم همه میبینند.
نکتهی دوم این است که ما باید مثل میدان جنگ عمل کنیم. فرض بفرمایید در میدان جنگ، در فلان نقطه، دشمن را در مقابل خود میدانستیم. اینجا صفوفمان را منعقد میکردیم، و خودمان را آماده نگه میداشتیم. توپخانهها و همه چیزِ ما برای کوبیدن دشمن که در مقابلمان قرار داشت. حاضر بود. آن گاه دشمن حیلهای میکرد و در خفا موضع خود را عوض مینمود و در نقطهی دیگری قرار میگرفت. ما باید چه کار میکردیم؟
ما نبایست میگفتیم که تا به حال رو به این طرف موضع گرفتهایم؛ حالا هم به همین طرف تیراندازی میکنیم؛ نه. باید میدیدیم دشمن کجاست. یک ارتش خوب؛ یک نیروی مسلّح خوب، آن نیروی مسلّحی است که قدرت مانور دارد، قدرت تحرّک دارد، استشمام میکند، موضع دشمن را زود میفهمد و بر اساس موضع دشمن، تغییر موضع میدهد.
صحنهی سیاست و صحنهی فرهنگ هم عیناً همین گونه است. باید ببینیم دشمن چه میکند. روشن است که دشمن همیشه دشمنی میکند. هر وقتی به صورتی متناسب با شرایط آن، دشمنی و حرکت میکند و موضع میگیرد. این ما هستیم که باید موضع دشمن را بفهمیم و بلافاصله کار خودمان را با رفتار دشمن تنظیم کنیم. مبادا کسی فکر کند که ما در مقابل دشمن، انفعالی عمل میکنیم؛ نه. این اسمش انفعالی نیست. ما دشمن را خیلی دنبال خودمان کشاندهایم. به فضل پروردگار دشمن را خیلی سرگردان کردهایم و دشمن از این ملت انقلابی و از این انقلاب خیلی زجر کشیده است. از این جهت نگرانی نیست. این کار هم مکمّل کار ماست که ببینیم امروز دشمن چه میکند و همان ضربهای را که دشمن بر ما وارد میکند، دفع کنیم. دنبال آن چیزی که امروز ضربهی به ما نیست، نباشیم. سنگرها را به تناسب موقعیّت دشمن حفر کنیم.
خوب؛ این دو مقدّمهای بود که عرض کردیم. حال بررسی کنیم، ببینیم دشمن چه میکند. این را شما باید بدانید که دشمن کجا قرار دارد، چه ضربهای را میخواهد وارد کند و از کجا میخواهد حملهور شود؛ آن رخنه را باید بگیرید. ممکن است آن رخنهای که دشمن امروز مترصّد آن است، دیروز نبوده است، فردا هم نباشد. امروز مهم است. باید لحظه را درک و علاج کنیم. از لحظه نباید غفلت داشت. همان لحظهای که در آن هستیم، مهم است. باید بدانیم امروز دشمن میخواهد چه بکند؟
البته همه میدانیم دشمن در فکر حملهی اقتصادی به ماست. شبههای در این نیست. این کارِ همیشگی دشمن است. دشمن حتی با کسانی که خیلی هم دشمنی ندارد، در زمینهی اقتصادی به صورتی عمل میکند که آنها را به خودش وابسته کند. این کشورهای منطقه که نوکرهای استکبار امریکایی هستند؛ امریکا از لحاظ اقتصادی با آنها چه میکند؟ آیا آنها را مستقل و بارور و دارایِ ابتکار میکند؟ ابداً! بلکه آنان را میدوشد و به خودش وابستهتر میکند. دشمن در زمینهی اقتصادی با دوستش نیز این گونه است.
خوب؛ زمینهی اقتصادی زمینهی واضح و روشنی است. بحمدالله امروز در زمینهی فعالیتهای بنیادین اقتصادی، کشور به خوبی مشغول کار است. شاید در ضمن این چند روز گردهمایی، از مسؤولین کشور، کسانی میآیند و راجع به فعّالیتهای اقتصادی توضیح میدهند. شما نیز در مناطق، شاهد برخی از فعّالیتها هستید. پس در زمینهی فعالیت اقتصادی، اگر چه تهاجم اقتصادی دشمن خطرناک است، ولی نگرانی ندارد.
من این نکته را پارسال هم عرض کردم که آیا دشمن ممکن است دوباره به ما جنگی را تحمیل کند؟ تقریباً ممکن نیست. یعنی میشود گفت جزو چیزهای غیر ممکن و نامعقول است؛ چون بر عکس نظر او خواهد شد. جنگی که از بیرون تحمیل شود، ملتها را متّحد میکند. اگر خدای نکرده از درون اختلافی به وجود آمد، متشتّت میکند. در صورتی که جنگ بیرونی، متّحد کننده است. پس برای دشمن، تحمیل مجدّد جنگ ممکن نیست.
آیا دشمن ممکن است به مراکز اصلی ما حملهی هوایی بکند؟ بیاید بزند و چند جا را ویران کند؟ البته ممکن است؛ منتها به ضرر او تمام خواهد شد. دشمن امروز ما، دشمنِ بیعقلی است. این آقایانی که در صدرِ قمّهی استکبار نشستهاند - این دولت کنونی امریکا - نشان دادند که بیتجربه و خامند. از کارهایشان این گونه پیداست. حالا روی بیتجربگی و بیعقلی نیز ممکن است خدای ناکرده یک وقت این کار را هم بکنند. امّا اگر کردند بلاشک به ضرر خودشان تمام خواهد شد. چیزی نیست که ما از آن احساس خطر جدّی بکنیم. آن چیزی که خطر جدّی است، تهاجم فرهنگی است. پارسال هم گفتم و مفصّل شرح دادم. سخنان سال گذشته را نمیخواهیم تکرار کنیم؛ لکن در خلال تهاجم فرهنگی، مسألهی تبلیغات قرار میگیرد.
تبلیغ خیلی مؤثّر است. امروز عامل عمدهی حادثهای که در افغانستان در حال انجام است، همین رادیوهای بیگانهاند که آتش جنگ را هر روز در آنجا تیزتر میکنند. رادیوها در بسیاری از نقاط عالم به ایفای نقش میپردازند. در قضایای مناطق تازه استقلال یافته و در قضایای روسیه و بالکان نیز، آتش میسوزانند و حقیقتاً روی ملّتهای ضعیف و بیخبر، تأثیر شکنندهای دارند. حتّی آن جاهایی که جنگ هم نیست، رادیوها در بعضی مناطق، مردم را بیچاره میکنند.
خوشبختانه در ایران، مردم به برکت همین ایمانی که هست و به خاطر هشیاریها و آگاهیهایی که به آنها داده میشود - که امامت جمعه یکی از مصادیق عمدهی آن است - بحمدالله مصونیّت نسبیای دارند.
تبلیغات امر مهمّی است و نشان میدهد که دشمن در صدد چیست. یعنی تبلیغاتی که دشمن به وسیلهی رادیوها میکند، اگر چه یک حربه و ابزاری است که او به کار میبرد، امّا برای ما هم از یک جهت بیدار کننده است. ما از تبلیغ او میفهمیم که در صدد چه کاری است. مثل اینکه شما از آتش توپخانهی دشمن میفهمید دشمن در کجا قرار دارد. در جنگ، هر جا آتش بلند شود، شما میفهمید دشمن آن جاست. ما از کار سیاسی و فعالیّت تبلیغی دشمن میفهمیم که او در صدد چیست.
امروز دشمن در درجهی اوّل در صدد پیگیری سه محور است. من میخواهم این سه محور را برای شما آقایان شرح دهم و شما هم در خطبههای نماز جمعه و در برخورد با مردم، به این سه محور التفات فرمایید. مهمّ است:
اوّل اینکه، سعی دشمنان اسلام این است که مردم را نسبت به آیندهی این کشور به تردید بیندازند، و آنها را نسبت به آینده بیاعتماد کنند. دوم اینکه در اصول مسلّم انقلاب تشکیک کنند و شبهه بیندازند. سوم اینکه میان ملت ایران و امت بزرگ اسلامی، سدّی به وجود آورند. این سه محور اصلی، امروز در فعالیّت دشمن است که من هر یک را مختصراً توضیح میدهم:
اوّلی خیلی مهم است. شاید از همه مهمتر است. دشمنان میخواهند این طور وانمود کنند که ایران آیندهای ندارد. القا میکنند که ده سال دیگر، پانزده سال دیگر، بیست سال دیگر شما هیچ چیز ندارید. حالا شما ملاحظه کنید وقتی یک ملت به آینده نگاه میکند، اگر ببیند امیدی در آینده نیست و سپیدهای در افق وجود ندارد، ببینید این نومیدی چقدر او را میکوبد و آشفته میکند. این ناامیدی، کلّ حرکت یک ملت را به هم میزند. اینها قصد دارند چنین ناامیدی این را به وجود آورند.
البته امروز قلب ملت ما جوشان از امید است. امروز هیچ نگرانیای نیست. دشمنان کاری میکنند که بعد از سه تا پنج سال دیگر به هدف خود برسند. ما باید از حالا توجّه داشته باشیم. باید بررسی شود از چه راهی میخواهند مردم را به آینده بیاعتماد کنند.
یکی از راه تشکیک در تواناییهای دولتمردان و کسانی که ادارهی امور به دست آنهاست. وانمود میکنند که این مسؤولینی، آدمهای کارآمدی نیستند. بدیهی است هر انسانی تا مادامی که معصوم نباشد، خطا دارد. این کار صحیحی نیست که یک خطا را از انسان بزرگ کنند. مثل اینکه از یک عالم فقیه و ملاّیِ مسلّطِ بر تمام فروع فقهی، هر چه میپرسند، فیالمجلس جواب میدهد؛ زیرا به تمام فروع مسلّط است. ولی یک وقت به علّت مطالعهی زیاد یا نیاز به خواب و ... حواسش سر جا نباشد و یک فرع را غلط جواب دهد. حالا اگر عدّهای آمدند و همین یک فرع را اینجا و آنجا گفتند؛ چاپ کردند و در بلندگو و سر منبر گفتند که این آقا فلان فرع را غلط جواب داد، شما ببینید مردمی که این را میشنوند، نسبت به آن آقا چه نظری پیدا خواهند کرد! حدّاقل این است که آن اعتقاد بالا به فقاهت او، ساقط خواهد شد. گفته میشود: عجب. ایشان چنین اشتباه واضحی کردند! علما سر میجنبانند که: عجب! ایشان اشتباه کردند! طلبهها، فضلا، و کسانی که این مسأله را بلدند نیز تعجّب میکنند. روشن است وقتی که یک خطا را برای عامهی مردم صدبار گفتید، تبدیل به صد خطا میشود و دیگر یک خطا نیست!
فرض کنید دولت در فلان سیاستِ ارزی تصمیمی گرفته است که به نظر بعضی افراد اشتباه است، یا واقعاً اشتباه است. حال مرتّب و مکرّر، دهها بار بگویند: دیدید دولت فلان جا چه کار کرد! ولی وقتی جنجالها را نگاه میکنید، میبینید همه به یک حادثه اشاره دارد. خوب؛ صد تا سیاست دیگر را اتّخاذ کردند که همه درست، مفید، کارآمد و کارگشا بود؛ ولی این یکی غلط از آب در آمد. یک غلط در بین صد کار درست، خیلی زیاد نیست. مکرّر به چیزهای کوچک تمسّک میکنند؛ آنها را بزرگ میشمارند و شایعه میسازند. اگر واقعاً اشتباهی شده باشد، آن را بزرگ میکنند و در جایی که دستشان به اشتباه نرسد، جعل میکنند که چنین تصمیمی گرفتهاند و اشتباه است، یا تصمیم درستی را وانمود میکنند که تصمیم غلطی است و مکرّر میگویند و شایع میکنند. بعد شما در بین مردم که میروید، ملاحظه میکنید که کاسب، تاجر، صادراتچی، روحانی و امام جمعه، همان کلام را میگویند. دهن به دهن میچرخد!
این یکی از راههاست. یعنی کار مسئوولان کشور را زیر سؤال میبرند. در حالی که معلوم شده است مجموعهای که کشور را اداره میکند، کارایی دارد، اعمّ از قوّهی قضایّیه، قوّهی مجریّه و قوهی مقنّنه. روشن است که گذراندن کشور از این گذرگاههای سخت، شوخی نیست. مگر بدون یک مدیریّت درست چنین کارهایی امکان دارد!؟ شما یکی دو روز به خانهی مسکونی خودتان بیاعتنایی کنید، ببینید چه خواهد شد! مگر میشود بدون مدیریّت، یک کشور را از گذرگاههای سخت گذراند!؟
پس اگر ملاحظه شد که کار درست انجام شده است، انسان کشف میکند که تدبیری در کار است؛ فکر و حساب و حکمتی هست و در ادارهی کارها قدرت وجود دارد. اما دشمنان انقلاب در این مسأله تشکیک میکنند. بدیهی است وقتی که عقیدهی سرنشینان یک کشتی این شد که ناخدای کشتی انسان راه بلدی نیست، حال بدی پیدا میکنند. دشمنان میخواهند در مردم ما این حالت را به وجود آورند. این یکی از مهمترین قلمهای تبلیغات دشمن است. از راه تشکیک در توانایهای دولتمردان، یا از راه القاء وجود اختلافات اساسی در بین مسؤولین کشور و نسبت دادن چیزهای نامربوطی به عنوان شاهد اختلافات، بیاعتمادی به آنان را تلقین میکنند. بسیاری از مسؤولین را به اتهامهای ناجوانمردانه در زمینهی مسائل مالی، مسائل کاری، یا در زمینهی خویشاوندان، متّهم میکنند. در صورتی که میبینیم بیننا و بینالله همهی اینها یا لااقل مقدار زیادیش دروغ است. ما از همه جا که مطّلع نیستیم؛ امّا آن مقداری را که میشنویم، میبینیم خلاف واقع است.
توجّه کنید که این محور مهمّی است. دشمن امید بسته است که از راه تشکیک در توانایی مسؤول که ادارهی کشور به دست آنهاست، مردم را به آیندهی کشور بیاعتماد کند. این، کارِ دشمن است. در حالی که واقعیت خلاف این است.
اگر ملاحظه میشود در بعضی موارد، در خطبهی نماز جمعهی یک منطقه، به یک سیاست یا به یک مسؤول عالی رتبه تعرّضی میشود و از دفتر شورای سیاستگذاری تذکّر میدهند، به خاطر این است که ما مطلقاً نباید در جهت سیاست دشمن قرار گیریم. خواستهی دشمن همین است. نباید کلمهای که دشمن از آن منتفع میشود، بر زبان جاری کرد؛ حتی یک کلمه. کمااینکه در میدان جنگ نیز، حتّی یک گلوله که دشمن از آن منتفع شود، نباید پرتاب کرد. هر چه گلوله پرتاب میکنید، باید به ضرر دشمن باشد. یک جابجایی که دشمن از آن منتفع شود، ضررهای جبران ناپذیری خواهد داشت. در زمینهی مسائل سیاسی، فرهنگی و تبلیغی، قضیّه از این هم مهمتر است.
محور دومی که امروز دشمنان در زمینهی تبلیغات به دنبال آن هستند، تشکیک در اصول مسلّم انقلاب، مثل اصل مسأله دین و دولت است. سالیان متمادی بر اثر برداشتهای غلط، جمعی ترویج کردند، عدّهای معتقد و جمعی قانع شدند که دین از سیاست جداست و این گونه عمل کردند. در گذشته علمای بزرگ دینی اصولاً در مسائل مربوط به امور سیاسی دخالتی نمیکردند. البته بعضی افراد نمیخواستند دخالت کنند. بعضی میخواستند و اهل این معنا بودند؛ ولی سیاستمداران و قدرتمداران و قلدران مانع میشدند. آن قدر تبلیغات صحیح و کار پیگیر و مجاهدت خستگی ناپذیر انجام گرفت، تا این ملّت قانع شد که دین از سیاست جدا نیست.
مرکز و سرچشمهی اصلی این دین، یعنی وجود مبارک حضرت خاتم پیغمبران محمّد مصطفی صلی اللهعلیه وآله و سلّم که دین، دین اوست، خود در رأس حکومت و در رأس سیاست بود. برای تشکیل حکومت هجرت کرد و مسأله خلافت و جانشینی و حکومت و سیاست، جزو مسلّماتِ اسلام بوده است. حتی در دوران حکومتهای بنیامیّه و بنیعبّاس که خلافت به صورت سلطنت درآمده بود، از نظر حاکم و محکوم، این معنا جزو مسلّمات بود که حکومت جزئی از اجزای دین است و ادارهی سیاست، یکی از تکالیف دینی است.
مگر ممکن است سیاست از دین جدا باشد!؟ دین برای ادارهی زندگی مردم آمده است. البته دستهایی در طول سالیان متمادی، با کمال خباثت و موذیگری زحمت کشیدند که دین را به گوشهی محرابها و مساجد و کنج خانهها برانند و حدّاکثر به احوال شخصیّه مربوط باشد. لکن اسلام و قرآن این چنین نیست.
پیغمبران آمدند برای اینکه مردم در امور دین و دنیا از آنان اطاعت کنند. انقلاب و حکومت اسلامی هم بر این اساس به وجود آمد. حکومت اسلامی این همه برکات به وجود آورد و دنیای اسلام را بیدار کرد. کسانی که به اسلام پشت کرده بودند و شخصیتهای معروف و مبارز گفتند ما اسلامی که خود را از مسائل زندگی مردم کنار نمیکشد قبول داریم و به اسلام گرویدند. ولی حالا دشمنان انقلاب، تشکیک در اصل این قضیه را شروع کردهاند که: آقا اصولاً دین و روحانیّت و اسلام به چه مناسبت برای ادارهی روح مردم است؟ اینها به زندگی و سیاست مردم کاری ندارد. سیاست امر بد و کثیفی است! سیاست دردسر و ابتلاء دارد! آقایان علما باید پاک بمانند. برای علما دلسوزی هم میکنند و میگویند علما تشریف ببرند کناری بنشینند و کاری به کار مردم نداشته باشند!
بله؛ نتیجهی کار معلوم است. آقایان بروند کناری بنشینند تا قلدرها، رضاخانها، محمدرضاها، قاجارها، حکّام وابسته، مزدوران اجنبی و بندگان کسانی که بردهی شهوات خود بودند، بیایند و امور بندگان خدا را به دست گیرند! به آنها ستم و ظلم کنند و همان بلایی را بر سر ملتها بیاورند که در طول قرنهای متمادی آوردند. آنها این را میخواهند. این مسأله امروز یکی از مصاریع بلند تبلیغات دشمن است.
توجّه داشته باشید. بر مبنای تشکیک در این مسأله، در اصل ولایت فقیه؛ یعنی حاکمیّت دین شناس نیز تشکیک خواهد شد. چیزی که در عالمِ اعتبار و در جستجوی ذهنی و عقلانی، با صبر و تقسیم، هیچ چیزی بهتر از آن برای بشریّت نیست. البته یک روز خیال و خوابی بود؛ ولی امروز به فضل پروردگار در جامعهی اسلامی ما یک واقعیّت است. الان در حال تشکیک در این مسألهاند. تشکیک در این معنا که آیا جایی که پایبندی به اصول اسلامی، موجب از دست دادن بعضی از منافع شود، باز هم باید پایبند بمانیم؟
فرض بفرمایید که روابط ما با فلان کشور، یک مقدار منافع اقتصادی برای ما دارد، اگر چنانچه پایبند به فلان اصل اسلامی باشیم، این روابط به خطر میافتد و از دست میرود. آیا جایز است مصالح این مردم مسلمان را به خاطر پایبندی به یک مسألهای از دست بدهیم؟
این نوع مسائل را مطرح میکنند؛ یعنی تشکیک در پافشاری بر اصول و مبانی اسلامی به خاطر منافع. در حالی که مسلّم است منافع بلند مدّت جامعهی اسلامی، جز در سایهی اسلام و قرآن، به هیچ نحو دیگری تأمین نخواهد شد. فقط اسلام و قرآن میتواند جوامع بشری را به معنای واقعی تأمین و عدالت را بر قرار کند و پاسخگوی نیازهای واقعی آنها باشد. هیچ مکتب و روش دیگری نمیتواند. جز راه و حاکمیّت خدا و ارزشهای الهی، هیچ چیز جوابگوی زندگی بشر نیست.
تشکیک کنندگان، به مصالح کوچک؛ مثلاً منافعی در فلان معامله و فلان ارتباط گیری با یک کشور میچسبند، مینویسند و میگویند که آیا باز هم بر اصول پافشاری کنیم!؟
الان هستند کسانی که از میرزای شیرازی، صاحب حماسهی بزرگ شکستن پیمان مزدورانهی استعماری «رژی» انتقاد میکنند. کار میرزای شیرازی یک حماسه است. عدّهای امروز در آن تشکیک میکنند و میگویند این کار مصلحت بود، مصلحت نبود. میرزای شیرازی این کار را کرد، بعداً دولت ایران چند کرور به کمپانی بدهکار شد. پول داده، چه و چه و چه ...، همین الان عدّهای این مطالب را مینویسند و ترویج میکنند.
امام فرمودند روزی ممکن است کسانی بگویند که آیا اصولاً قضیّهی تصرّف لانهی جاسوسی مصلحت بود؟ امروز دشمن و ایادی او میخواهند آن روز را نزدیک کنند. در اساسیترین مسائل اسلامی که از واضحات و بیّنات انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است، تشکیک میکنند. خوب؛ این هم محور دوم که تشکیک در اصولِ مسلّم است.
محور سوم ایجاد سد بین جمهوری اسلامی و ملتهای دیگر است. الان صدها کتاب علیه تشیّع و نظام اسلامی در حال نوشتن و انتشار است. نظام اسلامی را به انواع تُهَم متّهم میکنند و بعضی فتوا میدهند. یک روحانی نمای درباری پیدا میشود و فتوا میدهد که شیعه کافر است! حالا شما ببینید این فتوا در ذهن آن مسلمانِ سالمِ خالصِ سنّی مذهب، که در مصر یا الجزایر، به عشق این انقلاب قیام کرده است و به شوق این کانون وارد میدان اسلام خواهی شده است، چه خواهد کرد!؟
هدف استکبار، خاموش کردن آنهاست. اگر امروز در مصر، سودان، الجزایر، کشورهای شمال آفریقا، در خاور میانه و شرق آسیا و هر جایی که ملتهای مسلمان به نام اسلام و جمهوری اسلامی شعار میدهند، یک روحانینما و یک آخوند مزدور بیاید و در اصل این انقلابی که مشوّق او شده است، در مذهب سرانش، در دین و ایمان متولیّان و متصدّیانش و در ریشهی تشیّع، این گونه شبهه و خدشه و تشکیک کند، چه خواهد شد؟
خوب؛ بحث شیعه و سنّی، بحثی است که به جای خود محفوظ است. در دنیای اسلام دو نحلهی عمده هست و این دو همیشه با هم مباحثه داشتهاند. البته در گذشته، دعوا و جنگ و خونریزی هم داشتند، ولی نظام اسلامی آمد و همه را بیدار و هوشیار کرد. به همه گفت: جنگ و دعوا را رها کنید، آتش بس بدهید. آتش بس دادند و انصافاً تجاوب شد. علمای معروف دنیای اسلام که شیعه نبودند، به ایران آمدند و با امام و مسؤولین بیعت کردند و پشت سر ائمهی جمعهی ما نماز خواندند. از ایران نیز علما به کشورهای دیگر رفتند و در مجامع اهل سنّت شرکت کردند. در داخل کشور هم به همین صورت انجام شد.
حالا در دنیای اسلام و در خارج آن، عدّهای پیدا شدهاند که به این معنا اهتمام خاصّی میورزند؛ میخواهند این ارتباط را از بین ببرند و سدّی درست کنند. این کار هم راههای مختلفی دارد که دیگر در این زمینه الحدیث ذوشجون. البته تذکّراتی را در ایام هفتهی وحدت، در روز ولادت نبی مکرّم اسلام صلی اللهعلیه وآله و سلّم به هر دو طرف عرض کردم. بدانید که این یک خطر است. دشمن میخواهد بین این ملت و ملتهای مسلمان، حائل بهوجود آورد، هر کس به این کار کمک کند، به دشمن کمک کرده است.
این سه محور اصلی در فعّالیتهای دشمن است. البته محورهای دیگری هم هست؛ بنده که نگاه میکنم، این سه محور را اصلی مییابم. در حال حاضر دستگاه امامت جمعه، دستگاه زندهای است؛ دستگاه متحرّک و نابض و مُقدِم و مدبّر و تصمیم گیرندهای است که باید در موضع صحیح قرار گیرد. در خطبهها باید به صورت بنیادی به معالجهی این سه مسأله پرداخته شود. اینکه فرمودهاند مردم را از اوضاع دنیای اسلام و جامعه مطّلع کنید، برای این است که نقش امامت جمعه در ذهن مردم و در هدایت مردم آشکار شود. این یکی از این موارد و مصادیق آن است.
در این سه محور، علمای شیعه و علمای اهل سنّت، ائمّهی جمعهی مراکز شیعه و ائمّهی جمعهی مراکز سنّی، همه موظّفند و کارشان تفاوت نمیکند. همه باید تلاش کنند و در خنثی کردنِ این سه محور تبلیغی دشمن بکوشند خنثی کنند. منتها با دقّت و عالمانه؛ به صورتی که در ذهن مخاطب، سدِّ اشکال شود. مردم را از پنجههای دشمنی که گمان میکند مردم بیپناهند و حملات را متوجّه آنها کرده است، نجات دهند. این کار وظیفهی شماست و وظیفهی علما این است که مردم را نجات دهند. اگر این کار انجام گیرد، انشاءالله دشمن ناکام خواهد شد.
البته من که گفتم این سه محور وجود دارد، اوّلاً به این معنا نیست که حالا این سه محور در مردم اثر کرده است؛ نه. لکن اگر طول بکشد و در مقابل آن پاسخ و فعالیّتی نباشد، اسفبار خواهد بود. ثانیاً معنایش این نیست که در مقابلِ این سه محور کاری انجام نمیگیرد.
بحمدالله کارهای زیادی در حال انجام است. بنده به فضل پروردگار تا حدّی که خدای متعال توفیق داده است و تحت توجّهات حضرت بقیة الله ارواحنافداه، به هر سه محور به صورت قوی میپردازم. در گفتهها مستقیم و غیر مستقیم، با صدها طرقی که در اختیار است - که بحمدالله وسایل زیادی در اختیار ماست - از همهی این طرق استفاده میکنیم، اثرش را هم میبینیم. دیگران نیز در حال فعّالیتند. علما در حوزهها کار میکنند؛ امّا کم است، کافی نیست.
هیچ کس نباید از این حرکتِ عمومی برکنار باشد و بخصوص نباید به دشمنان اسلام کمک شود. در اینجا دو مسأله وجود دارد: یکی مقابله با دشمن و دوّم کمک نکردن به او. این کمک نکردن از مقابله کردن مهمتر است. البته امیدواریم خدای متعال تفضّل فرماید و دستگاه امامت جمعه، همچنانی که تا امروز محلِّ اجتماع دلها و فکرها و عواطف و احساسات و محل اِشعار و تبلیغ دین و روشنگری معارف اسلامی بوده است، انشاءالله بعد از این هم به صورت روزافزون چنین باشد و مردم به این نمازها و اجتماعات دلگرمتر شوند، و شما بتوانید در این موقعیّت حسّاس، با این مأموریّت مهمّی که بر دوش گرفتهاید - که واقعاً هم بار سنگینی است - انشاءالله موجبات رضایت الهی را فراهم کنید.
دلهای همهی ما باید به این خوش باشد که در این چند صباح عمر که فرصتی را در اختیار داریم، کاری انجام دهیم، که مهمترین و صالحترین عمل، همین کار ائمّهی جمعه است. «لئن یهدی الله بک رجلاً خیر ممّا طلعت علیه الشمس» همین کار است. هدایت امروز، انجام همین امور است. هدایت مردم خیلی ارزش دارد و حسنهی بزرگی است. این کار، از خیلی از حسنات بالاتر است. امیدواریم خداوند به همهی شما کمک فرماید.
پروردگارا! ما را از جنود اسلامی و الهی قرار بده.
پروردگارا! ما را جزو حزب خودت قرار بده.
پروردگارا! ملت مبارز و مؤمن ما را در طریق اهدافش پایدار بدار.
پروردگارا! دشمنان این ملت را ناکام کن.
پروردگارا! دشمنان اسلام و مسلمین را ذلیل و سرنگون کن.
پروردگارا! دستهای تفرقه افکن میان مسلمانان را قطع کن.
پروردگارا! بصیرت و آگاهی کامل به همهی ما عنایت فرما.
ما را مشمول رحمت و مغفرت و رضوان خودت قرار بده.
اموات و گذشتگان ما را مشمول رحمت و مغفرت قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) شوری :۱۵
۲) آنتونیورا لیوبرا سالازار (۱۹۷۰ م - ۱۸۸۹) ۲
۳) فرانحپکو فرانکو(۱۹۷۵ م - ۱۸۹۲ م)
الحمدلله ربّ العالمین. و الصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین. سیّما بقیة الله فی الارضین. قال الله الحکیم فی کتابه: «فلذلک فادع و استقم کما امرت».(۱)
اوّلاً از صمیم قلب از آقایان محترم که زحمت کشیدید و تشریف آوردید، تشکّر میکنم و امیدوارم که این جلسهی مبارک بتواند برای امّت اسلامی و ملّت بزرگ ایران بالخصوص، متضمّن برکاتی باشد.
البته در طول این چند روز، از زبان آقایان محترم مطالب لازم و مهم صادر خواهد شد و جلسه استفاده خواهد کرد. بنده هم به نوبهی خود، بعضی از مطالبی را که به نظر میرسد لازم است بگویم، عرض خواهم کرد و از خدای متعال میخواهم که نیّت ما را در گفتن این مطالب، خالص فرماید و برای خودش قرار دهد و به کرم و لطفش قبول کند ابتدا دو مطلب کوتاه و مرتبط به یکدیگر را به عنوان مقدّمه و بعد از آن مطلب مورد نظرم را که امروز باید عرض کنم، بیان خواهم کرد. در حقیقت این دو نکتهی کوتاه، مقدّمهای برای آن مطلب اصلی است.
یک نکته این است که از روز به وجود آمدن انقلاب اسلامی، که معلوم شد حکومتی بر اساس دین، آن هم با اعتقاد و ایمان نه فقط ظاهر سازی و لقلقهی زبان به وجود آمده است؛ بخصوص با رفتار پر صلابت امام بزرگوار که مکّرراً صادقانه و مجدّانه بر تحقّق احکام الهی پافشاری فرمودند و حقیقتاً برای قرآن و اسلام و احکام اسلامی دل سوزاندند؛ بعد از آن، شعارها، رفتار و موضعگیریهای مردم مسلمان و تبعیّتشان از آن رهبری دینی و بقیهی قضایا، یک مطلب را بر دشمنان دین و بخصوص دشمنان اسلام ثابت کرد و آن اینکه یک پدیدهی خطرناکی در صحنهی عالم به وجود آمده است.
دشمنان اسلام دستگاههایی هستند که سیاستهای عمدهی دنیا دست آنهاست - اعم از سیاستمداران بزرگ و صاحبان شرکتهای بزرگ تجاری و تولیدی که در بینشان تعداد زیادی هم صهیونیست و متعصّب در مبانی صلیبی و امثال آن وجود دارد - آنها از اوّلْ دشمن انقلاب اسلامی بودند و لذا احساس خطر کردند.
اینکه چرا آنها با اسلام یا با اعتقاد دینی دشمنند، داستان مفصّلی دارد و در این زمینه حرفهای زیادی زده شده است. شما آقایان محترم نیز حتماً تحلیل این مسأله را به درستی میدانید. این انقلاب، راهنما، روشنگر و محدود کنندهی برخی از عواطف و احساسات و بعضی از غرایز است؛ در صورتی که آن قدرتها میخواهند برای تحکیم سلطهی خود و بهدست آوردن مال و سلطهی بیشتر، از غرایز استفاده کنند.
بههرحال با یک حکومت دینی مخالفند. حتّی به عقیدهی من اگر حکومتی بر اساس تدیّن واقعی، غیر از دین اسلام هم تشکیل میشد، آنها مخالف بودند. اما با اسلام خیلی مخالفند؛ چون احکام اسلام، احکامی مترقّی است و ظلم و بیبندوباری را تحمّل نمیکند. آنها پایهی سلطهی خودشان را بر این چیزها گذاشتهاند.
آنچه که در این نکته میخواهم بگویم این است که این مبارزه، امروز شدیدتر از ده سال پیش است؛ چون هر چه گذشته است، خطر این پدیده را بیشتر فهمیدهاند. ده سال پیش در مصر و الجزایر حرکتی به نام اسلام گرایی وجود نداشت و در قلب اروپا ملتی به نام اسلام و با احساسات اسلامی قیام نکرده بود. امروز قیام کرده است و این از آثار انقلاب ماست. آنها میفهمند علّت اینکه امروز در سراسر دنیای اسلام، جوانان و روشنفکران به طرف اسلام کشانده میشوند؛ احساسات اسلامی دارند و برای این کار مبارزه و حتّی فداکاری میکنند و در سطح دانشگاهها و در بین عموم جوانان چنین روحیهای جریان دارد، همه ناشی از حاکمیّت اسلام در این نقطه از دنیاست، که مسلمانان را امیدوار کرده است.
این تحلیل کاملاً درستی است؛ یعنی آنها درست فهمیدهاند. ما نیز وقتی که با رژیم پهلوی مبارزه میکردیم، از کوچکترین حرکتی که در دنیا در جهت ضربه به جبههی وسیع استکبار اتّفاق میافتاد، احساس قوّت میکردیم. شاید شما تعجّب کنید!، بنده به یاد دارم وقتی «سالازار»، دیکتاتور پرتغال مُرد - او یکی از دیکتاتورهای معروف دنیا بود - ما در اینجا خوشحالی کردیم! پرتغال کجا ایران کجا! اصولاً «سالازار» (۲) چه ارتباطی با ما داشت!؟ ما احساس قوّت کردیم و گفتیم یکی از آنها رفت.
در دوران مبارزات، «ژنرال فرانکو» ی(۳) اسپانیا مُرد؛ ما در اینجا شادی کردیم. اغلب قضایا به هم وصل است. وقتی یکی از رژیمهای عربی کودتایی در داخل کشورش به وجود آورد و اعلام کرد «ما مسلمانیم و میخواهیم بر اساس اسلام حکومت کنیم» با اینکه افسرِ جوانی بود و از اسلام هم چیزی نمیفهمید - اصولاً اسلامی که میتوانست بفهمد، با اسلامی که ما میفهمیدیم خیلی تفاوت داشت - درعینحال ما در اینجا احساس قوّت و قدرت کردیم.
حال شما ببینید، حکومتی بر مبنای قرآن، با قانون اساسی قرآنی و با قوانینی که بیاستثنا با دین تطبیق داده میشود، بر سرِ کار بیاید؛ علمای دین آن را اداره کنند، سپس این طور مبارزه و ایستادگی و سازندگی کند، استکبار را به مبارزه بطلبد و یک روز با شرق و غرب متّفقاً روبرو شود، هشت سال جنگ را از سر بگذراند، تبلیغاتش در دنیا به صورتی باشد که استکبار از آن احساس وحشت کند، طبیعی است آنها در مقابل چنین انقلابی موضعگیری خواهند کرد.
در همین سه ماه اخیر، امریکاییها در سه قضیه، در صحنهی سیاسی از جمهوری اسلامی به طور واضح شکست خوردند. همهی خبرگزاریها نیز اعلام کردند و این چیزی نیست که فقط ما بگوییم.
خوب؛ کشورهای دیگر، روشنفکران و جوانان، این مسائل را میبینند و به هیجان میآیند، امیدوار میشوند و این امید آنان را به سمت مبارزات اسلامی میکشاند. این مطلب را استکبار میفهمد و میداند که تا وقتی این کانون در این منطقه روشن است، این دردسرها هم هست. حتّی مردم بوسنی هرزگوین، با اینکه از مسلمانی چیزی نمیدانستند؛ بلکه فقط به آنان گفته بودند شما مسلمانید، به این امید به سمت مبارزه آمدند.
چند سال پیش، بنده با جماعتی در خیابانهای سارایوو حرکت میکردیم. هزاران نفر از مردم برای ما شعار میدادند، و در آن میان زنهایشان با لباسهای نامناسب و بدون حجاب ظاهر شده بودند. اصولاً چیزی از ظواهر اسلامی در آنها نبود؛ اما چون میدانستند که میهمانشان، رئیس جمهور یک کشور اسلامی است، به هیجان آمده بودند!
این گونه مسائل، ملتها را بیدار کرد و آنان را به فکر ایجاد یک ملت واحد انداخت که متأسفانه این سرنوشت دردناک هم برایشان پیش آمده و دنیا؛ بخصوص اروپا و امریکا را نگران کرده است.
استکبار میداند تا زمانی که این کانون در اینجا مشتعل است، او دردسر دارد. در زمان امام میگفتند امام چند صباحی هست و بعد میرود و همه چیز از هم میپاشد. امید آنها این بود. خدای متعال هم نگذاشت امید آنها برآورده شود. امام بزرگوار رفتند، از خودشان میراثی باقی گذاشتند و این ملت آن چنان نسبت به این میراث عشق و علاقه نشان داد که به فضل پروردگار، دشمن باید سالهایی طولانی مأیوس و ناکام بماند و انشاءالله خواهد ماند.
دشمنان اسلام در فکرند که به ممکنترین اسالیب این کانون را خاموش کنند. نه اینکه شما خیال کنید شانزده سال گذشته است و آنها دیگر در صدد ضربه زدن نیستند. چرا، هر روز در فکرند! البته انشاءالله روزی خواهد رسید که به کلّی مأیوس شوند و ببینند دیگر فایدهای ندارد. امّا در حال حاضر هنوز در فکر توطئهاند و روزبهروز توطئه میچینند و پول خرج میکنند. انسان در عرصهی سیاست و مسائل دولتی و بین المللی، کارهایی را که استکبار انجام میدهد کاملاً به وضوح میبیند. مقداری را هم همه میبینند.
نکتهی دوم این است که ما باید مثل میدان جنگ عمل کنیم. فرض بفرمایید در میدان جنگ، در فلان نقطه، دشمن را در مقابل خود میدانستیم. اینجا صفوفمان را منعقد میکردیم، و خودمان را آماده نگه میداشتیم. توپخانهها و همه چیزِ ما برای کوبیدن دشمن که در مقابلمان قرار داشت. حاضر بود. آن گاه دشمن حیلهای میکرد و در خفا موضع خود را عوض مینمود و در نقطهی دیگری قرار میگرفت. ما باید چه کار میکردیم؟
ما نبایست میگفتیم که تا به حال رو به این طرف موضع گرفتهایم؛ حالا هم به همین طرف تیراندازی میکنیم؛ نه. باید میدیدیم دشمن کجاست. یک ارتش خوب؛ یک نیروی مسلّح خوب، آن نیروی مسلّحی است که قدرت مانور دارد، قدرت تحرّک دارد، استشمام میکند، موضع دشمن را زود میفهمد و بر اساس موضع دشمن، تغییر موضع میدهد.
صحنهی سیاست و صحنهی فرهنگ هم عیناً همین گونه است. باید ببینیم دشمن چه میکند. روشن است که دشمن همیشه دشمنی میکند. هر وقتی به صورتی متناسب با شرایط آن، دشمنی و حرکت میکند و موضع میگیرد. این ما هستیم که باید موضع دشمن را بفهمیم و بلافاصله کار خودمان را با رفتار دشمن تنظیم کنیم. مبادا کسی فکر کند که ما در مقابل دشمن، انفعالی عمل میکنیم؛ نه. این اسمش انفعالی نیست. ما دشمن را خیلی دنبال خودمان کشاندهایم. به فضل پروردگار دشمن را خیلی سرگردان کردهایم و دشمن از این ملت انقلابی و از این انقلاب خیلی زجر کشیده است. از این جهت نگرانی نیست. این کار هم مکمّل کار ماست که ببینیم امروز دشمن چه میکند و همان ضربهای را که دشمن بر ما وارد میکند، دفع کنیم. دنبال آن چیزی که امروز ضربهی به ما نیست، نباشیم. سنگرها را به تناسب موقعیّت دشمن حفر کنیم.
خوب؛ این دو مقدّمهای بود که عرض کردیم. حال بررسی کنیم، ببینیم دشمن چه میکند. این را شما باید بدانید که دشمن کجا قرار دارد، چه ضربهای را میخواهد وارد کند و از کجا میخواهد حملهور شود؛ آن رخنه را باید بگیرید. ممکن است آن رخنهای که دشمن امروز مترصّد آن است، دیروز نبوده است، فردا هم نباشد. امروز مهم است. باید لحظه را درک و علاج کنیم. از لحظه نباید غفلت داشت. همان لحظهای که در آن هستیم، مهم است. باید بدانیم امروز دشمن میخواهد چه بکند؟
البته همه میدانیم دشمن در فکر حملهی اقتصادی به ماست. شبههای در این نیست. این کارِ همیشگی دشمن است. دشمن حتی با کسانی که خیلی هم دشمنی ندارد، در زمینهی اقتصادی به صورتی عمل میکند که آنها را به خودش وابسته کند. این کشورهای منطقه که نوکرهای استکبار امریکایی هستند؛ امریکا از لحاظ اقتصادی با آنها چه میکند؟ آیا آنها را مستقل و بارور و دارایِ ابتکار میکند؟ ابداً! بلکه آنان را میدوشد و به خودش وابستهتر میکند. دشمن در زمینهی اقتصادی با دوستش نیز این گونه است.
خوب؛ زمینهی اقتصادی زمینهی واضح و روشنی است. بحمدالله امروز در زمینهی فعالیتهای بنیادین اقتصادی، کشور به خوبی مشغول کار است. شاید در ضمن این چند روز گردهمایی، از مسؤولین کشور، کسانی میآیند و راجع به فعّالیتهای اقتصادی توضیح میدهند. شما نیز در مناطق، شاهد برخی از فعّالیتها هستید. پس در زمینهی فعالیت اقتصادی، اگر چه تهاجم اقتصادی دشمن خطرناک است، ولی نگرانی ندارد.
من این نکته را پارسال هم عرض کردم که آیا دشمن ممکن است دوباره به ما جنگی را تحمیل کند؟ تقریباً ممکن نیست. یعنی میشود گفت جزو چیزهای غیر ممکن و نامعقول است؛ چون بر عکس نظر او خواهد شد. جنگی که از بیرون تحمیل شود، ملتها را متّحد میکند. اگر خدای نکرده از درون اختلافی به وجود آمد، متشتّت میکند. در صورتی که جنگ بیرونی، متّحد کننده است. پس برای دشمن، تحمیل مجدّد جنگ ممکن نیست.
آیا دشمن ممکن است به مراکز اصلی ما حملهی هوایی بکند؟ بیاید بزند و چند جا را ویران کند؟ البته ممکن است؛ منتها به ضرر او تمام خواهد شد. دشمن امروز ما، دشمنِ بیعقلی است. این آقایانی که در صدرِ قمّهی استکبار نشستهاند - این دولت کنونی امریکا - نشان دادند که بیتجربه و خامند. از کارهایشان این گونه پیداست. حالا روی بیتجربگی و بیعقلی نیز ممکن است خدای ناکرده یک وقت این کار را هم بکنند. امّا اگر کردند بلاشک به ضرر خودشان تمام خواهد شد. چیزی نیست که ما از آن احساس خطر جدّی بکنیم. آن چیزی که خطر جدّی است، تهاجم فرهنگی است. پارسال هم گفتم و مفصّل شرح دادم. سخنان سال گذشته را نمیخواهیم تکرار کنیم؛ لکن در خلال تهاجم فرهنگی، مسألهی تبلیغات قرار میگیرد.
تبلیغ خیلی مؤثّر است. امروز عامل عمدهی حادثهای که در افغانستان در حال انجام است، همین رادیوهای بیگانهاند که آتش جنگ را هر روز در آنجا تیزتر میکنند. رادیوها در بسیاری از نقاط عالم به ایفای نقش میپردازند. در قضایای مناطق تازه استقلال یافته و در قضایای روسیه و بالکان نیز، آتش میسوزانند و حقیقتاً روی ملّتهای ضعیف و بیخبر، تأثیر شکنندهای دارند. حتّی آن جاهایی که جنگ هم نیست، رادیوها در بعضی مناطق، مردم را بیچاره میکنند.
خوشبختانه در ایران، مردم به برکت همین ایمانی که هست و به خاطر هشیاریها و آگاهیهایی که به آنها داده میشود - که امامت جمعه یکی از مصادیق عمدهی آن است - بحمدالله مصونیّت نسبیای دارند.
تبلیغات امر مهمّی است و نشان میدهد که دشمن در صدد چیست. یعنی تبلیغاتی که دشمن به وسیلهی رادیوها میکند، اگر چه یک حربه و ابزاری است که او به کار میبرد، امّا برای ما هم از یک جهت بیدار کننده است. ما از تبلیغ او میفهمیم که در صدد چه کاری است. مثل اینکه شما از آتش توپخانهی دشمن میفهمید دشمن در کجا قرار دارد. در جنگ، هر جا آتش بلند شود، شما میفهمید دشمن آن جاست. ما از کار سیاسی و فعالیّت تبلیغی دشمن میفهمیم که او در صدد چیست.
امروز دشمن در درجهی اوّل در صدد پیگیری سه محور است. من میخواهم این سه محور را برای شما آقایان شرح دهم و شما هم در خطبههای نماز جمعه و در برخورد با مردم، به این سه محور التفات فرمایید. مهمّ است:
اوّل اینکه، سعی دشمنان اسلام این است که مردم را نسبت به آیندهی این کشور به تردید بیندازند، و آنها را نسبت به آینده بیاعتماد کنند. دوم اینکه در اصول مسلّم انقلاب تشکیک کنند و شبهه بیندازند. سوم اینکه میان ملت ایران و امت بزرگ اسلامی، سدّی به وجود آورند. این سه محور اصلی، امروز در فعالیّت دشمن است که من هر یک را مختصراً توضیح میدهم:
اوّلی خیلی مهم است. شاید از همه مهمتر است. دشمنان میخواهند این طور وانمود کنند که ایران آیندهای ندارد. القا میکنند که ده سال دیگر، پانزده سال دیگر، بیست سال دیگر شما هیچ چیز ندارید. حالا شما ملاحظه کنید وقتی یک ملت به آینده نگاه میکند، اگر ببیند امیدی در آینده نیست و سپیدهای در افق وجود ندارد، ببینید این نومیدی چقدر او را میکوبد و آشفته میکند. این ناامیدی، کلّ حرکت یک ملت را به هم میزند. اینها قصد دارند چنین ناامیدی این را به وجود آورند.
البته امروز قلب ملت ما جوشان از امید است. امروز هیچ نگرانیای نیست. دشمنان کاری میکنند که بعد از سه تا پنج سال دیگر به هدف خود برسند. ما باید از حالا توجّه داشته باشیم. باید بررسی شود از چه راهی میخواهند مردم را به آینده بیاعتماد کنند.
یکی از راه تشکیک در تواناییهای دولتمردان و کسانی که ادارهی امور به دست آنهاست. وانمود میکنند که این مسؤولینی، آدمهای کارآمدی نیستند. بدیهی است هر انسانی تا مادامی که معصوم نباشد، خطا دارد. این کار صحیحی نیست که یک خطا را از انسان بزرگ کنند. مثل اینکه از یک عالم فقیه و ملاّیِ مسلّطِ بر تمام فروع فقهی، هر چه میپرسند، فیالمجلس جواب میدهد؛ زیرا به تمام فروع مسلّط است. ولی یک وقت به علّت مطالعهی زیاد یا نیاز به خواب و ... حواسش سر جا نباشد و یک فرع را غلط جواب دهد. حالا اگر عدّهای آمدند و همین یک فرع را اینجا و آنجا گفتند؛ چاپ کردند و در بلندگو و سر منبر گفتند که این آقا فلان فرع را غلط جواب داد، شما ببینید مردمی که این را میشنوند، نسبت به آن آقا چه نظری پیدا خواهند کرد! حدّاقل این است که آن اعتقاد بالا به فقاهت او، ساقط خواهد شد. گفته میشود: عجب. ایشان چنین اشتباه واضحی کردند! علما سر میجنبانند که: عجب! ایشان اشتباه کردند! طلبهها، فضلا، و کسانی که این مسأله را بلدند نیز تعجّب میکنند. روشن است وقتی که یک خطا را برای عامهی مردم صدبار گفتید، تبدیل به صد خطا میشود و دیگر یک خطا نیست!
فرض کنید دولت در فلان سیاستِ ارزی تصمیمی گرفته است که به نظر بعضی افراد اشتباه است، یا واقعاً اشتباه است. حال مرتّب و مکرّر، دهها بار بگویند: دیدید دولت فلان جا چه کار کرد! ولی وقتی جنجالها را نگاه میکنید، میبینید همه به یک حادثه اشاره دارد. خوب؛ صد تا سیاست دیگر را اتّخاذ کردند که همه درست، مفید، کارآمد و کارگشا بود؛ ولی این یکی غلط از آب در آمد. یک غلط در بین صد کار درست، خیلی زیاد نیست. مکرّر به چیزهای کوچک تمسّک میکنند؛ آنها را بزرگ میشمارند و شایعه میسازند. اگر واقعاً اشتباهی شده باشد، آن را بزرگ میکنند و در جایی که دستشان به اشتباه نرسد، جعل میکنند که چنین تصمیمی گرفتهاند و اشتباه است، یا تصمیم درستی را وانمود میکنند که تصمیم غلطی است و مکرّر میگویند و شایع میکنند. بعد شما در بین مردم که میروید، ملاحظه میکنید که کاسب، تاجر، صادراتچی، روحانی و امام جمعه، همان کلام را میگویند. دهن به دهن میچرخد!
این یکی از راههاست. یعنی کار مسئوولان کشور را زیر سؤال میبرند. در حالی که معلوم شده است مجموعهای که کشور را اداره میکند، کارایی دارد، اعمّ از قوّهی قضایّیه، قوّهی مجریّه و قوهی مقنّنه. روشن است که گذراندن کشور از این گذرگاههای سخت، شوخی نیست. مگر بدون یک مدیریّت درست چنین کارهایی امکان دارد!؟ شما یکی دو روز به خانهی مسکونی خودتان بیاعتنایی کنید، ببینید چه خواهد شد! مگر میشود بدون مدیریّت، یک کشور را از گذرگاههای سخت گذراند!؟
پس اگر ملاحظه شد که کار درست انجام شده است، انسان کشف میکند که تدبیری در کار است؛ فکر و حساب و حکمتی هست و در ادارهی کارها قدرت وجود دارد. اما دشمنان انقلاب در این مسأله تشکیک میکنند. بدیهی است وقتی که عقیدهی سرنشینان یک کشتی این شد که ناخدای کشتی انسان راه بلدی نیست، حال بدی پیدا میکنند. دشمنان میخواهند در مردم ما این حالت را به وجود آورند. این یکی از مهمترین قلمهای تبلیغات دشمن است. از راه تشکیک در توانایهای دولتمردان، یا از راه القاء وجود اختلافات اساسی در بین مسؤولین کشور و نسبت دادن چیزهای نامربوطی به عنوان شاهد اختلافات، بیاعتمادی به آنان را تلقین میکنند. بسیاری از مسؤولین را به اتهامهای ناجوانمردانه در زمینهی مسائل مالی، مسائل کاری، یا در زمینهی خویشاوندان، متّهم میکنند. در صورتی که میبینیم بیننا و بینالله همهی اینها یا لااقل مقدار زیادیش دروغ است. ما از همه جا که مطّلع نیستیم؛ امّا آن مقداری را که میشنویم، میبینیم خلاف واقع است.
توجّه کنید که این محور مهمّی است. دشمن امید بسته است که از راه تشکیک در توانایی مسؤول که ادارهی کشور به دست آنهاست، مردم را به آیندهی کشور بیاعتماد کند. این، کارِ دشمن است. در حالی که واقعیت خلاف این است.
اگر ملاحظه میشود در بعضی موارد، در خطبهی نماز جمعهی یک منطقه، به یک سیاست یا به یک مسؤول عالی رتبه تعرّضی میشود و از دفتر شورای سیاستگذاری تذکّر میدهند، به خاطر این است که ما مطلقاً نباید در جهت سیاست دشمن قرار گیریم. خواستهی دشمن همین است. نباید کلمهای که دشمن از آن منتفع میشود، بر زبان جاری کرد؛ حتی یک کلمه. کمااینکه در میدان جنگ نیز، حتّی یک گلوله که دشمن از آن منتفع شود، نباید پرتاب کرد. هر چه گلوله پرتاب میکنید، باید به ضرر دشمن باشد. یک جابجایی که دشمن از آن منتفع شود، ضررهای جبران ناپذیری خواهد داشت. در زمینهی مسائل سیاسی، فرهنگی و تبلیغی، قضیّه از این هم مهمتر است.
محور دومی که امروز دشمنان در زمینهی تبلیغات به دنبال آن هستند، تشکیک در اصول مسلّم انقلاب، مثل اصل مسأله دین و دولت است. سالیان متمادی بر اثر برداشتهای غلط، جمعی ترویج کردند، عدّهای معتقد و جمعی قانع شدند که دین از سیاست جداست و این گونه عمل کردند. در گذشته علمای بزرگ دینی اصولاً در مسائل مربوط به امور سیاسی دخالتی نمیکردند. البته بعضی افراد نمیخواستند دخالت کنند. بعضی میخواستند و اهل این معنا بودند؛ ولی سیاستمداران و قدرتمداران و قلدران مانع میشدند. آن قدر تبلیغات صحیح و کار پیگیر و مجاهدت خستگی ناپذیر انجام گرفت، تا این ملّت قانع شد که دین از سیاست جدا نیست.
مرکز و سرچشمهی اصلی این دین، یعنی وجود مبارک حضرت خاتم پیغمبران محمّد مصطفی صلی اللهعلیه وآله و سلّم که دین، دین اوست، خود در رأس حکومت و در رأس سیاست بود. برای تشکیل حکومت هجرت کرد و مسأله خلافت و جانشینی و حکومت و سیاست، جزو مسلّماتِ اسلام بوده است. حتی در دوران حکومتهای بنیامیّه و بنیعبّاس که خلافت به صورت سلطنت درآمده بود، از نظر حاکم و محکوم، این معنا جزو مسلّمات بود که حکومت جزئی از اجزای دین است و ادارهی سیاست، یکی از تکالیف دینی است.
مگر ممکن است سیاست از دین جدا باشد!؟ دین برای ادارهی زندگی مردم آمده است. البته دستهایی در طول سالیان متمادی، با کمال خباثت و موذیگری زحمت کشیدند که دین را به گوشهی محرابها و مساجد و کنج خانهها برانند و حدّاکثر به احوال شخصیّه مربوط باشد. لکن اسلام و قرآن این چنین نیست.
پیغمبران آمدند برای اینکه مردم در امور دین و دنیا از آنان اطاعت کنند. انقلاب و حکومت اسلامی هم بر این اساس به وجود آمد. حکومت اسلامی این همه برکات به وجود آورد و دنیای اسلام را بیدار کرد. کسانی که به اسلام پشت کرده بودند و شخصیتهای معروف و مبارز گفتند ما اسلامی که خود را از مسائل زندگی مردم کنار نمیکشد قبول داریم و به اسلام گرویدند. ولی حالا دشمنان انقلاب، تشکیک در اصل این قضیه را شروع کردهاند که: آقا اصولاً دین و روحانیّت و اسلام به چه مناسبت برای ادارهی روح مردم است؟ اینها به زندگی و سیاست مردم کاری ندارد. سیاست امر بد و کثیفی است! سیاست دردسر و ابتلاء دارد! آقایان علما باید پاک بمانند. برای علما دلسوزی هم میکنند و میگویند علما تشریف ببرند کناری بنشینند و کاری به کار مردم نداشته باشند!
بله؛ نتیجهی کار معلوم است. آقایان بروند کناری بنشینند تا قلدرها، رضاخانها، محمدرضاها، قاجارها، حکّام وابسته، مزدوران اجنبی و بندگان کسانی که بردهی شهوات خود بودند، بیایند و امور بندگان خدا را به دست گیرند! به آنها ستم و ظلم کنند و همان بلایی را بر سر ملتها بیاورند که در طول قرنهای متمادی آوردند. آنها این را میخواهند. این مسأله امروز یکی از مصاریع بلند تبلیغات دشمن است.
توجّه داشته باشید. بر مبنای تشکیک در این مسأله، در اصل ولایت فقیه؛ یعنی حاکمیّت دین شناس نیز تشکیک خواهد شد. چیزی که در عالمِ اعتبار و در جستجوی ذهنی و عقلانی، با صبر و تقسیم، هیچ چیزی بهتر از آن برای بشریّت نیست. البته یک روز خیال و خوابی بود؛ ولی امروز به فضل پروردگار در جامعهی اسلامی ما یک واقعیّت است. الان در حال تشکیک در این مسألهاند. تشکیک در این معنا که آیا جایی که پایبندی به اصول اسلامی، موجب از دست دادن بعضی از منافع شود، باز هم باید پایبند بمانیم؟
فرض بفرمایید که روابط ما با فلان کشور، یک مقدار منافع اقتصادی برای ما دارد، اگر چنانچه پایبند به فلان اصل اسلامی باشیم، این روابط به خطر میافتد و از دست میرود. آیا جایز است مصالح این مردم مسلمان را به خاطر پایبندی به یک مسألهای از دست بدهیم؟
این نوع مسائل را مطرح میکنند؛ یعنی تشکیک در پافشاری بر اصول و مبانی اسلامی به خاطر منافع. در حالی که مسلّم است منافع بلند مدّت جامعهی اسلامی، جز در سایهی اسلام و قرآن، به هیچ نحو دیگری تأمین نخواهد شد. فقط اسلام و قرآن میتواند جوامع بشری را به معنای واقعی تأمین و عدالت را بر قرار کند و پاسخگوی نیازهای واقعی آنها باشد. هیچ مکتب و روش دیگری نمیتواند. جز راه و حاکمیّت خدا و ارزشهای الهی، هیچ چیز جوابگوی زندگی بشر نیست.
تشکیک کنندگان، به مصالح کوچک؛ مثلاً منافعی در فلان معامله و فلان ارتباط گیری با یک کشور میچسبند، مینویسند و میگویند که آیا باز هم بر اصول پافشاری کنیم!؟
الان هستند کسانی که از میرزای شیرازی، صاحب حماسهی بزرگ شکستن پیمان مزدورانهی استعماری «رژی» انتقاد میکنند. کار میرزای شیرازی یک حماسه است. عدّهای امروز در آن تشکیک میکنند و میگویند این کار مصلحت بود، مصلحت نبود. میرزای شیرازی این کار را کرد، بعداً دولت ایران چند کرور به کمپانی بدهکار شد. پول داده، چه و چه و چه ...، همین الان عدّهای این مطالب را مینویسند و ترویج میکنند.
امام فرمودند روزی ممکن است کسانی بگویند که آیا اصولاً قضیّهی تصرّف لانهی جاسوسی مصلحت بود؟ امروز دشمن و ایادی او میخواهند آن روز را نزدیک کنند. در اساسیترین مسائل اسلامی که از واضحات و بیّنات انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است، تشکیک میکنند. خوب؛ این هم محور دوم که تشکیک در اصولِ مسلّم است.
محور سوم ایجاد سد بین جمهوری اسلامی و ملتهای دیگر است. الان صدها کتاب علیه تشیّع و نظام اسلامی در حال نوشتن و انتشار است. نظام اسلامی را به انواع تُهَم متّهم میکنند و بعضی فتوا میدهند. یک روحانی نمای درباری پیدا میشود و فتوا میدهد که شیعه کافر است! حالا شما ببینید این فتوا در ذهن آن مسلمانِ سالمِ خالصِ سنّی مذهب، که در مصر یا الجزایر، به عشق این انقلاب قیام کرده است و به شوق این کانون وارد میدان اسلام خواهی شده است، چه خواهد کرد!؟
هدف استکبار، خاموش کردن آنهاست. اگر امروز در مصر، سودان، الجزایر، کشورهای شمال آفریقا، در خاور میانه و شرق آسیا و هر جایی که ملتهای مسلمان به نام اسلام و جمهوری اسلامی شعار میدهند، یک روحانینما و یک آخوند مزدور بیاید و در اصل این انقلابی که مشوّق او شده است، در مذهب سرانش، در دین و ایمان متولیّان و متصدّیانش و در ریشهی تشیّع، این گونه شبهه و خدشه و تشکیک کند، چه خواهد شد؟
خوب؛ بحث شیعه و سنّی، بحثی است که به جای خود محفوظ است. در دنیای اسلام دو نحلهی عمده هست و این دو همیشه با هم مباحثه داشتهاند. البته در گذشته، دعوا و جنگ و خونریزی هم داشتند، ولی نظام اسلامی آمد و همه را بیدار و هوشیار کرد. به همه گفت: جنگ و دعوا را رها کنید، آتش بس بدهید. آتش بس دادند و انصافاً تجاوب شد. علمای معروف دنیای اسلام که شیعه نبودند، به ایران آمدند و با امام و مسؤولین بیعت کردند و پشت سر ائمهی جمعهی ما نماز خواندند. از ایران نیز علما به کشورهای دیگر رفتند و در مجامع اهل سنّت شرکت کردند. در داخل کشور هم به همین صورت انجام شد.
حالا در دنیای اسلام و در خارج آن، عدّهای پیدا شدهاند که به این معنا اهتمام خاصّی میورزند؛ میخواهند این ارتباط را از بین ببرند و سدّی درست کنند. این کار هم راههای مختلفی دارد که دیگر در این زمینه الحدیث ذوشجون. البته تذکّراتی را در ایام هفتهی وحدت، در روز ولادت نبی مکرّم اسلام صلی اللهعلیه وآله و سلّم به هر دو طرف عرض کردم. بدانید که این یک خطر است. دشمن میخواهد بین این ملت و ملتهای مسلمان، حائل بهوجود آورد، هر کس به این کار کمک کند، به دشمن کمک کرده است.
این سه محور اصلی در فعّالیتهای دشمن است. البته محورهای دیگری هم هست؛ بنده که نگاه میکنم، این سه محور را اصلی مییابم. در حال حاضر دستگاه امامت جمعه، دستگاه زندهای است؛ دستگاه متحرّک و نابض و مُقدِم و مدبّر و تصمیم گیرندهای است که باید در موضع صحیح قرار گیرد. در خطبهها باید به صورت بنیادی به معالجهی این سه مسأله پرداخته شود. اینکه فرمودهاند مردم را از اوضاع دنیای اسلام و جامعه مطّلع کنید، برای این است که نقش امامت جمعه در ذهن مردم و در هدایت مردم آشکار شود. این یکی از این موارد و مصادیق آن است.
در این سه محور، علمای شیعه و علمای اهل سنّت، ائمّهی جمعهی مراکز شیعه و ائمّهی جمعهی مراکز سنّی، همه موظّفند و کارشان تفاوت نمیکند. همه باید تلاش کنند و در خنثی کردنِ این سه محور تبلیغی دشمن بکوشند خنثی کنند. منتها با دقّت و عالمانه؛ به صورتی که در ذهن مخاطب، سدِّ اشکال شود. مردم را از پنجههای دشمنی که گمان میکند مردم بیپناهند و حملات را متوجّه آنها کرده است، نجات دهند. این کار وظیفهی شماست و وظیفهی علما این است که مردم را نجات دهند. اگر این کار انجام گیرد، انشاءالله دشمن ناکام خواهد شد.
البته من که گفتم این سه محور وجود دارد، اوّلاً به این معنا نیست که حالا این سه محور در مردم اثر کرده است؛ نه. لکن اگر طول بکشد و در مقابل آن پاسخ و فعالیّتی نباشد، اسفبار خواهد بود. ثانیاً معنایش این نیست که در مقابلِ این سه محور کاری انجام نمیگیرد.
بحمدالله کارهای زیادی در حال انجام است. بنده به فضل پروردگار تا حدّی که خدای متعال توفیق داده است و تحت توجّهات حضرت بقیة الله ارواحنافداه، به هر سه محور به صورت قوی میپردازم. در گفتهها مستقیم و غیر مستقیم، با صدها طرقی که در اختیار است - که بحمدالله وسایل زیادی در اختیار ماست - از همهی این طرق استفاده میکنیم، اثرش را هم میبینیم. دیگران نیز در حال فعّالیتند. علما در حوزهها کار میکنند؛ امّا کم است، کافی نیست.
هیچ کس نباید از این حرکتِ عمومی برکنار باشد و بخصوص نباید به دشمنان اسلام کمک شود. در اینجا دو مسأله وجود دارد: یکی مقابله با دشمن و دوّم کمک نکردن به او. این کمک نکردن از مقابله کردن مهمتر است. البته امیدواریم خدای متعال تفضّل فرماید و دستگاه امامت جمعه، همچنانی که تا امروز محلِّ اجتماع دلها و فکرها و عواطف و احساسات و محل اِشعار و تبلیغ دین و روشنگری معارف اسلامی بوده است، انشاءالله بعد از این هم به صورت روزافزون چنین باشد و مردم به این نمازها و اجتماعات دلگرمتر شوند، و شما بتوانید در این موقعیّت حسّاس، با این مأموریّت مهمّی که بر دوش گرفتهاید - که واقعاً هم بار سنگینی است - انشاءالله موجبات رضایت الهی را فراهم کنید.
دلهای همهی ما باید به این خوش باشد که در این چند صباح عمر که فرصتی را در اختیار داریم، کاری انجام دهیم، که مهمترین و صالحترین عمل، همین کار ائمّهی جمعه است. «لئن یهدی الله بک رجلاً خیر ممّا طلعت علیه الشمس» همین کار است. هدایت امروز، انجام همین امور است. هدایت مردم خیلی ارزش دارد و حسنهی بزرگی است. این کار، از خیلی از حسنات بالاتر است. امیدواریم خداوند به همهی شما کمک فرماید.
پروردگارا! ما را از جنود اسلامی و الهی قرار بده.
پروردگارا! ما را جزو حزب خودت قرار بده.
پروردگارا! ملت مبارز و مؤمن ما را در طریق اهدافش پایدار بدار.
پروردگارا! دشمنان این ملت را ناکام کن.
پروردگارا! دشمنان اسلام و مسلمین را ذلیل و سرنگون کن.
پروردگارا! دستهای تفرقه افکن میان مسلمانان را قطع کن.
پروردگارا! بصیرت و آگاهی کامل به همهی ما عنایت فرما.
ما را مشمول رحمت و مغفرت و رضوان خودت قرار بده.
اموات و گذشتگان ما را مشمول رحمت و مغفرت قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) شوری :۱۵
۲) آنتونیورا لیوبرا سالازار (۱۹۷۰ م - ۱۸۸۹) ۲
۳) فرانحپکو فرانکو(۱۹۷۵ م - ۱۸۹۲ م)