بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
مقدماتی را در باب لزوم تفسیر قرآن و لزوم رجوع به قرآن عرض کردیم، همچنین روش کار تفسیر را و خلاصه این بود که ما در تفسیر آیات قرآن بیشتر توجه میکنیم به نیاز جامعه امروز فارسی زبان که عبارتست از دانستن ترجمه گویا و روان از قرآن و آنگاه تبیین مفاهیم قرآنی در حدی متوسط (منظور از حد متوسط این است که اکثر مفاهیم قرآنی دارای اوجهای عرفانی و فلسفی و معرفتی است. گرد آن مفاهیم چندان نخواهیم گشت مگر در موارد ضروری و لازم) مثلاً در همین سوره حمد امام رضواناللهعلیه در اطراف همین مباحث چند جلسه درس تفسیر فرمودند که اوج مباحث عرفانی بود من هم خودم دستم به آن اوجها نمیرسد و هم فعلاً برای عموم این سطح متوسط را ضروریتر میشمارم اگرچه خواص مطمئناً به آن قلهها هم نیاز دارند. با این مقدمات سوره مبارکه حمد را شروع میکنیم.
اولاً سوره عبارت است از فصل و بخشی از قرآن که در گرد یک یا چند مطلب محوری دور میزند هر کدام از سورههای قرآن را که ملاحظه کنید یک مطلب اساسی با چند مطلب اصلی را در آن مشاهده خواهید کرد. و بقیه مطالب در حول و حوش آن مطلب اصلی دور میزند این فصل را میگویند سوره البته این جور فصلبندی با فصلبندیهای معمول کتابهای بشری متفاوت است این جور نیست که مطالب قرآن تقسیم شده باشد. مثلاً مطالب مربوط به خدا یا به انسان یا به روز قیامت یا به زندگی فردی بشر یا به مجموعه نظام اجتماعی انسان هر کدام در یک فصلی بیان شده باشد فصول قرآنی که همین سورهها باشند گرچه هر کدام ناظر و متوجه به یک مطلب اصلی هستند اما در آن مجموعه مطالب متنوعی از همه معارفی که در قرآن پراکنده است وجود دارد با خواندن یک سوره انسان با بخش عظیمی از معارف قرآن آشنا میشود و با تدبر در یک سوره به اعماق زیادی از معارف الهی دست پیدا میکند بههرحال این فصلگذاری را در اصطلاح قرآن «سوره» نام گذاشتهاند.
سوره حمد با بقیه سورهها متفاوت است اگر کسی سؤال کند که مطلب محوری سوره حمد چیست؟ نمیشود پاسخی به او داد سوره حمد فهرستگونهای است از همه معارف قرآن یا بگوئیم از همه معارفی که مسلمان نیاز دارد که بطور دائم در جان خود بپروراند و معرفت به آنها را در خود عمق ببخشد. در سوره حمد هست منتهی به اشارت، من بهعنوان نمونه به بعضی از معارفی که در سوره حمد هست اشاره میکنم، «خدا» - عالیترین معرفت همه ادیان و اسلام - رابطه فیض عام الهی با همه موجودات و مخلوقات که یکی از اساسیترین مفاهیم دین همین رابطه خدا با تمام موجودات از طریق افاضه عمومی میباشد، رابطه ویژه خدا با بندگان مؤمن که از این دو افاضه، هم افاضه عمومی و هم افاضه ویژه مؤمنان تعبیر میشود به «رحمت» - و ربوبیت الهی که خود ربوبیت یک مفهوم بسیار مهمی است و جزء معارف عالی قرآنی است که در معنای رب العالمین مقداری درباره آن توضیح خواهیم داد تعلق همه نیکیها و زیبائیهای وجود به خدا، که باز این خود یکی از ارکان مهم معرفتها و شناختهای قرآنی است که ما در سوره حمد ذیل کلمه حمد به این معرفت دست پیدا میکنیم مسئله عبودیت، عبودیت انسان و در مقابل خدا به تعبیری عبودیت همه وجود در مقابل خدا، «إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالْأرْضِ إلّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْدًا» همه وجود در مقابل پروردگار عبودیت دارند مثال بارزش انسان است که این عبودیت انسان در مقابل خدا یکی از حصول اساسی معرفت اسلامی است که با معارف بعضی از ادیان دیگر کاملاً متفاوت است.
مسئله هدایت الهی و جستجوی آن از دامنه فیض خدا - مسئله معاد که باز یکی از مهمترین ارکان معارف الهی است -تقسیم انسانها به سه گروه هدایت یافته، گمراه و غضب شده - در نهایت خواستن از خدا درخواست کردن از خدا، این همه معارف که هر کدام از اینها یک فصل بسیار مهمی از معارف الهی است، و همه اینها در قرآن وجود دارد و همه اینها در سوره حمد به شکل کوتاه و اشاره آمده، البته اشاره که میگوئیم معنایش زبان رمز نیست بلکه با تبیین همه کلمات حمد در این سوره همه این معارف را میشود شناخت و فهمید. خوب پس سوره حمد با سورههای دیگر قرآن این تفاوت را دارد که یک مطلب محوری ندارد بلکه مجموعهای از مطالب محوری و امّهات مسایل قرآنی است برای همین هم هست که به سوره حمد گفته میشود «امّ القرآن» ام یعنی چیزی که همه چیز به او برمیگردد، مرجع، مقصد. به مادر هم که عرب میگوید «ام» چون کودک به او برمیگردد - لذاست که جای تعجب نیست که اگر ما دیدیم در همان تفسیری که اشاره کردم که امام در اوایل انقلاب بیان کردند شاید یکی دو جلسه یا بیشتر درباره باء بسم الله. و مقام بسم الله صحبت کردند.
این سوره مثل همه سورههای دیگر به جز سوره برائت شروع میشود به نام خدا. علت این که سوره برائت با این جملهی بزرگ شروع نمیشود به طور اجمال این است که بسما... حاکیست از رحمت و لطف و عنایت و آیات اول سوره بر برائت حاکی از خشم قهّاریت و انتقام برائت و بیزاری است لذا آن سوره با بسما... مناسبتی ندارد اگر در سیر تفسیر قرآن به آن سوره رسیدیم در این باره بیشتر صحبت خواهیم کرد. چرا سورههای قرآن و هر کاری در اسلام هر سخنی و هر حرکتی و عملی با نام خدا شروع میشد؟ شروع به نام خدا نشاندهنده جهتگیری و تعلق این کار و این سخن است همچنانکه شروع به نام هرکس و هر چیز دیگر نیز همین خاصیت را دارد وقتی شما کاری را با نام خدا شروع میکنید میفهمانید که این کار متعلق به خداست. همچنانکه میفهمانید که رجوع این کار نیز به خدا است یعنی جهتگیری این کار به سمت خدا است بنابراین وقتی سورهای را - مجموعه کلمات نورانی را - با نام خدا شروع میکنید یعنی این سخن متعلق به خداست و به سمت خدا است و در جهت معرفت خداست، بسم الله، باء بسم الله یعنی با استعانت به این اسم، باء همان بائی است که تقریباً در فارسی هم به همین معنا به کار میرود اسم هم همینطور «باسم» یعنی «به نام»، بسم الله یعنی بنام خدا، با استعانت از این نام یا به مصاحبت با این نام یا با توجه به این نام، الله اسم خداست. بعضی گفتهاند الله همان الاله بوده است الف و لام تعریف بر سر اله آمده است، اله یعنی معبود، یعنی کسی که دلها و جانها متحیر اوست و متوجه به اوست و الف و لام حرف تعریف است یعنی که آن اله و معبود مشخص که خالق آسمان و زمین و همه موجودات است به تدریج در هم ادغام شده و ترکیب شده است، شده الله، بعضی هم میگویند الاله نبوده بلکه خود این کلمه الله وضع شده برای نام خدا و ذات مقدس پروردگار اسمهائی که برای خدا میخوانیم صفات خدا مستند این خود خدا است الله نام خدا است پس بسم الله یعنی به نام خدا.
رحمان و رحیم هردو از ریشه رحمت گرفته شده منتهی با دو عنایت و نگاه متفاوت با تعبیری از دو بعد متفاوت -رحمن صیغه مبالغه است که از صیغههای مبالغه در عربی صیغه فعلان است، رحمن نشان دهنده کثرت رحمت و افزونی رحمت است نشان دهنده سعه دایره رحمت الهی است. رحیم از همان ماده رحمت است، منتهی صفت مشبهه است، نشان دهنده ثبات و دوام است. وقتی که ما مادهای را به صیغه فعیل (رحیم) در عربی میبریم در حقیقت نشان میدهیم که این صفت ثبات و دوام دارد. پس اگر «الرحمن الرحیم» را منهای آن خصوصیتی که بعداً عرض خواهم کرد همینطوری در نظر بگیریم از این دو کلمه و دو چیزی میفهمیم - از «الرحمن» میفهمیم که خداوند دارای رحمت بسیار زیادی است و دامنه رحمت خدا بسیار وسیع است از «الرحیم» میفهمیم که رحمت خدا مستمر و مستدام است و ثابت برای اوست هیچ وقت این رحمت زایل نمیشود این دو معنی را در نظر داشته باشید در عرف قرآن رحمن و رحیم به دو معنی به کار رفته است رحمن به عنوان رحمت خدا در دنیا نسبت به همه موجودات به کار رفته. وقتی خدا را با رحمانیت ستایش میکنیم در حقیقت میگوئیم که خداوند رحمتش شامل همه موجودات عالم است پس رحمن به معنای دارنده رحمت همگانی، این رحمت همگانی چیست؟ رحمت خلق آنها و آفریدن آنها، رحمت هدایت عمومی آنها «اعطى کل شیء خلقه ثم هدی» خدای متعال همه چیز را در یک مجرائی هدایت میکند، درخت را هم خدا هدایت میکند به سمت رشد و کمال، دانه را به سمت ثمر دادن و روئیدن و حیوان را همینطور جمادات را همینطور آفرینش و هدایت طبیعی همه موجودات رحمت خدا است بر همه موجودات، بر هر موجودی رحمت متناسب با او از سوی خداست، در دنیا به انسان رحمت میدهد، به همه انسانها رحمت حیات، تنفس زاد و ولد، رحمت لذتهای همه عالم، به حیوانات هم فراخور همین نیازها رحمتی داده شده، به جمادات به فراخور نیازهایشان رحمتی داده شده پس این آن رحمت عام الهی است نسبت به همه موجودات. خدا را به اعتبار این رحمت رحمان میگویند پس «الرحمن» یعنی بخشنده رحمت همگانی و وسیع که میبینید رحمت بسیار زیادی هم هست اما این رحمت موقت است و محدود به همین دنیا است، بعد از این عالم نوبت این رحمت نیست مگر به شکل بسیار محدود و محصوری، مثلاً در قیامت خداوند انسانها را مجدداً زنده میکند این هم رحمت است اما این رحمت رحمانی رحمت همگانی و عمومی گرچه گسترده و همگانی است اما محدود و موقت است مخصوص این دنیا است ولی رحمتی که از کلمه رحیم فهمیده میشود نوعش نوع دیگری است رحمت خاص است، رحمتی است مخصوص جمعی از موجودات و آن جمع عبارتند از مؤمنین بندگان صالح خدا وقتی بگوئیم «الرحیم» خدا را با صفت رحیم ستایش کنیم، در حقیقت اشاره میکنیم به نوع خاص از رحمت پروردگار و آن رحمت مخصوص مؤمنین است آنها چیست؟ آن عبارتست از هدایت خاص از مغفرت، از پاداش نیکوی کارها، از رضا و رضوان که مخصوص مؤمنین است، اما این رحمت اگرچه دامنهاش محدود است اما همیشگی است پس «الرحیم» یعنی دارنده رحمت ویژه اما همیشگی، «الرحمن» یعنی دارای رحمت گسترده اما محدود به زمان خاصی که عبارتست از دنیا قبلاً من اینجور معنا کردم به نام خدای دارای رحمت همگانی و رحمت همیشگی، حالا که به لغت مراجعه میکنم دقت میکنم در لغت به نظرم این جور میآید که رحمن را میشود به صفت بخشا یا بخشنده، ترجمه کرد. بخشندگی خدا هیچ قیدی ندارد به همه میبخشد بخشا هم به همین معنا است البته بعضیها ترجمه میکنند خدای بخشاینده، غلط نیست چون بخشائیدن هم به معنی بخشیدن میآید، اما بخشیدن یعنی چیزی را به کسی دادن که بخشائیدن هم گاهی به همین معنا استعمال میشود لکن بیشترین معنای بخشائیدن گذشت کردن است بر من ببخشای یعنی از من بگذر بنابراین بخشایش به رحیم بیشتر تناسب دارد پس ما رحمن را میتوانیم با کلمه بخشنده یا بخشا ترجمه کنیم رحیم را به معنای بخشایشگر یا بخشاینده، لذا میتوانیم بگوئیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر یا بخشای بخشایشگر.
حمد به معنای ستایش کردن یک انسان است یا یک موجود بر عملی یا صفتی که از روی اختیار از او سر میزند اگر خصوصیتی در کسی باشد که اختیاریِ او نباشد آن را نمیگویند حمد کرد گفته میشود مدح کرد مثلاً زیبائی کسی را بخواهیم تعریف کنیم در عربی گفته نمیشود حمد شد یا حمد کرد زیبائی او را. اما شجاعت کسی را میشود حمد کرد یا بخشندگی کسی را میشود حمل کرد و یا صفتی را که او به اختیار خود در خود بوجود آورده است، بنابراین حمد با مدح متفاوت است. در فارسی کلمهای که حمد را به این معنا نشان بدهد ما پیدا نمیکنیم من پیدا نکردم، ستایش میتواند معنای حمد باشد اما ستایش شامل معنای مدح هم هست در حالی که مدح با حمد متفاوت است، بنده در گذشته میگفتم سپاس و ستایش هر دو را با هم میآوردیم که هم معنای مدح و هم معنای شکر وقتی با هم جمع بشود میتواند معنای حمد را نشان دهد ولی چون محدود هستیم از جهت این لغت ناگزیر ستایش را به کار میبریم. «الحمد» یعنی همه ستایشها، الف و لام الف و لام «جنس» یا الف و لام «استغراق» است الف و لام جنس یعنی آنچه الف و لام بر او داخل شده جنس مورد نظر است پس میشود «الحمد» یعنی جنس حمد و طبیعت حمد اگر الف و لام استغراق باشد یعنی آنچه الف و لام را بر او داخل شده به همه افراد مثل مورد نظر است بنابراین «الحمد» یعنی همه حمدها و ستایشها لله همه حمدها و ستایش متعلق است به خدا. آنچه که این جمله به ما میفهماند این است که همه نیکیها و همه زیبائیها متعلق به خداست از سوی خداست.
کلمه «رب العالمین» در حکم استدلالی است برای الحمدلله - چرا همه حمدها متعلق به خدا است زیرا که خدا رب العالمین است رب به معانی گوناگونی میآید یا به عبارت درستتر مشتمل بر معانی گوناگونی است رب به معنای مدبر و گرداننده است ربّ چیزی یعنی آن کسی که تدبیر این چیز در دست اوست، گرداننده و سیاستگذار این چیز اوست و بدین معنا معادلش در فارسی میشود کردگار - همچنین پرورشدهنده رشددهنده - افزایشدهنده، رب به این معنا هم میآید به این معنا اگر بخواهیم رب را به فارسی ترجمه کنیم میشود پروردگار همچنین به معنای مالک و صاحب، رب البیت یعنی مالک بیت، به این معنی خداوند میشود خداوندگار، خداوند بستان نظر کرد و دید یعنی صاحب بستان، در فارسی خداوند هم یعنی مالک، صاحب، صاحب اختیار، پس رب را هم میشود به معنای کردگار و هم میشود به معنای «پروردگار» و هم میشود به معنای خداوندگار در فارسی معنا کرد کلمه رب مشتمل بر همه معانی که در این سه کلمه وجود دارد میشود پس رب یعنی پرورشدهنده، گرداننده، مالک و صاحب.
رب العالمین- رب عالمها۔ عالمین جمع عالم است عالم یعنی بر «مجموعه هماهنگ و دارای جهت واحد» مثلاً عالم انسان مجموعه انسانهای عالم انسان است، عالم حیوان، عالم جماد خصوصیات مشترک دارند همه جمادات وقتی میگویم عالم جماد به آن مجموعه خصوصیات اشاره میکنیم، عالم دنیا همه چیزهایی که در دنیا هستند خصوصیات مشترک دارند، عالم غیب همه چیزهایی که در غیب هستند، خصوصیات مشترک دارند، تقسیم کائنات و موجودات به عوالم براساس این است که مشترکات بر یک مجموعهای را وقتی در نظر گرفتیم میشود یک عالم مجموع همه اینها میشود عالمین، «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِین» سپاس و ستایش و ثنا و شکر مخصوص و متعلق است به الله که رب و مدبر و خداوندگار همه عالمهاست چون همه عالمها متعلق به اوست پس همه ستایشها متعلق به اوست چون خیرات متعلق به اوست این لُبّ تفکر یک انسان مسلمان است این است که یک انسان را از خود بیرون میبرد از زندان محدود فردیت و مادیگری نجات میدهد دلبستگیهای او را از حقارت دلبستگیهای انسانهای مادی فراتر میبرد جهان متعلق به خداست به قول اقبال: «هر ملک ملک ما است که ملک خدای ما است.»
هر چیزی که مال خدا است، مال ما است، ما هم مال خدائیم، ما برای هدفهای خدا هستیم «إنّا لله و إنّا إلیهِ رَاجعُون» این آن مفهوم «الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِین» است پایه همه احساسات و تفکرات و آرمانهای اسلامی همین است پس «الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِین» ستایش از آن خدا است پروردگار جهانها یا کردگار جهانها یا خداوندگار جهانها؛ جهانیان که گفته میشود معنای دقیق و کاملی نیست.
باز بخشنده بخشایشگر صفت دیگری برای الله اینجا تکرار شده هم در بسم الله بود هم در اینجا آمده میتوانیم بگوئیم این تکرار از این جهت مانعی ندارد که بسم الله یک صیغه و عبارت جداگانه است مال همه سورههاست بنابراین «الرَّحْمنِ الرَّحِیم» در بسم الله یک حکایت جداگانهای است در خود سوره حمد بعد از بسما... این صفت آمده برای تفهیم معارفی که در کلمه «الرَّحْمنِ الرَّحِیم» است که اشاره کردیم و میتوانیم بگوئیم «الرَّحْمنِ الرَّحِیم» در بسم الله از دیدگاهی مورد توجه بود و در اینجا از دیدگاه دیگری در آنجا الله را با صفت رحمن و رحیم دارنده رحمت همگانی و ویژه و همیشگی توصیف کردیم برای این که صفت خداوند را بیان کرده باشیم اما در این جا که میگوئیم «الرَّحْمنِ الرَّحِیم» بعد از کلمه رب العالمین این برای این است که جهت ربوبیت الهی را بیان کرده باشیم خدا که رب العالمین است یعنی رشددهنده و تربیتکننده و پیشبرنده است در چه جهتی خدای متعال انسانها و موجودات را رشد میدهد؟ یا خداوندگار عالم در چه جهتی و دارای چه مضمونی است؟ دارای مضمون رحمت است رشد میدهد انسانها را در جهت رحمت، هدایت میکند در جهت رحمت.
و از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق
اینست سر عشق که حیران کند عقول
پس «الرَّحْمنِ الرَّحِیم» که یک بار دیگر ذکر شده برای اعاده این مقصود میباشد.
مقدماتی را در باب لزوم تفسیر قرآن و لزوم رجوع به قرآن عرض کردیم، همچنین روش کار تفسیر را و خلاصه این بود که ما در تفسیر آیات قرآن بیشتر توجه میکنیم به نیاز جامعه امروز فارسی زبان که عبارتست از دانستن ترجمه گویا و روان از قرآن و آنگاه تبیین مفاهیم قرآنی در حدی متوسط (منظور از حد متوسط این است که اکثر مفاهیم قرآنی دارای اوجهای عرفانی و فلسفی و معرفتی است. گرد آن مفاهیم چندان نخواهیم گشت مگر در موارد ضروری و لازم) مثلاً در همین سوره حمد امام رضواناللهعلیه در اطراف همین مباحث چند جلسه درس تفسیر فرمودند که اوج مباحث عرفانی بود من هم خودم دستم به آن اوجها نمیرسد و هم فعلاً برای عموم این سطح متوسط را ضروریتر میشمارم اگرچه خواص مطمئناً به آن قلهها هم نیاز دارند. با این مقدمات سوره مبارکه حمد را شروع میکنیم.
اولاً سوره عبارت است از فصل و بخشی از قرآن که در گرد یک یا چند مطلب محوری دور میزند هر کدام از سورههای قرآن را که ملاحظه کنید یک مطلب اساسی با چند مطلب اصلی را در آن مشاهده خواهید کرد. و بقیه مطالب در حول و حوش آن مطلب اصلی دور میزند این فصل را میگویند سوره البته این جور فصلبندی با فصلبندیهای معمول کتابهای بشری متفاوت است این جور نیست که مطالب قرآن تقسیم شده باشد. مثلاً مطالب مربوط به خدا یا به انسان یا به روز قیامت یا به زندگی فردی بشر یا به مجموعه نظام اجتماعی انسان هر کدام در یک فصلی بیان شده باشد فصول قرآنی که همین سورهها باشند گرچه هر کدام ناظر و متوجه به یک مطلب اصلی هستند اما در آن مجموعه مطالب متنوعی از همه معارفی که در قرآن پراکنده است وجود دارد با خواندن یک سوره انسان با بخش عظیمی از معارف قرآن آشنا میشود و با تدبر در یک سوره به اعماق زیادی از معارف الهی دست پیدا میکند بههرحال این فصلگذاری را در اصطلاح قرآن «سوره» نام گذاشتهاند.
سوره حمد با بقیه سورهها متفاوت است اگر کسی سؤال کند که مطلب محوری سوره حمد چیست؟ نمیشود پاسخی به او داد سوره حمد فهرستگونهای است از همه معارف قرآن یا بگوئیم از همه معارفی که مسلمان نیاز دارد که بطور دائم در جان خود بپروراند و معرفت به آنها را در خود عمق ببخشد. در سوره حمد هست منتهی به اشارت، من بهعنوان نمونه به بعضی از معارفی که در سوره حمد هست اشاره میکنم، «خدا» - عالیترین معرفت همه ادیان و اسلام - رابطه فیض عام الهی با همه موجودات و مخلوقات که یکی از اساسیترین مفاهیم دین همین رابطه خدا با تمام موجودات از طریق افاضه عمومی میباشد، رابطه ویژه خدا با بندگان مؤمن که از این دو افاضه، هم افاضه عمومی و هم افاضه ویژه مؤمنان تعبیر میشود به «رحمت» - و ربوبیت الهی که خود ربوبیت یک مفهوم بسیار مهمی است و جزء معارف عالی قرآنی است که در معنای رب العالمین مقداری درباره آن توضیح خواهیم داد تعلق همه نیکیها و زیبائیهای وجود به خدا، که باز این خود یکی از ارکان مهم معرفتها و شناختهای قرآنی است که ما در سوره حمد ذیل کلمه حمد به این معرفت دست پیدا میکنیم مسئله عبودیت، عبودیت انسان و در مقابل خدا به تعبیری عبودیت همه وجود در مقابل خدا، «إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالْأرْضِ إلّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْدًا» همه وجود در مقابل پروردگار عبودیت دارند مثال بارزش انسان است که این عبودیت انسان در مقابل خدا یکی از حصول اساسی معرفت اسلامی است که با معارف بعضی از ادیان دیگر کاملاً متفاوت است.
مسئله هدایت الهی و جستجوی آن از دامنه فیض خدا - مسئله معاد که باز یکی از مهمترین ارکان معارف الهی است -تقسیم انسانها به سه گروه هدایت یافته، گمراه و غضب شده - در نهایت خواستن از خدا درخواست کردن از خدا، این همه معارف که هر کدام از اینها یک فصل بسیار مهمی از معارف الهی است، و همه اینها در قرآن وجود دارد و همه اینها در سوره حمد به شکل کوتاه و اشاره آمده، البته اشاره که میگوئیم معنایش زبان رمز نیست بلکه با تبیین همه کلمات حمد در این سوره همه این معارف را میشود شناخت و فهمید. خوب پس سوره حمد با سورههای دیگر قرآن این تفاوت را دارد که یک مطلب محوری ندارد بلکه مجموعهای از مطالب محوری و امّهات مسایل قرآنی است برای همین هم هست که به سوره حمد گفته میشود «امّ القرآن» ام یعنی چیزی که همه چیز به او برمیگردد، مرجع، مقصد. به مادر هم که عرب میگوید «ام» چون کودک به او برمیگردد - لذاست که جای تعجب نیست که اگر ما دیدیم در همان تفسیری که اشاره کردم که امام در اوایل انقلاب بیان کردند شاید یکی دو جلسه یا بیشتر درباره باء بسم الله. و مقام بسم الله صحبت کردند.
این سوره مثل همه سورههای دیگر به جز سوره برائت شروع میشود به نام خدا. علت این که سوره برائت با این جملهی بزرگ شروع نمیشود به طور اجمال این است که بسما... حاکیست از رحمت و لطف و عنایت و آیات اول سوره بر برائت حاکی از خشم قهّاریت و انتقام برائت و بیزاری است لذا آن سوره با بسما... مناسبتی ندارد اگر در سیر تفسیر قرآن به آن سوره رسیدیم در این باره بیشتر صحبت خواهیم کرد. چرا سورههای قرآن و هر کاری در اسلام هر سخنی و هر حرکتی و عملی با نام خدا شروع میشد؟ شروع به نام خدا نشاندهنده جهتگیری و تعلق این کار و این سخن است همچنانکه شروع به نام هرکس و هر چیز دیگر نیز همین خاصیت را دارد وقتی شما کاری را با نام خدا شروع میکنید میفهمانید که این کار متعلق به خداست. همچنانکه میفهمانید که رجوع این کار نیز به خدا است یعنی جهتگیری این کار به سمت خدا است بنابراین وقتی سورهای را - مجموعه کلمات نورانی را - با نام خدا شروع میکنید یعنی این سخن متعلق به خداست و به سمت خدا است و در جهت معرفت خداست، بسم الله، باء بسم الله یعنی با استعانت به این اسم، باء همان بائی است که تقریباً در فارسی هم به همین معنا به کار میرود اسم هم همینطور «باسم» یعنی «به نام»، بسم الله یعنی بنام خدا، با استعانت از این نام یا به مصاحبت با این نام یا با توجه به این نام، الله اسم خداست. بعضی گفتهاند الله همان الاله بوده است الف و لام تعریف بر سر اله آمده است، اله یعنی معبود، یعنی کسی که دلها و جانها متحیر اوست و متوجه به اوست و الف و لام حرف تعریف است یعنی که آن اله و معبود مشخص که خالق آسمان و زمین و همه موجودات است به تدریج در هم ادغام شده و ترکیب شده است، شده الله، بعضی هم میگویند الاله نبوده بلکه خود این کلمه الله وضع شده برای نام خدا و ذات مقدس پروردگار اسمهائی که برای خدا میخوانیم صفات خدا مستند این خود خدا است الله نام خدا است پس بسم الله یعنی به نام خدا.
رحمان و رحیم هردو از ریشه رحمت گرفته شده منتهی با دو عنایت و نگاه متفاوت با تعبیری از دو بعد متفاوت -رحمن صیغه مبالغه است که از صیغههای مبالغه در عربی صیغه فعلان است، رحمن نشان دهنده کثرت رحمت و افزونی رحمت است نشان دهنده سعه دایره رحمت الهی است. رحیم از همان ماده رحمت است، منتهی صفت مشبهه است، نشان دهنده ثبات و دوام است. وقتی که ما مادهای را به صیغه فعیل (رحیم) در عربی میبریم در حقیقت نشان میدهیم که این صفت ثبات و دوام دارد. پس اگر «الرحمن الرحیم» را منهای آن خصوصیتی که بعداً عرض خواهم کرد همینطوری در نظر بگیریم از این دو کلمه و دو چیزی میفهمیم - از «الرحمن» میفهمیم که خداوند دارای رحمت بسیار زیادی است و دامنه رحمت خدا بسیار وسیع است از «الرحیم» میفهمیم که رحمت خدا مستمر و مستدام است و ثابت برای اوست هیچ وقت این رحمت زایل نمیشود این دو معنی را در نظر داشته باشید در عرف قرآن رحمن و رحیم به دو معنی به کار رفته است رحمن به عنوان رحمت خدا در دنیا نسبت به همه موجودات به کار رفته. وقتی خدا را با رحمانیت ستایش میکنیم در حقیقت میگوئیم که خداوند رحمتش شامل همه موجودات عالم است پس رحمن به معنای دارنده رحمت همگانی، این رحمت همگانی چیست؟ رحمت خلق آنها و آفریدن آنها، رحمت هدایت عمومی آنها «اعطى کل شیء خلقه ثم هدی» خدای متعال همه چیز را در یک مجرائی هدایت میکند، درخت را هم خدا هدایت میکند به سمت رشد و کمال، دانه را به سمت ثمر دادن و روئیدن و حیوان را همینطور جمادات را همینطور آفرینش و هدایت طبیعی همه موجودات رحمت خدا است بر همه موجودات، بر هر موجودی رحمت متناسب با او از سوی خداست، در دنیا به انسان رحمت میدهد، به همه انسانها رحمت حیات، تنفس زاد و ولد، رحمت لذتهای همه عالم، به حیوانات هم فراخور همین نیازها رحمتی داده شده، به جمادات به فراخور نیازهایشان رحمتی داده شده پس این آن رحمت عام الهی است نسبت به همه موجودات. خدا را به اعتبار این رحمت رحمان میگویند پس «الرحمن» یعنی بخشنده رحمت همگانی و وسیع که میبینید رحمت بسیار زیادی هم هست اما این رحمت موقت است و محدود به همین دنیا است، بعد از این عالم نوبت این رحمت نیست مگر به شکل بسیار محدود و محصوری، مثلاً در قیامت خداوند انسانها را مجدداً زنده میکند این هم رحمت است اما این رحمت رحمانی رحمت همگانی و عمومی گرچه گسترده و همگانی است اما محدود و موقت است مخصوص این دنیا است ولی رحمتی که از کلمه رحیم فهمیده میشود نوعش نوع دیگری است رحمت خاص است، رحمتی است مخصوص جمعی از موجودات و آن جمع عبارتند از مؤمنین بندگان صالح خدا وقتی بگوئیم «الرحیم» خدا را با صفت رحیم ستایش کنیم، در حقیقت اشاره میکنیم به نوع خاص از رحمت پروردگار و آن رحمت مخصوص مؤمنین است آنها چیست؟ آن عبارتست از هدایت خاص از مغفرت، از پاداش نیکوی کارها، از رضا و رضوان که مخصوص مؤمنین است، اما این رحمت اگرچه دامنهاش محدود است اما همیشگی است پس «الرحیم» یعنی دارنده رحمت ویژه اما همیشگی، «الرحمن» یعنی دارای رحمت گسترده اما محدود به زمان خاصی که عبارتست از دنیا قبلاً من اینجور معنا کردم به نام خدای دارای رحمت همگانی و رحمت همیشگی، حالا که به لغت مراجعه میکنم دقت میکنم در لغت به نظرم این جور میآید که رحمن را میشود به صفت بخشا یا بخشنده، ترجمه کرد. بخشندگی خدا هیچ قیدی ندارد به همه میبخشد بخشا هم به همین معنا است البته بعضیها ترجمه میکنند خدای بخشاینده، غلط نیست چون بخشائیدن هم به معنی بخشیدن میآید، اما بخشیدن یعنی چیزی را به کسی دادن که بخشائیدن هم گاهی به همین معنا استعمال میشود لکن بیشترین معنای بخشائیدن گذشت کردن است بر من ببخشای یعنی از من بگذر بنابراین بخشایش به رحیم بیشتر تناسب دارد پس ما رحمن را میتوانیم با کلمه بخشنده یا بخشا ترجمه کنیم رحیم را به معنای بخشایشگر یا بخشاینده، لذا میتوانیم بگوئیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر یا بخشای بخشایشگر.
حمد به معنای ستایش کردن یک انسان است یا یک موجود بر عملی یا صفتی که از روی اختیار از او سر میزند اگر خصوصیتی در کسی باشد که اختیاریِ او نباشد آن را نمیگویند حمد کرد گفته میشود مدح کرد مثلاً زیبائی کسی را بخواهیم تعریف کنیم در عربی گفته نمیشود حمد شد یا حمد کرد زیبائی او را. اما شجاعت کسی را میشود حمد کرد یا بخشندگی کسی را میشود حمل کرد و یا صفتی را که او به اختیار خود در خود بوجود آورده است، بنابراین حمد با مدح متفاوت است. در فارسی کلمهای که حمد را به این معنا نشان بدهد ما پیدا نمیکنیم من پیدا نکردم، ستایش میتواند معنای حمد باشد اما ستایش شامل معنای مدح هم هست در حالی که مدح با حمد متفاوت است، بنده در گذشته میگفتم سپاس و ستایش هر دو را با هم میآوردیم که هم معنای مدح و هم معنای شکر وقتی با هم جمع بشود میتواند معنای حمد را نشان دهد ولی چون محدود هستیم از جهت این لغت ناگزیر ستایش را به کار میبریم. «الحمد» یعنی همه ستایشها، الف و لام الف و لام «جنس» یا الف و لام «استغراق» است الف و لام جنس یعنی آنچه الف و لام بر او داخل شده جنس مورد نظر است پس میشود «الحمد» یعنی جنس حمد و طبیعت حمد اگر الف و لام استغراق باشد یعنی آنچه الف و لام را بر او داخل شده به همه افراد مثل مورد نظر است بنابراین «الحمد» یعنی همه حمدها و ستایشها لله همه حمدها و ستایش متعلق است به خدا. آنچه که این جمله به ما میفهماند این است که همه نیکیها و همه زیبائیها متعلق به خداست از سوی خداست.
کلمه «رب العالمین» در حکم استدلالی است برای الحمدلله - چرا همه حمدها متعلق به خدا است زیرا که خدا رب العالمین است رب به معانی گوناگونی میآید یا به عبارت درستتر مشتمل بر معانی گوناگونی است رب به معنای مدبر و گرداننده است ربّ چیزی یعنی آن کسی که تدبیر این چیز در دست اوست، گرداننده و سیاستگذار این چیز اوست و بدین معنا معادلش در فارسی میشود کردگار - همچنین پرورشدهنده رشددهنده - افزایشدهنده، رب به این معنا هم میآید به این معنا اگر بخواهیم رب را به فارسی ترجمه کنیم میشود پروردگار همچنین به معنای مالک و صاحب، رب البیت یعنی مالک بیت، به این معنی خداوند میشود خداوندگار، خداوند بستان نظر کرد و دید یعنی صاحب بستان، در فارسی خداوند هم یعنی مالک، صاحب، صاحب اختیار، پس رب را هم میشود به معنای کردگار و هم میشود به معنای «پروردگار» و هم میشود به معنای خداوندگار در فارسی معنا کرد کلمه رب مشتمل بر همه معانی که در این سه کلمه وجود دارد میشود پس رب یعنی پرورشدهنده، گرداننده، مالک و صاحب.
رب العالمین- رب عالمها۔ عالمین جمع عالم است عالم یعنی بر «مجموعه هماهنگ و دارای جهت واحد» مثلاً عالم انسان مجموعه انسانهای عالم انسان است، عالم حیوان، عالم جماد خصوصیات مشترک دارند همه جمادات وقتی میگویم عالم جماد به آن مجموعه خصوصیات اشاره میکنیم، عالم دنیا همه چیزهایی که در دنیا هستند خصوصیات مشترک دارند، عالم غیب همه چیزهایی که در غیب هستند، خصوصیات مشترک دارند، تقسیم کائنات و موجودات به عوالم براساس این است که مشترکات بر یک مجموعهای را وقتی در نظر گرفتیم میشود یک عالم مجموع همه اینها میشود عالمین، «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِین» سپاس و ستایش و ثنا و شکر مخصوص و متعلق است به الله که رب و مدبر و خداوندگار همه عالمهاست چون همه عالمها متعلق به اوست پس همه ستایشها متعلق به اوست چون خیرات متعلق به اوست این لُبّ تفکر یک انسان مسلمان است این است که یک انسان را از خود بیرون میبرد از زندان محدود فردیت و مادیگری نجات میدهد دلبستگیهای او را از حقارت دلبستگیهای انسانهای مادی فراتر میبرد جهان متعلق به خداست به قول اقبال: «هر ملک ملک ما است که ملک خدای ما است.»
هر چیزی که مال خدا است، مال ما است، ما هم مال خدائیم، ما برای هدفهای خدا هستیم «إنّا لله و إنّا إلیهِ رَاجعُون» این آن مفهوم «الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِین» است پایه همه احساسات و تفکرات و آرمانهای اسلامی همین است پس «الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِین» ستایش از آن خدا است پروردگار جهانها یا کردگار جهانها یا خداوندگار جهانها؛ جهانیان که گفته میشود معنای دقیق و کاملی نیست.
باز بخشنده بخشایشگر صفت دیگری برای الله اینجا تکرار شده هم در بسم الله بود هم در اینجا آمده میتوانیم بگوئیم این تکرار از این جهت مانعی ندارد که بسم الله یک صیغه و عبارت جداگانه است مال همه سورههاست بنابراین «الرَّحْمنِ الرَّحِیم» در بسم الله یک حکایت جداگانهای است در خود سوره حمد بعد از بسما... این صفت آمده برای تفهیم معارفی که در کلمه «الرَّحْمنِ الرَّحِیم» است که اشاره کردیم و میتوانیم بگوئیم «الرَّحْمنِ الرَّحِیم» در بسم الله از دیدگاهی مورد توجه بود و در اینجا از دیدگاه دیگری در آنجا الله را با صفت رحمن و رحیم دارنده رحمت همگانی و ویژه و همیشگی توصیف کردیم برای این که صفت خداوند را بیان کرده باشیم اما در این جا که میگوئیم «الرَّحْمنِ الرَّحِیم» بعد از کلمه رب العالمین این برای این است که جهت ربوبیت الهی را بیان کرده باشیم خدا که رب العالمین است یعنی رشددهنده و تربیتکننده و پیشبرنده است در چه جهتی خدای متعال انسانها و موجودات را رشد میدهد؟ یا خداوندگار عالم در چه جهتی و دارای چه مضمونی است؟ دارای مضمون رحمت است رشد میدهد انسانها را در جهت رحمت، هدایت میکند در جهت رحمت.
و از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق
اینست سر عشق که حیران کند عقول
پس «الرَّحْمنِ الرَّحِیم» که یک بار دیگر ذکر شده برای اعاده این مقصود میباشد.