در آستانهی ایام شهادت حضرت صدیقهی کبری (سلاماللهعلیها) پنجشنبه (۱۳۹۵/۱۲/۵) جمعی از شاعران مذهبیسُرا با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
«نشسته عمهی سادات در شام غریبانش...» عنوان شعری است که در این دیدار جناب آقای رضا خورشیدی دربارهی «مدافعان حرم» خواندند.
پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در آستانه سالروز وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها، فیلم شعرخوانی ایشان در حضور رهبر انقلاب را منتشر میکند.
حرم یعنی نگاه آبی دریا و طوفانش
حرم یعنی تلاطمهای امواج خروشانش
حرم یعنی دعا، یعنی توسلهای در ندبه
حرم یعنی اجابت، زیر گنبد، بین ایوانش
حرم یعنی همان آب گوارا، ظهر تابستان
حرم یعنی همان خورشید دنیا، در زمستانش
حرم بید است، مجنون است، هرکس عاشقش باشد
میان بادها یک دم نمی خواهد پریشانش
حرم رود است، مشهود است، هرکس شاهدش باشد
شهادت می دهد راکد نخواهد ماند جریانش
و مادر گریه گریه، از حرم گفت و پسر فهمید
چه آشوبیست در دلواپسی های فراوانش
پسر شوق پریدن را میان بال و پر حس کرد
پسر می رفت و مادر باز هم می شد غزل خوانش
حرم یعنی نگاه آبی دریا و طوفانش
تویی طوفان آن دریا، تویی موج خروشانش
اگر باران سنگ از آسمان بارید، چترش باش
که حتی نشکند در سنگباران بغض گلدانش
پسر میرفت و مادر با طنین آیت الکرسی
سپرد او را به آغوش رسولالله و قرآنش
قد و بالای او را دید چندین بار با حسرت
فقط میگفت زیر لب: به قربانش، به قربانش
پسر رفت و فضای خانه را عطر حرم پر کرد
و مادر ماند و عکسی در میان دست لرزانش
خبر آمد ولی مادر از احوال حرم پرسید
نپرسید از پسر هرگز میان بغض پنهانش
پسر برگشت و مادر از حرم میخواند و میدانست
نشسته عمهی سادات در شام غریبانش
«نشسته عمهی سادات در شام غریبانش...» عنوان شعری است که در این دیدار جناب آقای رضا خورشیدی دربارهی «مدافعان حرم» خواندند.
پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در آستانه سالروز وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها، فیلم شعرخوانی ایشان در حضور رهبر انقلاب را منتشر میکند.
حرم یعنی نگاه آبی دریا و طوفانش
حرم یعنی تلاطمهای امواج خروشانش
حرم یعنی دعا، یعنی توسلهای در ندبه
حرم یعنی اجابت، زیر گنبد، بین ایوانش
حرم یعنی همان آب گوارا، ظهر تابستان
حرم یعنی همان خورشید دنیا، در زمستانش
حرم بید است، مجنون است، هرکس عاشقش باشد
میان بادها یک دم نمی خواهد پریشانش
حرم رود است، مشهود است، هرکس شاهدش باشد
شهادت می دهد راکد نخواهد ماند جریانش
و مادر گریه گریه، از حرم گفت و پسر فهمید
چه آشوبیست در دلواپسی های فراوانش
پسر شوق پریدن را میان بال و پر حس کرد
پسر می رفت و مادر باز هم می شد غزل خوانش
حرم یعنی نگاه آبی دریا و طوفانش
تویی طوفان آن دریا، تویی موج خروشانش
اگر باران سنگ از آسمان بارید، چترش باش
که حتی نشکند در سنگباران بغض گلدانش
پسر میرفت و مادر با طنین آیت الکرسی
سپرد او را به آغوش رسولالله و قرآنش
قد و بالای او را دید چندین بار با حسرت
فقط میگفت زیر لب: به قربانش، به قربانش
پسر رفت و فضای خانه را عطر حرم پر کرد
و مادر ماند و عکسی در میان دست لرزانش
خبر آمد ولی مادر از احوال حرم پرسید
نپرسید از پسر هرگز میان بغض پنهانش
پسر برگشت و مادر از حرم میخواند و میدانست
نشسته عمهی سادات در شام غریبانش