بسم الله الرّحمن الرّحیم
اولاً صمیمانه، عمیقاً به همهی برادران و خواهران حاضر در این محفل گرم و صمیمی و سرشار از عشق و محبت، به مناسبت میلاد صدیقهی طاهره حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) و همچنین ولادت فرزند پرافتخار و سربلندش، امام عزیزمان (رضوان الله تعالی علیه) تبریک عرض میکنم و از برادران عزیزی که با هنرنمائی و برنامههای خودشان ما را از کوثر محبت اهلبیت (علیهمالسّلام) سیراب کردند - چه خوانندههای عزیز، چه شعرائی که این شعرها را سروده بودند - تشکر میکنم.
حقاً عرصهی محبت اهلبیت عرصهی شایستهای برای هنرنمائی است و در میان این مجموعهی نور، محبت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها). جای ابراز هنر، ابراز ذوق و ظرافت طبع حقاً و انصافاً همینجاست. فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) کلمةاللهِ پرمضمون و مانند یک دریای ژرف و عمیق است. هر چه فکر انسان، ذوق انسان، طبع ظریف صاحبان طبع در این زمینه کنکاش بیشتری کند، تدبر و تأمل بیشتری کند، گوهرهای بیشتری به دست خواهد آورد. البته توصیهی همیشگی ما این است که ژرفپیمائی در این اقیانوس نور و معنویت به کمک احادیث اهلبیت باشد. همانطوری که در یکی از اشعاری که آقایان خواندند، این مضمون بود، که معرفت این خاندان هم در اختیار خود این خاندان است؛ از آنها فرا بگیریم. آنها را معرف خودشان قرار بدهیم. تأمل کنیم، دقت کنیم تا به صورت عمیق و ژرفی این کلمات و این معانی را بفهمیم. شعرای عزیز ما، مداحان و ستایشگران اهلبیت (علیهمالسّلام) که این افتخار را دارند که به کلمات و به روایات اهل بیت مراجعه کنند، تأمل کنند، تدبر کنند، از اهل بصیرت و معرفت برای ژرفیابی کمک بگیرند، آن وقت ذوق، طبع لطیف، دقت نظر و کنکاش، صوت خوب و حنجرهی توانا را در خدمت اینها قرار دهند. این یکی از بهترین و شریفترین کارهاست.
دربارهی مداحی اهلبیت و ستایشگری این انوار مقدسه و طیبه، بنده در طول این سالیان متمادی که این جلسهی شریف و عزیز و مغتنم در اینجا تشکیل میشود، صحبتهای زیادی کردهام که تکرار آن صحبتهارا لازم نمیدانم، لیکن همین قدر عرض کنم که هر چه ما جلو میرویم، نقش ارتباطگیری با هنر بیشتر آشکار میشود؛ ارتباط گرفتن با ذهن و دل مخاطبان خود، مردم خود، با کمک ابزار بسیار کارآمد هنر. امروز آن کسانی که پیامی برای مردم دارند؛ چه پیام رحمانی، چه پیام شیطانی - فرق نمیکند - بهترین وسیلهای که در اختیار میگیرند، وسیلهی هنر است. لذا شما میبینید به کمک هنر، امروز در دنیا باطلترین حرفها را در ذهن یک مجموعهی عظیمی از مردم به صورت حق جلوه میدهند که بدون هنر امکان نداشت، اما با هنر و به کمک ابزار هنر این کار را میکنند. همین سینما، هنر است؛ همین تلویزیون، هنر است؛ انواع و اقسام شیوههای هنری را به کار میگیرند برای اینکه بتوانند یک پیام باطل را به شکل حق به ذهنها منتقل کنند. بنابراین هنر اینقدر اهمیت پیدا کرده است. منتها ما مسلمانها و بخصوص ما شیعیان، امتیازی داریم که دیگر ملیتها و ادیان این امتیاز را به قدر ما ندارند و آن عبارت است از اجتماعات دینی که به شکل روبهرو، چهره به چهره، نفس به نفس تشکیل میشود که این را در جاهای دیگر دنیا و در ادیان دیگر کمتر میشود پیدا کرد. هست؛ نه به این قوّت، نه به این وسعت، نه به این تأثیرگذاری و محتواهای راقی. فرض بفرمائید برای کسانی که با زبان قرآن آشنا هستند، آیات کریمهی قرآن با صوت خوشی روبهرو تلاوت شود. این تأثیرش تأثیر بسیار بالائی است. ماجرای مدحخوانی و ستایشگری مداحان ما از این باب است؛ استخدام هنر برای انتقال مفاهیم والا و باارزش که تا اعماق جان مخاطب نفوذ کند. این یک وسیله است، این یک ابزار بسیار باارزش است. ابزار است، اما آنقدر این ابزار وزن پیدا میکند که گاهی به قدر خودِ محتوا اهمیت پیدا میکند؛ چون اگر نباشد، محتوا قابل انتقال به دلها نیست. مداحىِ شما از این قبیل است. هر چه هنرمندانهتر باشد، از ابزار هنر، از صوت خوش، حنجرهی خوب برخوردار باشد، بهتر است و هر چه محتوا - آنچه که میخوانیم - آموزندهتر باشد، برای مخاطب قابل فهمتر باشد، درس آموزتر باشد، از جهت مدیریت فکرىِ مخاطبتان تازهتر و با طراوتتر باشد، ارزشش بیشتر است. البته با توجه به همان مطلبی که اول عرض کردیم، یعنی در چهارچوب تعالیم و معارف اهلبیت. لذا بازی کردن با مسئلهی مداحی سزاوار نیست. مداحی را به صورت یک کار صرفاً سطحی، شکلی، ظاهری در آوردن، آن را عبارةٌاخرای تقلید از یک کار مبتذل غربی قرار دادن، هیچ جائز نیست. این را توجه بکنند، بخصوص جوانها که توی این صراط وارد میشوند. هیچ اشکالی ندارد که از شعری با زبان مردم استفاه شود، لیکن با مضمون درست، با مضمون صحیح. اگر چنانچه مداح و خواننده ما و ستایشگر اهل بیت (علیهمالسّلام) از کسانی که خودشان غرق در حیرت و بدبختیاند - وادی هنری غرب، بخصوص هنر موسیقیشان که به ابتذال کشانده شده - و در وادی حیرت و سردرگمی شیطانی و نه حیرت رحمانی هستند، این کار شریف و پاکیزه و مقدس را الگوگیری کرد، این کار ناسزاوار است؛ کار ناشایستی است.
و نکتهی دیگری که این را هم ما دائماً تذکر دادهایم، باز هم عرض میکنیم، این است که محتواها را محتوائی قرار بدهید که مخاطب شما استفاده کند؛ یا یک منقبت قابل فهمی، یا یک فضیلت برانگیزانندهای از اهلبیت (علیهمالسّلام) باشد که اعتقاد و ایمان انسان را محکم کند. شما ببینید مداحان اهلبیت (علیهمالسّلام) در دوران حیات معصومین (علیهمالسّلام) بر روی چه چیزهائی تکیه میکردند. شعر دعبل، شعر کمیت، شعر فرزدق - این شعرهائی که ائمه (علیهمالسّلام) اینها را تشویق کردند - بر روی چه چیزهائی تکیه میکردند. شما نگاه کنید ببینید محتوای این اشعار یا عبارت است از اثبات حقانیت اهلبیت با دلیل، با استدلال - استدلالی که در کسوت زیبا و لطیف شعر خودش را نشان میدهد. شعر دعبل را نگاه کنید - یا بیان فضائل اهلبیت (علیهمالسّلام)؛ همینی که امروز در شعر این خوانندگان عزیز ما هم چند بار تکرار شد. اشارهی به ماجرای هل اتی، اشارهی به ماجرای مباهله، اشارهی به تعبیرات پیامبر مکرم نسبت به فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)، یا بیان درسهائی که از زندگی آن بزرگواران میشود گرفت که نمونهی شیرینِ کاملِ نزدیک به زمانِ خودمان، شعرهائی است که در دورهی انقلاب - دورهی اوج نهضت در سال ۵۶ و ۵۷ - در محرم، دستهجات سینهزنی، به ابتکار خودِ مداحان، خودِ مرثیهسرایان، خود را نشان داد. دستهی سینهزنی توی بازار، توی خیابان سینه میزد، نوحه میخواند، لیکن هر کسی میشنید، میفهمید که امروز باید چه کار کند؛ امروز باید در کدام جهت حرکت کند.
وقتی شما این هنر را - هنر صوت و لحن و آهنگ و شعر را که کار شما مجموعهای از چندین هنر است - در خدمت این معانی قرار دهید که یا اثبات حقانیت اهلبیت را میکند، یا فضائل و مناقب اهلبیت را میگوید که دل شنونده را روشن میکند، یا معارف اهلبیت را تفهیم میکند و راه زندگی را برای مخاطب شما روشن میکند، آنوقت این بالاترین ارزش را پیدا میکند؛ آن وقت یک برنامهی مداحی شما به قدر چند ساعت سخنرانی و درس استدلالی ارزش پیدا میکند.
مسئله فقط تحریک احساسات نیست؛ هدایت ذهنهاست. البته امروز خوشبختانه من میبینم که هم در این جلسه، هم در جلسات عزاداری و مناسبتهائی که مداحان عزیز میآیند میخوانند، الحمدلله توجهات خوبی در این سالها پیدا شده، لیکن ظرفیت، خیلی ظرفیت عظیمی است. شما جوانهائی که اهل خواندن و سرودن و بیان کردن و برنامه اجرا کردن هستید، به نیاز امروز جامعهی اسلامی نگاه کنید، ببینید چقدر ملت ما، جوانها و جامعهی ما در کشاکش طوفانهای گوناگونِ تهاجم سیاسی و فرهنگی و انواع و اقسام تلقینات و تبلیغات، به نگاه نو، به روحیهی سرشار از امید، به دل لبالب از اطمینانِ به آینده، فهمیدن راه روشن احتیاج دارد. این را همه باید انجام دهند؛ هر کسی به یک نحوی. و شما میتوانید سهم وافری در این زمینه داشته باشید. به هر حال، مجموعههای اساتید و پیشکسوتهای مداحی میتوانند کارهای خوبی انجام دهند، امیدواریم انشاءالله انجام دهند.
یک نقطهی اساسی هم این است که ما وضعیت کنونی انقلاب را همواره هم در یاد خودمان داشته باشیم، هم در حوزهی شعاع گفتاری خودمان، تأثیر نفس خودمان را به یاد دیگران بیاوریم. عزیزان من! انقلاب یک حادثه در تاریخ ایران فقط نبود؛ این یک حادثه در تاریخ جهان و در تاریخ بشریت بود. بر روی این نکته من تکیه و تأکید میکنم - این شعار نیست، این تدقیق در یک حقیقت است - که این یک حادثه در تاریخ بشریت است. هر چه زمان بیشتر بگذرد، بیشتر این حقیقت روشن خواهد شد. اینجور نبود که حالا در کشوری نظامهای طاغوتی و فاسد بودند، بعد به یک نظام اسلامی تبدیل شد. البته این بود؛ اما فقط این نبود. از لحاظ اعتقادی و معنوی، قرنهاست که دنیا را بعمد به سمت نگاه مادی و فهم مادىِ زندگی و عالم پیش میبردند، الان هم دارند پیش میبرند. این انقلاب در مقابل این موج عظیمی که با همهی قدرت مادی آن را دائم تشدید میکردند، آمد ایستاد و ضربه زد. انقلاب با مطرح کردن عَلمِ معنویت، با آن حرکتی که ترکتازانه به پیش میبردند، به آن حرکت لطمه وارد آورد و او را کند کرد. امروز شما میبینید در همان کشورهائی که مهد گرایش مادیگری بود، گرایشهای معنوی به شکلهای مختلفی بروز کرده؛ یعنی طلب معنویت، عشق به معنویت، شوق و گرایش به معنویت در آنجا در بین جوانهایشان به وجود آمده - البته این معنویت را وقتی نمیتوانند درست اداره کنند، مدیریت کنند، گرایشهای انحرافی به وجود میآید؛ عرفانهای قلابی، معنویتهای دروغین. و شیادانی هم هستند که نقش میآفرینند - که اگر توی این شرائط اسلام و مکتب اهلبیت (علیهمالسّلام) بتواند خود را به قلب امپراتوری مادی غرب برساند، آنجا طالب دارد، مستمع دارد، علاقهمند دارد. و این امروز در دنیا محسوس و مسلم است. اینی که میبینید علیه اسلام این همه حمله میکنند، به نام مبارک پیغمبر اعظم (صلّی الله علیه و اله و سلّم) به مصداق قول مولوی:
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسی بر طینت خود میتند
بر طینت خودشان میتنند نسبت به نام مبارک آن بزرگوار. این، حادثهی جدیدی را به وجود آورده که نفوذ این نام در دنیا بیشتر شده؛ حضورش قویتر شده؛ جاذبهاش برای دل جوانها مضاعف شده و همین، گردانندگان استکبار را دستپاچه کرده که عوامل و مزدورانشان را وادار میکند که هر روز به یک نحوی عکسالعمل نشان میدهند که این نشاندهندهی هزیمت آنهاست. این از جنبهی معنوی.
از جنبهی سیاسی این است که از دورانی که مسئلهی استعمار در دنیا شروع شد - یعنی از قرن نوزدهم - که آرام آرام از حدود دویست سال قبل تقریباً مسئلهی استعمار یعنی دستاندازی به کشورهای دیگر از سوی قدرتهائی که میتوانستند دستاندازی کنند، شروع شد، نظام سلطه سر کار آمد؛ یعنی دنیا تقسیم شود به دو بخش؛ یک بخشِ گردنکلفت و زورگو و سلطهگر، یک بخشِ ضعیف و توسری خور و سلطهپذیر. انقلاب اسلامی شما در مقابل این حرکتی که به حرکت طبیعی دنیای سیاست تبدیل شده بود، ایستاد. اینی که شما میبینید امروز در خیلی از کشورها صدای مرگ بر آمریکا بلند میشود، این چیز جدیدی است؛ این مخلوق حرکت ملت ایران است. چنین چیزی وجود نداشت. اینی که شما میبینید امروز در همهی دنیا، چه در کشورهای اسلامی، چه حتّی در کشورهای اروپائی، سیاست آمریکائی منفورترینِ سیاستها و سران کشور آمریکا منفورترینِ سیاستمداران دنیا هستند، این ناشی از این حرکت عظیم ملت ایران است. اینجا بود که اول، شاخِ ابرقدرتىِ ابرقدرتها را شکست، نظام سلطه را به چالش طلبید. چرا؟ چرا قدرتهای بزرگ مثل آمریکا و دیگران با کشورهائی که همیشه سلطهپذیر بودند، باید از موضع قدرت حرف بزنند؟ توی ایرانِ خود ما سران ذلیلِ روسیاهِ رژیم طاغوت، برای تصمیمگیریهای مهمشان اقدام نمیکردند، مگر اینکه قبلاً با سفیر آمریکا و سفیر انگلیس در ایران مشورت کنند. چرا؟ چرا یک ملت با توانائیهای خود، با ذخائر فرهنگی و مادی و معنوی خود، بایستی تابع و تسلیم یک قدرت بیگانه شود؟ چرا؟ این «چرا» را اول، انقلاب اسلامی گفت.
حالا این، دو نمونه از تأثیری که انقلاب شما ملت ایران از جنبهی معنوی و از جنبهی سیاسی در حرکت عمومی جهان و نه فقط در تاریخ ایران، باقی گذاشته. این دو نمونه، نمونههای دیگری هم دارد که حالا وقت تفصیلش نیست.
این اقدام بزرگ انجام گرفت، دشمنیها هم با او شروع شد؛ مقاومت متقابل هم شروع شد. رهبرىِ شگفتآور امام بزرگوار در سختترین دورانها توانست این حرکت را با کمال قدرت حفظ کند و پیش ببرد و پیش ببرد. ملت ایران، جوانان این کشور، حقیقتاً سخن امام بزرگوارشان را نیوشیدند؛ از دل و جان آن سخن را پذیرفتند، فهمیدند و دنبال کردند. خیلی هم تلاش شد که مردم را منحرف کنند، منصرف کنند، راهشان را عوض کنند، باورشان را بگیرند، نشد؛ تا حالا نشده، بعد از این هم انشاءالله نخواهد شد. این حرکت ادامه پیدا کرده و این دشمنیها هم روز به روز به شکلهای مختلف وجود داشته. ما مثل آن دوندهای هستیم که به طرف مقصدی دارد حرکت میکند، ولی عدهای نمیخواهند او برسد و دائم سر راهش مانع درست میکنند؛ از رو مانعها میپرد، هی سنگ بهش میزنند، هی او را ملامت میکنند؛ از اطراف به او فریاد میزنند: نرو، نمیرسی، فایدهای ندارد؛ او هم گوشش بدهکار نیست؛ زخمها را میخورد، دردها را تحمل میکند؛ اما راه خودش را ادامه میدهد و میرسد. ملت ایران مثل یک چنین دوندهی قهرمانی تا امروز عمل کرده؛ پیش رفته.
خوب، در یک چنین وضعیتی، دلسوزان این کشور، دلسوزان این ملت، علاقهمندان به آرمانهای اسلامی و انقلابی و مکتب اهلبیت (علیهمالسّلام) وظیفهیشان چیست؟ همه وظیفه دارند این راه را برای روندگان، یعنی برای ملت ایران تسهیل کنند. سیاستمدارها یک جور، دولتمردان یک جور، علمای دین یک جور، دانشمندانِ دانشگاهها یک جور، روشنفکران یک جور، قشرهای مختلف یک جور. یکی از اثرگذارترینها هم این جامعهی گویندگان مذهبی، سرایندگان مذهبی، پرچمداران عشقِ به اهلبیت (علیهمالسّلام) که در شادی و عزای اهلبیت دلها را به آنها نزدیک میکنند، هستند.
آنچه که امروز لازم است، این است که همه این وظیفه را بشناسند، بدانند که ما کجا هستیم. یک عدهای غفلت میکنند، نمیفهمند که ما این همه حرکت کردهایم، پیش آمدهایم؛ نمیفهمند که ما هنوز راه طولانیای در پیش داریم؛ نمیفهمند که ما دشمن داریم، دشمن از تنبلی ما، از غفلت ما، از اختلاف ما، سوء استفاده میکند. مخاطب بیشتر این حرف شخصیتهای مطرح جامعه - سیاسی و فرهنگی و غیره - هستند که باید مراقب حرف زدنهای خودشان، مراقب نوشتنهای خودشان، مراقب موضعگیریهای خودشان باشند. اتحاد و اتفاقی که رمزِ همهی پیشرفتها و پیروزیهاست، امروز بیشتر از همه برای این کشور لازم است. مسئولین کشور هم واقعاً دارند زحمت میکشند، حقیقتاً دارند زحمت میکشند. دولت، مسئولین، مدیران بخشهای مختلف، تلاش میکنند. اگر کسی ایراد و انتقادی هم دارد، نباید آن را جوری مطرح کند که این مدیری که در تلاش هست برای اینکه کار را بهتر انجام دهد، او را تضعیف کند. اختلافات غالباً از هوسهای نفسانی بر میخیزد. اگر کسی بگوید این عمل من که اختلافانگیز بود، تفرقهانگیز بود، برای خداست، این را باور نکنید. تفرقهی بین مؤمنین کارِ خدائی نیست، برای هدفِ خدائی انجام نمیگیرد؛ کار شیطانی است؛ کار شیطانی است. ایجاد بغضاء و کینه بین مؤمنین، فضای اختلاف را به وجود آوردن، این کار شیطان است، کار خدائی نیست. کار خدائی همدلی است. یک نفر یک کاری دارد، مسئولیتی را بر عهده گرفته، دیگران باید کمک کنند تا کار را خوب انجام دهد. اگر ضعفی داشت، به او تذکر دهند؛ اما نگذارند او تضعیف شود. این کسی که این عَلم را بر دوش کشیده، بلند کرده، همه باید کمکش کنند؛ یکی عرقش را پاک میکند، یکی بادش میزند. اگر دیدند که در نگه داشتن عَلم دارد اشتباه میکند، راهش این نیست که یک مشتی هم به پشتش بزنند، خودِ او و عَلم را سرنگون کنند. راهش این است که کمکش کنند این اشکال برطرف شود؛ این نکته را باید همه توجه کنند، بخصوص کسانی که در عرصهی سیاست و در عرصهی فرهنگ و در عرصهی رسانه و در عرصههای گوناگون نقش و حضوری دارند.
پروردگارا! به محمد و آل محمد تو را سوگند میدهیم ما را از شناسندگان و دوستداران و ارادتمندانِ اهلبیت (علیهمالسّلام) قرار بده؛ ما را با این ایمان و اعتقاد زنده بدار و با این ایمان و اعتقاد بمیران؛ ما را در دنیا و آخرت از آنها جدا مفرما. پروردگارا! وظائف ما را برای ما تسهیل بگردان؛ آنچه که از ما سؤال خواهی کرد، ما را بر انجام آن موفق بدار؛ قلب مقدس ولیعصر را از ما راضی و خشنود گردان.
والسّلام علیکم و رحمةالله
اولاً صمیمانه، عمیقاً به همهی برادران و خواهران حاضر در این محفل گرم و صمیمی و سرشار از عشق و محبت، به مناسبت میلاد صدیقهی طاهره حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) و همچنین ولادت فرزند پرافتخار و سربلندش، امام عزیزمان (رضوان الله تعالی علیه) تبریک عرض میکنم و از برادران عزیزی که با هنرنمائی و برنامههای خودشان ما را از کوثر محبت اهلبیت (علیهمالسّلام) سیراب کردند - چه خوانندههای عزیز، چه شعرائی که این شعرها را سروده بودند - تشکر میکنم.
حقاً عرصهی محبت اهلبیت عرصهی شایستهای برای هنرنمائی است و در میان این مجموعهی نور، محبت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها). جای ابراز هنر، ابراز ذوق و ظرافت طبع حقاً و انصافاً همینجاست. فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) کلمةاللهِ پرمضمون و مانند یک دریای ژرف و عمیق است. هر چه فکر انسان، ذوق انسان، طبع ظریف صاحبان طبع در این زمینه کنکاش بیشتری کند، تدبر و تأمل بیشتری کند، گوهرهای بیشتری به دست خواهد آورد. البته توصیهی همیشگی ما این است که ژرفپیمائی در این اقیانوس نور و معنویت به کمک احادیث اهلبیت باشد. همانطوری که در یکی از اشعاری که آقایان خواندند، این مضمون بود، که معرفت این خاندان هم در اختیار خود این خاندان است؛ از آنها فرا بگیریم. آنها را معرف خودشان قرار بدهیم. تأمل کنیم، دقت کنیم تا به صورت عمیق و ژرفی این کلمات و این معانی را بفهمیم. شعرای عزیز ما، مداحان و ستایشگران اهلبیت (علیهمالسّلام) که این افتخار را دارند که به کلمات و به روایات اهل بیت مراجعه کنند، تأمل کنند، تدبر کنند، از اهل بصیرت و معرفت برای ژرفیابی کمک بگیرند، آن وقت ذوق، طبع لطیف، دقت نظر و کنکاش، صوت خوب و حنجرهی توانا را در خدمت اینها قرار دهند. این یکی از بهترین و شریفترین کارهاست.
دربارهی مداحی اهلبیت و ستایشگری این انوار مقدسه و طیبه، بنده در طول این سالیان متمادی که این جلسهی شریف و عزیز و مغتنم در اینجا تشکیل میشود، صحبتهای زیادی کردهام که تکرار آن صحبتهارا لازم نمیدانم، لیکن همین قدر عرض کنم که هر چه ما جلو میرویم، نقش ارتباطگیری با هنر بیشتر آشکار میشود؛ ارتباط گرفتن با ذهن و دل مخاطبان خود، مردم خود، با کمک ابزار بسیار کارآمد هنر. امروز آن کسانی که پیامی برای مردم دارند؛ چه پیام رحمانی، چه پیام شیطانی - فرق نمیکند - بهترین وسیلهای که در اختیار میگیرند، وسیلهی هنر است. لذا شما میبینید به کمک هنر، امروز در دنیا باطلترین حرفها را در ذهن یک مجموعهی عظیمی از مردم به صورت حق جلوه میدهند که بدون هنر امکان نداشت، اما با هنر و به کمک ابزار هنر این کار را میکنند. همین سینما، هنر است؛ همین تلویزیون، هنر است؛ انواع و اقسام شیوههای هنری را به کار میگیرند برای اینکه بتوانند یک پیام باطل را به شکل حق به ذهنها منتقل کنند. بنابراین هنر اینقدر اهمیت پیدا کرده است. منتها ما مسلمانها و بخصوص ما شیعیان، امتیازی داریم که دیگر ملیتها و ادیان این امتیاز را به قدر ما ندارند و آن عبارت است از اجتماعات دینی که به شکل روبهرو، چهره به چهره، نفس به نفس تشکیل میشود که این را در جاهای دیگر دنیا و در ادیان دیگر کمتر میشود پیدا کرد. هست؛ نه به این قوّت، نه به این وسعت، نه به این تأثیرگذاری و محتواهای راقی. فرض بفرمائید برای کسانی که با زبان قرآن آشنا هستند، آیات کریمهی قرآن با صوت خوشی روبهرو تلاوت شود. این تأثیرش تأثیر بسیار بالائی است. ماجرای مدحخوانی و ستایشگری مداحان ما از این باب است؛ استخدام هنر برای انتقال مفاهیم والا و باارزش که تا اعماق جان مخاطب نفوذ کند. این یک وسیله است، این یک ابزار بسیار باارزش است. ابزار است، اما آنقدر این ابزار وزن پیدا میکند که گاهی به قدر خودِ محتوا اهمیت پیدا میکند؛ چون اگر نباشد، محتوا قابل انتقال به دلها نیست. مداحىِ شما از این قبیل است. هر چه هنرمندانهتر باشد، از ابزار هنر، از صوت خوش، حنجرهی خوب برخوردار باشد، بهتر است و هر چه محتوا - آنچه که میخوانیم - آموزندهتر باشد، برای مخاطب قابل فهمتر باشد، درس آموزتر باشد، از جهت مدیریت فکرىِ مخاطبتان تازهتر و با طراوتتر باشد، ارزشش بیشتر است. البته با توجه به همان مطلبی که اول عرض کردیم، یعنی در چهارچوب تعالیم و معارف اهلبیت. لذا بازی کردن با مسئلهی مداحی سزاوار نیست. مداحی را به صورت یک کار صرفاً سطحی، شکلی، ظاهری در آوردن، آن را عبارةٌاخرای تقلید از یک کار مبتذل غربی قرار دادن، هیچ جائز نیست. این را توجه بکنند، بخصوص جوانها که توی این صراط وارد میشوند. هیچ اشکالی ندارد که از شعری با زبان مردم استفاه شود، لیکن با مضمون درست، با مضمون صحیح. اگر چنانچه مداح و خواننده ما و ستایشگر اهل بیت (علیهمالسّلام) از کسانی که خودشان غرق در حیرت و بدبختیاند - وادی هنری غرب، بخصوص هنر موسیقیشان که به ابتذال کشانده شده - و در وادی حیرت و سردرگمی شیطانی و نه حیرت رحمانی هستند، این کار شریف و پاکیزه و مقدس را الگوگیری کرد، این کار ناسزاوار است؛ کار ناشایستی است.
و نکتهی دیگری که این را هم ما دائماً تذکر دادهایم، باز هم عرض میکنیم، این است که محتواها را محتوائی قرار بدهید که مخاطب شما استفاده کند؛ یا یک منقبت قابل فهمی، یا یک فضیلت برانگیزانندهای از اهلبیت (علیهمالسّلام) باشد که اعتقاد و ایمان انسان را محکم کند. شما ببینید مداحان اهلبیت (علیهمالسّلام) در دوران حیات معصومین (علیهمالسّلام) بر روی چه چیزهائی تکیه میکردند. شعر دعبل، شعر کمیت، شعر فرزدق - این شعرهائی که ائمه (علیهمالسّلام) اینها را تشویق کردند - بر روی چه چیزهائی تکیه میکردند. شما نگاه کنید ببینید محتوای این اشعار یا عبارت است از اثبات حقانیت اهلبیت با دلیل، با استدلال - استدلالی که در کسوت زیبا و لطیف شعر خودش را نشان میدهد. شعر دعبل را نگاه کنید - یا بیان فضائل اهلبیت (علیهمالسّلام)؛ همینی که امروز در شعر این خوانندگان عزیز ما هم چند بار تکرار شد. اشارهی به ماجرای هل اتی، اشارهی به ماجرای مباهله، اشارهی به تعبیرات پیامبر مکرم نسبت به فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)، یا بیان درسهائی که از زندگی آن بزرگواران میشود گرفت که نمونهی شیرینِ کاملِ نزدیک به زمانِ خودمان، شعرهائی است که در دورهی انقلاب - دورهی اوج نهضت در سال ۵۶ و ۵۷ - در محرم، دستهجات سینهزنی، به ابتکار خودِ مداحان، خودِ مرثیهسرایان، خود را نشان داد. دستهی سینهزنی توی بازار، توی خیابان سینه میزد، نوحه میخواند، لیکن هر کسی میشنید، میفهمید که امروز باید چه کار کند؛ امروز باید در کدام جهت حرکت کند.
وقتی شما این هنر را - هنر صوت و لحن و آهنگ و شعر را که کار شما مجموعهای از چندین هنر است - در خدمت این معانی قرار دهید که یا اثبات حقانیت اهلبیت را میکند، یا فضائل و مناقب اهلبیت را میگوید که دل شنونده را روشن میکند، یا معارف اهلبیت را تفهیم میکند و راه زندگی را برای مخاطب شما روشن میکند، آنوقت این بالاترین ارزش را پیدا میکند؛ آن وقت یک برنامهی مداحی شما به قدر چند ساعت سخنرانی و درس استدلالی ارزش پیدا میکند.
مسئله فقط تحریک احساسات نیست؛ هدایت ذهنهاست. البته امروز خوشبختانه من میبینم که هم در این جلسه، هم در جلسات عزاداری و مناسبتهائی که مداحان عزیز میآیند میخوانند، الحمدلله توجهات خوبی در این سالها پیدا شده، لیکن ظرفیت، خیلی ظرفیت عظیمی است. شما جوانهائی که اهل خواندن و سرودن و بیان کردن و برنامه اجرا کردن هستید، به نیاز امروز جامعهی اسلامی نگاه کنید، ببینید چقدر ملت ما، جوانها و جامعهی ما در کشاکش طوفانهای گوناگونِ تهاجم سیاسی و فرهنگی و انواع و اقسام تلقینات و تبلیغات، به نگاه نو، به روحیهی سرشار از امید، به دل لبالب از اطمینانِ به آینده، فهمیدن راه روشن احتیاج دارد. این را همه باید انجام دهند؛ هر کسی به یک نحوی. و شما میتوانید سهم وافری در این زمینه داشته باشید. به هر حال، مجموعههای اساتید و پیشکسوتهای مداحی میتوانند کارهای خوبی انجام دهند، امیدواریم انشاءالله انجام دهند.
یک نقطهی اساسی هم این است که ما وضعیت کنونی انقلاب را همواره هم در یاد خودمان داشته باشیم، هم در حوزهی شعاع گفتاری خودمان، تأثیر نفس خودمان را به یاد دیگران بیاوریم. عزیزان من! انقلاب یک حادثه در تاریخ ایران فقط نبود؛ این یک حادثه در تاریخ جهان و در تاریخ بشریت بود. بر روی این نکته من تکیه و تأکید میکنم - این شعار نیست، این تدقیق در یک حقیقت است - که این یک حادثه در تاریخ بشریت است. هر چه زمان بیشتر بگذرد، بیشتر این حقیقت روشن خواهد شد. اینجور نبود که حالا در کشوری نظامهای طاغوتی و فاسد بودند، بعد به یک نظام اسلامی تبدیل شد. البته این بود؛ اما فقط این نبود. از لحاظ اعتقادی و معنوی، قرنهاست که دنیا را بعمد به سمت نگاه مادی و فهم مادىِ زندگی و عالم پیش میبردند، الان هم دارند پیش میبرند. این انقلاب در مقابل این موج عظیمی که با همهی قدرت مادی آن را دائم تشدید میکردند، آمد ایستاد و ضربه زد. انقلاب با مطرح کردن عَلمِ معنویت، با آن حرکتی که ترکتازانه به پیش میبردند، به آن حرکت لطمه وارد آورد و او را کند کرد. امروز شما میبینید در همان کشورهائی که مهد گرایش مادیگری بود، گرایشهای معنوی به شکلهای مختلفی بروز کرده؛ یعنی طلب معنویت، عشق به معنویت، شوق و گرایش به معنویت در آنجا در بین جوانهایشان به وجود آمده - البته این معنویت را وقتی نمیتوانند درست اداره کنند، مدیریت کنند، گرایشهای انحرافی به وجود میآید؛ عرفانهای قلابی، معنویتهای دروغین. و شیادانی هم هستند که نقش میآفرینند - که اگر توی این شرائط اسلام و مکتب اهلبیت (علیهمالسّلام) بتواند خود را به قلب امپراتوری مادی غرب برساند، آنجا طالب دارد، مستمع دارد، علاقهمند دارد. و این امروز در دنیا محسوس و مسلم است. اینی که میبینید علیه اسلام این همه حمله میکنند، به نام مبارک پیغمبر اعظم (صلّی الله علیه و اله و سلّم) به مصداق قول مولوی:
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسی بر طینت خود میتند
بر طینت خودشان میتنند نسبت به نام مبارک آن بزرگوار. این، حادثهی جدیدی را به وجود آورده که نفوذ این نام در دنیا بیشتر شده؛ حضورش قویتر شده؛ جاذبهاش برای دل جوانها مضاعف شده و همین، گردانندگان استکبار را دستپاچه کرده که عوامل و مزدورانشان را وادار میکند که هر روز به یک نحوی عکسالعمل نشان میدهند که این نشاندهندهی هزیمت آنهاست. این از جنبهی معنوی.
از جنبهی سیاسی این است که از دورانی که مسئلهی استعمار در دنیا شروع شد - یعنی از قرن نوزدهم - که آرام آرام از حدود دویست سال قبل تقریباً مسئلهی استعمار یعنی دستاندازی به کشورهای دیگر از سوی قدرتهائی که میتوانستند دستاندازی کنند، شروع شد، نظام سلطه سر کار آمد؛ یعنی دنیا تقسیم شود به دو بخش؛ یک بخشِ گردنکلفت و زورگو و سلطهگر، یک بخشِ ضعیف و توسری خور و سلطهپذیر. انقلاب اسلامی شما در مقابل این حرکتی که به حرکت طبیعی دنیای سیاست تبدیل شده بود، ایستاد. اینی که شما میبینید امروز در خیلی از کشورها صدای مرگ بر آمریکا بلند میشود، این چیز جدیدی است؛ این مخلوق حرکت ملت ایران است. چنین چیزی وجود نداشت. اینی که شما میبینید امروز در همهی دنیا، چه در کشورهای اسلامی، چه حتّی در کشورهای اروپائی، سیاست آمریکائی منفورترینِ سیاستها و سران کشور آمریکا منفورترینِ سیاستمداران دنیا هستند، این ناشی از این حرکت عظیم ملت ایران است. اینجا بود که اول، شاخِ ابرقدرتىِ ابرقدرتها را شکست، نظام سلطه را به چالش طلبید. چرا؟ چرا قدرتهای بزرگ مثل آمریکا و دیگران با کشورهائی که همیشه سلطهپذیر بودند، باید از موضع قدرت حرف بزنند؟ توی ایرانِ خود ما سران ذلیلِ روسیاهِ رژیم طاغوت، برای تصمیمگیریهای مهمشان اقدام نمیکردند، مگر اینکه قبلاً با سفیر آمریکا و سفیر انگلیس در ایران مشورت کنند. چرا؟ چرا یک ملت با توانائیهای خود، با ذخائر فرهنگی و مادی و معنوی خود، بایستی تابع و تسلیم یک قدرت بیگانه شود؟ چرا؟ این «چرا» را اول، انقلاب اسلامی گفت.
حالا این، دو نمونه از تأثیری که انقلاب شما ملت ایران از جنبهی معنوی و از جنبهی سیاسی در حرکت عمومی جهان و نه فقط در تاریخ ایران، باقی گذاشته. این دو نمونه، نمونههای دیگری هم دارد که حالا وقت تفصیلش نیست.
این اقدام بزرگ انجام گرفت، دشمنیها هم با او شروع شد؛ مقاومت متقابل هم شروع شد. رهبرىِ شگفتآور امام بزرگوار در سختترین دورانها توانست این حرکت را با کمال قدرت حفظ کند و پیش ببرد و پیش ببرد. ملت ایران، جوانان این کشور، حقیقتاً سخن امام بزرگوارشان را نیوشیدند؛ از دل و جان آن سخن را پذیرفتند، فهمیدند و دنبال کردند. خیلی هم تلاش شد که مردم را منحرف کنند، منصرف کنند، راهشان را عوض کنند، باورشان را بگیرند، نشد؛ تا حالا نشده، بعد از این هم انشاءالله نخواهد شد. این حرکت ادامه پیدا کرده و این دشمنیها هم روز به روز به شکلهای مختلف وجود داشته. ما مثل آن دوندهای هستیم که به طرف مقصدی دارد حرکت میکند، ولی عدهای نمیخواهند او برسد و دائم سر راهش مانع درست میکنند؛ از رو مانعها میپرد، هی سنگ بهش میزنند، هی او را ملامت میکنند؛ از اطراف به او فریاد میزنند: نرو، نمیرسی، فایدهای ندارد؛ او هم گوشش بدهکار نیست؛ زخمها را میخورد، دردها را تحمل میکند؛ اما راه خودش را ادامه میدهد و میرسد. ملت ایران مثل یک چنین دوندهی قهرمانی تا امروز عمل کرده؛ پیش رفته.
خوب، در یک چنین وضعیتی، دلسوزان این کشور، دلسوزان این ملت، علاقهمندان به آرمانهای اسلامی و انقلابی و مکتب اهلبیت (علیهمالسّلام) وظیفهیشان چیست؟ همه وظیفه دارند این راه را برای روندگان، یعنی برای ملت ایران تسهیل کنند. سیاستمدارها یک جور، دولتمردان یک جور، علمای دین یک جور، دانشمندانِ دانشگاهها یک جور، روشنفکران یک جور، قشرهای مختلف یک جور. یکی از اثرگذارترینها هم این جامعهی گویندگان مذهبی، سرایندگان مذهبی، پرچمداران عشقِ به اهلبیت (علیهمالسّلام) که در شادی و عزای اهلبیت دلها را به آنها نزدیک میکنند، هستند.
آنچه که امروز لازم است، این است که همه این وظیفه را بشناسند، بدانند که ما کجا هستیم. یک عدهای غفلت میکنند، نمیفهمند که ما این همه حرکت کردهایم، پیش آمدهایم؛ نمیفهمند که ما هنوز راه طولانیای در پیش داریم؛ نمیفهمند که ما دشمن داریم، دشمن از تنبلی ما، از غفلت ما، از اختلاف ما، سوء استفاده میکند. مخاطب بیشتر این حرف شخصیتهای مطرح جامعه - سیاسی و فرهنگی و غیره - هستند که باید مراقب حرف زدنهای خودشان، مراقب نوشتنهای خودشان، مراقب موضعگیریهای خودشان باشند. اتحاد و اتفاقی که رمزِ همهی پیشرفتها و پیروزیهاست، امروز بیشتر از همه برای این کشور لازم است. مسئولین کشور هم واقعاً دارند زحمت میکشند، حقیقتاً دارند زحمت میکشند. دولت، مسئولین، مدیران بخشهای مختلف، تلاش میکنند. اگر کسی ایراد و انتقادی هم دارد، نباید آن را جوری مطرح کند که این مدیری که در تلاش هست برای اینکه کار را بهتر انجام دهد، او را تضعیف کند. اختلافات غالباً از هوسهای نفسانی بر میخیزد. اگر کسی بگوید این عمل من که اختلافانگیز بود، تفرقهانگیز بود، برای خداست، این را باور نکنید. تفرقهی بین مؤمنین کارِ خدائی نیست، برای هدفِ خدائی انجام نمیگیرد؛ کار شیطانی است؛ کار شیطانی است. ایجاد بغضاء و کینه بین مؤمنین، فضای اختلاف را به وجود آوردن، این کار شیطان است، کار خدائی نیست. کار خدائی همدلی است. یک نفر یک کاری دارد، مسئولیتی را بر عهده گرفته، دیگران باید کمک کنند تا کار را خوب انجام دهد. اگر ضعفی داشت، به او تذکر دهند؛ اما نگذارند او تضعیف شود. این کسی که این عَلم را بر دوش کشیده، بلند کرده، همه باید کمکش کنند؛ یکی عرقش را پاک میکند، یکی بادش میزند. اگر دیدند که در نگه داشتن عَلم دارد اشتباه میکند، راهش این نیست که یک مشتی هم به پشتش بزنند، خودِ او و عَلم را سرنگون کنند. راهش این است که کمکش کنند این اشکال برطرف شود؛ این نکته را باید همه توجه کنند، بخصوص کسانی که در عرصهی سیاست و در عرصهی فرهنگ و در عرصهی رسانه و در عرصههای گوناگون نقش و حضوری دارند.
پروردگارا! به محمد و آل محمد تو را سوگند میدهیم ما را از شناسندگان و دوستداران و ارادتمندانِ اهلبیت (علیهمالسّلام) قرار بده؛ ما را با این ایمان و اعتقاد زنده بدار و با این ایمان و اعتقاد بمیران؛ ما را در دنیا و آخرت از آنها جدا مفرما. پروردگارا! وظائف ما را برای ما تسهیل بگردان؛ آنچه که از ما سؤال خواهی کرد، ما را بر انجام آن موفق بدار؛ قلب مقدس ولیعصر را از ما راضی و خشنود گردان.
والسّلام علیکم و رحمةالله