همزمان با ایام عزیمت کاروانهای راهیان نور به مناطق عملیاتی دفاع مقدس، جمعی از نوجوانان و جوانان شرکتکننده در این کاروانها از استانهای تهران و البرز، صبح امروز (شنبه) با حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
یک
شعر از آقای داود رحیمی
دنیا بهکام ماست که کام جهان تویی
اینک زمان ماست،امام زمان تویی
امید دست خالی مستضعفان تویی
آوای عاشقانهی پیر و جوان تویی
نشکوا الیک،از دل بارانیات عزیز!
از این فراق و غیبت طولانیات عزیز...
عمری اسیر ظلمت این دار فانیام
با بیم مرگ میگذرد زندگانیام
مانند باد میرود از کف جوانیام
بوی بهار میرسد و من خزانیام
صحرای جان بهانهی باران گرفته است
خیلی دلم برای شهیدان گرفته است
آن عاشقان که رد شدهاند از حصار تن
شوقی نداشتند به غیر از فدا شدن
از پیله پر زدند به امید سوختن
آتش بیار معرکهی دلبرند و من
دل را به پای یار نسوزاندهام هنوز
در سیم خاردار گنه ماندهام هنوز
افسانه نیست قصهی پروانههای ما
جبهه گواه روشن این مدعای ما
رفتند و مانده خاطرههاشان برای ما
حالا شدهست مقتلشان کربلای ما
کارون و نهر خَیّن و بستان و شطّ و هور
مائیم و فیض خادمی راهیان نور
این راهیان نور بهارش شهادت است
یک معدن طلاست، عیارش شهادت است
هر کس بسیجی است قرارش شهادت است
شیعه تمام دار و ندارش شهادت است
ما شیعهایم پا به رکاب ولایتیم
آری طلایهدار مسیر شهادتیم
فرزند جبهه مثل سلیمانی است، هان
"اُم الرَّصاص" مهد چه مردانی است، هان
"بازی دراز" گرم رجز خوانی است، هان
گوشم پر از هیاهوی "شرهانی" است، هان
یادم نرفته قصهی آن عشق ناب را
"مرصاد" را، حماسه "سر پل ذهاب" را
اینجا هنوز مٲمن چشم انتظارهاست
این خاکها پر از اثر یادگارهاست
سرشار از عطر سجدهی شب زندهدارهاست
اینجا مزار خلوت زهرا تبارهاست
خاک شلمچه مرهم اندوه سینه است
اینجا بهشتِ فاطمه، اینجا مدینه است
شیعه سرش فدای سر حیدر است و بس
سرمایهی جوان حسینی سر است و بس
نسل جوان مرید علی اکبر است و بس
این مکتب جنون حججی پرورست و بس
در مکتب امام سر افراز عاشقان
"فهمیده" است راز جنون را "طحانیان"
صدام رفت، حیله و نیرنگ عوض نشد
دشمن میان خلعت صد رنگ عوض نشد
"آهنگران" نماد شد آهنگ عوض نشد
خط از "حلبچه" رفت "حلب"، جنگ عوض نشد
امروز خط کوفی عوض شد به خط عشق
بوی "دوکوهه" میوزد از جانب دمشق
دشمن نبیند اینکه دمی خستهایم ما
همواره خواستیم و توانستهایم ما
زیرا به لطف فاطمه دل بستهایم ما
بیگانه با نظام؟ نه، وابستهایم ما
هرچند رنج و محنت دوران کشیدهایم
یک چله طی شد و به تکامل رسیدهایم
طی شد مسیر ملت ایران به اتحاد
باقی است بین ما و ولیّ حس اعتماد
هرچند شاکی و گلهمندیم از فساد
خالی نمانده سنگر این نهضت از جهاد
هر تیشهای به ریشهی این مملکت زده
کم کاری و خیانت و اشرافیت زده
ما دست از آرمان مقدس نمیکشیم
در هیچ پرچمی دو مثلث نمیکشیم
تحریم هم کنند که پا پس نمیکشیم
جز عشق منت کس و ناکس نمیکشیم
ما را کسی شناخت که با عشق آشناست
تاریخ ما ادامهی تاریخ کربلاست
فتح الفتوح قلهی دوران به دست ماست
پیروزی نهائی ایمان به دست ماست
امروز آرمان شهیدان به دست ماست
چشم امید ظلم ستیزان به دست ماست
دیدید اربعین به کجا میرویم؟ قدس!
از راه سرخ کرب و بلا میرویم قدس
آقا بیا از این دل مجنون عبور کن
این قلب بیرمق شده را کوه طور کن
ما را برای غربت غیبت صبور کن
آوینیِ "روایت فتح" ظهور کن
ای داغ دار غزّه و بحرین و ضاحیه
برگرد زخم خوردهی هر بند "ناحیه"
برگرد روضه در ته گودال مانده است
مردی غریب زخمی و بی حال مانده است
فصل اسارت و غم و جنجال مانده است
تازه هنوز قصهی خلخال مانده است
یابن الشبیب گریه فقط مال کربلاست
این انقلاب زنده از این اشک و روضه هاست
یک
شعر از آقای داود رحیمی
دنیا بهکام ماست که کام جهان تویی
اینک زمان ماست،امام زمان تویی
امید دست خالی مستضعفان تویی
آوای عاشقانهی پیر و جوان تویی
نشکوا الیک،از دل بارانیات عزیز!
از این فراق و غیبت طولانیات عزیز...
عمری اسیر ظلمت این دار فانیام
با بیم مرگ میگذرد زندگانیام
مانند باد میرود از کف جوانیام
بوی بهار میرسد و من خزانیام
صحرای جان بهانهی باران گرفته است
خیلی دلم برای شهیدان گرفته است
آن عاشقان که رد شدهاند از حصار تن
شوقی نداشتند به غیر از فدا شدن
از پیله پر زدند به امید سوختن
آتش بیار معرکهی دلبرند و من
دل را به پای یار نسوزاندهام هنوز
در سیم خاردار گنه ماندهام هنوز
افسانه نیست قصهی پروانههای ما
جبهه گواه روشن این مدعای ما
رفتند و مانده خاطرههاشان برای ما
حالا شدهست مقتلشان کربلای ما
کارون و نهر خَیّن و بستان و شطّ و هور
مائیم و فیض خادمی راهیان نور
این راهیان نور بهارش شهادت است
یک معدن طلاست، عیارش شهادت است
هر کس بسیجی است قرارش شهادت است
شیعه تمام دار و ندارش شهادت است
ما شیعهایم پا به رکاب ولایتیم
آری طلایهدار مسیر شهادتیم
فرزند جبهه مثل سلیمانی است، هان
"اُم الرَّصاص" مهد چه مردانی است، هان
"بازی دراز" گرم رجز خوانی است، هان
گوشم پر از هیاهوی "شرهانی" است، هان
یادم نرفته قصهی آن عشق ناب را
"مرصاد" را، حماسه "سر پل ذهاب" را
اینجا هنوز مٲمن چشم انتظارهاست
این خاکها پر از اثر یادگارهاست
سرشار از عطر سجدهی شب زندهدارهاست
اینجا مزار خلوت زهرا تبارهاست
خاک شلمچه مرهم اندوه سینه است
اینجا بهشتِ فاطمه، اینجا مدینه است
شیعه سرش فدای سر حیدر است و بس
سرمایهی جوان حسینی سر است و بس
نسل جوان مرید علی اکبر است و بس
این مکتب جنون حججی پرورست و بس
در مکتب امام سر افراز عاشقان
"فهمیده" است راز جنون را "طحانیان"
صدام رفت، حیله و نیرنگ عوض نشد
دشمن میان خلعت صد رنگ عوض نشد
"آهنگران" نماد شد آهنگ عوض نشد
خط از "حلبچه" رفت "حلب"، جنگ عوض نشد
امروز خط کوفی عوض شد به خط عشق
بوی "دوکوهه" میوزد از جانب دمشق
دشمن نبیند اینکه دمی خستهایم ما
همواره خواستیم و توانستهایم ما
زیرا به لطف فاطمه دل بستهایم ما
بیگانه با نظام؟ نه، وابستهایم ما
هرچند رنج و محنت دوران کشیدهایم
یک چله طی شد و به تکامل رسیدهایم
طی شد مسیر ملت ایران به اتحاد
باقی است بین ما و ولیّ حس اعتماد
هرچند شاکی و گلهمندیم از فساد
خالی نمانده سنگر این نهضت از جهاد
هر تیشهای به ریشهی این مملکت زده
کم کاری و خیانت و اشرافیت زده
ما دست از آرمان مقدس نمیکشیم
در هیچ پرچمی دو مثلث نمیکشیم
تحریم هم کنند که پا پس نمیکشیم
جز عشق منت کس و ناکس نمیکشیم
ما را کسی شناخت که با عشق آشناست
تاریخ ما ادامهی تاریخ کربلاست
فتح الفتوح قلهی دوران به دست ماست
پیروزی نهائی ایمان به دست ماست
امروز آرمان شهیدان به دست ماست
چشم امید ظلم ستیزان به دست ماست
دیدید اربعین به کجا میرویم؟ قدس!
از راه سرخ کرب و بلا میرویم قدس
آقا بیا از این دل مجنون عبور کن
این قلب بیرمق شده را کوه طور کن
ما را برای غربت غیبت صبور کن
آوینیِ "روایت فتح" ظهور کن
ای داغ دار غزّه و بحرین و ضاحیه
برگرد زخم خوردهی هر بند "ناحیه"
برگرد روضه در ته گودال مانده است
مردی غریب زخمی و بی حال مانده است
فصل اسارت و غم و جنجال مانده است
تازه هنوز قصهی خلخال مانده است
یابن الشبیب گریه فقط مال کربلاست
این انقلاب زنده از این اشک و روضه هاست