جای کتاب را هیچ چیز نمی‌گیرد

رهبر انقلاب اسلامی، کم‌توجهی به «کتاب و کتابخوانی» را یکی از موانع مهم رسیدن جامعه‌ی ایرانی به جایگاه مطلوب خود می‌دانند: «[مردم] باید با کتاب اُنس پیدا کنند. در غیر این صورت، جامعه‌ی ایرانی به هدف و آرزویی که دارد نخواهد رسید.» ۱۳۷۴/۲/۲۶ و معتقدند: «در جامعه‌ی ما بی‌اعتنائی به کتاب وجود دارد. گاهی آدم می‌بیند در تلویزیون از این و آن سؤال میکنند: آقا شما چند ساعت در شبانه‌روز مطالعه میکنید، یا چقدر وقت کتابخوانی دارید؟ یکی میگوید پنج دقیقه، یکی میگوید نیم ساعت! انسان تعجب میکند. ما باید جوانان را به کتابخوانی عادت دهیم، کودکان را به کتابخوانی عادت دهیم؛ که این تا آخر عمر همراهشان خواهد بود.» ۱۳۹۱/۷/۲۰
پ
ایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت بیست‌وچهارم آبان‌ماه، روز کتاب، کتابخوانی و کتابدار، کلیپ صوتی «جای کتاب را هیچ چیز نمی‌گیرد» را درباره‌ی ارزش کتاب و کتابخوانی منتشر می‌کند.

سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در این صوت می‌شنوید:

* هرچه ما پیش برویم، احتیاج ما به کتاب بیشتر خواهد شد. این که کسی تصور کند با پدید آمدن وسائل ارتباط جمعىِ جدید و نوظهور، کتاب منزوی خواهد شد، خطاست. کتاب روزبه‌روز در جامعه‌ی بشری اهمیت بیشتری پیدا میکند. ابزارهای نوظهور مهمترین هنرشان این است که مضمون کتابها و محتوای کتابها و خود کتابها را راحت و آسان منتقل کنند. جای کتاب را هیچ چیزی نمیگیرد.
بیانات در دیدار مسئولان کتابخانه‌ها و کتابداران ۱۳۹۰/۴/۲۹

* در سالهای اخیر،در جامعه ما راجع به معلّمین خیلی صحبت شده است. درباره حقوق معنوی معلّمین، درباره ارزش معلّمین، درباره حقوق مادّی معلّمین، درباره این‌که باید برای این قشر تلاش کرد، فکری کرد، کمکیکرد و خاطرشان را از امور زندگی آسوده کرد تابتوانندبه‌فرزندان مردم برسند. اینهاحرفهاییاست‌که زیاد گفته‌شده‌است. کار هم تا حدود زیادی انجام گرفته است ومسؤولین، باز هم مشغولند و کار میکنند. امیدواریم ان‌شاءالله به روزی برسیم که قشر معلّم، دیگر غم وتشویش زندگی مادّی نداشته‌باشد وبتواندبه‌کارتعلیم و تربیت بپردازد. لکن به نظر من، قضیه از این بالاتراست. مسأله در این حد منحصر نمی‌ماندکه مابه معلّم احترام بگذاریم یا زندگیاورا تأمین کنیم. قضیه این نیست. بسیاری ازمعلّمین ارزش خودشان را بالاترازاین حرفهامیدانند و حق‌هم با آنهاست. این روایات و تأکید اسلام بر روی تعلیم و مقام معلّم، برای امر دیگری است. برای چیست؟ به گمان من برای این است که محیط جامعه اسلامی باید مثل یک مدرسه، محیط تعلیم وتعلّم باشد. اصل قضیه‌این است. همه شما باید احساس کنید که در جامعه اسلامی، در حال تعلّم؛ یعنییادگرفتن هستید. هر کس در هر مرحله‌ای که هست، میتواند یادبگیرد. یاد گرفتن‌که حد ندارد. ولوعلّامه دهر باشد، باید یاد بگیرد. اتّفاقاً کسانی که معلومات بیشتری دارند و مزه معلومات را چشیده‌اند، بیشتر در فکر یادگرفتند. شما کدام عالم را پیدا میکنید که چند جلد کتاب کنار دستش نباشد و شب و روز و وقت و بیوقت آنها را مطالعه نکند؟ اهل علم، اهل معرفت، اهل دانش و کسانی را که طعم علم چشیده‌اند، نمیشود از دانش جدا کرد. مهم این است که در محیط جامعه، احساس میشود کسانی که‌معلومات کمتری دارند، متأسفانه برای یاد گرفتن بیرغبتند. این، مسأله خطرناکی است وباید درست به‌عکس شود. یعنی شما در جامعه چه کارگر باشید، چه کاسب؛ چه معلّم باشید، چه دانشجو؛ چه مشاغل تولیدی داشته باشید، چه مشاغل خدماتی؛ چه مرد باشید و چه زن؛ هرکه و درهر سنّی هستید، باید در حال تعلّم و یاد گرفتن باشید. الی‌ماشاءالله کتاب هست. پس، وقتهایی را برای کتاب خواندن بگذارید. چقدر وقت ما در رفت وآمدها، در اتوبوسها، در انتظار نشستنها و در این گوشه و آن گوشه به حرف‌زدنهای بیهوده تلف میشود! این وقتهای تلف شده را اگر روی هم بگذارید، از عمر یک دانشجوی پرکار، بیشتر میشود. اگر این اوقات رابه کار بکشیم و از آنها استفاده آموزشی کنیم - در خانه، در محیط کار، دربین‌راه - ببینید جامعه چه‌خواهد شد! مهم، داشتن معلومات، اُنس با کتاب و اُنس با تعلیم و تعلّم است. این، یک طرف قضیه. اما طرف دیگر قضیه این است که همه سعی کنند معلّمِ هم باشند؛ یعنی چیزی را که میدانند به دیگران تعلیم دهند. باز در روایات در باب تعلیم، این معنا زیاد تکرار شده است. عالمی که علم خود را کتمان میکند، لعنت شده‌است! این فقط مخصوص علمِ دین نیست که البته حساب جداگانه و اهمیت ویژه‌ای دارد. پزشکی که علم خود را کتمان کند و به شاگردانش تعلیم ندهد؛ مهندسیکه علم خودراکتمان کند؛ کارگر خبره‌ای که تجربه و علم خود را کتمان کند و در انحصار خویش قرار دهد، و هر کس دیگر که علم خود را کتمان کند، لعنت شده است؛ مگر وقتی که ارائه علم و افشای مطلب علمی، به‌طور عام مفسده‌ای داشته باشد.به هر حال باید محیط جامعه، محیط تعلیم وتعلّم و یادگرفتن ویاد دادن شود. مسأله این است.
بیانات در دیدار جمعی از معلّمان و کارگران‌ ۱۳۷۱/۲/۹

* نکتهی بعد، تن به کار دادن است. یکی از مشکلات ما تنبلی است. مسئلهی مطالعه و کتابخوانی مهم است. در جامعهی ما بیاعتنائی به کتاب وجود دارد. گاهی آدم میبیند در تلویزیون از این و آن سؤال میکنند: آقا شما چند ساعت در شبانهروز مطالعه میکنید، یا چقدر وقت کتابخوانی دارید؟ یکی میگوید پنج دقیقه، یکی میگوید نیم ساعت! انسان تعجب میکند. ما باید جوانان را به کتابخوانی عادت دهیم، کودکان را به کتابخوانی عادت دهیم؛ که این تا آخر عمر همراهشان خواهد بود. کتابخوانی در سنین بنده - که البته بنده چندین برابر جوانها کتاب میخوانم - غالباً تأثیرش بمراتب کمتر است از کتابخوانی در سنین جوانها و شما عزیزانی که اینجا حضور دارید. آنچه که همیشه برای انسان میماند، کتابخوانی در سنین پائین است. جوانان شما، کودکان شما هرچه میتوانند، کتاب بخوانند؛ در فنون مختلف، در راههای مختلف، مطلبی یاد بگیرند. البته از هرزهگردی در محیط کتاب هم باید پرهیز کرد، منتها این مسئلهی بعدی است؛ مسئلهی اول این است که یاد بگیرند، عادت کنند به این که اصلاً به کتاب مراجعه کنند، کتاب نگاه کنند. البته باید دستگاهها مراقب باشند، اشخاص مواظب باشند، هدایت کنند به کتاب خوب؛ که با کتاب بد، عمر ضایع نشود.
بیانات در دیدار معلمان و اساتید دانشگاه‌های خراسان شمالی ۱۳۹۱/۷/۲۰

* و من عرض کنم؛ ما در کشورمان، در جامعه‌ی خودمان، از واقعیتی که در این زمینه وجود دارد، راضی نیستیم. بله، درست است؛ امروز حجم کتابهائی که تولید میشود، با گذشته خیلی تفاوت کرده است؛ گاهی چند برابر کتاب منتشر میشود، یا تیراژ کتابها بالا میرود؛ لیکن این کافی نیست؛ اینها برای کشور ما خیلی کم است. باید جوری بشود که در سبد کالای مصرفی خانواده‌ها، کتاب یک سهم قابل قبولی پیدا کند و کتاب را بخرند برای خواندن، نه برای تزئین اتاق کتابخانه و نشان دادن به این و آن. این هم یک نکته است، که مسئله‌ی کتابخوانی در جامعه است.
بیانات در دیدار مسئولان کتابخانه‌ها و کتابداران ۱۳۹۰/۴/۲۹