بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
آنچه در نظر است این است که ما یک بحث تفسیری را آغاز کنیم و به کمک شما خواهران و برادران دانشجوی عزیز در جهت فهم قرآن و گسترش استفاده از نورانیت قرآن قدمی برداریم.
بنده در گذشته با درسهای قرآن بهخصوص در رابطه با دانشجویان انس داشتم و یکی از اشتغالات جدّی برای من محسوب میشد و در سالهای بعد از انقلاب هم همواره در پی فرصت بودم که مباحث قرآنی را ادامه بدهیم و تکرار کنیم ولی فرصت نمیشد. از مدتی پیش به این فکر افتادم و برخی از دوستان هم مکرر این را به من گفتند و حالا شروع میکنیم.
امروز مقدماتی را عرض کنم، علت شروع این بحث را در سه چیز خلاصه کردم:
اول اینکه به سهم خود در حرکت عمومی تبیین قرآن شرکت داشته باشم.
دوم اینکه تدریس قرآن موجب شود که این کار در جامعه ترویج شود و به تعلیم و آموزش و فهم قرآن کمک کند در سطح جامعه.
سوم اینکه دانشجویان در حوزه معارف قرآن به صورت جدیتری وارد شوند.
هدایت قرآن فهم و تبیین قرآن در هدایت عمومی جامعه و همچنین در هدایت فردی و کمال فردی هرشخص دارای تأثیر بسزائی است یعنی در جامعه اسلامی اگر مردم با قرآن آشنا باشند و انس بگیرند و از راهنمائیهای قرآن استفاده کنند هم در حرکت عمومی جامعه به سوی اهداف اسلامی کمک خواهد شد و هم هر فردی بخودی خود در درون خود به آن کمال که اسلام برای شخص مسلمان معین کرده نزدیکتر خواهد شد.
در حرکت عمومی جامعه این اثر را میگذارد که در جامعه قرآن در انحصار افراد خاصی نباشد بلکه همه افراد جامعه و مجموعههای مختلف در جامعه، با قرآن آشنا باشند و از هدایت قرآنی بهره بگیرند و این هدایت قرآنی همان چیزی است که در قرآن بر روی آن زیاد تکیه شده است، قرآن اصرار دارد که نور است «قَدْ جَاءَکُم مِنَ اللَهِ نُورٌ وَ کِتَـابٌ مُّبِینٌ» همانا برای شما آمد از سوی خدا نور، یعنی همین قرآن و کتاب مبین و آشکار «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ» بهوسیله این کتاب خدای متعال آن کسانی را که از رضایت و خشنودی او تبعیت میکنند هدایت میکند به راههای سلامت و آرامش، یعنی در دنیای ستیزهگری بین ماده و معنا در دنیای آسیبپذیری انسان از عوامل گوناگون آن عاملی که میتواند انسان را به عافیت حقیقی برساند آشنائی و عمل به قرآن است « وَیُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ» این قرآن انسانها را از تاریکیها به سوی نور خارج میکند « یَهْدِیهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیم» و آنها را به راه راست هدایت میکند، پس قرآن در این آیه خودش را نور و هدایت کننده به راه راست و رساننده انسان به ساحل نجات تعریف میکند. از این وسیله هدایت چقدر یکایک ما بهره میبریم؟
در آیه دیگر میفرماید «هذا بَیانٌ لِلنَّاس» این قرآن تبیین کننده است برای مردم «وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِین» این هدایت و پند و اندرز است برای پرهیزکاران.
و آیات متعدد دیگری درباره قرآن و فضیلت قرآن و رسالت و هدف قرآن در خود کتاب کریم قرآن هست ما از این فواید مادامی که با قرآن آشنا نباشیم و انس نداشته باشیم محروم خواهیم بود.
روایت معروفی هست از رسول اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) که در یک خطبه معروفی آن بزرگوار فرمودند « فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ» یعنی هرگاه فتنهها مانند پارههای شب تاریک شما را دچار شبهه کرد به قرآن مراجعه کنید، فتنه یعنی آن چیزی که انسان را دچار اضطراب و ابهام و جهالت کرده و برای روح و فکر و جسم انسان موجب فشار است، این یکی از معانی فتنه است، این جور چیزی در زندگی اجتماعات زیاد است و در جامعه اسلامی ما چنین چیزهائی پیش میآید در شناخت یک راه و وظیفه گاهی شبهه بوجود میآید که راه را برای انسان مجهول میکند و بسیاری راه را گم میکنند آنچه در این مواقع به کار میآید پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) میفرمودند قرآن است «فإنّه شافع مشفّع و ماحل مصدّق» این یک تعبیر بسیار ادبی است یعنی قرآن آن حقیقتی است که اگر به سود شما شفاعت کرد شفاعت او پذیرفته خواهد شد و اگر از شما شکایت کرد شکایت او هم پذیرفته خواهد شد. یعنی یک جامعه اگر به قرآن اقبال کند و قرآن را بفهمد و برطبق هدایت قرآن عمل کند قرآن به او کمک خواهد کرد و خدا دست او را خواهد گرفت و راه او را خواهد گشود و اگر پشت کند به قرآن ضربه خواهد خورد و این همان چیزی است که شما در جوامع اسلامی در طول قرنها دیدید، چه عاملی موجب میشود که امروز در کشورهای اسلامی بسیاری از آحاد مردم حقائق روشن را درک نکنند؛ دوری از قرآن، نمیشود گفت ملتهای اسلامی همه میخواهند موضعگیری دولتهایشان در قبال صهیونیست قاطع باشد در عین حال آن دولتها جرأت میکنند که این موضعگیری قاطع را نداشته باشند. چنین چیزی امکان ندارد ملتها خواب هستند و اگر ملتها با قرآن انس میداشتند وضع کشورهای اسلامی جور دیگری بود. «مَنْ جَعَلَهُ أمَامَهُ قَادَهُ إلَى الْجَنَّة» هر کس به دنبال قرآن حرکت کند او را به بهشت خواهد برد «وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إلَى النَّار» و هر کس راه خود را از غیر قرآن انتخاب کند این کار او را به آتش هدایت خواهد کرد «هُوَ الدَّلِیلُ عَلَى خَیْرِ سَبِیل».
از مجموع این آیات و روایات درباب قرآن نتیجه این میشود که ما باید فهم قرآن و انس با قرآن را گسترش دهیم در جامعه ما باید یکایک مردم با قرآن آشنا شوند، امروز به نام دین گاهی چیزهائی برذهن برخی از مردم حاکم است که اگر با قرآن آشنا باشند میفهمند که اینها از دین نیست. بسیاری از مشکلات و سؤالها و ابهامات و عقدهها که درذهنها هست با آشنائی عمیق با قرآن برطرف میشود و بسیاری از مشکلات و ناراحتیها و بحرانهای روحی که ناشی از جهل به معارف اسلامی است با برکت آشنائی با قرآن مرتفع میشود.
ما نیاز به تفسیر قرآن داریم - البته در مورد جامعه فارسی زبان یک مطلب اضافه هم هست که بعد عرض میکنم - همه جوامع مسلمین زبانشان هر چه باشد ولو عربی به تفسیر و تبیین قرآن احتیاج دارند، البته این نکته ظریف توجه کنید که احتیاج مردم به تفسیر قرآن به معنای این نیست که قرآن دور از فهم عمومی مردم نازل شده قرآن برای عموم مردم نازل شده و پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) هم که قرآن را تلاوت میفرمودند همان عربهای معمولی زمان آن بزرگوار قرآن را میشنیدند و میفهمیدند در این بحثی نیست، لکن دو نکته وجود دارد که ایجاب میکند قرآن بوسیله کسانی که با معرفت قرآنی آشناتر هستند برای مردم تبیین شود.
نکته اول این است که از اول تا آخر قرآن معارف بسیاری بصورت متراکم گسترش یافته است قرآن فصل بندی شده بمعنای مصطح نیست، معارف قرآن از توحید و نبوّت و مسایل مربوط به انسان و معاد و هزاران گونه معارف دیگر قرآن سرشار است از مجموع این معارف، جمعبندی کردن مطالب کار همه کس نیست، جمعبندی در قرآن و توجه به ابعاد گوناگون قرآن از همه سو بیش از آن چیزی است که یک فهم معمولی از یک آیه و از ظواهر آیات میتواند استفاده کند پس محتاج تفسیر هست.
نکته دوم: این است که هر کتاب فصیح بلیغ و پرمغز و عمیق ولو کتاب آسمانی نباشد وقتی در مقابل یک فرد معمولی گذاشته میشود آن فرد از او چیزی میفهمد و وقتی در مقابل یک فردا صاحب معرفت بالا گذاشته میشود او چیز بیشتری احساس میکند پس به این دلیل هم قرآن احتیاج دارد به تفسیر، لذا است که تفسیر قرآن بوسیله بزرگان علم دین و آگاهان از معارف اسلامی از قرنها پیش معمول بوده و کتابهای تفسیر بسیار خوبی در طول این سیزده چهارده قرن نوشته شده است. و آنطوری که علامه طباطبائی(ره) بیان کردهاند اولین مفسرین از صحابه خود پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) بودهاند مثل ابیّبنکعب و ابنعباس و ابنمسعود و ...
یک مطلب کوتاهی عرض کنم و آن اینکه در این قرنهای متوالی تفاسیر گوناگونی به سبکهای مختلفی از قرآن شده و دستههای مختلف از علما، معمولاً قرآن را از بعد خاص خود تفسیر نمودند مثلاً فقهاء قرآن را از لحاظ مطالب فقهی مورد توجه قرار دادند و آیاتی را که اشاره به احکام فقهی هست تفسیر کردند، فلاسفه مثلاً در تفسیر قرآن ذهنشان بیشتر رفته است به مطالب حکمی و فلسفی، عرفاء به دنبال حقایق عرفانی در قرآن جستجو کردهاند و همینطور دستههای مختلف.
منتهی گامی این بزرگان به یک خطائی در فهم از قرآن دچار شدند و آن خطا این است که به جای اینکه از قرآن استفاده کنند، آنچه را در ذهن خودشان بود بهعنوان پیشداوری آن را بر قرآن تحمیل میکردند و گاهی مجبور میشدند حتی از ظواهر آیات قرآن منصرف شوند، که این را میگویند تفسیر به رأی و چیز بسیار خطرناکی است. در قرن اخیر به همین روشی بعضی از چهرههای معروف اسلامی دچار اشتباه بزرگتری شدند و آن این بود که افکار قرن نوزدهمی اروپا و افکار مادیگرایانه را که هر فعل و انفعالی را در دنیا ناشی از ارتباط متقابل ماده میدانستند و هر پدیده غیرمادی را نفی میکردند گرفته و سعی کردند قرآن را بر آن افکار غلط تطبیق کنند. یک نمونه از این چهرههای معروف نویسنده سرشناس هندی قرن ۱۹ به نام سرسید احمدخان میباشد کتاب تفسیری هم در آن موقع نوشت و از جمله کسانی است که سید جمال الدین اسدآبادی در هند علیه او کتاب نوشت و افکار او را رد کرد، او در آیاتی از قرآن که اشاراتی به معجزات دارد مرتکب تأویل یعنی همان تفسیر شده است، حضرت موسی که از دریا عبور کرد و راه دریا برای حضرت باز شد چون با موازین مادی تطبیق نمیکرده حمل کرده به یک معنای دیگری این همان تفسیر به رأی است و غلط است، قرآن را نباید با پیشداوری به سراغش رفت از آیه قرآن نباید به عنوان دلیلی برای آنچه که از راه دیگری ما بدست آوردیم و فهمیدیم استفاده کرد و قرآن را بهعنوان یک سرچشمهای باید به حساب آورد که انسان تشنه به او پناه میبرد و از او مینوشد.
البته اگر حجتی بر ارتکاب خلاف ظاهر در قرآن قائم بشود مانعی ندارد، مثلاً آیه قرآن میفرماید: « الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» یعنی خدای متعال بر روی تخت قرار گرفته است خوب استدلال عقلی یقینی قاطعی وجود دارد که خدای متعال جسم نیست. پس این یک معنای کنائی و ادبی دارد که زبان عرب و فهم معمولی عرب هم کاملاً آن را میفهمد یعنی خدای متعال دارای قدرت بینهایتی است و بر سریر قدرت تکیه زده است.
نیاز فارسی زبانان به تفسیر با عربی زبانان اندکی تفاوت دارد، فارسی زبان به دو چیز نیاز دارد که عرب زبان به یکی بیشتر نیازمند نیست. عرب همینقدر احتیاج دارد که برایش این آیه را تبیین کنند ولی فارسی زبان اول احتیاج دارد معنای آیه را بفهمد و بعد در سایه ترجمه و فهم زبان فصیح آیه در او تعمق بشود و ابعاد او بدست بیاید، ما روشمان براساس این نیاز استوار خواهد بود ما قرآن را ترجمه و سپس تبیین میکنیم این روش ما در تفسیر خواهد بود و از اول قرآن یعنی سوره، حمد شروع خواهیم کرد.
میشد این جلسه را به عنوان یک جلسه عمومی اعلام کنم لیکن ترجیح دادم جلسه محدود باشد تا افراد در جلسه احساس کنند یک مسئولیتی از آنها خواسته میشود فقط من مسئول نباشم شما هم مسئول باشید و احیاناً در کیفیت اداره این جلسه نظر بدهید و همفکری کنید، قبل از انقلاب جلسه تفسیری که برای دانشجویان داشتم به این ترتیب بود که هفته بعد دو نفر از دانشجویان درباره درس قبلی صحبت میکردند یک نفر میآمد گزارش درس را میداد و بعد نفر دومی که قبلاً هردو معین شده بودند و آمادگیشان را اعلام کرده بودند میآمد و به گزارش او انتقاد میکرد و بعد خودم داوری میکردم، به این ترتیب جلسه یک حرکت بسیار عمیق و جدی و کاری داشت نکته آخر اینکه برادران و خواهران مفید باشند منظم شرکت کنند.
آنچه در نظر است این است که ما یک بحث تفسیری را آغاز کنیم و به کمک شما خواهران و برادران دانشجوی عزیز در جهت فهم قرآن و گسترش استفاده از نورانیت قرآن قدمی برداریم.
بنده در گذشته با درسهای قرآن بهخصوص در رابطه با دانشجویان انس داشتم و یکی از اشتغالات جدّی برای من محسوب میشد و در سالهای بعد از انقلاب هم همواره در پی فرصت بودم که مباحث قرآنی را ادامه بدهیم و تکرار کنیم ولی فرصت نمیشد. از مدتی پیش به این فکر افتادم و برخی از دوستان هم مکرر این را به من گفتند و حالا شروع میکنیم.
امروز مقدماتی را عرض کنم، علت شروع این بحث را در سه چیز خلاصه کردم:
اول اینکه به سهم خود در حرکت عمومی تبیین قرآن شرکت داشته باشم.
دوم اینکه تدریس قرآن موجب شود که این کار در جامعه ترویج شود و به تعلیم و آموزش و فهم قرآن کمک کند در سطح جامعه.
سوم اینکه دانشجویان در حوزه معارف قرآن به صورت جدیتری وارد شوند.
هدایت قرآن فهم و تبیین قرآن در هدایت عمومی جامعه و همچنین در هدایت فردی و کمال فردی هرشخص دارای تأثیر بسزائی است یعنی در جامعه اسلامی اگر مردم با قرآن آشنا باشند و انس بگیرند و از راهنمائیهای قرآن استفاده کنند هم در حرکت عمومی جامعه به سوی اهداف اسلامی کمک خواهد شد و هم هر فردی بخودی خود در درون خود به آن کمال که اسلام برای شخص مسلمان معین کرده نزدیکتر خواهد شد.
در حرکت عمومی جامعه این اثر را میگذارد که در جامعه قرآن در انحصار افراد خاصی نباشد بلکه همه افراد جامعه و مجموعههای مختلف در جامعه، با قرآن آشنا باشند و از هدایت قرآنی بهره بگیرند و این هدایت قرآنی همان چیزی است که در قرآن بر روی آن زیاد تکیه شده است، قرآن اصرار دارد که نور است «قَدْ جَاءَکُم مِنَ اللَهِ نُورٌ وَ کِتَـابٌ مُّبِینٌ» همانا برای شما آمد از سوی خدا نور، یعنی همین قرآن و کتاب مبین و آشکار «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ» بهوسیله این کتاب خدای متعال آن کسانی را که از رضایت و خشنودی او تبعیت میکنند هدایت میکند به راههای سلامت و آرامش، یعنی در دنیای ستیزهگری بین ماده و معنا در دنیای آسیبپذیری انسان از عوامل گوناگون آن عاملی که میتواند انسان را به عافیت حقیقی برساند آشنائی و عمل به قرآن است « وَیُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ» این قرآن انسانها را از تاریکیها به سوی نور خارج میکند « یَهْدِیهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیم» و آنها را به راه راست هدایت میکند، پس قرآن در این آیه خودش را نور و هدایت کننده به راه راست و رساننده انسان به ساحل نجات تعریف میکند. از این وسیله هدایت چقدر یکایک ما بهره میبریم؟
در آیه دیگر میفرماید «هذا بَیانٌ لِلنَّاس» این قرآن تبیین کننده است برای مردم «وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِین» این هدایت و پند و اندرز است برای پرهیزکاران.
و آیات متعدد دیگری درباره قرآن و فضیلت قرآن و رسالت و هدف قرآن در خود کتاب کریم قرآن هست ما از این فواید مادامی که با قرآن آشنا نباشیم و انس نداشته باشیم محروم خواهیم بود.
روایت معروفی هست از رسول اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) که در یک خطبه معروفی آن بزرگوار فرمودند « فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ» یعنی هرگاه فتنهها مانند پارههای شب تاریک شما را دچار شبهه کرد به قرآن مراجعه کنید، فتنه یعنی آن چیزی که انسان را دچار اضطراب و ابهام و جهالت کرده و برای روح و فکر و جسم انسان موجب فشار است، این یکی از معانی فتنه است، این جور چیزی در زندگی اجتماعات زیاد است و در جامعه اسلامی ما چنین چیزهائی پیش میآید در شناخت یک راه و وظیفه گاهی شبهه بوجود میآید که راه را برای انسان مجهول میکند و بسیاری راه را گم میکنند آنچه در این مواقع به کار میآید پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) میفرمودند قرآن است «فإنّه شافع مشفّع و ماحل مصدّق» این یک تعبیر بسیار ادبی است یعنی قرآن آن حقیقتی است که اگر به سود شما شفاعت کرد شفاعت او پذیرفته خواهد شد و اگر از شما شکایت کرد شکایت او هم پذیرفته خواهد شد. یعنی یک جامعه اگر به قرآن اقبال کند و قرآن را بفهمد و برطبق هدایت قرآن عمل کند قرآن به او کمک خواهد کرد و خدا دست او را خواهد گرفت و راه او را خواهد گشود و اگر پشت کند به قرآن ضربه خواهد خورد و این همان چیزی است که شما در جوامع اسلامی در طول قرنها دیدید، چه عاملی موجب میشود که امروز در کشورهای اسلامی بسیاری از آحاد مردم حقائق روشن را درک نکنند؛ دوری از قرآن، نمیشود گفت ملتهای اسلامی همه میخواهند موضعگیری دولتهایشان در قبال صهیونیست قاطع باشد در عین حال آن دولتها جرأت میکنند که این موضعگیری قاطع را نداشته باشند. چنین چیزی امکان ندارد ملتها خواب هستند و اگر ملتها با قرآن انس میداشتند وضع کشورهای اسلامی جور دیگری بود. «مَنْ جَعَلَهُ أمَامَهُ قَادَهُ إلَى الْجَنَّة» هر کس به دنبال قرآن حرکت کند او را به بهشت خواهد برد «وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إلَى النَّار» و هر کس راه خود را از غیر قرآن انتخاب کند این کار او را به آتش هدایت خواهد کرد «هُوَ الدَّلِیلُ عَلَى خَیْرِ سَبِیل».
از مجموع این آیات و روایات درباب قرآن نتیجه این میشود که ما باید فهم قرآن و انس با قرآن را گسترش دهیم در جامعه ما باید یکایک مردم با قرآن آشنا شوند، امروز به نام دین گاهی چیزهائی برذهن برخی از مردم حاکم است که اگر با قرآن آشنا باشند میفهمند که اینها از دین نیست. بسیاری از مشکلات و سؤالها و ابهامات و عقدهها که درذهنها هست با آشنائی عمیق با قرآن برطرف میشود و بسیاری از مشکلات و ناراحتیها و بحرانهای روحی که ناشی از جهل به معارف اسلامی است با برکت آشنائی با قرآن مرتفع میشود.
ما نیاز به تفسیر قرآن داریم - البته در مورد جامعه فارسی زبان یک مطلب اضافه هم هست که بعد عرض میکنم - همه جوامع مسلمین زبانشان هر چه باشد ولو عربی به تفسیر و تبیین قرآن احتیاج دارند، البته این نکته ظریف توجه کنید که احتیاج مردم به تفسیر قرآن به معنای این نیست که قرآن دور از فهم عمومی مردم نازل شده قرآن برای عموم مردم نازل شده و پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) هم که قرآن را تلاوت میفرمودند همان عربهای معمولی زمان آن بزرگوار قرآن را میشنیدند و میفهمیدند در این بحثی نیست، لکن دو نکته وجود دارد که ایجاب میکند قرآن بوسیله کسانی که با معرفت قرآنی آشناتر هستند برای مردم تبیین شود.
نکته اول این است که از اول تا آخر قرآن معارف بسیاری بصورت متراکم گسترش یافته است قرآن فصل بندی شده بمعنای مصطح نیست، معارف قرآن از توحید و نبوّت و مسایل مربوط به انسان و معاد و هزاران گونه معارف دیگر قرآن سرشار است از مجموع این معارف، جمعبندی کردن مطالب کار همه کس نیست، جمعبندی در قرآن و توجه به ابعاد گوناگون قرآن از همه سو بیش از آن چیزی است که یک فهم معمولی از یک آیه و از ظواهر آیات میتواند استفاده کند پس محتاج تفسیر هست.
نکته دوم: این است که هر کتاب فصیح بلیغ و پرمغز و عمیق ولو کتاب آسمانی نباشد وقتی در مقابل یک فرد معمولی گذاشته میشود آن فرد از او چیزی میفهمد و وقتی در مقابل یک فردا صاحب معرفت بالا گذاشته میشود او چیز بیشتری احساس میکند پس به این دلیل هم قرآن احتیاج دارد به تفسیر، لذا است که تفسیر قرآن بوسیله بزرگان علم دین و آگاهان از معارف اسلامی از قرنها پیش معمول بوده و کتابهای تفسیر بسیار خوبی در طول این سیزده چهارده قرن نوشته شده است. و آنطوری که علامه طباطبائی(ره) بیان کردهاند اولین مفسرین از صحابه خود پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) بودهاند مثل ابیّبنکعب و ابنعباس و ابنمسعود و ...
یک مطلب کوتاهی عرض کنم و آن اینکه در این قرنهای متوالی تفاسیر گوناگونی به سبکهای مختلفی از قرآن شده و دستههای مختلف از علما، معمولاً قرآن را از بعد خاص خود تفسیر نمودند مثلاً فقهاء قرآن را از لحاظ مطالب فقهی مورد توجه قرار دادند و آیاتی را که اشاره به احکام فقهی هست تفسیر کردند، فلاسفه مثلاً در تفسیر قرآن ذهنشان بیشتر رفته است به مطالب حکمی و فلسفی، عرفاء به دنبال حقایق عرفانی در قرآن جستجو کردهاند و همینطور دستههای مختلف.
منتهی گامی این بزرگان به یک خطائی در فهم از قرآن دچار شدند و آن خطا این است که به جای اینکه از قرآن استفاده کنند، آنچه را در ذهن خودشان بود بهعنوان پیشداوری آن را بر قرآن تحمیل میکردند و گاهی مجبور میشدند حتی از ظواهر آیات قرآن منصرف شوند، که این را میگویند تفسیر به رأی و چیز بسیار خطرناکی است. در قرن اخیر به همین روشی بعضی از چهرههای معروف اسلامی دچار اشتباه بزرگتری شدند و آن این بود که افکار قرن نوزدهمی اروپا و افکار مادیگرایانه را که هر فعل و انفعالی را در دنیا ناشی از ارتباط متقابل ماده میدانستند و هر پدیده غیرمادی را نفی میکردند گرفته و سعی کردند قرآن را بر آن افکار غلط تطبیق کنند. یک نمونه از این چهرههای معروف نویسنده سرشناس هندی قرن ۱۹ به نام سرسید احمدخان میباشد کتاب تفسیری هم در آن موقع نوشت و از جمله کسانی است که سید جمال الدین اسدآبادی در هند علیه او کتاب نوشت و افکار او را رد کرد، او در آیاتی از قرآن که اشاراتی به معجزات دارد مرتکب تأویل یعنی همان تفسیر شده است، حضرت موسی که از دریا عبور کرد و راه دریا برای حضرت باز شد چون با موازین مادی تطبیق نمیکرده حمل کرده به یک معنای دیگری این همان تفسیر به رأی است و غلط است، قرآن را نباید با پیشداوری به سراغش رفت از آیه قرآن نباید به عنوان دلیلی برای آنچه که از راه دیگری ما بدست آوردیم و فهمیدیم استفاده کرد و قرآن را بهعنوان یک سرچشمهای باید به حساب آورد که انسان تشنه به او پناه میبرد و از او مینوشد.
البته اگر حجتی بر ارتکاب خلاف ظاهر در قرآن قائم بشود مانعی ندارد، مثلاً آیه قرآن میفرماید: « الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» یعنی خدای متعال بر روی تخت قرار گرفته است خوب استدلال عقلی یقینی قاطعی وجود دارد که خدای متعال جسم نیست. پس این یک معنای کنائی و ادبی دارد که زبان عرب و فهم معمولی عرب هم کاملاً آن را میفهمد یعنی خدای متعال دارای قدرت بینهایتی است و بر سریر قدرت تکیه زده است.
نیاز فارسی زبانان به تفسیر با عربی زبانان اندکی تفاوت دارد، فارسی زبان به دو چیز نیاز دارد که عرب زبان به یکی بیشتر نیازمند نیست. عرب همینقدر احتیاج دارد که برایش این آیه را تبیین کنند ولی فارسی زبان اول احتیاج دارد معنای آیه را بفهمد و بعد در سایه ترجمه و فهم زبان فصیح آیه در او تعمق بشود و ابعاد او بدست بیاید، ما روشمان براساس این نیاز استوار خواهد بود ما قرآن را ترجمه و سپس تبیین میکنیم این روش ما در تفسیر خواهد بود و از اول قرآن یعنی سوره، حمد شروع خواهیم کرد.
میشد این جلسه را به عنوان یک جلسه عمومی اعلام کنم لیکن ترجیح دادم جلسه محدود باشد تا افراد در جلسه احساس کنند یک مسئولیتی از آنها خواسته میشود فقط من مسئول نباشم شما هم مسئول باشید و احیاناً در کیفیت اداره این جلسه نظر بدهید و همفکری کنید، قبل از انقلاب جلسه تفسیری که برای دانشجویان داشتم به این ترتیب بود که هفته بعد دو نفر از دانشجویان درباره درس قبلی صحبت میکردند یک نفر میآمد گزارش درس را میداد و بعد نفر دومی که قبلاً هردو معین شده بودند و آمادگیشان را اعلام کرده بودند میآمد و به گزارش او انتقاد میکرد و بعد خودم داوری میکردم، به این ترتیب جلسه یک حرکت بسیار عمیق و جدی و کاری داشت نکته آخر اینکه برادران و خواهران مفید باشند منظم شرکت کنند.