بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
این جلسه، به جهات متعددی یکی از شیرینترین و جذابترین جلسات برای بنده است. اولاً به جهت حضور مجموعهی عالمان و دانشمندان این شهر و استانی که از دیرباز به علمپروری و عالمپروری و محققپروری معروف بوده است؛ ثانیاً به خاطر سوابق خاطرهانگیزی که بنده با این مجموعهی دانشگاهی دارم - با بعضی از عزیزانی که در این جلسه حضور دارند، دوستیها و رفاقتهای نزدیک و همکاریهای بسیار صمیمانه؛ با آقای دکتر فرهودی همزندانی؛ و با مجموعههایی از جمع علمی این دانشگاه، جلسات فراوان و دیدارهای پرهیجان در دورانهای دشوار داشتهایم - برای من خاطرههای زیادی را زنده میکند؛ ثالثاً از این جهت که مشاهده میکنم جوانان ما در عرصهی علم پیشرفتهایی کردهاند که امروز دانشگاه ما به برکت استادىِ آن جوانان، میتواند پرچم افتخار را بر دوش بگیرد. خیلی از دانشجویان و جوانانی که در آن دوران اختناق و تاریکی و فشار، در لابلای مشکلات فراوان درس میخواندند، امروز بحمداللَّه جزو اساتید، جزو پرچمداران علم، جزو نوآوران عرصهی علم محسوب میشوند؛ بعضیشان در همین جمع شما هستند، بعضیشان هم در تهران و جاهای دیگر هستند. این هم بخش دیگری است که برای من این اجتماع را گرامی و عزیز میکند.
بیاناتی که فرمودند، به نظرم بیانات مفید و باارزشی بود. چند جمله دربارهی بیانات این دوستان عرض بکنم. در باب بودجهی تحقیقات، حق با شماست. آنچه که ما در زمینهی بودجهی تحقیقات نیاز داریم، با آنچه که امروز بودجهی تحقیقات ما در مجموعهی بودجهی کشور است، فاصلهی زیادی دارد. من هم سفارش کردهام، تأکید کردهام و غیر از جلسات عمومی، در دیدارهای خصوصی هم به مسئولین گفتهام که باید این را دنبال کنند؛ آقای دکتر زاهدی - وزیر محترم - اینجا هستند؛ حتماً این را در دولت دنبال کنند و به یک جایی برسانند. امروز مسألهی تحقیقات برای ما یک مسألهی تجملاتی نیست، یک مسألهی حیاتی است. من نمیدانم همهی تصمیمگیران چقدر به عمق این حرف واقفند، اما من از بُن دندان اعتقادم این است که امروز یکی از دو، سه کار اصلی و اساسی ما برای حفظ هویتمان، موجودیتمان، استقلالمان و آیندهمان، مسألهی تحقیق علمی است؛ بدون شک و تردید. باید این را خیلی جدی بگیرند؛ این از بسیاری از کارهای ما مهمتر است؛ ولو ظاهر زودبازدهای ندارد و به چشم نمیآید، اما خیلی مهم است.
در زمینهی مسألهی اسلامی کردن دانشگاهها اعتقاد من این است که هرچه ما در این زمینه کار بکنیم، زیاد نیست. آن چیزی که من در مورد دانشگاهها و اسلامی کردن دانشگاهها یک وقتی عرض کردم، این است که توقع ما از دانشگاه کشور و مرکز علم کشور این است که اگر یک جوان کماعتقادِ لاابالی وارد دانشگاه شد، در حالی از دانشگاه بیرون بیاید که عمیقاً متدین و دارای تعهد دینی و اخلاق دینی است؛ توقع ما از دانشگاه این است؛ مثل حوزهی علمیه. حالا اگر بنیان دانشگاه را از اول در کشور ما کسانی گذاشتند و جوری گذاشتند که گوئی باید دانشگاه غیر دینی یا حتی ضد دینی باشد، این مطلب دیگری است؛ اما واقع قضیه این نیست. علم همراه است با دین؛ هر کسی صادقانه با دانش برخورد کند، ایمان دینی در او رشد پیدا میکند؛ همچنانی که دانش، همدوش است با فضائل اخلاقی و با احساس تعهد؛ این طبیعتِ دانشگاه است. البته ما تصدیق میکنیم - همانطوری که فرمودند - که اینگونه نشده.
اما حقیقت قضیه این است که امروز چهرهی دانشگاه ما، یک چهرهی اسلامی و دینی است. در چه دورانی ما این همه اساتید مؤمن، متعهد، علاقهمند، میهنپرست، دینپرست، خداپرست و صادق در دانشگاههایمان داشتهایم؟ اصلاً این همه استاد در دانشگاه داشتهایم؟ آن هم اساتیدی با این احساس تعهد. در کدام دوره از دورههای دانشگاه کشور - در این شصت، هفتاد سال - در بین دانشجویان، این همه دانشجوی متعهد و علاقهمند به دین و پایبند به مبانی اخلاقی و ایمانىِ دین داشتهایم؟ در همین زمینه هم ما پیش رفتیم. البته بدیهی است با آن بیانی که قبلاً عرض کردم، ما به این قانع نیستیم؛ اما از آنچه که پیش آمده هم خدا را شاکریم و کفران نعمت نمیکنیم.
مسألهی نیاز تولید علم به گسترش تحقیق و تقابل و تنافی آن با انحصارات دولتی و حقوق انحصاری شرکتها، حرف کاملاً درستی است که آن را قبول داریم و امید ما این است که با اجرای سیاستهای اصل 44 - که سال گذشته ابلاغ شد - این گره باز بشود. اساساً ورود در میدان تفسیر اصل 44 و توجه به ذیل اصل 44 و اهتمامی که در این زمینه شد و خود بنده وارد این میدان شدم، به خاطر چند نکته و از جمله همین نکته بود. البته این نگرانی هم که دوست قدیمیمان بیان کردند که اجرای غلط اصل 44 ممکن است به تکاثر و از قبیل آن بینجامد هم درست است. اگر آن چیزی که ما گفتیم و ما خواستیم و ما دنبال میکنیم اجرا بشود، انشاءاللَّه نه آن افراط و نه آن تفریط اتفاق نخواهد افتاد. باید همانگونه که مقرر شده و گفته شده است انجام بگیرد و انشاءاللَّه به لطف الهی اینگونه خواهد شد. البته تذکراتی هم فرمودند که من یادداشت کردم و انشاءاللَّه آنها را دنبال میکنم.
بعد از دیدار با شما، دیداری با دانشجوها خواهم داشت و مفصلتر صحبت خواهم کرد. غرض من از این جلسه بیشتر این بود که حرفهای اساتید را بشنوم، ولی آنچه که من در این جلسه به اختصار میخواهم عرض بکنم، چند مسألهی کوتاه و مهم است.
یک مسأله این است که امروز، موضوع علم برای کشور ما یک موضوع حیاتی است؛ و علم هم به میزان زیادی به شما مجموعهی دانشگاهی متکی است. امروز دانشگاه باید احساس بکند که کشور در یک نقطهی عطفی قرار گرفته است که با دو گونه حرکتِ دانشگاه، دو مسیر متباین و متعارض از این نقطهی عطف بوجود خواهد آمد؛ اگر یک طور عمل کنیم به یک سمت خواهیم رفت، اگر به گونهی دیگری عمل کنیم، به سمت دیگر و نقطهی مقابل آن خواهیم رفت؛ پس در یک چنین لحظهی حساسی قرار داریم. امروز مناسبات بینالمللی روی قدرت میچرخد. میبینید دیگر، قدرتها به اتکاء و استناد قدرتمندی خودشان، زور میگویند و بیمنطق و بیاستدلال حرف میزنند. جُرم خیلی از دولتهای متوسط و دست پائین هم این است که زورگوئی آنها را به راحتی قبول میکنند؛ لذا زورگوئی بر اساس قدرت، امر رائجی شده است. در همین قضیهی هستهای، در مسألهی خاورمیانه، در قضایای گوناگون سیاسی و در مسائل گوناگونی که داریم، وقتی با دولتها صحبت میشود، میگویند: چکار کنیم، امریکا میگوید! یعنی این یک حجت قاطع است که چون امریکا دارای قدرت و زور است، دیگر چارهای نیست. این قدرت - که امروز محور همهی تحرکات بینالمللی شده - متوقف است به علم؛ و لذا ثروت امریکا هم ناشی از علم است، توانائیهای تبلیغاتیاش هم ناشی از علم است، موقعیت بینالمللىِ سیاسیاش هم ناشی از علم است. علم است که یک کشور را به یک اقتداری میرساند؛ علم، اینقدر برای کشورها مهم است.
روشن است که ما یک راه طی شدهی دویست سالهی دیگران را در ظرف بیست سال نمیخواهیم طی کنیم. مدعا این نیست که ما در ظرف ده سال، پانزده سال، خودمان را به سطح علمی کشوری که دویست سال است دارد تلاش علمی میکند و از محصول دویست سال قبل از آنِ بقیهی کشورها هم استفاده کرده است، برسانیم. این مورد نظر نیست؛ بلکه مدعا این است که نباید وقت را تلف بکنیم. اگر ایران باید آیندهای داشته باشد و اگر این ملت باید همین راه استقلال و عزت و عدم وابستگی را که در آن وارد شده ادامه بدهد، این امکان ندارد مگر با عالم شدن این ملت. باید عالم بشوند و علم در این کشور ترقی پیدا کند. علمِ وارداتی، علم - به معنای حقیقی کلمه - نیست؛ علمِ درونزا است که اقتدار میبخشد. اینکه من مسألهی تولید علم و شکستن مرزهای علم را مطرح کردم، به خاطر این است و باید آن را جدی بگیرید. حوزهها سهمی دارند در بخشی، دانشگاهها هم سهم عمدهای دارند در بخش دیگری. امروز اساتید و مدیران دانشگاه باید اینگونه به دانشگاه نگاه کنند.
هرگونه تدریسی که در یک کلاس، ناشی از بیحوصلگی، ناشی از کموقتی، ناشی از بیاهتمامی و بیاعتنایی به درس، بیاعتنایی به دانشجو، بیاعتنایی به وقت و ساعت انجام بگیرد، مناسب شأن دانشگاه امروزِ کشور ما نیست. من تأیید میکنم که ما بایستی اساتید استخواندار و قدیمىِ قوی و باارزش را با اصرار در دانشگاه حفظ کنیم - که دوستان اشاره کردند - در کنار این مؤکداً عرض میکنم که بایستی از اساتید جوان و پرانگیزه هم استفاده بشود و وارد بشوند. ما نباید در هیچ بخشی دچار کمبود استاد و خلاء استاد باشیم. امروز راه هم برای این باز است. خوشبختانه دانشجوهایی که دورههای تکمیلی را میگذرانند، رتبههای خوبی دارند، رتبههای بالایی دارند و استعدادهای خوبی دارند، میتوانند در تدریس دانشگاهها نقش ایفا کنند. بخشنامهها و دستورالعملهای قدیمی، آیهی قرآن نیست که نشود آن را عوض کرد. به موقعیتها نگاه کنید و دانشگاه را از لحاظ تدریس به یک میدان پرتحرک تبدیل کنید؛ با تعامل دانشجو با استاد، تحرک استاد، مطالعهی استاد، دسترسی استاد به مراکز علمی و اطلاعات علمی و نشریات علمی - که امروز خوشبختانه با رواج اینترنت و چیزهای دیگر، خیلی از گذشته آسانتر شده - دانشگاه را به یک مجلس عمومىِ دائماً در حال مباحثه و در حال کار تبدیل کنید؛ دانشجو را رشد بدهید و تربیت کنید. این یک نکته است.
نکتهی دیگر این است که دربارهی بحث تولید علم و مسألهی جنبش نرمافزاری - که ما مطرح کردیم - مراکز تحقیقی جواب دادند، دانشگاهها هم در سطوح محققین و اساتید جواب دادند و از این جهت بنده حقیقتاً خشنودم؛ منتها در سطح دانشجویان و جوانان این معنا جدی گرفته نشده و تحقق پیدا نکرده؛ در حالی که از استعداد جوان و نیروی جوان، خیلی باید استفاده کرد. این کار، کار اساتید است. بخصوص دانشجویان دورههای تکمیلی، اگر بوسیلهی استاد راهنمایی بشوند، میتوانند حقیقتاً در نوآوری علمی، همان اساتید خودشان را در مواردی پشت سر بگذارند. گاهی استاد، شاگردی را راهنمایی میکند و دستگیرىِ علمی میکند و آن شاگرد با دستگیرىِ استاد، از خود استاد جلوتر میرود؛ از این قبیل موارد زیاد اتفاق افتاده است. این را بایستی تحقق بخشید.
نکتهی دیگر این است که ظاهراً از اول - من خودم چون دانشگاهی نبودهام و در محیط دانشگاه رشد نکردهام، خیلی نمیتوانم در این زمینه اظهارنظر کنم؛ اما همیشه از دوستان دانشگاهی شنیدهام - بنای دانشگاه، برخلاف حوزههای علمیه، بر تعمق در درس و ترجیح عمقیابی بر حفظ، نبوده است؛ این عیب است. در حوزههای علمیه، برای طلبهی درسخوان - نه آن کسی که درس نمیخواند - محفوظات مطرح نیست، بلکه مطلب را بایستی بفهمد؛ از یک سطحی به آن طرف باید علاوهی بر فهم، در این مسأله صاحبنظر هم بشود. دورههای دکترىِ شما هم برای همین است؛ تا صاحبنظر بشوند. این حالت رشد روحیهی پرسشگری و تقویت تحقیق و پیگیری و پیوستهخواهی و قانع نشدن و اینها را باید در دانشجو تربیت کرد. در درسهای ماها و در حوزههای علمیه، گاهی در یک درس، پانصد یا هزار نفر مستمع و شاگرد نشستهاند، یک نفر از شاگردها وقت استاد و وقت دیگران را با اشکال میگیرد و به استاد اشکال میکند؛ مطلقاً در عرف چنین مجلسی وجود ندارد که استاد ناراحت بشود که چرا اشکال کردی، یا آن دانشجوهای دیگر ناراحت بشوند که آقا وقت ما گرفته شد. نه، در عرف حوزهای ما اینگونه است؛ اشکال کردن، حقِ طلبه و حق یکایک طلبههاست و آنها از این حق استفاده میکنند و استاد هم مطلقاً گلهمند نیست؛ بلکه خوشحال است از اینکه مستشکلینی در درس هستند؛ یکی از افتخارات اساتید این است که در درس ما مستشکلین متعددی هستند. این باید در دانشگاه رواج پیدا کند؛ یعنی باید اشکال کردن به استاد، پرسشگری و تحقیق، رواج پیدا کند؛ و این دست شماست.
یک مسأله، مسألهی نقشهی حرکت علمی کشور است که من این را در سال گذشته مطرح کردم. البته توقع نمیکنم که این کار را دانشگاه فردوسی انجام بدهد، اما توقع میکنم که دانشگاه استخواندارِ ریشهدارِ فردوسی در این کار سهیم بشود؛ روی این فکر کنید. ما برای پیشرفت علم در کشور، به نقشهی کلی علمی احتیاج داریم. دربارهی چه چیزی میخواهیم تحقیق کنیم؟ چه چیزی را میخواهیم فرابگیریم؟ چگونه این اجزاء علمی پراکنده، به هم متصل میشوند؟ در کجا از اتصال اینها، میشود برای آیندهی کشور و حرکت کشور بهره برد؟ اینها جز با یک نقشهی علمی، برای کشور امکانپذیر نیست. البته نقشهی علمی، نقشهی دائمی نیست؛ مدتدار و زماندار است. ممکن است در این برهه نقشهی علمی یک چیز باشد، ده سال دیگر نقشهی علمی بکلی تغییر کند و چیز دیگری باشد؛ لیکن این نقشهی علمی لازم است. در این زمینه انتظار دارم دانشگاه شما - چه دانشگاه پزشکی، چه دانشگاه فردوسی - کمک کنند تا این کار در بین اساتید و در بین محققین و در بین دانشمندان و علمای دانشگاهی ما، تبدیل به یک مطالبهی عمومی بشود. این هم یک مسأله است.
یک مسأله هم در مورد رشد دادن به دانشجوها - که اشاره کردم - کارهایی است که به عهدهی اساتید و به عهدهی مدیریتهاست؛ اینجا مخاطب فقط اساتید نیستند؛ مدیریتها هم هستند. این کارها را واقعاً در برنامه بگذارید: مثل کارگاههای آموزشی؛ مثل اردوهای علمی؛ مثل جایزه به نوآوریها؛ مثل مطالبهی دستگاه صنعت از محقق جوانی که در دانشگاه دارد یک کاری را انجام میدهد، یعنی ارتباط دانشگاه و صنعت که این هم جزو شعارهای حتمی و قطعیای بوده است که بنده از سه، چهار سال قبل از این مطرح کردم. خوشبختانه در این دولت، معاونت مخصوصی به نام «معاونت علمی» برای کارهای علمی بوجود آمد که این جزو برکات این دولت است و اتفاقاً یکی از همشهریان خود شما در این معاونت مشغول کار است. به نظر من این معاونت، معاونت مبارکی است و کارهای بسیار مهم و خوبی را میتواند انجام بدهد. با کمک این معاونت، آقایانِ دو وزیر - هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی، هم در دولت - مطالبه کنند، تا مدیران بتوانند وسائل را برای این معنا فراهم بکنند.
من بیش از این مزاحم دوستان و برادران و خواهران عزیز نمیشوم و میرویم که به جلسهی بعد برسیم. آن توصیهی اول را میخواهم بار دیگر تکرار بکنم: امروز نقش و رسالت دانشگاه، یک نقش تعیینکننده است؛ ولو تعیینکنندهی برای زمان حال نه، اما تعیینکنندهی برای آیندهی کشور است. امروز تصمیم دانشگاهیان و همت دانشگاهیان، مثل نقش سوزنبانی است که دو مسیر ریلی را بکلی از هم جدا میکند. شما الان سوزنبانید؛ میتوانید با همتی که در این برههی از زمان میکنید، ریل حرکت ملت ایران را به سمت رفاه و عزت و ترقی و استقلال کامل قرار بدهید؛ و میتوانید خدای نکرده با عدم تحرک لازم و با عدم اجابت به نیازِ امروز، جور دیگری عمل کنید و نتیجهی دیگری حاصل بشود.
پروردگارا ! ما را به وظائف سنگینمان در این روزگار بیش از پیش آشنا بفرما. پروردگارا ! محیط علمی و محیطهای دانشگاهی کشور ما را مشمول لطف و فضل و هدایت ویژهی خود قرار بده. پروردگارا ! همهی کسانی که در این راه زحمت میکشند و تلاش میکنند، از اجر و پاداش خود برخوردار فرما.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
این جلسه، به جهات متعددی یکی از شیرینترین و جذابترین جلسات برای بنده است. اولاً به جهت حضور مجموعهی عالمان و دانشمندان این شهر و استانی که از دیرباز به علمپروری و عالمپروری و محققپروری معروف بوده است؛ ثانیاً به خاطر سوابق خاطرهانگیزی که بنده با این مجموعهی دانشگاهی دارم - با بعضی از عزیزانی که در این جلسه حضور دارند، دوستیها و رفاقتهای نزدیک و همکاریهای بسیار صمیمانه؛ با آقای دکتر فرهودی همزندانی؛ و با مجموعههایی از جمع علمی این دانشگاه، جلسات فراوان و دیدارهای پرهیجان در دورانهای دشوار داشتهایم - برای من خاطرههای زیادی را زنده میکند؛ ثالثاً از این جهت که مشاهده میکنم جوانان ما در عرصهی علم پیشرفتهایی کردهاند که امروز دانشگاه ما به برکت استادىِ آن جوانان، میتواند پرچم افتخار را بر دوش بگیرد. خیلی از دانشجویان و جوانانی که در آن دوران اختناق و تاریکی و فشار، در لابلای مشکلات فراوان درس میخواندند، امروز بحمداللَّه جزو اساتید، جزو پرچمداران علم، جزو نوآوران عرصهی علم محسوب میشوند؛ بعضیشان در همین جمع شما هستند، بعضیشان هم در تهران و جاهای دیگر هستند. این هم بخش دیگری است که برای من این اجتماع را گرامی و عزیز میکند.
بیاناتی که فرمودند، به نظرم بیانات مفید و باارزشی بود. چند جمله دربارهی بیانات این دوستان عرض بکنم. در باب بودجهی تحقیقات، حق با شماست. آنچه که ما در زمینهی بودجهی تحقیقات نیاز داریم، با آنچه که امروز بودجهی تحقیقات ما در مجموعهی بودجهی کشور است، فاصلهی زیادی دارد. من هم سفارش کردهام، تأکید کردهام و غیر از جلسات عمومی، در دیدارهای خصوصی هم به مسئولین گفتهام که باید این را دنبال کنند؛ آقای دکتر زاهدی - وزیر محترم - اینجا هستند؛ حتماً این را در دولت دنبال کنند و به یک جایی برسانند. امروز مسألهی تحقیقات برای ما یک مسألهی تجملاتی نیست، یک مسألهی حیاتی است. من نمیدانم همهی تصمیمگیران چقدر به عمق این حرف واقفند، اما من از بُن دندان اعتقادم این است که امروز یکی از دو، سه کار اصلی و اساسی ما برای حفظ هویتمان، موجودیتمان، استقلالمان و آیندهمان، مسألهی تحقیق علمی است؛ بدون شک و تردید. باید این را خیلی جدی بگیرند؛ این از بسیاری از کارهای ما مهمتر است؛ ولو ظاهر زودبازدهای ندارد و به چشم نمیآید، اما خیلی مهم است.
در زمینهی مسألهی اسلامی کردن دانشگاهها اعتقاد من این است که هرچه ما در این زمینه کار بکنیم، زیاد نیست. آن چیزی که من در مورد دانشگاهها و اسلامی کردن دانشگاهها یک وقتی عرض کردم، این است که توقع ما از دانشگاه کشور و مرکز علم کشور این است که اگر یک جوان کماعتقادِ لاابالی وارد دانشگاه شد، در حالی از دانشگاه بیرون بیاید که عمیقاً متدین و دارای تعهد دینی و اخلاق دینی است؛ توقع ما از دانشگاه این است؛ مثل حوزهی علمیه. حالا اگر بنیان دانشگاه را از اول در کشور ما کسانی گذاشتند و جوری گذاشتند که گوئی باید دانشگاه غیر دینی یا حتی ضد دینی باشد، این مطلب دیگری است؛ اما واقع قضیه این نیست. علم همراه است با دین؛ هر کسی صادقانه با دانش برخورد کند، ایمان دینی در او رشد پیدا میکند؛ همچنانی که دانش، همدوش است با فضائل اخلاقی و با احساس تعهد؛ این طبیعتِ دانشگاه است. البته ما تصدیق میکنیم - همانطوری که فرمودند - که اینگونه نشده.
اما حقیقت قضیه این است که امروز چهرهی دانشگاه ما، یک چهرهی اسلامی و دینی است. در چه دورانی ما این همه اساتید مؤمن، متعهد، علاقهمند، میهنپرست، دینپرست، خداپرست و صادق در دانشگاههایمان داشتهایم؟ اصلاً این همه استاد در دانشگاه داشتهایم؟ آن هم اساتیدی با این احساس تعهد. در کدام دوره از دورههای دانشگاه کشور - در این شصت، هفتاد سال - در بین دانشجویان، این همه دانشجوی متعهد و علاقهمند به دین و پایبند به مبانی اخلاقی و ایمانىِ دین داشتهایم؟ در همین زمینه هم ما پیش رفتیم. البته بدیهی است با آن بیانی که قبلاً عرض کردم، ما به این قانع نیستیم؛ اما از آنچه که پیش آمده هم خدا را شاکریم و کفران نعمت نمیکنیم.
مسألهی نیاز تولید علم به گسترش تحقیق و تقابل و تنافی آن با انحصارات دولتی و حقوق انحصاری شرکتها، حرف کاملاً درستی است که آن را قبول داریم و امید ما این است که با اجرای سیاستهای اصل 44 - که سال گذشته ابلاغ شد - این گره باز بشود. اساساً ورود در میدان تفسیر اصل 44 و توجه به ذیل اصل 44 و اهتمامی که در این زمینه شد و خود بنده وارد این میدان شدم، به خاطر چند نکته و از جمله همین نکته بود. البته این نگرانی هم که دوست قدیمیمان بیان کردند که اجرای غلط اصل 44 ممکن است به تکاثر و از قبیل آن بینجامد هم درست است. اگر آن چیزی که ما گفتیم و ما خواستیم و ما دنبال میکنیم اجرا بشود، انشاءاللَّه نه آن افراط و نه آن تفریط اتفاق نخواهد افتاد. باید همانگونه که مقرر شده و گفته شده است انجام بگیرد و انشاءاللَّه به لطف الهی اینگونه خواهد شد. البته تذکراتی هم فرمودند که من یادداشت کردم و انشاءاللَّه آنها را دنبال میکنم.
بعد از دیدار با شما، دیداری با دانشجوها خواهم داشت و مفصلتر صحبت خواهم کرد. غرض من از این جلسه بیشتر این بود که حرفهای اساتید را بشنوم، ولی آنچه که من در این جلسه به اختصار میخواهم عرض بکنم، چند مسألهی کوتاه و مهم است.
یک مسأله این است که امروز، موضوع علم برای کشور ما یک موضوع حیاتی است؛ و علم هم به میزان زیادی به شما مجموعهی دانشگاهی متکی است. امروز دانشگاه باید احساس بکند که کشور در یک نقطهی عطفی قرار گرفته است که با دو گونه حرکتِ دانشگاه، دو مسیر متباین و متعارض از این نقطهی عطف بوجود خواهد آمد؛ اگر یک طور عمل کنیم به یک سمت خواهیم رفت، اگر به گونهی دیگری عمل کنیم، به سمت دیگر و نقطهی مقابل آن خواهیم رفت؛ پس در یک چنین لحظهی حساسی قرار داریم. امروز مناسبات بینالمللی روی قدرت میچرخد. میبینید دیگر، قدرتها به اتکاء و استناد قدرتمندی خودشان، زور میگویند و بیمنطق و بیاستدلال حرف میزنند. جُرم خیلی از دولتهای متوسط و دست پائین هم این است که زورگوئی آنها را به راحتی قبول میکنند؛ لذا زورگوئی بر اساس قدرت، امر رائجی شده است. در همین قضیهی هستهای، در مسألهی خاورمیانه، در قضایای گوناگون سیاسی و در مسائل گوناگونی که داریم، وقتی با دولتها صحبت میشود، میگویند: چکار کنیم، امریکا میگوید! یعنی این یک حجت قاطع است که چون امریکا دارای قدرت و زور است، دیگر چارهای نیست. این قدرت - که امروز محور همهی تحرکات بینالمللی شده - متوقف است به علم؛ و لذا ثروت امریکا هم ناشی از علم است، توانائیهای تبلیغاتیاش هم ناشی از علم است، موقعیت بینالمللىِ سیاسیاش هم ناشی از علم است. علم است که یک کشور را به یک اقتداری میرساند؛ علم، اینقدر برای کشورها مهم است.
روشن است که ما یک راه طی شدهی دویست سالهی دیگران را در ظرف بیست سال نمیخواهیم طی کنیم. مدعا این نیست که ما در ظرف ده سال، پانزده سال، خودمان را به سطح علمی کشوری که دویست سال است دارد تلاش علمی میکند و از محصول دویست سال قبل از آنِ بقیهی کشورها هم استفاده کرده است، برسانیم. این مورد نظر نیست؛ بلکه مدعا این است که نباید وقت را تلف بکنیم. اگر ایران باید آیندهای داشته باشد و اگر این ملت باید همین راه استقلال و عزت و عدم وابستگی را که در آن وارد شده ادامه بدهد، این امکان ندارد مگر با عالم شدن این ملت. باید عالم بشوند و علم در این کشور ترقی پیدا کند. علمِ وارداتی، علم - به معنای حقیقی کلمه - نیست؛ علمِ درونزا است که اقتدار میبخشد. اینکه من مسألهی تولید علم و شکستن مرزهای علم را مطرح کردم، به خاطر این است و باید آن را جدی بگیرید. حوزهها سهمی دارند در بخشی، دانشگاهها هم سهم عمدهای دارند در بخش دیگری. امروز اساتید و مدیران دانشگاه باید اینگونه به دانشگاه نگاه کنند.
هرگونه تدریسی که در یک کلاس، ناشی از بیحوصلگی، ناشی از کموقتی، ناشی از بیاهتمامی و بیاعتنایی به درس، بیاعتنایی به دانشجو، بیاعتنایی به وقت و ساعت انجام بگیرد، مناسب شأن دانشگاه امروزِ کشور ما نیست. من تأیید میکنم که ما بایستی اساتید استخواندار و قدیمىِ قوی و باارزش را با اصرار در دانشگاه حفظ کنیم - که دوستان اشاره کردند - در کنار این مؤکداً عرض میکنم که بایستی از اساتید جوان و پرانگیزه هم استفاده بشود و وارد بشوند. ما نباید در هیچ بخشی دچار کمبود استاد و خلاء استاد باشیم. امروز راه هم برای این باز است. خوشبختانه دانشجوهایی که دورههای تکمیلی را میگذرانند، رتبههای خوبی دارند، رتبههای بالایی دارند و استعدادهای خوبی دارند، میتوانند در تدریس دانشگاهها نقش ایفا کنند. بخشنامهها و دستورالعملهای قدیمی، آیهی قرآن نیست که نشود آن را عوض کرد. به موقعیتها نگاه کنید و دانشگاه را از لحاظ تدریس به یک میدان پرتحرک تبدیل کنید؛ با تعامل دانشجو با استاد، تحرک استاد، مطالعهی استاد، دسترسی استاد به مراکز علمی و اطلاعات علمی و نشریات علمی - که امروز خوشبختانه با رواج اینترنت و چیزهای دیگر، خیلی از گذشته آسانتر شده - دانشگاه را به یک مجلس عمومىِ دائماً در حال مباحثه و در حال کار تبدیل کنید؛ دانشجو را رشد بدهید و تربیت کنید. این یک نکته است.
نکتهی دیگر این است که دربارهی بحث تولید علم و مسألهی جنبش نرمافزاری - که ما مطرح کردیم - مراکز تحقیقی جواب دادند، دانشگاهها هم در سطوح محققین و اساتید جواب دادند و از این جهت بنده حقیقتاً خشنودم؛ منتها در سطح دانشجویان و جوانان این معنا جدی گرفته نشده و تحقق پیدا نکرده؛ در حالی که از استعداد جوان و نیروی جوان، خیلی باید استفاده کرد. این کار، کار اساتید است. بخصوص دانشجویان دورههای تکمیلی، اگر بوسیلهی استاد راهنمایی بشوند، میتوانند حقیقتاً در نوآوری علمی، همان اساتید خودشان را در مواردی پشت سر بگذارند. گاهی استاد، شاگردی را راهنمایی میکند و دستگیرىِ علمی میکند و آن شاگرد با دستگیرىِ استاد، از خود استاد جلوتر میرود؛ از این قبیل موارد زیاد اتفاق افتاده است. این را بایستی تحقق بخشید.
نکتهی دیگر این است که ظاهراً از اول - من خودم چون دانشگاهی نبودهام و در محیط دانشگاه رشد نکردهام، خیلی نمیتوانم در این زمینه اظهارنظر کنم؛ اما همیشه از دوستان دانشگاهی شنیدهام - بنای دانشگاه، برخلاف حوزههای علمیه، بر تعمق در درس و ترجیح عمقیابی بر حفظ، نبوده است؛ این عیب است. در حوزههای علمیه، برای طلبهی درسخوان - نه آن کسی که درس نمیخواند - محفوظات مطرح نیست، بلکه مطلب را بایستی بفهمد؛ از یک سطحی به آن طرف باید علاوهی بر فهم، در این مسأله صاحبنظر هم بشود. دورههای دکترىِ شما هم برای همین است؛ تا صاحبنظر بشوند. این حالت رشد روحیهی پرسشگری و تقویت تحقیق و پیگیری و پیوستهخواهی و قانع نشدن و اینها را باید در دانشجو تربیت کرد. در درسهای ماها و در حوزههای علمیه، گاهی در یک درس، پانصد یا هزار نفر مستمع و شاگرد نشستهاند، یک نفر از شاگردها وقت استاد و وقت دیگران را با اشکال میگیرد و به استاد اشکال میکند؛ مطلقاً در عرف چنین مجلسی وجود ندارد که استاد ناراحت بشود که چرا اشکال کردی، یا آن دانشجوهای دیگر ناراحت بشوند که آقا وقت ما گرفته شد. نه، در عرف حوزهای ما اینگونه است؛ اشکال کردن، حقِ طلبه و حق یکایک طلبههاست و آنها از این حق استفاده میکنند و استاد هم مطلقاً گلهمند نیست؛ بلکه خوشحال است از اینکه مستشکلینی در درس هستند؛ یکی از افتخارات اساتید این است که در درس ما مستشکلین متعددی هستند. این باید در دانشگاه رواج پیدا کند؛ یعنی باید اشکال کردن به استاد، پرسشگری و تحقیق، رواج پیدا کند؛ و این دست شماست.
یک مسأله، مسألهی نقشهی حرکت علمی کشور است که من این را در سال گذشته مطرح کردم. البته توقع نمیکنم که این کار را دانشگاه فردوسی انجام بدهد، اما توقع میکنم که دانشگاه استخواندارِ ریشهدارِ فردوسی در این کار سهیم بشود؛ روی این فکر کنید. ما برای پیشرفت علم در کشور، به نقشهی کلی علمی احتیاج داریم. دربارهی چه چیزی میخواهیم تحقیق کنیم؟ چه چیزی را میخواهیم فرابگیریم؟ چگونه این اجزاء علمی پراکنده، به هم متصل میشوند؟ در کجا از اتصال اینها، میشود برای آیندهی کشور و حرکت کشور بهره برد؟ اینها جز با یک نقشهی علمی، برای کشور امکانپذیر نیست. البته نقشهی علمی، نقشهی دائمی نیست؛ مدتدار و زماندار است. ممکن است در این برهه نقشهی علمی یک چیز باشد، ده سال دیگر نقشهی علمی بکلی تغییر کند و چیز دیگری باشد؛ لیکن این نقشهی علمی لازم است. در این زمینه انتظار دارم دانشگاه شما - چه دانشگاه پزشکی، چه دانشگاه فردوسی - کمک کنند تا این کار در بین اساتید و در بین محققین و در بین دانشمندان و علمای دانشگاهی ما، تبدیل به یک مطالبهی عمومی بشود. این هم یک مسأله است.
یک مسأله هم در مورد رشد دادن به دانشجوها - که اشاره کردم - کارهایی است که به عهدهی اساتید و به عهدهی مدیریتهاست؛ اینجا مخاطب فقط اساتید نیستند؛ مدیریتها هم هستند. این کارها را واقعاً در برنامه بگذارید: مثل کارگاههای آموزشی؛ مثل اردوهای علمی؛ مثل جایزه به نوآوریها؛ مثل مطالبهی دستگاه صنعت از محقق جوانی که در دانشگاه دارد یک کاری را انجام میدهد، یعنی ارتباط دانشگاه و صنعت که این هم جزو شعارهای حتمی و قطعیای بوده است که بنده از سه، چهار سال قبل از این مطرح کردم. خوشبختانه در این دولت، معاونت مخصوصی به نام «معاونت علمی» برای کارهای علمی بوجود آمد که این جزو برکات این دولت است و اتفاقاً یکی از همشهریان خود شما در این معاونت مشغول کار است. به نظر من این معاونت، معاونت مبارکی است و کارهای بسیار مهم و خوبی را میتواند انجام بدهد. با کمک این معاونت، آقایانِ دو وزیر - هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی، هم در دولت - مطالبه کنند، تا مدیران بتوانند وسائل را برای این معنا فراهم بکنند.
من بیش از این مزاحم دوستان و برادران و خواهران عزیز نمیشوم و میرویم که به جلسهی بعد برسیم. آن توصیهی اول را میخواهم بار دیگر تکرار بکنم: امروز نقش و رسالت دانشگاه، یک نقش تعیینکننده است؛ ولو تعیینکنندهی برای زمان حال نه، اما تعیینکنندهی برای آیندهی کشور است. امروز تصمیم دانشگاهیان و همت دانشگاهیان، مثل نقش سوزنبانی است که دو مسیر ریلی را بکلی از هم جدا میکند. شما الان سوزنبانید؛ میتوانید با همتی که در این برههی از زمان میکنید، ریل حرکت ملت ایران را به سمت رفاه و عزت و ترقی و استقلال کامل قرار بدهید؛ و میتوانید خدای نکرده با عدم تحرک لازم و با عدم اجابت به نیازِ امروز، جور دیگری عمل کنید و نتیجهی دیگری حاصل بشود.
پروردگارا ! ما را به وظائف سنگینمان در این روزگار بیش از پیش آشنا بفرما. پروردگارا ! محیط علمی و محیطهای دانشگاهی کشور ما را مشمول لطف و فضل و هدایت ویژهی خود قرار بده. پروردگارا ! همهی کسانی که در این راه زحمت میکشند و تلاش میکنند، از اجر و پاداش خود برخوردار فرما.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته