بیانات در مراسم هجدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)

 بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم‌ محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین المکرّمین سیّما بقیة اللَّه فی الارضین.

قال‌اللَّه الحکیم فی کتابه: «ألم تر کیف ضرب اللَّه مثلا کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فی السّماء. تؤتی اکلها کلّ حین باذن ربّها و یضرب اللَّه الامثال للنّاس لعلّهم یتذکّرون.»

مجلس باعظمتی است. و از این باعظمت‌تر، میلیونها دلی است که در سراسر کشور، بلکه در اکناف عالم در این روزها به یاد امام بزرگوار ما میتپد. و این‌همه، حاکی از عظمت آن شخصیتی است که به توفیق الهی، توانست به یک ملت عظمت ببخشد، بلکه توانست به امت اسلامی عظمت بدهد.

خداوند متعال کلمه‌ی طیبه را به درخت پاکیزه و بارور تشبیه کرده است؛ ریشه‌ها در زمین استوار و شاخ و برگ آن در فضا پراکنده است و به تناسب موقعیت و انتظار، میوه‌ی خود را به مشتاقان میدهد: «تؤتی أکلها کلّ حین باذن ربّها». کلمه‌ی طیبه، هر آن فکری است که در دل یک انسان بزرگ و الهی بروید و منشأ برکات برای مردم بشود؛ هر آن عملی است که از جوارح یک انسان صالح سر بزند و برای هدایت بشر و رشد عالم انسانیت دارای برکات باشد. همچنین کلمه‌ی طیبه، آن انسانی است که این اندیشه‌ی نیکو یا این عمل صالح در وجود او متحقق شده است و در او بروز و نمود پیدا میکند. بعد از این آیه، خداوند متعال میفرماید: «یثبّت اللَّه الّذین امنوا بالقول الثّابت فی الحیوة الدّنیا و فی الاخرة». آن قول ثابت موجب میشود که قائل به آن قول هم، ثبات و دوام پیدا کند. کلمه‌ی طیبه، هم قول است، هم آن قائل است؛ هم فکر است، هم آن چیزی است که زائیده‌ی از آن فکر است؛ هم آن شخصیت انسانىِ برگزیده‌ای است که این فکر و عمل به او قائم است.

این جور است که شما میبینید امام بزرگوار ما هر روز گوئی زنده‌تر میشود؛ در فضای جامعه‌ی ما و در فضای بین‌الملل اسلامی، روزبه‌روز امام بزرگوار برجسته‌تر و فکر او و راه او فهمیده‌تر و ملموستر میشود. آن چیزی که این دوام را، این استمرار وجود را، این برکات را پدید آورده است، چیست؟ آن، ایمان مخلصانه و عمل صادقانه است.

امام بزرگوار ما مصداق این آیه‌ی شریفه بود که «انّ الّذین امنوا و عملوا الصّالحات سیجعل لهم الرّحمن ودّا»؛ هدف او، هدف الهی؛ رفتار او، رفتار ایمانی؛ و عمل او، عمل صالح. این است که در فضای ذهنیت جامعه‌ی اسلامی، برای چنین موجودی میماند و میرائی ندارد؛ مثل سلسله‌ی انبیاء الهی و اولیاء الهی که جسمشان از مردم غایب شد، اما حقیقتشان و هویتشان زنده است.

رهبران مادی را با انواع حیله‌ها میخواهند در دلها زنده نگه دارند، نمیشود. جسد لنین - رهبر شوروی - را مومیائی کردند تا بماند و جلوِ چشم باشد، اما نماند. آن مومیائی - یک جسم بیارزش - آن فکر و آن اصول و آن یاد، همه محکوم به زوال شد؛ هم در جامعه‌ی خود او، هم در سطح جهان.

تفاوت رهبری و زعامت معنوی و روحی این است. علت هم همان اتصال با منبع اصلی قدرت، ارتباط با خدا، همه چیز را از او دانستن و همه کار را برای او کردن، است. این راز اقتدار و ماندگاری و نفوذ مردان خداست. امام با این دید و با این مبنا، همچنان زنده خواهد ماند. دشمنان او، مخالفان او، معارضان دینی و سیاسی او، رفتند و خواهند رفت؛ اما امام بزرگوار با فکرش، با هویتش و با وجود حقیقیاش در جامعه‌ی اسلامی و در جامعه‌ی بزرگ بشری ادامه پیدا خواهد کرد و روز به روز برجسته‌تر و قویتر و محسوستر خواهد شد. راز قدرت معنوىِ امام بزرگوار ما این است.

سرّ این نفوذ عجیب که این مرد بزرگ در دل توده‌های عظیم مسلمان در کشورهای مختلف راه یافت و راز این نفوذ عظیم، این است: از خود عبور کردن، برای خود تلاش نکردن، خدا را دیدن و از خدا الهام گرفتن و برای خدا مجاهدت به تمام معنا انجام دادن. این راز عظمت امام بزرگوار و رهبری روحانی است. پیامبران هم راز نفوذشان، راز ماندگاریشان همین بود؛ والّا ظواهر و بند و بست سیاسی و شعارهای دهان‌پرکن و مورد علاقه‌ی توده‌های مردم را همه بلدند بدهند؛ دیگران هم این کارها را میکنند. این نیست آن چیزی که یک زعیم معنوی و روحانی را در دلها نافذ میکند؛ بر دلها حاکم میکند. و حکومت او از نوع حکومت معنوی و صوری نیست؛ از نوع حکومت انبیاء است؛ از نوع حکومت جباران و جائران هرگز نیست. لذا شما در زندگی امام که نگاه میکنید، این ارتباط با خدا و اتصال با خدا در او یک سکینه و آرامشی به وجود میآورد. آنجائی که دیگران وحشتزده میشدند، او آرام بود! آنجائی که دیگران به تزلزل میافتادند، او قاطع و مصمم بود. در وصیتنامه‌ی خود هم خطاب به مردم ایران، بلکه ملتهای مسلمان میگوید با دلی آرام و قلبی مطمئن از مردم خداحافظی میکند و به جوار رحمت الهی میرود. دمِ مرگ هم با دل آرام این جهان را ترک میکند.

بعضیها به ذهنشان میآمد که چطور امام با این دقت و اهتمامی که در احکام دین و نسبت به جان و مال داشت و این همه ما در انقلاب و در جنگ شهید دادیم، دچار دغدغه نبود و با دل آرامی میتوانست دنیا را ترک کند و به ملاقات پروردگار برود؛ میگفتند جواب این خونها را که خواهد داد. جواب امام به این وسوسه‌ها این است که جواب این خونها را همان کسی خواهد داد که جواب خونهای صفین و نهروان را داد. جواب این سختیها را همان کسی خواهد داد که جواب سختیها و رنجها و محنتهای امیرالمؤمنین را در دوران زندگی خواهد داد. انقلاب برای نجات یک ملت دارای هزینه است؛ جنگ هشت‌ساله برای دفاع از استقلال یک ملت دارای هزینه است؛ ایستادگی در مقابل زورگویان عالَم برای اثبات حقانیت و حقوق خود دارای هزینه است. امام این هزینه را پرداخت. هزینه‌ای که امام پرداخت، اعتماد عمومی مردم بود. این اعتماد عمومی را در این راه امام به کار انداخت و هزینه کرد، امّا خدای متعال این هزینه را جبران کرد. آنچه را که امام هزینه کرده بود، چند برابر به او برگرداند.

در تشییع جنازه‌ی این مرد بزرگ، جمعیتی که حضور پیدا کردند، از جمعیت مردم در روز استقبال او بیشتر بود. این معناش همین است که «من کان للَّه کان اللَّه له». دلهای مردم به او متوجه بود. او این سرمایه را برای خود نخواست؛ این سرمایه از نظر او مِلک پروردگار بود؛ باید در راه خدا مصرف میکرد و کرد؛ و خدا هم این سرمایه را به صورت مضاعف به او برگرداند. راه خدا این جوری است؛ راه خدا مجاهدت دارد، هزینه دارد و هزینه‌ی آن را باید پرداخت.

یک ملت اگر اهل خدا هم نباشد، دین و قیامت را هم قبول نداشته باشد و بخواهد به عزت برسد، باید هزینه کند؛ بخواهد به استقلال برسد، باید هزینه‌ی آن را بپردازد؛ بخواهد حق خود را در مقابل زورگویان عالَم حفظ کند، باید متحمل هزینه‌ی آن بشود. نمیشود گوشه‌ای نشست و توقع و آرزوی پیشرفت و توسعه و عزت و آقایی کرد، اما در میدان عمل هیچ کوشش و تلاشی نشان نداد؛ این شدنی نیست. بعضیها همین قدر این را بلدند که گِله کنند، کمبودها را مطرح کنند، شِکوه کنند؛ اما سهم خود را در راه پیشرفتی که باید پرداخت، چگونه میپردازند؟ از این دیگر حرفی نمیزنند. آنوقتی که وقت تلاش و سعی است، تماشاچیاند؛ آنوقتی که وقت داوری است، بیرحمانه و غیرمنصفانه داوری میکنند؛ این نمیشود. یک ملت، یک جمعیت، یک فرد، برای اینکه بتواند به آرزوهای بلند خود دست پیدا کند، باید تلاش کند. ملت ما این تلاش را کرد و توانست انقلاب را پیروز کند. این تلاش را کرد و توانست در جنگ تحمیلی هشت‌ساله، سربلند از آب در بیاید.

همه‌ی قدرتها دست به دست هم دادند، رژیم بعثی عراق را جلو انداختند برای اینکه انقلاب را نابود کنند؛ جمهوری اسلامی را از بین ببرند؛ اما ملت ایستاد. این ایستادگی نتیجه‌اش این شد که دنیا این تجربه را پیدا کرد که ایرانی، آنجائی که پای دفاع از حق و دفاع از حقیقت و دفاع از حقوق خود او در میان باشد، هرگز از میدان خطر عقب نمینشیند. و تنها و تنها راه دستیابی یک ملت به حقوق خود، همین ایستادگی آگاهانه و از سر بصیرت است. آگاه باشند، حقِ خود را بشناسند، بر آن پافشاری کنند. نمیشود حق را از دیگران التماس کرد و گرفت.

امام ابرقدرتها را خوب شناخته بود؛ با قدرتهای سلطه‌گر و تجاوزگر نمیشود با التماس حرف زد. تا وقتی شما التماس کنید، عقب‌نشینی کنید، نرمش بخرج بدهید، طبیعت سلطه‌طلب این است که مُشتهای خود را گره‌تر میکند، تهدید خود را جدیتر میکند، چهره‌ی خود را خشمگین‌تر میکند و جلوتر می‌آید. حق را با ایستادگی باید گرفت. ملت ایران به حقِ استدلال خود دست یافت، عزت خود را تأمین کرد، مرزهای خود را امن کرد، یک حکومت باثبات در کشور به برکت همین ایستادگی، به برکت همین مجاهدت به وجود آورد؛ احساس قدرت کرد.

عزیزان من! ملت بزرگ ایران! جوانان عزیز! خودتان را جدی بگیرید. خودتان را باور کنید. توانستید و خواهید توانست. آن چیزی که قدرتهای سلطه‌طلب بخواهند به یک ملت اعطا بکنند، ارزشِ گرفتن ندارد. حق دستیابی به انرژی هسته‌ای را ملت ایران التماس کند تا قدرتمندان زورگوی دنیا و عزیزان بی‌جهت دنیا بپذیرند که او دارای حق هسته‌ای است! نه؛ این، رویه‌ی یک ملت آزاد و مستقل نیست. همه‌ی حقوق دیگر هم از این قبیل است.

مطلب دیگر این است که امام بزرگوار ما توانست یک هویت جدیدی را در دنیای پرآشوب سیاست، در این منطقه به وجود بیاورد و آن، هویتِ جمهوری اسلامی و ملت زنده‌ی ایران است که توانستند این جمهوری را ایجاد کنند و از آن پاسداری کنند. این، یک هویت اسلامی و یک هویت ملی است و این هویت، مخصوص ملت ایران هم نیست. هویت اسلامی، متعلق به همه‌ی امتهای اسلام است. امامِ بزرگوار ما با همت ملت ایران توانست این هویت را ایجاد کند و آن را زنده کند.

سالهای متمادی، سیطره‌ی غرب بر این منطقه مستحکم شده بود. بعد از جنگ بین‌الملل دوم، تقریباً کارِ تسلط بر منطقه‌ی خاورمیانه تمام شده بود. از سالها قبل، استعمار شروع کرده بود و در این دوره، کار را تمام‌شده میدید. عراق یک جور زیر سلطه، ایران جور دیگر، کشورهای عربی - اردن و سوریه و لبنان و مصر و کشورهای دیگر - هر کدام به نحوی زیر سلطه‌ی سنگین استعمارگران و سلطه‌گران غربی و اروپائی و سپس امریکائی بودند. برای محکم کردن کار، رژیم غاصب اسرائیل را هم در این منطقه‌ی حساس به وجود آوردند تا مطمئن باشند که غرب به وسیله‌ی صهیونیستها، در این منطقه‌ی حساس، وجودِ محسوس و نظامی و سیاسی و فعالی دارد و همه چیز را کنترل کند.

در سالهای آخر نیمه‌ی اول و اوائلِ نیمه‌ی دوم آن قرن، تحرکات آزادیخواهانه در کشورهائی به وجود آمد، اما غربیها بسرعت توانستند آنها را کنترل کنند و زیر پنجه‌ی خودشان بگیرند. عراق را یکجور، بعضی کشورهای دیگر عربی را جور دیگر، مصر را به نحوی دیگر؛ نمیگذاشتند به‌هیچ‌وجه کنترل این منطقه‌ی حساس و سرشار از منابع حیاتی از دست آنها خارج شود. در چنین شرائطی، ناگهان انقلاب اسلامی آنها را غافلگیر کرد. باور نمیکردند نهضت روحانیت و رهبری امام به یک چنین حرکت عظیم مردمی تبدیل شود. ملت ایران یکپارچه وارد میدان شد. همت ملت ایران و رهبری بی‌نظیر امام بزرگوار ما این حادثه‌ی معجزه‌گون را آفرید.

در دنیای سیاست، هیچکس باور نمیکرد که در این منطقه - آن هم در ایران که امریکائیها نفوذ صد در صد بر دولتمردان و دربار آن داشتند - ناگهان نظامی سر بلند کند که بر قاعده‌ی دین، بر مبنای دین، بنا شده و پرچم اسلام و لا اله الّا اللَّه و محمد رسول اللَّه را در دست گرفته است. آن روز همه‌ی کسانی که به سیاست، با چشم عمیق نگاه میکردند، فهمیدند که مسیر منطقه عوض شد. البته سلطه‌گران خیلی تلاش کردند که این شعله را خاموش کنند؛ این حرکت را از بین ببرند؛ این نوزاد را رشد نکرده، لگدمال کنند؛ اما افرادِ بابصیرت میدیدند و میفهمیدند که دست قدرت الهی دارد خود را نشان میدهد. روز به روز این نهال بارور، بالنده‌تر و ریشه‌دارتر شد. این نهالِ جمهوری اسلامی است؛ این همان کلمه‌ی طیبه است؛ «أصلها ثابت و فرعها فی السّماء».

امروز نظام جمهوری اسلامی در همه‌ی این منطقه، باثبات‌ترین نظام است. ملت ایران امروز در این منطقه پرشورترین و مصمم‌ترین و پاىِ کارترین ملتهای این منطقه است. و نظام جمهوری اسلامی در این مدت توانسته است با قدمهای بسیار بلندی در همه‌ی زمینه‌ها به پیش برود. در میدان سیاست، ادبیات سیاسی دنیا را با عناصر مهمی تغییر داد؛ در میدان علم، رکود مطلق حاکم بر این منطقه و این کشور را بر هم زد. جوانان ما به خود امیدوار شدند؛ خود را باور کردند. حرکت عمومی ملت و دولت به سمت آرمانها، حرکتی شتابنده است. دولتها و دولتمردانِ گوناگون در جهت حرکت انقلاب اسلامی، در تمام طول این مدت، پیش رفتند و کارهای بزرگی انجام گرفت و در دنیای اسلام روز به روز چهره‌ی جمهوری اسلامی درخشانتر و آبروی ملت ایران بیشتر شد.

امروز در هر نقطه‌ی از دنیای اسلام و میان امت اسلامی، در میان جوانان، در میان دانشگاهیان، در میان توده‌های مردم که شما بروید و نظرخواهی کنید، نظام جمهوری اسلامی، امام بزرگوار و ملت، در این نظام مورد قبول و تصدیق و حمایت و محبت اکثریت آنها هستند. ملت، در صحنه؛ نظام، در حال پیشرفت؛ کشور، در حال تحرک به سمت آرمانها؛ و دلهای جوان، سرشار و لبالب از امید. اما ما باید بدانیم و توجه کنیم که تداوم این حرکتِ مبارک، بسته به این است که خطوط اصلىِ این حرکت را هرگز از یاد نبریم؛ کما اینکه تا امروز قاطبه‌ی ملت ایران و بخش عظیمی از نخبگان این کشور، آن را از یاد نبرده‌اند و آن را دنبال کرده‌اند.

اگر در بین خطوط اصلی چند نقطه‌ی اصلیتر را بخواهیم نشانه کنیم و مطرح کنیم، یکی اسلامی بودن است؛ یکی مردمی بودن است؛ یکی نو بودن و ابتکاری بودن است.

اسلامی بودن دارای خصوصیات گوناگونی است. ابعاد مختلفی از همین مطلب، از همین عنوان اسلامی بودن فهمیده میشود که باید به آنها توجه داشت. ما میگوئیم نظام ما، اسلامی است؛ یعنی متعلق به اسلام است؛ مورد توجه و قبول همه‌ی مسلمانان است؛ مخصوص یک فرقه‌ی از مسلمانان نیست. درست است که این نظام از دلِ معارف شیعی جوشید و به وسیله‌ی یک مرجع تقلید شیعه، رهبری و هدایت شد، اما نظام جمهوری اسلامی هرگز شناسنامه‌ی تکمذهبی برای خود فراهم نکرده است. به همین دلیل هم هست که در سرتاسر دنیای اسلام، جوانان از مذاهب مختلف اسلامی، طرفدار و علاقه‌مند به این نظام بوده‌اند و نام امام را گرامی و مقدس داشته‌اند. در تمام این بیست و هشت سال و تا امروز، در کشورهای عربی، در بسیاری از کشورهای اسلامىِ غیر عربی در شرق و غرب دنیای اسلام، جوانان، دلباخته‌ی نام امام بزرگوار ما و شیفته‌ی جمهوری اسلامیاند.

امروز جوانان سنىِ فلسطین مانند جوانان شیعه‌ی مخلص لبنان، چشم به نظام جمهوری اسلامی دوخته‌اند. امید را از نگاه به جمهوری اسلامی در دل خود انباشته میکنند. استقامت جمهوری اسلامی، آنها را امیدوار میکند. آنها از عزت جمهوری اسلامی احساس عزت میکنند. در هر کشوری از کشورهای اسلامی، هرکدام از مسئولان عالیرتبه‌ی کشور ما به دانشگاهی رفتند، به میان مردم رفتند، مردم آنها را مانند جان در آغوش گرفتند؛ به آنها عشق میورزند. هر چه مواضع یک مسئول صریحتر و روشنتر نمایانگر مواضع جمهوری اسلامی باشد، محبت و ارادت دنیای اسلام به او بیشتر میشود. بنابراین اسلام در کشور ما به معنای اسلام فرامذهب و هویت فرامذهبی است. اکثریت مردم کشور ما که شیعه و امامی و مخلص اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) هستند، در کنار اکثریت دنیای اسلام که دارای مذاهب مختلف اهل تسنن‌اند، و در کنار برادران شیعه‌ی خودمان در عراق و در لبنان و در پاکستان و در بحرین و در دیگر نقاط، با یک نگاه به جمهوری اسلامی نگاه میکنند و حاضرند در راه جمهوری اسلامی فداکاری کنند. ما در جنگ تحمیلی افرادی از کشورهای دیگر را سراغ داشتیم که برای دفاع از مرزهای جمهوری اسلامی، آماده‌ی فداکاری بودند. اسلامی بودن، یعنی وابسته‌ی به اسلام و مبتنی بر شرع مقدس اسلام.

یک بُعد دیگر اسلامی بودن این است که ما ارزشهای اخلاقی و نظامهای سیاسی و اجتماعی و قواعد کلىِ دین را از کتاب و سنت میگیریم و به آن متعبدیم. ما به تعبد به کتاب و سنت افتخار میکنیم و معتقدیم فهم درست کتاب و سنت، برای یک نگاه باز و روشن و برای یک جامعه‌ی اسلامی میتواند صدها راه برای مسائل گوناگون زندگی باز کند. بعضی خیال میکنند تعبد به کتاب و سنت، محدود کننده‌ی انسان در تجربه‌های گوناگون و پیدرپی و نوبه‌نو در زندگی جهانی است. این ناشی از درست نشناختن کتاب و سنت و نگاه عامیانه به کتاب و سنت کردن است. نگاه مجتهدانه به کتاب و سنت میتواند راههای گوناگونی را باز کند برای اینکه انسان بتواند جامعه، خود و نظامهای گوناگون را اداره کند و راههای بازی را در مقابل خود بیابد.

یک بُعد مهمِ اسلامی بودن این است که اجتهاد اسلامی، میتواند به تمام نیازها پاسخگو باشد و پشتوانه‌ی علمی فقیهان و متکلمان و فیلسوفان اسلامی و دانشمندان علوم اسلامی، میتواند راهها را باز کند.

خط اصلی دوم، مردمی بودن است. مردمی بودن در نظام جمهوری اسلامی، یک شاخه‌ی اصلی است؛ یعنی رأی مردم، هویت مردم، کرامت مردم، خواست مردم، از جمله‌ی عناصر اصلی در نظام جمهوری اسلامی و این بنای مستحکم است. رأی مردم تعیین‌کننده است. نیازهای مردم، هدف اساسىِ دولتمردان و نظام جمهوری اسلامی است. این نیازها، هم نیازهای مادی است و هم نیازهای معنوی و اخلاقی و روحی.

در نظام جمهوری اسلامی همچنانیکه اقتصاد مردم اهمیت دارد، امنیت مردم هم اهمیت دارد؛ همچنانیکه امنیت جسم آنان دارای اهمیت است، امنیت اخلاق آنان هم دارای اهمیت است؛ همچنانیکه حفظ تشکیلات کشوری مهم است، حفظ نظام خانواده هم مهم است. جمهوری اسلامی در مقابل همه‌ی این نیازهای مردم، خود را موظف میداند و مردم به معنای حقیقىِ کلمه، صاحب رأی و صاحب اختیارند؛ بر خلاف دمکراسی رائج در غرب؛ لیبرال دمکراسی شکست‌خورده‌ی رسوا شده‌ی غربی. دمکراسی غربی در حقیقت انتخاب مردم نیست، انتخاب زرسالاران است؛ حتی انتخاب بدنه‌ی احزاب هم نیست، انتخاب سران و رهبران احزاب است. آنها هستند که حکومتها را می‌آورند و میبرند؛ آنها هستند که تصمیمهای بزرگ را میسازند. مردم در اکثر تصمیمهای بزرگ، برکنار از تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازیاند؛ کسی هم به آنها اعتنا نمیکند. آنقدر هم آنها را گرفتار مشغله و کار میکنند که نمیتوانند و فرصت آن را پیدا نمیکنند که آنچه را که میخواهند، به زبان بیاورند.

ساخت استبدادی و دیکتاتوری به شکل بسیار مدرن و پیشرفته، امروز در بسیاری از کشورهای غربی و در رأس آنها در امریکا مستقر و حاکم است. آنجا مردم به معنای انسانهای صاحب اختیار و صاحب اراده، نقشی در بر سرکارآوردن حکومتها ندارند؛ پول است و زورِ صاحبان سرمایه و زرسالاران است که همه چیز را تعیین میکند و همه چیز را در مجرای دلخواه خود به حرکت می‌اندازد.

نظام جمهوری اسلامی، آن دمکراسی مبتنی بر مبانی غلط غربی را رد میکند. مردم‌سالاری دینی به معنای کرامت حقیقی انسان و حرکت عموم مردم در چهارچوب دین خدا و نه در چهارچوب سنتهای جاهلی و خواسته‌های کمپانیهای اقتصادی و اصول خودساخته‌ی نظامیان و جنگ‌سالاران است. در نظام جمهوری اسلامی، حرکت برخلاف آنهاست؛ حرکت در چهارچوب دین خداست و اراده‌ی مردم، تعیین کننده‌ی مطلق است.

امروز نظامهای غربی و در رأس آنها امریکا، همین دمکراسىِ بد تجربه‌شده و بد امتحان‌پس‌داده را میخواهند به‌زور به بعضی کشورها تحمیل کنند. دولت فلسطین را که از آراء مردم برخاسته، قبول نمیکنند؛ برای دولت عراق که از آراء مردم به معنای حقیقی کلمه، جوشیده و بر سر کار آمده، انواع مشکلات را درست میکنند؛ از کودتاهای نظامی و کودتاگران نظامی به شرطی که زیر فرمان آنها باشند، کمال حمایت را میکنند، باز دم از مردم‌سالاری میزنند!

مشخصه‌ی سوم نوآوری است. من با اصرار میخواهم به نخبگان سیاسی و فرهنگی خودمان این توصیه را بکنم که مبانی اسلام را آنچنانیکه از کتاب و سنت فهمیده میشود، بیان کنند و در مقابل نگاه پرسشگر مردم دنیا یا مردمی از داخل کشور خودمان قرار بدهند. این بسیار بد است که بعضی از ما احیاناً به خاطر احساس حقارتی که در مقابل غربیها میکنند، سعی کنیم افکار اسلامی را آن‌جوری بیان کنیم که با نظرات غربی تطبیق بکند؛ این بسیار نامناسب و ناشایسته است. ما امروز معارفی داریم؛ ادبیات سیاسىِ ما در دنیای امروز دارای جذابیت است. یک عده‌ای چون خودشان دلباخته‌ی به مفاهیم غربی هستند، افکار اسلامی، مبانی حکومتی و قواعد گوناگون اجتماعی در اسلام را جوری بیان میکنند که با مبانی غربی تطبیق کند؛ برای اینکه آنها خوششان بیاید!

ما باید این فکر را بکنیم که این نوآوری اسلامی را که تاکنون برکات خودش را به این روشنی نشان داده است - با اینکه ما در عمل نواقص زیادی داشته‌ایم - بتوانیم به دنیا تفهیم کنیم؛ به دنیا بشناسانیم. امروز مشتاقان معارف معنوی واقعی و راستین - معارف معنوی راستین، نه آنچه که بعضی از مکاتب انحرافی به عنوان معنویت بیان میکنند - در دنیا بیشمارند؛ زیادند. زندگی مادی، چرخ و پَر زندگی ماشینی، مردم بسیاری را به ستوه آورده است. مکتب اسلام میتواند دریچه‌ای در مقابل آنها باز کند؛ عالَم نوی را به آنها نشان بدهد. ما نباید در بیان حقایق اسلامی، نوآوریهای اسلامی را با تطبیق با مبانی غلط دیگران از بین ببریم و این جلوه را خراب کنیم. ما از یاد گرفتن از دیگران ننگ نداریم. هرچه را که بلد نیستیم، از دیگران یاد میگیریم. آن حرف خوبی که دیگران بگویند، آن را از آنها میپذیریم؛ این دستور اسلام است؛ اما آنجائیکه میخواهیم سخن اسلام را بیان کنیم، باید سخن اسلامِ ناب را فراهم بکنیم.

من در یک جمله عرض بکنم: براداران و خواهران عزیز! این هویت جدیدی که امام بزرگوار ما به وجود آورد، با ناباوری همه‌ی دنیا مواجه شد. آن روزی که در مقابل جنگ تحمیلی توانست دوام بیاورد و پیروزی را به نام خود ثبت کند، یک بار دیگر دنیا را متعجب کرد؛ آن روزی که توانست با پیشرفت علمی خود در مسئله‌ی هسته‌ای و مسائل دیگر علمی، توانائیهای خود را اثبات کند، یک بار دیگر چشمهای افراد صاحب‌نظر را متعجب و خیره‌ی به خود کرد. من عرض میکنم راه طولانیای در پیش دارید و در این راه طولانی، موفقیتهای بیشماری در انتظار شماست. آنچه که تا کنون ملت ایران از موفقیتها به دست آورده است، در مقابل آنچه که به برکت ایستادگی و روشن‌بینی و آگاهی، در آینده ان‌شاءاللَّه به دست خواهد آورد، چیزی محسوب نمیشود. آینده‌ی ملت ایران از گذشته‌ی او بمراتب بهتر خواهد بود.

امروز دستگاه امپراطوری خبری و رسانه‌ای دشمن، سعی میکند تصویر مخدوش و غلطی را از ملت ایران و جمهوری اسلامی منعکس کند؛ اما تصویر واقعی این است: ملت ایران در برابر همه‌ی تهدیدها و چالشهائی که در این بیست و هشت سال با آن مواجه بود، پیروز شد؛ ملت ایران در مقابل همه‌ی فشارهای گوناگونی که آوردند، توانست اصول خود و جهتگیریهای خود را حفظ کند؛ ملت ایران بر اثر صبر و پایمردی خود توانست هم در بخش علمی و آنچه مربوط به پیشرفتهای علم و فناوری است، هم در بخشهای مدیریت اجتماعی و سیاسی کشور و هم در وجهه‌ی عزت بین‌المللی، رتبه‌ی خود را به رتبه‌های بسیار بالا برساند و بالاخره ملت ایران توانست برای ملتهای مسلمان منطقه الگو بشود. ملتها از ایستادگی ملت ایران، احساس عظمت میکنند؛ احساس عزت میکنند؛ عزت ملت ایران را عزت خودشان میدانند. این، آن هویتی است که انقلاب اسلامی با پایمردی این مرد بزرگ و با همت ملت ایران به وجود آورده است.

ما وظائف سنگینی داریم که باید این وظائف را انجام بدهیم. دولتمردان وظائف سنگینی دارند که باید انجام بدهند. ملت حق دارد اولین چیزی را که از مسئولان انتظار دارد و توقع می‌برد، ملاحظه‌ی عدالت باشد. برای تأمین عدالت که بسیار هم دشوار است، باید همه کار کنند؛ همه تلاش کنند. من اول سال گفتم: مسئله‌ی اقتصادی یک مسئله‌ی مهم کشور است. مسئله‌ی جنگ روانی دشمن یک مسئله‌ی مهم دیگر است. مسئله‌ی پیشرفت علمی هم مسئله‌ی سومی است که برای ملت ما بسیار مهم است.

ملت عزیز ما در زمینه‌ی اقتصادی و فعالان اقتصادی، آنچه میتوانند باید تلاش کنند. در بخش سرمایه‌گذاری، در بخش کارگری، در بخش نوآوریهای فنی و صنعتی، در بخش رشد کشاورزی، هرکس هرچه میتواند باید تلاش کند.

در کار اتحاد ملی و مقابله‌ی با جنگ روانی دشمن، همه باید هوشیار باشند. ملت ایران به فضل پروردگار این توانائی را دارد که از خطرات عبور کند؛ از آنچه که دشمن آن را تهدید میداند، عبور کند. دشمن چشم دوخته است به نقاط اختلاف در میان ملت بزرگ ایران، برای برجسته کردن موارد اختلاف یا ایجاد کردن موارد اختلاف. اواخر امسال ما انتخابات داریم؛ دشمن تصور میکند میتواند با چالشهای انتخاباتی، بین مردم ما جدایی و تفرقه بیندازد. ما به حول و قوه‌ی الهی همین انتخابات آینده‌ی مجلس را وسیله‌ی دیگری برای رشد و عزت این ملت قرار خواهیم داد.

پیوند برادری میان ملت لازم است، اما کافی نیست؛ پیوند برادری علاوه‌ی بر درون ملت، باید میان امت اسلامی با کشورها و ملتهای دیگر برقرار باشد. جنگ شیعه و سنی از جمله‌ی توطئه‌های بزرگ دشمنان است. یک گروه متعصبِ متحجرِ بیخبر از حقایق عالَم و بیخبر از معنویت را در مقابله‌ی با فِرق اسلامی به راه میاندازند - در عراق یکجور، در لبنان یکجور، در مناطق دیگر یکجور - برای اینکه اختلاف ایجاد کنند.

برادران مسلمان چه در ایران، چه در عراق، چه در پاکستان، چه در لبنان، چه در فلسطین، چه در دیگر مناطق عالَم، از هر مذهبی که هستند، این را میدانند که نظر ما این است و نظر علمای حقیقی اسلام این است که: «آلودن دست به خون برادر مسلمان، جزو گناهان غیرقابل بخشش است». کسانی دست خود را به خون برادران مسلمانشان میآلایند به عنوان پیروی از اسلام؟! به نام پایبندی به اسلام؟! این خروج از اسلام است. همه بدانند: برادری ملت ایران با ملتهای مسلمان دیگر، یک برادری واقعی است؛ اختلاف مذهبی در جای خود هست - شیعه، شیعه است؛ سنی، سنی است - در میان اهل تسنن و در میان شیعه، اختلافهای فکری و مذهبی باز هم وجود دارد؛ اما همه‌ی اینها زیر پرچم لا اله الّا اللَّه و محمد رسول اللَّه باید برادر باشند و در مقابله با دشمنان اسلام و دشمنان امت اسلامی بتوانند ایستادگی کنند.

پروردگارا! امام بزرگوار ما را با پیغمبران محشور کن؛ ما را قدردان میراث گرانقدر معنوی او قرار بده؛ ما را قدردان شخصیت بی‌نظیر او قرار بده. پروردگارا! ملت ایران را پیروز کن؛ ملت ایران را کامیاب کن؛ ملت ایران را روز به روز عزیزتر بفرما. پروردگارا! امت بزرگ اسلامی را با همه‌ی نعمتها و کرامتهای خود، سربلند بگردان. پروردگارا! امت بزرگ اسلامی را روز به روز متحدتر بفرما. پروردگارا! برادران علاقه‌مند به نظام جمهوری اسلامی و علاقه‌مند به امام راحل و محبوب دل این ملت را در هر نقطه‌ی دنیا که هستند، مشمول تفضلات خود قرار بده؛ قلب ولىّ‌عصر (ارواحنا فداه) را از ما راضی بفرما.

 والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته