بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
به همهی شما جوانان عزیز خوشامد عرض میکنم و امیدوارم دلهای پاک و نورانی و روشن شما که محل جلوهی حقایق الطاف پروردگار متعال است، راهنمای شما باشد در همهی دوران طولانی عمر بابرکت شما انشاءاللَّه در آینده.
دیدار امروز ما با شما جوانان، فرزندان عزیزم؛ دانشآموزان و دانشجویان به مناسبت روز بسیار مهم سیزدهم آبان است. سیزده آبان در واقع روز جوانان است؛ جوانان دانشآموز و دانشجو.
اگر چه اولین خاطرهای که از این روز در ذهن تاریخی ملت ما ثبت شده است، سیزده آبان ۱۳۴۳، یعنی سالها قبل از تولد شماهاست. روزی که مزدوران امریکا که متأسفانه سالها بر این کشور فرمانروائی میکردند، امام بزرگوار ما را به خاطر مبارزهی با قانون امریکائی کاپیتولاسیون در قم دستگیر کردند و از کشور تبعید کردند، لکن در مقابل این حادثه، سالها بعد از آن، نوبت جوانان فرا رسید که در ظرف تاریخی خود حوادث مهمی را در این روز ثبت کنند؛ و کردند.
یک حادثهی تلخ دیگر، سیزده آبان در سال ۱۳۵۷ بود که دانشآموزان ما به وسیلهی همان مزدوران مسلط امریکائی در کشور ما، جان باختند؛ قتل عام شدند. این دومین ضربهای بود که امریکا به وسیلهی ایادی خود بر ملت و کشور ما وارد کرد. لکن بعد از این، سومین خاطره پیش آمد، که سیزده آبان سال بعد است؛ یعنی سال ۱۳۵۸. این دفعه سیلی جوانان ایرانی به امریکا بود.
الان سالهاست که امریکائیها در تبلیغات خودشان این حادثهی سوم را به عنوان تعرض ایرانی مطرح میکنند و روی آن جنجال میکنند، لکن دو حادثهی قبل را فراموش میکنند و از تاریخ حذف میکنند. از اینجور خیانتها در تاریخ زیاد شده است، لکن حقیقت همین است که حادثهی تصرف سفارت امریکا که مرکز جاسوسی امریکا بود، در واقع سیلی سخت جوانان ایرانی بود به آن دولت و قدرت زورگو و مداخلهگری که سالهای متمادی کشور ما و ملت ما و منابع ما را در مشت خود میفشرد.
ماجرای ملتها و قدرتها در طول تاریخ همین است. نگاه به تاریخ باید ما را از سرنوشت عمومی ملتها و آحاد بشری آگاه کند؛ درس است، راه را نشان میدهد. این سرنوشت ملتهاست. سرگذشت تاریخ عمومی ملتهاست. ملتی که در روابط ظالمانهی سیاسی جهان تحت ستم قرار گرفته است، یا میسوزد و میسازد؛ تحمل میکند، یا درصدد پاسخ برمیآید. از این دو حال خارج نیست. سرنوشت ملتها را این انتخاب تعیین میکند. روی این نکته شما جوانها خیلی باید تأمل و فکر کنید. این، راه را به ما نشان میدهد. روابط ظالمانه میان قدرتهای سلطهگر و ملتها و کشورهای زیر سلطه، مسئلهی امروز و دیروز نیست؛ مال همیشهی تاریخ است.
بعضی از قدرتها با یال و کوپال خود، با توانائیهای مالی و نظامی خود، به خود حق میدهند به ملتهای دیگر ستم کنند، ظلم کنند، وارد بشوند، بکُشند، لگدمال کنند، ببرند، غارت کنند؛ این میشود روابط ظالمانه. این میشود همان چیزی که ما اسم آن را گذاشتهایم نظام سلطه. نظام سلطه یعنی یک طرف سلطهگر، یک طرف سلطهپذیر.
این ملت زیر سلطه چه تصمیمی خواهد گرفت؟ چگونه عمل خواهد کرد؟ سرنوشت او را پاسخ به این سئوال مشخص میکند. یا راه اول را انتخاب میکند، میگوید میسوزم و میسازم، که خوب، معلوم است که سرنوشت چنین ملتی که سوختن و ساختن، تحملکردن، دم برنیاوردن و تن به زندگی خفتبار و همین دوسهروز زندگی کردن را برمیگزیند، چه است. سرنوشت او زیر سلطه ماندن است. اگر میخواهید مثال واضحی برای چنین ملتهائی پیدا کنید، به امت اسلام در طول این دو قرن اخیر نگاه کنید.
کشورهای اسلامی در این دو قرن اخیر، این راه را انتخاب کردند؛ راه سوختن و ساختن را؛ راه دم برنیاوردن را. در این شرایط کی مقصر است؟ روشنفکران مقصرند، علمای دین مقصرند، جوانان مورد نیاز و مورد امید آن جامعه مقصرند. سرنوشت این ملتها این میشود که شد. با آن میراث فرهنگی غنی، با آن سابقهی درخشان سیاسی، کارشان به آنجا برسد که تمام کشورهای اسلامی تقریباً زیر سلطهی استعمار بودند در این یکی دو قرن اخیر؛ یا استعمار صریح و علنی، مثل خیلی از کشورهای عربی و غیره، یا استعمار غیرمستقیم - به اصطلاح استعمار نوین - مثل کشور ما در دورهی نظام طاغوت. نتیجهی انتخاب راه اول همین است؛ از لحاظ علمی عقب میمانند، از لحاظ افتخارات بینالمللی عقب میمانند، از لحاظ وضع زندگی روزبهروز رو به فقرِ بیشتر میروند، منابع انسانیشان معطل میماند، منابع طبیعیشان به غارت میرود؛ این میشود نتیجه؛ ویرانی کشورها. در مقابل، آن قدرتهای سلطهگر با تغذیهی از منابع اینها، خودشان را روز به روز قویتر میکنند و مسلطتر میشوند و زور بیشتری وارد میکنند.
اما راه دوم، سرنوشت ملت را عوض میکند: «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم». انتخاب با خود ملت است. اگر در میان یک ملتی که اینجور زیر ستم است، انسانهای بزرگی پیدا شدند، آزادگانی پیدا شدند، علمای برجستهی با شجاعت وارد میدان شدند، آحاد مردم حاضر شدند از لذتهای زودگذر و راحتهای حقیر روزمرهی زندگی صرفنظر کنند و مجاهدت کنند و دل به شهادت بدهند، میتوانند خودشان را از این ذلتِ زیر سلطه بودن خارج کنند. این انتخابی بود که ملت ایران با انقلاب اسلامی کرد.
نقش اول متعلق به امام و امت است. پاسخ مثبت امام بزرگوار ما - این شخصیت بینظیر و فراموشنشدنی تاریخ کشور ما - و پاسخ امت به امام در این حرکت، ورق را برگرداند؛ سیلی را خورده بودیم، متقابلاً سیلی زدیم. انقلاب اسلامی سیلی بزرگ ملت ایران به دستاندازیها و تجاوزها و زورگوئیها و تحقیرها و سلطهطلبی ظالمانهی امریکا و قدرت استکباری در طول سالهای متمادی بود. یک مظهرش البته سیزده آبان سال ۵۸ است که این مخصوص جوانهاست. همهی ملت ایران در دوران انقلاب نقش ایفا کردند؛ زنان نقش برجسته ایفا کردند، مردان نقش برجسته ایفا کردند، قشرهای مختلف همه وارد میدان شدند؛ این حادثهی بزرگ اتفاق افتاد.
معلوم است که قدرت سلطهگر بهآسانی و بزودی تسلیم نمیشود و عقب نمینشیند. این مبارزه باید استمرار پیدا کند تا یک ملت بتواند جایگاه خود را مستحکم کند؛ شما امروز در حال ادامهی این مبارزهاید. این مبارزه همیشه در میدان جنگ نیست؛ اما همیشه در میدان ظرفیتهای انسانی است؛ همیشه در میدان ارادههاست. ارادهی ملت وقتی بر ادامهی راه استقلال و عزت باشد، پیش خواهد رفت؛ این اتفاقی است که در ایران افتاد. جوانان عزیز! شما وارث یک واقعیت پرشکوه در این کشورید.
کشور ما یک روز نقطهی حساس و اساسی تمرکز سلطهی استکباری در این منطقه بود. زمامداران خائن، خاندان منحوس پهلوی، رجال خودباخته و رشوهبگیر، روشنفکران ساکت، علمای بیتفاوت، مجموعاً همه دست به دست هم داده بودند و ملت را مثل یک آب راکد درآورده بودند. سلطهگران هم هر کار میخواستند، با این ملت میکردند، که یکی از نمونههایش همان کاپیتولاسیون بود که اشاره کردم. در مجلس ایران قانون گذراندند که دولت ایران و دستگاه قضایی ایران نسبت به مجرم و جنایتکار امریکائی در ایران حق تعقیب ندارد. امام آن روز فریاد کشید؛ امام آن روز برای مردم حقیقت مطلب را روشن کرد. اگر یک نظامی سطحِ پائین امریکائی - یک گروهبان امریکائی، یک آشپز امریکائی - به بزرگترین مقامات علمی، دینی، سیاسی کشور ما اهانت میکرد، مردم حق نداشتند او را محاکمه کنند! اتفاقی که در کشورهائی که امریکائیها در آنجا ظلم میکنند، الان دارد اتفاق میافتد. شما ببینید همین شرکت امریکائی «بِلَک واتر» در بغداد، مردم بی گناه را به رگبار میبندد، کسی جرئت ندارد اینها را محاکمه کند و بگوید چرا کردید. اینها یک چنین وضعیتی را در ایران طلب و دنبال میکردند. بر ملتی وقتی مسلط شدند، به هیچ چیز آن ملت رحم نمیکنند. ملت باید به خود بیاید، هوشیار باشد، راه خود را پیدا کند؛ و ملت ایران پیدا کرد.
البته ما هزینههای زیادی دادیم. جنگ هشت ساله یکی از هزینههائی بود که ملت ایران داد؛ اما در مقابل استقلال خود را گرفت؛ عزت خود را گرفت. امروز ملت ایران و جوانان ایران در دنیای اسلام و در بسیاری از کشورهای دیگر برای ملتها و برای روشنفکران الهامبخشند. امروز احترام ایران و اعتبار ایران در دانشگاههای سراسر دنیای اسلام از همهی کشورها بیشتر است. به خاطر همین ارادهای که ملت ایران از خود نشان داد و سرنوشت خودش را عوض کرد.
این راه باید ادامه پیدا کند؛ امید به شما جوانهاست. خودتان را آماده کنید. مسئله فقط مسئلهی جنگ نظامی نیست که بگوئیم خودتان را آمادهی جنگ نظامی کنید؛ نه، اگر یک روزی اتفاق نظامی هم در این کشور بیفتد، این میلیونها جوان ایرانی، این پسران، این دختران، این مادران و فرزندان، امتحان خوبی دادهاند؛ در گذشته نشان دادهاند که چه میکنند، در آینده هم همین خواهد بود؛ لکن مسئله منحصر به این نمیشود. راه علم، راه تقویت اراده، راه خلاقیت و سازندگی، راه رشد و تکامل را جوان ایرانی باید بپیماید. هر مقدار ما از معارف اسلامی فاصله بگیریم، از مجاهدت و تلاش و تکاپو دست برداریم، ضرر خواهیم کرد و به همین نسبت در این نبرد تاریخی مرگ و زندگی، عقب خواهیم رفت؛ ضربه خواهیم خورد.
ملت ایران باید هم در میدان علم بایستد، هم در میدان فعالیت اقتصادی تلاش کند، هم این وحدت و یگانگی و یکدلی میان ملت و دولت را تقویت کند، هم هستههای معرفت و آگاهی و توانائی فکری و روحی را در مجموعهی ملت، بخصوص در میان جوانان باید تقویت کند.
در دانشگاههای ما، این هستههای علم و معرفت و سیاست، انجمنهای گوناگون - انجمنهای اسلامی، جامعهی اسلامی، جنبش عدالتخواهی، بسیج دانشجوئی، دهها مجموعهی جوان - که با نامهای گوناگون در دانشگاهها، در دبیرستانها مشغول فعالیتند، هر کدام از اینها یک برگ زرین برندهای هستند از تلاش ملت ایران؛ اینها را باید تقویت کنیم. این میشود بسیج یک ملت. بدخواهان این ملت، بسیج را بد معنا میکنند؛ بسیج یعنی این.
بسیج یعنی اینکه هر جوانی بداند و بفهمد که باید کشورش مستقل و آزاد و آباد باشد و بخواهد در این راه تلاش کند و نقش بر عهده بگیرد؛ مسئولیت بر عهده بگیرد. این میشود بسیج. نام بسیج، نام مقدسی است. بسیج عمومی یک ملت یعنی آمادگی و هوشیاری دائمی یک ملت، بخصوص جوانهائی که در راه تحصیل علمند؛ دانشآموزی و دانشجوئی. مسئولان کشور هم همینجور؛ همه باید به این معنا، بسیجی باشند. اینکه شد، ملت میشود آسیبناپذیر. روزبهروز ملت رشد پیدا میکند و این در کشور ما اتفاق افتاده است؛ لذا روزبهروز کشور ما رشد کرده است.
شما جوانهای عزیز بدانید وضعیت امروز کشور از لحاظ سیاسی، از لحاظ علمی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ رشد انگیزههای انقلابی و اسلامی، از لحاظ آگاهی و روشنبینی جوانان با بیست سال پیش، خیلی تفاوت کرده؛ ما خیلی جلو رفتهایم. آنچه که جلو چشم است و محسوس و قابل اندازهگیری است، پیشرفتهای علمی ماست که یک نمونهاش همین مسئلهی هستهای است و نمونههای فراوان دیگری هم دارد. با این پیشرفت، دشمنان ما البته مخالفند.
امروز مسئلهی عمدهی سیاست خارجی کشوری مثل امریکا شده است مسئلهی هستهای ایران؛ چرا؟ برای خاطر اینکه این، نشانهی پیشرفت ملتی است که آنها نمیخواهند پیشرفت کند؛ نمیخواهند قدرت پیدا کند؛ نمیخواهند قدرت علمی پیدا کند؛ نمیخواهند قدرت روحی و اعتماد به نفس پیدا کند، تا بتوانند تسلط را برگردانند. به این جهت، مخالفت میکنند.
امروز تبلیغ عمدهی امریکا و رجال سیاسی این کشور در رسانههایشان، که از همهجا دستشان کوتاه شده، این است که چسبیدهاند به این قضیه که ایرانیها دارند سربازان ما رادر عراق میکُشند؛ دروغ محض! آنها زیر سئوال رفتهاند؛ امروز دولت و نظام حاکم بر امریکا به خاطر رفتار احمقانه و ابلهانه و ظالمانهای که در عراق در پیش گرفتهاند، از سوی ملت خود زیر سئوال است؛ میگویند: جوانهای ما را میفرستید عراق میکُشید. باید به مردم خودشان جواب بدهند. جوابشان این است؛ میگویند: نه، ما نمیکُشیم اینها را، ایرانیها میکُشند! دروغ محض! دست خود آنها به خون جوانانشان و سربازانشان آغشته است. آنها در عراق چه میکنند. آنها از هزاران کیلومتر فاصله، سربازشان را فرستادهاند به عراق برای چی؟! میجنگند برای چی؟! امروز اصلیترین عامل ناامنی در منطقهی خاورمیانه، حضور امریکائیها و دخالت امریکائیهاست. آنها هم در عراق، هم در لبنان، هم در فلسطین مایهی ناامنیاند؛ مایهی بیثباتیاند. این را امروز دنیا میفهمد. خوشبختانه ملتها بیدار شدهاند. شماببینید در هر نقطهای از نقاط دنیا که رئیسجمهور امریکا و دولتمردان امریکا به نحوی در آنجا حضور پیدا میکنند، ملتها عکسالعمل نشان میدهند، پرچم امریکا را میسوزانند؛ آدمک بوش را میسوزانند. انزوا یعنی این.
امروز امریکا قدرتش، هیمنهاش، ابهت ابرقدرتیاش در چشم ملتها ریخته و ملتها بیدار شدهاند؛ جرئت و جسارت پیدا کردهاند. و عامل اصلی شما هستید؛ شما ملت ایران، شما جوانها، که قیام کردید، ایستادید، انقلاب کردید، حرف حقی را زدید، پای آن حرف ایستادید. «انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا»؛ استقامت کردید. نتیجه این است که خدای متعال رحمت و برکتش را بر شما نازل میکند؛ «تتنزّل علیهم الملائکة الّا تخافوا و لاتحزنوا». خوف از دشمن در دل جوانان ایرانی نیست. جوانان ما از دشمن نمیترسند. حزن و اندوه بر اینکه زیر سلطهی دشمنند، در دل آنها نیست. «الّا تخافوا و لاتحزنوا»؛ خوف نداشته باشید، حزن و اندوه نداشته باشید. این پیام ملائکهی الهی و فرشتگان الهی به شماست.
و من عرض میکنم جوانان عزیز! این راه را ادامه بدهید. آیندهی کشور روشن است، افقها بسیار تابان است؛ اما به ارادهی شما بستگی دارد، به فعالیت شما، به کار شما، به پرداختن شما به خودسازی؛ خودسازی علمی، خودسازی دینی، پاک نگه داشتن دامان روح و دل نورانی - که خدا به شما داده است - در همهی میدانها؛ فعالیت، تلاش، سرزندگی؛ این عاملی است که کشور شما را به اوج قدرت و عزت انشاءاللَّه خواهد رساند.
امیدوارم ارواح مطهر شهیدان و روح مقدس امام بزرگوار همیشه حامی شما باشد و قلب مقدس ولیعصر (ارواحنا فداه) از شما راضی باشد و انشاءاللَّه آن روز درخشان و آیندهی زیبا را همهی شما ببینید.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
به همهی شما جوانان عزیز خوشامد عرض میکنم و امیدوارم دلهای پاک و نورانی و روشن شما که محل جلوهی حقایق الطاف پروردگار متعال است، راهنمای شما باشد در همهی دوران طولانی عمر بابرکت شما انشاءاللَّه در آینده.
دیدار امروز ما با شما جوانان، فرزندان عزیزم؛ دانشآموزان و دانشجویان به مناسبت روز بسیار مهم سیزدهم آبان است. سیزده آبان در واقع روز جوانان است؛ جوانان دانشآموز و دانشجو.
اگر چه اولین خاطرهای که از این روز در ذهن تاریخی ملت ما ثبت شده است، سیزده آبان ۱۳۴۳، یعنی سالها قبل از تولد شماهاست. روزی که مزدوران امریکا که متأسفانه سالها بر این کشور فرمانروائی میکردند، امام بزرگوار ما را به خاطر مبارزهی با قانون امریکائی کاپیتولاسیون در قم دستگیر کردند و از کشور تبعید کردند، لکن در مقابل این حادثه، سالها بعد از آن، نوبت جوانان فرا رسید که در ظرف تاریخی خود حوادث مهمی را در این روز ثبت کنند؛ و کردند.
یک حادثهی تلخ دیگر، سیزده آبان در سال ۱۳۵۷ بود که دانشآموزان ما به وسیلهی همان مزدوران مسلط امریکائی در کشور ما، جان باختند؛ قتل عام شدند. این دومین ضربهای بود که امریکا به وسیلهی ایادی خود بر ملت و کشور ما وارد کرد. لکن بعد از این، سومین خاطره پیش آمد، که سیزده آبان سال بعد است؛ یعنی سال ۱۳۵۸. این دفعه سیلی جوانان ایرانی به امریکا بود.
الان سالهاست که امریکائیها در تبلیغات خودشان این حادثهی سوم را به عنوان تعرض ایرانی مطرح میکنند و روی آن جنجال میکنند، لکن دو حادثهی قبل را فراموش میکنند و از تاریخ حذف میکنند. از اینجور خیانتها در تاریخ زیاد شده است، لکن حقیقت همین است که حادثهی تصرف سفارت امریکا که مرکز جاسوسی امریکا بود، در واقع سیلی سخت جوانان ایرانی بود به آن دولت و قدرت زورگو و مداخلهگری که سالهای متمادی کشور ما و ملت ما و منابع ما را در مشت خود میفشرد.
ماجرای ملتها و قدرتها در طول تاریخ همین است. نگاه به تاریخ باید ما را از سرنوشت عمومی ملتها و آحاد بشری آگاه کند؛ درس است، راه را نشان میدهد. این سرنوشت ملتهاست. سرگذشت تاریخ عمومی ملتهاست. ملتی که در روابط ظالمانهی سیاسی جهان تحت ستم قرار گرفته است، یا میسوزد و میسازد؛ تحمل میکند، یا درصدد پاسخ برمیآید. از این دو حال خارج نیست. سرنوشت ملتها را این انتخاب تعیین میکند. روی این نکته شما جوانها خیلی باید تأمل و فکر کنید. این، راه را به ما نشان میدهد. روابط ظالمانه میان قدرتهای سلطهگر و ملتها و کشورهای زیر سلطه، مسئلهی امروز و دیروز نیست؛ مال همیشهی تاریخ است.
بعضی از قدرتها با یال و کوپال خود، با توانائیهای مالی و نظامی خود، به خود حق میدهند به ملتهای دیگر ستم کنند، ظلم کنند، وارد بشوند، بکُشند، لگدمال کنند، ببرند، غارت کنند؛ این میشود روابط ظالمانه. این میشود همان چیزی که ما اسم آن را گذاشتهایم نظام سلطه. نظام سلطه یعنی یک طرف سلطهگر، یک طرف سلطهپذیر.
این ملت زیر سلطه چه تصمیمی خواهد گرفت؟ چگونه عمل خواهد کرد؟ سرنوشت او را پاسخ به این سئوال مشخص میکند. یا راه اول را انتخاب میکند، میگوید میسوزم و میسازم، که خوب، معلوم است که سرنوشت چنین ملتی که سوختن و ساختن، تحملکردن، دم برنیاوردن و تن به زندگی خفتبار و همین دوسهروز زندگی کردن را برمیگزیند، چه است. سرنوشت او زیر سلطه ماندن است. اگر میخواهید مثال واضحی برای چنین ملتهائی پیدا کنید، به امت اسلام در طول این دو قرن اخیر نگاه کنید.
کشورهای اسلامی در این دو قرن اخیر، این راه را انتخاب کردند؛ راه سوختن و ساختن را؛ راه دم برنیاوردن را. در این شرایط کی مقصر است؟ روشنفکران مقصرند، علمای دین مقصرند، جوانان مورد نیاز و مورد امید آن جامعه مقصرند. سرنوشت این ملتها این میشود که شد. با آن میراث فرهنگی غنی، با آن سابقهی درخشان سیاسی، کارشان به آنجا برسد که تمام کشورهای اسلامی تقریباً زیر سلطهی استعمار بودند در این یکی دو قرن اخیر؛ یا استعمار صریح و علنی، مثل خیلی از کشورهای عربی و غیره، یا استعمار غیرمستقیم - به اصطلاح استعمار نوین - مثل کشور ما در دورهی نظام طاغوت. نتیجهی انتخاب راه اول همین است؛ از لحاظ علمی عقب میمانند، از لحاظ افتخارات بینالمللی عقب میمانند، از لحاظ وضع زندگی روزبهروز رو به فقرِ بیشتر میروند، منابع انسانیشان معطل میماند، منابع طبیعیشان به غارت میرود؛ این میشود نتیجه؛ ویرانی کشورها. در مقابل، آن قدرتهای سلطهگر با تغذیهی از منابع اینها، خودشان را روز به روز قویتر میکنند و مسلطتر میشوند و زور بیشتری وارد میکنند.
اما راه دوم، سرنوشت ملت را عوض میکند: «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم». انتخاب با خود ملت است. اگر در میان یک ملتی که اینجور زیر ستم است، انسانهای بزرگی پیدا شدند، آزادگانی پیدا شدند، علمای برجستهی با شجاعت وارد میدان شدند، آحاد مردم حاضر شدند از لذتهای زودگذر و راحتهای حقیر روزمرهی زندگی صرفنظر کنند و مجاهدت کنند و دل به شهادت بدهند، میتوانند خودشان را از این ذلتِ زیر سلطه بودن خارج کنند. این انتخابی بود که ملت ایران با انقلاب اسلامی کرد.
نقش اول متعلق به امام و امت است. پاسخ مثبت امام بزرگوار ما - این شخصیت بینظیر و فراموشنشدنی تاریخ کشور ما - و پاسخ امت به امام در این حرکت، ورق را برگرداند؛ سیلی را خورده بودیم، متقابلاً سیلی زدیم. انقلاب اسلامی سیلی بزرگ ملت ایران به دستاندازیها و تجاوزها و زورگوئیها و تحقیرها و سلطهطلبی ظالمانهی امریکا و قدرت استکباری در طول سالهای متمادی بود. یک مظهرش البته سیزده آبان سال ۵۸ است که این مخصوص جوانهاست. همهی ملت ایران در دوران انقلاب نقش ایفا کردند؛ زنان نقش برجسته ایفا کردند، مردان نقش برجسته ایفا کردند، قشرهای مختلف همه وارد میدان شدند؛ این حادثهی بزرگ اتفاق افتاد.
معلوم است که قدرت سلطهگر بهآسانی و بزودی تسلیم نمیشود و عقب نمینشیند. این مبارزه باید استمرار پیدا کند تا یک ملت بتواند جایگاه خود را مستحکم کند؛ شما امروز در حال ادامهی این مبارزهاید. این مبارزه همیشه در میدان جنگ نیست؛ اما همیشه در میدان ظرفیتهای انسانی است؛ همیشه در میدان ارادههاست. ارادهی ملت وقتی بر ادامهی راه استقلال و عزت باشد، پیش خواهد رفت؛ این اتفاقی است که در ایران افتاد. جوانان عزیز! شما وارث یک واقعیت پرشکوه در این کشورید.
کشور ما یک روز نقطهی حساس و اساسی تمرکز سلطهی استکباری در این منطقه بود. زمامداران خائن، خاندان منحوس پهلوی، رجال خودباخته و رشوهبگیر، روشنفکران ساکت، علمای بیتفاوت، مجموعاً همه دست به دست هم داده بودند و ملت را مثل یک آب راکد درآورده بودند. سلطهگران هم هر کار میخواستند، با این ملت میکردند، که یکی از نمونههایش همان کاپیتولاسیون بود که اشاره کردم. در مجلس ایران قانون گذراندند که دولت ایران و دستگاه قضایی ایران نسبت به مجرم و جنایتکار امریکائی در ایران حق تعقیب ندارد. امام آن روز فریاد کشید؛ امام آن روز برای مردم حقیقت مطلب را روشن کرد. اگر یک نظامی سطحِ پائین امریکائی - یک گروهبان امریکائی، یک آشپز امریکائی - به بزرگترین مقامات علمی، دینی، سیاسی کشور ما اهانت میکرد، مردم حق نداشتند او را محاکمه کنند! اتفاقی که در کشورهائی که امریکائیها در آنجا ظلم میکنند، الان دارد اتفاق میافتد. شما ببینید همین شرکت امریکائی «بِلَک واتر» در بغداد، مردم بی گناه را به رگبار میبندد، کسی جرئت ندارد اینها را محاکمه کند و بگوید چرا کردید. اینها یک چنین وضعیتی را در ایران طلب و دنبال میکردند. بر ملتی وقتی مسلط شدند، به هیچ چیز آن ملت رحم نمیکنند. ملت باید به خود بیاید، هوشیار باشد، راه خود را پیدا کند؛ و ملت ایران پیدا کرد.
البته ما هزینههای زیادی دادیم. جنگ هشت ساله یکی از هزینههائی بود که ملت ایران داد؛ اما در مقابل استقلال خود را گرفت؛ عزت خود را گرفت. امروز ملت ایران و جوانان ایران در دنیای اسلام و در بسیاری از کشورهای دیگر برای ملتها و برای روشنفکران الهامبخشند. امروز احترام ایران و اعتبار ایران در دانشگاههای سراسر دنیای اسلام از همهی کشورها بیشتر است. به خاطر همین ارادهای که ملت ایران از خود نشان داد و سرنوشت خودش را عوض کرد.
این راه باید ادامه پیدا کند؛ امید به شما جوانهاست. خودتان را آماده کنید. مسئله فقط مسئلهی جنگ نظامی نیست که بگوئیم خودتان را آمادهی جنگ نظامی کنید؛ نه، اگر یک روزی اتفاق نظامی هم در این کشور بیفتد، این میلیونها جوان ایرانی، این پسران، این دختران، این مادران و فرزندان، امتحان خوبی دادهاند؛ در گذشته نشان دادهاند که چه میکنند، در آینده هم همین خواهد بود؛ لکن مسئله منحصر به این نمیشود. راه علم، راه تقویت اراده، راه خلاقیت و سازندگی، راه رشد و تکامل را جوان ایرانی باید بپیماید. هر مقدار ما از معارف اسلامی فاصله بگیریم، از مجاهدت و تلاش و تکاپو دست برداریم، ضرر خواهیم کرد و به همین نسبت در این نبرد تاریخی مرگ و زندگی، عقب خواهیم رفت؛ ضربه خواهیم خورد.
ملت ایران باید هم در میدان علم بایستد، هم در میدان فعالیت اقتصادی تلاش کند، هم این وحدت و یگانگی و یکدلی میان ملت و دولت را تقویت کند، هم هستههای معرفت و آگاهی و توانائی فکری و روحی را در مجموعهی ملت، بخصوص در میان جوانان باید تقویت کند.
در دانشگاههای ما، این هستههای علم و معرفت و سیاست، انجمنهای گوناگون - انجمنهای اسلامی، جامعهی اسلامی، جنبش عدالتخواهی، بسیج دانشجوئی، دهها مجموعهی جوان - که با نامهای گوناگون در دانشگاهها، در دبیرستانها مشغول فعالیتند، هر کدام از اینها یک برگ زرین برندهای هستند از تلاش ملت ایران؛ اینها را باید تقویت کنیم. این میشود بسیج یک ملت. بدخواهان این ملت، بسیج را بد معنا میکنند؛ بسیج یعنی این.
بسیج یعنی اینکه هر جوانی بداند و بفهمد که باید کشورش مستقل و آزاد و آباد باشد و بخواهد در این راه تلاش کند و نقش بر عهده بگیرد؛ مسئولیت بر عهده بگیرد. این میشود بسیج. نام بسیج، نام مقدسی است. بسیج عمومی یک ملت یعنی آمادگی و هوشیاری دائمی یک ملت، بخصوص جوانهائی که در راه تحصیل علمند؛ دانشآموزی و دانشجوئی. مسئولان کشور هم همینجور؛ همه باید به این معنا، بسیجی باشند. اینکه شد، ملت میشود آسیبناپذیر. روزبهروز ملت رشد پیدا میکند و این در کشور ما اتفاق افتاده است؛ لذا روزبهروز کشور ما رشد کرده است.
شما جوانهای عزیز بدانید وضعیت امروز کشور از لحاظ سیاسی، از لحاظ علمی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ رشد انگیزههای انقلابی و اسلامی، از لحاظ آگاهی و روشنبینی جوانان با بیست سال پیش، خیلی تفاوت کرده؛ ما خیلی جلو رفتهایم. آنچه که جلو چشم است و محسوس و قابل اندازهگیری است، پیشرفتهای علمی ماست که یک نمونهاش همین مسئلهی هستهای است و نمونههای فراوان دیگری هم دارد. با این پیشرفت، دشمنان ما البته مخالفند.
امروز مسئلهی عمدهی سیاست خارجی کشوری مثل امریکا شده است مسئلهی هستهای ایران؛ چرا؟ برای خاطر اینکه این، نشانهی پیشرفت ملتی است که آنها نمیخواهند پیشرفت کند؛ نمیخواهند قدرت پیدا کند؛ نمیخواهند قدرت علمی پیدا کند؛ نمیخواهند قدرت روحی و اعتماد به نفس پیدا کند، تا بتوانند تسلط را برگردانند. به این جهت، مخالفت میکنند.
امروز تبلیغ عمدهی امریکا و رجال سیاسی این کشور در رسانههایشان، که از همهجا دستشان کوتاه شده، این است که چسبیدهاند به این قضیه که ایرانیها دارند سربازان ما رادر عراق میکُشند؛ دروغ محض! آنها زیر سئوال رفتهاند؛ امروز دولت و نظام حاکم بر امریکا به خاطر رفتار احمقانه و ابلهانه و ظالمانهای که در عراق در پیش گرفتهاند، از سوی ملت خود زیر سئوال است؛ میگویند: جوانهای ما را میفرستید عراق میکُشید. باید به مردم خودشان جواب بدهند. جوابشان این است؛ میگویند: نه، ما نمیکُشیم اینها را، ایرانیها میکُشند! دروغ محض! دست خود آنها به خون جوانانشان و سربازانشان آغشته است. آنها در عراق چه میکنند. آنها از هزاران کیلومتر فاصله، سربازشان را فرستادهاند به عراق برای چی؟! میجنگند برای چی؟! امروز اصلیترین عامل ناامنی در منطقهی خاورمیانه، حضور امریکائیها و دخالت امریکائیهاست. آنها هم در عراق، هم در لبنان، هم در فلسطین مایهی ناامنیاند؛ مایهی بیثباتیاند. این را امروز دنیا میفهمد. خوشبختانه ملتها بیدار شدهاند. شماببینید در هر نقطهای از نقاط دنیا که رئیسجمهور امریکا و دولتمردان امریکا به نحوی در آنجا حضور پیدا میکنند، ملتها عکسالعمل نشان میدهند، پرچم امریکا را میسوزانند؛ آدمک بوش را میسوزانند. انزوا یعنی این.
امروز امریکا قدرتش، هیمنهاش، ابهت ابرقدرتیاش در چشم ملتها ریخته و ملتها بیدار شدهاند؛ جرئت و جسارت پیدا کردهاند. و عامل اصلی شما هستید؛ شما ملت ایران، شما جوانها، که قیام کردید، ایستادید، انقلاب کردید، حرف حقی را زدید، پای آن حرف ایستادید. «انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا»؛ استقامت کردید. نتیجه این است که خدای متعال رحمت و برکتش را بر شما نازل میکند؛ «تتنزّل علیهم الملائکة الّا تخافوا و لاتحزنوا». خوف از دشمن در دل جوانان ایرانی نیست. جوانان ما از دشمن نمیترسند. حزن و اندوه بر اینکه زیر سلطهی دشمنند، در دل آنها نیست. «الّا تخافوا و لاتحزنوا»؛ خوف نداشته باشید، حزن و اندوه نداشته باشید. این پیام ملائکهی الهی و فرشتگان الهی به شماست.
و من عرض میکنم جوانان عزیز! این راه را ادامه بدهید. آیندهی کشور روشن است، افقها بسیار تابان است؛ اما به ارادهی شما بستگی دارد، به فعالیت شما، به کار شما، به پرداختن شما به خودسازی؛ خودسازی علمی، خودسازی دینی، پاک نگه داشتن دامان روح و دل نورانی - که خدا به شما داده است - در همهی میدانها؛ فعالیت، تلاش، سرزندگی؛ این عاملی است که کشور شما را به اوج قدرت و عزت انشاءاللَّه خواهد رساند.
امیدوارم ارواح مطهر شهیدان و روح مقدس امام بزرگوار همیشه حامی شما باشد و قلب مقدس ولیعصر (ارواحنا فداه) از شما راضی باشد و انشاءاللَّه آن روز درخشان و آیندهی زیبا را همهی شما ببینید.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته