بیانات در خطبه‌های نمازجمعه

 
 
خطبه اول

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمد للَّه رب العالمین نحمده و نستعینه و نؤمن به و نستغفره و نتوکل علیه و نصلى و نسلم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه حافظ سره و مبلغ رسالاته سیدنا و نبینا اباالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین و سحره المنتجبین و السّلام على ائمه المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. قال اللَّه الحکیم فى کتابه «بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم و اطیعوا اللَّه و رسوله و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا ان اللَّه مع الصابرین. (۱)

همه‌ى برادران و خواهران عزیز را دعوت مى‌کنم و توصیه مى‌کنم به تقواى الهى در حفظ وحدت کلمه. خداى متعال را به یاد داشته باشید و وحدت کلمه را در میان خود حفظ کنید و اعتصام به حبل الهى با اتحاد و وحدت کلمه و اجتماع همگانى بنمائید این هفته به مناسبت میلاد با سعادت نبى‌اکرم و پیامبر نور و رحمت که مایه‌ى سعادت بشر و اوج کمال انسانى است و وجود رسول خدا نقطه‌اى است که از لحاظ اعتقادى و عاطفى همه‌ى مسلمانان عالم به آن نقطه متوجه‌اند و به مناسبت این‌که این ایام در جمهورى اسلامى ایام وحدت بین مسلمین شناخته شده بحث کوتاهى درباره‌ى وحدت مسلمین عرض مى‌کنم.

مقصود از وحدت میان مسلمانها عبارت است؛ از رفع اختلافاتى که مسلمانها را از یکدیگر جدا مى‌کند و میان آنها نزاع و درگیرى به وجود مى‌آورد. وحدت یعنى؛ رفع منازعات مقصود از وحدت این نیست که هر یک از فرق مسلمین از عقاید خود و دلبستگى‌هاى خود دست بردارد، چون این امرى است که امکان‌پذیر هم نیست و خود اقدام براى این مطلب مشکلات و اختلافات زیادى را به وجود خواهد آورد. مسلمانان عالم از هر فرقه‌اى از فرق که هستند مى‌توانند با حفظ عقاید اصولى خود وحدت را در میان خود حفظ کنند و تحکیم کنند. یعنى؛ با یکدیگر اختلاف نکنند منازعه نکنند چون منازعه همچنانى که در این آیه تلاوت شد موجب فشل و از بین رفتن قوت و قدرت مسلمین است. اختلافات بین مسلمین و به طور عام بین همه‌ى ملتها و جوامع یکى از وسائلى بوده که استعمار در طول زمان از آن استفاده کرده است و به وسیله‌ى آن کشورها را از استقلال و یکپارچگى خارج کرده، دولتها را ضعیف کرده و قوت و قدرت جوامع را از بین برده است. در جوامعى که با استعمار مبارزه مى‌کردند یا آن کشورهایى که استعمار در آن منافع ویژه‌اى داشت. این مسأله‌ى تفرقه و اختلاف شدیدتر بود مثلاً؛ اختلاف بین مسلمانان و هندوها در شبه قاره‌ى هند، اختلاف بین مسلمانان و مسیحیان یا بعضى از بومى‌ها در کشورهاى اسلامى آفریقا و اختلاف در همه‌ى کشورهاى اسلامى و در کشور خود ما، سابقه‌ى طولانى دارد و در طول زمان چه استعمار انگلیس چه استعمار فرانسه چه استعمار امریکا در نقاط مختلف از این حربه علیه ملتها استفاده کرده است. در میان مسلمانان انگیزه‌ى استعمار براى ایجاد اختلاف بیشتر است اولاً: به دلیل این‌که مسلمین جمعیت زیادى هستند یک میلیارد یا بیشتر مسلمان در عالم وجود دارد که مناطقى که این مسلمانها در آن زندگى مى‌کنند در یک نقطه‌ى بسیار مهم جغرافیائى است؛ میان آسیا و اروپا و آفریقا محل التقاء سه قاره‌ى مهم به یکدیگر در کنار آبراههاى مهم عالم و اخیراً در صد سال اخیر با کشف معادن غنى در این کشورها. یک چنین جمعیتى در یک چنین نقطه‌اى از عالم اگر یکپارچه و متحد مى‌بود یقیناً استعمار زیانهاى زیادى را متحمل مى‌شد؛ لذا اختلاف فرقه‌هاى مسلمین و بیش از همه اختلاف بین شیعه و اهل سنت که ریشه‌هاى قدیمى هم داشت در دوران استعمار یک شدت بیشترى به خود گرفت و بیش از صد سال است که متفکرین دلسوز مسلمان از قبیل سیدجمال‌الدین و محمّدعبده و بسیارى دیگر نداى رفع اختلاف بین مسلمین را سر دادند. البته بعضى از دلسوزان و روشنفکران و افراد آگاه به این ندا پاسخ دادند در حدود چهل سال قبل در مصر دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه تشکیل شد و بعدها مرحوم آیت‌اللَّه‌العضمى بروجردى رضوان‌اللَّه‌علیه از این مؤسسه حمایت کرد تأیید کرد نماینده فرستاد لکن از وقتى که انقلاب اسلامى در ایران به پیروزى رسید آهنگ ایجاد تفرقه و اختلاف بین مسلمانها و به خصوص بین شیعه و سنى یک شتاب بیشترى گرفت. علت هم این بود که استعمار و استکبار جهانى خیلى خوب تشخیص مى‌داد که انقلاب اسلامى براى مسلمانان همه‌ى کشورهاى اسلامى داراى جاذبه است و مى‌دانست که اگر مسلمین به حال خود بمانند این انقلاب مثل عطرى در سرتاسر فضاى جوامع اسلامى منتشر خواهد شد و این براى استکبار یک ضرر غیر قابل جبران بود لذا سعى کردند با استفاده از اختلاف فرقه‌اى و مذهبى میان ملت مسلمان، در ایران و برخى کشورهاى مسلمان دیگر مسأله‌ى اختلافات بین فرقه‌هاى مسلمین را عمده کنند و جنگ عقایدى را در کتابها و رساله‌ها و مطبوعات به راه بیاندازند. شاید تعداد کتابهایى که ضد تشیع و ضد مردم شیعه‌ى ایران در طول این ده سال منتشر شده چند برابر همه‌ى کتابهایى است که در مثل چنین مدتى در گذشته منتشر مى‌شد. قلمهاى مزدور را به کار گرفتند کسانى را که اهل هوى و هوس و بنده‌ى درهم و دینار بودند اینها را در سرتاسر کشورهاى اسلامى اجیر کردند براى این‌که روى تهمتهاى قدیمى که نسبت به تشیع زده مى‌شد تکیه کنند و بر اساس اینها کتاب بنویسند؛ از قبیل این‌که شیعه قائل به تحریف قرآن است یا شیعه همه‌ى صحابه را غیر از چهار، پنج نفر کافر مى‌داند و از این قبیل حرفها. اگر چه اثر نکرد اگر چه مقصود آنها برآورده نشد، اما شکى نیست که در ذهنیت عامه‌ى مردم بسیارى از کشورها این اختلاف‌انگیزى تأثیراتى را خواهد داشت و سرمایه‌گذارى استکبار هم به خاطر همین بود.

انقلاب اسلامى درست در نقطه‌ى مقابل این حرکتهاى استعمارى حرکت کرد یعنى؛ از آغاز، یکى از شعارهاى انقلاب وحدت بین مسلمین بود و امام عزیز و بزرگوار ما بارها مسأله‌ى وحدت بین مسلمین و رفع اختلافات را به‌عنوان یک شعار اصلى مطرح کردند و حقیقت هم این است که اگر وحدت بین مسلمین نباشد؛ آرزوهاى اسلامى و آرمانهاى انقلاب برآورده نخواهد شد بدون وحدت، با صهیونیست نمى‌شود مبارزه کرد، بدون وحدت منافع کشورهاى اسلامى را نمى‌شود حفظ کرد، بدون وحدت این سرمایه‌ى عظیمى را که در اختیار بسیارى از کشورهاى اسلامى است یعنى؛ نفت، نمى‌شود به شکل صحیحى استحصال کرد و در دنیا عرضه کرد وحدت بین مسلمانها لازم است تا آرزوهاى اسلامى برآورده بشود بدون وحدت جامعه‌ى اسلامى همیشه در معرض جنگ و نزاع است اگر دل مسلمانها با هم صاف نباشد اگر مسلمانها نسبت به هم به خاطر انگیزه‌هاى فرقه‌اى دائماً کینه داشته باشند یک‌پارچه‌گى در دنیاى اسلام پیش نخواهد آمد این بسیار چیز مهمى است که انقلاب اسلامى بتواند به یکى از آرزوهاى دیرین جامعه‌ى اسلامى یعنى؛ وحدت جامه‌ى عمل بپوشاند، به همین جهت حرکت استعمار و استکبار جهانى در زمینه‌ى مسأله‌ى وحدت مسلمین درست نقطه‌ى مقابل حرکت اسلامى است و حرکتى که انقلاب اسلامى مى‌کرد. لذا ما به عنوان کسانى که اوّلین مسؤولین انقلاب اسلامى هستیم یعنى ما ملت ایران، باید نسبت به وحدت اسلامى بیش از تمام ملتهاى دیگر انگیزه نشان بدهیم. حقیقتاً وحدت مسلمین به این معنایى که عرض کردم یعنى؛ رفع تنازعات و برنیانگیختن حساسیتهاى مذاهب اسلامى نسبت به یکدیگر این یکى از وظائف بزرگ ماست بعضى، هم در جامعه‌ى ایرانىِ ما هم در جوامع کشورهاى دیگر علیرغم ایمان و اعتقادشان به وحدت اسلامى مسائل مورد اختلاف بین مذاهب را عمده مى‌کنند، بزرگ مى‌کنند، روى آنها پافشارى مى‌کنند، به گمان این‌که دارند به مذهب خودشان خدمت مى‌کنند و این اشتباه است. خیلى از منادیان وحدت و کسانى که داعیه‌شان این بوده که دعوا نکنند مسلمانها با هم، اختلاف نکنند با هم، به سر و کله‌ى هم نزنند، بسیارى از کسانى که این ندا را درمى‌دادند به وسیله‌ى کسانى از فرقه‌ى خودشان و از مذهب خودشان مطرود شدند و علیه آنها تهمتهایى زده شد. یکى دو نفر از علماى بزرگ اهل سنت را من دیدم چه ایرانى و چه غیرایرانى که به من مى‌گفتند در سالها پیش که ما از بس در بین مردم خودمان دم از وحدت بین مسلمین زدیم و گفتیم اختلافات نباشد بدخواهان ما را متهم مى‌کنند به این‌که شما رفتید شیعه شدید، در جامعه‌ى خود ما هم کسانى بودند که به خاطر این‌که از دعوا و نزاع و اختلاف بین شیعه و سنى جلوگیرى مى‌کردند و نصیحت مى‌کردند به وسیله‌ى افراد ساده‌لوح و سطحى متهم شدند به این‌که اینها تشیعشان ضعیف است و گرایش به تسنن دارند. در همین تهران قبل از انقلاب چهره‌هاى بزرگى مثل؛ مرحوم شهید بهشتى و شهید مطهرى را افراد بدخواه متهم مى‌کردند به این‌که اینها ولایتشان ضعیف است و تشیعشان ضعف است. چرا؟ در حالى که اینها پرچمداران تفکر اسلامى از دیدگاه شیعه بودند، چه طور مى‌شد اینها را متهم کرد به چنین چیزى؟ علت این بود که اینها مى‌گفتند که دست از دعوا بردارید دم از اختلاف نزنید، حساسیتها را تحریک نکنید، فقط به این دلیل. البته استعمار هم حداکثر استفاده را از این قضیه مى‌کند، هر جا یک منادى وحدتى در هر جاى دنیاى اسلام پیدا شد او را به یک تهمتى متهم مى‌کنند براى این‌که نداى او را از بین ببرند و برد کار او را ضعیف کنند. مردم ما باید هوشیارانه با این مسأله برخورد کنند به خصوص رسانه‌هاى جمعى مؤلفان، نویسندگان هیچ اشکالى ندارد که ما عقاید خودمان را بیان کنیم و استدلال کنیم. اما بیان عقاید دو جور است؛ یک جور بیان عقاید به نحوى است که حساسیت طرف مقابل را بر مى‌انگیزد، او احساس اهانت مى‌کند، احساس دشنام مى‌کند این مصلحت نیست. یک جور هم نه بیان عقاید به صورت سالم، هیچ اشکالى ندارد مثل دو فقیه از یک مذهب که هر کدام یک فتوایى دارند در بین فقهاى خود ما اختلافِ فتوا زیاد است در بین متکلمین خودمان یا فلاسفه‌ى خود ما اختلاف عقیده زیاد است استدلال مى‌کنند عقیده‌ى خودشان را بیان مى‌کنند. چه لزومى دارد به هم بد بگویند؟ چه لزومى دارد به هم فحش بدهند؟ چه لزومى دارد روى مقدسات یکدیگر {تکیه بزنند و آن را} تکیه کنند و آن را مورد اهانت قرار بدهند؟ آنها هم به مقدسات اینها اهانت نکنند اینها هم به مقدسات آنها اهانت نکنند این یک چیزى است ممکن. امروز دنیاى اسلام به این نیاز دارد آن کسى که این نیاز را تشخیص نمى‌دهد باید اعتراف بکند که دنیاى اسلام را نمى‌شناسد، دشمن را نمى‌شناسد، دشمنى‌ها را نمى‌شناسد. یک عده‌اى از این قلم به دست‌هاى مزدور و قلم به مزدهاى کشورهاى عربى و غیرعربى نشستند منتظر که یک جمله‌اى صادر بشود که از آن بشود یک دعوایى بین شیعه و سنى درست کرد این را بزرگ کنند در روزنامه‌هایشان در مجلاتشان در کتابهایشان براى این‌که بین ملت ایران که پرچم یک انقلاب با این عظمت را بر دوش مى‌کشد و ملتهاى دیگر اختلاف بیاندازند این براى استعمار جشن است، هیچ عیدى براى دشمنان انقلاب از این بالاتر و شیرین‌تر نیست؛ که ببیند ملت ایران، این ملت انقلابى، این ملت فداکار با ملتهاى دیگر دنیا ملتهاى اسلامى دیگر با هم اختلاف دارند آن هم اختلاف عمیقِ مذهبى. که اختلاف مذهبى غالباً عمیق‌ترین اختلافات است و با تعصبها و انگیزه‌هاى گوناگون هم تغذیه مى‌شود و مشروب مى‌شود و دو ملتى که از لحاظ اعتقادى با همدیگر دشمن باشند آشتى دادن این دو ملت به هیچ وجه دیگر ممکن نیست. از خدا مى‌خواهد استعمار، از خدا مى‌خواهد امریکا که بین ملت ایران و ملتهاى دیگر چنین اختلافى وجود داشته باشد بایستید در مقابل این خواست موذیانه‌ى استکبار جهانى به خصوص علماء، روشنفکران، نویسندگان، شعراء چه در کشور ما چه در کشورهاى دیگر آنهایى که دلشان مى‌سوزد براى اسلام، آنهایى که دلشان مى‌سوزد براى انقلاب، آنهایى که دلشان مى‌سوزد براى مقدسات اسلامى بایستند در مقابل این توطئه‌ى استکبار باهاش مبارزه کنند.

آنى که من به عنوان پیشنهاد رویش تکیه مى‌کنم دو، سه چیز بیشتر نیست. اوّلاً؛ احساس کینه با برادران مسلمان نباید باشد هیچ کس از مسلمین نسبت به مسلمان دیگر به صرف این‌که عقایدشان در فقه یا در کلام و عقاید با یکدیگر یکى نیست احساس کینه نکنند. خیلى خب هر کسى صاحب هر عقیده‌اى هست صاحب عقیده‌ى دیگر را دچار اشتباه و خطا مى‌داند بداند اشکالى ندارد این خیال مى‌کند آن اشتباه کرده آن خیال مى‌کند این اشتباه کرده. اشتباه مشتبه و مُخطى‌ء دانستن کسى، غیر از کینه ورزیدن به [نامفهوم] اوست، کینه با هم نداشته باشند مثل برادر به هم نگاه کنند باور کنند قول خداى متعال را که «انما المؤمنون اخوة» (۲) مؤمنین به خدا و پیغمبر برادرند هر کسى در هر جاى این عالم با هر نوع اعتقادى به خدا و پیغمبر خدا و قیامت معتقد به قرآن و کعبه، معتقد است اینها با هم برادرند این اول. احساس برادرى و عدم احساس کینه و دشمنى نسبت به مسلمین این یک.

دوم برنیانگیختن حساسیتها اگر هر فرقه‌اى مى‌بیند که فرقه‌اى دیگر روى یک چیزى حساسیت دارد این حساسیت را تحریک نکند زنده نکند. بنده به بعضى از تفاسیرى که مال اهل سنت بوده در گذشته مراجعه مى‌کردم مى‌دیدم بیشترین حساسیت اینها روى همین‌جور چیزهاست، در بین علماى ما هم همین‌طور حساسیتشان روى برادران اهل سنت به خاطر برخى از چیزهایى است که عصبانیت و حساسیت طرف مقابل را تحریک مى‌کند. سعى کنند این حساسیتها را تحریک نکنند این دو، که این شامل تبلیغات و کتاب نوشتن و دیگر چیزها مى‌شود.

توصیه‌ى سوم این است؛ که علماى دو طرف و علماى فرق مسلمین بنشینند مجامع واحد تشکیل بدهند براى این‌که مسائل اسلامى را چه فقهى و چه کلامى با هم بررسى کنند؛ مثل همان چیزى که به عنوان دارالتقریب بود در مصر و علماى فرق مختلف اسلامى در آن جمع مى‌شدند، با هم فکر مى‌کردند، بحث مى‌کردند و چه قدر خوب بود به خاطر همین بود که یکى از مفتى‌هاى بزرگ مصر مرحوم شیخ‌محمودشلتوت آن فتواى تاریخى را صادر کرد و مرحوم آیت‌اللَّه بروجردى رضوان‌اللَّه‌علیه از او تقدیر کردند و تشکر کردند و در وفات او آن طور که به ذهنم مى‌رسد پیام تسلیتى فرستادند. کتابهاى فقه شیعه را چقدر در مصر چاپ کردند کتابهاى مرحوم محقق حلى و بعضى دیگر از کتب فقهیه‌ى ما را. کتب کلامیه را هم مراجعه کنند کتب فقهیه را مراجعه کنند نقطه‌نظرها را به هم نزدیک کنند، در برخى از موارد به خصوص در مسائل فقهى نزدیک کردن نقطه‌نظرها کاملاً ممکن است. مراکزى به وجود بیاید که این دیگر مخصوص علماست مخصوص کسانى است که متبحر در مسائل دینى هستند و در مسائل سیاسى به خصوص همه با هم شعار اسلام را بدهند شعار واحد بدهند و بر روى شخص رسول اکرم به عنوان بهترین و شاملترین نقطه‌اى که مى‌تواند مسلمانها را به هم نزدیک بکند تکیه کنند.

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم

والعصر ان الانسان لفى خسر الّا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.


خطبه دوم

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمد للَّه رب العالمین و الصّلاة و السّلام على سیدنا و نبینا اباالقاسم محمّد و على آله الطیبین الطاهرین سیما علىٍ امیرالمومنین و صدیقة الطاهرة فاطمه سیدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سبطى الرحمه و امامى الهدى و على‌بن‌الحسین و محمّدبن‌على و جعفربن‌محمّد و موسى‌بن‌جعفر و على‌بن‌موسى و محمّدبن‌على و على‌بن‌محمّد و الحسن‌بن‌على و الخلف القائم‌المهدى حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صل على ائمة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین و استغفراللَّه لى و لکم.

امروز به مناسبت ولادت رسول اکرم و ولادت حضرت جعفربن محمّدٍ الصادق که هر دو در مثل فردایى در هفدهم ربیع‌الاول بنا به روایت شیعه اتفاق افتاده و این ایام کلاً از دوازدهم تا هفدهم از جشنها و اعیاد بزرگ ماست. به این مناسبت به همه‌ى شما برادران عزیز و خواهران گرامى و به همه‌ى ملت ایران و امام بزرگوارمان و به همه‌ى ملتهاى مسلمان در سراسر جهان تبریک عرض مى‌کنم. این روزها تصادفاً برابر هست با سالگرد مؤسسه‌ى دارالتقریب اسلامى در سال هزاروسیصدوشصت‌وشش قمرى که این هم یک مناسبت تاریخى و عجیبى است که درست ایام هفته‌ى وحدت مصادف شده است با ایجاد آن مؤسسه در سالها پیش، که این را به فال نیک مى‌گیریم و امیدواریم که امت اسلامى در این راه هر چه بیشتر پیش بروند.

من در آغاز سخن یاد کنم از یکى از علماى عزیز و بزرگوارمان که دیروز به رحمت ایزدى پیوستند نماینده‌ى حضرت امام و امام جمعه‌ى محترم یزد مرحوم آیت‌اللَّه خاتمى و یاد نیکى بکنم از این بزرگ مرد که من در حدود سى سال با ایشان آشنا بودم و این مرد بزرگ و این عالم روشنفکر و آگاه به زمان را {از }در تمام طول این مدت و در میدانهاى گوناگون تجربه کردم و عظمت روح او و اخلاق انسانى او و شخصیت برجسته و ممتاز او و به خصوص دید روشن او نسبت به مسائل اسلامى، مسائل انقلاب، مسائل دوران مبارزات و بعد از انقلاب هم در صحنه‌ها و میدانهاى اصلى انقلاب حقیقتاً یکى از شخصیتهاى برجسته‌ى زمان ما را تشکیل داده بود و در معرض استفاده‌ى امت اسلام قرار داده بود. رحلت ایشان یکى از ضایعات بود و ثلمه‌اى بود خداوند ان‌شاءاللَّه ایشان را در جوار خودش در جوار اولیاء خودش مشمول فضل و رحمت خود قرار بدهد به امام عزیزمان تسلیت عرض مى‌کنم، همچنین به خانواده‌ى محترم ایشان بازماندگانشان و به مردم مؤمن و مسلمان و مبارز یزد.

در هفته‌ى گذشته سفرى داشتم به مناطق غرب و شمال غربى که چند جمله درباره‌ى این سفر را لازم مى‌دانم عرض کنم. اوّلاً تشکر کنم از مردم عزیز و مبارز و غیور آذربایجان غربى و کردستان مردم ارومیه، مهاباد، میاندوآب، خوى و همچنین مردم سنندج و مریوان که به بهانه‌ى حضور بنده در شهر خودشان و در مناطق خودشان حداکثر احساسات دوستدارانه و دوستانه و وفادارانه‌ى خودشان نسبت به انقلاب و نظام جمهورى اسلامى و امام عزیز را ابراز کردند و حقیقتاً با شعارهاى خودشان و با حضور خودشان و با شور و هیجان محبت‌آلود خودشان نشان دادند که سربازان وفادار نظام جمهورى اسلامى و امام امت هستند. در مورد مناطق کردنشین چه در آذربایجان غربى و چه در کردستان یک نکته‌ى دیگر را هم حتماً بایستى اضافه کنم و آن این است که این مردم علاقه و ایمان و وفاداریشان به انقلاب و به امام عزیزمان جزو ایمانها و علاقه‌هاى برجسته و ممتاز در طول این ده سال و در سطح کشور است و من این را ثابت مى‌کنم. منطقه‌اى که از اول انقلاب مورد تهاجم ضد انقلابى بود که به نام مردم کرد حرف مى‌زد و سعى مى‌کرد خودش را نماینده‌ى مردم کرد قلمداد بکند و حداکثر خشونت و شدت عمل را هم در این مناطق به کار برد. این مردم از اوّل انقلاب تا این اواخر با اختلاف در وضعیت و حجم قضایائى که در آن‌جا اتفاق مى‌افتاد در معرض یک چنین حرکاتى و تبلیغاتى و تلقیناتى و معارضه‌هایى نسبت به نظام جمهورى اسلامى قرار داشتند. با این وجود این مردم همان ایمان، همان احساس، همان شور و هیجانى را ابراز مى‌کنند نسبت به حکومت اسلامى و نظام جمهورى اسلامى و رهبر انقلاب که بقیه‌ى مردمى که در سایر شهرها هستند این نشاندهنده‌ى عمق ایمان اینهاست. حضورشان در صحنه‌هاى جنگ، چه در صحنه‌هاى جنگ تحمیلى و چه در صحنه‌هاى جنگ با ضد انقلاب یک حضور قوى و فعال و فداکارانه بود، تیپ نور در مهاباد و تیپ بیت‌المقدس در سنندج که عموماً از افراد محلى و کُرد تشکیل مى‌شد آن‌طورى که فرماندهان سپاه به من گزارش دادند در عملیات مختلف آزمایشهاى بسیار خوبى را داده و شهداى زیادى هم داشته و تقدیم انقلاب کرده. خانواده‌هاى شهید در این شهرها یک مجموعه‌اى را تشکیل مى‌دهند که مثل دیگر شهرهاى کشورمان با تقدیم عالیترین و قیمتى‌ترین هدیه به انقلاب وابستگى‌شان به انقلاب یک وابستگى ناگسستنى و عمیق است. در مهاباد من خانواده‌اى را پدر و مادرى را زیارت کردم که پنج پسرشان در راه انقلاب شهید شده بود، پنج شهید آن هم پنج تا پسر یک خانواده، از یک پدر و مادر. در سنندج پدر بزرگوار و نیرومندى را دیدم از یکى از شهرهاى کردستان که شش پسرش در راه خدا شهید شده بودند و این مرد با کمال قدرت و استقامت ایستاده بود و دم از وفادارى به انقلاب مى‌زد. من با همین کلمات معمولى که حقیقتاً کلمات عاجزند از این‌که بتوانند احساسات انسان را نشان بدهند به این پدر بسیار بزرگوار و مؤمن تبریک و تسلیت مى‌گفتم و تسلّا مى‌دادم به او، او در پاسخ به من گفت که من احساس نمى‌کنم شش پسر من خونشان هدر رفته و ضایع شدند؛ چون در راه اسلام شهید شدند، پسر هفتم او هم جانباز است که یک پایش را در راه خدا داده که آن پسر هم ما آن‌جا بود او را هم زیارت کردیم. یک چنین مردمى با این وفادارى عمیق اینها نیروهاى بسیار وفادار نظام جمهورى اسلامى و عشاق امام و فداکاران در راه انقلاب هستند و این گروهکهاى ضد انقلاب که به نام اینها حرف مى‌زنند حقیقتاً بزرگترین خیانت را مى‌کنند به مردم کُرد که برخلاف نظر آنها، برخلاف ایمان آنها از زبان آنها حرف مى‌زنند. البته این مناطق در دوران رژیم گذشته مورد ستم و بى‌مهرى هم بوده؛ لذا از لحاظ مسائل اقتصادى و امکانات تولیدى و مسائل فرهنگى و داشتن امکانات آموزشى، دانشگاه و غیره دچار کمبودهایى هم هست که جمهورى اسلامى یک مقدارى جبران کرده منتهى به خاطر این‌که آن مناطق، مناطق درگیر جنگ بوده در طول این ده سال آن قدرى که مى‌خواستند دستگاههاى جمهورى اسلامى - چه جهاد سازندگى چه آموزش عالى چه بقیه‌ى دستگاهها - آن قدرى که خودشان مى‌خواستند و برنامه داشتند که بنده اطلاع پیدا کردم که برنامه‌هاى بسیار وسیعى هم در آن‌جا بوده، نتوانستند آن قدر عمل کنند و اقدام کنند و پیش بروند اما امروز وقت آن هست که ان‌شاءاللَّه امکانات را در آن‌جا آن چنان که شایسته هست بکار ببرند و به مسؤولین دولتى توصیه‌هایى شده باز هم ان‌شاءاللَّه خواهد شد که بتوانیم یک مقدارى از ظلم مضاعفى را که در دوران رژیم گذشته نسبت به آنها انجام شده جبران کنیم.

یک مسأله‌ى دیگرى که امروز مى‌خواهم عرض بکنم مسائل بسیار تأسف‌انگیز لبنان است. در جزئیات مسائل لبنان ما وارد نمى‌شویم، اما یک مسأله‌ى کلى را در این باب عرض مى‌کنم و آن این است که یک سیاست واحدى هم مسأله‌ى لبنان و هم مسأله‌ى فلسطین اشغالى را با هم و به کمک هم مى‌خواهد حل بکند. مارونى‌ها در لبنان باید حاکمیت پیدا کنند طبق استراتژى استکبار تا صهیونیستها در فلسطین اشغالى امنیت پیدا کنند، اگر حاکمیت در لبنان به دست مارونى‌ها باشد و سلطه‌ى مارونى بیش از گذشته بر اوّل بخشى از بیروت و تدریجاً در سرتاسر لبنان سیطره پیدا کند که نقشه‌شان هم همین است این در ایجاد امنیت براى دولت غاصب اسرائیل در فلسطین اشغالى کمک مؤثرى خواهد بود. صهیونیستها کمک مى‌کنند تا مارونى‌ها در این‌جا به حاکمیت برسند؛ بنابراین مارونیت در خدمت صهیونیست و صهیونیست در خدمت مارونیت، هر دو به هم کمک مى‌کنند یک سیاست واحدى است. البته در دنیاى اسلام نشانه‌هایى مشاهده مى‌شود از سوى عوامل ارتجاع که به این حرکت استکبارى میدان مى‌دهند یعنى؛ در مقابل این حرکت استکبارى با قاطعیت و قدرت نمى‌ایستند الان برخى از کشورهاى مرتجع، موضع صریح و قاطع نگرفتند در این قضیه‌ى با این عظمت در حالى که قضایاى جزئى در دنیاى اسلام پیش مى‌آید، تلفنها به کار مى‌افتد، اظهار پشتیبانى‌ها از همه طرف مى‌شود اما امروز در دنیاى اسلام کمتر حکومتى از حکومتهاى اسلامى هستند که به خصوص در کشورهاى عربى که این مسأله را با چشم واقعى و جدى بنگرند و اهمیت خطر را احساس کنند. توطئه در حقیقت توطئه‌ى تضعیف اسلام در سرتاسر لبنان است و تسلط مارونیت با هدف حفظ صهیونیست و جلوگیرى از حرکتهاى اسلامى. تنها عکس‌العملى که در مقابل این توطئه وجود دارد وحدت و اتحاد کامل بین ملت لبنان، ملت مسلمان لبنان و گروههاى گوناگون اسلامى و ضد مارونى است باید همه با هم متحد و متفق بشوند. اگر اختلاف در دنیاى اسلام مضر است و حرام است؛ اختلاف در لبنان به صورت مضاعف مضر و حرام است. هم شیعه و سنى در لبنان و هم گروه‌هاى شیعه در لبنان باید این را به یاد داشته باشند و به خاطر داشته باشند که خطر، امروز در لبنان خطرى نیست که یک گروه از گروهها را تهدید کند، خطر خطرى است که همه‌ى مسلمین را در لبنان تهدید مى‌کند و تنها در مقابل این حرکت تاکنون دولت سوریه ایستاده که او را هم تنها گذاشتند. ما نسبت به مسأله‌ى لبنان بسیار حساسیم؛ چون یک مسأله‌ى اسلامى است لبنان ارتباط خاصى با ما ندارد، مگر از این جهت که یک جمع مسلمانى در آن‌جا هستند که برادران ما هستند و ما باید به آنها کمک بکنیم. خوشبختانه علماى بزرگى در لبنان و روحانیون محترمى و رهبران عزیزى و جلیل‌القدرى از سنى و شیعه هستند که به حقیقت قضایا توجه دارند و همین برادر گرامى و محترممان جناب آقاى شیخ‌سعیدشعبان - که این سخنرانى بسیار خوب و عالى را قبل از خطبه‌ها در این‌جا ایراد کردند - یکى از همین شخصیتها هستند ما توفیق این برادران را در ایجاد وحدت و هوشیارى در مردم لبنان درخواست مى‌کنیم و مى‌خواهیم خداوند آنها را حفظ کند و ملت لبنان را توصیه مى‌کنیم به حفظ اتحاد و جلوگیرى از نفوذ دشمن در صفوفشان. اینى که مسلمانها در آن‌جا در مقابل هم بایستند یا گروههاى شیعه، به جاى پرداختن به دشمن مشترک در مقابل هم قرار بگیرند این یک فاجعه‌ى جبران‌ناپذیرى را به وجود خواهد آورد.

و مسأله‌ى آخرى که عرض مى‌کنم مسائل مربوط به مذاکرات صلح است که متأسفانه {این مسائل }این مذاکرات با روند مطلوب خود پیش نرفته. موضع ما در این مذاکرات یک موضع روشن و صریح است ما در مذاکرات صلح، مذاکرات ژنو آن چه که در ژنو یا سازمان ملل در نیویورک اتفاق افتاد موضعى که ما اتخاذ کردیم موضعى بود که همه آن را درک کردند و همه آن را تأیید کردند اگرچه تبلیغات استکبار جهانى اجازه نمى‌دهد که این موضع روشن و نظراتى که نسبت به آن هست در دنیا به شکل درستى منعکس بشود یعنى؛ همین توطئه‌ى سکوت در این زمینه هم تا حدود زیادى هنوز باقى است، اگر چه گوشه و کنار چیزهایى بروز مى‌کند و حرفهایى مى‌زنند. و درست نقطه‌ى مقابل موضع عراق است که نشان‌دهنده‌ى بى‌میلى و بى‌علاقه‌گى به صلح و آرامش و علاقه‌مندى به جنگ‌افروزى است. اگر این نبود باید خیلى زودتر در بندهاى قطعنامه پیش مى‌رفتند و این قدر معطل نمى‌شدند اوّلین قدم در راه هر صلح و آرامشى این است که نیروهایى که در خاک یکدیگر نفوذ کردند به مرزهاى بین‌المللى برگردند این دیگر شرط و شروطى ندارد، این چیز روشنى است. اگر قرار باشد که آتش‌بس جداى از عقب‌نشینى نیروها باشد این آتش‌بس به هیچ وجه یک صلح و مسالمت را مژده نمى‌دهد و از یک صلح پایدارى خبر نمى‌دهد. وجود نیروها فراتر از مرزهاى بین‌المللى نشانه‌ى باقى ماندن حالت جنگ است و صلح از این حالت به کلى دور است. اگر حقیقتاً طرف عراقى به صلح علاقه‌مند مى‌بود باید در همان روزهاى اوّل نیروها را تا مرزهاى بین‌المللى عقب مى‌کشید تا بعد مسائل دیگر در قطعنامه حل و فصل بشود، مسائل بعدى را شرط عقب‌نشینى قرار دادن این نشان‌دهنده‌ى بهانه‌گیرى و آتش‌افروزى و میل به ادامه‌ى جنگ است. ملت ما البته از جنگ و صلح در زمان خود و با شرایط خود از هر دو استقبال کرده و مى‌کند ما در میدان جنگ نشان دادیم ملت شجاع و مقاومى هستیم، ملت ما نشان دادند که از خطرات جنگ نمى‌هراسند و نمى‌ترسند. در دوران مذاکرات صلح هم نشان دادند که یک ملت جدى، منطقى، علاقه‌مند به صلح و آرامش هستند و با مسأله‌اى با این عظمت یعنى؛ مسأله‌ى جنگ و صلح شوخى نمى‌کنند در هر دو بخش جدّى و منطقى و ثابت‌قدم‌اند. این را ما اثبات کردیم و نشان دادیم. اما حرفهاى گذشته‌ى ما هم ثابت شد، ما همیشه در گذشته مى‌گفتیم که شعار صلح از سوى رژیم عراق فقط براى کم کردن فشارهاست از موضع ضعف است نه یک درخواست حقیقى و یک خواست واقعى و حقیقى باشد و امروز دارد این معنا به روشنى و وضوح ثابت مى‌شود. حالا یک تاریخى معین شده براى شروع مجدد مذاکرات در ژنو، اما من این را به عنوان نظر ملت ایران و سیاست جمهورى اسلامى اعلام مى‌کنم که یکى از اوّلین چیزهایى که باید مطرح بشود و به نتیجه‌ى قطعى برسد مسأله‌ى عقب‌نشینى نیروهاى دو طرف تا مرزهاى بین‌المللى است، البته بقیه‌ى بندهاى قطعنامه هم در جاى خود بایستى مورد توجه قرار بگیرد. به مناسبت این ایام به برادران مسلمان عرب زبان در سراسر دنیا هم مطالبى را عرض مى‌کنیم...

و السّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر انّ شانئک هو الابتر



۱) الانفال :۴۶

۲) الحجرات: ۱۰