بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
به برادران و خواهران عزیز، کارگزاران دلسوز و زحمتکش در سطوح مختلف و بخشهای گوناگون دستگاه اجرائی کشور خوشامد عرض میکنیم. و از رئیس جمهور محترم جناب آقای دکتر احمدینژاد که این جلسه را تدبیر کردند و تشکیل دادند، تشکر میکنیم.
این جلسه، اولین جلسه از نوع خود محسوب میشود و ما تا حالا در طول این سالها هیچ جلسهای که در آن مسئولان گوناگون بخشهای قوهی مجریه در آن شرکت داشته باشند، نداشتهایم. البته جلسات مشترک بین قوای سهگانه در سطوح محدود، همچنین جلسات گوناگون با وزرای محترم و مسئولان بخشهای مختلف، جداگانه داشتهایم؛ لکن این اجتماع، یک معنا و طعم دیگری دارد و به نظر من مغتنم است و چقدر خوب است که این تجربه در آینده هم تکرار بشود.
اولین مطلبی که به مجموعهی محترم عرض میکنیم، این است که یک فرصت ذیقیمتی در اختیار شما قرار گرفته است. به این فرصت برای تقرب به خدا، برای عبادت، برای تکامل نفس، برای انجام وظیفهای که ما را پیش خدای متعال روسفید خواهد کرد و ذخیرهای محسوب خواهد شد، نگاه کنید؛ برای آن روزی که انسان با حسرت به زندگی دنیائی خود نگاه میکند و دنبال ذخیرهای برای آن روز میگردد؛ روز قیامت.
از دو نظر باید این فرصت را حقیقتاً مغتنم بشمرید: یکی از این نظر که امکان خدمت به شما داده شد؛ همهی ما در این جهت شریکیم. ما میتوانستیم طلبهای باشیم در گوشهی یک حوزهی علمیهای و مشغول کار محدودی باشیم؛ میتوانستیم معلمی و آموزگاری باشیم؛ میتوانستیم شاغلی باشیم در یک بخش فرهنگی و غیره با یک ظرفیت و دائرهی محدود؛ اما حالا ما - یعنی من و شما - در یک مجموعهای که سرنوشت کشور در دست این مجموعه است، واقع شدهایم. این، خیلی فرق میکند با اینکه انسان یک کار مفیدی را در یک گوشهای برای خودش انجام بدهد. سرنوشت یک کشور، سرنوشت یک ملت، بلکه میشود گفت به جهت اهمیتی که این کشور و این ملت دارد، سرنوشت دنیای اسلام، امروز در دستان این مجموعهای است که اینجا نشستهاند؛ یا مجموعهی کارگزاران نظام اسلامی. این را همهمان هرجا هستیم، قدر بدانیم. این فرصت، همیشه در دست ما که نمیماند؛ امروز اینجا مشغولیم، فردا یا در این شغل نیستیم یا اصلاً در این دنیا نیستیم. این فرصت مغتنمی است؛ کار بزرگی دارد به وسیلهی یکایک اجزای اجرائی نظام جمهوری اسلامی انجام میگیرد. بنابراین، از این نظر این فرصت را مغتنم بشمرید.
جهت دوم این است که امروز خوشبختانه یک وضع استثنائی در طول چندین سال گذشته وجود دارد. از این جهت استثنائی است که شعارهای اساسی انقلاب به عنوان محور برنامهریزیها و حرکتها و سیاستها اعلام میشود. این هم یک جهت دومی که فرصت خدمت امروز را مهم میکند و فرصت مغتنمی قرار میدهد.
شاید بعضیها - حتّی بعضی مخلصین انقلاب، نه بیگانهها و بددلها؛ حتّی نزدیکان - در طول بعضی از سالهای گذشته تصورشان این بود که شعارهای اصلی انقلاب؛ سربلندی اسلام، مسئلهی عدالت، مسئلهی مبارزه با استکبار، تلاش و مجاهدت برای رفع استضعاف از مستضعفان، دیگر روزگارش تمام شده است! بعضی البته جسارت و گستاخی کردند و همینها را نوشتند و گفتند! اشتباه میکردند، معلوم بود؛ میدانستیم اشتباه میکنند. اما این گستاخی، دلها را خراش میداد. امروز به همت ملت ایران، با انتخاب ملت ایران، دولتی سر کار آمده است که شعارهای اصلی انقلاب، شعارهای اساسی و اصولىِ اوست. گفتمان مفاهیم انقلاب اسلامی، امروز گفتمان رائج و غالب است؛ این خیلی اهمیت دارد. من البته این را پیشبینی میکردم. من شاید حدود هفت سال، هشت سال قبل از این، در جلسهی کارگزاران نظام اسلامی که در همین حسینیه تشکیل شد، دلائلی آوردم بر اینکه دشمنان انقلاب که خیال میکنند میتوانند انقلاب را به فراموشی بسپرند و قربانی کنند و از رویش عبور کنند، اشتباه میکنند؛ گفتم نمیتوانید؛ میدانستیم اشتباه میکنند. بحمداللَّه ملت ایران همت کردند و آنچه که میخواستیم، شد. این هم یک فرصت است. پس مسئولیت کنونىِ شما در یک چنین موقعیتی است که شعارهای انقلاب، اصول اساسی برنامهریزی در این دولت اعلام میشود؛ این هم خیلی مهم است. پس مسئولیتها را مغتنم بشمرید.
من عرض میکنم به آقایان وزرا و مسئولان - مکرر این مطالب گفته شده است، لکن شما برادران و خواهران عزیز را کمتر زیارت کردهایم که رو به رو این مطلب را عرض بکنیم - که توجه داشته باشید که خدمت، با این ارزشی که عرض شد به طور اجمال، خیلی بالاتر از آن است که انسان آن را وسیلهای قرار بدهد برای اینکه فلان مقصود مادی یا فلان هدف شخصی خود را برآورده کند. این چند سال - حالا چهار سال، ده سال، کمتر، بیشتر - که ما در این مسئولیتها هستیم، لحظه لحظهی آن را برای تقرب به خدا استفاده کنیم. بعضی هستند که از این فرصتهای خدمت استفاده میکنند برای پُر کردن جیب خودشان؛ برای، به خیال خودشان، تأمین آیندهی خودشان؛ برای آباد کردن زندگی خودشان؛ این خطاست. این همانی است که امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) مالک اشتر را از آن نهی کرد و فرمود این مسئولیتی که به تو سپرده شده است، طعمه ندان؛ این یک طعمه نیست که بیفتی رویش و بنا کنی «دو بدین چنگ و دو بدان چنگال»، خودت را، شکمت را، زندگیات را بخواهی با این کار رنگین کنی؛ نه، این یک فرصت ارزشمندی است برای اینکه خدمت و کار کنید و برای خودتان ذخیره درست کنید. این، حرف اصلی و حرف اوّلی ماست. بحمداللَّه هم عطش کار و انگیزهی کار در این دولت هست، هم عناصر و نیروی کارآمد و کاردان در این دولت هست. این شرط، حاصل است.
آن طرف قضیه هم نیازهای عظیم کشور هست. بالاخره ما میراثبرِ دوران طولانی تسلط طواغیت بر این کشور هستیم. روی همه چیزِ ما اثر گذاشتهاند. روی فرهنگ ما، روی ذهنیات ما، باورهای ما، روی منابع ما، روی جغرافیای ما، روی موقعیت بینالمللی ما، روی ایجاد اختلاف طبقاتی؛ در همه چیز اثر منفی گذاشتهاند. سالهای متمادی در این کشور، اساس حکومت بر پرورش دادن اشراف و نخبگان مالی و پولی و یا نخبگان فامیلی بوده است؛ مملکت را مال خودشان و ملک خودشان میدانستند و برای مردم معمولی - یعنی اکثریت قاطع مردم - اصلاً حقی قائل نبودند؛ هم در دورهی قاجاریه این جور بود، هم در دورهی پهلوی اینجور بود؛ واقعاً هیچ حقی برای مردم قائل نبودند و اگر هم چیزی به زبان میآوردند، به عنوان ظاهرسازی، به عنوان تبلیغات بود؛ لکن کاملاً معلوم میشد که دید آنها نسبت به مردم چیست. ما وارث یک چنین وضعی هستیم. بدیهی است که در کشور مشکلات فراوان و نیازهای متراکم الی ماشاءاللَّه هست. نمیگویم ما هم از اول انقلاب تا حالا هیچگونه سیاست اشتباهی یا عملکرد غلطی نداشتهایم؛ چرا، این هم بوده. اگر این عملکردهای غلط، این سیاستهای اشتباه نمیبود، البته امروز قدری جلوتر بودیم؛ آنها هم کمک کرده است به اینکه نیازها امروز زیاد بشود. پس نتیجه این است که امروز کشور و ملت ما حقیقتاً نیازمند یک تلاش پیگیر، مدبرانه، همهجانبه و برنامهریزی شده برای پیشرفت هستند.
استعداد پیشرفت هم در این کشور خیلی زیاد است. ما استعداد طبیعیمان و استعداد انسانیمان خیلی بالاست و احتیاج داریم به ابتکار، به وارد کردن نیروی کار در عرصهی تصمیمگیری و عمل و تلاش؛ استفاده از نیروی کارآمد و قابل و بااخلاص و بردن کشور در مسیر صحیح پیشرفت، کهانشاءاللَّه پیشرفت مادی و معنوی - هر دو - باشد.
ما احتیاج داریم به اقدامات شجاعانه. یکی از چیزهائی که من در مورد این دولت خدا را شکر میگویم، همین است که شجاعت اقدام وجود دارد. با تردید، با تزلزل، با ترس و لرز نمیشود کارهای بزرگ را انجام داد؛ لازم است با شجاعت وارد شد. البته شجاعت به معنای بیگدار به آب زدن نیست. بررسیها باید انجام بگیرد، فکر صحیح باید بشود، وقتی به نتیجه رسیدیم، بدون تردید و تزلزل بایستی اقدام کنید. «وشاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل علی اللَّه»؛ مشورتهایت را بکن، بررسیها را بکنید، جوانب را خوب بسنجید، وقتی به نتیجه رسیدید، آنوقت به خدا توکل کنید و وارد میدان بشوید. این شجاعت لازم است.
البته وارد بعضی از میدانها شدن، مشکلاتی هم ایجاد میکند؛ شکی نیست؛ اما این مشکلات، مثل مشکلات کندن یک چاه عمیق است برای رسیدن به نفت؛ بدون مشکل که نمیشود. این، شبیهِ آن مشکلات است. این مشکلات را همه تحمل میکنند برای اینکه به نفت برسند؛ برای اینکه به آب برسند. معدن را میکاوند، برای اینکه به کان و مادهی ارزشمند کانی برسند. این مشکلات از این قبیل است. حالا همین مسئلهی بنزین از جملهی همین کارهاست. این کار شجاعانهای بود؛ خوب شد انجام گرفت. جوانبش را درست ملاحظه کنند و پیش ببرند. من در گزارشها خواندم، گمانم چهلهزار میلیارد تومان ما یارانهی انرژی میدهیم! اگر ما بتوانیم این را بتدریج کم کنیم، این مبلغ گزاف و کلان، صرف چه خواهد شد؟ صرف مدرسه، صرف جاده، صرف زندگی مردم، صرف اشتغال، صرف سرمایهگذاریهای گوناگون، به جای اینکه در راه دود کردن کالائی صرف شود که ما آن را از بیرون وارد کنیم.
بعضی ایراد خواهند گرفت. این ایرادها همیشه هست. بعضی از این ایرادها واقعاً از روی دلسوزی هم هست؛ نه اینکه همه مغرضانه باشد. باید به مردم توضیح داد. ایرادی که من به این دولت وارد میکنم، این است که توضیح دادنشان به مردم کم است. این روابط عمومیهای شما در بخشهای مختلف باید فعال عمل کنند. روابط عمومی شماست که از رسانهی ملی یا از مطبوعات میتواند استفادهی بهینه بکند؛ یاد بگیرند راه بیان کردن را. گاهی انسان توضیح هم میدهد، بیان هم میکند؛ منتها بیفایده! چون نوع بیان، نوع بیانِ اثرگذار و باوربرانگیز نیست؛ حقیقت را درست روشن نمیکند. این یکی از نقصهاست که باید حتماً این نقیصه را جبران کنید. آن کسانی که دلسوزانه انتقاد میکنند، با این تبیین، با این توضیح دلشان آرام میگیرد. بعضی هم البته نه، بعضی از اقدامها را اگر بکنید، میگویند چرا کردید، به این دلائل غلط بود؛ اگر همان اقدام را نکنید، میگویند چرا نکردید، به این دلائل خطا بود! دلیل میشمرند؛ باب تحلیل هم که واسع است؛ هرچه دلشان میخواهد، میگویند! آنها اهمیتی ندارند. حق، خودش را نشان خواهد داد؛ لکن بعضی از انتقادها، بعضی از نگرانیها، بعضی از دغدغههائی که در بعضیها هست، دلسوزانه است؛ باید آنها را بیان کرد و برایشان توضیح داد.
در زمینهی سیاست خارجی هم - همانطور که آقای رئیسجمهور توضیح دادند - موضع جمهوری اسلامی از اول موضع تهاجمی بود. تبدیل موضع تهاجمی به موضع تدافعی، یک خطاست. و این خطا بعضاً اتفاق افتاده است! چرا موضع تهاجمی؟ یعنی ما با دنیا جنگ داریم؟ نه، معنایش این نیست؛ ما طلبگاریم. ما در قضیهی سیاستهای استعماری دنیای استعمارگر، طلبگاریم؛ در قضیهی تعامل با مسئلهی زن در دنیا ما طلبگاریم؛ در مسئلهی ایجاد جنگهای داخلی و تسلیحات گوناگون ما از دنیا طلبگاریم؛ در مسئلهی اشاعهی سلاحهای اتمی و سلاحهای شیمیائی و میکربی ما از دنیا طلبگاریم؛ در مسئلهی خراب کردن اخلاقیات مردم و توسعهی فرهنگ استهجان و لاابالیگری و اشاعهی شهوت جنسی ما از دنیا طلبگاریم؛ اینها مطالبات یک ملت زنده و بامبناست از دنیای مسلطی که این کارهای خلاف را دارد انجام میدهد.
من یک وقتی در جائی صحبت میکردم - سئوالاتی مطرح میکردند - یکی از من پرسید شما در مقابل فلان قضیه چه دفاعی دارید؟ من گفتم ما دفاعی نداریم، هجومی داریم. ما در بسیاری از قضایا دفاعی نداریم، هجوم داریم، سئوال داریم، مطالبه داریم در مقابل دنیا. حالا دنیای استکبار طبیعتش زباندرازی است؛ طبیعتش این است که آن جائی هم که حق ندارد، طلبگاری کند. الان شمانگاه کنید و ببینید این سخنرانیهائی که رؤسایجمهور بعضی از کشورها مثل رئیسجمهور و سران دولت امریکا انجام میدهند، چقدر گستاخانه و حسابنشده و غلط است. موضوعات را یا حقیقتاً نمیفهمند یا سعی میکنند موضوعات را تغییر بدهند؛ جور دیگری وانمود کنند.
امروز امریکا در دنیای اسلام بشدت منفور است؛ اینکه دیگر جای انکار نیست. این نفرت هم البته دلائلی دارد و بیخود یک دولت و یک رژیم در نظر ملتها منفور نمیشود. در بین فلسطینیها منفور است، علتش روشن است؛ بین لبنانیها منفور است، علتش روشن است؛ بین عراقیها منفور است، علتش روشن است؛ بین ملتهای گوناگون مسلمانِ دیگر معلوم منفور است، علتش روشن است؛ چون دائم به اسلام، به مسلمین، به ارزشهای اسلامی اهانت میکنند؛ از اهانت کنندگان به اسلام حمایت میکنند؛ حقوق ملتهای مسلمان را زیر پا له میکنند. خوب، نتیجه این نفرت چه میشود؟ نتیجهاش این میشود که امریکا با همهی لشگرکشی سنگین و پُرهیاهویش در عراق، پا در گِل میماند و شکست میخورد. امروز دیگر ما نیستیم که میگوئیم امریکا در عراق شکست خورد؛ قضاوت همه است؛ قضاوت خود امریکائیها و نخبگان سیاسی امریکا هم همین است. خوب، چرا شکست میخورد؟ چون منفور مردم است؛ چون مردم از او بدشان میآید. نفرت مردم از امریکا موجب میشود که با او همکاری نکنند و هرجا هم میتوانند، ضربهای به او بزنند. امریکاییها میآیند صورت مسئله را عوض میکنند و میگویند ایران در عراق، در مقابل امریکاست. بله، ایران از شما متنفر است؛ در این شکی نیست؛ دولت و ملت ایران از شما متنفرند؛ این روشن است؛ اما قضیهی عراق، قضیهی ملت عراق است.
در فلسطین، تیرشان به سنگ میخورد، ناکام میمانند، نقشههایشان خراب میشود، طرفدارانشان مغلوب میشوند، نیروی طرفدار حق فلسطینی غلبه و قدرت پیدا میکند، اینها عصبانی میشوند و میگویند دست ایران اینجا در کار است! ایران آمد در غزه، اسرائیل را محاصره کرد! خوب بیچارهها، چرا واقعیت را ندیده میگیرید؟! چرا به ملت فلسطین اهانت میکنید؟ ما اگر بتوانیم ضربهی سیاسی به امریکا و اسرائیل بزنیم، حتماً میزنیم. اما قضیه غزه و فلسطین، قضیهی مردم فلسطین است. فلسطینیها از امریکا متنفرند؛ با اسرائیل از بن دندان و از اعماق دل دشمنند؛ حق هم دارند، خانهشان را تصرف کردهاند. این حقیقت را انسان نبیند و بیخود به این در و آن در بزند. در لبنان همینجور؛ در افغانستان یکجور دیگر؛ در پاکستان یکجور دیگر. ببینید این نفهمیدن و به این در و آن در زدن و به جفنگگوئی افتادنِ مسئولان بلندپایهی یک قدرت بزرگ سیاسی و نظامی جهان و نشناختن موضوع، نشانهی این است که در فهمشان و در جهتگیریشان دچار ادبارند؛ مغلوب حقیقیاند؛ چون غیر از عرصهی جنگ سیاسی و جنگ نظامی، یک عرصهی دیگری وجود دارد در جنگ، به نام عرصهی اعتقادی و ایمانی و عرصهی باورها. آنها در باورهای خودشان مغلوبند. طرف مقابلشان حق دارد، حقیقت را میبیند، باورهای روشنی دارد؛ اما آنها این باورهای روشن را ندارند و ناگزیرند عرصهها را مخلوط کنند؛ موضوعات را به هم وصل کنند.
شجاعت در قبال مسائل جهانی، مثل مسائل داخلی یک اصل است. بحمداللَّه آدم میبیند که این معنا وجود دارد. البته تأکید میکنم و تکرار میکنم این شجاعت به معنای گز نکرده پاره کردن نیست و نباید باشد؛ بفهمیم چه کار میکنیم، ملتفت باشیم چه اقدامی داریم انجام میدهیم؛ محاسبهی لازم را بکنیم و بعد قدم را محکم برداریم؛ فتوکّل علی اللَّه. خدای متعال هم کمک کرده تا امروز، بعد از این هم همیشه کمک خواهد کرد.
یک مسئلهی دیگری که به نظر من در خور توجه است و خوب است و قضاوت من در این مورد در معرض نظر دوستان قرار بگیرد، این مسئلهی سفرهای استانی است. سفرهای استانی بسیار کار خوب و برجسته و لازمی بود و من واقعاً تعجب میکنم که بعضیها چطور کاری را که اینجور واضح است که خوب است، انکار میکنند و زیر سئوال میبرند. این برای وزرا، برای رئیسجمهور، برای عوامل اجرائی و دولت خیلی زحمت دارد و کار بسیار طاقتفرسائی است؛ لکن آنچه که محصول این کار میشود، عبارت است از روشن شدن فاصلهی بین نگاهِ از دور به حقایق یک کشور و نگاهِ از نزدیک؛ این، خیلی فرق میکند. بنده سالها کار اجرائی کردهام و آشنا هستم. دو جور انسان قضایا را میبیند: گزارشهای خوبی که برای انسان میآید؛ گزارشهای کامل به حسب ظاهر که هیچ ایرادی هم ندارد و درست هم هست - گزارشها را انسان میخواند و مباحثه هم میکند - لکن آنچه که محصول این گزارشهاست، با آنچه که محصول نگاهِ از نزدیک است، فاصلهی بسیار زیادی دارد. دیدن واقعیت، رفتن به مناطقی که امید این را نداشتند که مسئولان بلندپایه حتّی به یاد آنها بیفتند، کار خیلی بزرگی است و این کار خیلی کار باارزشی است. بعضی از شهرهائی که مسئولان کشور - رئیسجمهور و وزرا - به آنجا رفتند، هرگز در طول این مدتها شاید یک مدیرکل را هم ندیده بودند که برود و از آنها احوالی بپرسد؛ سئوالی بکند؛ اما ناگهان میبینند رئیسجمهور جلوی آنهاست! این، خیلی کار مهمی است. مبادا این کار مهم را خراب کنید. آنچه انجام گرفت، شروع یک حرکت مبارک بود؛ اما باید این حرکت تا نهایت خط برود، تا آن برکات به طور کامل حاصل بشود. از اینجا به بعد دست مسئولان اجرائی است. اولاً مصوبات این سفرها موبهمو اجرا بشود؛ هیچ کوتاهی نشود؛ اما اگر در جائی قابل اجرا نیست - ممکن است گاهی بررسیای برای اقدام به فلان کار در فلان استان یا فلان شهرستان انجام گرفته است، ولی محاسبهی کارشناسیاش کامل نبوده و بنا نیست انجام بشود - این را صریح به مردم بگوئید. بگوئید ما تصمیم گرفته بودیم این کار را انجام بدهیم، اما حالا میبینیم به این دلائل نمیشود آن را انجام داد. نگذارید کارها بماند؛ نگذارید امید مردم نسبت به صداقت و پشتکار و توانائی دولت متزلزل بشود.
استاندارها، فرماندارها، مدیران بخشهای گوناگون، مدیران کل و مسئولان ادارات - که خیلی از آنها در اینجا حضور دارید - یکایک کارها را دنبال کنید. البته من اطلاع پیدا کردهام که ایشان شروع کردهاند در یک فرصت زمانی اینها را تعقیب کردن؛ خیلی خوب، بسیار کار خوبی است و باید این کار انجام بگیرد. البته این سفرها، برکات جنبىِ فراوان دیگری هم داشته است.
نکتهی دیگر این است که خود مسئولان بخشها و استانها هم از این کارها بکنند؛ آنها هم بروند. استاندارها با شهرستانها و با مسئولان بخشهای مختلف و با مردم ارتباط و تماسشان را حفظ کنند و ادامه بدهند.
یک نکتهی دیگری که لازم است عرض بکنم، این است که مسئولان گوناگون دولتی، بخصوص مسئولان سطوح بالا، وقت خودشان را به بگومگوهای متداول عرصههای سیاسی و جناحی تلف نکنند، که این یکی از آفتهاست. نه اینکه توضیح ندهند؛ چرا، ما این را تأکید داریم که هر شبههای ایجاد میشود، مسئولان دولتی آن شبهه را برطرف کنند و توضیح دهند؛ توجیه و تبیین کنند؛ لکن در دام بگو مگوهای سیاسی و تحرکات گوناگون جناحی نیفتند. این، اینها را از کار باز میدارد؛ پرهیز از این، به نظر ما بسیار لازم است.
نکتهی دیگر هم این است که مسئلهی نیازهای مادی مردم با نیازهای معنوی مردم، باید با هم دیده شود؛ یعنی دولت اسلامی فقط به شکم و مسکن و آسایش و آرامش ظاهری زندگی مردم اکتفا نمیکند؛ به اخلاق آنها، به دین آنها، به صراط مستقیمی که جوانهای آنها باید بروند، به آموزش و پرورش آنها، به رشد علمی آنها، به رشد دینی و تقوائی آنها هم اهمیت میدهد. اینجور نیست که ما بگوئیم آن دیگر کار دولت نیست؛ نه، دولت باید بسترهای لازم را برای سریان و جریان اندیشهی درست و اخلاق فاضله در کشور به وجود بیاورد. این خود در عین اینکه یک کار فرهنگی است، یک کار سیاسی هم هست.
امروز یکی از سیاستهای رائج و متداول در دست و بال شبکهی خطرناک صهیونیستی دنیا و عوامل دولتیشان در کشورهای مختلف این است که جوانها را، بخصوص در کشورهای اسلامی و بخصوص در کشورهائی که ممکن است در مقابل آنها به عنوان یک رقیب علمی یا رقیب سیاسی قد علم کنند و منافع آنها را به خطر بیندازند، از نگاه جدی به زندگی باز بدارند. آنها میخواهند این جوانها را ضایع کنند؛ آنها برای این کار برنامهریزی کردهاند. مقابلهی با این برنامهریزی علاوه بر اینکه یک وظیفه است، یک حرکت شجاعانهی سیاسی است؛ لذا بخشهای مربوط به امور دینی، وزارت ارشاد، کارهای علمی، بخشهای وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی و آموزش پزشکی، جزو بخشهای بسیار حساس در برنامهریزیهای کلان دولت محسوب میشوند و وظائف بزرگی را بر دوش دارند. همین مسئلهی امنیت اخلاقی که این روزها نیروی انتظامی و وزارت کشور دنبالش هستند، بسیار مسئلهی مهمی است. بله، جنجال میکنند - مثل همان قضیهی بنزین و مثل خیلی از قضایای دیگر - ولی به این جنجالها نباید توجه بکنند؛ باید ببینند تکلیف چیست، آن را انجام بدهند.
مبارزهی با فساد اقتصادی از جملهی همین کارهاست. در داخل تشکیلات دولتی، اهمیت مبارزهی با فساد اقتصادی بیشتر است از عین همین کار در دستگاه قضائی. دستگاه قضائی مجازات مفسد را بر عهده دارد، دستگاه اجرائی جلوگیری از بروز فساد را بر عهده دارد؛ این مهمتر است؛ این پیشگیری است. در پیچ و خم دالانهای گوناگون اجرائی است - چه در مرحلهی برنامهریزی، چه در مرحلهی اجرا - که فساد جان میگیرد؛ این میکربهای فساد به وجود میآیند و رشد میکنند و تکثیر میشوند؛ جلوی اینها را باید گرفت. البته مبارزهی با فساد به صلاح احتیاج دارد؛ اول خودمان باید صالح باشیم؛ اهل فساد نباشیم تا بتوانیم با فساد حقیقتاً مبارزه کنیم. اگر در ما نقطهی ضعفی از باب فسادپذیری وجود داشته باشد، آن وقت دیگر خاطرجمع نخواهیم بود از اینکه در میدان قدم بگذاریم. لذا مواظب خودمان باشیم.
برادران و خواهران عزیز! مواظب خودتان باشید. آدمهای فاسدی که اسمهایشان را شنیدهاید یا توصیفشان را میشنوید، اینها از اول که فاسد نبودند؛ یک وقت یک لقمهی چرب و نرمی، دهن شیرینکنی - دانسته یا ندانسته - کسی توی دهن اینها گذاشته، به کامشان شیرین آمده، بعد لقمهی بعدی و لقمهی بعدی را خودشان برداشتهاند و شدهاند فاسد. خیلی مراقب باشید. این چندسالی که مشغول خدمتید - حالا هر چه هست؛ ده سال است، پانزده سال است، چهار سال است، پنج سال است - خیلی از خودتان مراقبت کنید. تقوا یعنی همین؛ یعنی همین مراقبت.
و نکتهی دیگری هم که عرض بکنیم این است که در همهی برنامهریزیها، سند چشمانداز در نظر باشد و این را در همهی سطوح ملاحظه کنند. ثبات در برنامهریزی، شرط موفقیت است. اگر ثبات در برنامهریزی و استمرار در جهت درست نباشد - که البته این حرکت در طول راه تصحیح هم خواهد شد، لکن جهتگیری یکی است و استمرار دارد - سازندگی و پیشرفت کشور به نتیجه نخواهد رسید. بیست سال را در نظر بگیرید. هر سال ما یک برنامه داریم - برنامهی یکساله که با بودجه به مجلس داده میشود - که اگر بنا باشد جهتگیری منظم نباشد، امکان دارد تناقض در این برنامهها، اصلاً کارهائی را هم که انجام میگیرد، خنثی کند. ما برنامههای پنج ساله درست کردهایم - در همهی دنیا معمول است - اما اگر برنامهی پنجسالهی امروز در جهت مقابل برنامهی پنجسالهی دیروز یا در جهت مقابل برنامهی پنجسالهی فردا باشد، این کارها همدیگر را از بین خواهد برد و اصلاح هرگز صورت نخواهد گرفت؛ چون فعالیتها همدیگر را خنثی میکنند و نتیجه، ضایع شدن سرمایههای ملی است. ما برای اینکه این اتفاق نیفتد، برنامهی بلندمدت کلىِ عام را به عنوان سند چشم انداز تهیه کردیم. این، برنامهی کلىِ بیست ساله است. برنامهها زیر این سقف باید شکل بگیرند؛ برنامههای پنج ساله در این جهت باید حرکت کنند. هر دولتی سر کار میآید، این جهت را حفظ کند؛ آن وقت برنامهها میشوند مکمل هم. البته دولتها همه یکجور نیستند؛ بعضیها کند کار میکنند، بعضیها تند کار میکنند، بعضیها همهی نیرویشان را به صحنه میآورند، بعضیها آن جور نیستند، بعضی ممکن است اشتباهات بکنند، بعضی نکنند؛ اینها همهاش قابل اصلاح است؛ ولی جهتگیری باید یکی باشد. بنابراین در همهی برنامهریزیها این را هم ملاحظه کنید.
خوشبختانه کشور در حال پیشرفت است. این را هم دوستان ما میدانند، هم دشمنان ما میدانند. بحمداللَّه ما در همهی زمینهها در حال پیشرفتیم؛ هم در زمینهی سازندگی در داخل کشور، هم در زمینهی ترمیم روحیهها. انگیزهمندی و تحرک و علاقهی در جوانها، چیز خیلی محسوسی است. جوانهای ما حقاً و انصافاً در میدانند و دارای انگیزهاند و آمادهی کارند؛ تشنهی کارند. ما باید نیروهای آماده و بااستعداد را بشناسیم، اینها را پیدا کنیم و کار مناسبشان را به آنها بدهیم. اگر ما درست مدیریت کنیم، کشور خیلی ظرفیت و استعداد پیشرفت دارد. هر جائی که خوب کار شد، دقیق کار شد، با رعایت اولویت کار شد، با شجاعت کار شد، انسان میبیند کار همینجور پیش رفت و رشد پیدا کرد. در زمینهی سیاست خارجی هم همینجور است. هم در مسئلهی انرژی هستهای، هم در بقیهی مسائل، ما آنچه را که حق است، آنچه را که درست است، آنچه را که مطابق با فهم و مورد تأیید انسانهای منصف سراسر دنیاست، میگوئیم؛ آن را ما میخواهیم و همان را هم با شجاعت دنبال میکنیم. جنجالها هم اثری نخواهد گذاشت؛ از هیچ طرف اثری نمیگذارد؛ نه ما را تند میکند، نه ما را کند میکند. ما همانی که پیش خودمان و خدا صحیح است و حجت داریم، انجام میدهیم. آنی که احساس میکنیم تکلیف ماست، او را انجام میدهیم. ملت ایران نشان دادند که با استقامتند، با قدرتند، وفادارند، در صحنهاند، صادقند. ما اگر درست حرکت کنیم، ملت با ما همراه هستند.
از خداوند متعال توفیق میخواهیم ما را هدایت کند؛ دست ما را بگیرد؛ به همهی شما برادران و خواهران عزیز توفیق عنایت کند؛ رئیسجمهور محترم، اعضای هیئت دولت و مسئولان بلندپایهی دستگاههای گوناگون اجرائی را انشاءاللَّه مشمول تفضلات و هدایتهای خود بکند و یکایک کارگزاران اجرائی دولت را - برادران و خواهران و مسئولان بخشهای مختلف - مشمول دستگیری و توفیق و لطف خود قرار بدهد و انشاءاللَّه دعای حضرت بقیةاللَّه (ارواحنافداه) شامل حال همهی شما باشد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
به برادران و خواهران عزیز، کارگزاران دلسوز و زحمتکش در سطوح مختلف و بخشهای گوناگون دستگاه اجرائی کشور خوشامد عرض میکنیم. و از رئیس جمهور محترم جناب آقای دکتر احمدینژاد که این جلسه را تدبیر کردند و تشکیل دادند، تشکر میکنیم.
این جلسه، اولین جلسه از نوع خود محسوب میشود و ما تا حالا در طول این سالها هیچ جلسهای که در آن مسئولان گوناگون بخشهای قوهی مجریه در آن شرکت داشته باشند، نداشتهایم. البته جلسات مشترک بین قوای سهگانه در سطوح محدود، همچنین جلسات گوناگون با وزرای محترم و مسئولان بخشهای مختلف، جداگانه داشتهایم؛ لکن این اجتماع، یک معنا و طعم دیگری دارد و به نظر من مغتنم است و چقدر خوب است که این تجربه در آینده هم تکرار بشود.
اولین مطلبی که به مجموعهی محترم عرض میکنیم، این است که یک فرصت ذیقیمتی در اختیار شما قرار گرفته است. به این فرصت برای تقرب به خدا، برای عبادت، برای تکامل نفس، برای انجام وظیفهای که ما را پیش خدای متعال روسفید خواهد کرد و ذخیرهای محسوب خواهد شد، نگاه کنید؛ برای آن روزی که انسان با حسرت به زندگی دنیائی خود نگاه میکند و دنبال ذخیرهای برای آن روز میگردد؛ روز قیامت.
از دو نظر باید این فرصت را حقیقتاً مغتنم بشمرید: یکی از این نظر که امکان خدمت به شما داده شد؛ همهی ما در این جهت شریکیم. ما میتوانستیم طلبهای باشیم در گوشهی یک حوزهی علمیهای و مشغول کار محدودی باشیم؛ میتوانستیم معلمی و آموزگاری باشیم؛ میتوانستیم شاغلی باشیم در یک بخش فرهنگی و غیره با یک ظرفیت و دائرهی محدود؛ اما حالا ما - یعنی من و شما - در یک مجموعهای که سرنوشت کشور در دست این مجموعه است، واقع شدهایم. این، خیلی فرق میکند با اینکه انسان یک کار مفیدی را در یک گوشهای برای خودش انجام بدهد. سرنوشت یک کشور، سرنوشت یک ملت، بلکه میشود گفت به جهت اهمیتی که این کشور و این ملت دارد، سرنوشت دنیای اسلام، امروز در دستان این مجموعهای است که اینجا نشستهاند؛ یا مجموعهی کارگزاران نظام اسلامی. این را همهمان هرجا هستیم، قدر بدانیم. این فرصت، همیشه در دست ما که نمیماند؛ امروز اینجا مشغولیم، فردا یا در این شغل نیستیم یا اصلاً در این دنیا نیستیم. این فرصت مغتنمی است؛ کار بزرگی دارد به وسیلهی یکایک اجزای اجرائی نظام جمهوری اسلامی انجام میگیرد. بنابراین، از این نظر این فرصت را مغتنم بشمرید.
جهت دوم این است که امروز خوشبختانه یک وضع استثنائی در طول چندین سال گذشته وجود دارد. از این جهت استثنائی است که شعارهای اساسی انقلاب به عنوان محور برنامهریزیها و حرکتها و سیاستها اعلام میشود. این هم یک جهت دومی که فرصت خدمت امروز را مهم میکند و فرصت مغتنمی قرار میدهد.
شاید بعضیها - حتّی بعضی مخلصین انقلاب، نه بیگانهها و بددلها؛ حتّی نزدیکان - در طول بعضی از سالهای گذشته تصورشان این بود که شعارهای اصلی انقلاب؛ سربلندی اسلام، مسئلهی عدالت، مسئلهی مبارزه با استکبار، تلاش و مجاهدت برای رفع استضعاف از مستضعفان، دیگر روزگارش تمام شده است! بعضی البته جسارت و گستاخی کردند و همینها را نوشتند و گفتند! اشتباه میکردند، معلوم بود؛ میدانستیم اشتباه میکنند. اما این گستاخی، دلها را خراش میداد. امروز به همت ملت ایران، با انتخاب ملت ایران، دولتی سر کار آمده است که شعارهای اصلی انقلاب، شعارهای اساسی و اصولىِ اوست. گفتمان مفاهیم انقلاب اسلامی، امروز گفتمان رائج و غالب است؛ این خیلی اهمیت دارد. من البته این را پیشبینی میکردم. من شاید حدود هفت سال، هشت سال قبل از این، در جلسهی کارگزاران نظام اسلامی که در همین حسینیه تشکیل شد، دلائلی آوردم بر اینکه دشمنان انقلاب که خیال میکنند میتوانند انقلاب را به فراموشی بسپرند و قربانی کنند و از رویش عبور کنند، اشتباه میکنند؛ گفتم نمیتوانید؛ میدانستیم اشتباه میکنند. بحمداللَّه ملت ایران همت کردند و آنچه که میخواستیم، شد. این هم یک فرصت است. پس مسئولیت کنونىِ شما در یک چنین موقعیتی است که شعارهای انقلاب، اصول اساسی برنامهریزی در این دولت اعلام میشود؛ این هم خیلی مهم است. پس مسئولیتها را مغتنم بشمرید.
من عرض میکنم به آقایان وزرا و مسئولان - مکرر این مطالب گفته شده است، لکن شما برادران و خواهران عزیز را کمتر زیارت کردهایم که رو به رو این مطلب را عرض بکنیم - که توجه داشته باشید که خدمت، با این ارزشی که عرض شد به طور اجمال، خیلی بالاتر از آن است که انسان آن را وسیلهای قرار بدهد برای اینکه فلان مقصود مادی یا فلان هدف شخصی خود را برآورده کند. این چند سال - حالا چهار سال، ده سال، کمتر، بیشتر - که ما در این مسئولیتها هستیم، لحظه لحظهی آن را برای تقرب به خدا استفاده کنیم. بعضی هستند که از این فرصتهای خدمت استفاده میکنند برای پُر کردن جیب خودشان؛ برای، به خیال خودشان، تأمین آیندهی خودشان؛ برای آباد کردن زندگی خودشان؛ این خطاست. این همانی است که امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) مالک اشتر را از آن نهی کرد و فرمود این مسئولیتی که به تو سپرده شده است، طعمه ندان؛ این یک طعمه نیست که بیفتی رویش و بنا کنی «دو بدین چنگ و دو بدان چنگال»، خودت را، شکمت را، زندگیات را بخواهی با این کار رنگین کنی؛ نه، این یک فرصت ارزشمندی است برای اینکه خدمت و کار کنید و برای خودتان ذخیره درست کنید. این، حرف اصلی و حرف اوّلی ماست. بحمداللَّه هم عطش کار و انگیزهی کار در این دولت هست، هم عناصر و نیروی کارآمد و کاردان در این دولت هست. این شرط، حاصل است.
آن طرف قضیه هم نیازهای عظیم کشور هست. بالاخره ما میراثبرِ دوران طولانی تسلط طواغیت بر این کشور هستیم. روی همه چیزِ ما اثر گذاشتهاند. روی فرهنگ ما، روی ذهنیات ما، باورهای ما، روی منابع ما، روی جغرافیای ما، روی موقعیت بینالمللی ما، روی ایجاد اختلاف طبقاتی؛ در همه چیز اثر منفی گذاشتهاند. سالهای متمادی در این کشور، اساس حکومت بر پرورش دادن اشراف و نخبگان مالی و پولی و یا نخبگان فامیلی بوده است؛ مملکت را مال خودشان و ملک خودشان میدانستند و برای مردم معمولی - یعنی اکثریت قاطع مردم - اصلاً حقی قائل نبودند؛ هم در دورهی قاجاریه این جور بود، هم در دورهی پهلوی اینجور بود؛ واقعاً هیچ حقی برای مردم قائل نبودند و اگر هم چیزی به زبان میآوردند، به عنوان ظاهرسازی، به عنوان تبلیغات بود؛ لکن کاملاً معلوم میشد که دید آنها نسبت به مردم چیست. ما وارث یک چنین وضعی هستیم. بدیهی است که در کشور مشکلات فراوان و نیازهای متراکم الی ماشاءاللَّه هست. نمیگویم ما هم از اول انقلاب تا حالا هیچگونه سیاست اشتباهی یا عملکرد غلطی نداشتهایم؛ چرا، این هم بوده. اگر این عملکردهای غلط، این سیاستهای اشتباه نمیبود، البته امروز قدری جلوتر بودیم؛ آنها هم کمک کرده است به اینکه نیازها امروز زیاد بشود. پس نتیجه این است که امروز کشور و ملت ما حقیقتاً نیازمند یک تلاش پیگیر، مدبرانه، همهجانبه و برنامهریزی شده برای پیشرفت هستند.
استعداد پیشرفت هم در این کشور خیلی زیاد است. ما استعداد طبیعیمان و استعداد انسانیمان خیلی بالاست و احتیاج داریم به ابتکار، به وارد کردن نیروی کار در عرصهی تصمیمگیری و عمل و تلاش؛ استفاده از نیروی کارآمد و قابل و بااخلاص و بردن کشور در مسیر صحیح پیشرفت، کهانشاءاللَّه پیشرفت مادی و معنوی - هر دو - باشد.
ما احتیاج داریم به اقدامات شجاعانه. یکی از چیزهائی که من در مورد این دولت خدا را شکر میگویم، همین است که شجاعت اقدام وجود دارد. با تردید، با تزلزل، با ترس و لرز نمیشود کارهای بزرگ را انجام داد؛ لازم است با شجاعت وارد شد. البته شجاعت به معنای بیگدار به آب زدن نیست. بررسیها باید انجام بگیرد، فکر صحیح باید بشود، وقتی به نتیجه رسیدیم، بدون تردید و تزلزل بایستی اقدام کنید. «وشاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل علی اللَّه»؛ مشورتهایت را بکن، بررسیها را بکنید، جوانب را خوب بسنجید، وقتی به نتیجه رسیدید، آنوقت به خدا توکل کنید و وارد میدان بشوید. این شجاعت لازم است.
البته وارد بعضی از میدانها شدن، مشکلاتی هم ایجاد میکند؛ شکی نیست؛ اما این مشکلات، مثل مشکلات کندن یک چاه عمیق است برای رسیدن به نفت؛ بدون مشکل که نمیشود. این، شبیهِ آن مشکلات است. این مشکلات را همه تحمل میکنند برای اینکه به نفت برسند؛ برای اینکه به آب برسند. معدن را میکاوند، برای اینکه به کان و مادهی ارزشمند کانی برسند. این مشکلات از این قبیل است. حالا همین مسئلهی بنزین از جملهی همین کارهاست. این کار شجاعانهای بود؛ خوب شد انجام گرفت. جوانبش را درست ملاحظه کنند و پیش ببرند. من در گزارشها خواندم، گمانم چهلهزار میلیارد تومان ما یارانهی انرژی میدهیم! اگر ما بتوانیم این را بتدریج کم کنیم، این مبلغ گزاف و کلان، صرف چه خواهد شد؟ صرف مدرسه، صرف جاده، صرف زندگی مردم، صرف اشتغال، صرف سرمایهگذاریهای گوناگون، به جای اینکه در راه دود کردن کالائی صرف شود که ما آن را از بیرون وارد کنیم.
بعضی ایراد خواهند گرفت. این ایرادها همیشه هست. بعضی از این ایرادها واقعاً از روی دلسوزی هم هست؛ نه اینکه همه مغرضانه باشد. باید به مردم توضیح داد. ایرادی که من به این دولت وارد میکنم، این است که توضیح دادنشان به مردم کم است. این روابط عمومیهای شما در بخشهای مختلف باید فعال عمل کنند. روابط عمومی شماست که از رسانهی ملی یا از مطبوعات میتواند استفادهی بهینه بکند؛ یاد بگیرند راه بیان کردن را. گاهی انسان توضیح هم میدهد، بیان هم میکند؛ منتها بیفایده! چون نوع بیان، نوع بیانِ اثرگذار و باوربرانگیز نیست؛ حقیقت را درست روشن نمیکند. این یکی از نقصهاست که باید حتماً این نقیصه را جبران کنید. آن کسانی که دلسوزانه انتقاد میکنند، با این تبیین، با این توضیح دلشان آرام میگیرد. بعضی هم البته نه، بعضی از اقدامها را اگر بکنید، میگویند چرا کردید، به این دلائل غلط بود؛ اگر همان اقدام را نکنید، میگویند چرا نکردید، به این دلائل خطا بود! دلیل میشمرند؛ باب تحلیل هم که واسع است؛ هرچه دلشان میخواهد، میگویند! آنها اهمیتی ندارند. حق، خودش را نشان خواهد داد؛ لکن بعضی از انتقادها، بعضی از نگرانیها، بعضی از دغدغههائی که در بعضیها هست، دلسوزانه است؛ باید آنها را بیان کرد و برایشان توضیح داد.
در زمینهی سیاست خارجی هم - همانطور که آقای رئیسجمهور توضیح دادند - موضع جمهوری اسلامی از اول موضع تهاجمی بود. تبدیل موضع تهاجمی به موضع تدافعی، یک خطاست. و این خطا بعضاً اتفاق افتاده است! چرا موضع تهاجمی؟ یعنی ما با دنیا جنگ داریم؟ نه، معنایش این نیست؛ ما طلبگاریم. ما در قضیهی سیاستهای استعماری دنیای استعمارگر، طلبگاریم؛ در قضیهی تعامل با مسئلهی زن در دنیا ما طلبگاریم؛ در مسئلهی ایجاد جنگهای داخلی و تسلیحات گوناگون ما از دنیا طلبگاریم؛ در مسئلهی اشاعهی سلاحهای اتمی و سلاحهای شیمیائی و میکربی ما از دنیا طلبگاریم؛ در مسئلهی خراب کردن اخلاقیات مردم و توسعهی فرهنگ استهجان و لاابالیگری و اشاعهی شهوت جنسی ما از دنیا طلبگاریم؛ اینها مطالبات یک ملت زنده و بامبناست از دنیای مسلطی که این کارهای خلاف را دارد انجام میدهد.
من یک وقتی در جائی صحبت میکردم - سئوالاتی مطرح میکردند - یکی از من پرسید شما در مقابل فلان قضیه چه دفاعی دارید؟ من گفتم ما دفاعی نداریم، هجومی داریم. ما در بسیاری از قضایا دفاعی نداریم، هجوم داریم، سئوال داریم، مطالبه داریم در مقابل دنیا. حالا دنیای استکبار طبیعتش زباندرازی است؛ طبیعتش این است که آن جائی هم که حق ندارد، طلبگاری کند. الان شمانگاه کنید و ببینید این سخنرانیهائی که رؤسایجمهور بعضی از کشورها مثل رئیسجمهور و سران دولت امریکا انجام میدهند، چقدر گستاخانه و حسابنشده و غلط است. موضوعات را یا حقیقتاً نمیفهمند یا سعی میکنند موضوعات را تغییر بدهند؛ جور دیگری وانمود کنند.
امروز امریکا در دنیای اسلام بشدت منفور است؛ اینکه دیگر جای انکار نیست. این نفرت هم البته دلائلی دارد و بیخود یک دولت و یک رژیم در نظر ملتها منفور نمیشود. در بین فلسطینیها منفور است، علتش روشن است؛ بین لبنانیها منفور است، علتش روشن است؛ بین عراقیها منفور است، علتش روشن است؛ بین ملتهای گوناگون مسلمانِ دیگر معلوم منفور است، علتش روشن است؛ چون دائم به اسلام، به مسلمین، به ارزشهای اسلامی اهانت میکنند؛ از اهانت کنندگان به اسلام حمایت میکنند؛ حقوق ملتهای مسلمان را زیر پا له میکنند. خوب، نتیجه این نفرت چه میشود؟ نتیجهاش این میشود که امریکا با همهی لشگرکشی سنگین و پُرهیاهویش در عراق، پا در گِل میماند و شکست میخورد. امروز دیگر ما نیستیم که میگوئیم امریکا در عراق شکست خورد؛ قضاوت همه است؛ قضاوت خود امریکائیها و نخبگان سیاسی امریکا هم همین است. خوب، چرا شکست میخورد؟ چون منفور مردم است؛ چون مردم از او بدشان میآید. نفرت مردم از امریکا موجب میشود که با او همکاری نکنند و هرجا هم میتوانند، ضربهای به او بزنند. امریکاییها میآیند صورت مسئله را عوض میکنند و میگویند ایران در عراق، در مقابل امریکاست. بله، ایران از شما متنفر است؛ در این شکی نیست؛ دولت و ملت ایران از شما متنفرند؛ این روشن است؛ اما قضیهی عراق، قضیهی ملت عراق است.
در فلسطین، تیرشان به سنگ میخورد، ناکام میمانند، نقشههایشان خراب میشود، طرفدارانشان مغلوب میشوند، نیروی طرفدار حق فلسطینی غلبه و قدرت پیدا میکند، اینها عصبانی میشوند و میگویند دست ایران اینجا در کار است! ایران آمد در غزه، اسرائیل را محاصره کرد! خوب بیچارهها، چرا واقعیت را ندیده میگیرید؟! چرا به ملت فلسطین اهانت میکنید؟ ما اگر بتوانیم ضربهی سیاسی به امریکا و اسرائیل بزنیم، حتماً میزنیم. اما قضیه غزه و فلسطین، قضیهی مردم فلسطین است. فلسطینیها از امریکا متنفرند؛ با اسرائیل از بن دندان و از اعماق دل دشمنند؛ حق هم دارند، خانهشان را تصرف کردهاند. این حقیقت را انسان نبیند و بیخود به این در و آن در بزند. در لبنان همینجور؛ در افغانستان یکجور دیگر؛ در پاکستان یکجور دیگر. ببینید این نفهمیدن و به این در و آن در زدن و به جفنگگوئی افتادنِ مسئولان بلندپایهی یک قدرت بزرگ سیاسی و نظامی جهان و نشناختن موضوع، نشانهی این است که در فهمشان و در جهتگیریشان دچار ادبارند؛ مغلوب حقیقیاند؛ چون غیر از عرصهی جنگ سیاسی و جنگ نظامی، یک عرصهی دیگری وجود دارد در جنگ، به نام عرصهی اعتقادی و ایمانی و عرصهی باورها. آنها در باورهای خودشان مغلوبند. طرف مقابلشان حق دارد، حقیقت را میبیند، باورهای روشنی دارد؛ اما آنها این باورهای روشن را ندارند و ناگزیرند عرصهها را مخلوط کنند؛ موضوعات را به هم وصل کنند.
شجاعت در قبال مسائل جهانی، مثل مسائل داخلی یک اصل است. بحمداللَّه آدم میبیند که این معنا وجود دارد. البته تأکید میکنم و تکرار میکنم این شجاعت به معنای گز نکرده پاره کردن نیست و نباید باشد؛ بفهمیم چه کار میکنیم، ملتفت باشیم چه اقدامی داریم انجام میدهیم؛ محاسبهی لازم را بکنیم و بعد قدم را محکم برداریم؛ فتوکّل علی اللَّه. خدای متعال هم کمک کرده تا امروز، بعد از این هم همیشه کمک خواهد کرد.
یک مسئلهی دیگری که به نظر من در خور توجه است و خوب است و قضاوت من در این مورد در معرض نظر دوستان قرار بگیرد، این مسئلهی سفرهای استانی است. سفرهای استانی بسیار کار خوب و برجسته و لازمی بود و من واقعاً تعجب میکنم که بعضیها چطور کاری را که اینجور واضح است که خوب است، انکار میکنند و زیر سئوال میبرند. این برای وزرا، برای رئیسجمهور، برای عوامل اجرائی و دولت خیلی زحمت دارد و کار بسیار طاقتفرسائی است؛ لکن آنچه که محصول این کار میشود، عبارت است از روشن شدن فاصلهی بین نگاهِ از دور به حقایق یک کشور و نگاهِ از نزدیک؛ این، خیلی فرق میکند. بنده سالها کار اجرائی کردهام و آشنا هستم. دو جور انسان قضایا را میبیند: گزارشهای خوبی که برای انسان میآید؛ گزارشهای کامل به حسب ظاهر که هیچ ایرادی هم ندارد و درست هم هست - گزارشها را انسان میخواند و مباحثه هم میکند - لکن آنچه که محصول این گزارشهاست، با آنچه که محصول نگاهِ از نزدیک است، فاصلهی بسیار زیادی دارد. دیدن واقعیت، رفتن به مناطقی که امید این را نداشتند که مسئولان بلندپایه حتّی به یاد آنها بیفتند، کار خیلی بزرگی است و این کار خیلی کار باارزشی است. بعضی از شهرهائی که مسئولان کشور - رئیسجمهور و وزرا - به آنجا رفتند، هرگز در طول این مدتها شاید یک مدیرکل را هم ندیده بودند که برود و از آنها احوالی بپرسد؛ سئوالی بکند؛ اما ناگهان میبینند رئیسجمهور جلوی آنهاست! این، خیلی کار مهمی است. مبادا این کار مهم را خراب کنید. آنچه انجام گرفت، شروع یک حرکت مبارک بود؛ اما باید این حرکت تا نهایت خط برود، تا آن برکات به طور کامل حاصل بشود. از اینجا به بعد دست مسئولان اجرائی است. اولاً مصوبات این سفرها موبهمو اجرا بشود؛ هیچ کوتاهی نشود؛ اما اگر در جائی قابل اجرا نیست - ممکن است گاهی بررسیای برای اقدام به فلان کار در فلان استان یا فلان شهرستان انجام گرفته است، ولی محاسبهی کارشناسیاش کامل نبوده و بنا نیست انجام بشود - این را صریح به مردم بگوئید. بگوئید ما تصمیم گرفته بودیم این کار را انجام بدهیم، اما حالا میبینیم به این دلائل نمیشود آن را انجام داد. نگذارید کارها بماند؛ نگذارید امید مردم نسبت به صداقت و پشتکار و توانائی دولت متزلزل بشود.
استاندارها، فرماندارها، مدیران بخشهای گوناگون، مدیران کل و مسئولان ادارات - که خیلی از آنها در اینجا حضور دارید - یکایک کارها را دنبال کنید. البته من اطلاع پیدا کردهام که ایشان شروع کردهاند در یک فرصت زمانی اینها را تعقیب کردن؛ خیلی خوب، بسیار کار خوبی است و باید این کار انجام بگیرد. البته این سفرها، برکات جنبىِ فراوان دیگری هم داشته است.
نکتهی دیگر این است که خود مسئولان بخشها و استانها هم از این کارها بکنند؛ آنها هم بروند. استاندارها با شهرستانها و با مسئولان بخشهای مختلف و با مردم ارتباط و تماسشان را حفظ کنند و ادامه بدهند.
یک نکتهی دیگری که لازم است عرض بکنم، این است که مسئولان گوناگون دولتی، بخصوص مسئولان سطوح بالا، وقت خودشان را به بگومگوهای متداول عرصههای سیاسی و جناحی تلف نکنند، که این یکی از آفتهاست. نه اینکه توضیح ندهند؛ چرا، ما این را تأکید داریم که هر شبههای ایجاد میشود، مسئولان دولتی آن شبهه را برطرف کنند و توضیح دهند؛ توجیه و تبیین کنند؛ لکن در دام بگو مگوهای سیاسی و تحرکات گوناگون جناحی نیفتند. این، اینها را از کار باز میدارد؛ پرهیز از این، به نظر ما بسیار لازم است.
نکتهی دیگر هم این است که مسئلهی نیازهای مادی مردم با نیازهای معنوی مردم، باید با هم دیده شود؛ یعنی دولت اسلامی فقط به شکم و مسکن و آسایش و آرامش ظاهری زندگی مردم اکتفا نمیکند؛ به اخلاق آنها، به دین آنها، به صراط مستقیمی که جوانهای آنها باید بروند، به آموزش و پرورش آنها، به رشد علمی آنها، به رشد دینی و تقوائی آنها هم اهمیت میدهد. اینجور نیست که ما بگوئیم آن دیگر کار دولت نیست؛ نه، دولت باید بسترهای لازم را برای سریان و جریان اندیشهی درست و اخلاق فاضله در کشور به وجود بیاورد. این خود در عین اینکه یک کار فرهنگی است، یک کار سیاسی هم هست.
امروز یکی از سیاستهای رائج و متداول در دست و بال شبکهی خطرناک صهیونیستی دنیا و عوامل دولتیشان در کشورهای مختلف این است که جوانها را، بخصوص در کشورهای اسلامی و بخصوص در کشورهائی که ممکن است در مقابل آنها به عنوان یک رقیب علمی یا رقیب سیاسی قد علم کنند و منافع آنها را به خطر بیندازند، از نگاه جدی به زندگی باز بدارند. آنها میخواهند این جوانها را ضایع کنند؛ آنها برای این کار برنامهریزی کردهاند. مقابلهی با این برنامهریزی علاوه بر اینکه یک وظیفه است، یک حرکت شجاعانهی سیاسی است؛ لذا بخشهای مربوط به امور دینی، وزارت ارشاد، کارهای علمی، بخشهای وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی و آموزش پزشکی، جزو بخشهای بسیار حساس در برنامهریزیهای کلان دولت محسوب میشوند و وظائف بزرگی را بر دوش دارند. همین مسئلهی امنیت اخلاقی که این روزها نیروی انتظامی و وزارت کشور دنبالش هستند، بسیار مسئلهی مهمی است. بله، جنجال میکنند - مثل همان قضیهی بنزین و مثل خیلی از قضایای دیگر - ولی به این جنجالها نباید توجه بکنند؛ باید ببینند تکلیف چیست، آن را انجام بدهند.
مبارزهی با فساد اقتصادی از جملهی همین کارهاست. در داخل تشکیلات دولتی، اهمیت مبارزهی با فساد اقتصادی بیشتر است از عین همین کار در دستگاه قضائی. دستگاه قضائی مجازات مفسد را بر عهده دارد، دستگاه اجرائی جلوگیری از بروز فساد را بر عهده دارد؛ این مهمتر است؛ این پیشگیری است. در پیچ و خم دالانهای گوناگون اجرائی است - چه در مرحلهی برنامهریزی، چه در مرحلهی اجرا - که فساد جان میگیرد؛ این میکربهای فساد به وجود میآیند و رشد میکنند و تکثیر میشوند؛ جلوی اینها را باید گرفت. البته مبارزهی با فساد به صلاح احتیاج دارد؛ اول خودمان باید صالح باشیم؛ اهل فساد نباشیم تا بتوانیم با فساد حقیقتاً مبارزه کنیم. اگر در ما نقطهی ضعفی از باب فسادپذیری وجود داشته باشد، آن وقت دیگر خاطرجمع نخواهیم بود از اینکه در میدان قدم بگذاریم. لذا مواظب خودمان باشیم.
برادران و خواهران عزیز! مواظب خودتان باشید. آدمهای فاسدی که اسمهایشان را شنیدهاید یا توصیفشان را میشنوید، اینها از اول که فاسد نبودند؛ یک وقت یک لقمهی چرب و نرمی، دهن شیرینکنی - دانسته یا ندانسته - کسی توی دهن اینها گذاشته، به کامشان شیرین آمده، بعد لقمهی بعدی و لقمهی بعدی را خودشان برداشتهاند و شدهاند فاسد. خیلی مراقب باشید. این چندسالی که مشغول خدمتید - حالا هر چه هست؛ ده سال است، پانزده سال است، چهار سال است، پنج سال است - خیلی از خودتان مراقبت کنید. تقوا یعنی همین؛ یعنی همین مراقبت.
و نکتهی دیگری هم که عرض بکنیم این است که در همهی برنامهریزیها، سند چشمانداز در نظر باشد و این را در همهی سطوح ملاحظه کنند. ثبات در برنامهریزی، شرط موفقیت است. اگر ثبات در برنامهریزی و استمرار در جهت درست نباشد - که البته این حرکت در طول راه تصحیح هم خواهد شد، لکن جهتگیری یکی است و استمرار دارد - سازندگی و پیشرفت کشور به نتیجه نخواهد رسید. بیست سال را در نظر بگیرید. هر سال ما یک برنامه داریم - برنامهی یکساله که با بودجه به مجلس داده میشود - که اگر بنا باشد جهتگیری منظم نباشد، امکان دارد تناقض در این برنامهها، اصلاً کارهائی را هم که انجام میگیرد، خنثی کند. ما برنامههای پنج ساله درست کردهایم - در همهی دنیا معمول است - اما اگر برنامهی پنجسالهی امروز در جهت مقابل برنامهی پنجسالهی دیروز یا در جهت مقابل برنامهی پنجسالهی فردا باشد، این کارها همدیگر را از بین خواهد برد و اصلاح هرگز صورت نخواهد گرفت؛ چون فعالیتها همدیگر را خنثی میکنند و نتیجه، ضایع شدن سرمایههای ملی است. ما برای اینکه این اتفاق نیفتد، برنامهی بلندمدت کلىِ عام را به عنوان سند چشم انداز تهیه کردیم. این، برنامهی کلىِ بیست ساله است. برنامهها زیر این سقف باید شکل بگیرند؛ برنامههای پنج ساله در این جهت باید حرکت کنند. هر دولتی سر کار میآید، این جهت را حفظ کند؛ آن وقت برنامهها میشوند مکمل هم. البته دولتها همه یکجور نیستند؛ بعضیها کند کار میکنند، بعضیها تند کار میکنند، بعضیها همهی نیرویشان را به صحنه میآورند، بعضیها آن جور نیستند، بعضی ممکن است اشتباهات بکنند، بعضی نکنند؛ اینها همهاش قابل اصلاح است؛ ولی جهتگیری باید یکی باشد. بنابراین در همهی برنامهریزیها این را هم ملاحظه کنید.
خوشبختانه کشور در حال پیشرفت است. این را هم دوستان ما میدانند، هم دشمنان ما میدانند. بحمداللَّه ما در همهی زمینهها در حال پیشرفتیم؛ هم در زمینهی سازندگی در داخل کشور، هم در زمینهی ترمیم روحیهها. انگیزهمندی و تحرک و علاقهی در جوانها، چیز خیلی محسوسی است. جوانهای ما حقاً و انصافاً در میدانند و دارای انگیزهاند و آمادهی کارند؛ تشنهی کارند. ما باید نیروهای آماده و بااستعداد را بشناسیم، اینها را پیدا کنیم و کار مناسبشان را به آنها بدهیم. اگر ما درست مدیریت کنیم، کشور خیلی ظرفیت و استعداد پیشرفت دارد. هر جائی که خوب کار شد، دقیق کار شد، با رعایت اولویت کار شد، با شجاعت کار شد، انسان میبیند کار همینجور پیش رفت و رشد پیدا کرد. در زمینهی سیاست خارجی هم همینجور است. هم در مسئلهی انرژی هستهای، هم در بقیهی مسائل، ما آنچه را که حق است، آنچه را که درست است، آنچه را که مطابق با فهم و مورد تأیید انسانهای منصف سراسر دنیاست، میگوئیم؛ آن را ما میخواهیم و همان را هم با شجاعت دنبال میکنیم. جنجالها هم اثری نخواهد گذاشت؛ از هیچ طرف اثری نمیگذارد؛ نه ما را تند میکند، نه ما را کند میکند. ما همانی که پیش خودمان و خدا صحیح است و حجت داریم، انجام میدهیم. آنی که احساس میکنیم تکلیف ماست، او را انجام میدهیم. ملت ایران نشان دادند که با استقامتند، با قدرتند، وفادارند، در صحنهاند، صادقند. ما اگر درست حرکت کنیم، ملت با ما همراه هستند.
از خداوند متعال توفیق میخواهیم ما را هدایت کند؛ دست ما را بگیرد؛ به همهی شما برادران و خواهران عزیز توفیق عنایت کند؛ رئیسجمهور محترم، اعضای هیئت دولت و مسئولان بلندپایهی دستگاههای گوناگون اجرائی را انشاءاللَّه مشمول تفضلات و هدایتهای خود بکند و یکایک کارگزاران اجرائی دولت را - برادران و خواهران و مسئولان بخشهای مختلف - مشمول دستگیری و توفیق و لطف خود قرار بدهد و انشاءاللَّه دعای حضرت بقیةاللَّه (ارواحنافداه) شامل حال همهی شما باشد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته