سال ۱۹۲۹ میلادی، «ژرژ رمی»، نویسندهی بلژیکی برای نخستین بار داستانی مصور را با عنوان «تنتن در سرزمین شوراها» منتشر کرد. در این کتاب خبرنگار به اسم تنتن به همراه میلو که سگ خانگیاش است به شوروی که نماینده و قطب کشورهای بلوک شرق بود سفر میکند و در مییابد که افرادی ستمگر و نادان در آن حکومت میکنند که هیچ پیشرفت اقتصادی به وجود نیاوردهاند. پس از انتشار این کتاب و استقبالی که از آن در غرب شد، مجموعههای بعدی تنتن نیز نگارش و به سرعت ترجمه شد. شخصیت ماجراجو و جذاب تنتن با مدل موهای خاص خود که به همین نام نیز معروف شد، در بین نوجوانان جهان طرفداران زیادی پیدا کرد و خیلی زود به عنوان نماد یک جوان جذاب و باهوش غربی تکثیر شد. در این میان اما تصویر خشن و بدی که از روسهای کمونیست، قبایل بومی کنگو، سیاهپوستان امریکا، نژادهای جنوب شرقی آسیا و ... در مجموعه آثار تنتن نشان داده میشد حاکی از ترویج نگاه برتر و بالاتر غرب بر دیگر فرهنگها بود. تنتن به هرجایی که سفر میکرد، مردمی را میدید که گرفتار مشکلی هستند و مانند همه داستانها و فیلمهای آمریکایی و غربی، این او است که در نقش «ناجی» وارد شده و با همراهی دوستانش آن مشکل را برطرف میکند. تنتن را میتوان یکی از نمونههای موفق از نمادی برای تبلیغ و ترویج یکسانسازی فرهنگی در جهان آن زمان به حساب آورد.
جنگ افسانهها برای بازسازی هویت ملی
این بار اما تنتن در کتابی از یک نویسنده ایرانی ظهور پیدا کرده است. در این کتاب، تنتن در ادامهی ماجراجوییهایش با همراهی دوستان همیشگی خود، یعنی میلو، کاپیتان هادوک و پروفسور تورنسل به سفری دیگر آمدهاند. آنها پس از سفر به نقاط مختلف جهان و خلق داستانهای گوناگون، حالا به عنوان جهانگرد، میهمان مردم شرقی میشوند. اما پس از مدتی مشخص میشود هدف آنها یافتن افسانههای شرق و غلبه بر آنها است، تا با تعریف این قصهی جدید، خود به عنوان افسانههای جدید جهان مطرح و الگوی جوانان و نوجوانان شوند. تنتن و دوستانش به هر نقشه و وسیلهای می خواهند در این داستان جدید پیروز شوند، اما در این میان سندباد با همراهی افسانههای شرقی به مقابله با مهاجمان برمیخیزد. تنتن که خود را در حال شکست میبیند به ناچار مجبور میشود تا از دیگر قهرمانهای غربی کمک بخواهد و پای افسانههایی مثل سوپرمن، تارزان و کینگ کنگ نیز به داستان باز میشود. در آخر اما این مشرقیان هستند که با استفاده از قدرت عقل و خودباوری، موفق میشوند مهاجمان را شکست دهند. اما گروه شکستخورده در حالی به غرب باز میگردند که در فکر حملهای مجدد به مشرق زمین هستند.
کتاب «تنتن و سندباد» اثری خیالی و استعاری از تقابل دو شخصیت تنتن و سندباد به نمایندگی از دو فرهنگ غرب و شرق است. این کتاب سالها پس از پایان مجموعه داستانهای تنتن، توسط «محمد میرکیانی» خلق و نگارش شده است. کتاب داستان تقابل افسانههای کهن مشرق زمین و داستانهای خیالی غرب با زبانی استعاری و در قالب واقعگرایانه است. شخصیتهایی نظیر سندباد، علیبابا و ... که روزگاری سکهی رایج بازار نقالها بودند و در دل داستانهای خود نکتههای پندآموز داشتند، در این کتاب به مصاف قهرمانهای پوشالی و بزرگنمایی شدهی غرب میروند. هر کدام از این دو گروه بهعنوان نمایندههای فرهنگ خود در کتاب معرف میشوند. در مقابلِ قدرتهای بیمنطق و بزرگنمایی شدهی قهرمانهای غرب، افسانههای شرق راههایی منطقی و عاقلانه در پیش میگیرند و در برابر تهاجم و خوی خشونتطلبی آنها، با صبر و اتحاد سرزمینشان را نجات میدهند. در حقیقت میرکیانی تلاش کرده است حقیقتی تاریخی را در قالب یک داستان خیالی برای نوجوانان بازگو کند. داستان تهاجم تکراری غرب بر سرزمینهای شرقی و استعماری که بر کشورهای آسیایی و آفریقایی گذشته است، اینبار در شکلی جدید و با هدف سیطره بر فرهنگ و اندیشه در تنتن و سندباد روایت میشود.
جنگ افسانهها برای بازسازی هویت ملی
این بار اما تنتن در کتابی از یک نویسنده ایرانی ظهور پیدا کرده است. در این کتاب، تنتن در ادامهی ماجراجوییهایش با همراهی دوستان همیشگی خود، یعنی میلو، کاپیتان هادوک و پروفسور تورنسل به سفری دیگر آمدهاند. آنها پس از سفر به نقاط مختلف جهان و خلق داستانهای گوناگون، حالا به عنوان جهانگرد، میهمان مردم شرقی میشوند. اما پس از مدتی مشخص میشود هدف آنها یافتن افسانههای شرق و غلبه بر آنها است، تا با تعریف این قصهی جدید، خود به عنوان افسانههای جدید جهان مطرح و الگوی جوانان و نوجوانان شوند. تنتن و دوستانش به هر نقشه و وسیلهای می خواهند در این داستان جدید پیروز شوند، اما در این میان سندباد با همراهی افسانههای شرقی به مقابله با مهاجمان برمیخیزد. تنتن که خود را در حال شکست میبیند به ناچار مجبور میشود تا از دیگر قهرمانهای غربی کمک بخواهد و پای افسانههایی مثل سوپرمن، تارزان و کینگ کنگ نیز به داستان باز میشود. در آخر اما این مشرقیان هستند که با استفاده از قدرت عقل و خودباوری، موفق میشوند مهاجمان را شکست دهند. اما گروه شکستخورده در حالی به غرب باز میگردند که در فکر حملهای مجدد به مشرق زمین هستند.
کتاب «تنتن و سندباد» اثری خیالی و استعاری از تقابل دو شخصیت تنتن و سندباد به نمایندگی از دو فرهنگ غرب و شرق است. این کتاب سالها پس از پایان مجموعه داستانهای تنتن، توسط «محمد میرکیانی» خلق و نگارش شده است. کتاب داستان تقابل افسانههای کهن مشرق زمین و داستانهای خیالی غرب با زبانی استعاری و در قالب واقعگرایانه است. شخصیتهایی نظیر سندباد، علیبابا و ... که روزگاری سکهی رایج بازار نقالها بودند و در دل داستانهای خود نکتههای پندآموز داشتند، در این کتاب به مصاف قهرمانهای پوشالی و بزرگنمایی شدهی غرب میروند. هر کدام از این دو گروه بهعنوان نمایندههای فرهنگ خود در کتاب معرف میشوند. در مقابلِ قدرتهای بیمنطق و بزرگنمایی شدهی قهرمانهای غرب، افسانههای شرق راههایی منطقی و عاقلانه در پیش میگیرند و در برابر تهاجم و خوی خشونتطلبی آنها، با صبر و اتحاد سرزمینشان را نجات میدهند. در حقیقت میرکیانی تلاش کرده است حقیقتی تاریخی را در قالب یک داستان خیالی برای نوجوانان بازگو کند. داستان تهاجم تکراری غرب بر سرزمینهای شرقی و استعماری که بر کشورهای آسیایی و آفریقایی گذشته است، اینبار در شکلی جدید و با هدف سیطره بر فرهنگ و اندیشه در تنتن و سندباد روایت میشود.
در این اثر نویسنده با نگاهی دقیق و انتخابی درست، گروه سنی نوجوان را به عنوان مخاطب برگزیده است و آنها را پای نقل این داستان نشانده است. نوجوانانی که در آستانهی ورود به جوانی و ورود جدی به عرصهی اجتماع قرار دارند و بیش از هر زمان دیگری در معرض سؤال «من کیستم؟» و بحران انتخاب هویت، بهعنوان آیندهی بالقوهی خود قرار دارند.
یک کتاب استراتژیک
کتاب تنتن و سندباد را میتوان یک کتاب استراتژیک در حوزهی ادبیات نوجوان بهشمار آورد. این کتاب که در سال ۱۳۷۰ نگارش شده است، با نگاهی دقیق و نافذ مسئلهی نوظهور زمان خود را به عنوان موضوع و هستهی اصلی داستان برگزیده است. هدف نویسنده از خلق چنین داستانی، پرداخت استعاری و غیرمستقیم به مسئلهی «تهاجم فرهنگی» غرب به شرق است. جالب آنکه در ابتدای دههی هفتاد، مسئلهی تهاجم فرهنگی امری واضح و قابل رؤیت برای همگان نبود و حتی علیرغم تأکیدات فراوان رهبرانقلاب، این امر برای طیف وسیعی از دستاندرکاران و مسئولان گنگ و نامفهوم بود تا جاییکه ایشان در یکی از دیدارهای خود چنین میفرمایند: «ما چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردیم؛ بعضیها اصل تهاجم را منکر شدند؛ گفتند چه تهاجمی؟ بعد یواش یواش دیدند که نه [فقط] ما میگوییم، خیلی از کشورهای غیرغربی هم مسئلهی تهاجم فرهنگی را مطرح میکنند و میگویند غربیها به ما تهاجم فرهنگی کردند؛ بعد دیدند که خود اروپاییها هم میگویند آمریکا به ما تهاجم فرهنگی کرده! لابد دیدهاید، خواندهاید که [گفتند] فیلمهای آمریکایی، کتابهای آمریکایی چه تهاجم فرهنگیای به ما کردهاند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثیر قرار میدهند. بعد بالاخره به برکت قبول دیگران، این حرف ما هم مورد قبول خیلی از کسانی که قبول نمیکردند قرار گرفت! تهاجم فرهنگی یک واقعیّتی است.» اما گویا مطالعهی این کتاب، موجب خوشحالی و مسرت رهبرانقلاب شد که لااقل در گوشهای از این کشور، نویسندهای در آن سالها خطر تهاجم فرهنگی را حس کرده و چنین کتابی را نوشته است. به همین دلیل رهبرانقلاب در یادداشت کوتاه خود بر این کتاب چنین نوشتهاند: «من هم همین قصه را همیشه تعریف میکردم! حیف که خیلیها آن را باور نداشتند... حالا دیگر کار من آسان شد! همین بس است که نسخهی این کتاب را به همهی بچهها بدهم.»
کتاب تنتن و سندباد نمونهای موفق از نگاه اجتماعی یک هنرمند و دغدغهی او دربارهی حفظ فرهنگ بومی کشور در دههی هفتاد است، میرکیانی با نگاهی دقیق از کارکرد ماهواره و خدمت ابزاری آن به دگرگونی فرهنگی مطلع شد و این مسئله را در کتاب خود به شکل داستانی مطرح کرده است. در جایی در انتهای کتاب، پس از شکست تنتن و دوستانش، کاروان سندباد به شهری میرسند و میفهمند که این بار غربیها از آسمان حمله کردهاند، چنین میخوانیم: علاءالدین پرسید: «چطور از آسمان حمله کردهاند؟» پیرمرد آهی کشید و گفت: «میگویند با ماهواره. صنعت این قرن است. آنها اینبار از بالا به سرزمین قصههای مشرق زمین حمله کردهاند. میگویند قصد کردهاند با این دستگاه همه چیز ما را عوض کنند. میخواهند رنگِرو، زندگی، حرف زدن، راه رفتن، خورد و خوراک؛ پوشاک و همهچیز ما را به جانبی که خودشان صلاح میدانند ببرند.»
حالا اما در دههی چهارم انقلاب اسلامی، در سالهایی که هجمهی تهاجم فرهنگی نسبت به سالهای قبل به مراتب بیشتر شده است و ابزارهای رسانهای جدیدتر و پیچیدهتری برای تسلط و یکسانسازی فرهنگی به میدان آمده است، نوجوان انقلاب اسلامی همچنان چشم انتظار خلق «تنتن و سندباد» های زمانهی خود است. آثاری که او را با هویت خود آشنا سازد.
یک کتاب استراتژیک
کتاب تنتن و سندباد را میتوان یک کتاب استراتژیک در حوزهی ادبیات نوجوان بهشمار آورد. این کتاب که در سال ۱۳۷۰ نگارش شده است، با نگاهی دقیق و نافذ مسئلهی نوظهور زمان خود را به عنوان موضوع و هستهی اصلی داستان برگزیده است. هدف نویسنده از خلق چنین داستانی، پرداخت استعاری و غیرمستقیم به مسئلهی «تهاجم فرهنگی» غرب به شرق است. جالب آنکه در ابتدای دههی هفتاد، مسئلهی تهاجم فرهنگی امری واضح و قابل رؤیت برای همگان نبود و حتی علیرغم تأکیدات فراوان رهبرانقلاب، این امر برای طیف وسیعی از دستاندرکاران و مسئولان گنگ و نامفهوم بود تا جاییکه ایشان در یکی از دیدارهای خود چنین میفرمایند: «ما چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردیم؛ بعضیها اصل تهاجم را منکر شدند؛ گفتند چه تهاجمی؟ بعد یواش یواش دیدند که نه [فقط] ما میگوییم، خیلی از کشورهای غیرغربی هم مسئلهی تهاجم فرهنگی را مطرح میکنند و میگویند غربیها به ما تهاجم فرهنگی کردند؛ بعد دیدند که خود اروپاییها هم میگویند آمریکا به ما تهاجم فرهنگی کرده! لابد دیدهاید، خواندهاید که [گفتند] فیلمهای آمریکایی، کتابهای آمریکایی چه تهاجم فرهنگیای به ما کردهاند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثیر قرار میدهند. بعد بالاخره به برکت قبول دیگران، این حرف ما هم مورد قبول خیلی از کسانی که قبول نمیکردند قرار گرفت! تهاجم فرهنگی یک واقعیّتی است.» اما گویا مطالعهی این کتاب، موجب خوشحالی و مسرت رهبرانقلاب شد که لااقل در گوشهای از این کشور، نویسندهای در آن سالها خطر تهاجم فرهنگی را حس کرده و چنین کتابی را نوشته است. به همین دلیل رهبرانقلاب در یادداشت کوتاه خود بر این کتاب چنین نوشتهاند: «من هم همین قصه را همیشه تعریف میکردم! حیف که خیلیها آن را باور نداشتند... حالا دیگر کار من آسان شد! همین بس است که نسخهی این کتاب را به همهی بچهها بدهم.»
کتاب تنتن و سندباد نمونهای موفق از نگاه اجتماعی یک هنرمند و دغدغهی او دربارهی حفظ فرهنگ بومی کشور در دههی هفتاد است، میرکیانی با نگاهی دقیق از کارکرد ماهواره و خدمت ابزاری آن به دگرگونی فرهنگی مطلع شد و این مسئله را در کتاب خود به شکل داستانی مطرح کرده است. در جایی در انتهای کتاب، پس از شکست تنتن و دوستانش، کاروان سندباد به شهری میرسند و میفهمند که این بار غربیها از آسمان حمله کردهاند، چنین میخوانیم: علاءالدین پرسید: «چطور از آسمان حمله کردهاند؟» پیرمرد آهی کشید و گفت: «میگویند با ماهواره. صنعت این قرن است. آنها اینبار از بالا به سرزمین قصههای مشرق زمین حمله کردهاند. میگویند قصد کردهاند با این دستگاه همه چیز ما را عوض کنند. میخواهند رنگِرو، زندگی، حرف زدن، راه رفتن، خورد و خوراک؛ پوشاک و همهچیز ما را به جانبی که خودشان صلاح میدانند ببرند.»
حالا اما در دههی چهارم انقلاب اسلامی، در سالهایی که هجمهی تهاجم فرهنگی نسبت به سالهای قبل به مراتب بیشتر شده است و ابزارهای رسانهای جدیدتر و پیچیدهتری برای تسلط و یکسانسازی فرهنگی به میدان آمده است، نوجوان انقلاب اسلامی همچنان چشم انتظار خلق «تنتن و سندباد» های زمانهی خود است. آثاری که او را با هویت خود آشنا سازد.